#ره_یافتگان
🌱 #قاسم_بن_محمد_بی_ابی_بکر ، عالمی که محضر پنج امام شیعه را درک کرد❗️
♨️پدرش #محمد_بن_ابی_بکر از یاران وفادار #امیر_المؤمنین «علیه السلام» بود. او که تشیع را از پدرش به ارث گرفته بود و در سایه سار #ولایت پروش یافت و ازعلمای بنام زمان خود شد.
او علاوه بر تشیع #دفاع_از_حق را نیز از پدر به ارث برد.
♨️در #تاریخ_یعقوبی آمده است که پس از شهادت #امام_حسن «علیه السلام» عایشه سوار بر استر، فریاد میزد که نمیگذارم او را در خانه #رسول_خدا «صلی الله علیه و آله» دفن کنند.
قاسم که سن و سالی نداشت، نزد عایشه رفت و گفت: «ای عمه! هنوز یاد جمل از خاطره ها نرفته است که باز میخواهی کاری کنی که بگویند ، اینبار سوار استر شده و آتش فتنه دیگری را روشن کرده است!»
♨️ #امام_صادق «علیه السلام» در مورد او که جد مادری ایشان بود، چنین میفرمایند:« #سعید_بن_مسیب ، #قاسم_بن_محمد و #ابوخالد_کابلی ، از جمله راویان و شیعیان مورد اعتماد و عنایت #حضرت_سجاد «علیه السلام» بودند».(۱)
♨️در مورد او نوشته اند که بعد از نماز عشا در مسجد مینشست و شاگرادان گرد او میرفتند تا برایشان حدیث نقل کند.
علاوه بر #علم و #فقاهت در مورد فروتنی، سکوت فراوان، پرهیزکاری و دقت در نقل روایت از او در کتب تاریخی سخن گفته شده است.(۲)
♨️وی در سال۱۰۶ هجری قمری در حالیکه برای زیارت #خانه_خدا به #مکه میرفت، در میان راه جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیکر او به مدینه بازگردانده شد و در همانجا به خاک سپرده شد.
📚۱-اصول کافی، ج۱، ص۴۷۲
📚۲-کتاب الثقات، طبقات الکبری و وفیات الاعیان
https://eitaa.com/saluni
#شب_قدر
♨️این حدیث رو از دست ندید؛ حتما بخونید و منتشر کنید♨️
#رسول_خدا «صلی الله علیه و آله» فرمود:
#حضرت_موسى «علیه السلام» به خداوند متعال چنین گفت:
💠خدایا! نزدیكى به تو را میخواهم.
فرمود: « قُربی لِمَن یَستَیقِظُ لَیلَةَ القَدرِ ؛ نزدیكى به من، براى كسى است كه شب قدر را بیدار میماند».
💠گفت: خدایا! رحمت تو را میخواهم.
فرمود: « رَحمَتی لِمَن رَحِمَ المَساكینَ لَیلَةَ القَدرِ ؛ رحمت من، براى كسى است كه در #شب_قدر بر بینوایان ترحّم كند».
💠گفت: خدایا! عبور از #صراط را میخواهم.
فرمود: « ذلِكَ لِمَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، #صدقه اى بدهد».
💠گفت: خدایا! درختان و میوهه اى بهشتى میخواهم.
فرمود: « ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبیحَةً فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، تسبیح گوید».
💠گفت: خدایا! رهایى از آتش را میخواهم.
فرمود: « ذلِكَ لِمَن استَغفَرَ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، #آمرزش بخواهد و #استغفار كند».
💠گفت: خدایا! خرسندى تو را میخواهم.
فرمود: « رِضایَ لِمَن صَلّى رَكعَتَینِ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ خرسندى من، براى كسى است كه در شب قدر، دو ركعت #نماز بگزارد»
📚اقبال ج1، ص345
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻
https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5
╭━❀🏴❀━╮
@saluni
╰━❀🏴❀━╯
#ره_یافتگان
#حکایاتی_از_زندگی_علماء
#ابوخالد_کابلی 💠قسمت1️⃣
دلش برای مادرش تنگ شده بود. میخواست به زادگاهش برود و مادرش را ببیند اما هزینه سفر را نداشت. یاد روزهایی افتاد که به شوق خدمت به امام زمانش و یادگیری علوم دینی از شهر و دیار خود، #کابل، کوچ کرد و به #مدینه آمد.
سالهای زیادی از آن موقع میگذرد. ابتدا فکر میکرد #محمد_حنفیه، امام است و جانشین #امام حسین «علیه السلام»؛ اما #یحیی_ابن_ام_طویل، چیز دیگری میگفت.
این شد که روزی به محمد حنفیه گفت: « تو را به حرمت #رسول_خدا و #امیر_المؤمنین سوگند میدهم محمد، امامی که پیروی از او واجب است، کیست؟»
محمد حنفیه گفت: مرا به امر بزرگی سوگند دادی، امام راستین ما #علی_بن_حسین«علیه السلام» است. بر تو و همه مسلمانان واجب است، از او اطاعت کنید.
ابوخالد به دیدار علی بن حسین شتافت. به خانه رسید، در زد. پرسیدند: کیست؟
ابوخالد گفت: اجازه ورود می خواهم.
امام فرمود: خوش آمدی ای #کنکر، چه شد که به دیدار ما آمدی؟!
ابوخالد، پس از سلام با تمام وجود خم شد، سجده شکری به جای آورد و گفت: سپاس خداوند را که آنقدر به من فرصت داد تا امامم را شناختم.
امام پرسید: چگونه امامت را شناختی؟
ابوخالد داستان سوگند دادن #محمد_حنفیه را بازگو کرد و گفت: اماما! شما مرا به همان اسمی صدا زدید که مادرم مرا صدا میزد و جز پدر و مادرم کسی مرا به این نام نمی شناسد. بی تردید شما امام و جانشین امامی.
از آن روز تا کنون، در خدمت امام بود تا این که شوق دیدار مادر در دلش افتاد و آرام و قرارش را گرفت.
با خود گفت به دیدار امام رفته و کسب تکلیف میکنم...
╭━❀❓❀━╮
@saluni
╰━❀📚❀━╯