eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
چراغ‌افروز چشم ما نسیم زلف جانان است مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
گفتند که ای امید جان! می‌آیی یک روز برای نصرمان‌ می‌آیی امروز بیا مقدمه لازم نیست داریم خبر که؛ ناگهان می‌آیی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا صبرم دهد این شب که زنده تا سحر آیم قسم به شب، به این گریه، به کویت بی‌خبر آیم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 رمان جذاب 🌸 باورم نمیشد که یک "بله" تونست مسیر زندگی مو عوض کنه ..با یک بله، محرم شدم به عباس .. خودم هم نفهمیدم چجوری همه چیز سرعت گرفت .. حتی نفهمیدم چرا عباس مخالفت نکرد .. چرا چیزی نگفت .. عمو جواد دوستش حاج رضا رو آورده بود تا برای دو ماه یه صیغه ی محرمیت بین منو عباس خونده بشه و بعد دوماه عقد کنیم و بعدشم عروسی .. خودم هم نفهمیدم اینا چجوری تا اینجا پیش رفتن .. انگار منو عباس هیچ نقشی نداشتیم ... اما با این وجود من فقط به هدفم فکر میکردم و تا رسیدن بهش فقط دو ماه فرصت داشتم ... کنار عباس رو مبل نشسته بودم همه مشغول حرف زدن بودن باهم اما من گوشه ی چادرمو با انگشتام به بازی گرفته بودم.. نیم نگاهی به عباس انداختم، خیلی جدی و با کمی اخم به زمین خیره بود،حدس میزدم به چی فکر می کنه اما منم یه سوال بزرگ تو ذهنم بود اگه عباس از این محرمیت ناراضی بود پس چرا هیچ مخالفتی نکرد .. چرا هیچی نگفت .. آه که از کارای این بشرِ خاص سر در نمیارم! داشتم کلافه میشدم، این حرف نزدن عباس هم بیشتر نگرانم می کرد، محمد اومد کنار عباس نشست و کمی سمت هر دومون خم شد و گفت: _بزرگان مجلس اشاره می کنن عروس خانم و آقا دوماد اگه اینجا راحت نیستن میتونن تشریف ببرن تو حیاط یا تو اتاق باهم راحت حرف بزنن عباس لبخندی زد و رو به محمد گفت: _حرف چی بزنیم آخه!! محمد با حالت خنده داری گفت: _چه می دونم والا من تجربه ندارم، ان شاالله زن گرفتم میام تجاربمو در اختیارت قرار میدم عباس خنده ای کرد و گفت: _دعا کن که حالا حالا زن نگیرن برات که حالت گرفته میشه مثل من با تعجب به عباس نگاه کردم،یعنی این بشر .... وای که کم کم داشت میرفت رو مخم، انقدر از وجود من ناراضیه که اینو میگه ..حالا خوبه میدونه که من دارم میشنوم محمد که قیافه منو دید خندید و گفت: _خب دیگه عباس جان توصیه میکنم فعلا همینجا بشینی، عروس خانم نگاه‌های خطرناک میکنه بهت عباس سرشو چرخوند و یه دفعه غیرمنتظرانه چشم تو چشم شدم باهاش، رنگ نگاهش عوض شد با حالتی جدی نگاهشو ازم گرفت ..منم آروم نگاهمو به انگشتام دوختم .. سریع از جاش بلند شد و محمد و مخاطب قرار داد: _بهتره برم بیرون یه کم هوا بخورم و بدون توجه به من رفت سمت حیاط .. محمد برگشت منو که بی حرکت نشسته بودم و به رفتن عباس نگاه می کردم نگاه کرد و گفت: _تو نمیخوای بری؟! نگاهش کردم، شاید بهتر بود برم اینجوری هم کسی شک نمیکرد هم این که میتونستم حرفمو بهش بزنم و بگم چرا این کارو کردم بلند شدم و چادر سفید گلدارمو رو سرم مرتب کردم، نگاهم به ملیحه خانم افتاد که با لبخندی زیبا منو نگاه می کرد، به طرف حیاط رفتم .. دمپایی مو پام کردم و از پله ها رفتم پایین، عباس لب حوض نشسته بود دقیقا همونجایی که شب خواستگاری نشسته بود، آرنجشو به پاهاش تکیه داده بود و سرشو بین دستاش گرفته بود، نفس عمیقی کشیدم که حجم زیادی از هوای یاس اطراف وارد ریه هام شد، آروم به سمتش قدم برداشتم و همونجایی نشستم که اونشب بودم با همون فاصله،انگار متوجه اومدنم شد که سرشو بلند کرد و نگاه گذرایی بهم انداخت، دهنمو باز کردم که توضیحاتمو بگم که یک دفعه با صدای نسبتا بلندی گفت: _من چی بگم به شما؟! ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐  امشب ✨بـــرايــــتان دنــيايــــي ✨به زیـــبايــــي ✨آنچه که‌ زیـــبايش میدانید؛ ✨آرزو میکنم:   ✨دنــــيايــتان    ✨به زیــبايـــي تمام    ✨ آرزوهایـــتان‌ ...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هرچه شب تاریک تر و ساکت تر باشد… ستارگان روشن تر، اندوه عمیق تر و خدا نزدیکتر است..! ‌‎ 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیز پنجشنبه تون پربرکت امروز زلال ترین شبنم شادی را همیشه بر چشمانتون و شیرین ترین تبسم خوشبختی را همیشه بر لبانتون آرزودارم🍁🍂 صبح پاییزیتون روح نواز🍂 ‌‎ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پرازنشاط 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💚 زیباترین ترانه تویی بر زبان... بیا ای عشق جاودانه ی نام ونشان بیا مهر تو شد تاب وتوان تمام عشق دیگر مکن باغم خود امتحان! بیا آه ای همیشه بهار ای امید ‌جان ای گلبن بهشت شبی بی گمان بیا از شوق توست گر غزلم گل نموده است ازمهر توست این همه شور و بیان بیا زیباترین ترانه ی عمرم کنار عشق گلواژه ی سرخ و سپید جهان بیا بی تو تمام شهر به حسرت نشسته اند بی تو تمام عمر شده در فغان بیا ما را بخر به یک نگه خود بهار کن در کعبه باش و شبی ناگهان بیا عمری نمانده دست فراقت خزان شدیم از آن دری که یار پسندد از آن بیا ما زنده ایم بهر تمنای دیدنت ای ماه نو درشب این آسمان بیا گفتیم علی یکصد وده بار بیاد تو جان همان باب نجف این زمان بیا این نوجوان پیر شد وخم شد از غمت تا این دل غم زده گردد جوان بیا فردا که ماخاک شدیم کی ثمر دهد وصل تو را خو است دل ‌بی اما ن بیا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌿به مُناسبتِ هفته ی بسیج ______________________________ دریای بُزرگِ اِقتدار است بسیج گنجینۀ نابِ روزِگار است بسیج در موسمِ سرد و خُشکِ پاییزیِ باغ زیبایی و جِلوِۀ بهار است بسیج _____________________________ مفهوم و حدیثِ افتخار است بسیج آماده، غیور و جان نثار است بسیج این لشکرِ پنجِ آذرِ پاییزی در وقتِ لُزوم،چون بهاراست بسیج ______________________________ رزمنده و قهرمان ، دلاور هستند آماده و پُرتوان به سنگر هستند جان برکف و لشکرِخدا، با غیرت در جبهۀ حق سپاهِ رهبر هستند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرگرم رفاه و غرق در معصیتند هرچند بزرگ،خوار و بی شخصیتند معروف به حزب باد و در گرد علی* یک مشت خواص لال و بی خاصیتند... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آمدم دیدار تو با چشم پرباران دوباره در دلم برپا شده از دوری‌ات طوفان دوباره خواستم با آجر یادت دلی سالم بسازم حال می‌بینم دل بیچاره را ویران دوباره در صراط‌المستقیمت خواستم سرعت بگیرم حیف که در پیچ اول مانده‌ام حیران دوباره منزلی بالاتر از حق‌الیقینت قسمتم کن تا نبینم در دلم شک می‌دهد جولان دوباره طعم صحبت با تو در ظرف خیالم مانده باقی کاش در آغوش شیرینت شوم مهمان دوباره ریختی در استکان عمر من از چای شوقت پر شده از ذوق دیدارت دل قندان دوباره می‌سپارم قایقم را دست امواج خیالت می‌شود قلبم به یادت غرق اطمینان دوباره 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
477.9K
یارم به سفر رفته، یارب سفرش خوش باد زانجای چو می آید، برمن خبرش خوش باد با عطر گل سنجد، خوابش برد وهر صبح با نغمه گنجشکان، صبح وسحرش خوش باد گر عزم به صحرا کرد، گلهاش شکوفا باد ور عزم به باغی کرد، آن باغ برش خوش باد از چشمه چو آبی خورد، یارب تو بکن مستش تا بی غم این دنیا ، مستانه سرش خوش باد جارو بزنیدش ره، گل بر رهش افشانید تا غنچه لب جعفر، کوی وگذرش خوش باد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔴گـروه تـدریـس پـویـا اول دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/3850634182C1945d88b0f 🔴گـروه تـدریـس پـویـا دوم دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/156238791Ca3aa4269c3 🔴گـروه تـدریـس پـویـا سـوم دبـسـتان👇 https://eitaa.com/joinchat/3951166406Cd82f2c7cf0 🔴گـروه تـدریـس پـویـا چـهـارم دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/3899261894C577d55e271 🔴گـروه تـدریـس پـویـا پـنـجـم دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/356844487C7e32867a85 🔴گـروه تـدریـس پـویـا شـشـم دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/4293592006Cd37ceef361
کلبه ی شعر
🔴گـروه تـدریـس پـویـا اول دبـسـتـان👇 https://eitaa.com/joinchat/3850634182C1945d88b0f 🔴گـروه تـدریـس
📢 📢 گروهی‌ برای‌ پدرومادر‌ هایی‌ که‌ پیشرفت‌ بچه‌ هایشان‌ در الویت‌ قراردارد😊 تدریس‌ تمامی‌ پایه‌‌های ابتدای‌ فرزندان‌ دلبند‌ شما🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلخوش به جمع کردن یک مشت آرزو این شـادی حقـیر همین است زندگی ! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
روز جهانی مردان.... - @mer30tv.mp3
5.64M
صبح 1 آذر 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
و پاییز دارد ورق می زند دلتنگی هایش را منزل به منزل مهر را بغل می کندو سیراب از مهربانی زمین می گذارد ... آبان را اشک باران می کند و دلداری اش می دهد حالا نوبت به آذر می رسد بغض می کند و آذر را محکم تر از بقیه به سینه می چسباند آهسته توی گوشش زمزمه می کند دستی به سر و رویش می کشد... به گونه هایش رژ گونه ی سرخ اناری می زند... به لبهایش طعم لبو می چشاند موهایش را چتری کوتاه می کند و رنگ پرتقالی می زند. وچشمهایش را خمار سرمه می کند... وچه زیبا می شود این دختر پاییز ... شاید دارد عروس می شود...! آذر بانو... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در منِ عاشق توانِ ذره ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
‌‌آنـان که خفتـــه‌اند بـه خــاک مـــزارها طـی کرده ‌اند پیـچ و خــم روزگـــارها ‌‌اکنون اگرچـه خــاک شده جایگاهشان یک عمــر بــوده‌انـد بـه دنیـــا نگـــارها ‌ (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خوشا‌ آنانکه‌ چون‌آیینه پاکند‌ چو‌شمس‌وماه‌ وزهره‌‌تابناکند دلی‌پاک‌و زلال وناب دارند‌ امین‌و‌عاشق‌ این‌ آب‌و خاکند‌ هفته‌ی‌بسیج‌مبارک‌🌷 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
قبل شاعر شدنم اب روانی بودم در تپشهای دلی چون ضربانی بودم قبل شاعر شدنم زندگیم روح نداشت پدرم یکسره هی بذر نصیحت می کاشت قبل شاعر شدنم زندگیم زندان بود گوهر عشق کسی در صدفم پنهان بود قبل شاعر شدنم عشق پدیدار نشد هیچ کس همدم این زارع بی یار نشد قبل شاعر شدنم همدم من بیلم بود بر سر شانه ی من دسته زنبیلم بود قبل شاعر شدنم با دل خوش خندیدم شعر اغاز که شد گریه خود را دیدم قبل شاعر شدنم نه خبر از عذرا بود انکه خنده به لببش داشت فقط دارا بود قبل شاعر شدنم این همه مشروب نبود وسط دود و دم این زندگیم خوب نبود نمک شعر نشست بر تن من شورم کرد باغبان بودم و از پیشه خود دورم کرد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آذر آمد تا بگوید در دل سرما و سوز دختری می‌آید و یک‌باره گرمت می‌کند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امشب نفسم با نفس باد گره خورد آهوی تو بر خنجر صیاد گره خورد چون مهر تو را دید دلم پر زد و این بار عاشق شد و بر پنجره فولاد گره خورد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تو  خلاصه ی زمستانی سرد و دوست  داشتنی پر  بارش، برفی  برای  چشمهایت  اسفند  دود باید  کرد مهم فصل  آمدنت  بود که مهربانی را  رقم  زد و فصل  کوچ  پرستوها را که حالا  بهار  را مژده  می دهد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky