eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب در این پیاله ندانم چه ریختی،پیداست که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب امروزتان سرشار از بهترینها 🌼🍃 آرزودارم امروزقاصدک خوش خبر✨ براتون خوبیهاشادی های خاص 🌼🍃 عشق های پاک دوستی های ناب✨ ولبی خندان به هدیه بیاورد 🌼🍃 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز نیکی‌ 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا...مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توانِ کشمکشم نیست بی‌تو با ایّام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قولِ هم‌سفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرارِ خویش مَنِه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سرمی‌نهم، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا، که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی‌من به سوی برکه‌ی آخر شنا، که می‌میرم اگر هنوز من آوازِ آخرینِ توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جانِ متّصلی مرا مکن ز خود -ای جان- جدا، که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکَنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
قانون انتظار... - @mer30tv.mp3
4.63M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم رجز خوانی علی آقا پسر غیور مرد ایران شهید «محسن حججی» که حالا دیگه مردی شده برای خودش ،،،،،،گوش کنید ‌ رجـز میخواند این فرزنـد ایـران بـرای دشمنان ، مثـل دلیـران به امید خدا چون مثل طوفان کند کاخ سـتـمکاران چو ویـران 🟩‌ عضو کانال ۱۴۰۳/۲/۴ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من چه تنهایم، چه دلگیرم، چه غمگین رهگذر سیر گشتم از جَهان، دریاب ما را رهگذر کو بهارم؟ کو نگارم؟ کو رفیقی بابِ میل چار فصلم شد خَزان، دریاب ما را رهگذر بس که در اطرافِ خود دیدم سَگِ انسان نما می روم هر سو دَوان، دریاب ما را رهگذر حیفِ خوبی های من که مانده حالا بی جواب گشته ایم ما از بَدان، دریاب ما را رهگذر دستهایم رو به سوی آسمان باشد دراز در سَحَر وَقتِ اَذان، دریاب ما را رهگذر ظاهرا چون نارفیقان میزنی خنجر زِ پشت لحظه ی آخِر اَمان، دریاب ما را رهگذر 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عطر گلاب ناب پیچیده است در ذهنم از بس شمردم روزها گلهای قالی را... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در رنگین کمانی از نور در حلقه ی عبادت رحل اقامت افکنده مهربانی را پیشکش آفتاب می کنی وهمراه مرغ آمین در شوقی لبریز معنا استجابت عاشقانه هایمان را به گوهر اشک می طلبی باشد که سهم من وتو همان باشد که دوستش داریم .. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گفتم : از آغاز مرغ روح ما، بی‌پر بده‌ست گفت : هین بشکن قفس ،آغاز بی‌آغاز بین 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
754.9K
زندگی می‌کشد آخر به کجا کارت را باید از دور تماشا بکنی یارت را روز دیدار، خودت را به ندیدن بزنی شب ولی دوره کنی لحظهٔ دیدارت را عاشقش باشی و تا عشق، خریدارت شد دور سازی خودت از خویش خریدارت را دوستش داشته باشی و نبیند هرگز «دوستت دارم» در سینه گرفتارت را بهترین پاسخ این درد، سکوت است، سکوت نکند باز کنی مخزن‌الاسرارت را رفتنی می‌رود و باز تو خواهی پرسید از «نسیم سحر آرامگه یار...» ت را خوانش.. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند درد و دل کردن برایِ تو حضوری بهتر است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-1336598784_-253986209.mp3
6.85M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ حواسم‌ بهت‌ هست‌ 💕
روبرویم بنشین و غزلی تازه بخوان مثل نان یک غزل تازه عجب می چسبد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تا صوت مجری در گلوی جعبه پیچید مثل گلی لبهای تنهاییم خندید با "رادیو" حال دل ما خوبتر شد دیگر کسی از دیو تنهایی نترسید 🟩‌ عضو کانال روز رادیو بر تمامی زحمت کشان و دست اندرکاران صدای جمهوری اسلامی ایران مخصوصا بر خودم مبارکباد🥰 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌹۱۵ شوال، سالروز شهادت حضرت حمزه(علیه السلام) و وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی(علیه السلام) تسلیت باد🥀 از فیض گنبد و حرم سیدالکریم دارد هوای کرب و بلا را دیار من ▪️مـرا بـا اشکْ، الفـت از قدیم است ▪️ که مرغ دل به صحن غم مقیم است ▪️محبیـن خـون زِ ابـر دیـده بـاریـد! ▪️عزای «حمزه» و «عبدالعظیم» است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گفته بودی بی خبر از حالمی، با این حساب شعرهای من به درد عمه هایم می ‌خورد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لب لعلی گزیده‌ام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده‌ام که مپرس 🥀استخوان‌ هایی ‌ مربوط به‌ شهید گمنام‌ که‌ دیروز ‌ از دل‌ خاک‌ بیرون‌ آوردن‌ ‌ وهنوز ‌ سربند‌ سبز سالم‌ وقمقمه‌ آن‌ آب داشت‌ 😔😭 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
باز  از خاطرم عبور بکن در دل کوچکم ظهور بکن ماه من باش و شام قلبم را مهربان! میزبان نور بکن بر دلم عشق را ببار و مرا جای غم غرق در سرور بکن به درِ بسته خورده‌ام یارب کاروبار مرا تو جور بکن! قلبم آلوده شد به زنگ گناه تو ذغال مرا بلور بکن باز چنگ نهنگ غفلت و من! یونست را بیا و تور بکن آسمان و زمین مکان تو نیست در دل کوچکم ظهور بکن 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥سرباز🔥 🍀💚 حاج محمود دفترها رو به فاطمه داد و دوباره نشست.فاطمه دو تا از دفترها رو جدا کرد و گفت: _اینا برای علیه.بعد مرگ من،هروقت صلاح دیدید بهش بدید.وقتی که حالش بهتر شد،با مرگ من کنار اومد...این یکی برای زینبه.وقتی به سن تکلیف رسید، بهش بدید. گوشی شو برداشت. رمز شو به پدرش گفت،بعد بازش کرد.تو قسمت صداهای ضبط شده رفت وصفحه گوشی شو به پدرش نشان داد.گفت: _پنجاه تای اول برای زینبه.قصه ها و لالایی هایی که براش گفتم.گاهی براش بذارید.سی و هشت تای بعدی برای علیه. وقتی دیگه نتونستم براش بنویسم، صدامو ضبط کردم.اینا هم با همون دفترها بهش بدید. به آخرین صدای ضبط شده اشاره کرد و گفت: _اگه بعد مرگ من خیلی بهم ریخت اینو براش بذارید. یه کاغذ از توی یکی از دفترها بیرون آورد و گفت: _این آدرس سه تا خانواده ست که از نظر مالی نیاز به کمک دارن..اینم آدرس بچه های منه.اگه براتون سخت نبود،براشون پدربزرگ باشین. بعد به پدرش نگاه کرد و گفت: _باباجونم،حلالم کنید.برام خیلی دعا کنید. اشک هاش جاری شد. -من دیگه هیچ کاری برای آخرت خودم نمیتونم انجام بدم.فقط دعاهای شماست که میتونه نجاتم بده. فاطمه دیگه چیزی نگفت. ولی چشم های حاج محمود حرف های زیادی داشت برای گفتن.غصه ی پدری که دختر بیست و هفت ساله ش بهش وصیت میکرد. نزدیک اذان صبح بود. علی هنوز تو امامزاده نشسته بود.بعدنماز سمت خونه راه افتاد.خیلی وقت بود آفتاب دراومده بود که به خونه رسید. یا الله گفت و وارد شد. حاج محمود هم خونه بود.امیررضا تماس گرفت.وقتی متوجه شد حاج محمود سرکار نرفته،نگران شد و تصمیم گرفت با محدثه بره اونجا. علی بعد از سلام کردن به حاج محمود و زهره خانوم،پیش فاطمه رفت.فاطمه بیدار بود و ذکر میگفت. وقتی علی رو دید لبخند زد و سلام کرد. علی با بغض جواب سلامشو داد.فاطمه دستشو سمت علی دراز کرد. علی جلو رفت. دست فاطمه رو گرفت و کنار تخت روی زمین نشست.چند دقیقه فقط به هم نگاه کردن. فاطمه گفت: _علی،راضی هستی؟ علی به زمین نگاه کرد و گفت: -نمیتونم -به من نگاه کن. علی با مکث نگاهش کرد. -عمر معمول آدم ها تو این دنیا زیر صد ساله،درسته؟...آدم تو این دنیا اگه دویست سال هم عمر کنه،وقتی موقع مرگش برسه،میگه مثل چشم به هم زدن بود..علی جانم تو این چشم به هم زدنت اگه باشی،تو ابدیتت راحتی. سختی های این دنیا،هرچقدر هم سخت باشه،زود تموم میشه...علی،اگه الان با رضایت امتحان های سخت رو تحمل کنی،خدا جوری با مهربانی بغلت میکنه که خودت هم باورت نمیشه.فقط کافیه تو یه قدم برداری...علی،من میخوام تو بهشتی باشی.جان فاطمه عمرتو جز با خدا معامله نکن. علی سرشو روی تخت گذاشت و تو دلش با خدا حرف میزد. *خدایا،من فاطمه رو دوست دارم..تو که با سختی بهم دادیش...خودت کمکم کن. -علی جانم. علی سرشو آورد بالا..... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky