eitaa logo
شاعرانه
27.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
766 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم سامان نگرفتیم در آیینۀ منصور تا در ره تو از سر و سامان نگذشتیم در بوته گر انداختمان گردش ایام از مرتبۀ خون شهیدان نگذشتیم جان بود که امکان گذر کردن از آن بود جان بود، گذشتیم، ز جانان نگذشتیم تردید نکردیم و در آشوب حوادث از هر چه گذشتیم از ایران نگذشتیم 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سیاستی که ندارد دیانت آلوده‌ست مگر نه این که، همین بود تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست لحظاتی از شعرخوانی آقای ناصر فیض در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa
مدتی شد که در آزارم و می دانی تو به کمند تو گرفتارم و می دانی تو از غم عشق تو بيمارم و می دانی تو داغ عشق تو به جان دارم و می دانی تو 📜 @sheraneh_eitaa
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من! کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من 📜 @sheraneh_eitaa
‌کیستی که من اینگونه ، به‌اعتماد ، نامِ خود را با تو می‌گویم...؟ کلیدِ خانه‌ام را در دستت می‌گذارم نانِ شادی‌هایم را با تو قسمت می‌کنم به کنارت می‌نشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب می‌روم...؟ کیستی که من اینگونه به جِد در دیارِ رؤیاهای خویش با تو درنگ می‌کنم....؟ 📜 @sheraneh_eitaa
من آن ستاره‌ی شب‌زنده‌دار امیدم که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم چه جای خواب که هرشب محصّلان فراق خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم... شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
‍ یاد تو هر صبح در دل می‌ڪند غوغا ولی جانِ من ، این یادِ آرامت برایم زندگیست.... |صبحتون بخیر و پر برکت🌸🌿 📜 @sheraneh_eitaa
گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من هیچ مباش یک نفس غایب از این کنار من نور دو دیده منی دور مشو ز چشم من شعله سینه منی کم مکن از شرار من یار من و حریف من خوب من و لطیف من چست من و ظریف من باغ من و بهار من ای تن من خراب تو دیده من سحاب تو ذره آفتاب تو این دل بی‌قرار من لب بگشا و مشکلم حل کن و شاد کن دلم کآخر تا کجا رسد پنج و شش قمار من تا که چه زاید این شب حامله از برای من تا به کجا کشد بگو مستی بی‌خمار من تا چه عمل کند عجب شکر من و سپاس من تا چه اثر کند عجب ناله و زینهار من گفت خنک تو را که تو در غم ما شدی دوتو کار تو راست در جهان ای بگزیده کار من مست منی و پست من عاشق و می پرست من برخورد او ز دست من هر کی کشید بار من رو که تو راست کر و فر مجلس عیش نه ز سر زانک نظر دهد نظر عاقبت انتظار من گفتم وانما که چون زنده کنی تو مرده را زنده کن این تن مرا از پی اعتبار من مرده‌تر از تنم مجو زنده کنش به نور هو تا همه جان شود تنم این تن جان سپار من گفت ز من نه بارها دیده‌ای اعتبارها بر تو یقین نشد عجب قدرت و کاربار من گفتم دید دل ولی سیر کجا شود دلی از لطف و عجایبت ای شه و شهریار من عشق کشید در زمان گوش مرا به گوشه‌ای خواند فسون فسون او دام دل شکار من جان ز فسون او چه شد دم مزن و مگو چه شد ور بچخی تو نیستی محرم و رازدار من 📜 @sheraneh_eitaa
از شبنم شوق، چشم دل را تر کن فریاد بزن گوش فلک را کر کن این حرف دل تمامی زیتون‌هاست آزادی قدس می‌رسد، باور کن! 📜 @sheraneh_eitaa
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن ! گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن ! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن ! عشق اگر افسانه می سازد که در زندان دل چند روزی میهمانم ، بشنو و باور مکن ! در جواب نامه فرهاد اگر شیرین نوشت: "با همه نامهربانم" ، بشنو و باور مکن ! گاه اگر در پاسخ احوال پرسی های تو گفته بودم شادمانم ، بشنو و باور مکن ! 📜 @sheraneh_eitaa
خواهم آمد، پیش اسبان، گاوان، علف سبز نوازش خواهم ریخت مادیانی تشنه، سطل شبنم را خواهد آورد خر فرتوتی در راه، من مگس هایش را خواهم زد خواهم آمد سر هر دیواری، میخکی خواهم کاشت پای هر پنجره ای، شعری خواهم خواند هر کلاغی را، کاجی خواهم داد مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک ! آشتی خواهم داد آشنا خواهم کرد راه خواهم رفت نور خواهم خورد دوست خواهم داشت... 📜 @sheraneh_eitaa
jabali.gif
5.2K
بدیع الزمان عبدالواسع بن عبدالجامع جبلی غرجستانی از شاعران و فرهنگیان مشهور پارسی‌گوی است که در قرن ششم هجری می‌زیست. وی در غرجستان که ولایتی در افغانستان و در شرق هرات است چشم به جهان گشود. عبدالواسع جبلی غرجستانی در حوزه‌های دینی تربیت یافت و بر علوم تفسیر، فقه، کلام و حدیث و نیز شعر فارسی و عربی تسلط داشت. جبلی از پیشروان تغییر سبک خراسانی به عراقی بوده است. وی در سال ۵۵۵ هجری قمری درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد طمع باید برید از جان شیرین چون من آن کس را که بیهوده دل اندر عشق آن شیرین پسر بندد گهی از مشک زلف او حمایل در گل آویزد گهی از قیر جعد او سلاسل بر قمر بندد ز عشق او جهان من شود چون حلقهٔ خاتم چو زلف او ز عنبر حلقه اندر یکدگر بندد چو تیر و چون کمان گردد دهن باز و خمیده قد چون آن مشکین زره عمدا بر آن سیمین سپر بندد شود چون شمع زرین روی و ریزان اشک و سوزان دل هر آن کاو دل در آن شمع بتان کاشغر بندد از آنم چون گل و نرگس سلب چاک و سرافگنده که او بر سوسن تازه همی شمشادتر بندد بدان زنجیر مشکین و عقیق شکرین همچون دل من صدهزاران دل به روزی بیشتر بندد گهی خونم بدان زلف دوتاه پر شکن ریز گهی خوابم بدان چشم سیاه دل شکر بندد شود چون شکر از آب و چو مشک از آتش آن کاو دل در آن زنجیر پر مشک و عقیق پر شکر بندد گه از سنبل حجابی بر فراز پرنیان پوشد گه از عنبر نقابی بر طراز شوشتر بندد ز شوق روی او آید ز گِل هر ساله پیدا گل چو بیند روی او از شرم او بار سفر بندد 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی سرکار خانم مائده هاشمی در دیدار اخیر شاعران با رهبر انقلاب چند بالش که چید دور و برش، تخت خوابش شبیه سنگر شد دور این سنگر از عروسک‌هاش آن‌قَدَر چید تا که لشگر شد چند خمپاره با مداد سیاه، چند موشک از مقوا ساخت خواست بازی کند ولی کم‌کم‌ جنگ‌ یک جنگ‌ نابرابر شد موشک آمد خیال تختش را به همین سادگی پریشان کرد دست بر دامن دلِ امنِ چادر گل گلی مادر شد پابرهنه دوید توی اتاق، روی یک توپ‌ پای او سُر خورد توپ مانند مین عمل کرد و خانه غرق پرِ کبوتر شد شکل بیسیم کرد دستش را، داد می‌زد: پدر... پدر... دختر پدر از قاب عکس بیرون زد، جنگ آن شب به نفع دختر شد... 👈 متن کامل شعر را در ادامه بخوانید: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=55793 📜 @sheraneh_eitaa
از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال و جاهش نفزود وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود 📜 @sheraneh_eitaa
بر تار و پود عشق تو گل کرده ایم ما با صدهزار دست و هزاران هزار پا بی دست و پا شدیم ولیکن در انتها "با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما" نفرین به آبروی گل و گریه ی هَزار نفرین به استحاله ی اسفند در بهار نفرین به دور فلسفه ی جبر و اختیار "بهلول وار فارغ از اندوه روزگار خندیده ایم، ما به جهان یا جهان به ما" هیچم که غیر هیچ ندارم به قول عشق لرزان چو نور شمع مزارم ز هول عشق سیاره ای درون مدارم به حول عشق "کاری به کار عقل ندارم به قول عشق کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا" زهر است طعم عشق به کامم نبات نیست کفر است هر چه هست نماز و زکات نیست فرقی دگر میان حیات و ممات نیست " گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ای خواجه احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟" واحیرت این هیاهوی بی قدر خلق چیست؟ پوسیده است جامه و این غیر دلق نیست غیر از نوای نام تو صوتی به حلق نیست "فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه ی سنگریزه ها" 📜 @sheraneh_eitaa
مخلوق جهان به گرگ مانند ، درست با قادر عاجزند و بر عاجز ، چست سستند به گیرودار، چون باشی سخت سختند به کارزار، چون باشی سست 📜 @sheraneh_eitaa
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟ که من این واژه را تا صبح معنا می‌کنم هرشب... شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
مهربانم نازنینم صبح زیبایت بخیر ای به دل مهر آفرینم صبح زیبایت بخیر در کنار چای تلخ سفره ی صبحانه ام شهد شیرین بهترینم صبح زیبایت بخیر |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
این گونه بمان عشقم بمان این گونه و تنها به من نگاه کن! نگاه کردن هم نوعی عشق است... 📜 @sheraneh_eitaa
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت در هر وجب صدها چراغ راه دارد نقش از قدم های رسول الله دارد ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد ای جا ستمکاران کافر عهد بستند پیشانی و دندان پیغمبر شکستند این جا شرار آه جبریل امین ریخت خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت این جا علی پروانه سان گرد پیمبر گردید تا آمد نور زخمش به پیکر این جا دل پیغمبر اسلام خون شد این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید چون پا به جای پای زهرا می گذارید این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست آوای وحی آید زدیوار رفیعش هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش در بین آن محراب و منبر جا بگیرید بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا آتش گرفته خانۀ زهراست این جا پشت در این خانه نزدیک همین قبر زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر خورشید در این کوچه ها گردید نیلی بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی این جا امیرالمؤمنین را دست بستند تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند این جا کشیده بر فلک آتش زبانه این جا گلی پرپر شده با تازیانه این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است قبری که هر قلبی بیاد او کباب است قبری که تنها زائر او آفتاب است قبری غریب و بی رواق و بی نشانه بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه قبری که مخفی در دل تنگ زمین است خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم از دور هم حتی تماشایش نکردیم این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش گلهای پرپر گشته اما با صفایش آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش این سید سجاد با آن درد و داغش این باقر و این صادق آل محمّد این قبر عباس آن عموی پیر احمد این قبرها را یک به یک دیدیم اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا این جا محمّد رازها در پرده دارد این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد این جا شرار، از سینۀ عالم برآید جا دارد ار جان از تن میثم برآید 📜 @sheraneh_eitaa
ای قلدر زورگوی مجنون ای فرقه‌ی بی‌وجود صهیون در شر و شقاوت و پلشتی شیطان به تو وامدار و مدیون بهتر بود از تو هفتصد بار تیفوس و سل و جذام و طاعون در منطقه مثل غده هستی یک غده‌ی مملو از سلاطون! کردار شما سفید کرده روی مغول و یزید و قارون هرگز نشود سفید رویت با شصت هزار بشکه صابون باید که از این جهان شوی محو این بار کشیده‌ایم سیفون در حلق تو گیر کرده گویا هسته که نه، بل درخت زیتون از ترس به دور خود زنی چرخ چون گربه‌ی گیج توی میدون لبنان که برای تو زیاد است حقا که حریف توست صیدون پرسید یکی که: When do they go? دادند جواب که: very soon باید که شنا کنید آخر یا توی شلنگ یا که در خون آید که در استوری نویسیم: الاقصی و رفح، هم‌اکنون چون قافیه‌ای دگر نجوییم هجو تو به مثنوی بگوییم ای عقرب زخم خورده‌ی هیز ای زالوی زشت رقت انگیز ای شومپت شاسکول قوزمیت ای گنبد آهنت در پیت آن ضربه‌ی غیر قابل تر میم‌ش نشده‌ست جا در آن ور! کرده‌ست چه با تو که چنین زار گشتی و شدی چنان سگ هار زنبور درشت بی‌مروت از کار تو می‌کشد خجالت کفتار که می‌کند پلشتی در نزد تو لوطی است و مشتی هر کس که کند ز تو حمایت کرده‌ست به عالمی خیانت ای بچه کش پلید سیرت باید که در آوریم پیرت باید که شوی ز منطقه جیم ای غده ی بدسگال بدخیم «هر بیشه گمان مبر که خالی‌ست» «سجیل» و «عقاب» این حوالی‌ست ریزیم سرت چو رستم و گیو از عکا تا خود تل‌آویو ای جرثُمه‌ی درازدستی خوردی ز حماس ضرب شستی خوردی دو هزار زخم تازه از دور جدید انتفاضه آمد به سویت دوباره موشک برخیز و برو سراغ پوشک پهپاد و کروز با بالستیک ریزد به سرت مرتب و شیک! هرچند زبان دراز هستی در معرض انقراض هستی ای طفل حرام موشه‌دایان برخیز و سلام کن به پایان 📜 @sheraneh_eitaa
درددل پیرمردی ساده و شوخ طبع با امام رضا (ع) شاه خراسون ........................ کجاست شاه خراسون!؟ خلوص های قدیم ضریح و آن همه حس، پشتِ بوس های قدیم؟! سفر به شوق زیارت، به برکت صلوات کجاست حال خوش مینی بوس های قدیم؟! نه ماه عسل، که به نام تو بود یا «ضامن» شروعِ زندگیِ نوعروس های قدیم دروغ، خاصیت کاسبانِ امروز است چه شد صداقتِ بازار روس های قدیم شبیه ترکیه، مشهد ولنگ و واز شده دلم هواییِ طوس است، طوس های قدیم نگفته حاجتِ هر زائری روا می شد چه بود در پسِ «شمس الشموس» های قدیم!؟ نماز صبح من امروز هم قضا شد آه خروس هم به خدا آن خروس های قدیم 📜 @sheraneh_eitaa
آی دنیا ما نمی ترسیم از غیر خدا اهل ایرانیم ،ایران ِ علی موسی الرضا هر چه سلطان در جهان ، قربان این سلطان عشق هر چه گنبد آهنین ، قربان این گنبد طلا 📜 @sheraneh_eitaa
داود رحیمی متولد ۱۳۶۷ در شهرکرد است. او از کودکی با هیأت و مجالس مذهبی آشنا بود و اولین آشنایی‌اش با شعر به همین دوران بازمی‌گردد. در دورۀ کارشناسی اولین تجربیات شعری خود را در قالب نوحه به روی کاغذ آورد. مراده‌اش با شعرای مطرح آیینی بسیار در پیشرفت او مؤثر بود تا جایی که توانست با همکاری یکی از دوستان شاعرش، نوحۀ معروف «منم باید برم» با موضوع مدافعان حرم را بنویسد. رحیمی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی است و در اصفهان سکونت دارد. 📜 @sheraneh_eitaa
چند وقتی ست غزل بی سر و سامان شده است قافیه، وزن، ردیفم چه پریشان شده است چند وقتی است که اصلاً همه ی حاجت من پر کشیدن به حوالیِ هواتان شده است شاعر بی رمقت خسته، کلافه، دمغ است چون دوباره دل او تنگ خراسان شده است و خراسان چه بهشتی شده از پا قدمت شهر تو آبروی کشور ایران شده است حرف جنّت نزن این جا، که ازین صحن و سرا صحن جامع خودش اندازه ی رضوان شده است کربلایی که همه گریه کنان می طلبند پشت این پنجره فولاد نمایان شده است پای این پنجره آدم به کجاها برسد! هر گدا در حرمت یک شبه سلطان شده است کُرد و لُر، ترک و عجم، مازَنی و ترکمنی هر که با لهجه ی خود گرم "رضاجان" شده است تو بگو کافرم اصلاً تو بیا سنگ بزن تازه حالا دل من با تو مسلمان شده است! از کرم مانع هر جادویی بر در شدی و ... خوش به حالِ دلِ ما غرقِ گناهان شده است 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب سیدرضا نریمانی در سال ۹۶ شاعران این شعر : داود رحیمی و محمد کاظمی‌نیا 📜 @sheraneh_eitaa
ای آن‌که تمنای دل اهل ولایی سرتا‌به‌قدم جلوه‌ای از نور خدایی از فتنه‌گران نیست مرا دلهره تا تو؛ بر مسند فرماندهی کل قوایی ♥️ در تمام دنیا یک نفر را مثل ایشون پیدا نمیکنید ... تولد آقای ایراݩ مبارڪا♥️🎉 📜 @sheraneh_eitaa
جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال ست تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ زنهار حذر کن ز فسونکاری اقبال جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ خلقی‌ست نمودار درین عرصهٔ موهوم مردی و زنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم جز حرص نچیدیم چو کشکول‌ گدا هیچ تا چند کند چارهٔ عریانی ما را گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ بیدل اگر این است سر و برگ کمالت تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ 📜 @sheraneh_eitaa
دوست دارید رامتان باشم همدل و هم مرامتان باشم دوست دارید در مراتع شعر برّه ی خوش خرامتان باشم دوست دارید تا هم آخورتان در حلال و حرامتان باشم من امیر سخن اگر بودم در پی نان، غلامتان باشم من نباید شبیه من باشم تا شبیه کدامتان باشم؟ چون یکی از شما شدم آنگاه مورد احترامتان باشم 📜 @sheraneh_eitaa