eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
428 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش چهارم) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام (ص) انتظار می رفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند، چرا که آنها - بر خلاف مشرکان - بودند؛ به علاوه صفات (ص) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند؛ ولى می گوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد؛ چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب می شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠خوی استکباری بنى اسرائیل 🔹 در موارد مختلف و از جمله در سوره بقره روحیه استکبارى [یهود] را براى پذیرش حق مذمت مى نماید: «افَکلّما جاءَکم رَسُولٌ بِما لا تَهْوى انْفُسُکم اسْتَکبَرتُم؛ آیا هر پیامبرى که برخلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خداوند آورد، استکبار کرده و از امرش سرپیچى مى نمائید»؟! [۲] به «اشموئیل» پیغمبر زمانشان در مورد انتخاب «طالوت» به فرماندهى لشکر ایراد کردند، و گفتند: «نَحْنُ أَحَقُ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ؛ ما از او به فرماندهى و حکومت سزاوارتریم، چرا که از دودمان معروفیم، بعلاوه طالوت ثروتى ندارد!». [۳] 🔹گفتنی است خداوند در قرآن کریم به علّت تفاوت میان قوم عیسى بن مریم (ع) و قوم یهود اشاره کرده، مى فرماید: «ذَلِک بِانَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَاناً وَ انَّهُمْ لَایسْتَکبِرُونَ؛ این به خاطر آن است که در میان آن ها (مسیحیان) افرادى دانشمند و تارک دنیا، هستند و آنان تکبّر نمى ورزند»، از این تعبیر به خوبى روشن مى شود که یکى از عوامل اصلى نسبت به اهل ایمان و استکبار آنان بود. [۴] 💠استهزاگری یهود مدینه 🔹خداوند از زبان یهود نقل مى کند که آن ها از روى استهزا به (ص)، یا انبیاى دیگر مى گفتند: «وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ؛ تو که مى دانى دل هاى ما در غلاف است، و ما چیزى از سخنان تو را درک نمى کنیم». [۵] ابن عباس، مفسر معروف نقل مى کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که (ص) مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهى مى کرد، گاهى از او مى خواستند کمى با تأنّى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سؤالات و خواسته هاى خود را نیز مطرح نمایند، براى این درخواست جمله «راعنا» که از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است، به کار مى بردند. ولى همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرُّعونة» که به معنى کودنى و حماقت است استعمال مى کردند. در اینجا براى دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله اى که مسلمانان مى گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند. [۶] 💠توطئه چینی یهودیان صدر اسلام 🔹 براى متزلزل ساختن ایمان مسلمانان از هر وسیله اى استفاده مى کردند، تهاجم نظامى، سیاسى و اقتصادى؛ این آیه اشاره به بخشى از آن ها دارد. مى فرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ گروهى از اهل کتاب گفتند: [بروید و ظاهرا] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید [و کفر خود را آشکار سازید] شاید آنها (مؤمنان) نیز متزلزل شده باز گردند». [۷] این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظه اى خواهد داشت، به خصوص این که عده مزبور از دانشمندان یهود بودند، و همه مى دانستند که آنها نسبت به کتب آسمانى و نشانه هاى آخرین پیامبر، آشنایى کامل دارند و این امر لااقل پایه هاى ایمان تازه مسلمانان را متزلزل مى سازد. [۸] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] بقره، ۸۷؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۱، ص۱۳۹) [۳] بقره، ۲۴۷؛ (تفسیر نمونه، ج‏۱۸، ص۱۱۲) [۴] مائده، ۸۲؛ (اخلاق در قرآن، ج‏۲، ص۳۲) [۵] بقره، ۸۸؛ (پیام قرآن، ج‏۱، ص۲۹۸) [۶] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۸۳ [۷] آل عمران، ۷۲؛ (تفسیر نمونه، ج‏۲، ص۶۱۴) [۸] تفسیر نمونه، ج‏۲، ص۶۱۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش پنجم) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام (ص) انتظار می رفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند؛ چرا که آنها - بر خلاف مشرکان - بودند. به علاوه صفات (ص) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند. ولى می فرماید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب می شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠جاسوسی گروهى از یهود 🔹 موضع بسیار سختى در برابر داشته اند. در جنگ احزاب و پاره اى از جنگ ها با دشمنان دیگر هم آواز شدند، به علاوه در بعضى از جنگ ها مانند خیبر در برابر مسلمین ایستادند و توطئه قتل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را چیدند و براى مشرکان مى کردند. [۲] خداوند در آیه ۴۱ سوره مائده درباره گروهى از که مرتکب کارهاى خلافى از قبیل بر ضدّ بودند مى فرماید: «اولئِک الَّذینَ لمْ یُرِدِ اللهُ انْ یطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ؛ آن ها کسانى هستند که خدا نخواسته است دل هایشان را پاک کند!». [۳] 💠دنیاپرستی یهود بنى اسرائیل 🔹در قرآن خداوند و را مذمت کرده، زیرا حریص بر حیات و زندگى دنیوى شدند: «ولَتجِدَنّهُم احْرَصَ النّاس على حیوة؛ مى یابى آن ها را حریص ترین مردم بر زندگى دنیا». [۴] چنان که خداوند مى فرماید: «یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة؛ دوست دارد هر یک از آنها (یهود بنى اسرائیل) که عمر هزار ساله کند». [۵] معاصر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز مردمى بودند فوق العاده حریص به زندگى مادى؛ [۶] حریص در اندوختن اموال و ثروت ها، حریص در قبضه کردن دنیا و حریص در انحصار طلبى. [۷] این روحیه اى است که امروز در آنها دیده مى شود و دیروز هم وجود داشته و گویا به مرور ایام جزء خون آن ها شده است!. [۸] 💠حسادت علیه پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 🔹 با آن همه زحمات و مشکلاتى که در راه رسیدن به «پیامبر موعود تورات» متحمل شدند، به خاطر ، یا به خاطر اینکه این پیامبر از بنى اسرائیل نیست و منافع شخصى آن ها را به خطر مى اندازد، از اطاعت و ایمان به او سرباز زدند. [۹] در آیه ۹۱ سوره بقره می خوانیم: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَینا وَ یکفُرُونَ بِما وَراءَهُ؛ هنگامى که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده بیاورید، مى گویند ما به چیزى ایمان مى آوریم که بر خود ما نازل شده باشد [نه بر اقوام دیگر] و به غیر آن کافر مى شوند». 💠خیانت در امانت 🔹جمعى از عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت هاى دیگران نیستند، حتى حق دارند امانات آنها را تملک کنند. منطق آن ها این بود که مى گفتند ما اهل کتابیم و پیامبر الهى و کتاب آسمانى او در میان ما بوده است، بنا بر این اموال دیگران براى ما احترامى ندارد. در آیه ۷۵ سوره آل عمران به این گروه اشاره شده است: «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یؤَدِّهِ إِلَیک إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیهِ قائِماً؛ کسانى هستند که اگر یک دینار به عنوان به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند، مگر تا زمانى که بالاى سر آن ها ایستاده [و بر آن ها مسلط] باشى». [۱۰] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] پیام قرآن، ج۱۰، ص۳۴۹ [۳] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۲۰۸ [۴] سوره بقره، آیه ۹۶؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۱۵۴) [۵] سوره بقره، آیه ۹۶؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ، ج‏۲، ص۳۴۱) [۶] معاد و جهان پس از مرگ، ص۸۲ [۷] اخلاق در قرآن، ج‏۲، ص۸۷ [۸] معاد و جهان پس از مرگ، ص۸۲ [۹] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۴۹ [۱۰] همان، ج‏۲، ص۶۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش ششم) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام (ص) انتظار می رفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند، چرا که آنها - بر خلاف مشرکان - بودند؛ به علاوه صفات (ص) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند؛ ولى می گوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد؛ چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب می شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠رباخواری 🔹خداوند در سوره نساء آیه ۱۶۱ ضمن انتقاد از عادات و رسوم غلط ، به عادت زشت آنها اشاره کرده و مى فرماید: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ؛ یکى دیگر از عادات بد آن ها این بود که مى خوردند با اینکه از آن نهى شده بودند!». [۲] 💠سحر و جادوگری 🔹نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف مى کند که سحر و را فرا گرفتند و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند؛ این ماده فاسده در میان داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند. [۳] به همین دلیل آنها را شدیدا مورد نکوهش قرار داده و آن ها را سود گرانى مى شمرد که خود را به بدترین بهایى فروختند. [۴] 💠قساوت و سنگدلی بنى اسرائیل 🔹می توان به معنای کلام الهی در: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِىَ کالْحِجارَةِ اوْ اشَدُّ قَسْوَةً؛ سپس هاى شما پس از این واقعه، چون سخت شد و حتّى سخت تر از سنگ»، چنین پى برد که و عاطفه و و ادراک ، همانند سنگ سخت شده است. [۵] این آیه شریفه در مورد «بنى اسرائیل» و مثال جالب و زیبایى در مورد آنهاست. بنی اسرائیل در طول تاریخ بشریت و سیاهى داشته اند. در عصر و زمان ما نیز بیشترین ضربه را «بنى اسرائیل» یا بخش خاصّى از آن به نام بر پیکره امّت اسلامى وارد کرده است. [۶] 💠کینه توزی و دشمنی منحرفان یهود 🔹 صریحاً در آیات مختلف بازگو مى کند، ، و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى دادند: [۷] «لَتَجِدَنَ اشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُود؛ را سرسخت ترین دشمن نسبت به مؤمنان مى یابید». [۸] تاریخ اسلام نیز به خوبى گواه این حقیقت است، زیرا در بسیارى از صحنه هاى نبرد ضد اسلامى، بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند. [۹] 💠عهد شکنی جمعى از یهود 🔹در به یکی از اوصاف بسیار بد جمعى از یعنى که گویا با تاریخ آن ها همراه است اشاره شده است: «أَوَ کلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ؛ آیا هر بار آنان پیمانى با خدا و پیامبر بستند جمعى از آن ها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند؟!». [۱۰] اساساً این شیوه دیرینه اکثریت است که به خویش پایبند نیستند، و هم اکنون نیز به روشنى مى بینیم که هر گاه منافع و به خطر بیفتد، تمام عهدنامه هاى خصوصى و جهانى را زیر پا گذارده، و با بهانه هاى واهى همه را به دست فراموشى مى سپارند. [۱۱] 💠کتمان حق توسط علماى یهود 🔹خداوند در آیه ۱۵۹ سوره بقره را با شدیدترین لحنى مورد سرزنش قرار داده، می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتابِ أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ کسانى که دلائل روشن و وسائل هدایت را که نازل کرده ایم بعد از بیان آن براى مردم در کتاب آسمانى، کتمان مى کنند، خدا آنها را لعنت مى کند [نه فقط خدا] بلکه همه لعنت کنندگان نیز آن ها را لعن مى کنند». [۱۲] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] همان، ج‏۳، ص۸۷ [۳] قاموس كتاب مقدس، ص۴۷۱ [۴] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۸۱ [۵] بقره، ۷۴؛ (مثال هاى زیباى قرآن، ج‏۱، ص۷۲). [۶] مثالهاى زیباى قرآن، ج‏۱، ص۶۶ [۷] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۵۵ [۸] مائده، ۸۲، (پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۳۵۶) [۹] تفسیر نمونه، ج‏۵، ص۵۵ [۱۰] بقره، ۱۰۰؛ (تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۶۶) [۱۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۶۷ [۱۲] همان، ص۵۴۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه، درباره زندگى زاهدانه «حضرت موسی» (عليه السلام) چه فرموده است؟ 🔹 (عليه السلام) در خطبه ۱۶۰ بعد از بحث كوتاهى كه درباره زندگى زاهدانه (صلى الله عليه و آله) در مقام الگو و بيان می نماید، به «زندگی زاهدانه» یکی ديگر از «پيامبران الهى» اشاره مى كند تا روشن شود اين يك برنامه همگانى در زندگى بوده است، و همه آنها از اين نظر براى امّت هاى خود و اسوه بوده اند. (علیه السلام) مى فرمايد: «وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسَى كَلِيمِ اللهِ (عليه السلام) حَيْثُ يَقُولُ: "رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْر فَقِيرٌ"». (اگر بخواهى نفر دوّم يعنى [كه درود خدا بر او باد] را به تو معرفى مى كنم؛ در آنجا كه عرضه داشت: پروردگارا! به آنچه به من از نيكى عطا كنى نيازمندم). 🔹سپس (عليه السلام) به تفسير جمله ياد شده كه آيه‌اى است از «سوره قصص» و از زبان (عليه السلام) به هنگام ورود به دروازه مدين نقل شده، مى پردازد و مى فرمايد: «وَ اللهِ، مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً يَأْكُلُهُ، لاَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ، وَ لَقَدْ كَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِيفِ [۱] صِفَاقِ [۲] بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ [۳] وَ تَشَذُّبِ [۴] لَحْمِهِ». (به خدا سوگند! (عليه السلام) غير از قرص نانى كه بخورد از خدا نخواست؛ زيرا وى [از زمانى كه از مصر فرار كرد و به سوى مدين آمد] از گياهان زمين تغذيه مى كرد، تا آنجا كه بر اثر لاغرى شديد و تحليل رفتن گوشتِ بدن او، رنگ سبز گياه از پشت پرده شكمش آشكار بود). 🔹هنگامى كه (عليه السلام) براى حمايت و دفاع از يكى از قوم بنى اسرائيل در برابر فرعونيان، يكى از آنها را كشت و همه جا در تعقيب او بودند از مصر فرار كرد و به سوى شام و شهر مدين آمد؛ در حالى كه هيچ گونه وسيله سفر با خود نداشت و چون دست گدايى در برابر كسى دراز نمى كرد به ناچار از گياهان بيابان مى خورد. در اين مدّت، (عليه السلام) سخت نحيف و لاغر شد؛ زيرا فاصله، نسبتاً طولانى بود و او با پاى پياده از كشورى به كشور ديگر مى آمد. 🔹كار او به جايى رسيد كه رنگ سبز گياهان از پشت پرده شكمش كم كم نمايان شد. او در اين حال از خداوند تنها كه گرسنگى اش را برطرف كند تمنّا كرد؛ در حالى كه مى توانست از او زندگانى پر زرق و برق و سفره هاى رنگين بخواهد. درست است كه (عليه السلام) در اين شرايطِ فوق العادّه به حكمِ اجبار و به طور طبيعى، بسيار در مضيقه بود، ولى مهم اين است كه تنها به مقدار رفع ضرورت از خداى خود تقاضا كرد و اين، دليل روشنى بر او است. پی نوشت‌ها؛ [۱] «شفيف» از ماده «شفوف» به معناى شفاف شدن چيزى است؛ به طورى كه آنچه در پشت آن قرار گرفته، نمايان شود. [۲] «صفاق» به معناى پوسته زيرين شكم است، كه زير پوسته روئين قرار گرفته است. [۳] «هزال» به معناى لاغرى است. [۴] «تشذب» به معناى متفرق شدن است و در اينجا به معناى تكيده شدن گوشت بدن است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۶، ص ۲۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش هفتم و پایانی) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام (ص) انتظار می رفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند، چرا که آنها - بر خلاف مشرکان - بودند؛ به علاوه صفات (ص) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند؛ ولى می گوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد؛ چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب می شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠نفاق و دورویی جمعی از یهود 🔹آیه ۷۶ سوره بقره پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت حیله گر و منافق بر مى دارد و مى گوید: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللهُ عَلَیکمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ؛ و پاکدلان آنها هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‌کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) می‌گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در تورات درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرده، به مسلمانان بازگو می‌کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟!». [۲] 💠فریبکاری گروهى از یهود 🔹خداوند به دستور داده بود، روز را تعطیل کنند. گروهى از آنان که در کنار دریا مى زیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز نگیرند. ولى از قضا روزهاى شنبه که مى شد، ماهیان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى شدند. آنها به فکر افتادند و با یک نوع کلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند. [۳] آیه ۱۶۳ سوره اعراف به روح [فریبکاری] و و نافرمانى حاکم بر و علاقه شدید آنها به اشاره مى کند: [۴] «إِذْ یعْدُونَ فِی السَّبْتِ؛ [۵] زمانى را که در روز از قانون پروردگار تجاوز مى کردند». 💠سخن آخر؛ (نژادپرستی بنى اسرائیل) 🔹از تاریخ زندگى چنین بر مى آید که آنها خود را یک مى دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت‌اند، بهشت به خاطر آن ها آفریده شده! و آتش جهنم با آن ها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند! خلاصه آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند! این خودخواهى ابلهانه در آیات مختلفى از که سخن از مى گوید منعکس است. در آیه ۱۸ سوره مائده از زبان یهود مى خوانیم: «نَحْنُ أَبْناءُ اللهِ و احبائه؛ ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم». و در آیه ۱۱۱ سوره بقره مى خوانیم: «وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى؛ آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمى شود مگر اینکه یا نصرانى باشد». 🔹و در آیه ۸۰ سوره بقره مى خوانیم: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیاماً مَعْدُودَةً؛ آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد». این پندارهاى موهوم از یکسو آنها را به و جنایت و و طغیان دعوت مى کرد، و از سوى دیگر به و خودپسندى و خود برتربینى. [۶] روح یهود که امروز نیز در دنیا سرچشمه بدبختی هاى فراوان شده، از آن زمان در یهود بوده است، و امتیازات موهومى براى قائل بوده اند. متاسفانه بعد از گذشتن هزاران سال هنوز هم آن روحیه بر آن ها حاکم است، و در واقع منشا پیدایش کشور غاصب نیز همین روح نژاد پرستى است. [۷] البته هر گاه عقیده اى را به قومى نسبت مى دهند لزومى ندارد که همه آن ها در آن متفق باشند، بلکه همین مقدار که عده قابل ملاحظه اى چنین عقیده اى را داشته باشند، کافى است. [۸] پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] همان [۳] همان، ص۲۹۷ [۴] همان، ص۲۹۶ [۵] اعراف، ۱۶۳ [۶] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۵۵ [۷] همان، ص۳۲۴ [۸] همان، ج‏۷، ص۳۶۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«مشورت» در اسلام از چه جايگاهی برخوردار است؟ 🔹مسأله به ويژه در امور اجتماعى و آنچه به سرنوشت جامعه مربوط است، از مهم ترين مسائلى است كه آن را با دقّت و اهميّت خاصّى مطرح كرده و در آيات و و تاريخ پيشوايان بزرگ اسلام جايگاه ويژه اى دارد. در چند آيه از «قرآن مجيد» دستور به داده شده است. در «آیه ۱۵۹ سوره آل عمران» خداوند به (صلى الله عليه و آله) دستور مى دهد كه با مسلمانان در امور مهم كند: «وَ شاوِرْهُمْ فى الاَمْرِ». 🔹و در «آیه ۳۸ سوره شورى»، هنگام بيان «اوصاف برجسته مؤمنان راستين» می‌فرمايد: «وَالَّذين اسْتَجابُوا لِرَبِّهِم وَ اَقامُوا الصَّلوةَ و اَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» (و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مى‌ دارند و امورشان با در ميان آنها انجام می گیرد). همان گونه كه ملاحظه مى كنيد در اين آيه، مسأله در رديف ايمان‌ به‌ خدا و نماز قرار گرفته كه بيانگر آن است. 🔹گاه گفته مى شود مأمور شدن (صلى الله عليه و آله) براى با مردم تنها به خاطر احترام به شخصيّت مسلمانان و شركت دادن آنها در مسائل اجتماعى بوده است؛ زيرا تصميم گيرنده نهايى شخص (صلى الله عليه و آله) بوده است نه شورا؛ چنان كه در پايان آيه مشورت مى فرمايد: «فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ» [۱] (امّا هنگامى که گرفتى، [قاطع باش و] بر خدا توکّل کن). 🔹ولى مسلم است كه منظور از ذيل آيه اين نيست كه (صلى الله عليه و آله) با مردم مشورت كند و بعد نظرات آنها را ناديده گرفته، و راه ديگرى را پيش گيرد، چنين كارى نه با هدف آيه سازگار است - زيرا سبب بى احترامى به افكار عمومى و در نتيجه رنجش مسلمانان مى شود و نتيجه معكوس مى بخشد - و نه با تاريخ پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى سازد؛ چرا كه در حوادث مهم هنگامى كه مى كرد، به نظريّه مردم مسلمان احترام مى گذاشت و حتّى گاه نظر مبارك خود را ناديده مى گرفت تا اصل در ميان آنها تقويت گردد. 🔹قابل توجّه اينكه «آيه مشورت» با توجّه به آيات قبل و بعد آن، ناظر به غزوه اُحُد است و مى دانيم در داستان احد، (صلى الله عليه و آله) موافق به خارج شدن لشگر از شهر نبود، ولى چون نظر اكثريّت مسلمانان بر اين امر قرار گرفت، موافقت فرمود. [۲] و به فرض كه اين آيه براى پيامبر (صلى الله عليه و آله) چنين ويژگى را قائل شود كه مشورتش با مردم جنبه تشريفاتى داشته باشد، ولى «آیه ۳۸ سوره شورى» كه دستور برای عموم مسلمين بيان مى كند، كاملا بيانگر اين مطلب است كه بايد كارهاى مهم در ميان مسلمين با نظر انجام پذيرد و شورا نقش تعيين كننده دارد. 🔹بديهى است در مسائلى است كه حكم خاصّى از سوى خداوند نازل نشده باشد، و اگر مى گوييم شورا در امر خلافت پيامبر (صلى الله عليه و آله) بى اعتبار است، به خاطر اين است كه در اين زمينه «دستور خاصّى» از سوى رسيده بود، و با تعيين و خليفه پيامبر (صلى الله عليه و آله) از طريق به وسيله (صلى الله عليه و آله) جايى براى شورا باقى نمى ماند؛ 🔹و به تعبير ديگر هميشه در موضوعات است نه در كه دستور آن از سوى صادر شده است. به هر حال در محدوده اى كه در بالا بيان شد يك اصل اساسى در است. تعبير به ، اشاره به كارهاى مهم، مخصوصاً مسائل مورد نياز است، و اين واژه چنان مفهوم گسترده اى دارد كه تمام امور مهم سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى را در بر مى گيرد. 🔹در حتّى در امور مهم مربوط به نظام (اجتماع كوچك) دستور به داده شده است؛ از جمله در باز گرفتن كودك از شير قبل از فرا رسيدن دو سال كامل اشاره به اصل مى كند و مى فرمايد: «فَاِنْ اَرادا فِصالا عَنْ تَراض مِنْهُما وَ تَشاوُر فَلا جُناحَ عَلَيْهما» [۳] (و اگر آن دو [پدر و مادر] با رضايت يكديگر و بخواهند [کودک را زودتر] از شير باز گيرند، گناهى بر آنها نيست) و اين، دليل بر اهميت فوق العاده «مشورت» در كارها است. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره آل عمران، آيه ۱۵۹ [۲] سيد المرسلين‏، الهادی، ‏جعفر، جامعه مدرسين‏، قم‏، ۱۴۲۷ق، چ سوم، ج ‏۲، ص ۱۴۰، منطقة «احد». [۳] قرآن کریم، سوره بقره، آيه ۲۳۳ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۱۰، ص ۸۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بصیرت و آگاهی، توسعه و تعالی 🔹 و آگاهی چه در حوزه فردی و چه اجتماعی و سیاسی «عنصری کلیدی» برای توسعه و به کمال رسیدن هر جامعه ای می باشد و این واژه ای صرفا دینی نیست، و لازمه‌ حیات‌ انسان بما هو انسان است. [۱] در زندگی فردی و اجتماعی خود نیاز به هدف داشتن و شناخت مقصد و هدف هستند. 🔹اگر در جامعه ای آگاهی های لازم که از آن به یاد می کنیم وجود نداشته باشد، آن جامعه یا اسیر تقلید کورکورانه خواهد شد، و یا دچار بحران معنی و هویت می شود، و یا زمانی به خود می آید که دیگر دیر شده و همه چیز را تصاحب کرده است. گرچه در همه ادوار تاریخی اهمیت داشته است، اما جهان امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه است. واژه ، از مادّه به معناى بینایی، بینش دل، علم به چیزی، درشتى و زُمختى، سختى، حجّت و عقیده قلبی است. [۲] 💠بصیرت فردی و اجتماعی 1⃣«بصیرت فردی در حوزه دین و اندیشه» 🔹 آن است که هر فردی بتواند به پاسخ متقن و دقیقی بدهد، یعنی بداند از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا می رود؟ و در یک جمله در با «آگاهی لازم» و «حساسیت» برخورد کند، و اگر فردی بخواهد با «تقلید کورکورانه» پیش برود و یا وام‌دار سنت پدران خود باشد، امکان دارد جریان های مختلف فکری آنها را در دام خرافه های رنگارنگ خود اسیر کنند. 🔹 (صلی الله علیه و آله) هم راه و روش خود و پیروانش بر طریق است؛ می‌ فرماید: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (بگو این راه من است، من و پیروانم، و با ، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!). [یوسف، ۱۰۸] همچنین بین بندگان با بصیرت و بی بصیرت فرق می گذارد، «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ» ( و [کافر و مؤمن،] یکسان نیستند). [فاطر، ۱۹ و ۲۰] 2⃣«بصیرت سیاسی اجتماعی» 🔹 و آگاهی همان گونه که در «زندگی فردی» بسیار اهمیت دارد، در «زندگی اجتماعی و سیاسی» نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در طول تاریخ هر کجا جامعه ای «بصیرت سیاسی» خود را از دست داد، ضربه شدیدی از آن طریق بر خود وارد ساخت. همچنین هر کجا شیعیان داشتند موفقیت های علمی، سیاسی و توسعه و پیشرفت فراوانی بدست آوردند؛ در مقابل هر کجا شیعیان و بزرگان از علما نداشتند، جامعه را از حرکت باز داشتند. به عنوان طلایه دار ، جملات کلیدی و کلید واژه های مهمی را در خلال مباحث خود مطرح کرده اند که به چند مورد اشاره خواهیم داشت: 🔹«از جمله‌ی چیزهایی که امروز لازم است، است؛ بصیرت سیاسی! ببینید؛ وقتی باشد، انسان می تواند محیط پیرامون خود و محیط‌های دور و نزدیک را بشناسد؛ یعنی این. وقتی بصیرت نباشد، انسان مجذوب یک چیزی می شود که واقعاً جاذبه‌ای ندارد». [۳] «یکى از مصادیق مهم همین است که انسان بداند امروز چه نیازى در وجود دارد». [۴] « یعنی بفهمیم که چه کسی دارد ما را به کجا می برد؛ آیا به سمت اهداف اسلامی داریم حرکت می کنیم؟ یا آنچنان‌ که مایل است، به سمت بی‌مبالاتی بیشتر حرکت می کنیم؟» [۵] 🔹اگر در زندگی شخصی خود و در زندگی اجتماعی و در بعد سیاسی خواهان پیروزی و سعادت و پیشرفت هستند، باید به و «بصیرت افزایی» توجه کنند؛ و نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که تنها در موضوعات دینی و سیاسی مطرح نیست، که حالا کسی بگوید من دین را نمی پذیرم، پس بصیرت را هم کنار می گذارم، بلکه و آگاهی برای انسان از آن جهت که است، اهمیت دارد و حتی در مادی ترین تفکرات هم بصیرت و آگاهی مورد نیاز است. پی نوشت‌ها؛ [۱] الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج ۲، ص ۵۹۱ [۲] انسان بماهو انسان است؛ یعنی انسان را از آن جهت كه انسان است باید دوست داشت، و به اصطلاح امروز انسان با ارزشهای انسانی. (آیت الله مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۹۱۴) [۳] بیانات مقام معظم رهبری ۹۵/۰۸/۲۶ [۴] همان، ۹۵/۰۶/۱۶  [۵] همان، ۹۵/۰۵/۳۱ نویسنده: علیرضا پیوگانی منبع؛ تبیان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش اول) 💠عصمت انبیای الهی و منطقی نبودن انتساب «استغفار» به آنها 🔹در آیاتی را می بینیم که حکایت از این دارد که همچون حضرات ، و (علیهم السلام) از خداوند متعال طلب میکنند. علاوه بر آن در آیه ای از سوره نصر از (ص) خواسته میشود که: «پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه». [۱] با توجه به اینکه انسانهای معمولی و غیرمعصوم فقط وقتی میکنند که مرتکب شده باشند، ممکن است این سؤال پدید آید که مگر نیز همچون انسانهای معمولی - نعوذبالله - مرتکب گناهی میشوند که بخاطر آن از درگاه الهی کنند؟ در پاسخ این سؤال باید تک تک آیاتی را که در این بحث مورد مناقشه قرار میگیرند، به صورت جداگانه بررسی کرد. 1⃣استغفار حضرت داوود (ع) و ماجراهای مربوط به آن 🔹در قرآن کریم در «آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره ص» و در گزارش بخشی از داستان (علیه السلام) می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ - إِذْ دَخَلُوا عَلى‏ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‏ سَواءِ الصِّراطِ - إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّني‏ فِی الْخِطابِ - قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‏ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ - فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ». 🔹ترجمه آیه: (آيا داستان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! - در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد. گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى كرده، اكنون در ميان ما به حق كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن - اين برادر من است و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم، امّا او اصرار میكند كه: اين يكى را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است!» - [داوود] گفت: «مسلّماً او با درخواست يک ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم ميكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، امّا عدّه آنان كم است!». (ع) دانست كه مااو را [با اين ماجرا] ، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد - ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامی والا و سرانجامى نيكوست) 🔹با توجه به قرائن موجود در اين آيات و روايات اسلامى كه در تفسير اين آيات آمده، (علیه السلام) اطلاعات و مهارت فراوانى در امر داشت و خدا مى خواست او را كند، لذا چنين شرایط‌ غيرعادى‌ای (وارد شدن بر (ع) از طريق غيرمعمول از بالاى محراب) براى او پيش آورد. او گرفتار دستپاچگى و عجله شد و پيش از آنكه از طرف مقابل توضيحى بخواهد داورى كرد، هرچند بود. گرچه او به زودى متوجه لغزش خود شد و پيش از گذشتن وقت جبران نمود، ولى هرچه بود كارى از او سر زد كه شايسته مقام والاى نبوت نبود، لذا از اين استغفار كرد و خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش قرار داد. 🔹یکی از شواهدصحت چنین تفسیری «آیه ۲۶ همین سوره ص» است که در آن می خوانیم: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَق» (اى ! ما تو را و (نماينده خود) در زمين قرار داديم پس درميان مردم بحق داورى كن). اين تعبير نشان میدهد كه لغزش (ع) در طرز قضاوت و داورى بوده است. به اين ترتيب در آيات فوق چيزى كه مخالف شأن و مقام اين پيامبر بزرگ باشد وجود ندارد. [۲] ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱]سوره نصر،آیه۳: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ». [۲]تفسیرنمونه،مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، چ۱، ج ۱۹، ص۲۵۰ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️به چه دلیل مسلمانان معتقدند با وجود پيامبر اولوالعزمی مانند حضرت عيسى (عليه السلام)، رياست حكومت عدل جهانى بر عهده حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه الشریف) است؟ 🔹اگر سؤال شود با وجودى كه (عليه السلام) پيامبر الهی است، چرا معتقدند که رياست حكومت جهانى بر عهده (عجل الله تعالى فرجه) قرار گرفته است؟ در پاسخ بايد گفت: 2⃣ (عجل الله تعالى فرجه) است كه (صلى الله عليه و آله) در اين امت بر جاى گذارده است و او از اوصياى پيامبر آخرالزمان (صلى الله عليه و آله) است. 2⃣ (عليه السلام) پيامبر امتى ديگر غير از امت اسلامى است؛ امتى كه دينش شده و وظيفه مردم جهان تا روز قيامت، متابعت از و پيامبر جديد و اوصياى اوست. 📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۹۰ش، چاپ هفتم، ص ۶۳۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«خنده» اولياء خداوند و انبياء چگونه است؟ 🔹 (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: « اگر بخندد، صدای خنده او بلند نمى شود». اين خصلت، نشانه دارنده آن است. ، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خنديدن دندان هايشان آشكار نمى شود. آنها كه اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از عاقبت اعمال خود باخبرند، محزون‌اند و اين حزن مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد و معاشرت و خوشرویی، می زنند، آنها كه نه اعتقادى دارند و نه به عاقبت خود مى انديشند، از حزن در قلب آنها خبرى نيست و از اين روى فكر مى كنند در آسايش هستند در حالى كه توهّمى بيش نيست! 🔹 (صلى الله عليه و آله) هيچ وقت صدای خنده‌اش بلند نمى شد و تنها مى كردند. و گويا همه (علیهم السلام) چنين بوده اند. در جريان [داستان] (علیه السلام) با مورچه در قرآن آمده كه حضرت سليمان (علیه السلام) خنده اى كردند: «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّنْ قَوْلِهَا» [۱] و اين ، نشانه وقار و توجه آنها به عالم ديگر بود. 🔹روزى (صلی الله علیه و آله) از كنار عده اى از جوان هاى انصار عبور كردند و آنها با يكديگر گرم صحبت بودند و صداى و خنده هايشان بلند بود. حضرت [به آنها] فرمودند: «اى گروهى كه چنين مى كنيد، چه كسى از شما آرزويش فريبش داده و بواسطه اين آرزو در عمل كوتاهى كرده [اين چنين شخصى] بايد از آنچه در قبرها است و آنچه در آنها مى گذرد آگاهى و اطلاع يابد و از حشر و نشر گيرد. ياد كنيد را كه نابود كننده لذات است». [۲] در جاى ديگر فرمودند: «لَو تَعلَمُونَ مَا اَعلَمُ لَضَحِكتُمْ قَلِيلًا وَ ليَبكُوا كَثِيراً»؛ [۳] (اگر مى دانستيد آنچه را كه من مى دانم كم‌ مى‌ خنديديد و بسيار می‌ گريستيد). 🔹 (صلی الله علیه و آله) به جبرئيل فرمودند: «چرا را هرگز خندان نديده ام؟ گفت: «مَا ضَحِكَ مِيكَائِيلُ مُنْذُ خُلِقَتِ النَّارُ»؛ [۴] (ميكائيل از وقتى خلق شده نخنديد)». امام باقر (عليه السلام) مى فرمايند: « (علیه السلام) به [فرزندش] (علیه السلام) فرمود: «يَا بُنَىّ اِيّاكَ وَ كَثرَةَ الضِّحكِ فَاِنّ كَثرَةَ الضِّحكِ تَترُك العَبدَ حَقِيراً يَومَ القِيَامَةِ»؛ [۵] (اى فرزندم بپرهيز از ، زيرا زيادى خنده، بنده را در روز قيامت حقير مى كند). 🔹آرى از بپرهيزيد كه از است؛ «اَلقَهقَهَةُ مِنَ الشَّيطَانَ» [۶] و حتى در روايت از (عليه السلام) آمده كه هرگاه زديد بعد از آن بگوئيد: «اَللّهُمَّ لَا تَمقُتنِى»؛ [۷] (خدايا مرا مورد غضب خود قرار مده)؛ و اين روايت به خوبى نشان مى دهد كه ، انسان را در معرض رحمان قرار مى دهد. پس هرگاه خواستيد خنده كنيد، نمائيد كه بهترين خنده، است؛ «خَيْرُ الضِّحْكِ اَلتَّبَسُّمُ». [۸] و همين، است. [۹] 🔹نه فقط در حال شنيدنِ گفتارى خنده آور تبسّم كنيد، بلكه در همه حال را بر چهره خود آشكار كنيد، خصوصاً در برخوردها و سخن گفتن ها. در روايت است كه (صلی الله علیه و آله) وقتى سخن مى فرمود مى كرد [۱۰] و نيز در روايت است: «مَنْ تَبَسُّمَ فى وَجهِ اَخِيهِ كانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ». (كسى كه در برابر صورت برادرش باشد براى او حسنه است). در روايت آمده: «وقتی (صلى الله عليه و آله) خندان مى شدند، چشم هاى مباركش تنگ مى شد و همه خنده او بود...». [۱۲] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره نمل، آيه۱۹؛ [۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲، ج ۷۳، ص۵۹، باب۱۰۶؛ [۳] التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ۱، ص۲۳۸، باب۳۴؛ [۴] بحار الأنوار، همان، ج۵۶، ص۲۶۰، باب۲۴؛ [۵] همان، ج ۱۴، ص۳۵، باب۳؛ [۶] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ص۶۶۴؛ [۷] الكافی، همان؛ [۸] غررالحكم و درر الكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ۲، ص۳۵۵، حکمت۱۸؛ [۹] بحار الأنوار، همان، ج۷۵، ص۲۵۰، باب۲۳؛ [۱۰] همان، ج۱۶، ص۲۹۸، باب۱۰؛ [۱۱] کافی، همان، ص۲۰۶؛ [۱۲] عيون أخبار الرضا(ع)، ابن بابويه، نشر جهان‏، چ۱، ج۱، ص۳۱۷ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۵۷۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش چهارم و پایانی) 💠سوره نصر و انتساب «استغفار» به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) 🔹آیه دیگری که در موضوع بحث ما محل مناقشه قرار گرفته، «آیه ۳ سوره نصر» است که در آن پس از فتح مکه (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده می فرماید: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ»؛ (پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او بخواه). در توضیح فلسفه این می گوییم چنین دستوری است براى‌ همه‌ ، زيرا: 🔹اولا در طول طولانى بین (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان از یک طرف، و از طرف دیگر كه سال هاى زيادى به طول انجاميد (حدود بيست سال) و روزهاى بسيار سخت و دردناكى را طى كردند، گاهى آن چنان حوادث پيچيده مى شد كه جانها به لب می رسيد و در بعضى در مورد وعده هاى الهى پيدا مى شد. [۱] اما اكنون كه پيروزى فرا رسيده، مى فهمند كه همه آن و غلط بوده و بايد در مقام برآيند. 🔹ثانيا هر قدر حمد و كند، باز حق شكر او را ادا نخواهد كرد، و لذا در پايان اين حمد و ثنا بايد از تقصير خويش روى به درگاه خدا آورد و كند. 🔹ثالثا معمولا بعد از پيروزی ها، وسوسه‌ های‌ شيطان شروع مى شود و حالت غرور از يک سو، و تندروى و انتقام جويى از سوى ديگر نزد اشخاص به وجود مى آيد. در اينجا بايد به بود و پيوسته كرد تا هيچ يک از اين حالات پيدا نشود يا اگر پيدا شده بر طرف گردد. 🔹رابعا: اعلام بر مشرکین در جریان تقريبا به معناى اعلام پايان مأموريت (صلی الله علیه و آله) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و اين حالت مناسب و و است، و لذا در روايات وارد شده است كه بعد از نزول اين سوره (صلی الله علیه و آله) اين جمله را بسيار تكرار مى فرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» [۲] (خداوندا! منزهى و تو را حمد و مى كنم. خداوندا! مرا ببخش كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى). [۳] 🔹با این توضیحات دقیق و صحیح راجع به مشخص می شود که اخبار آیات قرآن مجید درباره به هیچ وجه تناقضی با ندارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] همان گونه كه قرآن در مورد جنگ احزاب و در آیه ۱۰ سوره احزاب مى فرمايد: «وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا»؛ (و دل ها به گلوگاه رسيده بود و گمان هاى [نامناسبى] در باره خدا داشتيد). [۲] تفسير القمی‏، قمى، على بن ابراهيم‏، دار الكتاب‏، قم، ۱۴۰۴ق، چ ۳، ج ۱، ص ۴۴ [۳] تفسير نمونه، همان، ج‏ ۲۷، ص ۴۰۱ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️هدف از فرستادن «حضرت آدم» (علیه السلام) به زمین چه بود؟ 🔹(ع) در خطبه ۹۱ «نهج البلاغه» می فرماید: «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ، وَ لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ» (خداوند (ع) را بعد از توبه از بهشت فرو فرستاد تا با كمك خود، زمين را آباد سازد، و را بر بندگانش، اقامه كند). با توجه به عبارت قبل از این فراز که حضرت میفرماید: خداوند (ع) را در زمين جاى داد، استفاده میشود كه منظور از هبوط و نزول (ع)، هبوط و نزول مكانى نيست، بلكه «مقامى» است؛ يعنى خداوند (ع) را از آن مقام والايى كه داشت به خاطر اين ترك اُولى تنزّل داد. 🔹تعبير به و به وسيله (ع) و نسل او نشان میدهد كه بايد هدف همه عمران و آبادى زمين باشد، نه تخريب آن بوسيله جنگها و اختلافات ويرانگر و يا تنبلى و سستى و بيكارى و يا حتّى تخريب محيط زيست! و جالب اينكه اين عمران و آبادى بعد از توبه صورت گرفته، و تا انسان از خطاهاى خود نكند توفيق اين عمران و آبادى دست نمیدهد. در نيز ميخوانيم: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ...» [۱] (اوست كه شما را از آفريد و آن را به شما واگذاشت؛ پس از او آمرزش بطلبيد سپس به سوى او بازگرديد...). 🔹در ضمن از جمله «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ» به خوبى استفاده میشود كه هبوط آدم بعد از توبه صورت گرفته است. از بعضى از آيات «قرآن مجيد» استفاده میشود كه توبه قبلاً بوده و از بعضى استفاده مى شود كه توبه بعداً صورت گرفته است و جمع ميان آنها كاملاً ممكن است، كه (ع) توبه از خطاى خود را مكرّر انجام داد: هم قبل از هبوط و هم بعد از هبوط؛ و بسيار میشود كه انسان خطايى مرتكب شود و ساليان دراز هر زمان به يادش مى آيد، از آن استغفار ميكند. 🔹نكته ديگرى كه در عبارت فوق به چشم مى خورد و بارها در آيات «قرآن مجيد» به آن اشاره شده، مسئله بر بندگان است. گرچه خداوند به انسانها داده است، ولى به آن اكتفا نفرموده، بلكه با فرستادن «پيامبران» و «نزول كتابهای آسمانى» و «ابلاغ مبلّغان الهى» - كه در هر عصر و زمان صورت مى گرفته - را بر بندگانش تمام كرد، همانگونه كه در ادامه اين سخن مى فرمايد: «و لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ، مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِيَّتِهِ، وَ يَصِلُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ، وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ، قَرْناً فَقَرْناً؛ حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّد(ص) حُجَّتُهُ، وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ [۲] عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ». 🔹(بعد از مرگ (ع)، بندگان را از بر ربوبيّتش خالى نگذاشت و ميان فرزندان آدم (ع) و معرفت خويش پيوندى برقرار ساخت و قرن به قرن، و دليلها را بر زبان برگزيده و حاملان ودايع رسالت خويش براى آنها اقامه نمود، تا اينكه به وسيله پيامبر ما (ص) حجّتش تمام شد [و سلسله پيامبران ختم گرديد] و بيان و [و بشارت] به آخر رسيد). جمله «لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ» نشان میدهد كه (ع) يكى از «پيامبران الهى» و از «حجّت» هاى او بوده است، و بعد از رحلت او، خدا پيامبران ديگرى در هر زمان فرستاد و همچنان ادامه يافت تا به (ص) رسيد. [۳] 🔹در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر اتمام حجّت در هر عصر و زمان لازم است چرا با ظهور (ص)، سلسله پيامبران پايان گرفت و آن حضرت خاتم انبياء بود؟ پاسخ اين سؤال با توجّه به يك نكته روشن میشود و آن اينكه خداوند آخرين دستورات و را بر (ص) نازل كرد و اصول جامع و ضوابط متينى را مقرّر داشت كه دانشمندان هر قوم و هر ملّت در سايه آن مى توانند راه خود را به سوى خدا و طريق خويش را به سعادت بازيابند، بخصوص اينكه (ص) تا دامنه قيامت خواهند بود. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره هود، آيه ۶۱ [۲] «مَقْطع» به معناى پايان است [۳] جمله «لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ» (بنابراين كه ضمير «به» به آدم بر گردد)، نيز دليل ديگرى بر نبوّت آدم (ع) است و تعبير به «عِبَادِهِ» اشاره به حوّا و فرزندان آدم است. به علاوه سرنوشت آدم و خروج از بهشت بعد از ارتكاب خطا، حجّتى براى همه بندگان تا روز قيامت مى تواند باشد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۱۶۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel