eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 🏵 نماز در پیاده رو 🏵 💛 توی تاشکند و ازبکستان، سجاده و جانماز همیشه همراهش بود. توی پیاده رو، توی پارک، توی سالن هتل، هر جا که وقت نماز می شد، بلند اذان می گفت و می ایستاد به نماز. 💛 نمازهای مستحبی اش را هم جلو چشم می خواند. 👌 نماز در حضور دیگران تبلیغ نماز است بخصوص در جایی که از نماز چیزی نمی دانند یا به نماز اعتنایی ندارند. #_شهید_محمد_ناصری 📚 یادگاران، جلد 13، ص 44 #نماز_شهیدان @yousof_e_moghavemat
#سنگ_نوشته: بعد پرپر شدن برادرت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو و برادرِ #شهید رفته ز دنیا چه کنم بهر هر درد دوائیست مگر داغ دو شهیدم من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم #شهید_مسعود_شیرمحمدی ولادت: ۱۳۵۰ شهادت: ۱۳۶۹/۶/۲۶ مزار باصفا: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۹۴، شماره ۱ @yousof_e_moghavemat
❤️ گاهی یک #حدیث یا جمله قشنگ که پیدا می‌کرد، با ماژیک می‌نوشت روی کاغذ📝 و میزد به دیوار،بعد در موردش با هم حرف می‌زدیم، هر کدام هر چه فهمیده بودیم می‌گفتیم آن جمله هم می‌ماند روی دیوار و توی ذهنمان #شهید_مهدی_زین_الدین @yousof_e_moghavemat
شیعه وسنی دو عضو از اسلامند،هرکسی سعی در اختلاف افکنی بین آنان دارد.قطعا عامل استکبار است. شهید #عارف_حسینی #هفته_وحدت @yousof_e_moghavemat
بفرمایید ... در سنگری به همین سادگی لوله تانکی ستون شده و نایلونی سقف ؛ تا زیر باران 🌧 نمانند ... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
⚘ ✔ ⚪ 'قسمت هفدهم" ⚪ 🍁 🍂 🍁 💠 فرمانده ای بود که علاوه بر توجّه به روحیات و اخلاق نیروها، به آمادگی رزمی آنها نیز فکر می‌کرد. "جواد اکبری" در خصوص سخت‌گیری‌های حین آموزش های نظامی نیروها می گوید: . 《... ما همیشه در کوه ها به دنبال زن ضد انقلاب بودیم. نمی گذاشتیم آنها راحت بخوابند. اطلاعات که به دست می رسید، بلافاصله عملیات انجام می شد. گاهی شب ها منطقه ای را محاصره می‌کردیم. بچّه ها به کوچه و پس کوچه ها و مناطق مشکوک می رفتند و اسلحه پیدا می کردند. نمی گذاشتیم ضد انقلاب راحت در خانه اش بخوابد. صبح‌های زود، زمستان سرما بعد از نماز صبح ما را به ارتفاعات مشرف به شهر می برد. تا بالای زانو در برف فرو می رفتیم. خودش هم می آمد. به سر قلّه که می رسیدیم، خوشحال می شدیم که دیگر آموزش تمام شده؛ امّا می‌گفت: "نه! حالا باید کلا قبر بروید." او می گفت: "من هم مثل شما هستم؛ امّا من مسئولیتی دارم. اگر نتوانم شما را که به این منطقه آمده اید از نظر نظامی آماده کنم، اگر خدایی نکرده برایتان اتفاق بیفتد من مسئول خواهم بود." طوری شده بود که خود "پیشمرگ‌های کرد" به ما می گفتند: "ما که بچّه های کوهستان هستیم، نمی‌توانیم اینطور مثل شما از کوه ها بالا برویم. شما چطور اینقدر سریع بالا می روید؟ گفتیم: "ما فرمانده قَدَر قدرتی مثل داریم که نمی گذارد راحت باشیم. حتّی در سنندج قبل از رفتن به ، صبح و عصر ما را بالای ۱۰ مرتبه به دور زمین صبحگاه می چرخاند و سینه خیز می برد. حتّی از زیر سیم خاردار هم عبور می کردیم. همیشه میگفت: " سخت است، باید سختی بکشید تا بتوانید را تحمل کنید." بچّه ها از پله‌های آهنی بالا می رفتند و پایین می‌پریدند.》 💎 ✔ 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی (سرگذشت نامه ) ، به قلم سردار گلعلی بابایی 📸 معرفی عکس: تابستان ۱۳۶۰، ، پادگان شهید عبادت - "حاج احمد متوسلیان" در کنار یک درجه دار پناهندۀ عراقی🤗 🆔 @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| خاطره رهبر انقلاب از دوران تبعيد در ايرانشهر و برگزاری #هفته_وحدت @yousof_e_moghavemat
گردو بازی در جبهه ... پ‌ن : در اوج اخلاص و جانفشانی تفریح هم داشتند #سرگرمی_در_جنگ @yousof_e_moghavemat
به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش #حاج‌همت رسید با خودم گفتم این بار #حاجی از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی #حاجی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه #حاج‌همت به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، #حاج‌همت نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود ، چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن ، چفیه ی خود من بود. .☺️🌹 #شهید_ابراهیم_همت #لشکر_27 #لشکر_27_محمد_رسول_الله @yousof_e_moghavemat
شهید حاجی پور فردی متقی ، شجاع و دارای خلاقیت و غیرت وجوانمردی اوهمیشه مثال زدنی بود. وی بارها پشت سر بسیجیان که در حال نماز خواندن بودند می ایستاد و به آنها اقتدا میکرد، ایشان در این زمینه میگفتند: نماز خواندن پشت سر بسیجیان درجه ای دارد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست . فرمانده تیپ عمار از لشکر محمد ٢٧محمد رسول الله #سردارشهید_علی‌اکبر_حاجی‌پور #لشکر_27 #لشکر_27_محمد_رسول_الله @yousof_e_moghavemat
💐🍃🌸🍃🌸🍃💐 #طنز_شهدا #خاطرات_جبهه خرمشهر بوديم ، آشپز وكمك آشپز ، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا . آشپز ، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها .رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت : بچه ها ! يادتون نره ! آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت . بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون . كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد . تعجب كرد . تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت . بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود . آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها . زل زدند به سفره . بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگي « ما گشنمونه ياالله ! » ، كه حاجي داخل سنگر شد و گفت : چه خبره ؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت : حاجي ! اينها ديگه كيند ! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي ؟!! . فرمانده با خنده پرسيد چي شده ؟ آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند !! آشپز داشت بلبل زبوني مي كرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره . حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! آشپز نگاه به سفره كرد . كمي چشماشو باز و بسته كرد . با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت : جل الخالق !؟ اينها ديونه اند يا اجنه ؟!‌ و بعد رفت تو آشپزخونه .. هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند....😁😂😄😃😝😆😀🤣 @yousof_e_moghavemat
قطعا باورتون نمیشه یه موقعی شهید حسن طهرانی مقدم و تیم موشکی‌اش کل دنیا رو با تولید اولین محصولات راکتی و موشکی «سوخت جامد» تو سال ۶۵ حیرت زده کرد! 21 آبان ماه سالروز شهادت پدر موشکی ایران گرامی باد🌹 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 🌸 ⚪ "قسمت هجدهم" ⚪ 🍁 🍂 🍁 💠 بعد از شهادت رضا قربانی مطلق، هم فرمانده عملیات و هم فرمانده سپاه شد. وقتی به پاوه آمد، و نیروهایش با حکم ؛ فرمانده سپاه غرب کشور به "مریوان" عزیمت کردند. 《...با هر مشقتی بود با یک مینی بوس به باختران و سپس به سنندج آمدیم. چند روز در پادگان سنندج ماندیم. تمرینات رزمی به بچه ها می داد. به دلیل ناامنی جاده ها توسط ضدانقلاب، با هلیکوپتر به سمت پادگان مریوان پرواز کردیم. وقتی هلیکوپتر می‌خواست در پادگان مریوان بنشیند، صدای انفجارهای شدیدی بلند شد. علتش را پرسیدیم. گفتند: "ضد انقلاب در ارتفاعات مریوان مستقر است و پادگان را در محاصره دارد." به طوری که آنها، نفر را هم با خمپاره می زدند. خلبان گفت: "من نمی‌توانم با این وضع روی زمین بنشینم." بالاخره هلیکوپتر در فاصله کمی از زمین نگه داشت و بچه ها از هلیکوپتر پایین می پرند. خود هم اینگونه از هلیکوپتر پایین آمد. وقتی از هلیکوپتر پیاده شدیم، فرمانده پادگان، کادر اداری و سربازها همه بیرون ریختند و خوشحال شدند. بعضی ها صلوات می‌فرستادند، دست می زدند و شادی می کردند.》📥 📚 با تخلیص و اختصار از کتاب ارزشمند و درخشان ، به قلم سردار گلعلی بابایی 📸 معرفی تصویر: اواخر مهر ۱۳۶۹، مکه مکرمه، مناسک حج 🕋 ☔ ❤ ❤ 💎 🆔 @yousof_e_moghavemat
⭕️بعد خوندن خطبه عقد، امام یک پول مختصری بهشون داد، برمن مشهد ماه عسل. پول رو داده بود به احمد آقا. گفته بود: "جنگ تموم بشه، زیارت هم می‌ریم." با خانمش دوتایی رفتند اهواز! #شهید_حسین_خرازی #درس_اخلاق @yousof_e_moghavemat
در آغـوش داشتـن فرزنـد و اسلحـه انتخابـی سخـت بین لطافـت و خشونـت بین #عشـق و نفـرت اما آنچه #شهیــد می بینـد هیچـکدام از ایـن دو نیـست او در مقـام رضایـت حق‌تعـالی به سمت شهــادت می رود که از همه زیباتــر است! #شهیـد_علی_تجلایی #لشکر۳۱عاشورا @yousof_e_moghavemat
🔰شهیدی که در قبر #اذان گفت ✔️شهیدی که مزارش بارها توسط #رهبر زیارت شده است. 🌸پس از شهادت عبدالمهدی مغفوری در #عملیات_کربلای۴ ، پیکر پاکش را برای تشیع به #کرمان آورده بودند. 🌺خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند. 🌼مادر خانم شهید مغفوری روایت می کند ، وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه #کوثر مترنم است 🔹و پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره‌ای شگفت دارد: 🔸وقتی می‌خواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به‌ یکباره منقلبمان کرد، وقتی پیکر شهید را در قبر می‌گذاشتیم صدای #اذان گفتن او را شنیدیم. ✅مزار #شهید_عبدالمهدی_مغفوری در گلزار شهدای مسجد صاحب الزمان #کرمان قرار دارد و عاشقان راه عشق و #شهادت بر گرداگرد شمع وجودش پرواز می کنند. #شهید_عبدالمهدی_مغفوری🌷 @yousof_e_moghavemat
🔰خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ 🔰شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم، ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. #شهید_علی_اکبر_شیرودی @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذان زیبا و غمناک شهید اقا مهدی باکری #شهید_مهدی_باکری @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📜 💎 ✔ 🌸 "قسمت نوزدهم" 🌸 💠 به همت و تلاش های فراوان - این سردار اسطوره ای - به ناگاه گشایشی در کار فروبسته بحران - به دور از چشم "لیبرال ها!!! - به وجود آمد. آن هم تشکیل 《ستاد مشترک عملیات ویژه سپاه و ارتش》 بود. مهم ترین اقدام ستاد تازه تاسیس عملیات ویژه، استفاده از مردم بومی منطقه جهت سرکوب ضد انقلابیون بوده است که بر اساس همین رویکرد در اواخر پاییز ۱۳۵۸ سازمان به اهتمام فرمانده سپاه غرب کشور و با مساعدت آیت الله و دیگر اعضای انقلابی ایجاد شد و فعالیت موثر خود را در مناطق کردنشین آغاز کرد. از دیگر اقدامات موثر ستاد مشترک عملیات ویژه، آزادسازی شهر از دست ضد انقلابیون در فروردین ۱۳۵۹ بوده است. فتح از جمله نقاط عطف در کارنامه رزمی در نبردهای غرب کشور به شمار می آید. 🌤 🌤 ⛈ 📚 با تخلیص و اختصار از کتاب ارزشمند 📸 معرفی تصویر: بهمن ۱۳۵۹، ، ارتفاعات تته - در جمع @yousof_e_moghavemat
(ترکش خنده😁😁) [مهدی کاظم‌بابایی] یکبار در صف نماز جماعت کنار رضا ایستاده بود. رضا در رکعت دوم قبل از تشهد خواست قیام کند. کمی نیم‌خیز شد و دوباره نشست و تشهد را خواند. بعد از نماز مهدی خیلی جدی سمت رضا برگشت: - داداش حضور قلب نداری کنار من نشین! خنده‌مان بلند شد. رضا با خنده محکم به پهلوی مهدی زد: - تو که حضور قلب داری از کجا فهمیدی من تشهد رو یادم رفت؟ از آن روز هر کس هر خطایی می‌کرد بچه‌ها برایش دست می‌گرفتند: - داداش حضور قلب نداری با ما نگرد. به روایت #حاج_حسین_یکتا مربع‌های قرمز، ص ۳۰۸ @yousof_e_moghavemat
«آنکه در #جهاد_اصغر است، حتما در #جهاد_اکبر هم هست.» 🔹شب عملیات مسلم ابن عقیل در سومار سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع فرماندهان قرارگاه ۱۳۶۱/۷/۹ #شبتون_شهدایی @yousof_e_moghavemat
🍃🌹🕊 #نماز_اول_وقت #نماز با کوله بار رزم ... پ‌ن: در هر شرایطی نماز، اول‌وقت ادا می‌شد. @yousof_e_moghavemat
⭕️یك شب كه تعدادی از خلبان‌ها مشغول خوردن شام بودن، صحبت از جنگ شد. یكی می‌گفت: من به خاطر حقوقی كه به ما میدن می‌جنگم، یكی دیگه می‌گفت من به خاطر بنی‌صدر می‌جنگم. یكی می‌گفت من به خاطر خودم می‌جنگم و دیگری گفت من به خاطر ایران می‌جنگم. شهید كشوری گفت: "من هیچ کدوم از این‌ها رو قبول ندارم! تنها چند تا رو قبول دارم و گفت: من به خاطر خدا می‌جنگم. جنگ برای خداست، ما نباید بگیم كه ما به خاطر فلان چیز می‌جنگیم. مگه ما بت پرست هستیم؟ ما به خاطر خدا، به خاطر اسلام می‌جنگیم. اسلام در خطره نه بنی‌صدر. اسلام در خطره، ما به خاطر اسلام می‌جنگیم و جنگ ما فقط به خاطر اسلام است." #شهید_احمد_کشوری #درس_اخلاق @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📜 🌸 ✔ 🌤 قسمت بیستم 🌤 💠 در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ پس از اعزام گروه‌های پیشرو، خود نیز کوله بار سفر را بست و رو به راه نهاد. مقصد او بود. شهری که ماموریت خطیر آزادسازی آن از سوی سرهنگ و ؛ فرماندهان ستاد مشترک عملیات ویژه ارتش و سپاه به محول شده بود. به علت ناامنی جاده ها، انتقال نیروها به از طریق هلیکوپتر امکان پذیر بود. به همین خاطر، ناگزیر و نیروهایش، سوار بر یک فروند هلیکوپتر توفورتین هوانیروز راهی شد. در بهار ۵۹ ضد انقلابیون به مواضع سوق‌الجیشی شهر کاملاً مسلط بودند و کلیه تحرکات را زیر نظر داشتند؛ اما به رغم چنین وضعیتی و همرزمان او توانستند با کمترین تلفات، وارد پادگان تیپ ۳ شده و در قدم بعدی این شهر را آزاد کنند. با وجود مخالفت های سرهنگ ستاری فرمانده پادگان، و نیروهایش وارد شهر شدند و سرانجام بعد از حدود ۱۳ روز بلاتکلیفی و معطلی، با یک عمل جهادی و شجاعانه نیروها را وارد شهر کرد. با هماهنگی سرهنگ صیاد شیرازی در روز سوم خرداد ۵۹ از سه محور نیروها به طرف شهر حرکت داده شدند و آزاد شد. 📚 با دخل و تصرف از کتاب ارزشمند _ نوشته سردار گلعلی بابایی 📸 معرفی تصویر: زمستان ۱۳۵۹ ، بیمارستان الله اکبر - در حال عیادت از یک همرزم مجروح ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ ┗━✨⚜ ⚜✨━┛ 🆔 @yousof_e_moghavemat
🌸در شب میلاد حضرت محمد مصطفی (ص )وامام جعفر صادق (ع)🌸 میهمان یک جشن جبهه ای باشیم، همراه مسابقه سیب خوری با دستان بسته!🍏 #سرگرمی_در_جبهه @yousof_e_moghavemat
🌺 آمدن محمد سر و صدا دارد! دریاچه خشک میشود، ستون ها شکسته میشوند، تاجها واژگون میشوند، سحرها باطل میشوند... 🌸 خدا که همین طور محمدش را نمیفرستد، در عالم سر و صدا به پا میکند. 📢 آیا میشنوی صدای آمدن «م ح م د» را؟ 💐 میلاد با سعادت رسول مهربانی ها، #حضرت_محمد صلوات الله علیه را به محضر آخرین فرزندشان تبریک میگوییم @yousof_e_moghavemat