💗 حاج احمد 💗
🔎 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 🏷
↘️
👈 قسمت بیست و نهم👉
✔
📬
🍁 مهرماه سال ۱۳۶۰ #احمد_متوسلیان به همراه #محمد_ابراهیم_همت ؛ فرمانده سپاه شهرستان پاوه و #محمود_شهبازی ؛ فرمانده سپاه استان همدان به سفر حج مشرّف شدند. این سه نفر به محض رسیدن، یک تیم تبلیغاتی درست کردند و مدام داخل بعثه ها و چادرهای حجاج کشورهای اسلامی میرفتند و با حاجی ها حشر و نشر داشتند. علی رغم آن که اکثر اعضای کاروان بچه های پرشور #سپاهی بودند، ولی #متوسلیان #همت و #شهبازی اصلاً عالم دیگری داشتند. اولین اقدام #همت پیدا کردن چند نفر مترجم و افراد مسلّط به زبانهای عربی و انگلیسی در بین حجاج ایرانی بود. او اصرار زیادی داشت که ما باید با استفاده از این مترجمین به صورت کتبی و شفاهی پیام معنوی انقلاب مان را به حاجیانی که از چهار گوشی دنیا به عربستان آمده بودند، ابلاغ کنیم.😎
📢
💠 بعد از مراجعت از سفر حج، #حاج_احمد متوسلیان با اشاره به یکی از حوادث جالب و شیرینی که حاصل تیزهوشی #حاج_همت به شمار می رفت، به یکی از همرزمانش گفته بود: "...من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم؛ اما #حاج_همت پاک روی دستم زده بود.✔
روز تظاهرات حاجیان ایرانی در مکه یک سری از این تصاویر کوچک برچسب دار #حضرت_امام را توی جیب دشداشه خودش مخفی کرده بود. هر چند لحظه یک بار کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب را کف دستش مخفی کرده بود، به طرف مامورین پلیس سعودی میرفت، دست در گردن آنها میانداخت و با آنها معانقه میکرد.👀🙋♂️
ناغافل می دیدی صدای خنده جمعیت بلند شده! نگو معانقه کردن برای #حاج_همت بهانهای بود تا بتواند خیلی راحت تصویر #حضرت_امام را به پشت کلاه کاسکت سفیدرنگ مامورین پلیس سعودی بچسباند. پلیسهای بینوا هم که از علت خنده شدید مردم بی خبر بودند، دائم به آنها چشم غرّه میرفتند.😄
آن روز با این ترفند زیرکانه، #حاج_همت حدود ۵۰-۶۰ نفر از مأمورین قلدر سعودی، ناخواسته و ندانسته به توفیق تبلیغ تصویر #حضرت_امام مفتخر شدند.😁
_______________________________________________
📸 معرفی تصویر اول: اواخر مهر ۱۳۶۰، مدینه منوره، دامنه کوه احد ایستاده از راست: (حسین شریعتمداری، #حاج_احمد_متوسلیان، ناشناس، #حاج_محمدابراهیم_همت، ناشناس)
نشسته از راست: (ناشناس، #حاج_محمود_شهبازی )
📚 برگرفته از کتابهای جذاب و خواندنی #در_هاله_ای_از_غبار و #ماه_همراه_بچه_هاست - با تخلیص و اختصار
#حاجی_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#دفاع_مقدس
🆔
@yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۶
🌸 شهدا در شرایط تحریم اقتصادی چگونه زندگی کردند؟
#متن_خاطره
یه روز خونه ی ما دعوت بودند. برای ناهار دو نوع غذا درست کرده بودیم. سید احمد تا متوجه شد ، سریع ما رو صدا کرد و گفت: « مگه شما نمیدونید که زمانِ تحریمِ اقتصادی است؟ اگه دوباره دو نوع غـذا درست کنید ، من نخواهم خورد. »
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سید احمد رحیمی
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران خراسان
#مسئول #تحریم_اقتصادی #شهیدرحیمی #خراسان #قناعت #سادهزیستی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#شهید_آیتالله_دکتر _محمد_مفتح در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۰۷ در شهرستان #فامنین استان #همدان چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط یک از اعضای گروه تروریستی #فرقان ، هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش (جواد بهمنی و اصغر نعمتی) در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران به درجه رفیع #شهادت نائل آمد.
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
همه رفته بوديم مشهد و فقط ابراهيم و وليالله مانده بودند خانه. ابراهيم تابستانها كار ميكرد. وقتي برگشتيم، انگار نه انگار فقط دو تا پسر خانه داري كرده بودند. سن و سالي هم نداشتند. تازه پول تو جيبيهاشان و حقوقي كه ابراهيم از كار تابستان جمع كرده بود، روي هم گذاشته بودند و يك اجاق گاز بزرگ براي خانه خريده بودند.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_لشکر_27
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📬 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 📮
✔
👈 قسمت سی ام👉
🍁
💕
💠 پس از بازگشت از این سفر معنوی، #حاج_احمد_متوسلیان در رابطه با وقایع مهم این سفر گفته بود:
"...حین طواف دور خانه خدا بود که بنده، برادر عزیزمان #حاج_همت و #حاج_محمود_شهبازی زیر ناودان طلای کعبه، با هم وعده گذاشتیم و عهد بستیم که در بازگشت به ایران، با هم کار کنیم."
سفر حج و تجارب ارزشمند حاصل از این سفر معنوی، پیوند عمیقی در میان #حاج_احمد ، #حاج_همت و #حاج_محمود_شهبازی به وجود آورد. الفتی مستحکم که به فاصله کوتاه پس از این سفر، زمینه ساز همکاری و رزم مشترک آن سه در حساس ترین بُرهههای #دفاع_مقدس گردید. در همین رابطه عملیات محمّد رسول الله (ص) بر اساس 《طرح عملیاتی کربلای ۱۰》؛ مصوّبِ فرماندهی مشترک قرارگاه تازه تاسیس کربلا، در منطقه عمومی #مریوان - #پاوه با هدایت و فرماندهی مشترک #احمد_متوسلیان و #محمدابراهیم_همت در اوایل زمستان ۱۳۶۰ به مرحله اجرا درآمد.
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #در_هاله_ای_از_غبار - صفحات ۷۷ و ۷۸ و ۷۹
📸 معرفی تصاویر تا آن لحظه:
#حاج_احمد_متوسلیان : فرمانده سپاه مریوان
#حاج_محمود_شهبازی : فرمانده سپاه همدان
#حاج_محمدابراهیم_همت : فرمانده سپاه پاوه
#فرماندهان_دفاع_مقدس
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#شهدا
#شهیدان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#سردار_دلها
🆔 @yousof_e_moghavemat
•|🌸🌱|•
#محمودکاوه (۱۳۴۰ مشهد-۱۳۶۵ پیرانشهر قله ۲۵۱۹ حاج عمران) از فرماندهان سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی در بدو تشکیل سپاه به عضویت سپاه مشهد درآمد و در ۲۲ سالگی به فرماندهی تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا در غرب کشور که بعدها به لشکر ارتقا یافت منصوب شد. وی در #شهریور ماه ۱۳۶۵ و در حین عملیات کربلای۲ به
فیض عظیم شهادت نائل آمد.☘
#شهید_کاوه
نفر جلو در تصویر هستند
@yousof_e_moghavemat
شهید آوینی
با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود،
ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمیکردیم؛
با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود.
وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد.
من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم.
جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد.
تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به گلایه باز نمی کرد
خلق خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود.
🌹
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
@yousof_e_moghavemat
#فرازى_از_کلام_شهید:
برادران مسئول! كه به طـور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب شبـانه روز فعالیت می كنید، به #عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید.
اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد.
«عدالت را فدای مصلحت نكنید.»
سردار جاويدالاثر #فاتح_سوسنگرد، #شهيد_على_تجلايى 🌷
تاریخ ولادت:٥ مرداد ١٣٣٨
محل ولادت :تبريز
تاریخ شهادت:٢٥ اسفند ١٣٦٣
محل شهادت :شرق دجله
عمليات :بدر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 📨
✔
🔹️ قسمت سی و یکم 🔸️
🏷
🌸
💠 دستاورد نبرد سخت و طاقت فرسای زمستانی #محمد_رسول_الله (ص) ،
آزادسازی پاسگاه مرزی طویله، ارتفاع ملگاه، ارتفاع پشغله، ارتفاع سمت چپ پاسگاه مرزی طویله عراق، نفوذ به شهر عراقی طویله و انهدام مقر ستاد فرماندهی تیپ ۱۱۶ سپاه یکم عراق و استخبارات این شهر بوده است.
با این همه، اگرچه عملیات #محمد_رسول_الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رسیدن به هدف اصلی طراحان آن، یعنی انحراف اذهان فرماندهان ارتش بعثت از جبهه طریق القدس و کمک به تثبیت فتحالفتوح بستان، قرین موفقیت گشت؛ اما سختی ها و رنج های این نبرد زمستانی به سان جراحتی عمیق، روح پرصلابت #متوسلیان و #همت را آزرد. 📮
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #در_هاله_ای_از_غبار ، ص ۷۰
🔎
💠
📸 معرفی عکس: ظهر روز پنجشنبه دهم دی ۱۳۶۰، بیمارستان #مریوان ، ۴۸ ساعت پیش از آغاز عملیات برون مرزی محمد رسول الله(ص)
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاج_احمد
#حاجی_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 #سالروز_شهادت 🚩
۲۸ آذر ۱۳۶۲
عملیات #والفجر_چهار
سردار سلحشور و دریادل #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
فرمانده تیپ یکم عمار #لشکر_۲۷
👈 #شهید_مهدی_خندان 👉
شهید مهدی خندان به سال 1341 در روستاي «سبوبزرگ» از توابع لواسان كوچك به دنیا آمد. مهدی دوره راهنمايي را در سال 1353 به اتمام رساند و پس از آن به هنرستان دكتر احمد ناصري در تهران رفت. او سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب توانست ديپلمش را در رشتة مكانيك بگیرد.
مهدی تابستان 1359 به عنوان عضو فعال بسيج به پادگان امام حسين (ع) اعزام شده و دوره آموزش عمومي نظامي را با موفقیت گذراند و سپس براي مقابله با ضد انقلاب عازم كردستان شد و به سمت جبهه هاي غرب رفت.
ایشان به مدت شش ماه در جبهه غرب در سرپل ذهاب ماند و پس از آن به عضويت #سپاه پاسداران در آمده و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بيت امام خميني (ره) به خدمت مشغول شد و در جبهه غرب چنان رشادت و شهامتي از خود نشان مي دهد كه لقب #شير_كوهستان را به او میدهند.
خندان خرداد سال 1361 همراه #حاج_احمد_متوسليان و ديگر رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه هم در آنجا به خدمت مشغول شد.
سرانجام #مهدی_خندان روز 28 آذر 1362 برابر با اربعين حسيني، در مرحله سوم عمليات «والفجر 4» در ارتفاعات #كاني_مانگا ، هنگام عبور از ميدان مين و سيم خاردار، توسط گلوله تير بار دشمن مزد زحماتش را گرفت و به #شهادت رسید.
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شب_جمعه_یاد_شهدا
#فرماندهان
#دفاع_مقدس
🆔 @yousof_e_moghavemat
#شهید_ادواردو_آنیلی
.. متوجه کتابِ جلد چرمی شد که توی دستانش عرق کرده بود؛ کتابِ " قرآن " که از دیروز همدمِ او شده بود
یکبارِ دیگر آن را گشود؛ شروع به خواندن کرد واین بار لرزشی سریع در اندامش حس کرد گویی یکباره در محیطی؛ زیر تابشِ منبعِ پرقدرتی از انرژی قرار گرفته باشد
دستِ راستش را به بازویش فشرد؛ در حالیکه آن کتاب را بغل کرده بود؛ اشکِ گرمی گوشه ی چشمهایش نشست و آرام رویِ گونه هایش غلتید گویی صاحبِ آن کتاب درخواستِ کمکش را شنیده وپاسخش را داده بود : " چون بندگان من از من بپرسند؛ بدانند که من نزدیکم ودعای دعا کننده را اجابت میکنم .."
نوری به قلبش تابید طوری که احساس کرد خونِ تازه ای به رگهایش دویده احساسِ گرما کرد و گرمایی مطبوع و پایدار مثلِ آفتابِ گرمِ سواحلِ جنوب ایتالیا پنجره را باز کرد
اِدواردو احساس کرد حرفها را از گوینده آن میشنود بدونِ هیچ واسطه ای؛ آن جملات نمیتوانست حرفهای یک بشر باشد قبلاََ اگر میخواست با خدا حرف بزند باید راننده را خبر میکرد واز او میخواست تا به کلیسا بروند
📗اِدواردو مسافری از رُم
#معرفی_کتاب
#کتاب_شهدایی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 #سالروز_شهادت 🚩
💕
🍁
۲۹ آذر ۱۳۹۶
اسوه صبر و استقامت و افتخار بچه های #همدان
از رزمندگان غیور و سلحشور #لشکر_۳۲_انصار_الحسین (ع)
بسیجیِ #حاج_احمد_متوسلیان
یار و غار #علی_چیت_سازیان
#سردار_شهید_حاج_علی_خوش_لفظ 🌹
✔
📬
💠 تیرماه ۱۳۶۰ بود که بچه ها در خط گفتند #حاج_احمد در اینجاست. از هم کلامی با او سیر نمی شدم. مثل همیشه با صلابت و متواضع پرسید: "بحمدالله مرد جنگ شده ای."
گفتم: "هنوز اول راهم. تا مرد شدن فاصلهی زیادی است."
پرسید: "اسمت چی بود؟!"
جواب دادم: #خوش_لفظ ، #علی_خوش_لفظ .
#حاج_احمد گفت: "به واقع خوش لفظ هستی. من به #مریوان برمی گردم. اگر می خواهی، با من بیا."😊
🏷
خجالت کشیدم بگویم دارم به #همدان برمی گردم، اما به هر حال تا #مریوان رفتن با او فرصت مغتنمی بود که نباید از دست می دادم. پریدم پشت تویوتا. گفت: "بیا جلو." کنار راننده نشستم. #حاج_احمد دوباره سر صحبت را باز کرد: "نگفتی توی خط چکار می کردی؟"
گفتم: "اولش کنار قبضه خمپاره بودم. بعدش آموزش دیده بانی دیدم و دیده بان شدم. وقت عملیات هرکار از دستم آمد انجام دادم. آخرش هم به گشت و شناسایی رفتم.👉
🌸
کارهایم را که شمردم، #حاج_احمد فقط گوش می داد؛ امّا اسم گشت و شناسایی را که آوردم، سرش را چرخاند. شاید به قیافه بچه پانزده ساله ای مثل من نمی خورد که عضو تیم گشت و شناسایی باشد. تعجب او از سر انکار نبود، بلکه می خواست انتهای افق اطلاعات و عملیات را نشان بدهد؛ افقی که گام زدن و رسیدن به آن سرمایه اخلاص می خواست و هوش و جسارت و بی ادعایی.
دستش را روی شانه ام انداخت و گفت: "یک بلدچی باید اول خودش را بشناسد، بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت می تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. شاهکلید توفیق در عملیاتها دست بلدچی هاست. آنها باید گردان های پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن؛ امّا باید قبل از این کار، با دشمن نَفس مبارزه کنند و از میدان تعلقات بگذرند. آن وقت می توانند گردان ها را آنگونه که باید هدایت کنند و فکر میکنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مرد."...
🤗
✔
👈 ادامه دارد...👉
.
.
.
📚 برگرفته از کتاب بسیار جذاب، خواندنی و دوست داشتنی #وقتی_مهتاب_گم_شد / صفحات ۷۲، ۷۳ و ۷۴ 📮
.
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهید_علی_خوش_لفظ
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#دفاع_مقدس
🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 #وقتی_مهتاب_گم_شد 📚
✔
🏷
💠 سرم را پایین انداختم. از خط دور شده بودیم و او در مسیر به چند پایگاه سر زد. مسئول یکی از پایگاه ها لب جاده ایستاده بود. بیچاره، با دیدن #حاج_احمد مثل جن زده ها رنگ از رخسارش پرید. #حاجی از تویوتا پایین آمد. جواب سلام او را داد؛ امّا یک سیلی محکم بیخ گوش او خواباند و برگشت. او هم به سمت پایگاه خودش رفت.
پرسیدم: "حاج آقا! خلافی از او سر زده بود؟" #حاج_احمد گفت: "خلاف از این بالاتر که پایگاه و بچه ها را رها کرده و بدون هماهنگی به عقب می رود؟"⚠️
خودم را جمع و جور کردم. یک جورهایی این حرف را به خودم گرفتم. نتوانستم ما فی الضمیرم را پنهان کنم و بی مقدمه گفتم: "من با آقای ناهیدی برای رفتن به عقب هماهنگ کردهام. مأموریت من تمام شده." #حاج_احمد که تا آن لحظه گرفته و درهم بود، لبخند زد و گفت: "همه باید مثل تو باشند پسر خوب."😊
جلوتر که رفتیم یک زن و مرد کُرد لب جاده ایستاده بودند و میخواستند از روستا به #مریوان بروند. #حاجی آن دو را که دید، ایستاد و سوارشان کرد و باز هم من متعجب شدم که اگر این دو نفر مسلّح باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و #حاجی چه جوری به این آدم ها اطمینان دارد!؟ اگر این دو نفر یک دام و تله باشند که گروهکها سر راه #حاجی گذاشتند چه!؟
غرق در افکار بودم که مرد کُرد با دست به پشت شیشه زد. انگار به مقصد خود رسیده بود. پیاده شد و گفت: #کاک_احمد ! دعاگویت هستم."✋
🤝
به #مریوان رسیدیم. یاد کانکس مرغ افتادم و با خودم گفتم خدا به دادمان برسد؛ امّا آنجا یک آیفا آماده رفتن به #همدان بود. دلم نمیخواست با #حاج_احمد خداحافظی بکنم. تمام وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچههای سپاه_مریوان و نیروهای در خط #دزلی بود. بغض راه گلویم را بست. #حاج_احمد گفت: "برادر #خوش_لفظ ، ما را فراموش نکنی! منتظرت هستم."💞
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #وقتی_مهتاب_گم_شد ، صفحه ۷۴ و ۷۵ 📮
📸 معرفی عکس: ظهر روز پنجشنبه دهم دی ۱۳۶۰، بیمارستان مریوان، ۴۸ ساعت پیش از آغاز عملیات برون مرزی محمد رسول الله(ص)
- نشسته روی طاقچه پنجره، از سمت چپ نفر سوم جانباز سرافراز اسلام سردار #شهید_علی_خوش_لفظ
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
🆔 @yousof_e_moghavemat