eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤦🏻😭 به دیوار ............... چنان لگد زد نامرد، دید من شد تار نبود شکرِ خدا روی در ولی مسمار چه روضه ها که نشد زنده بین کوچه، حسین همینکه خورد نگاهم به خونِ بر دیوار قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🙏🏻 تقدیم به کاروان ............ کاروان، منزل به منزل کربلا را دیده است خوشه خوشه در مسیرش، بی وفایی چیده است هر که همراهی کند با ما، بهشتی می شود ای بسا مومن که از «کرب و بلا» ترسیده است ای بسا پا منبری ها که پُر از بیداری اند ای بسا شیخی که روی منبرش خوابیده است گاه تشخیص حقیقت، غیرممکن می شود چون همان اندازه که ساده ست حق، پیچیده است! از زهیرِ گمشده باید بپرسی راه را او که خورشیدِ امامت بر شبش تابیده است سد راهت شد امیری که اسیر خویش بود حر، همان که روز عاشورا تو را فهمیده است کعبه شد مولا و هفتاد و دو حاجی، گِرد او ای به قربان قمر که دورِ وی گردیده است نینوا را می شناسد از ازل مولای ما در پی یار است اگر از دیگران پرسیده است این زمینِ ظاهراً پَست است معراج حسین خاکِ سردی که پس از او بر خودش بالیده است هم اذان گوی حرم، هم کودک شش ماهه را با خودش آورده و از غم نیندیشیده است ای بنازم شاهِ عالم را که از شوق پدر هرچه که فرزند دارد را علی نامیده است ابرِ رحمت چشم های حضرت سجاد بود او که در خود، روضه ها را با عطش باریده است خیمه ی عباس را روی بلندی داده جا زینبش آسوده چون اوضاع را سنجیده است زینبی که در وداعش آنچنان بی تاب شد زینبی که حنجری بی پرده را بوسیده است با صفِ مژگان به جنگ دشمنان رفت آخرش با سپاه خود بساط ظلم را برچیده است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🌹 شاید اگر روزنامه نگاری در سال ۶۰ هجری قمری می خواست یک تیتر خبری بزنه اینجور می نوشت: با به می رود! حضرت باران ...................... «کعبه»، «احرام» به دیدار عزیزی بسته دل به دریا زده... با شوق به او پیوسته می رود حضرتِ باران به تماشای کویر می رود با همه ی خویش ولی دلخسته خورد خرمایی و گفت: آه...کجایی مادر!؟ کرد تسبیح درست از دلِ چندین هسته کوفه آمد سر راهش که تلافی بکند - هرچه خوبی که علی کرد، همان وارسته از علی گفتم از آن بلبل محزونی که نام او می رسد از حنجر هر گلدسته کربلا، مقصد و... پایان جهان، عاشوراست می رسد...! هر که به اولاد علی دل بسته نگذارید بگویم که چه ها کرد سنان بگذارید بخوانم غزلی سربسته تبری آمد و با بادِ پَرَش پرپر شد بر سر شانه ی او شاخهْ گلی نورسته همه ی دشت پر از زینب کبری شد آه همه دیدند که از پا نفسی ننشسته حال باید که چگونه بکَند دل از او او که بوده ست همهْ عمر به او وابسته!؟ «» است به گودالِ عطش در «حرم»، زمزمه ی وا اَسَفا... پیوسته عده ای «سعی» نمودند و به او سنگ زدند عده ای سنگ شدند، آه از آن یک دسته فقط آنقدر بگویم که به لطف ده تن سینه ی حضرت ارباب شده برجسته قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی میاد😭 بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا