eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
119 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 پیشکش به (ع) داغ انگور ................... خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند : ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت کم از و نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🌷🌺 برای امام حسن عسکری (ع) داغ انگور ................... خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند : ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت کم از و نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 به پیشگاه نگاه ماه ............ نگاه ماه وقتی که گذر کرد از سر بام زمین، روشن شد از لبخند ، مادام میان کوچه ها داشت در دست حضورش را چنین بر کرد اعلام بگویید او حیاتی بود بر جانِ جهانی بگویید ای اسیران شبِ تاریکِ اعدام! ، نور عالم بود و ، عالمِ نور دو تا شد با ذکر در هم ادغام از این پیوند عرفانی، «» آمد همان که بست بر دیدارش احرام همان که اشکی شد به چشمِ خشکِ صحرا همان که جان بخشید بر آیینه ی جام را غیر آشنایی در جهان نیست نگو بگو دلخواه و دلدار و دلارام چه داری جان، نوش جانت! موقّر، محترم، مشهور، ثروتمند، خوشنام چه ! ندیده هرگز او در طول جنگی کند جنگاوری پیش نگاهش، عرض اندام اگر را درک می کرد نمیگفت از شراب و مستی و پیمانه، در کنار هم شُدید و دست هاتان مرا گاهی می اندازد به یاد مصر و اهرام ۱ ، واژه آورد و ، معنا... تو، تویی که گرفت از چشمت الهام به قربانِ دل «»ی تو که در غزل ها دوپهلو بودن رویَش، زده پهلو به ایهام نمانَد راه حق با حرف و حرف و حرف، زنده که می ارزد به حرف عالَم و آدم، خدا را هدیه دادی چون به دنیا شروع این هدایت بود از خویشان و اقوام و خواندی، گفتی از عشق و محبت چه سختی ها کشیدی تا نمانَد در ابهام چه مردان و زنانی که پس از شما را بدرقه کردند با توهین و دشنام کثافت ریختند از بام بر روی شماها همان ها که خدا در وصفشان گفته «» ۲ نه تنها که را... یتیمان را پناهی! تویی اول زنی که زد به دنیا تو... ، ... بود! ، بود، آن تام ۳ تو آن آغاز سبزی که ندید اما... چه بِشکوه رسالت بر در شد اتمام اگر امثال ، ای بودند از خیر تو بودی در نگاه مکه، گذشتی روز اول از و و شدی ای روح اکرام ۴ همیشه گفته ایم از اما نگفتیم تو خود نهان بودی که کرد اسلام تو ای ، امشب دعا کن که باشم با همدل و همراه و همگام شنیدم که کردی همسرت را چه پیغامی ست در کارَت بگو مادر... چه پیغام!؟ قم المقدسه ................................................ ۱. روزی پیامبر(ص) حضرت خدیجه(س) را در کنار خود فراخواند و فرمود این جبرئیل امین است که بر من نازل شده و کمال ایمان را در تصدیق من و ایمان به ولایت امیرالمومنین علی(ع) می‌داند. در این جلسه حضرت محمد(ص) دست خود را در دست حضرت علی (ع) گذاشتند و حضرت خدیجه نیز دست خود را روی دست پیامبر اسلام گذاشتند و با امیرالمومنین به عنوان ولی امر مسلمین بیعت کردند. بعد از آن حضرت تمام احکام دینی را برای حضرت خدیجه بیان کرد و ایشان همه را تصدیق کرد ۲. آیه ۱۷۹ سوره اعراف ۳. از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «إِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ أَمِینَ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ أَرْضِهِ فَلَمَّا قَبَضَهُ اللَّهُ کُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِه» ۴. حضرت خدیجه(س) اولین روزی که پا به خانه پیامبر اسلام(ص) گذاشتند صندوقچه ای داشت که حاوی کلیدهای اموالشان بود را در اختیار پیامبر اسلام(ص) قرار داد و عرض کرد یا رسول الله این تمام اموال من در اختیار شما و من هم کنیزی در محضر شما هستم. از قول مفسّرین و مورّخین حضرت خدیجه (س) مصداق بارز آیه ۱۱ سوره توبه است که می‌فرماید: "إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ". "در حقیقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است". 🆔 @Abedi_Aaeini
بوی میاد😭 بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔰روز را باید بیش از اینها گرامی داشت و با خدا مناجات کرد🤲🏻 آسمان باش .............. خود را رها کن از زمین و... آسمان باش پرواز کن تا بیکران و بیکران باش خاکی اگر بودی علی را زندگی کن خرما به دوشِ کوچه های ناگهان باش یا از تولیٰ دم بزن با ذوالفقارت یا در گلوی دشمن دین، استخوان باش وقتی عطش، آتش به خوردِ شهر داده با اشک، آبی روی این آتشفشان باش سیراب کن با چشم ها صحرای دل را ابری شو و خالی تر از رنگین کمان باش تا کی پر از طوفان شن باشد جهانت افسار نفست را بگیر و ساربان باش چندان به آینده، امیدی نیست اما گاهی دلیل حال خوب دیگران باش هم آفتابی کن شبِ جاماندگان را هم ظهرِ خواب آلودگان را سایبان باش کوفی نباش و کر نشو با سیم و زرها نفروش ارزان اعتقادت را... گران باش! دنیای ما دارد به اندازه... ستاره قدری فراتر رو از اینها... کهکشان باش خواهی که بر تاج جهان، بنشاندت شاه چون دُر در آغوش صدف ها بی نشان باش آب حیات آیا به جز اشک حسین است!؟ با گریه بر شش ماهه ی او جاودان باش از چشمه های اکبرش با هر وضویت لبریز نامش باش و همگام اذان باش سجاده ات را پهن کن رو به تجلی قدری در آغوش خدای مهربان باش آیات رحمان و رحیمش را بخوان باز صدق و صفا و دوستی را ترجمان باش تیر دعا را در رکوع چلّه ات کن دست تواضع را بگیر و چون کمان باش تا مرغ آمین روی دستانت بشیند وا کن قنوتی گرم را و آشیان باش دل را به دریایش بزن از خود گذر کن با ربنای اشک ها رودی روان باش زهرا دعا کرده برای ما و گفته آنچه علی، آنچه محمد گفته... آن باش دهان واکرد رازی را بگوید جایی که حق شد جلوه گر، آنجا دهان باش در موج های بی خبر از صبح روشن فانوسِ اقیانوسِ تاریکِ زمان باش پیدا کن آغوش امامت را مسلمان! در شهرِ گم، گلدسته های جمکران باش قم المقدسه 🆔 @Pelak15 🆔 @Abedi_Aaeini
بوی میاد😭 بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بوی میاد😭 بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بوی میاد😭 🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
حقیقت ............... ، بازگشت به خود است! حجی است که ی آن ماییم! کربلایی ست که آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون اصل ما ! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز گرفتار بازار بودن، ما را دور می کند از حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15