eitaa logo
تماشاگه راز
281 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
" در تعریف هنر " "میکل آنژ" در تعریف هنر گفته است که آن "پاک کردن است از هر آنچه زاید و غیر ضروری است." با این تعریف می‌توانیم با تعلیم مولانا هر آنچه غیر از حقیقت ذاتِ پاک و الهیِ ماست از خود دور کنیم . و چون داوود" تمامْ عشق "باشیم و تمامْ سرود و تمامْ شادی و تمامْ زیبایی. # در صحبت مولانا الهی قمشه ای https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان را در دل رنج‌ها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود. نه به خفتن نه به گفتن و نه به خوردن، الّا به دیدار دوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخن اوست که : "عليک بقلبک" " بر تو باد، به دل تو " يعنی بر تو باد که دائم دل، حاضر داری تا "غير" در او راه نيابد..... # اویس قرنی تذکره الاولیاءعطار https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای سید !! شریعت عبارت از فعلی چند و تَرکی چند است که آن را در کتب فقهی فقها بیان کرده اند و "طریقت" عبارت از تهذیب اخلاق است یعنی تبدیل اوصاف ذمیمه به اوصاف حمیده که آن را "سفر در وطن" نیز گویند و تعبیر به سلوک نیز نمایند..... 🌹جناب خواجه حوراء مغربی رساله نور وحدت https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...یک لحظه داغم می کشی، یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی، تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جان‌ها ، وی کان پیش از کان‌ها ای آن پیش از آن‌ها ، ای آن من ای آن من.... 🌹حضرت مولانا دیوان شمس https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌸💫🌸💫🌸💫 بعضی گفته‌اند محبّت موجب خدمتست و این چنین نیست بلک میل محبوب مقتضی خدمتست و اگر محبوب خواهد که محبّ بخدمت مشغول باشد از محبّ هم خدمت آید و اگر محبوب نخواهد ازو ترک خدمت آید، ترک خدمت منافی محبّت نیست آخر اگر او خدمت نکند آن محبّت درو خدمت میکند بلک اصل محبّت است و خدمت، فرع محبت. 🌹فیه ما فیه https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 💫🌸💫🌸💫 آن مقدّمِ تایبان، آن معظّمِ نایبان، آن آفتابِ کَرَم و احسان، آن دریای وَرَع و عرفان، آن از دو کَون کرده اعراض، {پیر وقت} فُضیل بن عیاض -رحمه الله علیه- از کبارِ مشایخ بود و عیّارِ طریقت و ستوده ی اقران، و مرجعِ قوم. و در ریاضات و کرامات شانی رفیع داشت و در ورَع و معرفت بی همتا بود. 💫💫💫💫 و اوّلِ حال او چنان بود که: در میان بیابان مرو و باورد، خیمه زده بود، و پلاسی پوشیده، و کلاهی پشمین بر سر، و تسبیح درگردن افکنده. و یاران بسیار داشت، همه دزدان و راهزن. هر مال که پیش ِ او بردندی، او قسمت کردی. که مِهترِ ایشان بود. آنچه خواستی، نصیبِ خود برداشتی. و هرگز از جماعت دست نداشتی. و هر خدمتگاری که خدمتِ جماعت نکردی، او را دور کردی. تذکره الاولیاء 🌹ذکر فضیل ابن عیاض https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تماشاگه راز
 💫🌸💫🌸💫 آن مقدّمِ تایبان، آن معظّمِ نایبان، آن آفتابِ کَرَم و احسان، آن دریای وَرَع و عرفان، آن از
💫🌸💫🌸💫 تا روزی کاروانی عظیم می آمد. و آوازِ دزد شنیدند. خواجه یی در میان کاروان، نقدی که داشت برگرفت و گفت: در جایی پنهان کنم تا اگر کاروان بزنند، باری این نقد بماند. در بیابان فرو رفت. خیمه ئی دید، در وی پلاس پوشی نشسته. زر به وی سپرد. گفت: «در خیمه رو و در گوشه یی بِنه». بنهاد و بازگشت. چون باز کاروان رسید، دزدان راه زده بودند و جمله مالها برده. آن مرد، رختی که باقی بود با هم آورد؛ پس قصد ِ آن خیمه کرد. چون آن جا رسید، دزدان را دید که مال قسمت می کردند. گفت: «آه! من مال به دزدان سپرده بودم». خواست که باز گردد فضیل او را بدید. آواز داد که «بیا». آنجا رفت. گفت: «چه کار داری؟». گفت: «جهت امانت آمده ام». گفت: «همان جا که نهاده ای، بردار». برفت و برداشت. یاران، فضیل را گفتند: «ما در این کاروان هیچ نقد نیافتیم و تو چندین نقد باز می دهی؟» فضیل گفت: «او به من گمان نیکو برد و من نیز به خدای -تعالی- گمان نیکو می برم. من گمان ِ او راست کردم تا باشد که خدای -تعالی- گمان من نیز راست کند». 🌹تذکره الاولیا ذکر فضیل ابن عیاض ‌‌https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️ ندا رسید به عاشق ز عالم رازش که عشق هست بُراق خدای ، می‌تازش تبارک الله در خاکیان چه باد افتاد چو آب لطف بجوشید ز آتش نازش گرفت شکل کبوتر ز ماه تا ماهی ز عشق آنک درآید به چنگل بازش گرفت چهره عشاق رنگ و سکه زر ز عشق زرگر ما و ز لذت گازش در آن هوا که هوا و هوس از او خیزد چه دید مرغ دل از ما ز چیست پرواز مگو که غیرت هر لحظه دست می‌خاید که شرم دار ز یار و ز عشق طنازش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 عشق امری است که از جنس درد است؛ منتها دردی محرک، نه دردی فلج کننده. دردی است که عطش‌زاست و آدمی را می‌دواند، نه این‌که از پا بیندازد و او را بدل به یک موجود کاهل، تنبل و بیکار کند. هر دردی، از جمله دردِ عشق ، بیداری می‌آورد. مولوی می‌گوید: هرکه او بیدارتر پر دردتر هرکه او آگاه‌تر رخ زردتر درد بیداری می‌آورد و خواب را از چشمان می‌رباید. دردِ عشق بیداری‌یی به آدمی می‌بخشد که آدمی را از غفلت، خفتن و ناآگاهی باز می‌دارد. در روایت آمده است که: «النّاسُ نیامُ إذا مَاتُوا انتَبَهُوا»؛ مردم در خوابند، وقتی که مردند بیدار می‌شوند. اما عده‌یی قبل از مرگ می‌میرند؛ قبل از این‌که به مرگ طبیعی بمیرند، بیدار می‌شوند و این بیدار شدن در اثر دردی است. یکی از دردهایی که آدم را از خواب بیدار می‌کند، عاشقی است که دردی بسیار نادر هم هست. جالب است که عطار می‌گوید: قدسیان را عشق هست و درد نیست او می‌گوید آن‌ها هم اهل دوست داشتن هستند، ولی دردمند نیستند. این دردمندی چیزی است که خاصیت انسان بودن است. حافظ می‌گوید: ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم آدمی اصلا با داغ و درد زاییده شده است، منتها این درد فقط در بعضی به مرحله‌ی خودآگاهی می‌رسد. 🌹 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️ عشق یک واژه نیست؛ یک معناست نردبانی به عالم بالاست مرگ، با زندگی، گره چون خورد عشق، در عمقِ آینه پیداست هنرِ مُردن است آیا عشق که چنین جادُوانه و زیباست؟ مُردن و باز زیستن در مرگ راستی را که حالتی والاست! عشق، آغاز می‌شود با تن به کجا می رسد؟ خدا داناست! شعر و صدایِ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل در گرهِ زلف تو بستیم دگربار وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار جام دو جهان پُر ز میِ عشق تو دیدیم خوردیم مِی و جام شکستیم دگربار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...سوختم، طاقت این رنج ندارم. حضرت می‌فرماید که: من تو را جهت همین می‌دارم. می‌گوید: یا رب آخر سوختم. ازین بنده چه می‌خواهی؟ فرمود: همین‌که می‌سوزی! همان حدیث شکستن جوهر است که معشوقه گفت: جهت آنکه تا تو بگویی چرا شکستی! و حکمت درین‌ زاری آن است که دریای رحمت می‌باید که به‌جوش آید. سبب، زاری توست. تا ابر غم تو بر نیاید، دریای رحم نمی‌جوشد.‌... مقالات شمس https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم . آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم. اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم. امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری دارب و ارزان می دهی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا