مزار علیرضا در #چند قدمی فرمانده اش هست ، شهید چمران در قطعه ی ٢۴ گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها.
علیرضا خیلی مظلوم بود و مظلومانه به شهادت رسید و مزارش هم غریبانه هست
ان شاءالله روزی مزار دوست عزیزم هم زیارتگاه همه شود.😔
سرانجام شهید علیرضامالمیر هم در ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ #چند روز قبل از شهادت دکتر چمران ، در منطقه ی سوسنگرد ، در درگیری با دشمن به آرزویش که همانا شهادت بود رسید.
ایشان در #عملیات بیت المقدس ، #فرماندهی گردان #حضرت رسول (ص)⚘را به عهده داشت. از #فعالیتهای ویژه اش #حضور در# منطقه “طراح” و “جفیر” بود . در #آزادسازی هویزه و جفیر ، #مقر فرماندهی ارتش عراق سهم بسزایی داشت.
🍃⚘🍃
در #عملیات بیت المقدس در منطقه بودند و دشمن وارد عمل شده بود . در #جفیر و #پاسگاه شرهانی به اتفاق #هرمز محمد بیگلو و #چند تن دیگر از #همرزمانش در مقابل دشمن با تمام #شهامت #ایستادگی کرد . در آن زمان با وجود اینکه #ناراحتی شدیدی در معده داشت اما تا آخرین لحظه در مقابل دشمن ایستاد.
🍃⚘🍃
پس از این #عملیات از ۶ خرداد ۱۳۶۱ تا ۱۸ اسفند ۱۳۶۳ #حفاظت از نماینده امام خمینی در استان گیلان و امام جمعه رشت را به عهده داشت ، از ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ به #جبهه رفت و تا #۴ فروردین ۱۳۶۴ در #تدارکات قرارگاه مرکزی کربلا مشغول خدمت بود.
🍃⚘🍃
ایشان در #۱۲ اردیبهشت همان سال به #معاونت# عملیات تیپ قدس منصوب شد و #شش ماه این مسئولیت را به عهده داشت . در همین ایام طی یک #عملیات ویژه از #ناحیه پا #مجروح شد.
🍃⚘🍃
به خاطر اين #موفقيت در انجام #ماموريت #محوله و از طرفي #شهادت سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي #عملياتي والفجر8 در تاريخ 6/12/64 ، #معاونت ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد.
🍃🌷🍃
پس از #پنج سال حضور مداوم در #جبهه و #گذشتن از تمام #تجملات و #دلبستگي هاي دنيوي و #تهذيب نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت.
🍃🌷🍃
جواني خ#وش خلق و #مهربان بود . در #پوشش بسيار #ساده پوش و كمتر #لباس نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد #لباسهاي كهنه و #چند ساله خود را استفاده نماید.
🍃🌷🍃
در #احترام به #پدر و #مادر #بي مثال بود. در #مرخصي هايش #اولين كساني كه به ديدارشان مي رفت #پدر و #مادرش بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) #كمتر از 72# ساعت.
🍃🌷🍃
در سن #22 سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش #لباس #سبز مقدس #سپاه را بر تن کرد و گفت #عروسي واقعي من آن روزيست كه با همين #لباس #سبز و #مقدس #سپاه به #شهادت برسد.
🍃🌷🍃
#شهید سید مصطفی علمدار
#مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران در امور #ایثارگران بود.
#جانباز و #شهید «سید مجتبی علمدار» هم #پسرعموی ایشان هستند
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات 🌷}
🍃🌷🍃
سال 1360# اولین بار به مریوان رفت، آن موقع ۱۵#سالش بود آنجا #جنگ با نیروهای بعثی نبود، جنگ با گروهک های ضدانقلاب بود.
🍃🌷🍃
افرادی که بیشتر گرایش به جریان چپ کمونیستی داشتند، تحت عنوان کومله و دموکرات شعارشون نجات خلق کُرد بود ولی ماهیت شان مزدور ارتش بعث عراق بودند، ایشان 120#روز آنجا بود.
🍃🌷🍃
چون سنش #کم بود،پدرش راضی نبود که به #جبهه برود، چون به ایشان علاقه خاصی داشت، می گفت #برادرت هست، از یک خانواده که نباید #چند نفر باشند.
🍃🌷🍃
ایشان در جواب گفت هر کس به #وظیفه #خود #عمل می کنه،آن دنیا برای #عمل خیر #برادرم به من #اجر و #پاداش #نمی دهند، #رفتنم به #جبهه بیشتر شباهت به #فرار داشت تا #اعزام شدن.
🍃🌷🍃
خانواده ایشان یک خانواده #مذهبی و #انقلابی بود، پدر و مادرش کاملاً شرایط را درک می کردند، #تربیت شده خودشان بودند، وقتی #امام خمینی را #ولی #امر خود می دانستند، می بایست در #عمل هم #نشان
می دادند.
🍃🌷🍃
به خاطر اين #موفقيت در انجام #ماموريت #محوله و از طرفي #شهادت سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي #عملياتي والفجر8 در تاريخ 6/12/64 ، #معاونت ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد.
🍃🌷🍃
پس از #پنج سال حضور مداوم در #جبهه و #گذشتن از تمام #تجملات و #دلبستگي هاي دنيوي و #تهذيب نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت.
🍃🌷🍃
جواني خ#وش خلق و #مهربان بود . در #پوشش بسيار #ساده پوش و كمتر #لباس نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد #لباسهاي كهنه و #چند ساله خود را استفاده نماید.
🍃🌷🍃
در #احترام به #پدر و #مادر #بي مثال بود. در #مرخصي هايش #اولين كساني كه به ديدارشان مي رفت #پدر و #مادرش بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) #كمتر از 72# ساعت.
🍃🌷🍃
در سن #22 سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش #لباس #سبز مقدس #سپاه را بر تن کرد و گفت #عروسي واقعي من آن روزيست كه با همين #لباس #سبز و #مقدس #سپاه به #شهادت برسد.
🍃🌷🍃
#شهید علی اکبر شیرعلی فرزند محمد از شهدای مدافع حرم استان خوزستان است که به عنوان سومین فرزند در روز #تولد حضرت #علی اکبر(ع)🌷 در شهر آغاجاری دیده به جهان گشود.
🍃🌷🍃
این #جوان #شهید در دوران کودکی دو سال به مهدکودک رفت و پس از آن راهی مدرسه شد.
به گفته مادر در دوران کودکی خیلی #آرام بود ولی از همان کودکی زیر بار #زور نمی رفت و اگر کسی به دیگری #زور می گفت از #مظلوم #طرفداری می کرد.
🍃🌷🍃
#شهید علی اکبر شیرعلی در تاریخ ۱۷#آذر ماه سال ۱۳۹۴# به همراه #چند تن دیگر از #مدافعان حرم در #سوریه به فیض #شهادت #نائل آمد و #آسمانی شد.
🍃🌷🍃
#پیکر پاک #شهید #علی اکبر شیرعلی به همراه #شهید #محمد هادی نژاد آغاجاری و #شهید ایوب رحیم پور از امیدیه با استقبال #سردار حسن شاهوارپور، #فرمانده سپاه #ولیعصر (عج)♡خوزستان، #آیتالله محسن حیدری،#نماینده مردم خوزستان در #مجلس خبرگان رهبری و #امام جمعه موقت اهواز و #جمعی از #مردم #شهرهای #اهواز، #امیدیه و #آغاجاری به #خوزستان منتقل شد.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان عزیز با ذکر یک شاخه گل #صلوات🌷}
🍃🌷🍃
می گه #اکبر علاقه شدیدی به خوردن #قهوه داشت و کلا جزء #عادتاش بود که #مرتب می خورد. #چند روزی گیر #عملیات پاکسازی بودیم و گه گداری هم تکفیری ها باهامون #درگیر می شدن و تو این مدت #علی اکبر #بدون #قهوه مونده بود.
🍃🌷🍃
در #حین #پاکسازی به #خونه ای رسیدیم که همه #وسایل #سرو چای و #قهوه آماده بود و #صاحب خونه #وقت نکرده بود #جمع کنه با خوشحالی صدا زدم #اکبر بدو بیا اینجا ببین #خدا برات #جور کرده، هوا هم خیلی #سرد بود.
وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که #شهید با یه حالت خاصی گفت: آقا رضا، #پتوهای مردم رو #دست #نزن شاید #راضی #نباشن، #قهوه شونم #بزار ان شاء الله #خودشون #بر می گردن و #کنار هم #نوش جون می کنن. من که از شدت #سرما داشتم به خودم می لرزیدم #مات و #مبهوت #نگاهش می کردم فقط.
🍃🌷🍃
روایتی از
#همرزم #شهید مدافع حرم علی اکبر شیرعلی
در آن زمان #آیتالله کاشانی به شدت #منزوی شده بود و در وضعیت #نامساعدی قرار داشت.هر کس با #آیتالله #ارتباط میگرفت در مظان #اتهام بود. اما #حاج اسماعیل هیچ #واهمه ای #نداشت که به خاطر #ارتباط با #آیتالله کاشانی از طرف #دربار مورد #مواخذه قرار بگیرد.
🍃🌷🍃
بعد از #رحلت #آیتالله کاشانی نیز #حاج اسماعیل #نقش #فعالی در #مراسم #تشییع #پیکر او داشت و #پیکر #آیتالله توسط #اتومبیل او به #حرم
#حضرت عبدالعظیم(ع)🌷 منتقل شد.
🍃🌷🍃
از آنجا که #حاج اسماعیل #عضو #چند #هیئت بزرگ از جمله #هیئت اتفاقیون بود، #طوق و #پرچم برای #مراسم #تشییع پیکر #آیتالله کاشانی از آن #هیئتها #تهیه کرده بود. در آن #مراسم #حاج اسماعیل یک #کار بزرگ دیگر هم #انجام داد.
🍃🌷🍃
مردم زیادی از نقاط مختلف و به خصوص از کاشان به تهران آمده بودند تا در #مراسم تشییع شرکت کنند. یک #برنامهریزی نیاز بود تا از آنها #پذیرایی شود. چون خیلیها از راه دوری آمده بودند مسئله خورد و خوراک آنها مطرح بود.
#راز شهادت شهید سجاد مرادی🍃⚘🍃
با رفقایش اکثر شبها #گلستان شهدا بودند، در اوج جوانی رفیق و دوست خود یعنی مرحوم مجید امین الرعایا را که حافظ قرآن بود و در راه مسابقات قرآن مشهد در اثر سانحه تصادف درگذشت را از دست داد. آن موقع بود که #شهیدسجاد وصیت نامهای نوشت و به دوستان گفت من زیاد زنده نمیمانم؛ در جوانی خواهم رفت. وصیت نامه را نزد برادر مجید امین الرعایا گذاشت.
🍃⚘🍃
علاقه خاص #شهیدسجاد به نظام اسلامی، انقلاب، امام و شهدا و مهمتر از همه رهبر انقلاب سبب شد تا در سال 1381 جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شود.
🍃⚘🍃
#رفقایی که یکی یکی #شهید شدند
🍃⚘🍃
در یکم بهمن 1381 لباس سبز پاسداری بر تن کرد، لباسی که از #بچگی عشق و علاقه خاصی به آن داشت. با دیپلم وارد دانشگاه افسری امیرالمومنین (ع)⚘ اصفهان شد و آنجا دوستان زیادی پیدا کرد، رفقایی که از نسل آنها #شهدای زیادی خونشان #پای حرم ریخته شد.
🍃⚘🍃
#شهید محسن حیدری از #شهدای مدافع حرم لشکر 8 نجف اشرف بود که وقتی #شهید شد #سجاد خودش گفت من در دانشکده با او دوست بودم. #شهید سجاد حبیبی هم یکی دیگر از این رفقاست که یک هفته بعد از #شهادت #سجاد به #شهادت رسید.
🍃⚘🍃
مدتی در تهران دوره دید و بعد از آن وارد لشکر عملیاتی 14 امام حسین (ع)⚘ شد. #سجاد در لشکر 14 نیز با #شهدای زیادی دوست شد. #شهید مسلم خیزاب، #شهید علی شاهسنایی،
#شهید سید یحیی براتی، #شهید مرتضی زارع، #شهید حسین رضایی که همگی در کنار #سجاد و یا با #چند روز فاصله به #شهادت رسیدند.
🍃⚘🍃
#شهید سید مصطفی علمدار
#مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران در امور #ایثارگران بود.
#جانباز و #شهید «سید مجتبی علمدار» هم #پسرعموی ایشان هستند
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات 🌷}
🍃🌷🍃
سال 1360# اولین بار به مریوان رفت، آن موقع ۱۵#سالش بود آنجا #جنگ با نیروهای بعثی نبود، جنگ با گروهک های ضدانقلاب بود.
🍃🌷🍃
افرادی که بیشتر گرایش به جریان چپ کمونیستی داشتند، تحت عنوان کومله و دموکرات شعارشون نجات خلق کُرد بود ولی ماهیت شان مزدور ارتش بعث عراق بودند، ایشان 120#روز آنجا بود.
🍃🌷🍃
چون سنش #کم بود،پدرش راضی نبود که به #جبهه برود، چون به ایشان علاقه خاصی داشت، می گفت #برادرت هست، از یک خانواده که نباید #چند نفر باشند.
🍃🌷🍃
ایشان در جواب گفت هر کس به #وظیفه #خود #عمل می کنه،آن دنیا برای #عمل خیر #برادرم به من #اجر و #پاداش #نمی دهند، #رفتنم به #جبهه بیشتر شباهت به #فرار داشت تا #اعزام شدن.
🍃🌷🍃
خانواده ایشان یک خانواده #مذهبی و #انقلابی بود، پدر و مادرش کاملاً شرایط را درک می کردند، #تربیت شده خودشان بودند، وقتی #امام خمینی را #ولی #امر خود می دانستند، می بایست در #عمل هم #نشان
می دادند.
🍃🌷🍃
شاید خیلیها #شهید چمران را در این عکس دیده اند اما آن #بسیجی کنار دستش رو ندیده اند و نام و یادی از #شهید علیرضا مالمیر نکرده اند.☝️☝️
بسیجیهای کم سن و سالی که کنار این مردان پولادین به مردی رسیدند. یکی از آن بسیجی ها این نوجوان است که #کنار شهید چمران ، #کتف به کتف نشسته و #کلاهش رو هم سر بالا گذاشته است.
کمتر کسی است که #نام این فرد را میداند. 😔 این جوان بسیجی #شهید علیرضا مالمیر است ، #علیرضا بچه محل ما بود.#محله ی شهدا یا همان محله ی اقدسیه😔
جوانان زیادی از محله ی ما جبهه رفته بودند و شهید شده بودند ،#علیرضا مالمیر هم یکی از آنها بود.😔 #علیرضا پسر شاخ شمشاد پری خانم ، همسایه مون بود که خیلی هم بچه ی شر و شلوغی بود که همه ازش حساب میبردیم.
علیرضا جزو اولین رزمنده های محله مان ، شهر ری بود و خیلی شجاع بود. #آنقدر دلاور و نترس بود که جزو یاران نزدیک #شهید چمران شد. هر کجا درگیری سخت و سینه به سینه با دشمن بود ، علیرضا اون جا حاضر بود.
علیرضا ١٩ سالش بود که بالاخره مزد مجاهدتش رو گرفت و دربهار سال ۶۰ و تنها #چند روز قبل از شهادت شهید چمران در درگیری نزدیک با دشمن در منطقه ی سوسنگرد به #شهادت رسید.
مزار علیرضا در #چند قدمی فرمانده اش هست ، شهید چمران در قطعه ی ٢۴ گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها.
علیرضا خیلی مظلوم بود و مظلومانه به شهادت رسید و مزارش هم غریبانه هست
ان شاءالله روزی مزار دوست عزیزم هم زیارتگاه همه شود.😔
سرانجام شهید علیرضامالمیر هم در ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ #چند روز قبل از شهادت دکتر چمران ، در منطقه ی سوسنگرد ، در درگیری با دشمن به آرزویش که همانا شهادت بود رسید.