#قصه_های_قرآن
#حضرت_نوح
كشتى نوح عليه السلام بر فراز كوه جودى
طوفان، سيل و آب سراسر جهان را فرا گرفت. كشتى نوح عليه السلام بر روى آب به حركت در آمد، سرنشينان كشتى نجات يافتند و گنهكاران به هلاكت رسيدند. آب به قدرى بالا آمده بود كه بنابر روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
مادرى به كودك شيرخوار خود بسيار علاقه داشت، هنگامى كه مشاهده كرد از هر سو آب به جريان افتاده، به سوى كوهى شتافت و از آن بالا رفت تا اين كه يك سوم مسافت كوه را پيمود. همان جا ايستاد و چون آب به آن جا نيز رسيد. مادر از آن جا نيز بالاتر رفت تا به دو سوم ارتفاع كوه رسيد، پس از چند لحظه آب به آن جا نيز رسيد تا اين كه مادر خود را به قله كوه رسانيد. آب آنجا را نيز فرا گرفت و هنگامى كه آب به گردن آن مادر رسيد، او كودكش را با دو دست خود بلند كرد تا آب به او نرسد، ولى آب همچنان بالا آمد و از سر آنها گذشت و آنها غرق شدند.(110)
سرانجام (چنان كه در آيه 44 سوره هود آمده) كشتى بر روى كوه جودى پهلو گرفت. اين كوه در يكى از مناطق شمال عراق، نزديك موصل قرار گرفته است.(111)
نوح عليه السلام كشتى را به حال خود رها كرد و خداوند به كوهها وحى كرد كه من كشتى بندهام نوح را روى يكى از شما می نهم. كوهها در مقابل فرمان الهى گردن كشيده و سرافرازى كردند، ولى كوه جودى تواضع كرد، از اين رو آن كشتى بر سينه آن كوه نشست، در اين هنگام نوح عليه السلام عرض كرد: خدايا! كار كشتى و ما را سامان بخش.(112)
🔷کانال آموزش حفظ وتجویدقرآن👇
@amozeshtajvidhefzquran
#قصه_های_قرآن
#حضرت_نوح
زندگى نوين، پس از فرونشستن طوفان
هنگامى كه كار مجازات الهى در مورد قوم ستمگر نوح عليه السلام به پايان رسيد، و آن سنگدلان لجوج و تيرهبختان كوردل به هلاكت رسيدند، و طومار زندگى ننگينشان پيچيده شد، فرمان الهى به زمين و آسمان صادر گرديد كه:
يا اَرضُ ابلَعِى ماءَكِ و يا سَماءُ اَقلِعِى؛
اى زمين آبت را فرو بر، و اى آسمان از باريدن خوددارى كن.
پس از اين فرمان، بى درنگ آبهاى زمين فرو نشستند و آسمان از باريدن باز ايستاد و كشتى بر سينه كوه جودى پهلو گرفت.
از طرف خداوند به نوح عليه السلام وحى شد: اى نوح! با سلامت و بركت از ناحيه ما بر تو و بر تمام آنها كه با تواند فرود آى.(113)
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: حضرت نوح عليه السلام همراه هشتاد نفر از كسانى كه به او ايمان آورده بودند از كوه جودى به پايين آمدند و در سرزمين موصل براى خود خانه هايى ساختند (و زندگى نوين و گرم توحيدى را به دور از آلودگی هاى شرك و فساد، آغاز نمودند) و در آن جا شهرى ساختند كه به نام مدينة الثَّمانين (شهر هشتاد نفر) معروف گرديد.(114)
حضرت نوح عليه السلام بر فراز كوه جودى عبادتگاهى ساخت و در آن با پيروانش به عبادت خداى يكتا و بى همتا می پرداخت.(115)
مطابق پارهاى از روايات، روز پياده شدن نوح عليه السلام و همراهان از كشتى، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.
نوح و همراهان در پاى همان كوه جودى خانه هايى ساختند و نام آن را سوق الثمانين (بازار هشتادنفر) نهادند. كم كم نسل بشر، از همان هشتادنفر كه سه نفر از آنها به نامهاى سام، حام، و يافث از پسران نوح بودند، ادامه يافت و رو به افزايش نهاد.(116)
در پارهاى از روايات آمده كه نسل بشر از اين تاريخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و يافث) باقى ماند و گسترش يافت.
🔷کانال آموزش حفظ وتجویدقرآن👇
@amozeshtajvidhefzquran
#قصه_های_قرآن
#حضرت_نوح
سام؛ وصى حضرت نوح عليه السلام
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: حضرت نوح عليه السلام بعد از فرود آمدن از كشتى، پنجاه سال(117) عمر كرد و در اواخر عمر، جبرئيل بر او نازل شد و گفت: اى نوح! نبوت خود را به پايان رساندى و ايام عمرت سپرى شد. اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت سام واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت و عالِم آگاه و مطيع كه پس از تو الگوى نجات مردم تا عصر پيامبر بعد باشد قرار نمی دهم.
سنت من اين است كه براى هر قومى، هادى و راهنمايى برگزينم تا سعادتمندان را به سوى حق هدايت كند و كامل كننده حجت براى متمردان تيره بخت باشد.
حضرت نوح عليه السلام اين فرمان را اجرا كرد، و سام را وصى خود ساخت. همچنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبرى به نام هود عليه السلام بشارت داد و وصيت كرد وقتى هود عليه السلام ظهور كرد، از او پيروى كنند، نيز وصيت نمود هر سال يك بار وصيتنامه را بگشايند و بخوانند و همان روز را روز عيد خود قرار دهند. (118)
#آموزش_تخصصی_حفظ_قرآن
#مدیر
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran
#قصه_های_قرآن
#حضرت_نوح
فنا و بى وفايى دنيا از نظر نوح عليه السلام
حضرت نوح عليه السلام از پيامبرانى بود كه عمر طولانى داشت. بعضى نوشته اند 2500 سال عمر نمود، از اين رو به او شيخ الانبياء مىگفتند. در عين حال او هرگز دل به اين دنياى فانى نبسته بود و خود را چون مسافرى می ديد، شاهد برمدعى اين كه در روزهاى آخر عمر آن پيامبر گرامى، شخصى از او پرسيد: دنيا را چگونه ديدى؟!
نوح عليه السلام در پاسخ گفت:
كَبَيتٍ لَه بابانِ دَخَلتُ مِن احَدِهُما وَ خَرجتُ مِنَ الآخَرِ؛
((دنيا را همچون اطاقى ديدم كه داراى دو در است، از يكى وارد شدم و از ديگرى بيرون رفتم.(119)
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه عزرائيل نزد نوح عليه السلام براى قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائيل سلام كرد، نوح عليه السلام جواب سلام او را داد و پرسيد:
براى چه به اين جا آمده اى؟
عزرائيل گفت: آمده ام روح تو را قبض كنم.
نوح عليه السلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سايه بروم.
عزرائيل اجازه داد و نوح عليه السلام به سايه رفت، سپس نوح (اين سخن عبرت آميز را به عزرائيل) گفت:
اى فرشته مرگ! آنچه در دنيا زندگى نمودم، (به قدرى زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سايه بود، اكنون مأموريت خود را در مورد قبض روح من انجام بده.
عزرائيل نيز روح او را قبض نمود.(120)
پايان داستانهاى زندگى نوح عليه السلام
🔷کانال آموزش حفظ وتجویدقرآن👇
@amozeshtajvidhefzquran
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_اول
حضرت نوح 1642 سال بعد از هبوط آدم عليهالسلام از بهشت به زمين، چشم به جهان گشود. 950 سال پيامبرى كرد(82) و مركز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطين و عراق بوده است.
نام اصلى او عبدالجبار، عبدالاعلى و... بود، و بر اثر گريه و نوحه فراوان از خوف خدا، نوح خوانده شد.
از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: نوح عليهالسلام 2500 سال عمر كرد كه 850 سال آن قبل از پيامبرى و 950 سال بعد از رسالت بود كه به دعوت مردم اشتغال داشت، و 200 سال به دور از مردم به كار كشتىسازى پرداخت و پس از ماجراى طوفان 500 سال زندگى كرد.(83)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_دوم
🔷 لجاجت و گستاخى قوم نوح عليهالسلام
نوح عليهالسلام زمانى به پيامبرى مبعوث شد كه مردم عصرش غرق در بتپرستى، خرافات، فساد و بيهودهگرايى بودند. آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسيار لجاجت و پافشارى مىكردند. و به قدرى در عقيده آلوده خود ايستادگى داشتند كه حاضر بودند بميرند ولى از عقيده سخيف خود دست بر ندارند.
آنها لجاجت را به جايى رساندند كه دست فرزندان خود را گرفته و نزد نوح عليهالسلام مىآوردند و به آنها سفارش مىكردند كه: مبادا سخنان اين پيرمرد را گوش كنيد و اين پير شما را فريب دهد. نه تنها يك گروه اين كار را مىكردند، بلكه اين كار همه آنها بود(84) و آن را به عنوان دفاع از حريم بت پرستى و تقرب به پيشگاه بتها و تحصيل پاداش از درگاه آنها انجام مىدادند.
بعضى نيز دست پسر خود را گرفته و كنار نوح عليهالسلام مىآوردند و خطاب به فرزند خود مىگفتند: پسرم! اگر بعد از من باقى ماندى، هرگز از اين ديوانه پيروى نكن.(85)
و بعضى ديگر از آن قوم نادان و لجوج، دست فرزند خود را گرفته و نزد نوح عليهالسلام مىآوردند و چهره نوح عليهالسلام را به او نشان مىدادند و به او چنين مىگفتند:
از اين مرد بترس، مبادا تو را گمراه كند. اين وصيتى است كه پدرم به من كرده و من اكنون همان سفارش پدرم را به تو توصيه مىكنم (تا حق وصيت و خيرخواهى را ادا كرده باشم).(86)
آنها گستاخى و غرور را به جايى رساندند كه قرآن مىفرمايد:
جعَلُوا اَصابِعَهُم آذانِهم واستَغشَوا ثِيابَهُم و اَصَرُّوا وَ استَكبَرُوا استِكباراً؛
آنها در برابر دعوت نوح عليهالسلام [به چهار طريق مقابله مىكردند:] 1 - انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدادند. 2 - لباس هايشان را بر خود مىپيچيدند و بر سر خود مىافكندند (تا امواج صداى نوح عليهالسلام به گوش آنها نرسد). 3 - در كفر خود، اصرار و لجاجت نمودند. 4 - شديداً غرور و خودخواهى ورزيدند. (87)
اشراف كافر قوم نوح عليهالسلام نزد آن حضرت آمده و در پاسخ دعوت او مىگفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم، و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند جز گروهى اراذل سادهلوح نمىنگريم، و تو نسبت به ما هيچگونه برترى ندارى، بلكه تو را دروغگو مىدانيم.
نوح عليهالسلام در پاسخ آنها مىگفت: اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد - و بر شما مخفى مانده - آيا باز هم رسالت مرا انكار مىكنيد؟ اى قوم من! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىخواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندك را كه به من ايمان آوردهاند به خاطر شما ترك نمىكنم، چرا كه اگر آنها را از خود برانم، در روز قيامت در پيشگاه خدا از من شكايت خواهند كرد، ولى شما (اشراف) را قومى نادان مىنگرم.(88)
گاه مىشد كه حضرت نوح عليهالسلام را آن قدر مىزدند كه به حالت مرگ بر زمين مىافتاد، ولى وقتى كه به هوش مىآمد و نيروى خود را باز مىيافت، با غسل كردن، بدن خود را شستشو مىداد و سپس نزد قوم مىآمد و دعوت خود را آغاز مىكرد. به اين ترتيب، آن حضرت با مقاومت خستگىناپذير به مبارزه بى امان خود ادامه مىداد. (89)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_سوم
🔷 دعوتهاى منطقى و مهرانگيز حضرت نوح عليهالسلام
حضرت نوح عليهالسلام با بيانى روشن و روان و گفتارى منطقى و دلنشين، و سخنانى مهرانگيز و شيوا، قوم خود را به سوى خداى يكتا دعوت مىكرد و به دريافت پاداش الهى فرا مىخواند و از عذاب الهى بر حذر مىداشت. ولى آنها از روى نادانى و تكبر و غرور، هرگز حاضر نبودند تا سخن نوح عليهالسلام را بشنوند و از بتپرستى دست بردارند.
حضرت نوح عليهالسلام با تحمل و استقامت پى گير، شب و روز با آنها صحبت كرد و با رفتارها و گفتارهاى گوناگون آنان را به سوى خداوند بى همتا دعوت نمود، و همه اصول و شيوههاى صحيح را در دعوت آنها به كار برد و همچون طبيبى دلسوز به بالين آنها رفت، و پستى و آثار زشت بتپرستى را براى آنها شرح داد و خطر سخت اين بيمارى را به آنها گوشزد كرد، ولى گفتار منطقى و سخنان دلپذير حضرت نوح عليهالسلام هيچگونه در آنها اثر نمىگذاشت.(90)
نوح عليهالسلام در هدايت و تبليغ قوم خود، بسيار ايثارگرى مىكرد و به آنها چون فرزند دلبند خود مىنگريست. همواره در انديشه نجات آنها بود و از آلودگى آنها غصه مىخورد (همانند پدرى كه در مورد فرزند رنج مىبرد). از اين رو شب و روز آنها را دعوت مىكرد، تا شايد آنها را نجات دهد.
نوح عليهالسلام براى اين كه دعوتش در آن سنگدل نفوذ كند، سه برنامه مختلف را دنبال كرد. آنها را به طور مخفيانه و محرمانه دعوت مىكرد، و گاه دعوت علنى و آشكار داشت، و مواقعى نيز از روش آميختن دعوت آشكار و نهان استفاده مىكرد، ولى قوم سنگدل آن حضرت، همه روشهاى مهرانگيز و منطقى نوح عليهالسلام را ناديده گرفتند.(91)
حتى يكبار آن قوم بى رحم براى جلوگيرى از دعوت نوح عليهالسلام، به او حمله كردند و او را آن چنان زدند كه بيهوش شد، ولى وقتى كه آن پيامبر دلسوز و مهربان به هوش آمد، گفت:
اَلّلهُمَّ اغفِرلِى و لِقَومِى فَانَّهم لا يَعلَمونَ؛
خدايا! مرا و قوم مرا بيامرز، چرا كه آنها ناآگاه هستند.(92)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_چهارم
🔷 ساختن كشتى نجات
حضرت نوح عليهالسلام همچنان شب و روز در فكر رستگارى و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستى بود، ولى هر چه آنها را نصيحت كرد نتيجه نگرفت و هر چه آنها را به عذاب الهى هشدار داد و اعلام خطر كرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا كه با كمال گستاخى، بى پرده گفتند:
اى نوح! با ما جر و بحث كردى و بسيار بر حرف خود پافشارى نمودى (بس است!) اكنون اگر راست مىگويى، آن چه را از عذاب الهى به ما وعده مىدهى بياور.
از سوى خدا به نوح عليهالسلام وحى شد: جز آنان كه (تاكنون) ايمان آوردهاند، ديگر هيچكس از قوم تو، ايمان نخواهد آورد، بنابراين از كارهايى كه بت پرستان انجام مىدهند غمگين مباش.(93)
در اين هنگام بود كه خداوند دستور ساختن كشتى را به حضرت نوح عليهالسلام داد، و به او چنين وحى كرد:
وَ اصنَع الفُلكَ بِاَعيُنِنا و وَحيِنا و لا تُخاطِبنِى فِى الَّذِينَ ظَلَموا اِنَّهم مُغرَقُونَ؛
و اكنون در حضور ما و طبق وحيما كشتى بساز! و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن كه همه آنها غرق شدنى هستند.(94)
حضرت نوح عليهالسلام نيز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهى و بلاى عظيم طوفان برحذر مىداشت، ولى آنها به لجاجت خود مىافزودند.
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_پنجم
🔷 تمسخر و نيشخند قوم لجوج نوح عليهالسلام
حضرت نوح عليهالسلام طبق فرمان خدا براى ساختن كشتى آماده شد. تخته هايى را فراهم ساخت و آنها را بريده و به هم متصل مىكرد، و چندين ماه (بلكه چندين سال) به ساختن كشتى پرداخت. توضيح اين كه اين كشتى، بسيار بزرگ بوده است؛ بعضى نوشتهاند: داراى هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، داراى نُه بخش بوده و به نقل بعضى ديگر؛ داراى سه طبقه بوده است. حضرت نوح عليهالسلام هنگام طوفان، چهار پايان را در طبقه اول آن جاى داد و انسانها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جايگاه پرندگان نمود.
نخستين حيوانى كه وارد اين كشتى شد، مورچه بود، و آخرين حيوان، الاغ و ابليس بود.(95)
نيز روايت شده اميرمؤمنان على عليهالسلام در پاسخ مردى از اهل شام كه از اندازه كشتى نوح عليهالسلام پرسيد: فرمود: طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود. و نيز فرمود: در آن بخشى كه حيوانات قرار داشتند، داراى نود اطاق بود.
اين كشتى در بيابان كوفه ساخته شد، و مطابق بعضى از روايات، حضرت نوح آن را در سرزمين كنونى مسجد اعظم كوفه ساخت.(96)
حضرت نوح عليهالسلام در ساختن اين كشتى همواره مورد تمسخر و آزار و نيشخند قوم قرار ميگرفت. آنها نزد نوح مىآمدند و با انواع پوزخندها و مسخرهها و سرزنشها، حضرت نوح عليهالسلام را مىآزردند، ولى نوح عليهالسلام به آنها مىفرمود: روزى خواهد آمد كه ما نيز شما را مسخره مىكنيم و به زودى خواهيد دانست كه عذاب خواركنندهاى بر شما نازل خواهد شد.(97)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_ششم
🔷 فرار و گريز خرابكاران از حمله نوح عليهالسلام
هنگامى كه نوح عليهالسلام طبق فرمان خدا به ساختن كشتى مشغول شد، مشركان شبها در تاريكى كنار كشتى مىآمدند و آن چه را نوح عليهالسلام از كشتى درست كرده بود، خراب مىكردند (تختههايش را از هم جدا كرده و مىشكستند). نوح عليهالسلام از درگاه الهى استمداد كرد و گفت:
خدايا! به من فرمان دادى تا كشتى را بسازم، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شدهام، ولى آن چه را درست مىكنم شبها مخالفان مىآيند و خراب مىكنند، بنابراين چه زمانى كار من به سامان و پايان مىرسد!
خداوند به نوح عليهالسلام وحى كرد: سگى را براى نگهبانى كشتى بگمار.
حضرت نوح عليهالسلام از آن پس، سگى را كنار كشتى آورد تا نگهبانى دهد. آن حضرت روزها به ساختن كشتى مىپرداخت و شبها مىخوابيد، وقتى كه شبانه مخالفان براى خراب كردن كشتى مىآمدند، سگ به طرف آنها مىرفت و صداى خود را بلند مىنمود، نوح عليهالسلام بيدار مىشد و با دسته بيل يا دسته كلنگ به مهاجمان حمله مىكرد، و آنها فرار مىكردند، مدتى برنامه نوح عليهالسلام اينگونه بود تا ساختن كشتى به پايان رسيد.(98)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_هفتم
🔷 دورنمايى از تمسخر قوم نوح
مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى ساختن كشتى توسط نوح عليهالسلام و ماجراى مسخره قوم را چنين بازگو مىكند:
مشركان براى مسخره كردن حضرت نوح عليهالسلام به گرد او اجتماع مىكردند، و مىگفتند:
شگفتا! در بيابانى كه چاه و آبى وجود ندارد، اين مرد كشتى مىسازد، زهى نادانى و ابلهى!
اولی مىگفت: اى پير! سوار كشتى شو و با شتاب حركت كن.
دومی مىگفت: پر و بالى هم براى آن بساز.
سومی مىگفت: دنباله كشتى كه مىسازى كج است.
چهارمی مىگفت: اى آقاى كشتى ساز، پس پالانش كو؟!
پنجمی مىگفت: نه بابا! كشتى نمىسازد، اين مشك تو خالى است.
حضرت نوح عليهالسلام در مقابل همه آن گفتار بيهوده، بيش از يك پاسخ نداشت، به آنها مىفرمود: كشتى سازى من در بيابان بى آب، به دستور خداوند است، و اين مسخرهها و نيشخندها از اهميت كار من نمىكاهد.
................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzqura👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح(ع)
#قسمت_هشتم
🔷 سرنشينان كشتى نوح عليهالسلام
از آن جا كه طوفان نوح عليهالسلام جهانى بود و سراسر كره زمين را فرا مىگرفت، بر نوح عليهالسلام لازم بود كه براى حفظ نسل حيوانات و حفظ گياهان، از هر نوع حيوان، يك جفت سوار كشتى كند و از بذر يا نهال گياهان گوناگون بردارد.
روايت شده؛ امام صادق عليهالسلام فرمود: پس از پايان يافتن ساختمان كشتى، خداوند بر نوح عليهالسلام وحى كرد كه به زبان سِريانى اعلام كن تا همه حيوانات جهان نزد تو آيند. نوح اعلام جهانى كرد و همه حيوانات حاضر شدند. نوح عليهالسلام از هر نوع از حيوانات يك جفت (نر و ماده) گرفت و در كشتى جاى داد.(101)
در قرآن، اين مطلب را چنين مىخوانيم كه خداوند مىفرمايد:
هنگامى كه فرمان ما (به فرا رسيدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات (نر و ماده) يك زوج در آن كشتى حمل كن، همچنين خاندانت را بر آن سوار كن، مگر آنها كه قبلاً وعده هلاكت به آنها داده شده (مانند يكى از همسران و يكى از پسرانش) و همچنين مؤمنان را سوار كن. (102)
به اين ترتيب مسافران كشتى عبارت بودند از: نوح عليهالسلام و حدود هشتاد نفر از ايمانآورندگان به او، يك جفت از هر نوع از انواع حيوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپايان و...) و مقدارى بذر گياهان و نهال.
مسافران هر كدام در جايگاه مخصوصى قرار گرفتند و همه آماده يك بلاى عظيم بودند كه نشانههاى مقدماتى آن آشكار شده بود. از جمله در ميان تنورى كه در خانه نوح عليهالسلام بود آب جوشيد و ابرهاى تيره و تار همچون پارههاى ظلمانى شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صداى غرش رعد و برق از هر سو شنيده و ديده مىشد و همه چيز از يك حادثه بزرگ و فراگير خبر مىداد.
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_نهم
🔷 بلاى عظيم طوفان بر اثر نفرين نوح عليهالسلام
سالها حضرت نوح عليهالسلام قوم گنهكار خود را از عذاب الهى هشدار داد، ولى آنها همه چيز را به مسخره گرفتند و به هشدارهاى حضرت نوح عليهالسلام اعتنا نكردند.
نوح عليهالسلام صدها سال براى هدايت قوم خود تلاش كرد، ولى جز گروه اندكى به او ايمان نياوردند. نوح عليهالسلام به طور كلى از هدايت شدن قوم مايوس شد، زيرا مىديد روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده مىشود و آنها آن چنان از نظر فكرى و روحى مسخ شدهاند كه هيچ روزنه اميدى براى جذب آنها باقى نمانده است و حتى از فرزندان آينده آنها نيز اميدى نيست.
از طرفى خداوند به نوح عليهالسلام وحى كرد كه:
لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ الا مَن قَد آمَنَ؛
جز آنان كه تاكنون ايمان آوردهاند، ديگر هيچكس از قوم تو ايمان نخواهند آورد.(103)
اينجا بود كه نوح عليهالسلام آنها را سزاوار نفرين ديد و در مورد آنها چنين نفرين كرد:
رَبّ لا تَذَر على الْأَرْضِ مِن الكافرينَ دَيّاراً اءِنَّكَ اءنْ تَذَرهُم يُضلُّوا عبادَكَ و لا يَلِدُوا فاجِراً كَفَّاراً؛
احدى از كافران را روى زمين زنده مگذار چرا كه اگر آنها را زنده بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى گنهكار و كافر به وجود نمىآورند. (104)
در اين هنگام بود كه طوفان عالمگير و عظيم فرا رسيد. از آسمان و زمين، و از هر سو آب و سيل موج مىزد.
آبى كه از آسمان مىآمد باران نبود، بلكه چون سيلى بود كه بر زمين مىريخت و همه جاى زمين تبديل به آبشارهاى عظيم و بىنظير شده بود، و باد تند از همه جا مىوزيد و رعد و برق و ابرهاى متراكم همه جا تيره و تار ساخته بود. طولى نگذشت كه كشتى بر روى آب قرار گرفت و همه انسانها و موجوداتى كه در بيرون كشتى بودند، غرق شده و به هلاكت رسيدند. همه كوهها و دشتها زير آب قرار گرفت، گويى همه جا اقيانوس بود و ديگر زمينى يا قله كوهى ديده نمىشد.
به تعبير قرآن:
وَ هِىَ تَجرِى بِهم فِى مَوجٍ كالجِبالِ؛
كشتى نوح عليهالسلام با سرنشينانش، سينه امواج كوه گونه را مىشكافت و همچنان به پيش مىرفت.(105)
................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzqura👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_دهم
🔷 هلاك شدن كنعان پسر نوح عليهالسلام
يكى از پسران حضرت نوح عليهالسلام كنعان نام داشت كه به زبان عربى به او يام مىگفتند. حضرت نوح عليهالسلام با روش و شيوهها و گفتار گوناگون او را به سوى توحيد دعوت كرد، ولى او با كمال گستاخى و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل ساير مردم به بتپرستى ادامه داد.
هنگامى كه بلاى جهان گير طوفان فرا رسيد، نوح عليهالسلام ديد پسرش كنعان در خطر غرق و هلاكت افتاده، دلش به حال او سوخت، از ميان كشتى او را صدا زد و گفت:
يا بُنَىّ اِركَب مَعَنا وَ لا تَكُن مَع الكافِرِينَ؛
پسرم! با ما به كشتى سوار شو و از گروه كافران مباش!
ولى كنعان به جاى اين كه به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را كه در پرتگاه هلاكت بود نجات بخشد، با كمال غرور و گستاخى تقاضاى پدر را رد كرد و در پاسخ او گفت:
سَآوى الى جبَلٍ يَعصِمُنى مِن الماءِ؛
به زودى به كوهى پناه مىبرم تا مرا از آب حفظ كند.
نوح عليهالسلام گفت: اى پسر! امروز هيچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس كه خدا به او رحم كند. هنگامى كه طوفان از هر سو وارد زمين شد، كنعان در خطر شديد قرار گرفت و ديگر چيزى نمانده بود كه هلاك گردد. نوح عليهالسلام فرياد زد:
رَبّ اءِنَّهُم مِن اَهلى وَ اءنَّ وَعدَكَ الحَقُّ؛
پروردگارا! پسرم از خاندان من است، و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.
خداوند در پاسخ نوح عليهالسلام فرمود:
اءِنَّهُم لَيسَ مِن اهلِكَ اءِنَّه عَمل غيرُ صالِحٍ... ؛
اى نوح! او از هل تو نيست، او عمل ناصالحى است و فرد ناشايستهاى مىباشد، بنابراين آن چه را از آن آگاه نيستى از من مخواه، به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى.
بگذار تا بميرد در عين خودپرستى با مدعى مگوييد اسرار عشق و مستى
نوح عليهالسلام عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مىبرم كه از درگاهت چيزى بخواهم كه آگاهى به آن ندارم، و اگر مرا نبخشى و به من رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود.(106) به اين ترتيب عذاب الهى، حتى فرزند ناخلف نوح عليهالسلام را نيز شامل شد و به شفاعت نوح عليهالسلام از درگاه خداوند توجه نگرديد، چرا كه او با نوح و مكتب نوح عليهالسلام مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگيش با نوح عليهالسلام قطع شده بود، چنان كه سعدى مىگويد:
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت و مردم شد
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_یازدهم
🔷 شكرگزارى هميشگى نوح عليهالسلام
قرآن نوح عليهالسلام را به عنوان عبد شَكور (بنده بسيار شكرگزار) معرفى كرده است.(107)
امام سجاد عليهالسلام فرمود: مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند، صبر و استقامت را از ايوب عليهالسلام، شكر و سپاس را از نوح عليهالسلام، و حسادت را از پسران يعقوب عليهالسلام.(108)
اينك در اين جا به داستان زير از كتاب مثنوى مولانا در مورد خشنودى نوح عليهالسلام به رضاى الهى و شكر او توجه كنيد:
پس از مناجات نوح عليهالسلام با پروردگار، در مورد هلاكت پسرش كنعان، خداوند به نوح عليهالسلام چنين پاسخ داد:
تو اى نوح، عزيز درگاه ما هستى، دلت را به خاطر كنعان نمىشكنم، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم.
نوح: نه، نه! اگر خود مرا نيز غرق سازى و نابود كنى بنده تسليم توأم. خدايا! تسليم فرمانت هستم. هر لحظه بخواهى زندهام كن يا بميران، حكم و فرمانت جاى من است و من از اعماق جان خواسته تو را مىپذيرم و به آن خشنودم!
من در اين جهان جز جمال تو را نمىنگرم، و اگر هم چيزى را بنگرم از اين رو است كه چراغى فرا راه منظر تو است.
من عاشق آفريدههاى تو هستم، صابر و سپاسگزار خالص درگاهت مىباشم، من به وجود عينى مصنوعات عشق نمىورزم، بلكه آنها را كه آيينه جمال تواند مشاهده مىكنم كه بين اين دو فرق بسيار ظريفى است كه تنها اهل شهود آن را درك مىكنند.
گفت: اى نوح! اَر تو خواهى جمله را حشر گردانم بر آرم از ثَرى
بهر كنعانى دل تو نشكنم ليكت از احوال او آگه كنم
گفت: نى نى راضيم كه تو مرا هم كنى غرقه اگر بايد تو را
هر زمانه غرق مىكن من خوشم حكم تو جان است و چون جان مىكُشم
ننگرم كس را و گر هم بنگرم او بهانه باشد و تو منظرم
عاشق صُنع توأم در شكر و صبر عاشق مصنوع كى باشم چون گبر
عاشق صُنع خدا با فر بود عاشق مصنوع او كافر بود
در ميان اين دو فرقى بس خفى است خود شناسد آن كه در رؤيت صفى است(109)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_دوازدهم
🔷 كشتى نوح عليهالسلام بر فراز كوه جودى
طوفان، سيل و آب سراسر جهان را فرا گرفت. كشتى نوح عليهالسلام بر روى آب به حركت در آمد، سرنشينان كشتى نجات يافتند و گنهكاران به هلاكت رسيدند. آب به قدرى بالا آمده بود كه بنابر روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
مادرى به كودك شيرخوار خود بسيار علاقه داشت، هنگامى كه مشاهده كرد از هر سو آب به جريان افتاده، به سوى كوهى شتافت و از آن بالا رفت تا اين كه يك سوم مسافت كوه را پيمود. همان جا ايستاد و چون آب به آن جا نيز رسيد. مادر از آن جا نيز بالاتر رفت تا به دو سوم ارتفاع كوه رسيد، پس از چند لحظه آب به آن جا نيز رسيد تا اين كه مادر خود را به قله كوه رسانيد. آب آنجا را نيز فرا گرفت و هنگامى كه آب به گردن آن مادر رسيد، او كودكش را با دو دست خود بلند كرد تا آب به او نرسد، ولى آب همچنان بالا آمد و از سر آنها گذشت و آنها غرق شدند.(110)
سرانجام (چنان كه در آيه 44 سوره هود آمده) كشتى بر روى كوه جودى پهلو گرفت. اين كوه در يكى از مناطق شمال عراق، نزديك موصل قرار گرفته است.(111)
نوح عليهالسلام كشتى را به حال خود رها كرد و خداوند به كوهها وحى كرد كه من كشتى بندهام نوح را روى يكى از شما مىنهم. كوهها در مقابل فرمان الهى گردن كشيده و سرافرازى كردند، ولى كوه جودى تواضع كرد، از اين رو آن كشتى بر سينه آن كوه نشست، در اين هنگام نوح عليهالسلام عرض كرد: خدايا! كار كشتى و ما را سامان بخش.(112)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح(ع)
#قسمت_سیزدهم
🔷 زندگى نوين، پس از فرونشستن طوفان
هنگامى كه كار مجازات الهى در مورد قوم ستمگر نوح عليهالسلام به پايان رسيد، و آن سنگدلان لجوج و تيرهبختان كوردل به هلاكت رسيدند، و طومار زندگى ننگينشان پيچيده شد، فرمان الهى به زمين و آسمان صادر گرديد كه:
يا اَرضُ ابلَعِى ماءَكِ و يا سَماءُ اَقلِعِى؛
اى زمين آبت را فرو بر، و اى آسمان از باريدن خوددارى كن.
پس از اين فرمان، بى درنگ آبهاى زمين فرو نشستند و آسمان از باريدن باز ايستاد و كشتى بر سينه كوه جودى پهلو گرفت.
از طرف خداوند به نوح عليهالسلام وحى شد: اى نوح! با سلامت و بركت از ناحيه ما بر تو و بر تمام آنها كه با تواند فرود آى.(113)
از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: حضرت نوح عليهالسلام همراه هشتاد نفر از كسانى كه به او ايمان آورده بودند از كوه جودى به پايين آمدند و در سرزمين موصل براى خود خانههايى ساختند (و زندگى نوين و گرم توحيدى را به دور از آلودگىهاى شرك و فساد، آغاز نمودند) و در آن جا شهرى ساختند كه به نام مدينة الثَّمانين (شهر هشتاد نفر) معروف گرديد.(114)
حضرت نوح عليهالسلام بر فراز كوه جودى عبادتگاهى ساخت و در آن با پيروانش به عبادت خداى يكتا و بى همتا مىپرداخت.(115)
مطابق پارهاى از روايات، روز پياده شدن نوح عليهالسلام و همراهان از كشتى، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.
نوح و همراهان در پاى همان كوه جودى خانههايى ساختند و نام آن را سوق الثمانين (بازار هشتادنفر) نهادند. كم كم نسل بشر، از همان هشتادنفر كه سه نفر از آنها به نامهاى سام، حام، و يافث از پسران نوح بودند، ادامه يافت و رو به افزايش نهاد.(116)
در پارهاى از روايات آمده كه نسل بشر از اين تاريخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و يافث) باقى ماند و گسترش يافت.
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_چهاردهم
🔷 سام؛ وصى حضرت نوح عليهالسلام
از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمود: حضرت نوح عليهالسلام بعد از فرود آمدن از كشتى، پنجاه سال(117) عمر كرد و در اواخر عمر، جبرئيل بر او نازل شد و گفت: اى نوح! نبوت خود را به پايان رساندى و ايام عمرت سپرى شد. اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت سام واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت و عالِم آگاه و مطيع كه پس از تو الگوى نجات مردم تا عصر پيامبر بعد باشد قرار نمىدهم.
سنت من اين است كه براى هر قومى، هادى و راهنمايى برگزينم تا سعادتمندان را به سوى حق هدايت كند و كامل كننده حجت براى متمردان تيره بخت باشد.
حضرت نوح عليهالسلام اين فرمان را اجرا كرد، و سام را وصى خود ساخت. همچنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبرى به نام هود عليهالسلام بشارت داد و وصيت كرد وقتى هود عليهالسلام ظهور كرد، از او پيروى كنند، نيز وصيت نمود هر سال يك بار وصيتنامه را بگشايند و بخوانند و همان روز را روز عيد خود قرار دهند. (118)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_نوح (ع)
#قسمت_پانزدهم
🔷 فنا و بى وفايى دنيا از نظر نوح عليهالسلام
حضرت نوح عليهالسلام از پيامبرانى بود كه عمر طولانى داشت. بعضى نوشتهاند 2500 سال عمر نمود، از اين رو به او شيخ الانبياء مىگفتند. در عين حال او هرگز دل به اين دنياى فانى نبسته بود و خود را چون مسافرى مىديد، شاهد برمدعى اين كه در روزهاى آخر عمر آن پيامبر گرامى، شخصى از او پرسيد: دنيا را چگونه ديدى؟!
نوح عليهالسلام در پاسخ گفت:
كَبَيتٍ لَه بابانِ دَخَلتُ مِن احَدِهُما وَ خَرجتُ مِنَ الآخَرِ؛
((دنيا را همچون اطاقى ديدم كه داراى دو در است، از يكى وارد شدم و از ديگرى بيرون رفتم.(119)
امام صادق عليهالسلام فرمود: هنگامى كه عزرائيل نزد نوح عليهالسلام براى قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائيل سلام كرد، نوح عليهالسلام جواب سلام او را داد و پرسيد:
براى چه به اين جا آمدهاى؟
عزرائيل گفت: آمدهام روح تو را قبض كنم.
نوح عليهالسلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سايه بروم.
عزرائيل اجازه داد و نوح عليهالسلام به سايه رفت، سپس نوح (اين سخن عبرتآميز را به عزرائيل) گفت:
اى فرشته مرگ! آنچه در دنيا زندگى نمودم، (به قدرى زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سايه بود، اكنون مأموريت خود را در مورد قبض روح من انجام بده.
عزرائيل نيز روح او را قبض نمود.(120)
پايان داستانهاى زندگى نوح عليهالسلام
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قرآن #جلسه_914
🌹 #آیات_۵۹_۶۴ #سوره_اعراف
🌹 بخش۲
🌸 این آیات در مکه نازل شده است. سرگذشت #حضرت_نوح در سوره هاى مختلفى از #قرآن مانند سوره هود، انبياء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحاً آمده است، امّا در اينجا تنها فهرستى از آن در شش آيه آمده. نخست مى فرمايد: {لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ: قطعا، نوح را به سوی قومش فرستادیم} نخستين چيزى كه او به آنها يادآور شد، همان توجّه به حقيقت توحيد و نفى هرگونه بت پرستى بود، {فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: پس به آنان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودی نیست} نوح پس از بيدار كردن فطرتهاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: {إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ: من قطعا از عذاب روزی بزرگ بر شما می ترسم} منظور از مجازات «روز بزرگ» ممكن است همان توفان معروف نوح يا مجازات الهى در روز #قیامت باشد.
🌸 ولى قوم #نوح به جاى اين كه از دعوت اصلاحى اين پيامبر بزرگ كه همراه با نهايت خيرخواهى بود استقبال كنند، به آيين توحيد بپيوندند و دست از ستم و فساد بردارند جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او كه منافع خود را با بيدارى مردم در خطر مى ديدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانيهای خويش مشاهده مى كردند صريحاً در جواب #نوح {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفتند: قطعا ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم} «نوح» در برابر توهين و خشونت آنها با همان لحن آرام و محبّتآميز خود در پاسخ آنها {قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: گفت: ای قوم من! هیچ گمراهی و انحرافی در من نیست، ولی من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم} اشاره به اين كه خدايان پراكنده اى كه شما قائل شده ايد همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانيان تنها خداوند يگانه يكتاست كه خالق همه آنها مى باشد.
🌸 سپس نوح هدفش را بیان می کند: {أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی می کنم} و سپس اضافه مى كند: {وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: و از سوی #خدا حقایقی را می دانم که شما نمی دانید} اين جمله ممكن است جنبه تهديد در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد كه من مجازات هاى دردناكى از #خداوند در برابر تبهكاران سراغ دارم كه شما هنوز از آن بى خبريد، و يا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد كه اگر در مسير اطاعتش گام بگذاريد بركات و پاداش هايى از او سراغ دارم كه شما به عظمت و وسعت آن واقف نيستيد.
🌸 سپس گفتار ديگرى را از #نوح مى خوانيم كه در برابر اظهار تعجّب قوم خود از اين كه چگونه ممكن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بيان كرده است: {أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را هشدار دهد، به خاطر اینکه شما #تقوا پیشه کنید و مورد رحمت قرار گیرید} يعنى، اين موضوع چه جاى تعجّب است؟ زيرا يک انسان شايسته، استعداد انجام اين رسالت را بهتر از هر موجود ديگر دارد.
🌸 ولى به جاى اين كه دعوت چنين رهبر دلسوز و خيرخواه و آگاهى را بپذيرند، همه گفته هاى او را تكذيب كردند و در برابر دعوتش سر تسليم فرود نياوردند، هر چه #نوح بيشتر تبليغ مىكرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مىافزودند {فَكَذَّبُوهُ: پس او را تکذیب کردند} همین سبب شد { فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم} در پايان، دليل اين عذاب سخت را چنين بيان مى كند كه آنها مردمی كور دل و بی بصیرت بودند (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ: زیرا آنان گروهی کوردل بودند} و اين كوردلى نتيجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمرّ خودشان بود، زيرا چشم پوشى مستمرّ از حقايق، تدريجاً چشم تيزبين عقل را ضعيف كرده و سرانجام کوردل مى كند.
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈