eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
989 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۹ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_اول من همیشه به خدا میگفتم که برام م
۴۰۹ پسر دومم رو مجبور شدم به خاطر خراب شدن دندوناش و دستور دکتر یه سال و نیمگی از شیر بگیرم و هم خودمون هم بچه خیلی اذیت شدیم و شاید یک ماه کامل شب ها گریه میکرد. تصمیم گرفتم اون سال ماه رمضون رو گم روزه بگیرم و بعد برای سومی اقدام کنیم و همین کار رو هم کردیم ایندفعه دو ماه طول کشید و بعد باردار شدم هیچوقت از خدا نخواستم این یکی دختر باشه و همیشه صلاحمون رو میخواستم. من دکترم فرد خوب و مذهبی بود که تا جایی که بتونه زایمان طبیعی انجام میده اما برای من تشخیص داد که طبیعی نمیتونم منم با ناراحتی تمام چون خیلی علاقمند به طبیعی بودم چون بهش اعتماد داشتم قبول کردم و سزارین شدم. دکتر من اجباری هم بر سونوی قلب نداره و یهو سونوی ۱۲ هفته میفرسته منم صبر میکردم و همون موقع میرفتم سر این یکی هم همینکار رو کردیم و الحمدلله همه چی خوب بود تا اینکه نوبت به غربالگری و آنومالی شد و وقتی رفتم سونوگرافی دکتر تشخیص مشکل بزرگی رو داد و منو فرستاد پیش دکترم و دکترم تشخیص اون رو تایید کرد ولی برای اینکه مطمئن بشیم سونوگرافی دیگه ای رو نوشت خیلی شوک بزرگی بود ولی همون لحظه که از سونو آمدم بیرون گفتم خدایا خیلی دوستت دارم و راضی هستم به رضای تو درسته خیلی سخت بود ولی به صورت عجیبی محبت خدا رو تو اون شرایط بیشتر حس میکردم. خلاصه سونوی بعدی هم بدون هیچ شکی همون تشخیص رو داد. دکتر دیگه و سونوهای دیگه هم همینطور همه متفق القول بودن ولی برای اطمینان خودم و تشخیص مشکل برای بچه های بعدی آمینیوسنتز هم دادم دیگه حجت به ما تموم شد که بچه مشکل داره و حتی ممکنه تا پایان بارداری هم نمونه یا اگه به دنیا بیاد با مشکلات زیادی که داره زندگی خیلی سختی داشته باشه و از دنیا بره بنابراین با اجازه پزشکی قانونی (اصلا به راحتی مجوز سقط نمیدن) رفتم برای سقط که خودش پروسه ی خیلی سختی بود. من دو تا سزارین با فاصله کم داشتم، نمیتونستن دارو با دوز بالا بهم بدن و ازم رضایت نامه قطع عضو در صورت پارگی رحم گرفتن این رضایت نامه ها و حرف هاشون برای من که نیت دارم فرزندان بیشتری بیارم خیلی نگران کننده و اضطراب آور بود و دوز پایین هم جواب نمیداد و دکتر اونجا به من گفت میخواستی بعد دو تا سزارین مواظب باشی دیگه باردار نشی یا میگفتن اگه میخوای لوله هاتو ببندیم 😐 ولی خوب خدا رو شکر بعد از کلی صبر کردن و تحمل کردن ۲۷ روز بعد از اولین سونویی که دادم، تونستم طبیعی سقط کنم تا مشکلی برای رحمم پیش نیاد یا سزارین سوم بشم دوره ی خیلی سختی بود و دوری از بچه ها سخت ترش میکرد ولی خدا خیلی بهم توان داد همسرم هم خم به آبرو نیاورد. شب آخر که هنوز موفق به سقط نشده بودم رفته بود سر مزار شهدا و گفته بود همسرم رو از شما میخوام و خدا کمکمون کرد و اون دوره را پشت سر گذاشتیم. الان دو ماه و نیم از این قضیه میگذره از تمام اعضای کانال طلب دعای خیر برای داشتن نسلی سالم و صالح رو دارم و توفیق جهاد برای فرزند اوری برای خودم و تمام عزیزان کانال 🤲 🆔 @asanezdevag
۲۳ 🤗صمیمیت فیزیکیِ آغوش، باعث ایجاد اعتماد و حس عمیق ایمنی در کودکان می شود، که آنها را آزاد می کند تا از جهان اطرافشان لذت ببرند. 🔬 این امنیت همچنین راه را برای یادگیری مطالب جدید باز میکند و زمینه را برای ارتباطات باز و صادقانه با دنیای اطراف فراهم می کند. 🆔 @asanezdevag
✅ توییت این کاربر محترم توی توییتر نظرمون رو جلب کرد 🤔 👈🏻 گفتیم با شما در میون بذاریم ببینیم نظر شما چیه❓(البته ایشون یک اهانتی کرده که ما کاملا با اهانتش و توهینش به یه قشر مخالفیم) 🔻ملاک ازدواج 👩‍❤️‍👨 واقعا باید چی باشه ؟ 🔻اصلا فرق ملاک با معیار چیه ؟ 🔻چقدر توی انتخاب همسر وسواس به خرج میدی ؟ 🔻میخوای همسرت شبیه خودت باشه یا کامل کننده خودت ؟ کامل کننده ی خودت یعنی چی ؟ نشستی تا حالا به اینا فکر کنی ؟ ✳️ بازم میگم البته این خانم جمله شو خیلی بد گفته ما قصد اهانت به هیچ خانم محترمی نداریم صرفا میخوایم نظرات رو درباره چنین توییتی رو بدونیم همین. 👈🏻 خانم 🙍‍♀️ محترم اقای 🙎‍♂️ محترم بشین فکر کن در انتخاب همسر چه نکات حیاتی ای داری❓ 🆔 @asanezdevag
⭕️بیمه مادر و فرزند پوشش بیمه مادران باردار تا پایان دوره شیردهی 🔻سازمان بیمه سلامت ایران اعلام کرد همه مادران باردار فاقد بیمه درمانی را تا پایان دوره شیردهی و همچنین فرزندان آنان را تا ۵ سالگی براساس ارزیابی آزمون وسع تحت پوشش بیمه قرار می‌دهد. 🔻همه بیمه شدگان روستایی صندوق سلامت همگانی سازمان بیمه سلامت ایران در استفاده از خدمات ناباروی معاف از رعایت سیستم ارجاع هستند. 🔻زوجین نابارور تا سن ۴۹ سال می‌توانند از خدمات نازایی و ناباروری سازمان بیمه سلامت ایران تا ۳ دوره با پوشش بیمه ای ۹۰ درصدی تعرفه بخش دولتی و عمومی غیر دولتی استفاده کنند. 🆔 @asanezdevag
❤️ ۱۰  جمله که زنان عاشق شنیدن آن هستند: ❣ تو از همه خوشگلتری. ❣ تو مادر ایده آلی خواهی شد... ❣ نمیتونم بگم چقدر  دلربا و زیبا هستی ❣ تو واقعا باهوش و جذابی ❣میخوام همه عمرمو با تو سپری کنم.. ❣ تو بهترین دوست منی ❣ تو در رابطه جنسی فوق العاده ای ❣روز خوبی داشتی؟ ❣در مورد ... چه احساسی داری؟ ❣دوست دارم.... 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۹ #فرزندآوری #غربالگری #قسمت_دوم پسر دومم رو مجبور شدم به خاطر خراب شدن دندوناش و دس
۴۱۰ همیشه فکر می کردم تو سن ۱۸ سالگی ازدواج می کنم، همیشه حساب می کردم کی میشه ۱۸ سالم. تو فکر ۱۸ سال بودم که سال ۸۴ تو سن ۱۴ سالگی اولین خواستگار من اومد و من، هم ذوق داشتم هم استرس... خوب من تو ذهنم ۱۸ سالگی بود😜 یادمه بابا جونم خیلی بهم روحیه می داد، می گفت چیزی نیست اگه دوست نداری بگو نه... منم گفتم نه. دوباره با اصرار های مامان و مامان بزرگم راضی شدم و بعد چند روز اومدن خواستگاری. شب خواستگاری که تموم شد یه انگشتر دست من کردن و فردای اون روز دایی مادر بزرگم من و همسر جونی رو عقد دائم خوندن و بعدش به ما گفتن برید با هم صحبت کنید😍 دیگه حرفی نداشتیم چون اگه به تفاهم نمی‌رسیدیم باید خطبه طلاق می خوندیم 😄 الان خیلی خوشحالم که هیچ صحبتی نکردیم چون اگر پایبند به اون حرفا نبودیم، همیشه می گفتیم خودت گفتی این کارو می کنم. فقط یادمه تنها کاری که کردیم خواهر شوهرم اون انگشتری که شب تو دستم کردن در آوردن دوباره همسرم گذاشتن تو دستم😍 اون موقع ها ما شهرستان بودیم، همسرم تهران. برا همین من هر موقع تعطیل می شد، میومد پیشم. یادمه یه بار عید فطر اومد، از یه شیرینی فروشی خوب تو تهران برام شیرینی خریده بود. دو تا النگو و یه روسری برام خریده بود که همون شب اومدم النگو رو دستم کنم دیدم یکیشون شکست و من همون طوری نگه داشتم نبینه ناراحت بشه آخه تو خالی بودن اما بعداً بهم گفت صدای شکستنش اومده اون موقع ها خیلی وضع مالی خوبی نداشتیم آخه تازه رفته بود سر کار. اون موقع ها یادمه بهم قول داد که بعد عروسی یه سرویس طلا یک میلیونی برات می خرم. بعد ها که بهش میگفتم می گفت هنوز بعد عروسیه😄 اما الان میگه برو یه سرویس یک میلیونی پیدا کن تا برات بخرم. اما خیلی خدارو شکر می کنم که تو سن کوچیک ازدواج کردم، خیلی راحت می گرفتیم و دنبال هیچ تجملاتی نبودیم. فقط به فکر خوش گذرانی بودیم. بعد از ده ماه دوران نامزدی رفتیم خونه خودمون تو سن ۱۵ سالگی 😍 عروسی ما شهرستان بود، عروسی که تمام شد، فرداش باید میومدیم تهران. دوست داشتم چند روز دیگه اون جا باشیم اما نشد موقع خدا حافظی خیلی سختم بود، موقعی که می خواستم با بابام خداحافظی کنم گریه امونم نمی‌داد.😭 بعد از ۶ ساعت به خونه مون رسیدیم و زندگی دو نفره رو شروع کردیم😍 یادمه اون اوایل گریه می کردم و دلم تنگ میشدم بعد یه مدتی بهتر شدم و به کلاس خیاطی رفتم و خودمو مشغول کردم چون که سنم پایین بود برام سخت بود برم مدرسه بزرگسالان آخه محیطشو دوست نداشتم و باید تا دیر وقت کلاس می رفتم. تصمیم به استخاره شد که زنگ زدم، گفتن استخاره تون خیلی بده و هلاکت داره. دیگه بعد از سه سال که از زندگیمون می گذشت همه می گفتن بچه بیارید و ما هم می گفتیم کوچیکیم بعد از چهار سال از زندگیمون تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
✅ افتخار اینهاست... 💖 هزاران جوانِ زیبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به یک تار موی علی بن ابیطالب «علیه السلام» نمی‌ارزند. هزاران دختر زیبا و بااصل و نسب هم به یک تار موی حضرت زهرا «علیهاالسلام» نمی‌ارزند. آنهایی که هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ایشان دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. رئیس جامعه اسلامی. حاکم مطلق. علی علیه السلام هم که سردار درجه‌ی یک اسلام بود. ببینید چطوری ازدواج کردند؟! چه جور مِهریه‌ی کم، چه جور جهیزیّه‌ی کم ... 💖 جهیزیّه‌ی فاطمه زهرا سلام الله علیها، به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می‌توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار اینهاست. 💖 همه چیز با نام خدا و با یاد او. اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّه‌ی دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بالاتر بودند؟! از آنها تقلید نکنید. از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله تقلید کنید، از امیرالمؤمنین علیه السلام تقلید کنید. 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: تنظیم رابطه فرزند بزرگتر با نوزاد 🍃 معمولا مادر به علت رسیدگی به نوزاد، وقت کمتری برای توجه به فرزند بزرگتر اختصاص می دهد و این امر احساس کمبودی در کودک بزرگتر به وجود می آورد؛ برای جبران این کمبود، بهتر است تا مدتی پدر وقت بیشتری به فرزند بزرگتر بدهد و جای خالی مادر را با محبت های خود پر کند. والدین باید در هر فرصتی و با هر وسیله ای توجه خود را به فرزند بزرگ تر نشان دهند؛ مثلا هنگامی که مادر به نوزاد شیر می دهد، پدر می تواند فرزند بزرگ تر قصه بگوید و هنگامی که نوزاد خوابید مادر با او بازی کند و با زبان و رفتار خود، او را بانشاط و خشنود نگاه دارند. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۱۱۴_۱۱۶ 🆔 @asanezdevag
💦 زن لوحی از شیشه ست اگر با مدارا او را لمس کنی، درخشش افزون میشود اما اگر روزی آن را شکستی جمع کردن شکسته هایش سخت میشود و هر موقع دست به محل شکستگی بکشی دستت زخمی شود 🌹 🆔 @asanezdevag
💑🌸💑 💜 🎨 تفاوت ها و تفاهم های قبل از ازدواج 🎀تناسب و تفاهم مالی 🎀قاعده ی عامی را که میتوان در اینباره مطرح کرد 👈🏼این است که :صلاح نیست دختر و پسر در خانواده هایشان از نظر مالی و ثروت تفاوت زیادی داشته باشند . 🎀البته این بدان معنا نیست که باید صد در صد تناسب مالی داشته باشند. 🎀🎀اگر ما کسی هستیم که با مقداری ثروت و توانگری خود را گم میکنیم و دچار تکبر ،غرور،منت گذاشتن،تحقیر کردن و ....میشویم چرا خود را فر یب دهیم⁉️ 🎀معمولا چنین است که اگر پسری فقیر یا متوسط از نظر مالی با خانواده ای بسیار ثروتمند وصلت کند باید نوکر و برده ی آنان شود اگر اینگونه هم نباشد باز پسر با توجه به اینکه دوست دارد به عنوان مرد خانه پاسخگوی نیازهای اقتصادی همسرش باشد در خانواده ی همسرش دائما احساس حقارت میکند. 👈🏼جالب انکه کمک های مالی خانواده ی همسر نیز برای این پسر باعث رضایت خاطر نیست بلکه بسیار دردآور و تحقیر کننده است‼️ 🎀حتی اگر خانواده دختر بر او منتی نگذارند باز احساس خود کم بینی در پسر به وجود می آید . 👈🏼از طرف دیگر اگر دختری فقیر ،عروس خانواده بسیار ثروتمند شود باید کــــــــنیز آنان گردد. 🎀🎀فاصله طبقاتی علاوه بر وجود آوردن سرخوردگی های روحی موجب ایجاد تشنج و درگیری های داخلی و گاهی انتظارات غیر منطقی طرفین میگردد،که نتیجه آن به وجود آمدن طوفان بحران،در خانواده خواهد بود البته استثناهایی نیز وجود دارد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۰ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #قسمت_اول همیشه فکر می کردم تو سن ۱۸ سالگی ازدواج
۴۱۰ بعد چهار سال که تصمیم داشتیم بچه دار بشیم، اما تا هشت ماه من باردار نشدم. روزای سختی بود خیلی استرس داشتم. می ترسیدم بچه دار نشم. اون موقع ها غیر حضوری درس می خوندم اول دبیرستان یه کلاس زبان هم با همسرم می رفتیم تو اون روزها فهمیدیم که داریم مامان و بابا میشم. تو سن ۱۸ سالگی خیلی ذوق داشتیم، همسرم گفت دیگه هیچ کلاسی رو نرو، فقط استراحت کن. خیلی روزهای خوبی بود تا اینکه سه ماهم شدم. وقتی رفتم دکتر گفتن یه کیست بزرگی داری و برای بچه خیلی خطر داره. روزای خیلی سختی بود خیلی گریه می کردم پیش چند تا دکتر دیگه هم رفتم، همون حرفو زدن و گفتن که سه شبه بیام برای عمل همون جا نشستم و گریه می کردم. آخه بهم گفته بودن احتمال داره بچه سقط بشه 😭😭 از روی تخت بلند نمی‌شدم و همچنان گریه می کردم. دکتر که دید کوتاه نمیام گفت فردا برو پیش خانم دکتر مهرداد و اون جا یه زنگ به من بزن تا با دکتر صحبت کنم. رفتم پیشش و خانم دکتری که گفته بودن عمل لازمه صحبت کردن و بعد سونو منو دید و گفت برو تو هیچ مشکلی نداری. باورم نمیشد داشتم پر در میاوردم از خوشحالی. بعد نه ماه صبر کردن موقع زایمان بهم گفتن قلب بچه خیلی کند میزنه اگه بچه تا چند ساعت به دنیا نیاد، سزارین میشی و دوباره گریه های من تو راهرو بیمارستان شروع شد و همسرم همش به من دلداری می داد بهم گفت وقتی تو داخل اتاق بودی یه خانمی که زایمان کرده بود رو آوردن و وقتی همسرش به استقبالش رفت دو تایی داشتن می خندیدن. بهم گفت دوستدارم توهم زود از اتاق زایمان بیرون بیای و با هم دیگه بخندیم. حالم خیلی بهتر شد فقط به این فکر می کردم کی میشه از اتاق زایمان بیام بیرون و بعدش دوتایی بخندیم. خوب تجربه ای از زایمان طبیعی هم نداشتم، فقط از سزارین که میدونستم شکم رو پاره میکنن می ترسیدم. وقتی منو بردن اتاق ریکاوری دردی نداشتم. به پرستار ها گفتم من دوست دارم برم کنار پنجره بشینم و بیرون رو تماشا کنم. فکر می کردم هر موقع بچه بخواد بیاد خودش میاد. وقتی که آمپول فشار رو زدن به خودم اومدم که چه خبره بعد از ۵ ساعت درد خدا یه کنیز حضرت زهرا به ما هدیه کرد به نام فاطمه😍 بعد از دو سال و چند ماه دیگه تو سن ۲۲ سالگی دوباره باردار شدم و خدا یه دختر ناز دیگه به ما داد به نام ریحانه، حالا تو خونه مون دوتا کنیز حضرت زهرا داریم. با اومدن این دوتا دختر ناز خدا خیلی به ما روزی های زیاد داده بزگترین روزیه ما اربعین بوده، سال ۹۸ وقتی ما اربعین کربلا بودیم من همش آرزوی دوقلو می کردم و دستمو به ضریح می زدم. نمی‌دونستم که باردارم وقتی که از کربلا اومدیم حالت تهوع داشتم و وقتی که آزمایش دادم، دیدم دوباره دارم مامان میشم. خودم و همسرم خیلی ذوق داشتیم. فقط نمی‌دونستم اطرافیان که خیلی مخالفن، چی میگن... آخه مامان و خواهرهای من خیلی با بچه زیاد موافق نیستن اما خدا انقدر مهر این بچه رو به دل همه انداخته بود، وقتی بهشون گفتم همه خوشحال بودن. بعد از چند ماه به مشهد رفتیم و من رفتم سونو گرافی دارالشفاء حرم و اون جا فهمیدم که خدا می خواد یه غلام رضا به ما هدیه کنه. من تو کل بارداریم فقط دوسه بار سونو گرافی رفتم و هیچ دکتری تا روز های آخر بارداریم نرفتم و بعد برای زایمان به بیمارستان که رفتم گفتن پروندت رو بده گفتم پرونده من سفیده 😅 منو که داخل اتاق ریکاوری بردن چند تا دستگاه به من وصل کردن، گفتن تکون نخور چند ساعت تو اون حالت بودم تا صبح که شد یه خانم دکتر بد اخلاق اومدن و آمپول فشار رو زدن و بعد نیم ساعت بچه به دنیا اومد و بعدا فهمیدم که همه مادر ها رو تا صبح نگه داشتن. بعد نیم ساعت به نیم ساعت آمپول فشار رو زدن که شب راحت باشن. شب سختی بود، خدارو شکر پسرم صحیح و سالم به دنیا اومد و من دوباره برای بار سوم تو سن ۲۸ سالگی مامان شدم. محمد که سه ماهش بود، اربعین رفتیم کربلا و تا شش ماهگی پسرم سه بار مشهد رفتیم و این ها همه روزی بچه های معصوم است که من و همسرم در کنارش از این روزی ها استفاده می کنیم بعضی ها فکر می کردن من پسر می خوام اگه پسر بیارم دیگه فکر بچه از سرم میره، هر موقع میپرسن چند تا بچه دیگه می خوای میگم معلوم نیست هر چند تا خدا بده و برام دعا کنید آخه می خوام بعدی رو با فاصله کمتری بیارم می خوام همه رو سورپرایز کنم. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا