eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
275 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. یاعلی مددی مردمی که به تو نظر کردند.. چشم بر روی دیگران بستند محتضرها به عشق دیدن تو عوض احتضار، سرمستند لقمه ی چرب و نرم بسیار است نان خشک تورا هوس کردم چشم و دل سیرهای این عالم مست افطار ساده ات هستند تیغ تو در نبرد میچرخید آبروی حریف را میبرد ملخک های آمده به مصاف فوق فوقش دوبار میجَستند ما که در ابتدای عشق توایم ابتداهم که هیچ،قبل تریم عاشقان تو مثل تمارند سر سپردند و عهد نشکستند دوستانت تقیه میکردند دشمنانت دروغ میگفتند دوست و دشمن تو آقا جان همه در غربت تو هم دستند کشتنت کار ابن ملجم نیست ماجرا ماجرای ناموس است شعله و سیلی و در و دیوار بهر قتلت به میخ پیوستند ✍ .................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بسم الله الرحمن الرحيم ✍ بنویسید غزل افتاده جلوه ی حُسن ازل افتاده بنویسید که از عرش خدا سیزده ظرف عسل افتاده بنویسید که از پشت فرس حسنِ جنگ جمل افتاده بنویسید سر کشتن او چقدر بحث و جدل افتاده نوجوان است ولی بر جانش چقدر دست اجل افتاده ننویسید سرش دعوا شد خاک زیر بدنش دریا شد ننویسید که زیر سم اسب سیزده مرتبه جسمش پا شد ننویسید که پهلویش چون پهلوی فاطمه ی زهرا شد ننویسید که قدّ قاسم به بلندی قد سقّا شد با اشاره بنویسید فقط باز هم قامت آقا تا شد ..................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. باید بسوزانی مرا اما مسوزان ما را به حق حضرت زهرا مسوزان با پای خود اینجا رسیده عبد مجرم پس آبرو داری کن و حالا مسوزان پرداخت خواهم کرد تاوان گنه را امروز جبران میکنم فردا مسوزان فردای محشر آفتابش سخت داغ است این ضعف مطلق را در آن صحرا مسوزان سوز جگر می‌خواستیم از روز اول دل را بسوزان پیکر ما را مسوزان ما را در این دنیا و آن دنیا بگریان اما در این دنیا و آن دنیا مسوزان این گریه ها دور همش خوب است مارا با هم بسوزان دائما ، تنها مسوزان اصلا به گرمای نجف خاکسترم کن اما قیامت محضر مولا مسوزان در روضه بر سر کوفتم ، مشایه رفتم این بنده را غفار سر تا پا مسوزان من گریه کردم بر حسینت پس دلم را جایی به غیر از روضه آقا مسوزان صورتش آفتاب را می‌ساخت شب و روز رباب را می‌ساخت پس خدا از سفیدی رویش نقره ماهتاب را می‌ساخت شب آرامش حرم می‌شد تا به گهواره تاب را می‌ساخت گیسوی درهمش به یک اعجاز ناز شبهای خواب را می‌ساخت عرق چهره عطش سوزش عطر سیب و گلاب را میساخت چشم خیسش شکوه باران را لب خشکش سراب را می‌ساخت امر می‌کرد اگر به کون و مکان از همان خاک آب را می‌ساخت وَ مِنَ الماءِ کُلُ شَئِ حَی روضه های کتاب را می‌ساخت در شکوه غریو استنصار داشت محکم جواب را می‌ساخت قتل او بدترین گناه بشر خدمت او ثواب را می‌ساخت پدر احمد ، پسر علی ، طف خُم قصه بوتراب را می ساخت تار قنداقه اش چو حبل الله بحر مردم طناب را می‌ساخت حلق او در مسیر وصل حسین بهترین فتح باب را می‌ساخت داشت دستور ابن سعد لعین بدترین انتخاب را می‌ساخت سر برگشته ، حنجر پاره معنی انقلاب را می‌ساخت سفره شام را یزید انداخت حرمله تا کباب را می‌ساخت تیر در گردشی جنون آمیز غصه بی حساب را می‌ساخت دست و پا میزد و نفس میبرد شرم چشمان باب را می ساخت ✍ سه شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲ .
. یا اباصالح المهدی! کسی که هست در دعا، غلام باوفای تو رَهی به رُوش باز می‌کند به تو دعای تو کسی که خالصانه می‌کند دعای بر فرج روان تر از بقیّه می شود دلش سرای تو کسی که با دعای بر ظهور، خو گرفته است مطيع تر بُوَد دلش به امر و نهی های تو کسی که با زیاد کردنِ دعا جلیس شد به عالَمی نمی دهد شمیمی از هوای تو برای با تو بودنش به هر دری زند کسی... که نیست صادقانه پیرُوی کسی به جای تو کسی که عاشقانه منتظر به راه مانده است به نور فطرتش شود مُرید و مبتلای تو تو عِلم هستی و عَلَم، تویی محبّت و کَرَم گدات گام می نهد یقین به جای پای تو عمل، نشان‌دهنده ی صداقت است در دعا اثر نمی کند دعای بی عمل، برای تو بیار دینِ تازه را که منحرف شدیم ما... از آن چه بود مکتبِ حقیقیِ نیای تو کسی که هست منتظر برای دینِ تازه ات تعصّبی نداشته به فهم ِ ماسوای تو خوشا به حال آنکسی که با دعای بر فرج ز جانبش درآمده ز غربت، اِبتلای تو دعای بر ظهور هست جزئی از ظهور، پس... کنار توست هر که دارد از دلش، نوای تو ✍ دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲ .
. سجده کردم بر خدایی که زمینگیرم نکرد با همه فقری که دارم خوار و تحقیرم نکرد حرص دنیا را زدم که حال و روزم این شده مال و اموالی که دارم آخرش سیرم نکرد گریه کردم صبح که شب تا سحر گریه کنم هیچ غسلی مثل اشکم پاک و تطهیرم نکرد من اگر که نیمه شب در زنم، شرمنده ام... از کریمی که نظر بر جرم و تقصیرم نکرد بسته بود عصیان دو پایم را که من دیر آمدم رحمت او شاملم شد باز زنجیرم نکرد مثل من با آبروی هرکسی بازی نکرد باطنم را دید اما زود تفسیرم نکرد از مجازاتم گذشت و سیئاتم را خرید از دروغم رد شد و هر بار تعزیرم نکرد یا امین الله فی ارضه، امان از حُبّ نفس! عشق حیدر را ببین، پابند تزویرم نکرد با همه بی آبرویی سربلندم با حسین او ته گودال خود بُرد و سرازیرم نکرد سر در آورده سحرگاه از کلیسا و تنور سالها داغی بجز این روضه ها پیرم نکرد دید که راهب گلاب گریه را آورده گفت... خوب شد این نامسلمان باز تکفیرم نکرد گفت راهب؛ پیش زهرا، خواهر من را زدند چارهء این زخم من را زخم شمشیرم نکرد صورت من بین آتش سوخته، دستش نزن تار دیده دخترم، دقت به تغییرم نکرد ✍ .
. واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین عاشقانه شعر میگویم برای مادرم آن که زیر پای او افتاده جنات برین جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست تا ابد مدیون  زحمت های  این زن مانده دین اولین و آخرین کفو رسول الله بود معدن رحمت برای رحمت للعالمین آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین هم نشین و هم نفس با اشرف پیغمبران دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین ✍ .
. به نام خدا آمدم غرقِ خطا رَبَّنا یا رَبَّنا سَیّدی اِغْفِرْ لَنا رَبَّنا یا رَبَّنا من که یا ربّ آمدم در دل شب آمدم آمدم با صد رَجا رَبَّنا یا رَبَّنا این تویی معبود من شاهد و مشهود من مهربان من خدا رَبَّنا یا رَبَّنا من که بشکسته پرم از همه مُجرم ترم حال می خوانم تو را رَبَّنا یا رَبّنا ای تو سَتّارُالْعُیُوب ای تو غَفّارُالذُّنُوب ای همه لطف و عطا رَبَّنا یا ربَّنا یا مُحِبُّ الصّابِرین یا مُحِبُّ الْمُحْسِنین ای همه جود و سخا رَبَّنا یا رَبَّنا یا حَبیبَ الْاَتْقیا ، یا اِلهَ الْاَغْنیا یا اَنیسَ الْاَصْفیا رَبَّنا یا رَبَّنا من غریب و بی کَسَم خسته و دلواپَسَم دیگر افتادم ز پا رَبَّنا یا رَبّنا سویت آوردم پناه بگذر از این روسیاه این من و این اِلْتِجا رَبَّنا یا رَبَّنا بنده ی بُحرانی ات کرده نافرمانی ات دارد او شور و نوا رَبَّنا یا رَبَّنا بنده را مولا تویی خالق والا تویی گویمت حمد و ثنا ربَّنا یا رَبَّنا با همه گمراهی ام ، در عمل کوتاهی ام رفته دل در کربلا رَبَّنا یا رَبَّنا این من و این چشمِ تر شعله دارم در جگر بر شهید نینوا رَبَّنا یا رَبَّنا می رود جانم ز تن بر شهید بی کفن بر شهید سر جدا رَبَّنا یا رَبَّنا یا مَتین و یا مُبین ، یا اَمین و یا مُعین «یاسر» آمد چون گدا رَبَّنا یا رَبّنا ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. علیه_السلام وقتی دلم هوای خرابات می کند آهسته با حسین مناجات می کند عکس حرم ، مقابل چشمم میاید و زیبایی ِ ضریح، مرا مات می کند از بس کریم بوده و حلال مشکلات هر کس غلام اوست مباهات می کند گفتند: نوکری که برایش نفس زده با مادرش به حشر ملاقات می کند اشکم که حلقه می زند آرام می چکد یاد از صدای عمه ی سادات می کند .... وقتی که دید از همه خورده لگد، حسین در جای جای کرب و بلا ناله زد، حسین ✍ .
.. علیه_السلام هست در چشمِ عاشقان تا اشك روضه آغـاز می شود بـا اشك دست انـداخت و به نام عـلی آمـد از پشتِ پـلك بـالا اشك نـام اربـاب آمده كـه گذاشت بعدِ یـك سـال پـا به دنیا اشك نـام اربـاب آمـد و نـشنـاخت بـاز در چشمِ مـن سـرا پـا اشك پـس بـه نـامِ حسین مـی ارزد دو سـه تـا قطره اش به دریا اشك بـه امـیـدِ شـفـاعتـت هـم نـه! از شـمـا ذكـرِ روضـه، از مـا اشك جــمـع گـردیـده آتــشِ دوزخ تـا شد از جـمـع چشـم، منـها اشك تا كـه از گـونـه خـورد روی زمیـن گـشـت در روضـه اربـاً اربـاً اشـك پـس بـه نـام لبـانِ خـشـك عـمـو بـنـویـسـد مـشـك، بـابـا، اشـك كــاروانــی رسـیـده اسـت از راه كـه گـرفتـه است چـشمِ مـا را اشك اشــك ریــزِ تـوام خـدا را شـكـر مـن مـریـضِ تـوام خــدا را شـكـر   ✍ .
. علیه_السلام به نام شغل شريف تمام نوکرها کسی امام من است و امام نوکرها   که وقت بذل عطا، پشت درب خانه او قيامتی شود از ازدحام نوکرها   شنیده ام که به روز حساب اين آقا ز مرحمت بشود هم کلام نوکرها   خدا کند برسد محضر مبارک او ز راه دور هميشه سلام نوکرها   قسم به سجده طولانی حبيب و زهير زبانّ زد است وقار و مرام نوکرها   بدون مجلس روضه شبی نميخوابم بدون اشک، عزايش حرام نوکرها   بهشت و هرچه در آن است مال مه رويان فقط مجالس روضه به نام نوکرها   عطا به نوکر اين خانواده، با زهراست که هست حاتم طائي غلام نوکرها   تمام مي کنم اين شعر را به نام خدا به نام اشک مدام تمام نوکرها... ✍ .
.. علیه_السلام خوشا به حالِ دل بی شکیب بعضی ها هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها نمی رود ز سرِ این پرنده ی قفسی خیال بال و پر دل‌فریب بعضی ها قنوت وِتر … سحر … در جوار «شش گوشه» طبیب حاذق درد غریب بعضی ها! نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت! برات کرب و بلا، هی نصیب بعضی ها … دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن به حق حرمت امن یجیب بعضی ها به همنشینی پاکانِ کربلا رفته گرفته شال عزا، بوی سیب بعضی ها … ✍ .
. علیه_السلام بر تشنه محال است که آبی نفرستند از کوثرشان جام شرابی نفرستند بین دو حرم هروله کردیم ... محال است از چشمه ی زمزم مِی نابی نفرستند باور نتوان کرد ... سلامی بفرستیم آنگاه از این خانه جوابی نفرستند دیوار حرم شسته به اشک است ... بگویید تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند عمری ست اگرچه وسط نیل نشستیم از برکت این خانه عذابی نفرستند لب تشنه نبودیم در این شهر ... وگرنه بر تشنه محال است که آبی نفرستند در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت بر تشنه محال است که آبی بفرستند ✍ .
. ((مدح حضرت علی علیه السلام)) به جز کوی تو ما را جان پناهی نیست یاحیدر به جز نام تو ما را تکیه گاهی نیست یا حیدر شدم سرگشته ی کویت، بیا راهی نشانم ده قسم بر تو، که جز راه تو راهی نیست یا حیدر منم عبد سیه رو و گرفتار و اسیر نفس ببخشایم که جز من دل سیاهی نیست یاحیدر منم آن سائل کویت ، غلام حلقه بر گوشت برای این گدا غیر از تو شاهی نیست یا حیدر تو ای مظلوم دوران،از غم تنهایی ات عمری نصیب دل به جز اندوه و آهی نیست یاحیدر فدای دیده ی اختر فشانت ای مه تابان چرا سهم گدا از تو نگاهی نیست یا حیدر؟ اگر چه عاصی ام آقا، اگر چه من گنهکارم ولی میخواهمت، اینکه گناهی نیست یا حیدر بدون حب تو هرگز مقام قرب حاصل نیست بدون تو جلال و شأن و جاهی نیست یا حیدر ✍ .
. دل و یاد خدا ...الحمدلله  سر و شور و دعا ...الحمدلله پس از عمری رفاقت با بدی ها  من و یاد خدا ...الحمدلله به پایم بند و زنجیر گنه بود  شدم ناگه رها الحمدلله من و پرونده ای یکسر تباهی  نشد چون بر ملا الحمدلله نباشد قابل این مهمانی من و ماه خدا الحمدلله ز درد معصیت بیمار بودم دل و دارالشّفاء الحمدلله کسی در ظلمتِ این سینه گاهی مرا میزد صدا الحمدلله ازآن دل مردگی بی هویت رسیدم تا کجا الحمدلله دلم دنبال خود اینجا کشانده نگاهی آشنا الحمدلله کجا دیدی که سلطانی نشیند کنار یک گدا الحمدلله سحر ها بعد از این یاد تو هستم امیر هل اتی الحمدلله یقین دارم شبی آیی سراغم گل خیرالنّساء الحمدلله اگر نوشم ز صهبای شهادت شوم بهرت فدا ...الحمدلله به دست خویش خاکم گر نمایی به صحن کربلا ...الحمدلله
و گریز به روضه ی سلام الله علیها من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم من بندگی نکرده ام و بنده نیستم در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه شرمنده از سیاهی پرونده نیستم یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم اصلا به نام شیعه برازنده نیستم دل بسته ام به فاطمه و بچه های او اما برای فاطمه زیبنده نیستم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت: من مردِ غسل دادن این دنده نیستم ..................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در تو چنانی که منم شیفته و دربه‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلاً که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مَگیرم که منم... بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنهاشده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسَمت می‌دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قَسَمت می‌دهم آری، قسم مُعتبرت ثمر خلقت هستی‌ست در انگور نجف بچشان بر لب من، جُرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلاً چه زمان یاد حُسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه‌کنم یادِ غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه‌لبِ در دل خون غوطه ورت ** گفتم اصلاً چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت ✍ .
. شوق طاعت ز چه رو نیست مرا یا الله میل این بنده ، تو را نیست چرا یا الله عوض آنکه ره بندگی از سر گیرم گشته ام غوطه به عصیان و خطا یاالله باوجودیکه به غیراز ره تو راهی نیست آخراین بنده رود تابه کجا یا الله لایقت نیستم ای صاحب غفران و کرم من کجا و ز تو احسان و عطا یا الله کار تو جود و کرم باشد و از احسانت بده بر بنده ی بی شرم و حیا یا الله بنده ات آمده تا بندگی ات را بکند تو بده حال مناجات و دعا یا الله از تو دور است برانی ز سرایت مارا به امیدی به تو رو کرده گدا یا الله هر چه باشد به درت آمده این آلوده گرد عصیان ز دلش پاک نما یا الله این گدا آمده تا از تو اطاعت بکند گره بگشا تو از این بی سروپا یاالله قسمت میدهم ایدوست مراهم بپذیر به همان بی کفن کرب و بلا یا الله .
. گرفته حالم و بهرم نمانده جز پریشانی چنان فصل بهاران دیده ام گردیده بارانی من آلوده و همسفره با خوبان درگاهت!! نیم قابل، اگر چه دعوتم بر خوان مهمانی گره بیخود نمے افتد به کار هر کسے یارب گره افتاده بر کارم ز هر جرمے و عصیانی نمے دانم چرا کارم کشیده تا به رسوائی؟ ((چرا عاقل کند کارے که باز آرد پشیمانی؟)) به جاے آنکه نورانے کنم کاشانه ے دل را شدم در خانه قلبم ز فعل خویش زندانی چه ایامے که طی شد عمر من اندر بطالت ها چه ایامے که از عمرم گذشت اندر هوسرانی من بیچاره را هرگز نراندے از درت، دانم اگر چه لایق لطفت نبودم هیچ، میدانی به امید نگاهت آمدم اینڪ به درگاهت نگو این بنده ے آلوده را از خویش میرانی؟ شدم درمانده و در پشت در وامانده ات هستم درے بگشا که می‌دانم مرا آخر تو میخوانی منم مهمان ناقابل، تو هستے میزبان من پذیرایے کن از مهمان خود با جودو احسانے ✍ .
. (( مناجات)) دست خالے بر مگردانے گداے خانه را بے نصیب ازخود نسازے سائل کاشانه را من همان لب تشنه جام مناجات توام کے نصیب بنده میسازے مے پیمانه را هرکه آمدسوے توسرمست وسرخوش میشود روزے منهم کن اے ساقے تب میخانه را جان دهم گر رحمت خود را دریغ از من کنی بارالها کے نصیبم میکنے آن رحمت جانانه را؟ من ز هر کس دل بریدم تا رسیدم محضرت آشنایم کن ز الطاف خود این بیگانه را میشود آواره آن کس که تو را نشناخته واله و شیداے خود کن بنده ے دیوانه را گرد شمع محفلت گرم مطافم، سوختم غیر خاکستر نمانده حاصل پروانه را مرغ روحم شوق پروازهوایت کرده است بے تو گم کرده نشان بام و راه لانه را ✍ .
. هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطَّر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد سلام_الله_علیها ‌
. خدا، ای آشنایم، آشنایم حضورت نوربخش لحظه هایم به عصیان از تو گشتم دور و غافل به حال خود نگرداندی رهایم به دام این جهان گرچه اسیرم صدایت می زنم "یا ربّنایم" در این ماهی که لبریز است از خیر تو خوان ِ لطف گستردی برایم شیاطین را به غُل افکنده ای تو در این مَه بیشتر داری هوایم عناياتت پناهی امن و محکم حفاظت می کنی از هر بلایم برای داده و ناداده هایت سپاس از دل تو را گویم خدایم کریما، رو به درگاه تو دارم خدایا استجابت کن دعایم (صبا) ١۴٠٢/١/٩ .
. أَقْبِلْ عَلَىَّ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار می‌کنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر ؟! آنگونه‌ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده‌ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. مناجات ماه مبارک رمضان و علیه السلام دیده‌ها را ندیده می‌گیری باز هم می‌کشی مرا این سوُ چقَدَر مهربانی و غفران ؟! این دفعه عیبِ من مَپوش و بگو آنقَدَر آبرو خریدی که ..... به خودم گفته‌ام کسی هستم این دفعه دستِ من نگیر وُ برو که نشانم دَهی تُهی‌دستم به خداوندیِ خودت سوگند نیستم لایقِ عطایِ تو غَضَبی کُن بِرانم از دربار که شدم ننگِ بنده‌هایِ تو وسطِ خوبهایِ این خانه جا به این پستِ‌ روسیاه نده خانه‌ات را کثیف خواهم کرد سگِ آلوده را پناه نده به خدا جایِ تو اگر بودم دیگر این بنده را نمی‌خواندم‌ نَه نخوانم ..... به سویِ این خانه گوشِ او را گرفته می‌راندم‌ مُتعفّن.... سیاه .... آلوده لایقِ این‌همه عطوفت نیست من چه می‌گویم اِی خدایِ کریم تو مَرامت به غیرِ رحمت نیست بخشش و رحمتِ تو بی‌مقدار‌ مهربانیِ تو بِلاحَد است هیچ‌کس هیچ‌گاه هیچ‌زمان‌ به کراماتِ تو نیابد دست ذرّه‌ای از کرامت و صبرت در وجودِ رسولِ مؤتمَن است قطره‌ای از زُلالِ مِهرِ تو خالقِ خُلقِ حیدر و حسن است با حسن آمدم .... وَ می‌دانم بنده لب واٰ نکرده بخشیدی نامه را باز کردی و خواندی نامه را تا نکرده بخشیدی با خودت گفته‌ای مگر حسنم..... چند سینه‌زنِ فدایی داشت او که در خانه هم قرار نداشت بغض‌ها تا شبِ رهایی داشت یک نفر هم نبود وقتی که .... خون‌جگر آمدند در کوچه قد کشید و نشد سِپر باشد مادرش را زدند در کوچه گوشوارهِ شکسته پیدا کرد تا خودِ خانه مادرش لرزید با صدایِ شکستنِ دنده .... دست بر رویِ سینه آه کشید به امامِ حسن قسم یارب خسته از توبه‌هایِ بِشکسته‌م به تو مدیون و از تو ممنونم چشم بر راهِ دلبرم هستم   ✍ .
. نمی دانم که دیدارت در اقبال که می افتد و یا تصویر رویت در کدامین برکه می افتد محاق افتاده می گویند نادانها نمی آیی ولی از پرده بیرون ماه عالم ، بلکه می افتد سلام ای وعده ی صادق، مرا دریاب در وقتِ ظهور باشکوهت در همان روزی که می افتد ولی با مقدمت بد می شود اوضاع بعضی ها دغل بازان ما بازارشان از سکه می افتد دمار از ما در آوردند دینداران بی تقوا تو می آیی و از اسلام ناب این لکه می افتد جهان در انتظار بانگ زیبای انا المهدی است که بی شک اتفاق از سرزمین مکه می افتد ...................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. جز بر جمال آن یار ، ما دیده وا نکردیم این دل غریبه ها را در پشت در گذارد تاریکی است و خلوت ، آرامش است و وصلت عاشق قرارِ خود را وقت سحر گذارد ✍ ...................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ .
. 📌مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها السلام علی أم المؤمنین خدیجة الغرّاء(سلام الله علیها و علی بنتها فاطمة الزهراء) برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود چنانکه ثروت تو هم‌تراز تیغ حیدر بود به ایثارت گواهی میدهد شعب أبی طالب همین از خود گذشتن های تو خود فتح خیبر بود همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی کجا این منقبت در شأن آن زنهای دیگر بود؟ کسی که مادر زهراست ام المومنین باشد فقط اینگونه مادر لایق آنگونه دختر بود نه تنها مریم و حوا کنیز خانه‌ات بودند که غیر از فاطمه شأن تو از کل زنان سر بود تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافیست پیمبر از همان آغاز هم دارای لشگر بود تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمیکردی یقین دارم جهان امروز بی «الله اکبر» بود خدیجه! آه... بعد از تو رسول الله هر روزش... خدیجه آه... هر شب روی لبهای پیمبر بود .
. اینجا بهشتِ روی زمین و دو عالم است نورش به سمتِ عرش خدا هم دمادم است هرچند سر زِ روی تواضع نکرد خم شیطان، ولی به حُرمت این حضرتْ آدم است گویا صدای دلکَشِ نقاره های او گوید بلند: زائرِ او فارغ از غم است! نبود عجب، ز اوجِ بلندای رَفعتش قلبی اگر طواف کند، عَرشِ اعظم است انگار عطرِ بوی نبی از ضریح توست آری به طوس، بضعه ی جانانِ خاتم است گر هر دری که بسته شود، مژده‌ای بود تو غوثِ عالمی، که غیاث است و مَرحم است سلطانِ عشق! گر ز دَرَت وا رَهانی ام این زندگی بدون شما غرق ماتم است! العبد طاهریان✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی بنده همان بنده، خدا مثل همیشه از ما توسل از تو لطف و دست گیری آقا همان آقا، گدا مثل همیشه ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی مثل همیشه باز هم ستار بودی چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد ممنون از این که باز با ما یار بودی با این گناهانی که من انجام دادم باور نمی کردم که دستم را بگیری تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که روزی هزاران بار توبه می پذیری جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی من خواب بودم تو مرا بیدار کردی وقتی سحر های مناجاتت نبودم آن شب به جای من، تو استغفار کردی آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم آن قدر که حتی خودم هم باورم شد آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار این مهربانی های تو دردسرم شد هر چند از دست خودم دل گیرم اما احساس دلتنگی در این شب ها نکردم سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه من مهربان تر از خودت پیدا نکردم در را به روی ما گنه کاران نبندید ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم ✍ .