.
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ اما...
ﻫﻤﻪ نمیﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ کردن یک ﻋﺎﺩت است
ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ کردن یک هنر.
روز و روزگارتون زیبا 🌹
✨ @avayeqoqnus ✨
خدایا شکرت بابت نعمت سلامتی
که عطایم کردی
با داشتن سلامتیست که میتوانم زندگی کنم
و لذت زندگی کردن را بچشم...
خدایا هزاران بار شکرت 🙏🌺
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
.
آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک...
یک واقعهی خوش چه زود میتواند
از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟
اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل
تفاله شده ، لاشه ای ، مرداری است که
در لجن افتاده... 🍂
📚 سو و شون
✍ سیمین دانشور
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
◇●~♡~●◇
چنان باید زیست که پس از مرگ
دعای نیک کنند...
#بیهقی
✨@avayeqoqnus✨
❤️ تو می روی و دل ز دست می رود
🍀 مرو که با تو هر چه هست می رود
❤️ دلی شکستی و به هفت آسمان
🍀 هنوز بانگِ این شکست می رود
❤️ کجا توان گریخت زین بلای عشق
🍀 که بر سر من از اَلَست می رود
❤️ نمی خورد غم خمارِ عاشقان
🍀 که جام ما شکست و مست می رود
❤️ از آن فراز و این فرود غم مخور
🍀 زمانه بر بلند و پست می رود
❤️ بیا که جان سایه بی غمت مباد
🍀 وگرنه جانِ غم پرست می رود
❤️ شب غم تو نیز بگذرد ولی
🍀 درین میان دلی ز دست می رود
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
سفر باید...
کمی آزاد و بی پروا...
کمی ساکت، کمی تنها...
میان کوه، جنگل، دشت، یا صحرا...
از اینجا دورتر، آسوده تر، آرام تر شاید...
سفر باید...
✨@avayeqoqnus✨
📘 مهر مادر
در زمان حضرت موسی (ع) پسر مغروری بود که با دختر ثروتمندی ازدواج کرده بود.
عروس مخالف مادر شوهر خود بود و با اصرار او پسر مجبور شد مادر پیر خود را بر کول گرفته بالای کوهی ببرد و همانجا بگذارد تا او را گرگ بخورد...
پسر، مادر پیر خود را بالای کوہ رساند، چشم در چشم مادر کرد و اشک چشم مادر را دید و سریع برگشت.
به موسی (ع) ندا آمد که برو به فلان کوہ و مهر مادر را نگاہ کن...
مادر با چشمانی اشک بار و دستانی لرزان
دست به دعا برداشته و میگفت:
"خدایا...! ای خالق هستی...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم..
فرزندم جوان است و تازه داماد...
تو را به بزرگیات قسم میدهم که
پسرم را در مسیر برگشت به خانه اش از شر گرگ در امان داری که او تنهاست..."
ندا آمد: ای موسی(ع)...!
مهر مادر را میبینی...؟
با این که جفا دیدہ ولی وفا میکند...
بدان، من نسبت به بندگانم از این مادر پیر نسبت به پسرش مهربانترم...
#داستان
#داستان_کوتاه
.
📌 اندکی تفکر
هوشنگ ابتهاج تعریف میکرد: در مراسم کفن و دفن شخصی شرکت کردم ، دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر ، چیزی حدود یک وجب سِرگین و فضولات تر گوسفند ، توی کف قبر ریختن!
از یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد، سوال کردم که : این چه رسمی است که شما دارید؟
گفت : توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدت هاست برای مرده هامون اینکار رو انجام میدیم!
میگفت که چون برام تعجب آور بود،
سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف و بهش گفتم : کجاش نوشته؟
طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفنِ میت، و صفحهای رو باز میکنه و میگه بفرما.
دیدم نوشته کف قبر مسلمان ، مستحب
است یک وجب پهنتر باشد! 🤦♀🙄
🔻 نقل شده از استاد شفیعی کدکنی
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
جادهی زندگی هرگز بُن بست نیست
نفسی تازه کن،
کفشهایت را بپوش
و دوباره دل به راه بسپار.
صبحتون بخیر و شادی 🌞🌻
✨ @avayeqoqnus ✨
مهربان خدایم؛
ﺑﺒﺨﺶ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ
ﻫﻤﻪ که هیچند ﻫﺴﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﺗﻮ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﻧﯿﺴﺘﻢ. 🙏🌹
#خدا
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
.
📜 جوانمردی اسکندر مقدونی
از اسکندر رومى* پرسیدند: "چگونه کشورهاى شرق و غرب را گرفتى و فتح کردى با اینکه شاهان پیشین نسبت به تو ثروت و عمر و لشگر بیشترى داشتند، ولى نتوانستند مانند تو پیشروى کنند؟"
اسکندر در پاسخ گفت: "به هر کشورى که دست یافتم، به مردمش ستم نکردم و نام بزرگان را به بدى یاد ننمودم."
✨ بزرگش نخوانند اهل خِرَد
✨ که نام بزرگان به زشتى برد
🔸 برگرفته از باب اول گلستان سعدی
*اسکندر: شاه معروف یونانى که در سالهاى 323 تا 336 قبل از میلاد بر جهان حکومت مى کرد و بسیارى از کشورها را فتح نمود.
#حکایت
#سعدی
✨@avayeqoqnus ✨
دیوارِ زبان وقتی کشیده میشود
که دو نفر به یک زبان حرف میزنند.
آن وقت دیگر مطلقا نمیتوانند
حرف همدیگر را بفهمند.
📘 خداحافظ گاری کوپر
✍ رومن گاری
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
عشق یعنی در میان
صد هزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه،
مست و مدهوشت کند 🌹
#فاضل_نظری
✨ @avayeqoqnus ✨
❄️✨
نصیحت مولوی به فرزندش بهاءالدین ولد:
اگر خواهی که دائما در بهشت باشی،
با همه کسان دوست شو و کینِ کسی را
در دل مدار، زیرا که چون شخصی را از
روی دوستی یاد کنی دائما شادمان باشی،
و آن شادی عین بهشت است.
و اگر کسی را از روی دشمنی یاد کنی،
دائم در غم باشی و آن غم عین دوزخ
است.
چون دوستان را یاد کنی، بوستان درونت
از خوشی میشکفد و از گل و ریحان پر
میشود، و چون ذکر دشمنان میکنی،
باغ درونت از خارزار و مار پر میشود و
پژمرده میگردی …
🔻 برگرفته از "مناقب العارفین"
✍ شمس الدین احمد افلاکی عارفی
#حکمت
✨@avayeqoqnus✨
.
هنگامی که درِ شادی
به روی انسان بسته می شود
بلافاصله در دیگری باز می شود
اما ما آنقدر به در بسته خیره می شویم
که در باز شده را نمی بینیم.
#هلن_کلر
✨ @avayeqoqnus ✨
🍂 وای اگر مَرد گدا ، یک شبه سلطان بشود
🌼 مثل ایناست که گرگی سگ چوپان بشود
🍂 هر کجا هُدهُد دانا برود کنج قفس
🌼 جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود
🍂 سرزمینی که درآن قحط شود آزادی
🌼 گرچه دیوار ندارد خودِ زندان بشود
🍂 باغبانی که به نجار دهد باغش را
🌼 فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود
🍂 ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش!
🌼 وای از آن لحظه که هنگامهی طوفان بشود
#سید_مقتدا_هاشمی
#دکلمه
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای اگر مَرد گدا ،
یک شبه سلطان بشود
مثل این است که گرگی
سگ چوپان بشود...
#دکلمه
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحِ امید و پرتو دیدار و بَزمِ مهر
ای دل بیا که این همه اجرِ وفای توست
این بادِ خوش نفس به مراد تو می وزد
رقص درخت و عشوهی گل در هوای توست ...
صبح بخیر و شادکامی 🌞🌻
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
🌿🍃🌺🍃🌿
الهی؛ مخلصان به محبت تو مینازند
و عاشقان به سوی تو میتازند،
کار ایشان تو بساز که دیگران نسازند،
ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند...
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
.
📘 #داستان_کوتاه
استادی با شاگردش از باغى ميگذشتند
که چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي
کارگرى است که در اين باغ کار ميکند.
بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل
کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم
و کمى شاد شويم ...!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛
بيا کارى که ميگويم را انجام بده و عکس
العملش را ببين!
مقدارى پول داخل کفش قرار بده.
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن
پول، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود
مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش
گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و
بعد از وارسى، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت!
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش
نميکنى .
ميدانى که همسری مريض و فرزندانی
گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با
دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز
گردم ...
او همينطور اشک ميريخت.
استاد به شاگردش گفت:
هميشه سعى کن براى خوشحالىات
ببخشى نه بستانی... 👌🌺
#داستان
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذشتهات را ببخش.
زیرا آن همچون کفشهای کودکیات
نه تنها برایت کوچک است،
بلکه تو را از برداشتن گامهای بزرگ
باز میدارد.
عصرتون زیبا و دلپذیر رفقا 🌹
✨@avayeqoqnus✨
گفتند: چگونه ای؟
گفت: زخمی عظیم خورده ام.
گفتند: بر کجا؟
گفت: بر جان و جگر... 🥀
🔻 برگرفته از تذکرة الاولیا عطار
نیشابوری
✨@avayeqoqnus✨