eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
455 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠نواصول‌گرایان و پروژه پایان مرجعیت 🖋محمدتقی سبحانی ⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حوزویان و نخبگان برانگیخت، به گمان بنده هیچ جای تعجب نداشت، و تنها چیزی که تازه بود، «سرگشاده» بودن و «زبان تهدید» در آن نامه بود: 🔸1- پیشتر در دو یادداشت «اصول‌گرائی و روحانیت سنتی انقلابی» و «نو‌اصول‌گرائی؛ بازخوانی هویت و اهداف» به مبانی و افق‌های فراروی سیاست‌ورزیِ نواصول‌گرایان اشاره کردم و نشان دادم که این جریان با بازتولید منابعِ جدیدِ قدرت، ثروت و معرفت، راه خویش را از مرجعیت و سنت علمی و اجتماعی حوزه‌های علمیه جدا ساخته و خاستگاه خویش را از متن حوزه به حاشیه‌ها برده‌اند. نامه آیت الله بیش از هر چیز اعلام رسمی جدائی نواصول‌گرایان از جامعه سنتی و مرجعیتی حوزه و اردوکشی رسمی به پایگاه جدید موسوم به «حوزه انقلابی» است. 🔸2- علی رغم کوشش سالهای نخستین انقلاب برای نزدیک سازی حوزه سنتی با مشی و مقصود نظام، از حدود یک دهه پیش، نشانه های واگرائی میان این دو‌ پیکره، بیش از پیش خودنمائی کرده و با شتاب تحولات سیاسی و فرهنگی در کشور، انتظار می رود که این شکاف روز به روز آشکارتر شود. برآمدن این گسل، زمانی اهمیت خویش را عریان ساخت و نگرانی نواصول‌گرایان را دامن زد که برخلاف انتظار آنان، این شکاف به نسل جوان حوزه نیز منتقل گشت و نه تنها مرجعیت کهن‌سال حوزه به حاشیه نرفت، بلکه بسیاری از فقیهان جوان‌ به همان سنت‌های حوزوی تمایل نشان دادند. با این وصف، با تقویت «نظام مرجعیتی» از سوی گروه‌ها و گرایش‌های گوناگونِ درون حوزوی و به ویژه با فراگیر شدن شعار «استقلال حوزه»، بخشی از پروژه نواصول‌گرایان در باب ادغام حوزه در «نظام حکومتی» با تردید و مقاومت جدی روبرو گردید. 🔸3- پررنگ‌کردن دوگانه‌های «حکومت/حوزه»، «ولایت/ مرجعیت»، «علوم اسلامی/علوم انسانی» و به دنبال آن، فاصله‌گذاری عمیق سیاسی و ایدئولوژیک بین گروه‌های مختلف شیعی در درون ‌و‌ بیرون حوزه، بخش بزرگی از تلاش گفتمانی نواصولگرایان برای دستیابی به آرمان‌ها و یا ارضای حس آرمانخواهی خود در طول دو دهه گذشته بوده است. سیره عملی نواصول‌گرایان در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که آنها حیات و بقای آینده خود را در دامن‌زدن به این تضادها و بیرون راندن طرف دوم از این دوگانه‌‌های فرضی می بینند. این تضاد‌اندیشی و حذف‌گرائی نه تنها منطق گفت‌و‌گو و همدلی را در نواصول‌گرایان به محاق برده، بلکه سبب شده است که هر گونه ندای نزدیکی و تعامل را نشانه‌ای برای نابودی اصول و آرمان‌های خود بدانند. فشار شدید این گروه برای یکدست‌سازی حوزه و به حاشیه راندن رقیبان فکری و سیاسی، پیامدهای وارونه‌ای را به دنبال داشته و اقتدار پنهان نظام مرجعیتی را فزونتر و مقاومت آنان در برابر دخالت‌های برون‌حوزوی را بیشتر کرده است. 🔸4- پس از شکل‌گیری نهادهای حوزوی جدیدی همچون «نشست اساتید» و نیز با گسترش نهادهای غیرحکومتی در بدنه حوزه که خود را بیشتر وابسته به نظام مرجعیتی می دانند، نگرانی نواصول‌گرایان فزونی یافته و علی رغم تلاش برای کم‌رنگ‌کردن حضور رقیب، امید به توفیق این پروژه چندان نمایان نیست. نواصول‌گرایان در سال‌های اخیر، بیشتر بر بدست‌گیری سکان نهادهای رسمی حوزوی و تاسیس موسسات خصولتی و مدارس علمیه با پشتوانه مالی نهادهای حکومتی، متمرکز بوده‌اند و این حرکت در افکار عمومی حوزویان به عنوان پروژه صف‌آرائی در برابر نظام مرجعیت سنتی و بیرون راندن اساتید مستقل از بدنه حوزه تلقی شده است. 🔸5- ماجرای زیرزمین فیضیه و نامه آیت‌الله یزدی نشان می دهد که صبحگاه خوش‌زبانیِ نواصول‌گرایان با نظام سنتی حوزه، اینک به عصرگاه جدائی و خداحافظی نزدیک می‌شود. آنچه در این چند ماه به صورت عریان در صحنه عمومی حوزه به نمایش درآمد، نمایشی بود که ‌پرده‌های پیشین آن، سالها در محافل خاص در حال اجراست. ⬅️این که زمان این واکنش‌های علنی، از روی یک محاسبه دقیق انتخاب شده و یا درهم‌ریختگی روانی رهبران نواصول‌گرائی، قدرت سنجش را از آنان بازگرفته است، چندان مهم نیست؛ مهم این است که آنان پروژه پایان مرجعیت در حوزه‌های علمیه را کلید زده اند. پیامدهای این اقدامات و افق‌های گشوده بر این تفکر و فرهنگ را در نوشتار دیگری تقدیم خواهم کرد. -به نقل از نامه های حوزوی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغه‌های حوزوی
💠نواصول‌گرایان و پروژه پایان مرجعیت 🖋محمدتقی سبحانی ⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حو
💠عیب رندان... 🔹نقدی بر یادداشت‌های سه‌گانه‌ی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش اول) 🖋محمدرضا آتشین صدف 🔸۱. حجه الاسلام محمدتقی سبحانی در واکنش به نامه‌ حضرت آیت‌الله یزدی به حضرت آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی یادداشتی منتشر کردند که بخشی از سه‌گانه‌ای است که خود در بخش سوم به دو بخش نخستین نیز ارجاع داده‌اند. (قابل‌مشاهده در وبگاه پژوهشکده‌ی فلسفه و کلام) 🔸۲. بنده ارتباط نزدیکی با آقای سبحانی نداشته‌ام و تنها گاهی در راهروی انجمن‌های علمی حوزه همدیگر را دیده‌ایم و یا گاه در جلساتی عمومی که ایشان سخنران یا حاضر بوده‌اند، من هم بوده‌ام. از قبل و قلب ایشان را دوست دارم و همواره ستایش کرده‌ام و او را وزنه‌ای سنگین و ارزشمند برای حوزه دانسته‌ام و می‌دانم. 🔸۳. من وارد این دعوای نامه و جنبه‌های آن و درست بودن یا نادرست بودن آن و حواشی گوناگونش نمی‌شوم. چند نکته‌ای درباره‌ی یادداشت آقای سبحانی می‌خواهم عرض کنم؛ هرچند ترجیح می‌دادم این چند جمله را هم نمی‌نوشتم و بلکه در موقعیتی قرار می‌گرفتم که در معرفی و بیان فضایل ایشان چیزی می‌نوشتم تا اینکه بخواهم بر سخن ایشان خرده بگیرم؛ ولی دیدم اینجا حقی در حال ضایع شدن است. و قاعدتاً باید حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست داشت. 🔸۴. بخشی از ادعاها و تحلیل‌های ایشان در این یادداشت‌ها را نیز پذیرفتنی و بخشی را نیز بررسی پذیر می‌دانم و بخشی دیگر هم دغدغه‌ی من نیستند. این بخش‌ها همان‌هایی هستند که درباره‌شان چیزی نخواهم گفت. 🔸۵. این سه یادداشت را که می‌خوانی در آغاز خیال می‌کنی که کسی بی‌طرفانه و از بالا به قضیه نگاه می‌کند و تحلیل می‌کند؛ ولی جلوتر که می‌آیی، کمی بهت بر می‌خورد؛ چون احساس می‌کنی رودست خورده‌ای (اگر بخواهم از اصطلاحات خود ایشان استفاده کنم) که خیر نویسنده خود سنت‌گرایی است که نواصول‌گرایان را به توپ بسته است؛ ولی کوشیده نوشته‌اش آن‌گونه به نظر برسد که عرض کردم. همچنین در نگاه اول به نظر می‌رسد که نویسنده با آرامش و بدون درگیری احساسی، وضعیتی را تحلیل و توصیف کرده است؛ اما به‌تدریج متوجه می‌شوی که خیر در پشت این پوسته‌ی آرام چیزی وجود دارد که روان شناسان به آن پرخاشگری پنهان می‌نامند. و دیگر اینکه در پشت ادبیات ادیبانه و به‌ظاهر مؤدبانه، بدوبیراه‌هایی را نثار چند نفر و چند ایده کرده است که در ادامه عرض می‌کنم. 🔸۶. نویسنده در بخشی از یادداشت دوم خود این‌چنین می‌نویسد: «منابع معرفت: نواصول‌گرایان گام به گام از ریشه های معرفتی خود فاصله گرفته اند. سخنگویان اصول‌گرائی که روزی فقیهان نامدار و یا دست کم اساتید فاضل و یا فرهنگیان دین‌شناس و دنیادیده بودند، جای خود را به گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعی‌اند، داده است و در بهترین حالت، این نقش بر عهده شخصیت‌هائی گذاشته شده که همسو با نیازهای نواصول‌گرایان سخن می گویند. آنان که روزی اسلافشان، فقه و نظام دانشی حوزه را چاره کار مدیریت خُرد و کلان کشور می دیدند، با رویگردانی از دانش های حوزوی ‌و نقد رادیکال به علوم انسانی، دست خویش را در اداره کشور تهی می بینند. بهره‌برداری از فلسفه های وجودی و پست‌مدرن و نیز برخی نظریات سیاسی و جامعه شناختی از سوی اصول‌گرایان جوان، تنها پادزهری در مقابل روشنفکران عصر اصلاحات بود که با فرو کش کردن التهاب نزاع های سیاسی و ایدئولوژیک، این زرادخانه اصطلاحات پرطمطراق نیز تاریخ مصرف خود را از دست داد. اسباب کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه -که در سال‌های جدید، در میان اصول‌گرایان حوزوی طرفدارانی یافته است- ظاهرا از همین اکنون علائم نازائی خود را آشکار کرده و و دست کم، اشتهای اصول‌گرایان در قدرت را که به دنبال نسخه‌های آماده برای بیماری های صعب العلاج اند، چندان تحریک نمی کند. اما مهم تر از همه این که نظام آموزش و پژوهش جدید در علوم انسانی و اسلامی که بیش از دو دهه در حوزه و دانشگاه به راه افتاده است، ظاهرا از دید نواصولگرایان حاصلی برای حمایت از حکومت نداشته و ناباورانه و ناامیدوارانه بدان می نگرند. با این وصف، قابل درک است که چرا تئوریسین‌های میدانی نواصول‌گرایان که غالبا نه در دانش‌های حوزوی دستی دارند و‌ نه از دانش های مدرن نصیبی می برند، امروز از حوزه و دانشگاه عصبانی هستند و معلوم است که چرا همه کاسه و کوزه ناکارآمدی حکومت را بر سر فقیهان حوزه و اساتید علوم انسانی فریاد می زنند. این فریادکشی ها در اجتماعات عمومی حوزه و دانشگاه، آن هم از سوی کسانی که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند و قرار بود به جای اساتید کهنه کار، کار تولید دانش و دولت فرهنگ را به سامان آورند، بسیار پرمعنا و رقت‌برانگیز است» 👈ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان... 🔸نقدی بر یادداشت‌های سه‌گانه‌ی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش دوم) 🖋محمدرضا آتشین صدف ⬅️پرسش: نوک پیکان این عبارت‌ها به سمت چه کسی است؟ تا آنجا که من می‌دانم یکی حضرت حجه الاسلام آقای دکتر حمید پارسانیا است و دیگری آقای حسن رحیم‌پور ازغدی است. تعابیر را یک‌بار دیگر ببینیم: گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعی‌اند. اسباب‌کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه (به تعبیر تسخرآمیز اسباب‌کشی دقت کنید.) رقت‌برانگیز !!(تعبیر را ببینید) 🔸۷. این مته به خشخاش گذاشتن و برجسته کردن برخی تعابیر برای این است که خواننده‌ی محترم گمان نکند وقتی از لحن و طعنه سخن می‌گویم، سر بی‌صاحبی دارد تراشیده می‌شود. 🔸۸. در جاهای دیگری از این یادداشت‌ها نیز تعابیری مانند «به قلب قدرت کوچ کردن»، «روحانیت درون حاکمیتی» که سهل است خواننده استنباط کند شامل افرادی که نام بردم و مشابه آنها مثلاً حجه الاسلام آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه هم می‌شود. 🔸۹. اینکه از افراد نام می‌برم؛ زیرا خود آقای سبحانی چنان وصف‌هایش را مشعر به کار برده است که به نظر می‌رسد برخی جاها حتی نگران بوده که نکند خواننده متوجه نشود که منظورشان با کیست؛ مثلاً تأکید می‌کند «که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند» به تعبیر «جاخوش کردن» کردن دقت بفرمایید. نمی‌گویم آقای سبحانی حتماً این معنا را قصد کرده اند؛ اما جاخوش کردن را گاهی کسی به کار می‌برد که انگار عصبانی است که چرا کسی مدتی بیش از حد انتظار او در جایی نشسته و باید نوبتی هم باشد دیگر بلند شود چون مثلاً من باید بنشینم. 🔸۱۰. احتمالاً برخی خوانندگان عزیز از این ریزه‌کاری‌ها اعصابشان خرد شده است و از دست من عصبانی شده‌اند؛ ولی دوستان اهل اطلاع می‌دانند که در روش‌های کیفی تحلیل محتوا به‌ویژه با رویکرد نشانه‌شناختی این دقت‌ها چقدر برای خواندن سطرهای سفید مهم است. 🔸۱۱. جناب آقای سبحانی عزیز: طوری از «قدرت» حرف می‌زنید که انگار این افراد مثلاً (نستجیر بالله) به حکومت طاغوت کوچ کرده‌اند و در تقویت آن می‌کوشند؛ •آیا تنها شما دارای پیشینه‌ی علمی و شخصیت اجتماعی‌ هستید؟ •بهتر نیست به جای گفتن دیالوگ ناامیدانه‌ای شبیه شخصیت منفی‌باف گالیور نسبت به مجاهدت‌های علمی برای یافتن پاسخ برای صدها پرسش نوظهور، از دل منابع بومی و اصیل علوم اسلامی، شما نیز به جای نبش قبرهایی از قبیل «ایده‌ی بلاکیف» و «کتاب مصقل صفا»، برای پاسخ‌دهی به پرسش‌ّهای بی‌پاسخ مانده‌ی امروز جامعه به کمک بیایید و روحیه بدهید و راه پیدا کنید و راه نشان دهید؟ 🔸۱۲. در باب اینکه من از افرادی اسم آوردم و گمان بردم که مرجع ضمیر آقای سبحانی آنها هستند، باید عرض کنم که حتی اگر ایشان یا کس دیگری بگوید، مراد ایشان، آنها نبوده‌اند، باز در اصل موضوع فرقی نمی‌کند که گمان می‌کنم اگر الآن شهید مطهری زنده بود، با توجه به جایگاهی که ایشان برای کار رسانه‌ای و به‌طور خاص تلویزیون قائل بودند، احتمالاً مسئولیت صداوسیما را به عهده می‌گرفتند و نیز به شهادت آثارشان برای مطالعه‌ی دانش‌های مدرن وقت می‌گذاشتند و به پرسش‌های نوپدید معاصر می‌پرداختند و به فلسفه‌ی صداریی اعتنای جدی می‌کردند؛ و آن وقت از نظر جناب آقای سبحانی باید می‌گفتیم او به قلب قدرت کوچ کرده است و به فلسفه‌ی صدرایی اسباب کشی و مشغول فعالیتی نازا. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نکاتی چند درباره‌ی خطاهای راهبردی در درک ایران باستان 🖋حجت الاسلام حمید رجایی ⬅️ملت، حاکمیت و نخبگانی که با تاریخ و پیشینه‌ تاریخی خود بیمارگونه رفتار می‌کند، باید بفکر علاج خود باشد. ⬅️وقتی بسیاری از روحانیان «به مثابه گروه مرجع» با تاریخ ایران برخورد ناشیانه می‌کنند، طبیعی است که شخصیت‌ها و آثار کهن ما محل معرکه مخالفان و جریان‌های آنان ‌شود. ⬅️ایران قبل از اسلام، مانند ایران پس از اسلام و ایران پس از انقلاب (که گمان دارد خیلی خوب اسلامی شده!) هم نقاط روشن داشته و دارد و هم نقاط تاریک. ⬅️گاه یک سلوک و شیوه‌ی داوری در حوزه رواج دارد که با دیدن چند اشکال در کسی یا چیزی، آن را تماماً دور می‌اندازد و چنان طرد می‌کند که گویی سگی مرده دیده!! (بدون هیچ دندان زیبا!) ⬅️این «نگاه همه یا هیچ» علاوه بر اینکه واقع‌نگر نیست و قرائت نادرستی از جهان ارائه می‌کند، مبتذل هم هست (حوزه هم معایبی دارد، باید آن را دور انداخت؟!) این نوع ارزیابی موجب تکبر و عجب و نهایتاً مستوجب عذاب حق تعالی می‌شود. ⬅️در جهان واقعی نور و ظلمت، به صورت طیف و ذات‌تشکیک وجود دارد و فقط در اندک‌شماری از نقاط جهان بشری نور ناب را می‌توان یافت (مانند چهارده و برخی اولیا الله) ایران، حاکمیت ایران و قرائت‌های ما از دین و عالم و آدم و عملکردهای آلوده و جهل و ناخالصی‌های نیت، به‌یقین تماماً نور نیست و جهان پیرامون ما سراسر ظلمت نیست. بلکه نقاطی درخشان‌تر از ایران در آن می‌توان یافت‌. ⬅️ایران باستان نیز مانند همینک ایران (واقعیت ایران و نه شعارهای پرچانه‌ی آن) طیفی از خوبی و بدی داشته است و هر چه بوده بخشی از پیشینه‌ی درخشان و نادرخشان ما بوده است. ایران یعنی همه تاریخ آن. ⬅️اگر حکومت پهلوی از نمادها و شخصیت‌های ایران باستان جهت اهداف خود بهره برمی‌برده دلیل نمی‌شود که ما با دوره کهن پرافتخار خود بدگمان و کج‌رفتار شویم. ⬅️باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که ایران پس از انقلاب، دچار سنخی خودشیفتگی هم هست و گویی اشتباهی بزرگی را در ذهن جمعی پرورانده است و آن «خطای خود را؛ شعارهای متورم خود، پنداشتن» است. ما ملت انقلابی، از بس وراجانه شعار می‌دهیم، یادمان می‌رود که در همین جمهوری اسلامی؛ 🔸بانکی ساخته‌ایم که اقتصادمرگی آورده است. 🔸پس از چهل سال عرضه و اراده شفافیت اقتصادی را نداشته‌ایم. 🔸کالای قاچاق از سر و کول بازارمان بالا می‌رود. 🔸در همین ایران اسلامی است که آمار طلاق و اعتیاد و افسردگی وحشتناک شده است. 🔸در همین ایران است که قدرت سیاسی دچار خودفرسایشی شده و پاسخگویی، به خواب ابدی رفته است. 🔸در همین ایران پس از انقلاب است که بزرگترین اختلاس‌های بی‌حیا رخ داده است (آهنگ ما سیاه‌نمایی نیست، بلکه دیدن کوهی از خبط و خطاهاست که ضایعاتی سهمگین را ببار آورده است) 🔸مبادا ملت و دولت گمان کند که همان شعارهایی شده است که سرداده و مانند معتادان مدام سرمی‌دهد (با خود بیاندیشیم که اصلا چرا این‌قدر شعار؟) 🔸از بس شعارداده‌ایم باورمان شده است که ما خود اسلامیم! و دیگران خود کفر! منازعات ما هم با دیگران یکسره جنگ تمام نور و تمام ظلمت شده است!! وای بر این نگرش... ایران هنوز ناشسته‌رویی‌های بسیار دارد. ♦️حال در خود بازبنگریم و دستکم این‌قدر علیه پیشینه‌ی خودمان شاخ و شانه نکشیم. ایران قبل از اسلام هم نقاط درخشان داشته آن‌سان که می‌توان به‌ آن افتخار کرد و آن را جهانی کرد. این یک ذهن کوچک است که نمی‌تواند جهان را با نگاهی باز و صحیح ببیند. چه آنها که چیزی را بیش از حد می‌ستایند و چه آن‌ها که بیمارگونه چیزی را مذمت می‌کنند. این رویه‌ی بدسرانجام را کنار بگذاریم و خوبی‌ها و بدی‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها را با هم ببینیم. ♦️سخن آخر اینکه در مسئله کج‌اندیشی درباره‌ی تاریخ و پیشنیه‌ی ایران، این روحانیان هستند که باید درک خود تمیزکاری و بهینه کنند. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش شناسی مطالعات اربعین 🖋استاد حمید پارسانیا ⬅️از پدیده پیاده روی اربعین می توان به روش شناسی مطالعات اربعین و لزوم تکثر روش شناسی از واقعه اربعین به خاطر گستردگی آن رسید. این روش شناسی مطالعات اربعین باید در مورد مناسک دینی هم به کار برود که این مربوط به جامعه شناسی دینی است و تاکنون مورد غفلت واقع شده است. ⬅️این پدیده را می توان با چند روش بررسی کرد: 🔸1. اول اینکه زیارت اربعین را به عنوان یک امر تکوینی که در قلمرو تکوین مراد خداوند قرار می گیرد بررسی کنیم که این بعد مربوط به بعد الهی و عرفانی اربعین می باشد و در قلمرو رفتار فردی نیست. این روش همان چیزی است که به گفته ملاصدرا جغرافیای ملک با ملکوت در هم تنیده شده است. انسان کافر خود آتش متحرک است ولی انسان مومن بهشت متحرک و این همان چیزی است که پیامبر می گوید من از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم. 🔸2. ساحت دیگر در بررسی اربعین و مناسک دینی این است که از این جهت مورد توجه قرار می گیرند که این مراسم فعل انسانی است و انسان به عنوان یک کنش گر مطرح است. البته خود این ساحت دارای یک دوگانگی است که اولین آن به لحاظ تجویزی به موضوع اربعین می پردازد و این مسائل مطرح می شود که آیا فردی که این کار را انجام می دهد کار خوبی انجام داده یا خیر؟ کار واجبی انجام داده یا مستحب یا مباح؟ در واقع این ساحت شریعتی مناسک اربعین است. در این بعد در واقع ما اربعین را به لحاظ دینی می شناسیم نه به لحاظ واقعیت وجودی آن و روش این ساحت رجوع به روایات است. 🔸3. از لحاظ اینکه اربعین فعل انسانی است این حوزه مربوط به عمل انسان هاست و این یک پدیده و مطالعه تاریخی و میدانی است. در این روش به یک مطالعه پدیده زمانی و مکانی می پردازیم. در این بعد به این می پردازیم که چه کسانی مخالف آمدن مردم بودند و چه کسانی موافق. وقتی با آمدن آنها مخالفت شد کنش گران چه کردند؟ آیا از رفتن منصرف شدند و یا به تهدیدها توجهی نکردند؟ و اگر به زیارت رفتند توسط تهدیدکنندگان چه برخوردی با آنها شد؟ ♦️احکام در این حوزه ها را نباید با هم خلط کرد یعنی که اگر در مقطعی تاریخی کنش گران به این تجویز عمل کردند و در دوره ای دیگر عمل نکردند نباید آن را به شریعت نسبت داد و این همان خطری است که در مطالعه مناسک دینی ممکن است رخ بدهد و رخ هم داده است. -به نقل از کانال استاد پارسانیا http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اربعین، از نمایی نزدیک 🖋مهراب صادق‌نیا ✅ امسال این امکان را داشتم که قدم‌زنان از نجف تا کربلا بروم. مثل همه‌ی راه‌پیمایان، از نذري شیعیانِ مهربانِ عراقی استفاده کردم، در موکب‌هایشان و در میان جمعیّت سوگوار خوابیدم، با آن‌ها هم‌کلام شدم، با غیر ایرانی‌ها سخن گفته و احوال‌شان را پرسیدم، و مثل دیگر زیارت‌کنندگان، تنِ خسته خود را به کرامت بین‌الحرمین سپردم. در همه‌ی این لحظه‌ها چیزهایی دیدم که نمایش‌های تلویزیونی امکان و یا تمایل نشان دادن‌شان را نداشت. معتقدم عاطفه‌‌گراییِ ناشیانه‌ و سیاست‌اندیشیِ آزاردهنده‌ی تلویزیون و برخی روزنامه‌ها اجازه نمی‌دهد ماهیّت این رخداد آن‌گونه که هست خود را نمایش دهد. 🔶 در این یادداشت کوتاه، که ممکن است ادامه داشته باشد، به چند نکته اشاره می‌کنم: 🔸پیاده‌روی اربعین میدانی است برای دادوستدهای فرهنگی شیعیان. آن‌ها در این میدان تجربه‌های فرهنگی خود را به اشتراک می‌گذارند، از احوال هم خبر دار می‌شوند، تجربه‌های مختلف مذهبی خود را به نمایش می‌گذارند و از خرده تفاوت‌های فرهنگِ دینی خود آگاه می‌شوند. آن‌جا چای ایرانی کنار چای عراقی، نوحه‌ی هندی کنار نوحه‌ی آذری، سینه‌زنی پاکستانی کنار سینه‌زنی عربی، و ... قرار گرفته بود و از هم رنگ می‌گرفت. 🔸اربعین هویّت‌های مختلف شیعی را در یک قاب بزرگتر و یک هویّت فراگیرتر نشان می‌داد. مشارکت‌کنندگان در راه‌پیمایی اربعین در کنار این مشارکت مذهبی، می‌آموختند که صورت‌های دیگری هم از شیعه بودن وجود دارد. صورت‌هایی که یکی از وجوه مشترک‌شان مهر امام حسین علیه‌السلام بود: "حُبُّ‌الحسین یجمعنا". 🔸مشاهده‌پذیری یکی از شیوه‌های مبارزه‌ی اقلیت‌های مذهبی و فرهنگی و قومی برای کسب حقوق بیشتر و به رسمیت شناخته شدن است. پیاده‌روی اربعین فرصت مناسبی برای دیده شدن شیعیان است. در این آئین آن‌ها هم برای خود و هم برای دیگران مشاهده‌پذیر می‌شوند. یکی از چیزهایی که برای راه‌پیمایان جالب بود، تعدادشان بود که به آنان این احساس را می‌داد که چقدر زیادند. 🔸با شماری از غیرایرانی‌ها هم‌کلام شدم، آنان با پرچم‌ها و نشانه‌هایی از کشورهای خود آمده بودند، برخی از آن‌ها شناخت چندانی از ایران نداشتند، بیشترشان از احساس معنوی عمیقی که مشارکت در این آئین در آن‌ها پدید آورده بود، خود سخن می‌گفتند. 🔸آن‌جا مهربانی و دستگیری و گذشت، بی‌دریغ قسمت می‌شد. موکب داران داشته و نداشته‌ی خود را در سفره‌ی اخلاص می‌ریختند و به زیارت‌کنندگان می‌دادند. آن‌ها را میهمانان خود می‌دانستند و از هر کمک و خدمتی به آن‌ها دریغ نمی‌کردند. 🔸اربعین را گفتگوی ملّت‌ها دیدم. ملّت‌هایی که گویی سیاست و سیاست‌مداران خود را در کشورشان جا گذاشته و آمده بودند تا در یک آئین مذهبی مشارک کنند. یمنی‌ها، لبنانی‌ها، روسی‌ها، آذربایجانی‌ها، هندی‌ها، پاکستانی‌ها، اروپائی‌ها و ... هر کدام پرچم کشور خود را داشتند ولی فراتر از سیاست‌های حاکم بر کشور خود، با دیگر هم‌کیش‌های خود در انجام این آئین مذهبی مشارکت می‌کردند. از دولت‌ها خبری نبود، حتی از دولت عراق، گویی دورا دور زمینه‌ی اجرای این مراسم را فراهم آورده بود. کسی شعار سیاسی نمی‌داد، یادداشتی سیاسی حمل نمی‌کرد و در مجموع، در آئین اربعین، سیاست کم‌جان بود. تنها برخی از سازمان‌های ایرانی نوشته‌هایی (تا اندازه‌ای سیاسی) را بین زائران تقسیم می‌کردند. 🔸در این مراسم شعارها و نمادهای اختلاف‌برانگیز ندیدم. زیارت‌کنندگان شعارهای اختلافی و یا تفرقه‌افکنانه نمی‌دادند. نزدیکی‌های عمود ۱۴۰۰ یک عمامه‌به‌سر جوان ایرانی چند شعار بر علیه برخی جریان‌های مذهبی اهل سنّت و آمریکا و انگلیس داد، که کسی با او همراهی نکرد. 🔸پیش از رفتن فکر می‌کردم که مراسم اربعین باید خیلی ایرانیزه شده باشد، ولی مشاهدات من نشان داد چنین نیست. نمی‌دانم نرخ مشارکت‌کنندگان ایرانی در این مراسم چه میزان است، ولی ادبیات کلّی این آئین عربی و البته عراقی بود. این مسأله می‌تواند به پیشینه‌ی بلند این مراسم در عراق برگردد. 🔸اسراف، تولید زباله، تهدید‌های بهداشتی، برخی رقابت‌های درون‌مذهبی که ممکن است به پررنگ شدن شکاف دینی بیانجامد، و ... نباید از چشم دور بماند. ۹۷/۸/۸ -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغه‌های حوزوی
💠ما « تنهای انبوه» هستیم! 🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس) ⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبی
💠الله، علی(ع)، آقاجون! : ما و قصه عکس‌هایمان! 🖋دکتر فردین علیخواه(جامعه‌شناس) ⬅️سرگذشت ما و عکس‌هایمان سرگذشت جالبی دارد. چند دهه قبل در خانه‌ها عموماً سه قابِ عکس در طاقچه اتاق نشیمن قرار داشت: الله، علی (ع) ؛ آقاجون! در جامعه‌ مردسالار تنها عکس پدر خانواده می‌توانست در طاقچه قرار گیرد و بعد از الله و علی(ع)، از آن بالا به ما نگاه کند. با گذشت زمان و وقتی‌که زیارت، خانوادگی شد به‌تدریج عکس‌های خانوادگی هم روی دیوارها و در طاقچه‌ها جا باز کردند؛ همان عکس‌هایی که اعضای خانواده بدون هیچ لبخندی، دست بر سینه در کنار آرامگاه امام رضا (ع) ایستاده بودند. در این عکس‌ها هم غالباً پدر خانواده در مرکز عکس قرار داشت. ⬅️با تغییر جامعه و گسترش مدرنیسم اجتماعی، به‌تدریج عکس‌های خانوادگی آتلیه‌ای (با محوریت زن و شوهر) روی دیوارها جا باز کردند. زن و شوهرها عکس دونفره می‌گرفتند، قاب می‌کردند و به دیوار می‌چسباندند. عکس‌ها بیشتر شدند و آلبوم وارد خانواده‌ها شد. معمولاً خانواده‌ها یک آلبوم عکس داشتند که با عکس عروسی پدر و مادر شروع می‌شد. وقتی آلبوم را ورق می‌زدید گویی دارید یک سریال تلویزیونی تماشا می‌کنید. این آلبوم عکس بود که سرگذشت خانواده را روایت می‌کرد. آدم‌ها وقتی دلشان می‌گرفت آلبوم می‌دیدند و درباره آدم‌ها حرف می‌زدند. وقتی مهمان می‌آمد آلبوم‌ها آورده می‌شد، تخمه می‌شکستند و دور هم عکس می‌دیدند و خاطرات را مرور می‌کردند. آدم‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند که فلان روز به آتلیه بروند. برای همین قبل و بعد از عکس گرفتن در آتلیه، خوش بودند. عکس گرفتن به معنای یک روز خوب بود. یکی از خاطرات خوب زندگی هم حرف زدن از فیگورهای عکاس‌ها موقع گرفتن عکس بود. ⬅️دوربین‌های شخصی که آمد با آن فیلم‌های 12 ، 24 و 36 تایی، دوره انتظار پر شدن حلقه و بردن به عکاسی و گرفتن از عکاسی را با خودش آورد. همه دوربین نداشتند. خیلی اوقات پیش می‌آمد که آدم ها عکس‌هایی از خودشان می‌دیدند که خودشان نداشتند. در مراسمی عکس گرفته بودند و طبیعتاً فقط صاحب دوربین عکس‌ها را داشت. هر خانواده معمولاً یک آلبوم داشت و آدم‌ها با ازدواج می‌توانستند آلبوم عکس جداگانه‌ای داشته باشند. داشتن آلبوم عکس به معنای مستقل شدن از خانواده بود. ⬅️دوربین‌های دیجیتال که آمد، انقلابی بر پا شد و موبایل‌های دوربین‌دار که آمد انقلابی دیگر! امروزه بااینکه هر کس در ماه شاید صدها عکس بگیرد دیگر آلبومی وجود ندارد. عکس‌ها گرفته می‌شوند ولی حتی یک‌بار هم نگاه نمی‌شوند. عکس‌ها مانند پودر رخت‌شویی فقط مصرف می‌شوند. همه عجله می‌کنند تا لحظه‌هایشان را با عکس ثبت کنند ولی چون این جمله باب شده است که « در لحظه زندگی کن » معمولاً به هیچ لحظه‌ای پس از ثبت شدن با عکس، رجوع نمی‌شود. لحظه‌ها فقط ثبت می‌شوند! جالب آنکه برخی از آدم‌ها عکس‌های قدیمی‌شان را هم اسکن می‌کنند تا از بین نرود درحالی‌که به‌ندرت هزاران عکسی را که به‌تازگی گرفته‌اند، می‌بینند. فقط عکس روی عکس است که انباشته می‌شود. ⬅️با تحولات جامعه، عکس‌های اقوام و فامیل کمتر و عکس با دوستان بیشتر شده است. دیگر از برخی از فامیل هیچ عکسی نداریم. حتی یک عکس. "عکس‌های امام رضایی" کم شده و "عکس‌های آنتالیایی" جای آن‌ها را گرفته‌اند. دیگر در اتاق نشیمن عکسی دیده نمی‌شود. عکس‌های زن‌وشوهری به اتاق‌خواب و عکس‌های خانوادگی به روی یخچال منتقل شده‌اند. عکس گرفتن بیشتر از عکس دیدن مهم شده است. آدم‌ها دیگر هم خوب عکس می‌اندازند و هم خوب عکس می‌گیرند. ⬅️تلفن‌های همراهِ دارای دوربین‌های قوی دو پیامد داشت: آن‌هایی که پشت دوربین بودند احساس کردند که استعداد عجیبی در عکاسی دارند و آن‌هایی هم که جلوی دوربین بودند با دیدن عکس خودشان از زمانه گلایه کردند که چرا هنوز به‌عنوان یک مدل کشف نشده‌اند. در مقایسه با قدیم، امروزه وقتی عکسی می‌گیریم اول خودمان را چک می‌کنیم. عکس‌هایی را که خوشمان نمی‌آید فوراً حذف می‌کنیم. امروزه عکس‌ گرفتن در موقعیت طبیعی باب شده است ولی هیچ‌کس طبیعی عکس نمی‌گیرد. از کوچک تا بزرگ می‌دانند که چطور باید عکس بگیرند. همه از نحوه لبخند زدن تا نحوه قرار دادن پاها جلوی دوربین از قبل ممارست کرده‌اند تا در موقعیت طبیعی مجبور نباشند فیگور عکس گرفتن بگیرند! به نظر می‌رسد امروزه دوره عکس گرفتن با دوستان هم در حال سپری شدن است. عکس‌ها تکی شده‌اند. خیلی از آدم‌ها فقط از خودشان عکس می‌گیرند: من چقدر بی‌نظیرم! 🔴قصه را تمام کنم. از لنز دوربین‌های قدیم " ما " بیرون می‌آمد ولی از لنز دوربین‌های امروز " من " متولد می‌شود. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش اول) 🖋محمدرضا اسلامی ⬅️دکتر محسن رنانی در ادامه سلسله یادداشتهایی که به نظم (و وسواس) در باب توسعه می نویسد، یادداشتی را عصر روز عاشورا در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که عنوان «روضه» برای آن برگزیده شده بود. حسن سلیقه در انتخاب "عنوان" متنِ این یادداشت، حاکی از این بود که برای عصر عاشورا، اسبابِ روضه گاه چقدر به ما نزدیک است. ⬅️یادداشت دکتر رنانی ناظر به سرنوشت دو شهروند افغانی در کشور ما بود. سرنوشتی که "احمد شاه فرهت" و "مير نجيب" ، «پس از سالها زندگی در ایران» دارند. سرنوشتی که برای بسیاری برادران افغانستانی همچون دكتر فرهت و استاد مير نجيب اتفاق می افتد و این ماجرا، روضه اى ست! عصر عاشورا با خواندن آن یادداشت در گوشه ای از کالیفرنیا، به ذهن رسید که «قصّه» ای برای این یادداشت تعریف کنم. قصّه ای که شاید بازخوانیِ ديگرى از روایتِ این روضه باشد. ♦️«قصه ی مُهَنَّد»: دو سال پیش یادداشتی در این کانال منتشر شد که طى آن بودجه پژوهشی برخی دانشگاههای آمریکا، با کلِ بودجه وزارت علوم ایران (شش هزار و هشتصد میلیارد تومان) مقایسه شده بود. این یادداشت که بعدا در خبرآنلاین هم منتشر شد. بحثی بود بر سر اینکه بودجه وزارت علوم ایران، در چه جایگاهی نسبت به بودجه های جهانی قرار دارد؟ بحث شد که گاه بودجه ی «پژوهش» در دو دانشگاه تگزاس-آستين و تگزاس-اى&ام از کل بودجه تمامی دانشگاههای کشور ما بیشتر است. اما، مطلب اصلی که در آن بحث اشاره شد اینکه : بحثِ کیفیت، الزاما متناسب با پول نیست؛ مفاهیمِ دیگری غیر از پول هم باید وسط باشد. مثالی که در این بحث (در آن یادداشت) مطرح شد ، مثال «مُهَنَّد» بود. (مهند، بر وزن محمّد) ⬅️چنین آمد که : «هفته گذشته دوست خوبم مهنّد ، از رساله دکترایش در گروه سازه دانشگاه میشیگان استیت دفاع کرد. موضوع رساله «مطالعه رفتار برشی تیر پل در آتش» بود. عصر با یکی از دوستان مروری می کردیم راجع به بحث های خوبی که در جلسه ی دفاع مطرح شد که ایشان پرسش رندانه ای مطرح کرد. گفت هزینه ی این رساله برای استاد/دانشگاه چقدر بوده است؟! سه سری تست اکسپریمنتال بر روی سه قطعه تیر پل با مقیاس واقعی (یک به یک) ، هر تست حدود پانزده هزار دلار که میشود چهل وپنج هزار دلار "کارِ آزمایشگاهی". هر ماه پرداختی به دانشجو هزار و ششصد دلار برای پنج سال می شود نود و شش هزار دلار. یعنی فارغ از قیمتِ وقتِ استاد و امکاناتِ جنبی دانشگاه (شامل آفیس ، شهریه، امور اداری و ...) برای این جلسه دفاع که نشستیم صدوچهل و یک هزار دلار نقد پرداخت شده است. یعنی بیش از پانصد میلیون تومان (به دلار آن روز) برای یک دانشجو و یک پایان نامه . ⬅️بدیهی است وقتی شما فقط برای یک پایان نامه، چنین هزینه ای کنید ، (آنهم پایان نامه ای که کاربرد عملی مستقیم و گسترده ندارد)، با کیفیت در تولید علم مواجه می شوید. اما هدف از این مثال چیز دیگری است. مهند ، از دبی آمده و خانواده اش جزو مهاجران مراکشی با اصلیت فلسطینی هستند. او در دبی به دنیا آمده و تمام دوره تحصیلش تا پایانِ فوق لیسانس در دبی بوده است اما می گوید : مسخره است که من شهروند دبی محسوب نمی شوم. یک عمرم آنجا بوده ولی هنوز من را خارجى محسوب می کنند. در فرودگاه که می روم باید بروم در صف خارجی ها بایستم [مشابه کاری که ما با افغانی ها می کنیم]. اما همین مهنّد به واسطه مقالات ژورنالش با استفاده از قانون NIW رفت و گرین کارتش را گرفت (حتی قبل از فارغ التحصیلی) و می داند سه سال دیگر شهروند کشوری است که بیست و شش سالگی واردش شده . ⬅️داستان، بها دادن به علم است و این احترام، فقط بحث پول نیست. بحث ریل هایی است که گذاشته شده تا قطار تولید علم روی آن حرکت کند. دور میز جلسه دفاع رسالۀ مهنّد ، سه نفر هندی ، یک نفر نپالى، سه نفر ایرانی، یک نفر از ترکیه، یک نفر مصری، دوچینی و یک نفر آمریکایی (!) بودند. بحث اینجاست که ساز و کار (بخوانیم همان ریل) چطور تعریف شده است. وگرنه پول را که دانشگاه کینگ عبدالعزیزعربستان هم دارد مثل ریگ خرج می کند. 🔸تا اینجای قصه، قبلا بحث شده بود. اما ادامه قصّه در بخش دوم: http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغه‌های حوزوی
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش اول) 🖋محمدرضا اسلامی ⬅️دکتر محسن رنانی در اد
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش دوم) 🖋محمدرضا اسلامی ⬅️چرخ روزگار گشت و از شمال آمریکا به کارولینای جنوبی و دانشگاه کلمسون منتقل شدم. از احوال مهنّد دورادور مطلع بودم تا اینکه یک فراخوان جذب برای یک پوزیشن هیات علمی (در گروه سازه دانشگاه کلمسون) اعلام شد. بیش از سیصد نفر برای این جایگاه اپلای (درخواست) کردند و مدارک علمی خود را فرستادند. کمیته ی داوری از میان انبوهِ متقاضیان، چهار نفر را برای مصاحبه دعوت کردند که از این میان یکی هم مهنّد بود! روال بر این است که فردِ دعوت شده به مصاحبه، در قالب یک پرزنته برای عموم (اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده) فعالیت های علمی اش را ارایه می کند. خب مسلما شیرین بود شرکت، در جلسه ای که مهند داشت کارهایش را پرزنته می کرد. کارهایی که قبلا از نزدیک در میشیگان شاهد آن بودم. در آخرین اسلاید، مهنّد ریز نمرات دوران لیسانس خود را گذاشته بود. به این اسلاید که رسید گفت: «اين ريز نمرات درسهاى ليسانس من است! ملاحظه مى كنيد كه برخی نمرات چقدر بد هستند. من در دوره لیسانس نمرات خوبی نداشتم و تقريبا از نیمی از بچه های همدوره ای ام پایین تر بوده ام. هر کاری که کرده ام در دوره کارشناسی ارشد و دکترا بوده (بعد از اینکه "علاقمند" شدم) و این اسلاید را همیشه، در کلاسهای حل تمرین، به دانشجویان لیسانس نشان می دهم. تا بدانند و انگیزه ای باشد برایشان!» ⬅️حیرت را می شد در چهره برخی اساتید مشاهده کرد. از اینکه چنین با اعتماد به نفس، کم بودنِ معدل لیسانسش را (در کنار کارهای ممتاز علمی دیگرش) مطرح کرد. ⬅️کمیته داوری از منتخبان دیگر هم برای ارایه دعوت کرد (که درجلسه ی ارایه همه آنها نیز شرکت کردم). نهایتا بعد از بررسی ها و پایان این پروسه ی رقابتی ، مُهند به عنوان «گزینه نهاییِ» هیات علمی جدید گروه سازه انتخاب و معرفی شد! ⬅️یعنی فردی که اگر امروز به دُبی (کشور «زادگاهش») برگردد، باید در فرودگاه در صف «خارجی» ها بایستد دیروز (در دوره دانشجویی دکترا) به واسطه مقالاتش، اقامت (گرین کارت) گرفت و امروز، در جایگاه هیات علمی گروه سازه است. یعنی، امروز ایشان با امضا کردن یک برگ کاغذ آ-چهار، می تواند هر دانشجویی را از هر کشور دنیا، به خاک آمریکا فرا بخواند. چنین امكانى را دبی به مهند نمی دهد، ولی سازوکارِ تعریف شده در آمریکا، به مهند (ها) می دهد. ♦️روضه ی عصر عاشورای دکتر محسن رنانی را چنین بخوانیم: اگر یک دانشجوی افغان تبار در گروه مکانیک دانشگاه تربیت مدرس، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد یا دکترای مکانیک شد، تا کِی، و تا چه زمانى، باید کارتِ مجوز اقامت موقتش در ایران را تمدید کند؟ چرا ما سازوکار مشخص و روشنی برای این قبیل افرادى (مثلا شبیه دكتر فرهت و ميرنجيب یادداشت دکتر رنانی) نداریم؟ ♦️همچنان که ذکر شد، همه ی ماجرای پژوهش و تولید علم، بحث پول نیست، و بحث منابع انسانی و ریل هایی که برای بهره وری از منابع انسانی می گذاریم، گاه از پول، مهمتر است. ♦️ممکن است گفته شود ایران کشور مهاجر پذیر (همچون آمریکا و کانادا و ... ) نیست. این صحیح است ولی تعریفِ یک ساز و کار قانونی برای شهروندان افغانستان (و کشورهای اطراف) که منشاء اثرات علمی/هنری ممتاز می شوند بسیار ضروری است. یک نخبه ی علمی/هنری تا چه زمان باید در میانِ ما، خارجی محسوب شود؟ يا فرزندش احساس خارجى بودن، كند؟ 🔸محمد کاظم کاظمی، شاعر افغان (مقیم تهران) شعر زیبایی دارد که برای آنها که طعم خارجی بودن در کشوری بیگانه را چشیده اند، خواندنی است. « پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت!» 🔸غروب در نفسِ گرمِ جاده خواهم‌رفت‌/ پیاده آمده‌بودم‌، پیاده خواهم‌رفت‌/ طلسمِ غربتم امشب شکسته خواهد‌شد/ و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد‌شد/ ... همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهدرفت‌/ و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهدرفت‌ دکتر شریعتی در کتاب کویر، بارها اين جمله را استفاده کرده است : "و تو روحِ بیگانه را می شناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای!" -به نقل از کانال ارزیابی شتاب زده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠در باب موسیقی متعالی ▪️گفتاری از مقام معظم رهبری: ⬅️«.. .مي دانيد که من به طور طبيعي از جمله آدم هاي غرب ستيزم. چنانکه هيچ ويژگي غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمي کند. در عين حال، ويژگي هاي مثبت غرب را از روي محاسبه، تأييد مي کنم. يکي از آن ويژگي ها، مقوله موسيقي است. ⬅️درست است که در غرب، موسيقي هاي منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دير باز موسيقي هاي آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسيقي اي که براي گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، مي تواند بليت تهيه کند، در سالن اجراي کنسرت بنشيند و ساعتي، از آن لذت ببرد. در غرب موسيقي هايي که گاهي يک ملت را نجات داده و گاهي يک مجموعه فکري را به سمت صحيح هدايت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنين ويژگي اي نيز بوده و هست. ⬅️در شرق که راجع به آن گفتم ( يعني در محدوده جغرافيايي مورد اشاره ) متأسفانه موسيقي از چنين اعتبار و جايگاهي برخوردار نبوده است. موسيقي در اين جا عبارت از آهنگ ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسيقي لهوي حرام تعبير کرده اند. فرض بفرماييد فلان خليفه، شب دچار بي خوابي مي شده است. موسيقي دان ها همراه با کنيزکان مغني، بايستي مي آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. ⬅️موسيقي دان با آن خصوصيات که گفتم اهل خرد و قريحه و ذوق است بايستي خود را مي شکست و انواع و اقسام هنرهاي خويش را نثار مي کرد تا خليفه از حالت افسردگي که لازمه خونريزي ها، قساوت و خباثت هاي وي بود - بيرون مي آمد! اين وضعيت موسيقي در بارگاه خلفا و امراي عرب بود. يعني همين قضيه، در مورد سلاطين ايران هم صدق مي کند. پادشاهان که اهل موسيقي لهو بوده، و دربارهاي موسيقي طرب داشته اند، کم نيستند. که از آن جمله مي توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. ⬅️توجه مي کنيد که موسيقي در خدمت چه جريان ها و کساني بوده است؟! اينکه مي بينيد در کلمات فقها، موسيقي، مقوله اي حرام و ممنوع و دست نزدني و نزديک نشدني است، به همين خاطر است. ⬅️... چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را - که اعتبار موسیقی است - چنین خوار و ذلیل کنند؟! که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت می‌شود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت می‌شود ما هم مثل غربی‌ها کنسرت داشته باشیم (عنوانش را مثلا محفل خوانندگی بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم - اعم از معمولی و متدین - بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند...» -مجله پرسمان، دی ماه ۱۳۸۴ شماره ۴۰ https://hawzah.net/fa http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 🔴در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود...🔴 (شهید مرتضی آوینی) #شهید_آوینی #مدافع_حرم #شهدای_روحانی #شهید_دهقانی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغه‌های حوزوی
💠انقلاب اگر نظام دانايى خود را توليد نكند، شكست می‌خورد 🔸 اگر عاقلانه تأمل نشود، نه از تاک نشان مانَد، نه از تاکنشان... 🔻شوكران چهاردهم با دكتر حميد پارسانيا، رئيس سابق دانشگاه باقرالعلوم، متفكر و نظریه‌پرداز فلسفه علوم اجتماعى 📺 دوشنبه، ساعت ٢١، شبكه چهار سيما، برنامه شوکران؛ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠گنگره جهانی اربعین؛ 🔸نگاه تمدنی به اربعین در بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در سخنرانی سال۱۳۵۲ ⬅️...شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود. زیارت الاربعین. ⬅️می‌دانید یکی از علائم ایمان زیارت اربعین است... که مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه‌ این رشته‌ها به آنجا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضا فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند؛ اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آن‌ها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود. ⬅️همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آن‌ها داشت و آن اینکه هم‌دیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک کنگره‌ جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه (ع). ⬅️این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای حسین است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آن‌ها را به قلب دشمن فرو برده. ⬅️بنابراین مسأله‌ اربعین یک مسأله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطره‌انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگان راه خدا‌، اینجا جمع بشوند تشیع‌، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند. ⬅️اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی (ع) به ما ارائه دادند. 🔺بخشی از سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد امام حسن(ع)مشهد در اسفند ۱۳۵۲ -به نقل از محکمات http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت علیه روحانیت! 🔸اختلافات مکتوم و جدال‌های معلوم 🖋علی زمانیان ⬅️روحانیت ایران در حال حاضر امواج تند و بعضا نگران کننده‌ای را از سر می‌گذراند. تجربه‌هایی که به ویژه در چند دهه‌ی اخیر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، هر یک آثار و نتایجی در پی داشته و دارد. علاوه بر این که علل و عواملی دست به دست هم داده است تا روحانیان در فراز و نشیب تاریخی و سرنوشت‌ساز کنونی به انواع مسئله‌ها دچار شوند، نتایج و پیامدهای تضعیف کننده نیز حیات اجتماعی و سیاسی روحانیت را با چالش روبرو کرد. ⬅️پرداختن به سلسله‌ی علل و عوامل، نیاز به نوشتاری طولانی دارد، اما در این جا صرفا به یک نکته اشارتی می‌شود. ⬅️در طول تاریخ، روحانیت همواره سعی کرده است منزلت و احترام گروه، صنف و یا طبقه ی خودشان را در ساحت عمومی جامعه حفظ نماید. مراعات یکدیگر را بکنند و دست کم در علن و آشکارا مقابل یکدیگر صف آرایی نکنند. از این رو با همه‌ی اختلافات و احیانا تقابل‌هایی که با یک‌دیگر داشتند، آن اختلافات را مسکوت گذاشته و از بیان آن نزد جامعه خودداری می‌کرده است. اما آن رابطه‌ی به ظاهر مسالمت‌آمیز میان روحانیت، در سپیده‌دم پیروزی انقلاب، جای خودش را به تیرگی رابطه و تقابل آشکار داد. این تقابل و رویارویی از بالاترین سطح روحانیت، یعنی مراجع تقلید آغاز گردید. فارغ از ماهیت و محتوای نزاع‌ها و یا داوری در باب آن‌ها، اما این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که بتدریج آن جدال‌ها و تسویه حساب‌ها به خیابان‌ها کشیده شد و هر یک از آن‌ها آثاری را بر جای گذاشت. ⬅️ستیز روحانیت علیه روحانیت، با افشاگری‌ها و متهم کردن‌ها آغاز گردید. برخی از مراجع تقلید در این نزاع‌ها مورد انواع بی مهری‌ها و توهین‌ها از سوی تریبون‌های رسمی و شعاردهندگان تندرو در تظاهرات‌های طراحی شده‌ی خیابانی قرار گرفتند. به خانه‌هاشان هجوم آورده شد و زندگی‌شان تخریب گردید. اوج چنین تقابلی را می‌توان در حصار چندساله و توهین‌های علنی علیه آیت الله منتظری ملاحظه کرد. آن تقابل هر چه که بود و فارغ از این که حق با چه کسی بود، اما روحانیت حاکم که بر سریر قدرت تکیه داشت، توجه نکرد که حتی اگر در این تقابل حق با آن‌ها باشد، اما این بدان معنا نیست که نتایج و پیامدهای عمل‌شان را خودشان تعیین و مدیریت می‌کنند. مهم این بود که آن حد و مرزِ احترام سنتی به روحانیت و به ویژه مراجع تقلید شکسته شد. آن چه که اهمیت داشت این بود که مرزهای حرمت روحانیت توسط خود روحانیت در هم فرو ریخت، مرزهایی که در طول تاریخ، کم و بیش مستحکم باقی مانده بود و حتی نظام پیشین هم آن را به رسمیت می‌شناخت. ⬅️نزاع و ستیز روحانیت علیه روحانیت، در حوزه و حریم روحانیت باقی نماند. مردم را نیز به میدان فراخواندند و از پشتوانه‌های آنان استفاده کردند. آنان نمی‌دانستند ممکن است مردم به فرمان‌شان بیایند اما دیگر به فرمان آن‌ها نخواهند رفت. این همان پاشنه آشیل نظامی شد که می‌خواست سقف سیاست را بر ستون حوزه بنا کند. نتیجه این شد که حریم سنتی مراجع تقلید و مجموعه‌ی روحانیت به دست خود روحانیت از میان رفت. آن دیواری که قرار بود بر سر برخی فرو بریزد اما بر کل روحانیت آوار شد و حرمت تاریخی و سنتی‌شان را در جدال‌ها تخریب کرد. روحانیتی که نقد اجتماعی نسبت به خود را برنمی تافت، به یک باره در برابر تهاجمی بزرگ قرار گرفت که از میان خودشان آغاز شده بود. ⬅️زمان و تاریخ، برنمی گردد. آن مرزهای شکسته، ترمیم نمی‌شود. دیوارهایی که بر حریم مراجع تقلید کشیده شده بود، برداشته شده است. اقتدار سنتی روحانیت با بحران روبرو شده و پایه های منزلت اجتماعی‌اش سست و بی اعتماد گشته است. البته اقتدار به علت‌های دیگری هم فرو ریخت، اما کشمکش روحانیت علی روحانیت، علت قابل تاملی است که باید در نظر داشت. روحانیت به جای این که گریبان دیگران و به ویژه روشنفکران را در فروکاهش منزلت اجتماعی و فروریختن مرزهای پیشین بگیرد باید که علت را در خود بجوید و خویش را به داوری تاریخ ببرد. ♦️جدال و کشمکش روحانیت علیه روحانیت هنوز ادامه دارد و بقایای اقتدار و احترام سنتی را چون سیل با خود می برد. این نزاع و ستیزها سرمایه تاریخی‌شان را فرسوده می کند، البته اگر چیزی باقی مانده باشد. 1397/08/12 -به نقل از خرد نقد http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠من یک ضد آمریکایی هستم 🖋میثم مهدیار ♦️اگر شما یک فعال و دلسوز واقعی محیط زیست باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا بزرگترین آلوده کننده محیط زیست در جهان است ♦️اگر شما یک فعال صلح جهانی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا بیشترین نقش را در هدایت مستقیم و غیر مستقیم جنگ ها در جهان در دهه های اخیر داشته است و میلیون ها انسان را به کام مرگ فرستاده است. ♦️اگر شما دموکرات واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا تعداد زیادی از دولت ها و حکومت های مردمی از شیلی تا ایران را با کودتا ساقط کرده و در عوض مانع از سقوط بسیاری از حکومت های دیکتاتوری از جمله سعودی ها بوده است. ♦️اگر شما یک فعال ضد سرمایه داری یا یک چپ واقعی هستید حتما یک ضد آمریکایی هم هستید چون آمریکا تجلی سرمایه داری وحشی مدرن و پست مدرن است که بیشترین درآمدش از تولید و فروش سلاح های کشتار جمعی است. ♦️اگر شما یک مسلمان واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون در یک دهه گذشته آمریکا به دو کشور مسلمان حمله کرده و ضمن تجهیز و آموزش تروریست ها، با ایجاد جنگ نا امنی در استراتژیک ترین منطقه انرژیک جهان تامین انرژی برای جهان سرمایه داری را تضمین کرده است. ♦️اگر شما یک خانواده دوست واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون هالیوود یکی از اصلی ترین ابزارهای فرهنگی سرمایه داری برای اضمحلال خانواده ها بوده است. ♦️اگر شما یک فعال حقوق بشر باشید حتما یک ضد آمریکایی هستید چون هرساله تعداد زیادی (امسال تا کنون نزدیک به هفتصد نفر) آمریکایی به دست پلیس آمریکا کشته می شوند و این رژیم بسیاری از کسانی که تهدیدی برای جهان خواری او هستند در سراسر دنیا با ترور و صحنه سازی از بین می برد. همچنین انسانهای بسیاری در آفریقا و آسیا به عنوان موش آزمایشگاهی طعمه آزمایشهای دارویی و میکروبی و شیمیایی این رژیم شده اند. ♦️اگر شما یک فعال حقوق کودکان باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون بزرگترین حامی دولت کودک کش صهیونیستی امریکاست و هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی ماهانه دهها کودک پاکستانی و افغانستانی را به کام مرگ میفرستند. ♦️اگر شما یک ایرانی واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون بیشترین هجمه های اقتصادی (طرح اصلاحات ارضی،تحریم، بلوکه کردن پولها و.. ) محیط زیستی ( طرح اصل چهارم ترومن) سیاسی ( کودتا، حمایت از جنایت های شاه، تحریک و حمایت صدام به حمله به ایران، حمایت از گروهک های تروریستی همچون منافقین و..) و تبلیغاتی و فرهنگی (از هالیوود تا فاکس نیوز) به ایران از جانب آمریکا بوده است. ♦️اگر شما مدافع حقوق زنان و مخالف استفاده از زنان به عنوان کالاهای جنسی هستید شما حتما یک ضد آمریکایی هستید چون آمریکا و هالیوودش مظهر و مبلغ استثمار جنسی زنان است. ♦️اگر شما مدافع واقعی علم در خدمت بشریت باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون سلاح های پیشرفته و گوناگون آمریکا نماد و پیشرو استفاده ابزاری از علم در جهت نابودی بشر و محیط زیست است. 🔴و دهها دلیل دیگر وجود دارد که اجازه نمی دهد یک ایرانی ضدآمریکایی نباشد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نامه‌ای برای پاپ، نامه‌ای برای چه؟ 🖋مهراب صادق‌نیا ⬅️روز گذشته آیت‌الله دکتر محقق داماد به زبان فارسی نامه‌ای به پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان نوشته و از ایشان خواسته‌اند که در مسئله‌ی تحریم‌های ظالمانه‌ی آمریکا علیه ایران مداخله کرده و "ارشادات لازم را مبذول" دارند. ⬅️پاپ فرانسیس احتمالاً این نامه را که با ادبیاتی حقوقی-الاهیاتی و تا اندازه‌ای مستند به کتاب مقدس مسیحی نوشته شده است، بخواند و خوش‌حال شود که " یکی از معلّمین دینی" از ایران در این شرایط سخت ارشادات او را مفید دانسته و از او کمک طلبیده است. اما احتمالا پیشِ خودش فکر خواهد کرد که به یک حکومت سکولار در یک کشور بیشتر پروتستان، چه ارشادی می‌تواند داشته باشد. ⬅️سال‌هاست که شماری از ارباب ادیان به بهانه‌ی محیط زیست، گازهای گل‌خانه‌ای، جنگ و ترور، مهاجرت و پناهندگی و ده‌ها معضل بین‌المللی گرد هم جمع می‌شوند، به هم نامه می‌نویسند و توان خود را برای حل این مشکلات روی هم می‌گذارند ولی آب از آب تکان نمی‌خورد. این یعنی آن که مذهب نقش سنتی خود را دستِ‌کم در سطح قدرت‌ها و حاکمان از دست داده است. ⬅️حکومت‌های امروز ترجیح می‌دهند که به مجامع و قوانین بین‌الملل پای‌بند باشند تا به آموزه‌های کتاب مقدس و نصحیت‌ها و ارشادات پاپ‌ها. ⬅️من هم می‌دانم احتمالاً استاد ما از سرِ دل‌سوزی و تعهّد به ملّت خود خواسته است با کمک ارشادات پاپ فرانسیس وجدان عمومی جامعه‌ی آمریکا را بیدار کند، بلکه رئیس جمهور خیره‌سرشان را وادار کنند که قدری از ماجراجویی خود دست بکشد؛ ولی واقعیّت آن است که حاکمانِ جهان، دین را به توده‌ها داده و قدرت را از آنِ خود کرده‌اند و در این میان معلم‌های دینی حرفشان در کشور خودشان هم شنیده نمی‌شود، چه رسد به جامعه‌ای که خود را سکولار معرفی می‌کند. ⬅️در دنیای امروز، دین و فهم دینی ممکن است برای توده‌ها مهم باشد، آن‌قدر که برایش جنگ کنند و یا صلح؛ اما برای حاکمان نه. در روزگار ما همین که پاپ فرانسیس و همه‌ی پاپ‌ها و معلمان و مبلغان ادیان بکوشند پیروانشان را از جنگ‌های مذهبی بر حذر دارند و کمک کنند تکفیر و تبشیر آتش کینه و دشمنی نیافروزد، کاری بس ستُرگ کرده‌اند. ۹۷/۸/۱۳ -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سابقۀ پیشین و روز پسین 🖋رضا بابایی ⬅️روحانیت و حوزه‌های علمیه در ایران، از روز نخست تا امروز، دو مسئولیت را برای خود تعریف کرده‌‌اند: اجتهاد و تبلیغ. اگرچه مقصد و مقصود نخست طلاب، اجتهاد است، در عمل گروهی اندک از آنان به این جایگاه می‌رسد؛ به‌ویژه از آن رو که مجتهد اگر به مقام مرجعیت نرسد و مردم از او تقلید نکنند، اجتهاد او فایده‌ای چندان برای دیگران نخواهد داشت. از سوی دیگر شمار کسانی که می‌توانند بر مسند مرجعیت بنشینند و رساله بدهند و مقلدانی را گرد خویش جمع کنند، در هر دوره‌ای کمتر از انگشتان دو دست یا قدری بیشتر است. ⬅️بنابراین بیشتر طلاب، ناگزیر روی به سوی تبلیغ می‌آورند و برخی نیز شغل‌های متناسب با شخصیت حوزوی‌شان یا حتی نامتناسب با آن برمی‌گزینند. از این رو حوزه در ادوار گذشته اندک‌اندک ماهیت تبلیغی یافت و بیشتر مرکزی برای تربیت مبلغ شد تا پرورش مجتهد. ⬅️دروس و برنامه‌های حوزوی نیز همین رویکرد را یافت؛ به‌گونه‌ای که اکنون وابستگی حوزه‌های علمیه در ایران به منبر و خطابه و فرصت‌های تبلیغی(محرم، صفر، فاطمیه‌ها، رمضان، مجالس ترحیم و...) در حد پیوستگی ماهوی است و بدون این فرصت‌ها فلسفۀ وجودی حوزه نقصانی عظیم می‌پذیرد. ⬅️افزون بر این، نتیجه‌ای که حوزه از رهگذر تبلیغ در روستاها و شهرهای دور و نزدیک گرفته است، بسیار بیش از فایده‌ای است که از تعدد مرجعیت‌ها و مجتهدان برده است. ⬅️پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حضور حوزویان در مناصب سیاسی و اجتماعی، حوزه برای پیشبرد اهداف فرهنگی و سیاسی خود، همچنان روی به سوی تبلیغ آورد و اندیشید که می‌تواند از طریق گفتار و نوشتار و گاهی اجبار، گره‌های سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی جامعه را بگشاید؛ غافل از آنکه معضلات اجتماعی را در جامعۀ پیچیدۀ شهری نمی‌توان با سخنرانی و گفتارهای تبلیغی و نصیحت و گاهی روش‌های قهری حل‌وفصل کرد. مثلا وقتی با پدیدۀ ازدواج‌گریزی جوانان روبه‌رو شد، نخست در فضیلت ازدواج سخن‌ها گفت و کتاب‌ها نوشت و پی‌درپی جلو دوربین صداوسیما رفت. در گام دوم خانواده‌ها را به آسان‌گیری در ازدواج جوانان توصیه کرد. هم‌زمان به افزایش وام ازدواج و راهکارهای این‌چنینی روی آورد. اما همسرگزینی و تشکیل خانواده، بیش از توصیه و تبلیغ و سخنرانی و وام، به امنیت شغلی و امکانات حداقلی و امیدواری به آینده نیاز دارد، و اشتغال‌زایی سراسری نیازمند همگرایی در سطح ملی و بلکه جهانی است و نهادهای ایدئولوژیک مانند حوزه، بیشتر در حفظ مرزها و برجسته‌سازی تفاوت‌ها می‌کوشند تا همگرایی با همۀ طبقات و گرایش‌های اجتماعی و هم‌زیستی اختیاری با جهانیان. ⬅️همچنین هیچ‌ یک از فضیلت‌های اخلاقی در جامعه نهادینه نمی‌شود مگر آنکه زمینه‌های اجتماعی آن فراهم شود. زمینه‌های اجتماعی نیز کمترین نیاز را به سخنرانی و تبلیغات و گفتار و نوشتار و اجبار و نصیحت دارد. گفتاردرمانی، اگرچه در برخی محیط‌ها و برای برخی مخاطبان پاسخگو است، به هیچ روی نمی‌تواند ساختار جامعۀ شهری را دیگرگون کند، یا همۀ نظریه‌های علمی را یک‌سره به زانو درآورد؛ نظریه‌هایی همچون «روان‌شناسی قدرت» که می‌گوید: «در جهان انسانی هیچ چیز به اندازۀ قدرت، انسان‌ها را به‌ یک‌دیگر شبیه نمی‌کند. بنابراین بدون مدیریت قدرت، مدیریت توسعه‌محور جامعه ممکن نیست.» ⬅️نهاد و گروهی که مسئولیت کشورداری را بر عهده می‌گیرد، می‌بایست مقتضیات کشورداری و تجربه‌های کلان بشری را بپذیرد و با برخی خصلت‌های تاریخی خویش وداع کند؛ اگرچه آن خصلت‌ها و روش‌ها در دوره‌هایی از تاریخ کارساز بوده‌ و حتی معجزه کرده است. اما متأسفانه گاهی چنان است که حافظ گفته است: آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر کین سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقه در عصر غیبت قادر به ساخت مدینه فاضله نیست 🔈مهدی نصیری ◀️بر اساس مبانی کلامی شیعه، قوام دین و دنیا به حاکمیت مبسوط الید حجت معصوم (نبی و یا امام) خداوند بستگی دارد و اگر این حاکمیت سلب شود و لو آن که معصوم حاضر و ظاهر باشد و به خصوص اگر به خاطر سلطه ظالمان و عدم پشتیبانی مردم، در پرده غیبت برود، جامعه بشری دچار خلا عظیم هدایتی و سیاست ورزی در امور دینی و دنیایی اش می شود و شرایطی اضطراری بر جامعه حاکم می شود و هیچ عاملی جز اعاده حاکمیت معصوم نمی تواند این خلا را به کمال و در حدی رضایت بخش پر کند. ◀️اگر تصور کنیم که حکومت دینی می تواند بر موانع ساختاری ایجاد شده توسط مدرنیته در همه بخشهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سبک زندگی و … غلبه کند و طرح تمدنی اسلامی در حدی بالا و رضایت بخش را بریزد، این تصور از شناخت واقعیتهای زمانه به دور است. ◀️بدعتی بزرگ به نام مدرنیته بستر تمدنی موجود را چنان ویران کرده است که بذر احکام و آموزه های دینی نمی تواند در این شوره زار تمدنی به برگ و بار لازم بنشیند و یک حکومت دینی در این عصر ناگزیر به تن دادن به راه حل‌های عرفی و غیر دینی و غربی در بسیاری از عرصه هاست همان گونه که جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون به این راه حلها از باب ضرورت تن در داده است. ◀️وقتی در دوران سیطره مدرنیته از پذیرش ساختارهای مدرن ناگزیر بودید، طبیعی و بلکه ضروری است که در بسیاری از موارد حکومت دینی و فقهی برای سامان دادن به این ساختارها و استفاده کارآمدتر از آنها به متخصصان و کارشناسان و تجربیات مدرن مراجعه کند و از علم و تجربه آنها بهره بگیرد. ◀️در پارادایم و گفتمان مسلط بر حوزه ها و نظام آمورش حوزوی، تحلیل عمیق و بنیادینی از دنیای جدید وجود ندارد و بلکه بعضا علوم و تکنولوژی مدرن محصول تعالیم دینی قلمداد می شود که غربیها به این تعالیم عمل کرده اند اما مسلمین از آن فاصله گرفته‌اند! حتی فقیهی بزرگ مانند نایینی دموکراسی غربی را از مصادیق آیاتی چون «و امرهم شوری بینهم» می بیند. ◀️وقتی تحلیل حوزه و فقه ما از مدرنیته صرفا یک تحول کمّی باشد و پشت مدرنیته یک مکتب را با جهان بینی و ایدئولوژی و ساختارهای خاص خودش که بنیادا در تقابل با دین و شریعت است نبیند، تصور می کند که تمدن سازی دینی و جامعه پردازی فقهی و شرعی امری سهل و ساده است و اگر چهل سال هم تجربه حکومتی داشته باشد و ناکامی های فراوانی را هم پیش روی خود در دینی کردن جامعه و ساختارها (در حد مطلوب و رضایت بخش) داشته باشد، باز هم به حکم این که حرف مرد یکی است، می گوید فقه حلّال همه مشکلات است و مشکل فقط در این است که حوزه تحرکش کم است و یا مدیریت آن مثلا انقلابی نیست و یا آن که درسهای خارج آن سکولار است و تحلیل هایی از این دست که ممکن است بهره ای از حقیقت هم داشته باشند اما بدون شک ریشه مشکل در این امور نیست. ◀️اگر حوزه ها و فقه و جمهوری اسلامی، مدام از طرح یک حکومت و جامعه و تمدن دینی سخن بگویند و در عمل توفیقاتشان در عرصه هایی به خصوص در زمینه اقتصاد و معیشت مردم و نیز کارآمدی نظام اداری و بدتر از همه در برخورد با مفاسد اقتصادی و چپاول بیت المال توسط الیگارش های موجود در جناحهای سیاسی، رضایت بخش نباشد، مردم این ناکامی ها را به حساب دین و همان شعارهایی خواهند گذاشت که شما مدام تکرار می کنید و نه به حساب بستر تمدنی منحط و فساد آفرین محصول مدرنیته و البته علاوه بر آن مدیریت ضعیف و بعضا فشل موجود در جمهوری اسلامی. ◀️کسانی که غافل از تنگناهای موجود در عصر غیبت و زمانه سیطره مدرنیته، حوزه و فقه را منجی و حلال همه مشکلات و قادر به ساخت اتوپیای دینی معرفی می کنند و از عنصر واقع بینی و زمان شناسی که مورد سفارش اهل بیت (علیهم السلام) به شیعیان است، غافل می شوند، در زمره غالیانی هستند که ممکن است فقه و دین را از انجام مقدوراتش نیز باز دارند و میدان را یک سره به دست دین ستیزان بسپارند. ◀️در ظلمات زمانه کنونی یک جرقه می تواند کاری عظیم باشد تا چه رسد به نهضت و تاسیس نظامی که یک اتفاق عظیم و شگفت آور در دنیای امروز و تحت سیطره مدرنیته بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام و عمر چهل ساله آن هر کدام به طور جداگانه یک اعجاز به مدد خداوند بوده است. اصلاح سی درصدی امور هم در این شرایط یک دستاورد بی نظیر است. پس جایی برای یاس و ناامیدی و کنار کشیدن از صحنه سیاست و مبارزه و اصلاح گری نیست اما باید به یک نکته توجه داشته باشیم که اگر دایره اصلاح گری و انقلابی گری را از حیطه مقدوراتمان فراتر نهیم و انقلابیون غالی شویم ممکن است همان قدر مقدور را نیز از دست بدهیم. -به نقل از مباحثات http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت در تمام ابعاد باید در کنار آموزش و پرورش باشد 🔸گزارش همایش سالانه ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش پرورش ♦️آیت الله اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه کشور: ◀️پیامبر(ص)، تمام معلمان، مربیان پزشکان و طبیبان قلب‌های جامعه هستند و نقش معمار جان و روح را دارند. در آموزش و پرورش، حوزه و دانشگاه آن زمانی به‌ وظیفه خود درست عمل کرده‌ایم که مانند طبیب جان و دل عمل کنیم. ◀️رسالت ما در ستاد همکاری بین حوزه و آموزش و پرورش تجمیع توانمندی‌های کلان و بنیادی، دانایی‌های مصداقی، مهارت‌های لازم و انگیزه‌های وافر برای هدایت خلق و پایه‌ریزی درست در کودکی و نوجوانی است. ◀️ابزارهایی از قبیل تشویق، تذکر، بازدارندگی، پیش‌برندگی و نفوذ بر عمق جان می‌تواند منجر به ‌یک شخصیت جامع و متوازن شود در نهاد حوزه و آموزش و پرورش و مدرسه باید به‌کارگیری شود. ◀️سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بیش از 6 سال مورد توجه بوده است. این سند برآمده از تمام تجربیات چهار دهه گذشته انقلاب اسلامی بوده. در این سند تلاش شد تا تمام تجارب جمع‌آوری شود، با یک نگاه کلان این سند تولید شد. باید شاهد این باشیم که این سند در تمام شهرها و مدارس مورد بازخوانی و توجه قرار گیرد، همچنین درباره این سند باید مطالعه و فرهنگ‌سازی کرد و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز باید برای پیشبرد سند تحول بنیادین و تامین نیازهای سخت و نرم‌افزاری آن بیشتر کمک کنید. این سند یک نگاه جامع و متوازن به‌تربیت با توجه به‌نگاه اجتهادی و عقلانی اسلامی داشته است. ◀️دانش‌آموزان ما باید همزمان با فراگیری‌های خود از تربیت اجتماعی، سیاسی، هنری نیز برخوردار باشند، همچنین دانش‌آموزان باید تعلق به‌نظام خانواده را حس کرده و در عمق جان خود داشته باشند، بنابراین مقوله خانواده و تعلقات خانوادگی از نکات مهم در این سند است. ◀️سیستم آموزش و پرورش باید کشور را به‌بالاترین درجات علمی برساند و رشد علمی کشور را برای دانشگاه و حوزه پایه‌ریزی کند، علاوه بر این توجه به‌مهارت‌های زندگی و روح معنوی و اخلاقی از دیگر نکات کلیدی سند تحول بنیادین است که باید مورد توجه قرار گیرد. ◀️آموزش و پرورش را باید در اولویت‌های مسائل کشور بدانیم و همه باید حامی و همراه آموزش و پرورش باشیم و روحانیت نیز باید در تمام ابعاد کنار آموزش و پرورش و جوانان باشد، آنگاه افراد با این نگاه در کار تبلیغ خود نیز موفق‌تر هستند. ◀️تعلیم و تربیت هم از لحاظ درون مایه‌های دینی، دقیق و عمیق بوده و هم از لحاظ دانش‌های علوم تربیتی یک دنیای بی‌پایان است که برای تامین نیازها به‌عظمت این کار و لوازم و اقتضائات آن توجه داشته باشیم که نیازمند این است که حوزه به‌صورت عمیق به‌موضوع تعلیم و تربیت نگاه کند. ◀️مدیریت حوزه‌ها در یک سال مدیریت خود در طراحی‌های جامع خود طرح کار ویژه‌های روحانیت، آمایش و 200 رشته و گرایش در مقاطع مختلف در 11 حوزه آموزشی طراحی شده و در این درخت واژه رشته‌ها به‌حوزه تعلیم و تربیت در فقه، مشاوره پرداخته شده، همچنین در طول یک سال چند رشته را در حوزه تربیت اسلامی و مشاوره نهایی شده و مسیر اجرا را طی می‌کند. ◀️در مدارس مهم کشور گروه‌های علمی در حوزه‌های فقهی و کلام تشکیل دهیم و اعلام شده که حدود 400 گروه تشکیل شده و لازم است که در مدارس به‌نحوی هیات‌های اندیشه‌ورز ناظر بر مسائل آموزش و پرورش وجود داشته باشد. ◀️باید مطالعات مستمر برای آسیب‌شناسی وضعیت دانش‌آموزی تشکیل شود و اگر مطالعات آسیب‌شناسی نداشته باشیم، تمام کارها به‌خوبی انجام نمی‌گیرد. ◀️جایگاه آموزش و پرورش از سوی جامعه نیز باید مورد حمایت و همراهی قرار گیرد، همچنین تمام حرکات آموزش و پرورش در چهارچوب قانون و مقررات باید صورت گیرد. -به نقل از http://hamkariha.ir http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ایده های حوزویان و معلمان در یکدیگر تنیده شود 🔸گزارش همایش سالانه ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش پرورش ♦️سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش پرورش: ◀️شیوه گذشته به گونه ای بود که همه معلومات و علم آموزشی دانش آموزان که ابتدا در متوسطه دوم، سپس متوسطه اول و امروز به دوره ابتدایی منتقل شد، بیشتر جنبه شناختی را محور قرار داد و جایگاهی برای کسب مهارت های تربیتی و پرورشی قائل نشد. ◀️با طراحی برنامه های متعدد به دنبال تقویت و توسعه فعالیت های تربیتی و فرهنگی با همکاری حوزه های علمیه در مدارس انجام دهیم. نباید تعامل و ارتباط میان حوزه و آموزش و پرورش را با چسب به یکدیگر بچسبانیم، امروز هجمه های سنگینی نسل جوان و نوجوان ما را تهدید می کند، باید حوزه و آموزش و پرورش با یکدیگر تنیده شوند و حوزه نقش هیئت اندیشه ورز آموزش و پرورش را ایفا کند. ◀️امسال اتفاق خوبی که رقم خورده است، اختصاص دو ساعت رسمی آموزش و پرورش به مسئله معلم و دانش آموز می باشد که بر اساس نیازهای روز و با تشخیص آموزگار، اداره شود. ◀️کاستی ها و نواقصی که وجود دارد همه اش به نظام آموزش و پرورش برنمی گردد و خیلی از آن متوجه نظام آموزش و پرورش نیست و البته بخشی از این نقص به عهده نظام آموزش و پرورش است و در ایفای نقش و پذیرش مسئولیت و تخلق به اخلاق عملی و نظری نقایصی دیده می شود. ◀️در دو دهه اخیر ناخواسته انحرفهای در برنامه رسمی و غیر رسمی آموزش و پرورش دچار شده ایم که موجب شده سهم اهداف تربیتی کاهش یافته و اهداف آموزشی و شناختی آنان حافظه محوری و آنهم حافظه کوتاه مدت شده و در سطح دانش خیلی مطالب را به خوبی حفظ می کنند ولی آنجا که به طور مثال باید حوانمروی و حلال و حرام را در عمل و در زندکی به کار ببرند نمره خوبی نمی گیرند. این انجراف یعنی توسعه و گسترش مهارت آموزی به نفع اهداف شناختی و کاهش اهداف تربیتی ابتدا در متوسطه دوم و پایه های 11 و 12 آغاز شد و این مصیبت در نظام آموزش و پرورش و متاسفانه در دوره ابتدایی هم شاهدیم که این موضوع فراگیر شده و سایه شوم خودش را در فضای تربیتی و پرورشی ما انداخته و گسترده است که کنکور یکی از عوامل بود که امیدورام با تلاش هایی که صورت می گیرد سهم این عامل کاهش یابد و سهم اهداف پرورشی و تربیتی بیشتر اختصاص یابد که البته این امر دشوار است زیرا جامعه در 20 سال گذشته به آن عادت کرده است. ◀️انحراف در فرایند یادگیری و یاددهی موجب شده که برنامه های ما بر اساس سند بنیادین اولا عوامل حذف شود که یکی از آنها کنکور است که سهمش را باید کاهش داد و می توان عطش آن را کم کرد زیرا در 85 درصد ظرفیت آموزش عالی و دانشکاه ها نیازی به کنکور نیست و بر اساس سوابق تحصیلی می توان دانش آموزان را جایگزین کرد. ◀️تلاش داریم عوامل موجده ای که باعث ایجاد این اتفاق شده و اهداف تربیتی را کنار زده و صرفا همه اهداف شناختی شده است را برطرف کنیم و امیدواریم از دوره ابتدایی کار به نحوی جلو رود که آزمون های مخرب و بی فایده تحت عنوان مختلف برگزار می شود، ممنوع کرده و کتاب های کمک درسی در این دوره منع و کنترل شده است که در ادامه نیز برای پایه های بالاتر این امر در نظر گرفته شده است. ◀️مدرسه محلی برای تمرین زندگی است و باید به کارگاهی آموزشی برای زندگی شود و باید یاد بگیرند که مسأله زندگی خود را چگونه حل کنند که آموزه ای عینی دینی نیز داریم. در بسیاری از کشورها نیز این رویکرد مورد توجه است ، که مدرسه به عنوان کانون اجتماعی باز تعریف شود و همان چیزی است که تحت عنوان کانون تربیتی محله نام برده شده و در سند تحول مدرسه باید به محیط با نشاط و سرزنده برای دانش آموزان تبدیل شود و در نیازهای فردی و زندگی اجتماعی مورد نیاز و عمل قرار گیرد نه اینکه حاقظه محوری باشد. ◀️برای اصلاح این مسیر نیازمند فکری معنوی و کارشناسی حوزه های علمیه هستیم و در دوره های فرهنگیان به صاحب نظران حوزه نیازمندیم. ◀️چسباندن حوزه و آموزش و پرورش مشکلی را حل نمی کند، بلکه باید به هم تنیده باشند و آموزش و پرورش حوزه های علمیه را به عنوان هییت اندیشه ورز باشد و از آنان به عنوان نخستین امر راهنمایی بگیرند که در این صورت همکاری بین حوزه و آموزش و پرورش صورت می گیرد. -به نقل از http://hamkariha.ir http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠رمزگشایی از یک علت بر زمین ماندن مهمترین توصیه‌‌های رهبر انقلاب 🖋محمد مطهری ⬅️اگر بنا بود در میان صدها توصیه رهبر انقلاب در دوره سی ساله رهبری، فقط و فقط یک جمله به عنوان کارسازترین، راهگشاترین و کلیدی‌ترین توصیه انتخاب شود، من بی‌تردید جمله‌ای را انتخاب می‌کردم که ایشان ماه گذشته در ابتدای درس خارج خود بیان کردند و با یک هفته تأخیر منتشر شد: «مسئولان جز در موارد نظامی، امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، باید شفاف باشند». ⬅️جالب است که امیرالمؤمنین علی(ع) در کلام خود - که این توصیه رهبری بیانی از آن است - اطلاع مردم از همه امور به جز اسرار جنگی را یکی از «حقوق مردم بر خود» به عنوان حاکم می‌شمارند (َالا وَ اِنَّ لَکُم عِندِی اَن لَا اَحتَجِبَنَّ دُونَکُم سِرّاً اِلّا فی حَرب). ⬅️اگر این توصیه اسلامی ولو به طور ناقص در کشور ما رعایت شده بود، امروز نه تعفن اختلاسها جمله «تا توانستند خوردند و بردند» را تبدیل به اعتراضی شایع کرده بود، نه فقر و اعتیاد و فحشا و سرقت و مستی هرگز در حد و اندازه امروز بود، نه این مقدار بدبینی نسبت به روحانیت وجود داشت، نه دینداری مردم این میزان لطمه دیده بود، نه روسریها در مقابل نگاه بی‌تفاوت اکثر مردم بر سر چوب می‌رفت، نه این تعداد «خوار» (زمین‌خوار، جنگل‌خوار، کوه‌خوار، دریاخوار و ...) آنهم از نوع پرنفوذ و خاردارش در دوره نظام اسلامی تولید شده بود، نه دلسوزانی به خاطر افشاگریِ به حق و درست به زندان و سلول انفرادی هدایت می‌شدند، نه برخی ژن‌های خوب و نازنین چنین جرات نشستن بر سر سفره‌های آماده را داشتند و نه شهر، جولانگاه زورگیران بود. (اخیرا دیگر استفاده از موتور و همراه را هم لازم نمی‌بینند و به تنهایی با پای پیاده و با تهدید قمه، موبایلها را از چنگ مردم بی‌پناه بیرون می‌آورند و خرامان از هوای پاییزی لذت می‌برند). به قول ناصر خسرو: خصم خرامان درين ضياع، فراوان! ⬅️این توصیه رهبر انقلاب عملا در سطوح مختلف مدیریتی و نیز صدا و سیما دنبال نشد و نخواهد شد، زیرا اولا برخی از مقامات (چه انقلابی و چه نیمه‌انقلابی یا غیر انقلابی و در رده‌های مختلف) اگر به این جایگاه رسیده‌اند از برکات عمل نشدن به همین توصیه است و طبعا با عملی شدن آن، موقعیت خود را در خطر جدی خواهند دید. ثانیا: مانور دادن روی این جمله نه نان دارد و نه سود جناحی. پس نمی‌توان آن را چماق کرد و بر سر جناح مقابل کوبید و بهتر است هر دو اردوگاه، کوتاه بیایند تا رازی از پس پرده‌ها برون نیفتد. ثالثا: این توصیه اگر عملی شود بسیاری از امور را باید برای مردم توضیح داد، که اگر خود مدیر هم به آن مایل باشد اطرافیان مانع‌تراشی می‌کنند. ⬅️بسیاری از اخباری که نباید محرمانه تلقی می‌شدند در کشور ما محرمانه بوده و هستند. دلایلی هم که اقامه می‌شود به ظاهر موجه است: سوء استفاده نکردن و شاد نشدن دشمن و بدبین نشدن مردم. (نتیجه این تدبیر را امروز می‌بینیم: نه دشمن شاد است و نه مردم بدبین!) ⬅️در واقع در بسیاری موارد، مشکل اصلی شادی دشمن نیست بلکه آرامش دوستان است و در معرض فشار افکار عمومی قرار نگرفتن و منافع شخصی و باندی. ⬅️چند روز پیش پیرمردی رنج‌دیده خطاب به یک وزیر چه پر معنا گفت: "خودتان می‌دانید و مملکتتان"! بنده هم دردمندانه می‌گویم که مسئولان عزیز! لاپوشانی‌ها و پاسخ ندادن به پرسشهای اذهان پر از ابهام مردم در عصر فضای مجازی، جامعه را خیلی زود به سوی انفجار می‌برد و قطعا خطر این مسأله برای نظام از خطر نفوذ و تحریم و تهدید دشمنان بسی بیشتر است. راه حل هم فیلترینگ‌ فضای مجازی نیست، فیلترینگ ظلمها، زیاده‌خواهی‌ها، پارتی‌بازیها و لاپوشانی‌هاست در کنار صداقت داشتن با مردم. ⬅️عمیقا معتقدم برخی برنامه‌ها و سیاستهای اطلاع‌رسانی صدا و سیما در دوره‌های مختلف مدیریتی، گر چه با نیت خدمت به نظام صورت گرفته و می‌گیرد، تأثیرش چیزی جز تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی وحتی اقدام علیه امنیت ملی نبوده است. ⬅️اینکه غالبا آن کلیپی از برنامه‌های تلویزیون، بیننده چند میلیونی در فضای مجازی پیدا می‌کند که در «برنامه زنده» پخش شده و در واقع از دست در رفته است باید مسئولان صدا و سیما را به تأملی عمیق وادارد. ⬅️قرار بر این است که مردم در نظام مردم‌سالاری دینی «سالار» باشند. ظاهرا رسم نیست که سالار را چنین بی‌خبر بگذارند؛ سالاری که اگر او را چنانکه باید در جریان ‌اخبار می‌گذاشتند از ترس او بسیاری از اقدامات غیرقانونی در کشور انجام نمی‌شد و امروز هر دروغ و اتهامی درباره نظام چنین مقبولیت گسترده‌ای در میان مردم پیدا نمی‌کرد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠غفلت از علوم انسانی اسلامی به معنای سپردن صحنه به سکولارها است 🔹حجت الاسلام علی اکبر رشاد: ⬅️برخی توهم کردند کسانی که سخن از تحول علوم انسانی به زبان می آورند و آرمان علوم انسانی اسلامی را دنبال می کنند با اصل علوم انسانی مخالف هستند که واقعیت ندارد اما واقعیت را نمی توان انکار کرد که علوم انسانی موجود رقیب فقه است. ⬅️علوم انسانی همه آنچه را که فقه مدعی است جز در عبادیات مدعی است، این گفتمان ها دو سبک زندگی ارائه می کنند و بین آن ها موازات توام با رقابت جدی وجود دارد، از نظر معرفتی با 2 گفتمان مبتنی بر فقه و علوم انسانی مدرن مواجه هستیم. ⬅️جمهوری اسلامی مبتنی بر مبانی فقهی و کلامی شیعی است اما متأسفانه بسیاری از شئون را به علوم انسانی سکولار سپرده ایم، در شئون فردی و شرعی مردم طبق فقه عمل می کنند اما در بسیاری از ساحات عرصه دست فقه نیست. -به نقل از شبکه اجتهاد http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درد و رنج حیوانات و احکام فقهی 🖋ابراهیم احمدیان (روزنامه‌نگار و پژوهشگر مطالعات اسلامی) ⬅️این یادداشت به‌صورت مختصر توضیح می‌دهد دین اسلام قابلیت‌هایی بسیار قابل‌توجه برای پایین آوردن مصرف گوشت، زدودن رنج و درد از حیوانات، منع شکار حیوانات و بهبود وضعیت محیط‌زیست دارد. این قابلیت‌ها در متون دینی دیگر ادیان موسوم به ابراهیمی وجود ندارند. با توجه به بحران فعلی محیط‌زیست و با استفاده از منابع روایی و فقهی حتی می‌توان از باب احکام ثانویه مصرف گوشت حیوانات حلال‌گوشت را در موارد بسیاری تحریم نمود و این حکم در سطحی وسیع می‌تواند به بهبود وضعیت آب و هوایی و کمک به بقای حیات‌وحش منجر شود. ⬅️تا همین اواخر ـ یعنی تا دو قرن پیش ـ نگاه فلسفه غرب به حیوانات بسیار بی‌رحمانه بود. در این نگاه، آنچه یک موجود جاندار را ذی‌حق می‌کرد، چیزی بود که آن را «دارا بودن عقل و مرتبه وجودی بالا و یا برگزیدگی» می‌دانستند. در فلسفه ارسطو و رواقیان ظاهراً خردورز و عاقل بودن (و به تعبیر صریح‌تر: آدم بودن) ملاک ذی‌حق بودن است. در نظام‌واره کیهان‌شناختی ارسطو، حیوانات در یک چرخه و سلسله‌مراتب وجودی، در پایین جدول جای دارند و در خدمت مراتب بالای جدول‌اند و بدین رو، هرگونه بهره‌کشی از حیوانات می‌تواند توجیه بپذیرد. و از همین رو است که در باور پیتر سینگر فیلسوف فایده‌گرای حامی حیوانات، تسلط نظریه ارسطو بر جهان فلسفه و کلیسا، از اقبال بد حیوانات بوده است. بنابر تفسیر آکویناس فیلسوف رسمی کلیسا، از سفر آفرینش، خداوند به انسان‌ها اجازه داده است بر حیوانات مسلط باشند و برای خداوند مهم نیست انسان با حیوانات چه می‌کند. تنها دلیل آکویناس برای ضرورت پرهیز از رفتار سنگدلانه با حیوانات این است که این کار می‌تواند به سنگدلی انسان بینجامد. رنج حیوانات برای آکویناس اهمیت نداشت. کانت با نگاه انسان‌محورانه معتقد بود که انسان مستقیماً وظیفه‌ای در قبال حیوانات ندارد و حیوانات فقط وسیله‌ای برای رسیدن انسان خردمند و قانون‌گذار به غایات خودند. دکارت معتقد بود که حیوانات رنج نمی‌کشند. در نظرگاه دکارت حیوانات به‌سان اشیای مکانیکی تنزل یافته‌اند؛ آن‌ها مانند ساعت‌اند که با تکان خوردن، صدا تولید می‌کند. ⬅️در قرون اخیر، یعنی از اواخر قرن 18 و اوایل 19 مسئله رنج حیوانات مطرح شد و پارادایم پیشین را به چالش انداخت. پارادایم پیشین این بود که ملاک ذی‌حق بودن یک جاندار، بهره‌مندی او از عقل است. اینک مسئله‌ای رخ نمود: «درد و رنج»؛ آیا توانایی درک درد و رنج، ملاک ذی‌حق بودن نیست؟ فارغ از اینکه یک جاندار خردمند باشد یا نه، آیا همین که توانایی درک درد و رنج را دارد، برای اینکه ما انسان‌ها در قبال او احساس مسئولیت کنیم، کافی نیست؟ مسئله درد و رنج ازاین‌پس اهمیت پیدا کرد؛ هرفیلسوفی که به درد و رنج حیوانات باور یافت، غالباً در قبال سرنوشت حیوانات و رفتار انسان با آن‌ها موضعی به نفع حیوانات گرفت. در این میان ظهور جرمی بنتام فیلسوف فایده‌گرا در طرح و قوت گرفتن پارادایم دوم، نقشی بسزا داشت. او می‌گفت حیوانات درد دارند؛ آن‌ها فقط توانایی عقل‌ورزی ندارند و حرف نمی‌زنند؛ اما قواعد اخلاقی و حقوقی، تنها متوجه جاندارانی نیست که خرد می‌ورزند و سخن می‌گویند بلکه هر جانداری که درد و رنج را احساس می‌کند، مشمول این قواعد است؛ جانداری که بتواند درد و رنج را احساس کند، دیگر نباید به آن به‌مثابه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نگریست. 🔸مایه‌های اسلامی پارادایم درد و رنج حیوانات ⬅️قول به توانایی درد و رنج در حیوانات را «پاردایم» می‌خوانیم زیرا در سایه آن نظریه‌ها و احکام بسیاری می‌تواند رخ بنماید. ظاهراً قبول توانایی حیوانات برای درک درد و رنج در اسلام پیشینه‌ای دیرین دارد و به خود پیامبر اسلام بازمی‌گردد. ما در اسلام با فضایی برمی‌خوریم که توجه به «توانایی حیوانات برای درک درد» در آن کاملاً مشهود است. از کلیت متون دین اسلام دریافته می‌شود که حیوانات درد و رنج دارند و موضوع درد و رنج حیوانات، در جایی که پای بهره‌کشی از حیوان به میان می‌آید، آشکارا یکی از میدان‌دارهای مهم احکام فقهی است. -متن کامل در http://dinonline.com/doc/note/fa/8044/ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خلاصه نتایج پیمایش سنخ شناسی زائران پیاده روی اربعین(بخش 1) 🖋(محمدرضا پویافر، 1397) ⬅️توضیح مقدماتی: این پیمایش با 876 نمونه، طی روزهای یکم تا دهم آبان 97 در مسیر پیاده روی اربعین (شهرهای نجف و کربلا و مسیر 80 کیلومتری پیاده روی بین این دو شهر) با همکاری داوطلبانه تعدادی از دانش آموختگان دانشگاهی و پژوهشگران و بدون هیچ حمایت مالی از نهادهای رسمی انجام شده است. 🔸7/23 درصد از پاسخگویان برای نخستین بار به زیارت کربلا آمده بودند. همچنین 4/37 درصد جمعیت نمونه برای نخستین بار بود که در پیاده روی اربعین شرکت می کردند. 🔸75.1 درصد معتقد بودند که همه آنها که به پیاده روی اربعین آمده اند، از طرف امام حسین (ع) طلبیده شده اند. 🔸در حالی که 38.2درصد مقید بودند که در حین زیارت، متن دعاها و زیارتنامه های معروف را بخوانند، 37 درصد ترجیح می دادند که به جای خواندن متون عربی به زبان مادری خود (مثلاً فارسی) دعا کنند. دراین میان، 20.2درصد هم ترجیح می دادند با سکوت و آرامش در فضای معنوی حرم، زمان زیارت خود را طی کنند. سایر افراد به ترکیبی از این سه نوع زیارت تمایل داشتند. 🔸66.9 درصد از پاسخگویان گفته اند که همیشه یا در اغلب موارد تلاش دارند که خود را به ضریح برسانند. 🔸این در حالی است که تنها 3/20 درصد از آنها بر این باور بودند که قبولی قطعی دعا فقط زیر قبه امام حسین (ع) است و بقیه جاهای حرم این خاصیت را ندارد. این، نوعی تفاوت بین باور و کنشِ زیارتی زایران را نشان می دهد. 🔸در حالی که 49.2 درصد معتقد بودند که «وقتی به کربلا میرسیم باید با همان شکل خسته و لباسهای خاکی و تن نشسته به زیارت امام برویم»، 42 درصد نیز با این باور مخالف بودند. آنها کسانی بودند که بیشتر موافق غسل یا نظافت و آراستگی پیش از رفتن به زیارت حرم بودند. 🔸62.4 درصد از پاسخگویان در مورد استفاده از غذا و نوشیدنی های موکب ها و 66.8 درصد در مورد اقامت شبانه، تفاوتی بین موکب های ایرانی و عراقی قایل نبودند. در مقابل، 33.2درصد در مورد مصرف مواد غذایی و 27.9درصد در مورد اقامت شبانه، موکبهای ایرانی را ترجیح می دادند. 🔸69 درصد پاسخگویان موافقِ هزینه کردنِ دولت از محل بودجه عمومی کشور برای کمک به برگزاری پیاده روی اربعین بودند. در مقابل فقط 20.2 درصد با چنین کاری مخالف بودند. 🔸79.8 درصد از پاسخگویان تصمیم داشتند که دو روز یا بیش از آن را در کربلا بمانند. در مقابل 12.7درصد یک روز کامل و 7.6 درصد نیز کمتر از یک روز برای ماندن و زیارت در کربلا در نظر داشتند. این نشان دهنده الگوی کاملاً متفاوت زیارت ایرانیان در پیاده روی اربعین، نسبت به زایران عراقی است. 🔸55 درصد از پاسخگویان روز بعد از اربعین یا فاصله دو روز یا بیشتر از آن بعد از اربعین را برای بازگشت به ایران در نظر داشتند. 🔸92 درصد از پاسخگویان اظهار داشتند که به احتمال زیاد یا بسیار زیاد سال آینده هم در پیاده روی اربعین شرکت خواهند کرد. -به نقل از کانال گروه پژوهشی دین و جامعه http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0