eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
829 ویدیو
2 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مصاحبه با از فرماندهان و بی مزار درمورد که در بین مردم اصفهان به سه سوت معروف می باشد ( به این دلیل که سریع حاجت می دهد ) بعد از تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجات‌های را پخش می‌کردند . بیشتر مناجات‌ها و مداحی‌های در مورد بود . خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب را در خواب دیدم ، خوشحال بود و با نشاط ، لباس فرم سپاه بر تنش بود ، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود . یاد مداحی‌های او افتادم . پرسیدم : ، این همه در دنیا از خواندی ، توانستی او را ببینی؟ در حالی که می‌خندید گفت : من حتی را در آغوش گرفتم . 🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 امیر سرلشکر خلبان یکی از خلبانان نیروی هوایی ارتش است که دهم تیرماه سال ۱۳۳۰ در شهر ساوه در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را نزد پدر و مادری مهربان سپری کرد و دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را با اخذ دیپلم در زادگاهش به پایان رساند. او بسیار به پرواز و آسمان علاقه داشت و به همین دلیل هم پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۴۹ وارد نیروی هوایی ارتش شد. به علت علاقه و تیزهوشی خود پس از طی دوره مقدماتی خلبانی در ایران، برای گذراندن دوره تکمیلی خلبانی در سال ۱۳۵۰ به کشور آمریکا اعزام شد. ابتدا آموزش پیشرفته زبان انگلیسی را در پایگاه هوایی «لک لند» واقع در شهر «سان آن تینیو ایالت تگزاس» گذارند و سپس برای فراگیری علوم هوانوردی به دانشگاه پرواز «کلمبوس» واقع در ایالت آریزونا رفت. او با موفقیت تمام این دوره‌ها را طی کرد و اولین پرواز سولو را با هواپیمای جت آموزشی «تی ۳۸» انجام داد. پس از طی دوره پیشرفته پرواز در سال ۵۲ به ایران باز می‌گردد و به عنوان خلبان اف ۵ انتخاب می‌شود با توجه به توانایی بالای پروازی در کمتر از دو سال به عنوان معلم خلبان اف ۵ انتخاب می‌شود و در پایگاه شکاری دزفول مشغول خدمت شد. ... 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ظهر ۳۱ شهریورماه ۵۹ بود که جنگنده‌های ارتش بعث به داخل خاک ایران تجاوز کردند و در پاسخ به این گستاخی ها، عقاب‌های نیروی هوایی ارتش به پرواز درآمدند. خلبانان هواپیمای شکاری، چون همرزمان دلاورشان مردانه به رزم رفتند و محمد جزو اولین خلبانان نیروی هوایی ارتش بود که در خط اول پاسداری از حریم آسمان کشور به مقابله با دشمن متجاوز پرداخت. صبح روز بیست و هفتم شهریور ماه سال ۱۳۵۹ خبر می‌رسد نیروهای متجاوز بعثی به مهران حمله کرده اند. بلافاصله دو فروند جنگنده اف ۵ به لیدری و شماره دو ستوان یکم بیژن هارونی جهت بمباران آن‌ها به پرواز در آمده و با رسیدن روی شهر مهران بمباران نیروهای بعثی انجام می‌شود، ولی هواپیمای هدف قرار می‌گیرد و شماره دو تایید می‌کند که هواپیما با سر به زمین برخورد کرده و خلبان موفق به خروج نشده است ولی مجروح شده بوده و هواپیما با سینه به زمین برخورد می‌کند و خلبان به صورت impact eject به بیرون پرتاب می‌شود در این حالت اگر چه پیکر خلبان در ظاهر سالم است، اما از درون کاملا متلاشی می‌شود. تا پس از آزادی از اسارت رژیم بعث جزو خلبانان مفقودالأثر جنگ بود که پس از گواهی مبنی بر سرلشکر خلبان و تقاضای رسیدگی ایران از دولت عراق، آن‌ها اعلام می‌کنند پیکر پاک و مطهر این گرامی در قبرستان العماره دفن شده است که مدتی بعد با حضور نماینده ایران پیکر پاک وی تحویل خانواده‌اش می‌شود. ... 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 گذری بر زندگی حکایت سرخ و ماندگار از کویر طبس آغاز می شود . او متولد فردوس و از خانواده ای متدین و مذهبی و روحانی قدم به عرصه وجود می گذارد . آفتابی ترین نوزاد کویر طوفان خیز ، در اسفند ماه ۱۳۲۷ ه ش متولد شد . از همان خردسالی مقاوم، پر تحرک و با تقوی بود و تحصیلات خود را با جدیت تمام آغاز و به پایان رساند . هنوز ۱۵ سال بیشتر نداشت که حماسه ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ آغاز شد و با وجود کمی سن در بیشتر فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مبارزه علیه رژیم طاغوت سرآمد بود . تحصیلاتش به خاطر عشق و علاقه به رشته فنی در هنرستان گذراند و سپس به خدمت سربازی رفت و بعد از در شرکت برق منطقه ای مشغول به کار شد ولی به دلیل انقلابی بودن و فعالیت علیه رژیم شاه و حرکت های انقلابی و مبارزاتی از کار اخراج شد و به مدت ۱۵ ماه به زندان افتاد . مبارزات خستگی ناپذیر او ، چه در زندان و چه در بیرون از آن قطع شدنی نبود و هر کجا به سر می برد علیه رژیم منحط پهلوی در نبرد بود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به عنوان اولین فرمانده سپاه یزد منصوب شد و دو ماه پس از تشکیل آن به همراهی گروهی از همرزمانش به منطقه کردستان عزیمت نمود و پس از مدتی به یزد بازگشت و به فعالیت خود ادامه داد و در روز پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی تجاوز آمریکا به خاک جمهوری اسلامی در صحرای طبس آغاز شد ، سراسیمه به آن جا شتافت و پس از تفحص در منطقه مشغول کشف ماجرای چگونگی تجاوز خود فروختگان داخلی بود که طی یک نقشه از پیش تعیین شده ، آن منطقه مورد حمله هوایپما قرار گرفت تا اسناد خیانت خودفروختگان داخلی و خارجی نابود شود و چهره پلید منافقین تا ابد در پس پرده بماند ولی این سردار رشید اسلام پرده از چهره تمامی منافقین برداشته و تا ابد چهره کریه استکبار و هم پیمانانشان برای ملت مظلوم ایران و جهان هویدا شد و خون این پاسدار رشید اسلام باعث روشن شدن بسیاری از تجاوزات استکبار به مملکت اسلامی ما شد . 🌹 🕊 شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 در هشتم فروردین ماه سال هزار و سیصد و بیست و چهار در تهران در خانواده‌ای متدین دیده به جهان گشود. پدرش مرد مؤمن و مذهبی و اهل مسجد بود و را از همان کودکی با نماز و روزه آشنا کرد. در سال ۱۳۴۲ وارد دانشکده افسری شد و پس از پایان آن دوره برای طی دوره سامانه‌های کنترل اسلحه به آمریکا رفت و به علت عشق به پرواز به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت. دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره عالی و تکمیلی آن را در آمریکا گذراند و به نشان خلبانی گرفت و در سال ۱۳۵۱ به منظور خلبانی هواپیمایی اف -۴ برگزیده شد و پس از پشت سر گذاشتن دوره مربوطه به جمع خلبانان تیز پرواز هواپیمای فانتوم نیروی هوایی ایران پیوست. ... 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف می‌کرد که با پینت بال می‌رفتیم . به شوخی به گفتم : آقا همه تیرها عین این بازی‌های کامپیوتری به سر و کله من خورد . او گفت : اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شوی . خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود ! همه تیرهایی که نثارت کردم به و خورد . وقتی که را آوردند و نحوه را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان می‌کردم چیزی به تو نمی‌رسد. 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🥀🍀🌺🍀🥀🌴 بیشتر مناجات ها و مداحی های در مورد امام زمان بود . خیلی دلتنگش بودم ؛ تا اینکه یک شب را در خواب دیدم ... خوشحال بود و با نشاط ؛ یاد مداحی هاش افتادم ، پرسیدم : این همه در دنیا از خوندی ، تونستی را ببینی ؟ در حالی که می خندید گفت : من حتی را در آغوش گرفتم . 🌴 @dashtejonoon1🕊🥀