eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم واسه قبولیِ دعام بازم پیش تو رو زدم من‌می‌دونم‌چه‌كاره‌ام، من‌میدونم‌كه‌روسیام امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب‌زمون یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟ توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمی‌كنه اما آقام مهربونه، منو رها نمی‌كنه با اینكه من گنهكارم، میدونه كه دوسش دارم آقای من خوب میدونه كسی رو جز اون ندارم بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم میشه میدونم آخرش میاد، غصه‌هامون تموم میشه حاجت دوّمم چیه؟ منو ببر به كربلا یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا شبای‌جمعه‌همیشه زودی دلم پر می‌گیره با نوای "یا كربلا" زندگی از سر می‌گیره ✍ ................ ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم من میدونم چه كاره ام، من میدونم كه روسیام امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟ توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمیكنه اما آقام مهربونه، منو رها نمیكنه با اینكه من گنهكارم، میدونه كه دوسش دارم آقای من خوب میدونه كسی رو جز اون ندارم بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم میشه میدونم آخرش میاد، غصه هامون تموم میشه حاجت دوّمم چیه ؟ منو ببر به كربلا یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا شب های جمعه همیشه زودی دلم پر میگیره با ذكر یا كرب و بلا زندگی از سر میگیره یاد اباالفضل می كنه، كنار نهر علقمه یاد همون سرداری كه گرفته بوی فاطمه یاد خیام بی عمو، اشك چشای بچه ها كه نا امیدن و میگن: عمو بیا عمو بیا بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب به یاد اون خانمی كه به لب داره أمَّن یجیب میگه الهی بمیرم حسین من یار نداره می مُردم و نمی دیدم كه اون علمدار نداره میگذره و میاد همون لحظه كه بین دشمنا تنها میشه برادرش، ای وای سرش میشه جدا میاد میون گودی و می بوسه رگ های داداش تا سَرُو بالا می كنه، به نیزه می افته نگاش آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن میخونه یه شب میاد با دخترش می شینه كنج ویرونه دخترمیگه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات بابا میگه كه دخترم: فدای لرزش صدات دخترمیگه بابا ببین به زخم دل نمك زدن رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو كتك زدن میگه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت تو این شبا خیلی زیاد زحمت دادم به خواهرت دامنِ من آتیش گرفت، موی سرم سفید شده خواب می دیدم دیشب كه باز یه فاطمه شهید شده خدا به آبروی اون شهید دشت كربلا به حق شاه تشنه لب، حاجتامونو كن روا تو یاری كن رهبرمون، شفا بده مریضامون سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون بازم ببخش گناهمو، به حق آسمونیات تا به ابد من می مونم، ( اسیرِ ) مهربونیات شاعر : حمید رمی .............. ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر در اول وصفت زبان از پای افتاد در مدح تو عقلم به جایی قد نمی‌داد مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد مدیون تو هستند دینداری‌ِّشان را از نان تو دارند نام جاودان را مدح تو را باید که پیغمبر بگوید یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟ شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه! زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه! وقتی رسول‌الله در میدان جنگ است، در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است دل بی علی دل نیست آری تکه‌سنگ است ثروت اگر که خرج دین باشد می‌ارزد وقف امیرالمؤمنین باشد می‌ارزد اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال امروز اگر داریم حبّ احمد و آل امروز اگر از ترس، کافر می‌شود لال امروز اگر تدبیر دشمن بی‌نتیجه‌ست از لطف نام حیدر و نان خدیجه‌ست درد رسول‌الله را تسکین تو بودی در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی بیداری اسلام را تضمین تو بودی الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی ایثار کردی فاطمه ایثارگر شد وقتی برای جان مولایش سپر شد زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند تا فتنه‌های دشمنان ابتر بماند در شعله‌ور شد، محسن و مادر... بماند مرثیۀ مکشوف میخ در بماند اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته زهرا به زینب داد درس استقامت تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت اما امان از لحظه‌های تلخ غارت زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد ........................ .
. صل‌الله‌علیک‌یامظلوم‌یااباعبدالله به زبان ساده (فلک لر) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوست دارم تا بسوزم به پای عشقت آقاجون دوست دارم تا بمیرم برای عشقت آقا جون دوست دارم زندگیم‌و به پات بریزم تا شاید آخرش جون بدم از بلای عشقت آقا جون دوست دارم یه نیمه شب میون بین‌الحرمین بشینم بخونم از صفای عشقت آقا جون دوست دارم تا آخر عمرم عزیز فاطمه همیشه باشم فقط گدای عشقت آقا جون بخدا هر چی می‌گم از اسم تو سیر نمی‌شم روی لب‌های منه نوای عشقت آقا جون بچه بودم مادر من‌و رو دستاش می‌گرفت زیر لب می‌گفت که این فدای عشقت آقا جون وقتی جای دستم‌و بابام روی سینه‌م می‌دید ابر چشماش می‌بارید برای عشقت آقا جون جونِ هر چی مَردِ دست این گدا رو وِل نکن تا باشم همیشه مبتلای عشقت آقا جون ✍ .
. سلام گرم عاشقونه‌ی من روونه شد به سوی مشهد تو باز دل تنگم شبیه کبوتر نشسته روبروی گنبد تو همیشه وقتی که دلم می‌گیره لباس تنهاییامو می‌پوشم میام حرم تا بار غصه‌هامو کبوترا بردارن از رو دوشم خدای مهربونیا! نگام کن باز تو دلم درد نهفته دارم هر موقع که میام زیارت تو یه دنیا حرفای نگفته دارم رضا شدی واسه رضایت ما پیش تو نا امیدی خیلی زشته صحن و سرات معدن آرامشه حرم نگو! یه تیکه از بهشته آبی که از سقاخونه می‌نوشم کام منو پر از عسل می‌کنه وقتی کنار تو نماز می‌خونم خدا خودش منو بغل می‌کنه هر کی یه گوشه خیره به گنبده چشمای گریونش پر از خواهشه بدون اینکه به زبون بیاره ازش خبر داری، می‌دونی چشه بزرگترین حاجت قلبم تویی هرچی به جز تو واسه من حقیره الهی که روا نشه هیچ موقع حاجتی که تو رو ازم می‌گیره حرف دل سائلت و میدونی پس دیگه هرچی بگه حرّافیه هیچی ندادی‌ام ندادی ولی فقط یه کربلا بدی کافیه .
. علیه_السلام قراره زندگی‌هامون همش دور و برت باشه تموم زندگیم روضه‌س تا حرف اصغرت باشه صدا پیچیده تو خیمه صدای اصغره انگار رباب از غصه دلخونه بازم اصغر شده بیدار ببخش ای کودکم، مادر نداره قطره‌ی شیری تو که حال منو دیدی چرا آروم نمی‌گیری بابات تنها توو مِیدونه دلش پُر غُصه و درده صدات‌و بشنوه ای‌کاش صداش کن بلکه برگرده اجابت شد دعام، بابات نشد گریَه‌ت فراموشِش می‌خواد آبِت بده مادر! بخواب آروم توو آغوشِش چه سخته، روضه سنگینه حسین با کودکش اومد برای قطره‌ی آبی حسین به دشمنش رو زد چی شد اصغر شده خاموش چرا توو دشت غوغا شد گلوش خشکیده بود اما با تیر حرمله وا شد حسین و اضطرار ای وای چرا حیرونه توو این دشت اومد سمت حرم اما چرا هی اومد و برگشت .
. تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونَش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه چشماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم .👇
. سلام_الله_علیها تو بستر به سختي نفس ميكِشي تو اين لحظه ها شكل مادر شدي الان خوب حس ميكنم واسه چي تو زهراي موسي بن جعفر شدي چقدر زوده پرپر شدن واسه تو چقدر زوده واست خميده شدن شدي فاطمه تا كه سهمت باشه تو سِنّ جووني شهيده شدن چقدر داغ ديدي تو يك نصفه روز با اينكه دلت هيچ طاقت نداشت بازم شُكر كه مثل زينب ديگه تَـهِ داستانت اسارت داشت شنيدن كه داري مياي سمت قم برا پيشوازت همه اومدن تا سايه ت رو حتي نبينه يه مرد زَناشون همه دور تو صف زدن زمين قم اون روز تو چشم خلق گمونم كه هم رتبه ي عرش بود با فرشاي با ارزش و قيمتي مسير عبور شما فرش بود قم از كوفه و شام بيزار بود كه گل ريختن پيش پات مَردُمِش تا موسي بن جعفر رو راضي كُنَن چه ها كه نكردن برات مَردُمِش برات بهترين جاي شهر قم و قُرُق كرد مُوسيٰ بن خَزرج،كه ما نباشيم فردا خجالت زده مثه كوفيا و مثه شاميا شدي زينب ثاني امّا ديگه خرابه نشيني نصيبت نشد روي نيزه ديگه سر مَحرمات قراره دل بي شكيبت نشد تو هرجا كه شيرخواره ديدي دلت حسابي شكست عين خانوم رُباب ولي ديگه با دست بسته نبُرد تو رو هيچ كس توي بزم شراب .. ✍ .
. من برم به آسمون برم به دریا چی بگم  رفته بودیم فدک و بگیریم اما چی بگم کوه اگه بشنوه حرفمو کمر خم میکنه حالا من چیکار کنم برم به بابا چی بگم امانت دار خوبی برای بابا نبودم کاش خود بابا میرفت کاشکی که من اونجا نبودم تا خود خونه نگاهمو ازش میدزدیم کاش که من اصلا حسن بچه زهرا نبودم خوب شدش نیومدی ازین به بعدشم نیا آدمای خوبی پیدا نمیشن تو کوچه ها راه ما رو بستن و مادرم و کتک زدن نتونستم یه کلام بهش بگم آخه چرا سواره با خبر از حال منه پیاده نیست بغض من بغض گلوگیری بغض ساده نیست کاش زمین نیفته مادر کسی، حال کسی بدتر از حال کسی که مادرش افتاده نیست دیگه من خوب نمیشم آدم سابق نمیشم شبیه گریه ایم که دیگه هق هق نمیشم کاش میشد همین الان شیشه زهر و بخورم اینجوری برا کسی آینه ی دق نمیشم .
. و پاسخ بی بی یادته یه روز تو این شهر چه برو بیایی داشتیم یادته با بچه هامون چه روز و شبایی داشتیم یادته که تو نگاهت عرش اعلی رو می دیدم خنده رو لبام میومد صدا تو تا می شنیدم حالا امّا خیلی وقته رو تو از من می پوشونی زیر لب انا الیه راجعون همش می خونی فاطمه یار جوونم همسر قامت کمونم(2) * سه ماهه با گریه های روز و شب ها خو گرفتی سه ماهه پنهونی از من دست بر پهلو گرفتی سه ماهه دل بیقراری سه ماهه نفس نداری سه ماهه که نمی تونی دستتو بالا بیاری سه ماهه عزا گرفتی قنوت شفا گرفتی گمونم که حاجتت رو دیگه از خدا گرفتی فاطمه یار جوونم همسر قامت کمونم(2) * گریه کن پسر عمو جان درداتو نریز تو سینه دوای درد غریبی همینه توی مدینه گریه کن برای من که صورتم هنوز کبوده گریه کن برای اونکه شاهد تو کوچه بوده گریه کن برای زینب که دلش به شور و شینه همه ی دلواپسی هاش برا حنجر حسینه فاطمه یار جوونم همسر قامت کمونم(2) .
. اونقده دوست دارم دلم میخاد سروجونمو بهت هدیه کنم الهی شکر که بازم زنده بودم فاطمیه براتوگریه کنم ممنونم که دعوتم کردی بازم سر این سفره ی اشک روضه هات ممنونم که رام دادی تو خونه تا بشینم گریه کنم با بچه هات دنیا بسته دستمو وا میکنی پروبالم و توی فاطمیه من یه عمره که میگیرم ازشما رزق سالمو توی فاطمیه بچه ی بدی بودم ولی بازم مادری کردی برای نوکرت همه آرزوم اینه قیامتم مارو جمع کنی باشیم دوروبرت بیابادست خودت یه بار دیگه اذن نوکری به این گدا بده حالاکه سفره داره جمع میشه مزد نوکریمو کربلا بده کاش می شد فاطمیه بیام حرم تاسحر تو باب قبله بمونم یه شب جمعه بشینم یه گوشه روضه ی غریب مادر بخونم دیگه جون توتن نداشتی آقاجون قصدجنگیدن نداشتی آقاجون پادشاه هردوعالم بودیو بمیرم کفن نداشتی آقاجون بی حیاها توروبی هوازدن نه فقط شمشیرونیزه هازدن هرکسی باهرچی میتونس میزد پیرمرداتوروباعصازدن اینالبریزنفاق وکینه اند مملو ازبغض علی توسینه اند همه ی قاتلای کربلا از نسل اون اراذل مدینه اند اونایی که با لگدبه در زدند یاس پیغمبرو باتبر زدند علی رو چهار نفر گرفتنو مادر مارو چهل نفر زدن .
. السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده منو تنها نزاری ای با مرام بخون التماسُ از توی صدام باشه دیگه حرف نزن اما بمون رو بگیر بازم ز من اما بمون بمون و درداتو با فضه بگو حرفای خصوصی تو بگو به او فدای حجب و حیات بشم نرو قربون زخم چشات بشم نرو التماس یلِ خیبر و ببین رحمی کن به علیِ خانه نشین بی تو از نفس کشیدن سیر میشم تو رو بغضِ حسنت بمون پیشم پس قرارمون چی میشه فاطمه به خدا هجده بهار خیلی کمه هنوزم دیر نشده یه کاری کن با نگات خزونمو بهاری کن ای بهار نیمه جان بیا نرو بچه ها مادر می خوان بیا نرو منم و خجالت از پهلوی تو علی شرمنده شده از روی تو نتونستم واسه تو کاری کنم اون روز کوچه تو رو یاری کنم جلوم چشمام اسمتو صدا زدن زنم و مردای بی حیا زدن پر خراش شد پشت در صورت تو آتیش افتاد روی سر صورت تو اومدی تو کوچه با قد کمون منو دنبال کردی با یه رد خون هر کی از من کینه داشت تو رو می زد نمی دونم خورده ای چند تا لگد قنفذِ که با قلاف به دورته ردّ پا مغیره رو چادرته درُ نامردی به پهلوی تو دوخت تو فقط نسوختی محسن با تو سوخت سیلیِ سنگین زد و چشاتو بست جوری که گوشواره توو گوشت شکست .
. خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد ✍ .
. توو حیات‌ خونَمون‌ تابوتِ‍‌ـتو باچشای نیمه‌باز نگاه نکن حرف‌رفتنت‌رو‌،هی‌وسط‌نَکِش روزگار علی رو سیاه نکن اون‌‌دوتایی‌که‌همین‌چندروزِ‌ پیش ظاهراّ برا عیادت‌ اومدن دیدی‌‌از رویِ حسادت آخرش زندگی‌مونو چطور نظر زدن! مگه‌میشه‌که‌فراموش‌بکنم؟ اون‌بلاهایی‌رو که سرت اومد غرورم جریحه‌دار شد تا ابد هرکی‌هرجور میتونست تورو میزد دستت از ضرب غلاف تا نشکست از کمربند علی‌ جدا نشد بعدِ اون‌روز دیگه‌اوضاع‌ِعلی حتی یک ثانیه روبرا نشد بعد سه‌ماه هنوزم خوب نشده زخمی‌که‌رو کِتف‌و شونه‌ی توئه توحلال‌کن‌که‌ غریب‍ـیم‌ علتّه تشییع و دفن شبونه‌ی توئه دستتو بذار تو دستمو ببین دست‌من‌‌ داره میلرزه عزیزم توخودت‌بگو باید با‌چه‌دلی فرداشب رو این‌بدن‌خاک‌بریزم؟ ✍ .