eitaa logo
اصرار
669 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام ESRAR3@ 📍اصرار در اینستاگرام ESRAR3.INSTA@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
این خبر عجیب غمگینم کرد »عموخسرو خوبان« @Esrar3
روح الله صدیق: خیال‌پردازترین مراجعینم، بیماران کم هوش و خیلی باهوشند! کم هوشها برای اینکه ذهنشان توانایی کافی برای روبرویی با رئالیتی را ندارد و باهوشها چون رئالیتی و تلخی‌هایش را خوب می‌فهمند. هردو ناکامهای این دنیا و دنبال راه فرارند. این دنیا، دنیای آدمهای معمولیست. @Esrar3
اصرار
مایک والاس مجری آمریکایی : «وقتی پسربچه‌ای بودید، الهاماتی دیدید که خدا یا پیامبرش به سوی شما فرستاد؟» شاه: «بله! با رؤیاها شروع شد. سپس الهامات و احساسات» (گفتگو با مایک والاس | شبکهٔ CBS آمریکا، ۱۹۷۶ میلادی) ___ 🧷این را از یک کانالی آوردم. رویه‌ی کانالی که در معرفی خودش می نویسد؛ «در مسیر و چهارچوبِ فکری و عملی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» طبیعتاً معلوم است. مخاطبان این کانال هم مشخص هستند. از آنجایی که اخیرا واکنش های به اصطلاح ایموجی گونه به خبرها مورد توجه قرار گرفته، فکر کردم بد نباشد همزمان واکنش ها به این صحبت های محمدرضا پهلوی را هم ببینید. فقط یک سوال؛ چرا این زبان و این روایت هنوز هم تا این اندازه آشنا و فراگیر است؟ تا جایی که گاهی در فاخرترین زبان ها همچنان رد آن معلوم است؟ در ادامه شاید بد نباشد قسمت مفصل تری از این صحبت های محمدرضا پهلوی را این بار در مصاحبه‌ی اوریانا فالاچی با او بخوانید. @Esrar3
💢 یک شهرْ تنهایی که یوسف می‌شود گزیده‌ای از مصاحبه‌ی پرستار غزه‌ای: 🔸ما بسیار شکستیم.‌ ما وقتی شکسته‌ایم نمی‌توانیم خارج شویم و به مردم نشان دهیم که شکسته‌ایم. وقتی خودت در خط مقدم ایستاده‌ای و در حال کار گوشه‌ای گریه می‌کنی... 🔹مواردی پیش آمد که ما قبل از جنگ نه در کتاب‌ها آن را آموخته بودیم و نه در برنامه‌های آموزشی پیدا می‌شد. ما سوختگی درجه ۱ و ۲ و ۳ و ۴ دیده بودیم اما این درجه ۱۰ سوختگی هم نبود.‌ تو فقط آدمی را نمی‌دیدی که از بیرون سوخته، آدمی را می‌دیدی که از داخل هم سوخته. تو اعضای بدنی را می‌بینی که بیرون آمده، اعضایی که مگر در اتاق عمل آن‌ها را نمی‌دیدیم. بعد از بمباران در بیمارستان یا در خیابان‌ها دل و روده‌ی مردم را می‌بینی که بیرون آمده. پاهای قطع شده می‌بینی و بدن‌های تکه تکه را با دستت لمس می‌کنی. 🔸ما نه بعنوان فرد بلکه به عنوان «شهر» احساس تنهایی می‌کردیم. احساس تنهایی و رها شدگی و ذلت کردیم چون خودمان را در سخت‌ترین تصویرها نشان دادیم. هیچکس دوست ندارد خودش را در یک تصویر بدی نشان دهد.‌ (به طور معمول) ما وقتی یک عکسی می‌گیرم می‌گوییم «حذفش کن. یه عکس دیگه بگیر». (اما) ما به مردم تصویرمان را نشان دادیم در حالیکه گریه می‌کردیم، غرق خون بودیم، بدن‌های تکه‌تکه مان روی زمین بود. سرهای قطع شده را، بدن های سوخته را به جهان نشان دادیم. 🔹ما از ادامه‌ی حرف زدن منصرف شدیم. ۹ ماه است است حرف می‌زنیم و می گوییم مردم با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. بمب‌ها، موشک‌ها ، محاصره، گرسنگی... گرسنگی‌ای که غزه کشید در جنگ‌های جهانی پیش نیامد. 🔸سیلی از مردم بیرون می آیند (هجرت می‌کنند) و انگار از درون کسی هست که تو را می بلعد، روحت را‌ و وجودت را و کشورت را می گیرد. 🔹روزی خواهد آمد که غزه بلند مرتبه خواهد شد و فلسطین «همه» می‌شود.‌ داستان حضرت یوسف و برادرانش که به او خیانت کردند و به پدرشان دروغ گفتند و گفتند گرگ او را خورده و او را در چاه انداختند.‌ این اتفاقی‌ست که در غزه در حال رخ دادن است اما پروردگار ما در نهایت برای یوسف بزرگی مصر را خواست. غزه هم این چنین خواهد بود.‌ غزه و به طور مشخص فلسطین چیزی می‌شود که هیچکس انتظارش را ندارد و به خیال کسی هم خطور نمی‌کند. @Esrar3
مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها کارگردان‌های فیلم «کیک محبوب من» با این نوشته فیلم‌شان را راهی برلین کرده‌اند. در این یادداشت دو واژه به طور ویژه مورد توجه است؛ زن و زندگی. در مورد بخش زن فعلا صحبتی ندارم اما در مورد «زندگی»، اینطور که بویش می‌آید داستان‌های این واژه شروع شده. دعوا بر سر «زندگی» شروع شده. یک روز در زن زندگی آزادی یک روز در غزه و اگر ندانیم زندگی واقعا چه بود یا چه چیز را زندگی می‌نامیم، خیال برمان می‌دارد، و می‌رویم... به سادگی از دست می‌رویم. @Esrar3
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در توضیح کلیپ اینطور نوشتند: 🎥 واکنش مادری که لبخند بازسازی شده فرزند شهیدش را پس از سالها دید. 🧷«من می‌خواستم لبخندش را ببینم که دیدم». صدایی می‌پرسد «آیا واقعا او مُرده است؟» شهید آن میرنده‌ی داوطلبِ وفادار به زمان است. بعد از این، شرح این وفاداری‌ها قاتیِ نمردن با هوش مصنوعی چه خواهد شد؟ همه که هستند. دیگر چه کسی نیست؟ حالا لبخندش را دارد. فردا زن گرفتنش را، اولادش را، پیری‌اش را،... شما بگویید، دیگر حسرت از نبودن چیزی به چشم‌هایِ اینگونه می‌ماند؟ وقتی غول چراغ جادو تحقق آرزوی دیدن لبخند پسر را در خودش دارد، چرا نبیند؟ چرا روی گرداند؟ وقتی فراهم است؟ راست می‌گویند، راست می‌پرسند، خودآزارگر که نیستیم. اما خواهش می‌کنم مادر! خواهش می‌کنم بزرگ! دستکم بیا و بگو نگرانم. بیا و بپرس... وقتی مرگ وقتی نبودن‌ها وقتی فنا وقتی این جای خالی از دست می‌رود؛ ما خدایگانِ متوهم بعد از این نسخ شدن‌ها دیگر خودمان را کجا پیدا کنیم؟ آینه‌ها گم می‌شوند خودمان جا می‌افتیم درد فنا از دست می‌رود و بازمانده‌ها بی‌خیالِ نبودن‌‌ها با خوشحالی هر لحظه آن «نبوده» را تکامل یافته‌تر تصویر می کنند. مرگ از دست می‌رود و ما بی التفات به نبودن ها آن به آن مشغول ساختن وهم تازه‌ای از «داشتن و بودن» هستیم. در قبال این غول چراغ جادو کاش خودآزارگر نباشیم اما کاش هم نخندیم. خوشحال نباشیم. بغلش نگیریم. و آماده باشیم. که سونامی نزدیک است. @Esrar3