۲۷.m4a
حجم:
32.03M
─⊰⊹❋✿#فلسفه_مقدماتی✿❋⊹⊱─
❀›#محسن_بهرامی
❀›#جلسه_بیست_و_هفتم
◎بخش دوم: احکام حقیقت وجود_
تشکیک در وجود
【اثبات مدعا】
#وجود #ماهیت #موجودیت #ذهنیت #کلیت #معقولات_اولیه #معقولات_ثانویه #افلاک #حیث_محسوس #حیث_معقول #وحدت #کثرت #وحدت_شخصی_وجود #وحدت_تشکیکی_وجود #مشائیون #مشائین #مشاء #عرفاء #تباین_وجود #کثرت_وجود #مابه_الامتیاز #مابه_الاشتراک #سهروردی #ملاصدرا #ابن_سینا
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فلسفه نظری
🔻
1⃣ نه تنها #ابن_سینا درباب فلسفه سیاست و علم الاجتماع سخن گفته بلکه حجم آثار مکتوب او درباب سیاست بیشتر وکاملتر از آثار #فارابی است. لذا آنچه منتقد محترم درباب عدم توجه #بوعلی درباب سیاسات واجتماعیات میگوید نشان از بی اطلاعی ایشان از میراث #حکمت_اسلامی است.
بوعلی بحث از اجتماعیات وسیاست را از اقسام #حکمت_عملی دانسته لذا در این باب به تفصیل مطالبی بیان کرده که به نحو اختصار بدانها اشاره میکنم.
اول: شیخ الرئیس باموضوع فلسفه سیاست وامور اجتماعی به نحو مستقل شش کتاب ورساله به نگارش درآورده است که عبارتند از:
۱_رسالة في السياسة:
در این کتاب بوعلی به بررسی اخلاق وتدبیر منزل پرداخته ودر بخش الحاجة الی السیاسة سبب نیازمندی انسان به تشکیل جامعه و تدبیر سیاسی و تشکیل خانواده را توضیح میدهد و بررسی منشا اموری مثل اصل مالکیت می پردازد.
۲_تدبیر منزل العسکر:
کتابی است به زبان عربی درباره ارتش و چگونگی ساماندهی پادگانها و اردوگاههای نظامی.
۳_تدابیرالمنازل والسیاسات الاهلیه:
۴_ظفرنامه:
ظفرنامه کتابی است از مجموعه اندرزنامه های اخلاقی و سیاسی ایران پیش از اسلام و منسوب به حکیم آن دوره و وزیر انوشیروان ساسانی یعنی بزرگمهر بن بختگان میباشد که متن اصلی آن به زبان پهلوی بوده است و فردوسی حکمتهای آن را در شاهنامه به نظم کشیده است. حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون میگوید ظفرنامه قدیمی و اصلی همان است که ابن سینا آن را به فارسی ترجمه کرده.
۵_رساله در عدل پادشاهی:
۶_نصائح الحکماء للاسکندر:
موضوع کتاب از این قرار است که جمعی از فیلسوفان که در مسیر اسکندر به طور اتفاقی قرار گرفته بودند او راپند و اندرز داده و نکتههای در باب سیاست و اجتماع و نحوه تعامل با مردم بیان کردهاند که ابن سینا مجموع آنها را در این رساله گرد آورده است.
دوم: همچنین بوعلی در دیگر آثارش به نحو موضوعی به بحثهای مفصل درباب سیاست واجتماع پرداخته است...مثلا
(1)در کتاب #الشفاء بخش الهیات که مقاله دهم میباشد درباره اخلاق وسیاست سخن گفته است. همچنین در مقالههای دوم وسوم فن خطابه از بخش منطق، بطور مستقیم درباب سیاست تحت عنوان (عَقدِ مدینه)بحث کرده است. همچنین در فصل پنجم از مقاله دهم الهیات شفا درباره (جانشین نبی وامام ولزوم فرمانبری از وی و سیاسات ومعاملات واخلاق) نظام سیاسی مورد نظر خود را که به نام #مدینه_عادله نامیده بررسی نموده است.
(2)همچنین در کتاب #المجموع یا #الحکمه_العروضیه و در بخش ریطوریقا یا خطابه کتاب درباره انواع حکومتها ونظامهای سیاسی مانند #الیگارشی #دموکراسی وغیره بحث کرده است.
2⃣ از جمله انتقادات وارد به دوستان فلسفه پژوه ومخصوصا برخی از محصلین ومحققین #فلسفه_غرب این است که درکی از هویت مستقل تاریخی #شرق وجوامع اسلامی وحتی تاریخ کشور خودشان ندارند وبا نگاهی که در خوانش تاریخ و فلسفه غرب پیدا کرده اند به سراغ تحلیل وارزیابی سایر امور میروند. گمان میکنند همان روالی که در غرب طی شده، مسیر اصلی تاریخ بوده و سایر ملتها وتمدنها هم همان مسیر را طی کرده اند. حتی گمان میکنند تمام ملتها یک تاریخ ومسیر واحد را طی کرده اند...مثلا همگی دورهای در تفکر اسطوره ای بسرمیبردند آنگاه یونانیها برای اولین بار استفاده از عقل را به بشرگوشزد کرده و فلسفه را درست کردند، سپس فلسفه سیر تحولات مختلف داشته، افلاطون برای بار اول فلسفه را متوجه سیاست وتدبیر اجتماع کرد واین روال تا زمان بوعلی ادامه داشته وبوعلی فلسفه را به مسیر عدم اعتناء به نیازهای انسان برده و این مسیر در تاریخ فلسفه اسلامی شدت داشته واوج بی اعتنایی فیلسوفان به درد وآلام بشری در ملاصدرا تجلی یافته!!!! واین روال بی بُخاری فلسفه تاالان ادامه داشته است!!!
این مدل تحلیل ها بیش از انکه مستند به حقایق تاریخی باشد متکی بر خیال پردازیهای فانتزی وغیر واقعی است...هر گونه قضاوت درباره حکمت اسلامی باید مستند به کتابها ورسالههای فیلسوفان وحکیمان مسلمان باشد وگرنه دچار مغالطه های فراوان مستشرقان در خوانش وفهم تاریخ تمدن شرق خواهیم شد.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ سیرتی خلاف صورت
#ابن_سینا در باب پدیدارشناسی مساله #عشق به تحلیل مساله زیبایی و گرایش طبیعی انسان به وجوهِ حِسان میپردازد. به تصریح #بوعلی صورت انسان ونظم وهماهنگی اجزاء جسم نشانه ای بر تعادل قوای نفسانی ونیک باطنی انسان میباشد.به عبارتی روح ونفس پاکیزه بر نظم وزیبایی جسم تاثیر گذارند وبرعکس آن ناپاکی باطن سبب ناهمگونی وزشتی صورت انسان میشود.اما این هماهنگی صورت وسیرت انسان دربرخی موارد نقض شده لذا امکان دارد فردی باصورت زیبا دارای سیرت وباطنی پلید وانسانی با صورت زشت صاحب باطنی نیک سرشت باشد.اما علت این ناهماهنگی چیست؟
#شیخ_الرئیس در پاسخ به این ابهام دو تحلیل ارائه میدهد:
۱) درباره افرادی که صورت زشت ولی سیرت زیبا دارند دو عامل را میتوان سبب این ناهماهنگی دانست: عامل جسمانی و عامل نفسانی
الف_عامل جسمانی: این انسان به نحو طبعی وطبیعی نیک سرشت و دارای تعادل مزاج و حُسنِ باطن بوده وبه نحو طبیعی در حال حرکت به سمت آن سیرت حَسن وبه فعلیت رساندن تامه آن بوده. براین اساس طبع فعال نفس بر روی جسم تاثیر گذاشته و صورتی زیبا برای فرد ایجاد کرده. اما عارضی خارجی(مانند بهم ریختگی مزاج بدن براثر تغذیه نامناسب) وارد شده و تعادل ونظم اجزائی جسم را بهم ریخته و صورت آن را زشت کرده.
لذا صورت وسیرت هماهنگ بودهاند اما براثر عاملی عارضی صورت زیبا عوض شده ولی سیرت همچنان حَسن باقی مانده .
ب_عامل نفسانی:به دلیل طبع رَحِم یا همان مسائل ژنتیکی این صورت زشت ایجاد شده و برحسب وراثت وعوامل رَحِمی همچنین دارای سیرت نامتعادل وزشت میباشد.اما بعد از تولد و طی مراتب رشد و به فعلیت رساندن استعدادهای مکتوم، فرد التفات یافت که سیرت ناپسند سبب گمراهی اوست لذا سعی کرد که خود را به حُسنِ خلق بیاراید. پس خود را به سیرت نیک تغییر داد اما صورتش همچنان نامتعادل است.
براین اساس دوعامل فوق باعث میشود که انسان زشت صورت دارای سیرت زیبا باشد.
۲) اما درباره افرادی که دارای صورت زیبا وسیرت زشت هستند دوعامل را ذکر میکند که هر دوعامل نفسانی میباشند.
الف_عامل خارجی:عاملی که بر انسان زیبا وارد شد و او را بد سیرت کرد. مثل تربیتهای ناشایست خانواده وجامعه یا تغذیه نامطبوع سبب اختلاط مزاج شده و بر سیرت او تاثیر گذاشت.مانند آن که حرارت بدنش بالا رود وسبب بدخلقی شود. یا رطوبت بدنش بالا رفته و تنبل شده ودرپی تکامل نفس نمیباشد.
ب_عامل ارادی: در این حالت خود انسان به سبب رفتار ناشایست و کثرت گناه سبب زشتی سیرت خود شده.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
4_5947201778381493367.ogg
زمان:
حجم:
12.73M
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅─
🔻 #پرسش:
ســلــام و عــرض ادب
ابن سینا #مزاج راجوهر میداند
اگر این گزاره صحیح باشد چگونه می شود با این گزاره مشکل #فیزیکالیسم راتبیین یا آن را نقد کرد؟؟
به عبارتی اگر مانند #ابن_سینا مزاج را جوهر بدانیم، پس مزاج باید منشاء ادراک باشد. اگراینگونه باشد پس #نفس چه نقشی دربدن مادی ایفا میکند؟ وقول ماده گرایان که مزاج را منشاء ادراک میدانند چه تفاوتی باقول #شیخ_الرئیس دارد؟
تــشــکـر
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻در باب عشق_۲
(نگاهی به کتاب رِسالَةُ العشق اثر ابوعلی سینا)
#شیخ_الرئیس در رسالة العشق برای خدا عشق قائل نیست اما در نمط هشتم کتاب الاشارات والتنبیهات برای خداوند عشق قائل است اما در هر دو کتاب خداوند را فاقد شوق میداند چرا که ذات باریتعالی کمال مفقود و بالقوه ندارد.
البته #بوعلی میگوید بهتر است که برای حق تعالی تعبیر عشق را به کار نبریم بلکه تعبیر به ابتهاج کنیم. زیرا عشق را گاهی برای امور پست به کار میبریم لذا اِبا داریم که این الفاظ رابرای خدا به کار ببریم.
عقول وملائکه هم دارای عشق هستند اما فاقد شوق میباشند. زیرا کمالات مفقود ندارند و تمام کمالاتشان از ابتدا به نحو بالفعل محقق است.
بر این اساس از عقول به پایین که نفوس وجسمانیات هستند هم دارای شوق میباشند وهم دارای عشق هستند.
به اعتقاد #ابن_سینا تمام آباء سبعه (افلاک هفتگانه) و اُمِهات اربعه (عناصر اربعه) و موالید ثلاث (گیاه،حیوان،انسان)همگی دارای عشق و شوق هستندبا عشق زنده میشوند با عشق باقی میمانند و با عشق به سمت کمال حرکت میکنند.
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻 در باب عشق_۳
(نگاه صدرالمتالهین به مساله عشق)
همانطور که در مطالب پیشین گفته شد، به اعتقاد #شیخ_الرئیس موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند:
۱_یا دارای #شوق و #عشق هستند. یعنی فاقد کمال مطلوب بوده و نسبت به اخذ آن حالتی به نام شوق دارند و هنگامی که آن کمال را به دست آوردند نسبت به آن بهجت و سرور داشته لذا در حفظ وارتقای آن میکوشند، که این حالت را عشق میگویند.
۲_ و یا صرفاً دارای عشق بوده و فاقد شوق میباشند(زیرا کمال معطله ندارند) در این حالت موجود نسبت به ذات و کمالات خود عشق دارد.مانند عشق #خداوند به ذات خود و یا عشق #عقول و #ملائکه نسبت به کمالاتشان.
اما حکیم بزرگ #صدرالمتالهین_شیرازی در تکمیل سخنان #ابن_سینا پیرامون عشق، در جلد هفتم کتاب شریف #اسفار چنین میگوید که موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند:
اول: موجوداتی که واجد عشق و مجرد از شوق هستند
دوم: موجوداتی که واجد عشق و شوق هستند
به اعتقاد #صدرا موجودات دسته دوم دارای حرکت میباشند. زیرا در طلب رسیدن به کمال و نیل به مطلوب و معشوق سراسیمه در حال حرکت هستند که البته این حرکت به تناسب شوق آنها متفاوت است. لذا شوق و طلب چنین موجوداتی یا به نحو ارادی است ویا غیر ارادی.
اگر ارادی باشد به این معناست که حرکتشان به سمت کمال و معشوق به واسطه وجود نفس مجرد است لذا حرکت شوقی آنها، آگاهانه و نفسانی است. آگاهانه در پی معشوق میدوند و سراسیمه طلب کمال ویار میکنند...و چون به اخذ کمال که همان رویت یار است نائل شوند در حفظ ونگه داری آن سَروِ سَهی میکوشند و اجازه اطاله کمالات نفسانی را نمیدهند. و یا شوق وحرکت آنها غیر ارادی است که در چنین حالتی شوق آنها طبیعی_غریزی میباشد....یعنی گرچه از اَمارات ونشانههای آفاقی کمالات وجودی یار ونگار و آن محبوبه قدسی بیخبرند واز خط وخال حضرتش غافل....اما در جذبه وتلاطم آن سیل عظیم افتاده و ناخودآگاه به سمت مبدا کمالات در حرکتند....
بنابراین طبق سخن صدرا خداوند برای ملائکه یا عقول مفارقه دو امر را مقرر فرموده است که عبارتند از عشق و کمال.
و برای سایر موجودات چهار امر را ایجاد کرده است که عبارتند از:
۱_کمال ۲_عشق ۳_شوق ۴_حرکت
بدین معنا که موجودات فاقد کمال، در طلب و شوق دائمی رسیدن به کمالات ومطلوبی که برای آنها حکم معشوق را دارد، در حرکت دائمی میباشند. این حرکت یا از روی اراده است وعاشق باپای خود منزل معشوق را میپیماید و یا به طبع و سرشت غریزی که دارد به نحو غیر ارادی به سمت کوی دوست در سیر وتلاطماند.
شاید بتوان سخن صدرالمتالهین را در این بیت خلاصه کرد:
چندین هزار ذره سراسیمه میدوند
در آفتاب و غافل از این کافتاب چیست
براین اساس شوق وعشق وحرکت به سمت کمالات و مبدا آنها که معشوق حقیقی است در تمام ارکان هستی موجود است...عشق چون خون در رگ وجود جریان دارد ونبض او سبب حیات است وممات....یا آگانه به سرمنزل یار میرویم...ویا ما را به جبر واقتضای طبیعت خواهند برد...
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻قسمتی كوتاه از وصيت نامه جناب #شيخ_الرئيس_بوعلى_سينا:
#ابن_سینا وصیت نامه ی خود را برای #ابوسعید_ابوالخیر که ارادتی خاص نسبت به وی داشت نوشت و فرستاد:
آغاز هر فکر و انتهای هر اندیشه باید خدای باشد. باطن و ظاهر هر شیئی که مورد اعتبار و عبرت او قرارگرفت، باید او را به خدای تعالی توجه دهد و از نظر کردن به خدای چشم را از پلیدی و آلودگی رهایی بخشد. با قدم نفس که به حال قیام در مقام حضور بر پای ایستاده باید عالم ارواح مجرده را سیر نماید و با عقل و خرد خویش آنچه را که از آثار و عظمت مقام ربوبی در آن به اسرار نهفته است، مشاهده کند.
📖 برگرفته از کتاب زندگی ابوعلی سینا
👤 مظفر سربازی
╰๛--- ‑ ‑ - -
⌜@falsafeh_nazari
🔻 درباره چشم زخم _۱
شیخ الرئیس #ابوعلی_سینا بحث #چشم_زخم را ذیل دو عنوان فلسفی وطبی مطرح میکند.
۱_عنوان فلسفی
#ابن_سینا در فصل ۲۷ نمط دهم کتاب اشارات وقتی مساله تاثیرات قوه خیال و وهم را در خارج مطرح میکند به نحو تفصیلی پیرامون مساله (اِزلاقُ البَصَر) یا (اَصابَتُ العین) که همان چشم زخم است سخن میگوید. بحث چشم زخم در ذیل قدرت فعاله نفس تعریف میشود.بدین معنا که:
نفس انسان و #قوه_واهمه_برزخیه میتواند برمحیط و اشیای بیرون از خودش تاثیر بگذارد. با این توضیح نفس بر اثر تمرکز و اشتغال به خود ونفی خواطر و رها کردن امور مربوط به اجسام و مادیات قوی میشود وبالتبع قوای او مانند #واهمه نیز قوت مییابند لذا نفس میتواند بوسیله قوایش بر محیط و موجودات تاثیر گذاشته و اموری را انشاء کند.
براین اساس نفس از آنجا که از عالم انشاء وایجاد(جبروت)آمده دارای چنین قدرتی است. لذا انسان پس از مشاهده امر کمالی در شیء دیگر و تصور وتمرکز بر آن امر در واهمه، معدوم یا معیوب شدن آن امر را درخود تصور وانشاء میکند. از طرفی چون نفس عاین(فرد چشم زننده) قوی است این انشاء درونی به بیرون او نیز راه یافته وبر شیء خارجی یا معیون اثر میگذارد. لذا میتواند فرد دارای کمال را از آن نعمت محروم کند.
۲_عنوان پزشکی:
#شیخ_الرئیس در بحث ضروریات سته که درباره رئوس سلامتی انسان میباشد ذیل عنوان ششم یعنی بحث #احداث_نفسانیه یا #اعراض_نفسانیه تاثیرات حالات نفس مانند چشم زخم روی سلامتی وبیماری انسان را بررسی میکند وچشم زخم را یکی از عواملی میداند که سبب بیماری انسان میشود.
به اذعان #ابن_سینا یکی از عوامل بیماریها اَصابت العین میباشدکه طبیب باید آن را تشخیص داده زیرا با دارو درمان نمیشود.
به عبارتی مادام که از قوه واهمه برزخیه شخصِ عاین، تصرفاتی به بدن شخص معیون میرسد بیماری آن شخص ادامه دارد. لذا باید ذکر ودستوری بدهد تا رَدُ العَین و دفع چشم زخم کند.
╰๛--- ‑ ‑ - -
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
فلسفه نظری
🔻 هرمسهاس تاریخ در تاریخ سه هرمس معروف داریم: ۱)هرمِسُ الهَرامس یا هرمسَ الهَرامیشا: [ Hirmis a
🔻ماهیت کامل در فلسفه هرمسی
فلسفه #هرمسی در قرن ششم هجری وارد فلسفه اشراقی #سهرودی شد. نفوذ مکتب هرمسی در اشراقیون بعدی و در میان دیگر هواداران این مکتب مثل قطب الدین شیرازی، جلال الدین دوانی و صدرالدین شیرازی آشکار است.
از جمله جنبههای مکتب هرمسی که در #فلسفه_اسلامی به ویژه در مکتب #اشراقی نفوذ کرده و در بسیاری از آثار اشراقی پس از قرن ششم هجری دیده می شود، اعتقاد به یک راهنمای آسمانی است که انسان را در جستجوی حقیقت یاری میکند. این پیشروی معنوی، درواقع مقصد سلوک عرفانی انسان است، که انسان در سیر و سلوک سرانجام با آن متصل و سپس متحد میشود.
نام این راهنمای آسمانی، که #ابن_سینا او را (حی بن یقظان) مینامید و برخی از متصوفه قرن هفتم هجری او را (شاهدآسمانی_شاهد فی سماء) میخواندند در مکتب هرمسی (ماهیت کامل) نامیده میشود. چنانکه سهروردی در مطارحات میگوید:
(هرمس گفت من موجودی روحانی یا آسمانی را ملاقات کردم که علوم اشیاء را به من منتقل کرد. من پرسیدم کیستی؟ او گفت: من ماهیت کامل هستم.)
مهمترین بحث مفصل راجع به ماهیت کامل در میان منابع اسلامی در کتاب غایت الحکیم است که یکی از معروفترین آثار علم کیمیا به زبان عربی است.
از بررسی این کتاب و بخشهایی از منابع دیگری که درباره این موضوع است، به نظر میرسد که «ماهیت کامل» هرمسی همان همزادِ روح انسان در آسمان میباشد. به عبارتی روح انسان دارای معادل و بخش دیگری است که از آن به همزاد یا منِ دیگر یاد میشود، براین اساس وقتی روح انسان در بدن هبوط کرده آن معادل و منِ دیگر در آسمان باقی میماند. به این دلیل روح همیشه در پی نیمه دوم خود برای کامل کردن وجود خویش است.
باور به وجود روح انسانی در دنیای روحانی و جدایی آن از نیمه آسمانی خود پس از ورود به این دنیا، در دین #زرتشتی کاملاً شناخته شده بود، به عقیده زرتشتیان نیمه آسمانی روح، همان فرشته نگهبان آن در روی زمین است. نیمه دیگر آسمانی روح انسانی (دآئِنا_Da ena) نامیده میشود که در مزدیسنا همچون دختری جوان و زیبا جلوهگر میشود.
شباهت بسیار زیاد بین شخص دائنا و ماهیت کامل هرمس نشانه دیگری از ارتباط بین مکتب هرمسی و حکمت ایران باستان است.
در غایت الحکیم، ماهیت کامل رازی پنهان در قلب #فلسفه لحاظ شده که فقط برای کسانی که به مقامات بالای #حکمت میرسند آشکار می شود. ماهیت کامل منبع قدرت است که انسان به وسیلۀ آن در کسب معرفت و علم و فلسفه تعالی می یابد.
در واقع این ماهیت کامل است که انسان را در زندگی راهنمایی و کمک مینماید تا بر مشکلات خود غلبه کند، به همان نحوی که #ارسطو پیروزی #اسکندر بر #ایران را به خاطر غلبه ماهیت کامل او پیشگویی کرد.
📖برگرفته از مقاله:
تأثیر علم و فلسفه هرمسی بر متفکرین مسلمان
👤دکتر سید حسین نصر
╰๛---๛---๛---------------
@falsafeh_nazari
🔻 #هانری_کربن را زائر شرق نامیدهاند. او هرچند پیش از سفرش به شرق در مکتب پدیدارشناسی #هوسرل پرورش یافته بود و #هایدگر را درک کرد و البته از جمله شاگردان بزرگانی چون #امیل_بریه، #ارنست_کاسیرر، #اتین_ژیلسون، #لویی_ماسینیون، #هلموت_ریتر و… بود، اما بعدها حکمت حقیقی را نه در #فلسفه_غرب که در #حکمت_اسلامی دید.
کربن پس از آشنایی و ورودش به ایران دیگر خود را شرقی و ایرانی میدانست. او در گفتوگوهای خود از #ملاصدرا، #شیخ_اشراق، #ابن_سینا و… به عنوان «فلاسفه خودمان» نام میبرد و صحبت جالبی دارد تحت این عنوان که
«مشرقیان جهان متحد شوید.»
#سید_حسین_نصر خاطرهای از کربن را به این شرح بیان کرده است:
«هنگامی که با کربن به مناسبت انعقاد اولین کنفرانس راجع به تشیع به استراسبورگ رفته بودیم، روزی با هم بر قله تپه زیبایی که فرانسه و آلمان را از هم جدا میکند، سفر کردیم. او نگاهی به جنگلهای انبوه در آن سوی مرز افکند و گفت: «هنگامی که جوان بودم، از همین راه عبور کردم و وارد آلمان شدم تا با هایدگر ملاقات کنم، لکن پس از کشف سهروردی و ملاصدرا و سایر حکمای الهی ایران، دیگر مرا حاجتی به سفر به آن سوی این مرز نیست»
╰๛---๛---๛------------
@falsafeh_nazari
🔻اشعریان علیه علم، دشمنی غزالی با فلسفه
فخرالدین رازی، مؤلفِ تفسیرِ معروفِ قرآن، که در حقیقت دایرةالمعارفی از علوم و اطلاعاتِ دینی است و کسی دربارهاش گفته است:
« فیهِ کلُّ شیءٍ إلّا التّفسیر.....در آن همه چیز یافت میشود مگر تفسیرِ قرآن »
وی اثرِ دیگری تحتعنوان"محصِّل أفکارِ المتقدّمین" رسالهای در بابِ معراجِ پیامبر و رسالاتِ مشابهِ دیگری نوشته است.
کشافزَمخشری ، تفسیرِ معتزلیِ معروفِ قرآن، تألیفِ زمخشری، نیز از ثمراتِ نبوغِ دینیِ ایرانی در عهدِ سلجوقی میباشد. افزایشِ نفوذِ مکتبِ #اشعری متعصب، البته موجبِ زوالِ علومِ نظری گردید. #تهافت_الفلاسفة اثرِ #غزالی ، تنها معتبرترین نمونهٔ حملاتِ فراوان به #فلسفه یعنی به فلسفهٔ صرفاً نظریِ ارسطویی و نوافلاطونی است.
نمونهٔ سنخینگریِ اشعریِ متعصبِ این دوره نسبت به علم، سخنانِ زیر است که در رسالهٔ کلامیِ "المجموعةُ الرّسائلِ الکُبرى" آمده است:
«تنها علمِ موروث از نبی، صلواتُاللهِعلیه، شایستگی آن را دارد که علم خوانده شود. دیگر علوم یا علم هستند اما نافع نیستند، یا نه علم میباشند نه سودمند، یا علم نیستند اما به این نام خوانده میشوند و نافع نمیباشند. اگر علم باشند و سودمند، ناگزیر در زمرهٔ مواریثِ نبی(ص) خواهند بود.»
به گفتهٔ #محمد_غزالی سه خطای عمدهٔ فلاسفه عبارت بودند از:
«علمِ واجب به کلیات و عدمِ علمِ او به جزئیات، انکارِ معادِ جسمانی و قِدَمِ عالَم».
اگرچه سلسلهنِسَبِ تعلیم و تعلُّمِ فریدِ غیلانی بلخی به شیخ و استادِ بزرگ، #ابن_سینا فیلسوف میرسید، معذلک وی رسالهٔ
"حدوث عالم" را در ردِّ ابوعلی سینا بهخصوص نظریهٔ قِدَمِ عالَمِ او نوشت.
چون از دیرباز بوعلی سینا را فیلسوف به معنیِ واقعی میدانستند، ازاینرو بسیاری از این حملات فقط شکلِ حمله به شخصِ او را گرفت.
از دو جناح بر ابنسینا خرده میگرفتند: یکی از جناحِ چپ، توسطِ فیلسوفانِ خردگرایی نظیرِ ابنرشد، که گمان میکردند تمایلاتِ ارسطوییِ وی ناخالص و نادرست است، و یکی از جناحِ راست، از سویِ متکلمانی نظیرِ شهرستانی، فریدِ غیلانی و فخرالدین رازی و حتی شاعرانی که متأثر از جوِّ اشعریِ معمول بودند؛ فیالمثل سنایی و خاقانی ...
📚 تاریخ ایران کمبریج
👤جمعی از نویسندگان
╰๛---๛---๛------------------
@falsafeh_nazari
🔻سهروردی، احیاگر حکمت خسروانی
#سهروردی راهی را که #ابن_سینا رفته بود، کامل کرده و تعریف دیگری از #فلسفه ارائه میدهد. تعریف او ارسطویی یا یونانی نیست و مراتب بسیار بالاتری برای حکمت قائل است. او حکمت را به #حکمت_بحثی (یونانی) و #حکمت_ذوقی (کشفی و تالهی) بخش کرده است. این ابتکار اوست و حکمت تالهی بسیار بالاتر از حکمت بحثی یونانی است. از نظر او بیشتر حکمای بزرگ و بلکه عرفا نیز از این حکمت برخوردار بودند.
#سهروردی افزون بر این بر این باور است که حکمت کاملا ایرانی است. میدانیم که از نظر #ارسطو حکمت امری یونانی است. از نظر او دیگر ملل و اقوام حکمت نداشتند، زیرا به تعبیر او این ملل «بربر و وحشی» بودهاند. اما با تقسیماتی که سهروردی از حکمت دارد، حکمت خاصه در ایران باستان وجود داشته و حکمای بزرگی در ایران میزیستهاند. او این حکمت را #خسروانی یا #حکمت_عتیق یا #خمیره_ازلی مینامد. از نظر سهروردی این حکمت که او آن را #حکمت_اشراق میخواند، مخصوص اقوام شرق است.
او بر این باور است که حکمت در غرب، دچار رکود و افول و انحطاط شده و در ارسطو از حکمت ذوقی به حکمت بحثی تنزل پیدا کرده است. این حکمت به معنای اصیل در شرق متافیزیکی و ایران وجود داشته و بزرگترین و نمایندگان آن بزرگان و خسروان ایرانی بودهاند.
#سهروردی معتقد بوده در گذشته ایران، شخصیتهای اسطورهای و نمادین و رمزی، حکیمان علیالاطلاق بودهاند و در آنها حکمت از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده و به دوره اسلامی رسیده است. او معتقد است که حکمت از ادریس نبی(ع) آغاز و به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش به مصر رفته و بخش دیگر به ایران آمده و در اسلام متحول شده است و او خود را وارث این بخش از حکمت میداند.
از سوی دیگر، اساس تفکر سهروردی، ایرانی هست؛ به این معنا که کلیدیترین معنا و مفهوم در تفکر سهروردی 《نور》 است. نور امری بسیار بدیهی است که ما هر روز آن را میبینیم و با آن همه چیز دیده میشود و حقیقت همه چیز آشکار میشود. اما این نور حقیقی نیست، بلکه نور مجازی است. اینکه برخی ستارگان نور ندارند، روشن میدارد که نور برای خورشید، امری عرضی است و نه ذاتی، زیرا اگر ذاتی بود، آنگاه همه ستارگان خورشید بودند. نور از نظر سهروردی امری مجرد است، اصل نور از نگاه او خداوند است که او آن را نورالانوار میخواند. مسأله نور در ایران باستان بسیار اهمیت دارد و جهانبینی ایرانیان باستان هم مبتنی بر نور و ظلمت بوده است. تفکر زردشت و دین زردشت بر مبنای دو قاعده نور و ظلمت و مراتب گوناگون آن قرار دارد؛ بنابراین، سهروردی از این موضوع استفاده کرده و یک جهانبینی طرح افکنده است که در کتاب «حکمت الاشراق» به روشنی به چشم میخورد. این هم از دیگر ابتکارات سهروردی است.
افزون بر این، سهروردی حکمت را رمزی کرده و حکمت رمزی از ابتکارات اوست: یعنی او در چهارده رساله به زبان فارسی و نزدیک بیست رساله به زبان عربی، حکمت را به زبان داستان بیان کرده است.
تفسیر سهروردی از #حکمت_ایرانی و حکمای پیش از #سقراط نیز کاملا ابتکاری است. شایان توجه است #ارسطو به فیلسوفان پیش از سقراط به عنوان فیلسوفان ابتدایی نگاه میکرده، ولی سهروردی بر این باور است که ارسطو کلام آنها را نفهمیده، زیرا کلام آنها کاملا رمزی و تمثیلی بوده است. حکمت بحثی ارسطویی چون توان فهم کلام رمزی را نداشته، از فهم ایشان عاجز بوده و کلمات حکمی آنها را به ظاهر تفسیر کرده است. پس از دید او، این حکما، سفیران الهی بودهاند؛ یعنی پیام الهی برای نوع بشر داشتهاند. او کلمات آنها را در پرتوی حکمت اشراقی خودش تفسیر میکند.
به طور کلی سهروردی تحول بزرگی در فهم و سیر فلسفه و تقسیمات آن، به ویژه در حکمت مشرقی ایجاد میکند. او در زمره یکی از بزرگترین فیلسوفان نه تنها جهان اسلام که جهان است. بد نیست اشاره شود که هانری کُربن که خودش فیلسوف برجسته فرانسوی بود، بیش از چهل سال از عمرش را در فهم و تفسیر #حکمت_اشراق صرف کرد تا اندیشه او را احیا کند.
👤 دکتر غلامرضا اعوانی
╰๛---๛---๛------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟