eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🍁جشن نیمه‌ی پاییز با تخفیف رویائی😍 ❌تا کی میخوای دنبال کفش و کتونی بگردی ؟!😱 که هم شیک باشه هم باکیفیت و هم ارزون‼️ولی پیدا نکنی⁉️😢تا کی میخوای کفش کهنه‌ و‌ تکراری بپوشی؟😰 برای خرید خانوادگی آماده باش🏡 که کارای و بازار براتون موجود کردیم.💯 ✅فقط چون ، صف سفارشات زیاده، زود میشه😍 ❌به هیچ‌عنوان از دست نده که خودت ضرر می‌کنی👇😱 https://eitaa.com/joinchat/2130445208Cf641321011
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌اشتباه گذشته رو تکرار نکنید... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۱ ما سال ۸۷ عقد کردیم و بنا را گذاشتیم به خرید چیزهایی که لازم داشتیم و یه مراسم خوب تو خونه گرفتیم مثل قدیما. سال ۸۸ شوهرم هنوز ترم آخر دانشگاه بود و سربازی نرفته بود. ولی دیگه بعد از یک سال عقد، با اینکه شوهرم بیکار بود، یه پولی جور کردیم و یه خونه کرایه کردیم و رفتیم سر زندگیمون... فردای عروسی تنها پولی که داشتیم اندازه یک ماه اجاره خونه بود که کنار گذاشته بودیم. ولی به طور معجزه آسایی یکی از دوستان که اصلا شرایط ما را نمی‌دونست و فقط به خوبی شوهرم واقف بود، زنگ زد که من دنبال یه شاگرد برای مغازم میگردم. این طوری که شد که ما تو همون هفته اول زندگی، کار پیدا کردیم. حقوقش کم بود ولی اجاره خونه و خرج اولیه زندگی تامین می‌شد. ما هم که راه قناعت رو بلد بودیم، خیلی راحت زندگی می‌کردیم. از همون اول دلمون بچه میخواست ولی اینقدر جو جامعه بد بود در مورد بچه دار شدن که می ترسیدیم زود بچه دار بشیم. ولی بی خیال حرف مردم شدیم و بعد از یک سال و نیم از ازدواج، شوهرم آموزشی سربازی بود که من فهمیدم باردار هستم. خدا را شکر، خدا یه پسر خوشگل بهمون داد و به برکت اومدنش، در اوج سربازی و بیکاری شوهرم، یک ماه بعد تولدش، یه پولی بدستمون رسید و با فروختن طلاهای عروسی تونستیم یه خونه کوچیک پیش خرید کنیم. بعد از پسر اولم، اینقدر جو اطرافمون بد بود که من با اینکه دلم بچه می‌خواست ولی یه ترسی داشتم از بچه پشت سرهم و حرفها و کنایه های اطرافیان. همیشه دعا می‌کردم خدایا کاش برگردیم به دوران قدیم و این جو سنگین بشکنه. ماشین هم نداشتیم و این خونه نشینی زیاد حال روحیم رو بهم ریخته بود. خلاصه ما تا ۴سالگی پسرم اقدام نکردیم و وقتی اقدام کردیم دیگه باردار نشدم تا ۷ سالگی پسرم. که این سخت باردار شدن را خودم از ناشکری همون ۴ سال جلوگیری میدونستم. خلاصه تو این ۷ سال خیلی شرایط مالی خوبی نداشتیم و همش داشتیم خرج کارمون میکردیم اما درآمدی قابل قبول نداشتیم ولی با هر سختی بود توکلمون به خدا بود. وقتی پسر دومم را باردار شدم همه خیلی خوشحال بودند. به ویژه پسرم که خیلی دعا و گریه برا بچه می‌کرد. از همون ماه اول بارداری ما یه جهش مالی کردیم و دوران بارداری و زایمان را به خوبی سپری کردیم. بعد از تولد پسر دوم دیگه جو جامعه با توجه به سخنان آقا رفته بود به سمت فرزند آوری، ما هم دیگه تصمیم گرفتیم به بچه آوردن. پسر دومم ۱۰ ماهش بود من باردار شدم و نمیدونستم و رفتیم سفر اربعین. 😍😍 بعد بر گشت متوجه شدیم ولی اون زائر کوچولو عمرش به دنیا نبود و سه ماهگی سقط شد. بعدش هر کی فهمید مارا دعوا کرد که چرا باردار شدید.😔 ولی ما همچنان مصمم. 💪 پسرم که داشت دو سالش می‌شد تقریبا، دوباره باردار شدم. ولی این‌بار کرونا فراگیر شده بود و ما ورشکست شده بودیم و یک سالی بود که هیچ درآمدی نداشتیم. به هیچکس تا چهارماهگی نگفتیم. ولی تو نیتمون این بود اگه پول نداریم ولی فعلا بدن سالم داریم و به خاطر امر آقا بچه میاریم و نگران خرجیش نیستیم. خلاصه دوران بارداری با تمام سختی، بی پولی که حتی پول ویزیت دکتر را نداشتیم، سپری شد و پسر سومم زود بدنیا اومد و ما فقط پول عمل را داشتیم و اصلا فکرش را نمیکردیم که کلی پول باید برا بستری نوزادمون بدیم. خلاصه از اونجایی که خدا می‌خواست ما را امتحان کنه و توکل و صبرمون را بسنجه. ما امیدوار بودیم، که تو همون بیمارستان یه شب توسل به امام جواد پیدا کردیم. فردای اون روز، یکی از دوستانمون زنگ زد که یه پولی که مقدارش هم زیاد بود یه نفر مي خواد یک ساله قرض بده و الحمدلله مشکل ما حل شد. جالبه همون ماه یه وام هم برامون جور شد. دو ماهگی پسر سومم بود که یهو کار شوهرم دوباره افتاد رو غلتک و این‌بار یهو درآمد ما به طرز معجزه آسایی بالا رفت. الان پسرم یک سال و نیمه است. خدا را شکر ما تمام بدهیامون را دادیم هم خیلی راحت از نظر مالی زندگی می‌کنیم. و پسر سومم برا هممون کلی رزق مادی و معنوی آورد.😍😍😍 و بعد از ۱۳ سال زندگی و شروع زندگی از صفر الان خدا را شکر همه چیز داریم. درسته خیلی سالها، قناعت خیلی زیاد کردیم و بالا و پایین زیاد داشتیم ولی مطمئنا اینها همش بواسطه این فرشته های کوچولو هست. دوتا بچه پشت سرهمی خیلی سختی داری، ولی شیرینه. خونه ما خیلی بانشاط شده و پسر سومم خیلی تو دل برو تر از بقیه است. اینا را گفتم ازین باب که خیلیا الان مشکلات مالی براشون دغدغه است و این شیطونه که مدام ترس می اندازه ولی اگه نیتمون خدایی بشه، خدا از همون جایی که فکرشم نمی کنیم، بی نیازمون می‌کنه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔹اگر مدام افسرده ای و خاطرات گذشته، رو مرور میکنی، یکبار عضو جمع ما باش!!! ♦️اگر خجالت میکشی تو جمع حرف بزنی اگر اعتماد به نفست پایینه 😢 روزی ١٠ دقيقه فقط وقت بزار👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2100035738C3405090fa4 به شــــدت تــوصیه می‌کنم حتمـــا عضـــو شوید💎👆🏻
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴 دولــت پـزشـکیـان دستـور استـخــدام ۶۰ هـــزار معـلـم جـدیـد را صــادر کـرد 📝 ✅ زمـــــان آزمــــون دی مـــاه 📆 ✅ جـذب با مدرک لیسانس یا حـوزه ❗️جــزئیــات آزمــون و منبـع قبــولــی با هــزاران کـارنــامـه استـخـدامی در لیـنـک زیــر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b راز قبولی درآزمون استخدامی اینجا😉👆
هدایت شده از دوتا کافی نیست
سه تا هم کافی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۲ اینا که میگن یکی داشتی راحت تر بود، کفر منو درمیارن، یعنی من که چهارتا دارم خیلی عقب تر از مادرهایی ام که یکی دارند؟؟؟ من و همسرم معلم هستیم و شیفتی کار کردیم تا پیش بچه ها باشیم. الان برای بچه چهارم مرخصی طولانی تری دارم تا بیشتر برای بچه ها وقت بذارم. یعنی اونایی که یکی دارند همیشه سر کار و فعال هستند و بدون مرخصی؟؟؟ آخر هفته روز نظافت است و بچه ها کمک می کنن در نظافت هال و اتاق شون. شیشه پاک می کنن و گرد گیری می کنن. البته همیشه خونه تمیزی نداریم. یعنی اونا که یکی دارند همیشه خونه تمیز دارند و بچه ی کاری؟؟؟ اهل بیرون رفتن زیاد نیستیم و آخر هفته با بچه ها در خانه پیتزا درست می کنیم یا ترشی یا مربا یا نخود پاک کردن و ازین جور کارها. یعنی یکی بچه دارند آخر هفته های بهتری دارند؟؟؟ بچه بزرگترم به برادر کلاس اولی ش تو درس ها کمک می کنه و من دستم بازه. اون قدر حواس بزرگتر ها به دوتا کوچیکتر هست که کار خطرناک نکنن یا چیز کوچیک نخورند که گاهی اصلا نیازی به من نیست. اینقدر اونهارو بغل می کنن و باهاشون بازی می کنن که نفهمیدیم کوچیکه چطور ۸تا دندانش دراومد. یعنی اونا که یکی دارند، دائم شش دونگ حواس شون به بچه و درس و کارهاش نیست؟؟؟ اینقدر باهم بازی می کنن که حتی پارک هم میرن دنبال پیدا کردن یه دوست که باهاش مثلا سرسره بازی کنن نیستن و باهم سر گرم اند. تو خونه مسابقه طرح می کنیم و با هم بازی تیمی می کنیم. قایم موشک و بازی های حدس زدنی بازی می کنیم. کلی خونه ما سروصدا داره و شلوغ پلوغه. بازی و شادی و ذوق و دعوا و قهر دارن .یعنی بچه های تکی با پدرمادر یا دوست هاشون دعوا نمی کنن و خونه ی بی صدا دارن همیشه؟؟؟ خونه ما همیشه لطافت بچه کوچیک رو داشته و بچه ها با این لطافت بزرگ شدن و شکلک ها و سرگرمی های جدید در موقعیت های مختلف از خودشون طرح می کنن . شرایط رو درک می کنن اگر بچه ای حال نداشت یا من دستم بند بود . غر نمی زنن.صبر می کنن یا حتی با کمک هم مشکل رو حل می کنن بدون کمک من یا پدرشان. یعنی اونا که یکی دارند بچه های بدون غر و صبور تری دارند؟؟؟ بچه ها لباس و اسباب بازی مشترک دارند و براشون جالبه که لباس یا اسباب بازی بچگی شون از تو کمد در بیاد و به بچه بعدی شون برسه و یاد خاطرات خودشون میوفتن. اصلا اهل توقع نیستن و میدونن تو خونه همه چیز برای هر چهارتاشونه. هیچ چیز تکی نداریم. یعنی اونایی که یکی دارند بچه های کم توقع تری هستن؟؟؟ من مادر همیشه مهربان یا همیشه خوش اخلاق نیستم و همیشه برای بازی کردن یا قصه شب خوندن یا رسیدگی به درس هاشون وقت یا انرژی ندارم. اما با هاشون بازی می کنم، درس می خونم، روزها کتاب می خوانیم، قصه شب میگم. یعنی مادرهایی که یکی دارند همیشه وقت آزاد و انرژی برای بازی و درس خواندن با بچه شون و قصه شب خوندن دارند؟؟؟ بچه ها از مدرسه مریض میشن و یک هفته در خانه موج مریضی داریم و بعدش خوب میشن. به هوای هم دارو می خورن و همدیگرو درک می کنن، برای بی صدا بازی کردن و استراحت بقیه شون. یعنی بچه های یکی یک هفته مریضی ندارند؟؟؟ لطفا اندکی تامل.... ما با وجود بچه ها بی پول تر نشدیم که ترس از مال باعث میشه بعضی ها بچه نداشته باشند. ما تا بچه دوم که بدنیا اومد اصلا همسرم شغل نداشت و دانشجو بود، پول عیدی یا تولد یا کادو سر بدنیا اومدن بچه ها که به ما می دادند، کمک مالی مون بود برای خرج بچه کردن. اما نترسیدیم از بچه دار شدن. تلاش کردیم زندگی مون رو بسازیم. هر آدمی نزد خدا روزی مقرری دارد و خدا روزی هر کس را از جایی که می داند بدستش میرسونه و بچه ها در کم شدن روزی پدر مادر نقشی ندارند. اونا هم روزی شون از خدا می گیرند. و اینو مطمئن هستم اونایی که یک بچه دارند لزوما وضع مالی بهتری ندارند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه دربه در تو مغازه دنبال این میگردی ! نگرد ! فقط اینجا داره😍👇 دمش گرم قیمتها از دم خورده؟!😳👌 ینی هربار تو یه جشنی ،مهمونی ، چیزی... با این گلیپس رفتم،پشیمون شدم! بسکه دخترا آویزونم شدن و پرسیدن از کجا خریدیش؟!🤨 بابا ازینجا😍😅👇 https://eitaa.com/joinchat/4162256906Cf6468159e5 با ارسالِ فوری چون مخاطبامون خانومن😉
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
یه خواهرشوهر دارم ۳ تا دختر پشتِ هم آورده 😍 ینی بشر انقدر ذوق داره رو دختراش هربار که میبینیشون موهاشون مرتب و گیره زدس😍👌اومد خونمون دید موهای دخترم ژولیده پولیدس! 😩 لینک اینجارو داد😍چقدرم ارزونه😳 بیا🏃‍♀👇 https://eitaa.com/joinchat/4162256906Cf6468159e5
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۳ یک سال و نیم بعد از ازدواج، وقتی ۲۴ سالم بود، تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و اقدام کردم، برای آزمایشای قبلش، کاهش وزن و درست کردن دندونا و... دکتر زنان با توجه به آزمایشام(تنبلی تخمدان) گفته بود شاید بیشتر از یکسال طول بکشه و ممکن طبیعی باردار نشی. خلاصه اقدام کردیم برای بچه و در کمال ناباوری خودم و دکتر خیلی زود باردار شدم. قلب جنین که تشکیل شد، خوووشحال و شاد بودم، همه رو سورپرایز کردیم و اعلام کردم که باردارم، اولین نوه هم از سمت همسرم، هم خودم، حسابی همه خوشحال بودن که رفتم برای غربالگری اول. عکس های جنین ۳ماهه رو دیده بودم ولی دکتر که دستگاهو گذاشت روی شکمم توی مانیتور دیدم جنین من اصلا شبیه جنین ۳ماهه نبود و همچنان شبیه یه لوبیای کوچولو خودشو جمع کرده بود😭 سکوت بود و سکوت و دکتر مدام دستگاهشو اینور اونور میکرد و آخر سر گفت جنین شما قلبش ایست کرده و متاسفانه دیگه رشد نکرده😭 دنیا رو سرم خراب شد مگه میشه آخه ینی چی؟ ایست قلب جنین؟ تا حالا نشنیده بودم و کارم شده بود گریه و ناراحتی... بعد از چند روز گفتم خدایا خودت دادی و خوشحالم کردی، خودتم گرفتی راضی ام به رضای تو و یواش یواش خودمو جمع و جور کردم. بعد از ۳ماه، دکتر اجازه داد دوباره اقدام کنم و باز تاکید کرد ممکن سری پیش بارداریت اتفاقی بوده باشه و زیاد به بارداریِ زودهنگام دل نبند. توی اینترنت با چله ی زیارت عاشورای آیت الله حق شناس آشنا شده بودم و کلی آدم حاجت گرفته بودن باهاش، پس منم شروع کردم چله رو. بعد از ۲۰ روز از چله فهمیدم دوباره باردارم این سری هم اونقدر خوشحال شدم برای آزمایشگاه شیرینی خریدم بردم ولی این سری به کسی چیزی نگفتیم. روز سونوگرافی برای بررسی قلب جنین فرا رسید. احساس کردم تو مانیتور یه چیزی سرجاش نیست و نمیفهمیدم جریان چیه، ۲تا چیزی میدیدم که تو فکرم اومد شاید یکیش کیست. دکتر سونوگرافی پرسید با قرص باردار شدی؟ گفتم نه، فقط فولیک اسید می‌خوردم، پرسید توی ارث تون دوقلو دارید؟ گفتم ندیدم تو نزدیکا ولی توی فامیل دور بله و با صدای بلند به منشیش گفت بزن(بارداری دوقلویی...) چی میشنیدم؟بارداری دوقلویی؟؟؟؟ مگه میشه؟ چجوری؟ مگه من تنبلی تخمدان ندارم؟۲قلو؟ تمام زورمو جمع کرده بودم توی چشمام که اشکام نریزه و با گرفتن برگه ی سونو و اومدنم از اون مرکز دیگه نتونستم جلوی خودمو نگه دارم تا خود خونه از خوشحالی اشک ریختم و خداروشکر کردم که معجزشو نشونم داده، عجیب معجزه ی شیرینی بود. خلاصه گذشت و پسرا به دنیا اومدن و عاشقشون شدم رسما همه ی دنیام شده بودن. ولی اتفاقی که بعد از زایمانم افتاد این بود که دچار افسردگی بعد زایمان شده بودم. با کوچکترین مسئله ای گریه می‌کردم و جالبه که هیچ کس هم حال اون روزامو درک نکرد. کمک نداشتم و پولی هم نداشتیم که بتونم کمک بگیرم و کسی بیاد برای نظافت و... تا اینکه یکی از دوستای همسرم بهش گفته بود دنبال ادمین برای کانالش می‌گرده و اول کارشه خیلی سبکه و من شدم ادمین و ماهی ۸۰۰ میگرفتم. اون ۸۰۰ تومن می‌شد حقوق ماهانه ی اون بنده خدایی که میومد برای کارای خونه. بعد چندماه متوجه شدم عضلات شکمم برای بارداری دوقلویی از داخل پاره شده و بچه ها که ۱۰ ماهه بودن اقدام کردم برای جراحی. بعد از جراحی من، کرونا اومد و مجبور شدم بگم اون خانومم دیگه نیاد. روزای خیلی سختی بود، دوقلو داشتن وااااقعا سخته بدون هیچ کمکی، خودم بودمو خودم با بچه ها و افسردگی و کار خونه و آشپزی و... مدام با همسرم دعوا می‌کردم، خسته بودم همیشه بیخوابی داشتم... ۲ سالگی بچه ها بود که باز احساس کردم باردارم. به هیچ‌کس نگفته بودم. ۲ شب بعد از فهمیدن اینکه باردارم طبق معمول هر هفته خونه ی مادر همسرم بودیم و ایشون گفت(دیشب خواب مامانتو دیدم، اومده بود خونه ی ما، انقدر خوشحال بود. لباس خیلی قشنگی تنش بود و ۲تا شاخه رز آورده بود یکی سفید و یکی صورتی) خوابشونو که تعریف کردن، شُک شدم. لبخندی که روی لبم بود، خشک شد و ضربان قلبم رفته بود بالا. فرداش بلافاصله رفتم سونوگرافی و باز هم با گریه برگشتم... خواب مادر همسرم تعبیر شده بود و من دوباره دوقلو باردار بودم. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من 4-5 سالی بود درگیر اعتیاد بودم و اعتماد به نفس نداشتم😭😔 کلی از نون زن و پچم میزدم واسه اعتیادم خرج میکردم و سلامتیمم که کلا نابود کرده بودم🙏🤲 خیلییی دوست داشتم ترک کنم ولی ترس از درد و خماری ترک جلوم رو میگرفت💔😔 بایدم کار میکردم و نمیتونستم جایی بستری بشم چند ماه🤦😱 تا اینکه این کانال به دادم رسید و بدون درد و خماری ترک کردم😍🌹 https://eitaa.com/joinchat/3657696202C8e3fbc0a7d حتما حکمتی داره که اینجا دعوتی😍 🫂♥زندگی رو در آغوش بگیر، زندگی تنها چیزیه که میشه گفت واقعا داریمش♥🫂
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۳ حسابی گریه هامو کردمو نشستم به فکر کردن و گفتم نگهشون می‌دارم. ۳ روز گذشت و بعد از ۳روز دیدم واقعا نمیتونم با اون حجم افسردگی که داشتم، با اون عملی که کرده بودم، اگه بارداریم ادامه پیدا می‌کرد، عضلات شکم دوباره باز می‌شد، و مطمئنا دچار زایمان زودرس میشدمو هیچ کس حامی نبود و با ۲جفت دوقلو تو شرایط من زندگی واقعا سخت و اگه حمایت اطرافیان نباشه وحشتناک (خانواده ها بارها گوشزد کردن که اگه باز بچه بخواید، ما توان حمایت نداریم). دنبال دکتر گشتم برای سقط و خیلی راحت با یه سرچ کوچیک پیدا شد و روزی که می‌خواستم برم، یکسری از اطرافیان می‌دونستن. شاید ته دلم منتظر بودم کسی بگه، این کار رو نکن، کمکت می‌کنم، اما دریغ.... ولی خب من خودم بودمو خودم و باید رو پای خودم می‌بودم، پس تصمیممو گرفتم و خودمو سپردم به خانم دکتر برای سقط. پرسید مطمئنی؟ گفتم بله و آمپول بیهوشی رو زد. 😭😭😭😭 چشمامو که باز کردم، تو ماشین در راه برگشت بودیم و همه چیز تموم شده بود.😭😭😭😭 من موندم و یه عالمه عذاب وجدان و فکر گناه. همش با خودم فکر می‌کنم مگه میشه دوقلوهای اولو معجزه بدونم و دوقلوهای دومو بدبختی؟ چجوری انقدر عوض شدم؟چجوری دنیام انقدر تغییر کرد؟ نمی‌خوام گناهمو بندازم گردن بقیه ولی حمایت اطرافیان واقعا مهمه توروخدا اگه کسیو میبینید نیاز به حمایت داره حمایتش کنید. حمایت بعضی وقتا ۱بشقاب غذای گرم حمایت بعضی وقتا کسیه که بیاد و یک ساعت بچه هاتو نگه داره و تو فقط بخوابی فکر نکنم خیلی سخت باشه حمایت از زن تازه زایمان کرده که متاسفانه من نداشتم. اینم بگم بعد از سقطی که کردم از خدا خواستم منو ببخشه، در عوض هر زنی رو تو شرایط خودم دیدم، از سقط منصرفش کنم تا جایی که توان دارم حمایتش کنم. و تو فرصت مناسب که حال روحیم بهتر بشه حتما بچه دار بشم. در حال حاضر هم دارم به سلامتیم میرسم که تا سال دیگه اقدام کنم برای بارداری بعدی. امیدوارم خداوند گناهان همه بخصوص منو ببخشه و برای بار سوم منو لایق مادر شدن بدونه🙏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردی یه جاروبرقی پنج دقیقه ای میکشی لباساتم میندازی لباسشویی شدی خانوم خونه دار😏 نه جانم بیا این کانال👇ببین خونه داری یعنی چی😍 https://eitaa.com/joinchat/139198864Cc255f799e7 اونهمه مواد شوینده مختلف نخری ها😱بیا یادت بدم خودت بساز💃 😍 ------------------------------------------------ 🔥تبلیغات مجموعه کانالهای کوثر😍
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
خسته شدی انقدر گاز سابیدی؟؟😩 هربار میخوام گاز و هود تمیز کنم انقدر چربیاش سخت پاک میشه که بیزار میشم😰 ✅باورت میشه چدن های گازمو تو ۲ دقیقه برق انداختم😁 فقط خانومایی که میخوان دست به سیاه و سفید نزنن خونه ی تمیز تحویل بگیرن بیان اینجا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/139198864Cc255f799e7 ------------------------------------------------------ 🔥تبلیغات در مجموعه کانالهای کوثر😍
هدایت شده از دوتا کافی نیست
سه تا هم کافی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۲ اینا که میگن یکی داشتی راحت تر بود، کفر منو درمیارن، یعنی من که چهارتا دارم خیلی عقب تر از مادرهایی ام که یکی دارند؟؟؟ من و همسرم معلم هستیم و شیفتی کار کردیم تا پیش بچه ها باشیم. الان برای بچه چهارم مرخصی طولانی تری دارم تا بیشتر برای بچه ها وقت بذارم. یعنی اونایی که یکی دارند همیشه سر کار و فعال هستند و بدون مرخصی؟؟؟ آخر هفته روز نظافت است و بچه ها کمک می کنن در نظافت هال و اتاق شون. شیشه پاک می کنن و گرد گیری می کنن. البته همیشه خونه تمیزی نداریم. یعنی اونا که یکی دارند همیشه خونه تمیز دارند و بچه ی کاری؟؟؟ اهل بیرون رفتن زیاد نیستیم و آخر هفته با بچه ها در خانه پیتزا درست می کنیم یا ترشی یا مربا یا نخود پاک کردن و ازین جور کارها. یعنی یکی بچه دارند آخر هفته های بهتری دارند؟؟؟ بچه بزرگترم به برادر کلاس اولی ش تو درس ها کمک می کنه و من دستم بازه. اون قدر حواس بزرگتر ها به دوتا کوچیکتر هست که کار خطرناک نکنن یا چیز کوچیک نخورند که گاهی اصلا نیازی به من نیست. اینقدر اونهارو بغل می کنن و باهاشون بازی می کنن که نفهمیدیم کوچیکه چطور ۸تا دندانش دراومد. یعنی اونا که یکی دارند، دائم شش دونگ حواس شون به بچه و درس و کارهاش نیست؟؟؟ اینقدر باهم بازی می کنن که حتی پارک هم میرن دنبال پیدا کردن یه دوست که باهاش مثلا سرسره بازی کنن نیستن و باهم سر گرم اند. تو خونه مسابقه طرح می کنیم و با هم بازی تیمی می کنیم. قایم موشک و بازی های حدس زدنی بازی می کنیم. کلی خونه ما سروصدا داره و شلوغ پلوغه. بازی و شادی و ذوق و دعوا و قهر دارن .یعنی بچه های تکی با پدرمادر یا دوست هاشون دعوا نمی کنن و خونه ی بی صدا دارن همیشه؟؟؟ خونه ما همیشه لطافت بچه کوچیک رو داشته و بچه ها با این لطافت بزرگ شدن و شکلک ها و سرگرمی های جدید در موقعیت های مختلف از خودشون طرح می کنن . شرایط رو درک می کنن اگر بچه ای حال نداشت یا من دستم بند بود . غر نمی زنن.صبر می کنن یا حتی با کمک هم مشکل رو حل می کنن بدون کمک من یا پدرشان. یعنی اونا که یکی دارند بچه های بدون غر و صبور تری دارند؟؟؟ بچه ها لباس و اسباب بازی مشترک دارند و براشون جالبه که لباس یا اسباب بازی بچگی شون از تو کمد در بیاد و به بچه بعدی شون برسه و یاد خاطرات خودشون میوفتن. اصلا اهل توقع نیستن و میدونن تو خونه همه چیز برای هر چهارتاشونه. هیچ چیز تکی نداریم. یعنی اونایی که یکی دارند بچه های کم توقع تری هستن؟؟؟ من مادر همیشه مهربان یا همیشه خوش اخلاق نیستم و همیشه برای بازی کردن یا قصه شب خوندن یا رسیدگی به درس هاشون وقت یا انرژی ندارم. اما با هاشون بازی می کنم، درس می خونم، روزها کتاب می خوانیم، قصه شب میگم. یعنی مادرهایی که یکی دارند همیشه وقت آزاد و انرژی برای بازی و درس خواندن با بچه شون و قصه شب خوندن دارند؟؟؟ بچه ها از مدرسه مریض میشن و یک هفته در خانه موج مریضی داریم و بعدش خوب میشن. به هوای هم دارو می خورن و همدیگرو درک می کنن، برای بی صدا بازی کردن و استراحت بقیه شون. یعنی بچه های یکی یک هفته مریضی ندارند؟؟؟ لطفا اندکی تامل.... ما با وجود بچه ها بی پول تر نشدیم که ترس از مال باعث میشه بعضی ها بچه نداشته باشند. ما تا بچه دوم که بدنیا اومد اصلا همسرم شغل نداشت و دانشجو بود، پول عیدی یا تولد یا کادو سر بدنیا اومدن بچه ها که به ما می دادند، کمک مالی مون بود برای خرج بچه کردن. اما نترسیدیم از بچه دار شدن. تلاش کردیم زندگی مون رو بسازیم. هر آدمی نزد خدا روزی مقرری دارد و خدا روزی هر کس را از جایی که می داند بدستش میرسونه و بچه ها در کم شدن روزی پدر مادر نقشی ندارند. اونا هم روزی شون از خدا می گیرند. و اینو مطمئن هستم اونایی که یک بچه دارند لزوما وضع مالی بهتری ندارند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
یه لحظه گوش کن ✋🤔 کی گفته دیگه با هنر نمیشه به رشد و درآمد رسید؟ 😟🧐 ● : من میگم میشه ؛😊👌➕ و همین الان 1500 تا هنرجو دارم 💪 اینجا یاد میگیری چهره هرکیُ دوس داری بکشی👇 https://eitaa.com/joinchat/294977884C863dc381d9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۳ یک سال و نیم بعد از ازدواج، وقتی ۲۴ سالم بود، تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و اقدام کردم، برای آزمایشای قبلش، کاهش وزن و درست کردن دندونا و... دکتر زنان با توجه به آزمایشام(تنبلی تخمدان) گفته بود شاید بیشتر از یکسال طول بکشه و ممکن طبیعی باردار نشی. خلاصه اقدام کردیم برای بچه و در کمال ناباوری خودم و دکتر خیلی زود باردار شدم. قلب جنین که تشکیل شد، خوووشحال و شاد بودم، همه رو سورپرایز کردیم و اعلام کردم که باردارم، اولین نوه هم از سمت همسرم، هم خودم، حسابی همه خوشحال بودن که رفتم برای غربالگری اول. عکس های جنین ۳ماهه رو دیده بودم ولی دکتر که دستگاهو گذاشت روی شکمم توی مانیتور دیدم جنین من اصلا شبیه جنین ۳ماهه نبود و همچنان شبیه یه لوبیای کوچولو خودشو جمع کرده بود😭 سکوت بود و سکوت و دکتر مدام دستگاهشو اینور اونور میکرد و آخر سر گفت جنین شما قلبش ایست کرده و متاسفانه دیگه رشد نکرده😭 دنیا رو سرم خراب شد مگه میشه آخه ینی چی؟ ایست قلب جنین؟ تا حالا نشنیده بودم و کارم شده بود گریه و ناراحتی... بعد از چند روز گفتم خدایا خودت دادی و خوشحالم کردی، خودتم گرفتی راضی ام به رضای تو و یواش یواش خودمو جمع و جور کردم. بعد از ۳ماه، دکتر اجازه داد دوباره اقدام کنم و باز تاکید کرد ممکن سری پیش بارداریت اتفاقی بوده باشه و زیاد به بارداریِ زودهنگام دل نبند. توی اینترنت با چله ی زیارت عاشورای آیت الله حق شناس آشنا شده بودم و کلی آدم حاجت گرفته بودن باهاش، پس منم شروع کردم چله رو. بعد از ۲۰ روز از چله فهمیدم دوباره باردارم این سری هم اونقدر خوشحال شدم برای آزمایشگاه شیرینی خریدم بردم ولی این سری به کسی چیزی نگفتیم. روز سونوگرافی برای بررسی قلب جنین فرا رسید. احساس کردم تو مانیتور یه چیزی سرجاش نیست و نمیفهمیدم جریان چیه، ۲تا چیزی میدیدم که تو فکرم اومد شاید یکیش کیست. دکتر سونوگرافی پرسید با قرص باردار شدی؟ گفتم نه، فقط فولیک اسید می‌خوردم، پرسید توی ارث تون دوقلو دارید؟ گفتم ندیدم تو نزدیکا ولی توی فامیل دور بله و با صدای بلند به منشیش گفت بزن(بارداری دوقلویی...) چی میشنیدم؟بارداری دوقلویی؟؟؟؟ مگه میشه؟ چجوری؟ مگه من تنبلی تخمدان ندارم؟۲قلو؟ تمام زورمو جمع کرده بودم توی چشمام که اشکام نریزه و با گرفتن برگه ی سونو و اومدنم از اون مرکز دیگه نتونستم جلوی خودمو نگه دارم تا خود خونه از خوشحالی اشک ریختم و خداروشکر کردم که معجزشو نشونم داده، عجیب معجزه ی شیرینی بود. خلاصه گذشت و پسرا به دنیا اومدن و عاشقشون شدم رسما همه ی دنیام شده بودن. ولی اتفاقی که بعد از زایمانم افتاد این بود که دچار افسردگی بعد زایمان شده بودم. با کوچکترین مسئله ای گریه می‌کردم و جالبه که هیچ کس هم حال اون روزامو درک نکرد. کمک نداشتم و پولی هم نداشتیم که بتونم کمک بگیرم و کسی بیاد برای نظافت و... تا اینکه یکی از دوستای همسرم بهش گفته بود دنبال ادمین برای کانالش می‌گرده و اول کارشه خیلی سبکه و من شدم ادمین و ماهی ۸۰۰ میگرفتم. اون ۸۰۰ تومن می‌شد حقوق ماهانه ی اون بنده خدایی که میومد برای کارای خونه. بعد چندماه متوجه شدم عضلات شکمم برای بارداری دوقلویی از داخل پاره شده و بچه ها که ۱۰ ماهه بودن اقدام کردم برای جراحی. بعد از جراحی من، کرونا اومد و مجبور شدم بگم اون خانومم دیگه نیاد. روزای خیلی سختی بود، دوقلو داشتن وااااقعا سخته بدون هیچ کمکی، خودم بودمو خودم با بچه ها و افسردگی و کار خونه و آشپزی و... مدام با همسرم دعوا می‌کردم، خسته بودم همیشه بیخوابی داشتم... ۲ سالگی بچه ها بود که باز احساس کردم باردارم. به هیچ‌کس نگفته بودم. ۲ شب بعد از فهمیدن اینکه باردارم طبق معمول هر هفته خونه ی مادر همسرم بودیم و ایشون گفت(دیشب خواب مامانتو دیدم، اومده بود خونه ی ما، انقدر خوشحال بود. لباس خیلی قشنگی تنش بود و ۲تا شاخه رز آورده بود یکی سفید و یکی صورتی) خوابشونو که تعریف کردن، شُک شدم. لبخندی که روی لبم بود، خشک شد و ضربان قلبم رفته بود بالا. فرداش بلافاصله رفتم سونوگرافی و باز هم با گریه برگشتم... خواب مادر همسرم تعبیر شده بود و من دوباره دوقلو باردار بودم. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۳ حسابی گریه هامو کردمو نشستم به فکر کردن و گفتم نگهشون می‌دارم. ۳ روز گذشت و بعد از ۳روز دیدم واقعا نمیتونم با اون حجم افسردگی که داشتم، با اون عملی که کرده بودم، اگه بارداریم ادامه پیدا می‌کرد، عضلات شکم دوباره باز می‌شد، و مطمئنا دچار زایمان زودرس میشدمو هیچ کس حامی نبود و با ۲جفت دوقلو تو شرایط من زندگی واقعا سخت و اگه حمایت اطرافیان نباشه وحشتناک (خانواده ها بارها گوشزد کردن که اگه باز بچه بخواید، ما توان حمایت نداریم). دنبال دکتر گشتم برای سقط و خیلی راحت با یه سرچ کوچیک پیدا شد و روزی که می‌خواستم برم، یکسری از اطرافیان می‌دونستن. شاید ته دلم منتظر بودم کسی بگه، این کار رو نکن، کمکت می‌کنم، اما دریغ.... ولی خب من خودم بودمو خودم و باید رو پای خودم می‌بودم، پس تصمیممو گرفتم و خودمو سپردم به خانم دکتر برای سقط. پرسید مطمئنی؟ گفتم بله و آمپول بیهوشی رو زد. 😭😭😭😭 چشمامو که باز کردم، تو ماشین در راه برگشت بودیم و همه چیز تموم شده بود.😭😭😭😭 من موندم و یه عالمه عذاب وجدان و فکر گناه. همش با خودم فکر می‌کنم مگه میشه دوقلوهای اولو معجزه بدونم و دوقلوهای دومو بدبختی؟ چجوری انقدر عوض شدم؟چجوری دنیام انقدر تغییر کرد؟ نمی‌خوام گناهمو بندازم گردن بقیه ولی حمایت اطرافیان واقعا مهمه توروخدا اگه کسیو میبینید نیاز به حمایت داره حمایتش کنید. حمایت بعضی وقتا ۱بشقاب غذای گرم حمایت بعضی وقتا کسیه که بیاد و یک ساعت بچه هاتو نگه داره و تو فقط بخوابی فکر نکنم خیلی سخت باشه حمایت از زن تازه زایمان کرده که متاسفانه من نداشتم. اینم بگم بعد از سقطی که کردم از خدا خواستم منو ببخشه، در عوض هر زنی رو تو شرایط خودم دیدم، از سقط منصرفش کنم تا جایی که توان دارم حمایتش کنم. و تو فرصت مناسب که حال روحیم بهتر بشه حتما بچه دار بشم. در حال حاضر هم دارم به سلامتیم میرسم که تا سال دیگه اقدام کنم برای بارداری بعدی. امیدوارم خداوند گناهان همه بخصوص منو ببخشه و برای بار سوم منو لایق مادر شدن بدونه🙏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه ماکارانی هات خمیر نمیشه و بهم نمیچسبه بیا 😍😋 کلافه شدیم بسکه یکی گفت ماکارانیتو بعد آبکش کردن بشور! اون یکی گفت نشور!😐 یکی گفت آبکش کن دم بزار!☹️ یکی گفت آبکش نکن!😫 اینم راز پختِ ماکارونی رستورانی و رشته ای🍝👇 https://eitaa.com/joinchat/614335156C89e964b55b
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
دیگه با آبلیمو جوجه هاتو مزه دار نکن!❌🍢 حیفِ اونهمه جوجه نیس برمیدارید با آبلیمو مثِ چوب خشکش میکنید آخرم از گلو پایین نمیره؟🤨😩 اینم ترفندِ رستورانی نرم و پوک و مزه دار کردنِ جوجه بدونِ آبلیمو😍😋👇 https://eitaa.com/joinchat/614335156C89e964b55b