هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۷
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
ما اولش که عروسی کردیم جز یه موتور هیچی نداشتیم و خونه پدرشوهرم زندگی میکنیم، همسرم واقعا مرد خوب ومهربان و بسیار کمک کارم هستن از لحظه ای که میرسن خونه کمک میکنن تا لحظه ای که بخوان برن سر کار.
ما کلا زندگی رو سخت نمیگیریم و اصلا اهل تجملات نیستیم و محیط خونه ساده و بدون هیچ چیز گرون قیمتی هست تا بچه ها کامل تو خونه تخلیه روحی فکری بشن،
به لطف خداوند کریم تا حالا ۶بار رفتیم کربلا،۳بار اربعین با بچه ها رفتیم واقعا خیلی خوش گذشته، هرسال امام رضا علیه السلام میطلبه میریم مشهد، سفر هامون هم ساده و ارزون قیمت هست و حسینیه اسکان داریم، کربلاهم اربعین میریم چون هزینهاش خیلی پایین تره...
تو زندگی ماهم خیلی سختی ها بوده و هست اما با همفکری و توکل ودعا حلش کردیم، یکی از سختترین ها، این بود که پسر دومم تو یکسالگی به خاطر سهل انگاری تشنج کرد و تا ۷ ساله بشه نصف عمر شدم ولی از اونجایی که خداوند مهربونم خیییییلی هوامون رو داره پسرم هیچ مشکل ذهنی و جسمی پیدا نکرد، این کمتر از معجزه نیست، همین سفر های زیارتی ما بهترین تفریح و سرگرمی ماهست
من هر وقت مریض میشم یا بچه ها، صدقه واستغفار خیلی جواب میده،خلاصه هیچ چیز مثل نیت کردن برای بچه شیعه آوردن، حاجت های مهم رو برآورده نمیکنه ما هرسری بچه دار شدیم یه حاجت مهممون اجابت شد، هرکی خونه میخواد یا ماشین میخواد بچه بیاره به یاری خداوند کریم درهای رحمت بروی شما باز میشه شک نکنید و یقین داشته باشین
هر سری قبل از به دنیا اومدن بچه بعدی بچه قبلی رو از مای بیبی گرفتم،خیلی سخت بود ولی همون هم توسل میکردم به یکی از ائمه و سریعا برطرف میشد بارها معجزه رو تو زندگیم دیدم چون به خدا و بزرگ بودنش خیلی ایمان دارم.
راستی دور واطرافیان من تازه فهمیدن چه اشتباهی کردن و کم کم دارن با نگاه شون تحسینم میکنن، ولی بعضی هم همش میگن بسه لوله هاتو ببند، صد سال دیگه این کار رو نمیکنم تا هر وقت که خدای خوبم بهم بچه بده میخوام چون برام همیشه سنگ تموم گذاشته
سلامتی به همراه تغذیه سالم هست و تا میتونم از روغن های طبیعی و از چیزهای ارگانیک استفاده میکنم. غذاهامون هم ساده هست و غذای فست فودی هم شاید ماهی یک بار استفاده کنیم.
بچه های من اصلا به فکر جایی رفتن یا این که کسی بیاد بازی کنن نیستن، چون تو خونه همه جور بازی و سرگرمی براشون فراهمه
هرچقدر خداروشکر کنیم به خاطر این همه لطف واقعا کمه، ممنونم از کانال خوبتون، از خدا میخوام همه مردم سرزمینم خوشبخت و عاقبت بخیر بشن.الهی آمین
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#حرف_مردم
#تربیت_فرزند
#بارداری_شیره_به_شیره
#قسمت_اول
من در سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم با جهیزیه ایی که کاملا ساده و بدون تجمل بود و فقط لوازم ضروری رو داشت. رفتیم سر زندگیمون توی یه خونه مستأجری ساده و کوچیک زندگیمون رو شروع کردیم.
من خیلییییی بچه دوست داشتم، همسرم هم همینطور. بخاطر همین از همون اول زندگی اقدام به فرزندآوری کردیم و من همش میگفتم با اومدن یه فرشته توی زندگیمون خدا بهمون رحمت نازل میکنه
شکر خدا دوماه بعد عروسی باردار شدم
بماند که چقدر اطرافیان با زبونشون آزارمون دادن ولی من خوشحال بودم و شاکر خدا که بدون دارو و درمان مادر شدم
تولد ۱۹سالگی خودم پسرم ۴۰روزه بود😍
زایمانم طبیعی و بسیار سخت بود، شکرخدا با بدنیا اومدن پسرم خونه ی بزرگتر و بهتری اجاره کردیم و زندگیمون کمی سامان گرفت.
پسرم که یکسال و چهار ماهه بود اقدام کردیم برای بچه دوم و شکرخدا بازم بدون دردسر باردار شدم تا ماه هشتم بارداری هم پسرم رو شیر دادم و هیچ مشکلی هم نداشتم اما اینم بگم مغزیجات و لبنیات زیاد استفاده میکردم که بدنم خالی نکنه
و توی سن ۲۱ سالگی خودم و دوسالگی پسرم، دخترم رو بغل کردم زایمان دومم فوق العاده راحت و سریع بود.
حالا دیگه فشار اطرافیان زیاد شد که بذارین کمی زندگی تون خوب بشه از کجا میخواد بیارین خرج بدین و...
اونقدر حرف و حدیث و تمسخر ها زیاد شد و مدام میگفتن قرص بخور دستگاه بذار یه کاری کنین ک هرساله هرساله شکمت نیاد بالا من کلا دوتا بچه داشتم ولی خب حرف و حدیثه دیگه😒
اونقدر خسته شدم که یک ماه بعد زایمان رفتم ای یودی گذاشتم که باردار نشم واقعا فشار بقیه برام سنگین بود.
پسرم دوسالش بود که با فشار همون بقیه از پوشک گرفتمش و واقعا پسرم آمادگی شو نداشت، از طرفی ورود رقیب براش، از طرفی گرفتن از شیر از طرفی از پوشک از طرفی ختنه کردنش واقعااااااا خیلییییییی اذیت شد و واقعا خدا منه نادان و ناآگاه رو ببخشه خیلی بهش فشار وارد شد.
اون روزا هرچی بقیه میگفتن برای بچه داری تو زندگیم پیاده میکردم و این بدترین نقطه ضعف برام بود.
یه روز یه بنده خدایی باهام حرف زد و گفت نکن این کارو بچه ی تو با بچه های دیگران یا حتی خواهر برادرای خودشم یکسان نیست، قرار نیست اگه بچه کسی تو فلان ماه از پوشک گرفته شد برای توهم همونجوری بشه.
و این حرف برای من یه جرقه شد و دیگه اهمیتی ندادم و با روش و منش خودم بچه هام رو بزرگ کردم.
برای از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن دخترم به حرف هیچچچچ کسی گوش ندادم و دقیقا زمان خودش که رسید دخترم خودش دیگه به شیر میلی نداشت حدودا دوسال و چند ماهگیش بود و زمان پوشکش هم خودش ۳ سال و دوماهگی اعلام آمادگی کرد و خیلییییی راحت گرفته شد همه میگفتن وای خسته نشدی از خرید پوشک دیگه بزرگهههه بسه، میگفتم پولش رو باباش میده دخترمم از مال باباش داره استفاده میکنه. یعنی محترمانه میگفتم کاری نداشته باشین اما مردم همیشه به همه چی کار دارن ب همه چییییییی، ما نباید گوش کنیم.
نمونه گوش کردن به حرف مردم برای خودم ایودی بود که باید بگم تمام مدتی که ایودی داشتم، همش درگیر عفونت و دل درد بودم و حالا چندین ماهه که خارجش کردم و دچار تنبلی و کیست و سندرم تخمدان شدم رحمم کلی مشکل پیدا کرد که گفتنش باعث طولانی شدن متن و ....
و هزاران دردسر بخاطر حرف مفت مردم...
و حالا که دیگه برام خیلییییی وقته حرف مردم مهم نیست بازم آثار اون تبعیت ها توی زندگیم هست خواهشاً کاری به حرف اطرافیان نداشته باشین
همین الان هم همه دارن میگن که دیگه بچه نیاری بسه هم دختر داری هم پسر
اما اهمیتی برام نداره چون وزنش رو زمین قراره تحمل کنه و رزقش رو خدا بده، به آینده دختر و پسرم نگاه میکنم که دخترم خواهر میخواد و پسرم برادر
و خدا بهم کمک کنه انشاءالله انشاءالله انشاءالله به خواست خدا پیگیر درمان هستم که هرچندتا ک خدا بهم داد بچه بیارم 😍😁😍
ادامه👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#حرف_مردم
#تربیت_فرزند
#بارداری_شیره_به_شیره
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#قسمت_دوم
حالا دخترم سه سال و نیمه ست و پسرم پنج سال و خورده ایی، دعا کنین خدا برامون بخواد و بازم مادر بشم.
اشتباه کردم که یک سال و خورده ایی دخترم اقدام نکردم. الان ارتباط بچه هام فوقالعاده خوبه. کاش برای سومی هم اینقدر تعلل نمیکردم.
بارداری شیربه شیر درسته سختی داره اولش، ولی یک سال که میگذره خیلییییی مادر راحت میشه
همه اونایی که الان دارن به من خورده میگیرن ۲۰ سال دیگه ممکنه حتی سالی یکبار هم منو نبینن. پس زندگی مون رو به مبنای انتخابات دیگران نسازیم ما فقط یکبار به دنیا میایم، خودمون تصمیم بگیریم که میخوایم چیکار کنیم.
خیلی کیف میده که توی لیست شیعه های حضرت علی علیه السلام چندین و چند اسم از نسل ما باشه 😍😍😍
در رابطه با تربیت فرزند هم باید بگم به نظر خود من تربیت فرزند وجود نداره، تربیت خود من هست که تربیت بچم رو میسازه. وقتی مادر جلوی بچه ولو دوساله باشه از بد خواهرشوهر جاری و یا هرکسی نگه، بچه غیبت رو یاد نمیگیره. وقتی مادر با صداقت باشه با همسرش بچه راستگو میشه. وقتی مادر به همسرش در غیاب و حضورش احترام بذاره بچه احترام به مادر و بقیه رو رو یاد میگیره و وقتی بچه ببینه مامانش تا اذان میشه میره نماز میخونه و هرکاری باشه کنار میذاره، اهمیت نماز رو میفهمه و وقتی ببینه مامان نماز خوانش سرش داد وبیداد نمیکنه حرف لغو نمیزنه
میفهمه مسلمونی قشنگه و تمام زندگی و رفتار طرف خدایی باشه خیلی زندگیش شیرینه
در کل میخوام بگم برای تربیت بچه جوش نزنین در واقع باید برای تربیت خودمون تلاش کنیم خودمون که رفتارمون و کردارمون واقعا خوب باشه بچه مون هم خوب میشه.
و اینم بگم من عاشق این تجربه گذاشتن های توی کانال شدم، چقدررررر برای رشد و زندگی خوبن.
در پناه خدا موفق و موید باشین🙏☘
التماس دعا عزیزان
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
من یک مادر ۴۱ ساله هستم که سومین فرزندم را در مردادماه به دنیا آوردم. من جزء کسانی بودم که فقط دو فرزند را کافی میدانستم و مخالف سرسخت بچه بیشتر البته قبل از بچه اولم دو سقط خودبخودی داشتم و خیلی سختی و استرس کشیدم.
بالاخره بعد از چهار سال خدا یه پسر شیرین دوست داشتنی بهم هدیه داد و پسردومم را درکمال ناباوری و زمانی که فرزندم تنها هشت ماه داشت، باردار شدم.
اول خیلی گریه کردم چون با یه بچه شیرخوار و دست تنها واقعا سخت بود اما ته دلم خوشحال بودم که مثل بچه اول نیاز نبود این همه خرج دوا دکتر کنم. بماند که وقتی پیش پزشک خانواده رفتم چقدر مرا دعوا کردو گفت چرا باردار شدم و من با استرس زیاد پیش پزشک متخصص رفتم و ایشان با آرامشی که داشتن گفتن اصلا مشکلی ندارد.
بالاخره فرزند دومم هم به دنیا آمد و حالا دو بچه شیرخوار داشتم و اکثر زحماتش گردن خودم بود خیلی خسته شده بودم و تصمیم جدی گرفتم که دیگه به بچه فکر نکنم اما روزگار چیز دیگه ای برام رقم زد.
سالها گذشت و من گاهی که میدیدم اطرافیان بچه دار میشوند و چقدر خوشحالند باز وسوسه میشدم و با همسرم صحبت میکردم راجع به بارداری مجدد اما ایشان هم یک کلام که دیگه بچه نمیخواهیم😊
تا اینکه پسر اولم به مدرسه رفت و پسر دومم تنها شد و بهانه گیری هایش شروع شد و من عملا میدیدم که چقدر اذیت میشود. گاهی ساعتها در مدرسه میماندم تا آرام شود وبه محض رسیدن به خانه شروع میکرد به شمردن ساعت تا ببیند چه موقع برادرش به خانه می آید.
با خود میگفتم اگر همبازی دیگری داشت این همه اذیت نمیشد و حالا کمی از دودلی درآمده بودم ولی باز از آینده میترسیدم جالب اینکه همسرم حالا خودش هم راضی تر از من بود برای بچه دار شدن😁 و درست زمانی که من به فکر روشی ایمن تر برای جلوگیری از بارداری بودم متوجه شدم که باردارم.
اوایل شوکه بودم هم خوشحال هم ناراحت نمیدانستم کاردستی کردم یانه ویارهای شدیدی داشتم و چالش های زیادی در زندگی، حالا که سنم چهل سال بود دکتر هم آزمایشهای ژنتیک و...با هزینه های زیاد مینوشت. خودم گاهی پشیمان میشدم از بارداری اما همسرم هیچ وقت خم به ابرو نیاورد.
در این بین عضویت در کانال شما هم به من خیلی انرژی میداد و تشویق میشدم. تا بالاخره گل دخترم در مردادماه با زایمان طبیعی و سخت به دنیا آمد و چراغ خانه ما شد.
افسوس میخورم چرا زودتر برای فرزند آوری اقدام نکردم و هرچند هنوز هم در بزرگ کردنش تنها هستم و حتی شب اول زایمانم که به خانه آمدم هیچ کس به کمکم نیامد، اما من صبورتر شده ام و با خدا معامله کرده ام و من یک بچه شیعه به مسلمانان اضافه کرده ام.
امیدوارم رهرو بانو حضرت زهرا باشد و فرزندانم از سربازان آقا امام زمان باشند و خدا از من راضی باشد.
واقعا از کانال شماهم ممنونم و هنوز با خواندن مطالب آن امیدوار میشوم و انرژی میگیرم امیدوارم نوشته های من هم به درد حداقل یک نفر بخورد.
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_بعداز_35_سالگی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
📌فشار خون بالا در بارداری...
من تو سن ۲۰سالگی سر بارداری بچه اولم تو هفته ۱۵ بارداری متوجه فشار خون بالام شدم.
البته قبل اون بارداریم یه سقط تو ۴ماهگی داشتم که پیگیر علتش نشدم ولی بعدا دکترها گفتن ممکنه علتش فشار بالا بوده باشه.
اون موقع یه شب حالم بد شد و با آمبولانس به بیمارستان رفتم(یعنی سر پسر اولم) و بعد بغیر از دکتر زنان، دکتر قلب و داخلی منو دیدن و بعد کلی آزمایش هیچ علتی برای فشار بالام پیدا نکردن، نه دفع پروتیئن نه مشکل خونی و نه ... اما دکتر روزی یه دونه قرص متیل دوپا و یه آ اس آ برام تجویز کرد.
با اینکه قرص میخوردم ولی اگه یه وقت غذای شور یا تند میخوردم و یا عصبانی میشدم، فشارم بالا میرفت و غیر قابل کنترل میشد، که دو دفعه هرباربه مدت یک هفته تو آی سی یو بستری شدم و خیلی یهویی تو هفته ۳۵بارداری طبیعی زایمان کردم و پسر اولم و بغل گرفتم.
۴سال بعد تو ایام کرونا دوباره باردار شدم و بازهم فشار بالای دوران بارداری داشتم و این دفعه بجای یه قرص متیل دوپا ۲تا قرص میخوردم و یه دونه آ اس آ.
اما بازم باید تو اون دوران مواظب می بودم و سعی میکردم همیشه آروم باشم که فشارم کنترل بشه و یه سری پرهیز غذایی و رعایت میکردم.
خداروشکر اون دوران هم گذشت و تو بارداری دومم یه بار تو هفته ۲۸بارداری بخاطره خطر زایمان زودرس ۱۰روزی بستری شدم و بعدش ۶هفته استراحت مطلق بودم و اول ۳۵هفته زایمان کردم و پسر دومم رو خدا تو اوج کرونا و روزهای قرنطینه به ما هدیه داد.
و سال گذشته هم توی ۲۸سالگی به عشق امام زمان دوباره اقدام کردیم و خدا بهمون سومین پسرمون و هدیه داد. این بار هم فشار بارداری داشتم و روزی ۳تا متیل دوپا و ۲تا آ اس آ میخوردم و بازم چند روزی بستری شدم.
ایندفعه تو اول هفته ۳۷ بخاطره فشار ۱۶ بستری شدم و ختم بارداریم کردن، خداروشکر این دفعه هم طبیعی زایمان کردم و از دفعه های پیش راحت تر.
فشار بالا تو بارداری سخته، سردردها، بدحالی ها و بی حالی ها،گر گرفتن های بیش از حد و.... اما به نتیجه خوب و شیرینش می ارزه.
ان شاءالله همه بارداریها بی خطر باشه و بسلامت تموم بشه. اینم بگم هنوزم دوست دارم بچه بیارم با همه سختی هاش. فشار بالا تو بارداری فقط احتیاج به مراقبت و کنترل و هوشیاری به موقع داره.
#فرزندآوری
#فشار_خون_بالا
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_اردبیلی
✅ ضرورت اقدامات عملی برای ساختن جامعه دوستدار کودک
#جامعه_دوستدار_کودک
#فرزندآوری
👌بسیار کلیدی و راهگشا
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#شهید_حسین_همدانی
✅ پیشنهاد منه...
به محض رسیدن به همدان و انجام دید و بازدیدهای مرسوم، حسین بی مقدمه گفت:"باید برای وهب زن بگیریم."
پرسیدم درخواست وهبه یا شما؟
گفت: "نباید بذاریم جوون بیاد و بگه زن می خوام، اگر چه من باهاش رفیقم و با من راحته و حرف هاشو به من می زنه اما تا حالا تقاضایی نکرده، این پیشنهاد منه."
گفتم: "حتما کسی رو دیدی و براش انتخاب کردی که این قدر عجله داری."
گفت:" نه انتخاب با خودشه، ازدواج به زندگی جهت میده."
🔹همسر شهید
📚 خدا حافظ سالار
💥سالروز شهادت سردار شهید حسین همدانی گرامی باد.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#توکل_و_توسل
من یه مامان دهه هفتادی ام، من با خواهرم دوقلو هستیم. اول ایشون ازدواج کردن و من بعداز اتمام دو ترم از درسم که گذشت به پیشنهاد دامادمون یعنی شوهرخواهرم با برادرشون ازدواج کردم و با خواهر دوقلوم جاری شدیم.
من وقت ازدواج با اینکه ۱۹ سالم بود، هیچ معیاری برای ازدواج نداشتم، تنها بخاطر اینکه کنار خواهرم باشم چون واقعا این چندسالی که ایشون ازدواج کرده بودن و از من دور شده بود، اذیت شده بودم، تصمیم به این ازدواج گرفتم.
سال ۹۲ عقد کردیم و یک مجلس خوب گرفتیم، خاطرات دوران عقدم خیلی بد بود، هر دو بچه بودیم نمیدونستیم زندگی اینجور مثل فیلما نیست، من توی دنیای خودم بودم، همسرمم توی دنیای خودش، آخر هفته همو میدیدم ایشون بیکار بود و من هیچ درکی از اینکه همسرم باید شغلی داشته باشه نداشتم.
اوایل سال ۹۴ بود که متوجه شدم متاسفانه باردارم البته شایدم حکمتی بود و باید بگم خوشبختانه چون اگر من باردار نمیشدم شاید از هم جدا میشدیم.
وقتی به خانواده ها اطلاع دادیم، سریع مجلس گرفتیم و من خانه دار شدم هنوز یه ترم دانشگاهمم مونده بود تا کاردانی رو تموم کنم همینجوری که حامله بودم میرفتم امتحانم میدادم.
بهمن ۹۴ آقا پسر اول ما دنیا اومد با زایمان طبیعی، زایمان راحتی داشتم ولی بعد از ده روز متوجه شدم دکتر یه گاز استریل جا گذاشته، کار خدا که متوجه شدم چون بهم گفته بودن دیرتر میومدی ممکن بود لوله هات کاملا بسته بشن و دیگه نتونی بچه دار بشی.
خیلی اذیت شدم تا اون گاز استریل رو خارج کردن دوران نقاحت بعد از زایمانم تقریبا ۲۰روز طول کشید.
دیگه با این اوصافی که براتون تعریف کردم اصلا بچه نمیخواستم خودم کم تجربه و بچه، شوهرم بیکار، خودم درسم رو رها کردم. از طرفی سن وتجربه ی همسرمم کم بود و منو اذیت میکرد و بهونه های الکی میآورد که من فقط صبر میکردم و به خدا توکل میکردم.
یه دفترم داشتم که خاطراتمو مینوشتم یادمه یه شب محرم بود صدای روضه تو خونه مون پیچیده بود، آخه همسایه مون که از قضا عموی من میشد، هیئت داشتن خیلی دلم شکست وگریه کردم از ته قلبم خواستم امام حسین منو بطلبه برم پابوسش...
چندباری ام توی قرعه کشی ها شرکت کردم ولی اسمم درنیومد تا اینکه یه روز مادرم پیشنهاد داد بیا من هزینه سفرت رو میدم باهم بریم کربلا ولی فقط خودت، بچتو بذار شوهرت نگه داره.
من اصلا فکرشو نمیکردم، میگفتم فکر نکنم آخه نمیذاشت من تا بازار یا خونه مادرم برم، حالا کربلا! اونم ده روز بدون بچه!
خلاصه دلو زدم به دریا و بهش گفتم، در کمال ناباوری قبول کرد، بچه رو هم نگه داشت من با مادرشوهرم تو یه خونه زندگی می کنیم. از اونم خواهش کردم گفت آره نگهش میدارم، برو.
خلاصه که رفتم زیارت تا چشمم به گنبد افتاد از آقا خواستم برام زندگیم رو درست کنه، هر جور که خودش صلاح میدونه بیشترین دعامم اخلاق شوهرم بود، میگفتم درست بشه من با کارگری و بی پولی و همه چیز میسازم.
وقتی برگشتیم یادمه دقیقا اسفند ۹۷ بود، دودل بودم برای فرزند دوم، تا اینکه آذرماه ۹۸ پدرشوهرم فوت کردن و من چون آخر عمری ازشون مراقبت میکردم، خیلی حالم بد بود. تصمیمم رو برای بارداری دوم گرفتم ولی کمی طول کشید.
دکتر که رفتم گفت خانم شما تیروئید داری باید اول مشکلتو رفع کنی بعد، خلاصه توی اوج کرونا فروردین ۱۴۰۰ آقایاسین ماهم به دنیا اومد و چون اوج کرونا بود بستری نمیکردن، آنقدر دردکشیدم آخرم دکترم نیومد، اورژانسی سزارین شدم.
قدم پسرم خیلی خوب بود، اول وام فرزندآوری شو دادن که واقعا روزیش بود که بادپولش یه مقدار طلا خریدیم. بعد ماشین خریدیم، مغازمونو گسترش دادیم (شوهرم کارگر ساختمانی بودن ولی کار نبود، یه مغازه کوچیک لوازم آرایشی زدن) حالا یه مغازه بزرگ لوازم آرایشی داریم، پس انداز داریم، حالا پسرام بزرگ شدن طاها کلاس سومه، یاسینم ۴سالشه...
منو شوهرم باهم کار میکنیم، ایشون میرن اسنپ و من توی مغازه مشغولم، درسته قسط و قرضم زیاد داریم ولی همین که باهم کار میکنیم و میگیم میخندیم و همدلیم برام دنیای قشنگیه
هیچ وقت مادیات برام معیار نبوده و نخواهد بود، چون من خونه پدریم توی نازونعمت بودم همه چیز برام مهیا بود، چه مادی چه معنوی ولی بدونید، تجربه به من ثابت کرده عشق ووفاداریه که دو طرف میتونن به هم داشته باشن هست که تا آخر عمرت حاضری همه چیزت رو بدی ولی از هم جدا نشین.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#آیت_الله_بهجت
✅ دوتا کافی نیست...
کارم زیاد بود و حتی مایل نبودم بیش از دو فرزندی که داشتم، فرزند دیگری داشته باشم. از طرفی، پدرم خیلی به بچه علاقه داشت و مایل بود که فرزندان دیگری هم داشته باشیم و میگفت:
✨«اینها تازه از نزد پروردگارشان مراجعت کردهاند و عصمت دارند. عصمت اینهاست که انسان را به خود جذب میکند، نه چیز دیگری.»
آقا با فرزند چهارمی ما انس عجیبی داشت و تنها کسی که میتوانست حال ایشان را تغییر دهد، او بود.
📚 فرزند آیت الله بهجت، زمزم عرفان
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکسن بچه ها رو اینجا بزنید...😅
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#توکل_و_توسل
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#معرفی_پزشک
#قسمت_اول
متولد ۸۰ هستم و تو خانواده کم جمعیت بزرگ شدم. پدر و مادر و خواهر دوقلو خودم که ۱۵ دقیقه ازم بزرگتره.
تو سن ۱۹ سالگی که تازه وارد حوزه شده بودم همسرجان اومدند خواستگاری و ما نیمه شعبان سال ۱۴۰۰ عقد کردیم. با مهریه ۱۴ میلیون و دو تا حلقه نقره.
همسر جان طلبه بودند همچنان مشغول تحصیل، کاری نداشتند. خانواده به شدت مخالف(صرفا به خاطر مهریه کم وگرنه خود آقا پسر رو کامل تایید کرده بودند). همسر قم بودند و ما شهرستان. حدود ۱۵ ساعتی فاصله داشتیم. برای همین اولین تماس برای خواستگاری تا عقد حدود یکسال طول کشید. بماند که چه سختی هایی کشیدیم برای عقد. هر بار استخاره میکردم آیات عجیبی می آمد. یادمه یه بار اولین صفحه سوره مریم اومد.خوب بودن نتیجه استخاره به کنار. مسئله دیگری که بود همسر تو جلسات خواستگاری گفته بودند که به سوره مریم علاقه دارند و دوست دارند حفظ کنند.
متوسل شدم به حضرت معصومه سلام الله علیها و ایشون هم نشونه هایی سر راهم قرار دادند که فهمیدم ایشون همون مرد رویاهامند که میتونم دستشون رو بگیرم تا خود خدا باهاشون همسفر بشم.
خلاصه که پدرم به اصرار بنده راضی به عقد شدند. ۴۵ روز بعد یعنی عید فطر با جهیزیه خیلی مختصر رفتیم زیر یه سقف. با عروسی خیلی ساده. ما اجازه ندادیم خانواده ها دنبال جهاز سنگین و گرون بروند و تا مدت ها بخوان قسط بدن. در حد ضروریات، خیلی از وسایلم مثل فرش و اجاق و ... وسایل قدیمی مادرشوهرم بودند که زیر زمین خونه شون چیده بودند و بعد عروسی رفتیم همون زیر زمین تا الان همون جاییم.
از همون اول عاشق بچه بودم. دو ماه بعد عروسی همسرجان بی بی چک تهیه کردند که دیدیم بله، خانوادمون داره ۳ نفره میشه. البته این خوشحالی دووم نیاورد و ۱۲ هفته رفتم سونو بدم که گفتند جنین ۹ هفته ایست قلبی کرده😭خیلی روزهای سختی بود. ولی با اون حجم ناراحتی هزار بار سجده شکر به جا آوردم و گفتم خدایا خودت صلاحم رو بهتر میدونی.
همسر جان تجربه تلخی در مورد خواهرشون داشتند که دو تا سقط پشت سر هم داشتند و بعدش ۳ سال ناباروری رو تجربه کردند و با کلی نذر و دعا و دکتر بچه دار شدند. برای همین اصرار داشتند حتما خودمون رو از نظر جسمی و روحی بسازیم بعد به فکر بچه باشیم.
فروردین ۱۴۰۱ بود که کلافه شده بودم رفتم حرم به خدا و امام زمان ارواحنا فداه و حضرت معصومه سلام الله علیها گله کردم.گفتم این بود اون شوهری که من رو به سمتش راهنمایی کردید این بود اون پدری کردن برام که ازتون خواستم امام زمان، حالا برای بیشتر شدن نسل شیعه باید التماسش کنم. خدا من رو ببخشه. چه حرف ها که نزدم. وسط حرفهام انگار یکی بهم گفت آفرین همین قدر ایمان داری؟ کی اومدی از خدا خواستی بهت نداده؟! یه بار از خدا بخواه ببین چطور جوابتو میده. چسبیدی به بنده خدا. اصل کاری رو نگاه نمیکنی. خدا بخواد کسی جلودار نیست.
امیدی اومد تو وجودم. همون جا از حضرت معصومه سلام الله علیها خواستم بهم یه بچه بدند و خودشون دوران بارداری مراقبش باشند تا تجربه تلخ قبلی تکرار نشه و اینکه بعد به دنیا اومدنش هم تربیتش رو خودشون برعهده بگیرند.
هفته بعد در کمال ناباوری بی بی چکم مثبت شد.من 😍 همسر😶😮🤔
خلاصه که بعد کلی آزمایش و سونو همسرجان پذیرفتند که باردارم. دوران خوبی بود. خبری از ویار و مشکلات بارداری نبود. ۴ ماهه بودم که مادرهمسر که درگیر سرطان بودند رو از دست دادیم.(برای شادی روحشون صلوات) بقیه دوران خوب بود.
تا اینکه سحر ۱۶ آذر یهو کیسه آبم پاره شد و من راهی بیمارستان شدم.گفتند ضربان قلب بچه خوب نیست باید سزارین بشی. مایی که اصلا به سزارین فکر نمیکردیم و خودمون برای زایمان طبیعی اونم دو هفته دیگه آماده کرده بودیم😵💫🤕اینجوری شدیم. دخترم که به دنیا اومد تازه فهمیدم اشک شوق یعنی چی.🥲 خیلی حس نابی بود. حس ناب مادرشدن. ان شاءالله همه تجربه کنند.
تنها مسئله آزار دهنده نوع زایمان بود و البته بدون برنامه بودنش. ولی همون موقع با ناراحتی تمام باز سجده شکر به جا میاوردم و میگفتم صلاحم رو خدا بهتر میدونه.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075