eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher
ای بهترین بهانه ی این زندگی سلام صبحت قشنگ، لحظه ی بیداریت به خیر . . . @golchine_sher
روی خوش زندگی همین است همین که کسی باشد صبح را بخیرکند شب را آرام پای فنجان چایت باشد و ظرف‌های روی میز را زوج کند واقعاً چقدر زیبا می‌شود وقتی به جای تشکر می‌گویی: دوستت دارم @golchine_sher
یک نفر گفت : خدا، کاش که عاشق بشوم شد و در پیچ و خم عشق خدا را گم کرد @golchine_sher
گاهی خیال میکنم از من بریده ای! بهتر زمن برای دلت برگزیده ای! از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟ در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟ فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم! گویا از این نمونه مکرر شنیده ای! از من عبور میکنی و دم نمیزنی! تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای! یک روز می رسد که در اغوش گیرمت! هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟ تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟ اهـل آه و نالـه کردن نیستم جان من است اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟ ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟ آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟ آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم قید دینم بود لامذهب نمی فهمی چرا؟ بین مردم مثل من پیدا نخواهد شد نگرد "یک" ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟ بارها گفتم دل دیوانه گرد عشق نه! نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟ @golchine_sher
باورکن پاییز که می آید همین پیرمردهای تنها روی نیمکتهای پارک هم به اولین عشقشان فکر می کنند؛ به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاه روسری خالدار یا شاید شالی پشمی به حرفهایی که باید می گفتند و نامه هایی که هیچ گاه به مقصد نمی رسد... @golchine_sher
ماتِ چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق" آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست! هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست... @golchine_sher
جغرافیای کوچک من بازوان توست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من @golchine_sher
بی‌گمان، روزی ثمر میداد با این اشک‌ها تکه سنگی را اگر، جای دلت می‌کاشتم @golchine_sher
از این خیال می‌گذرم؛ می‌گذارمت امّیدِ من! به دست خدا می‌سپارمت تا زنده‌ام درون خیالم نشسته‌ای دیگر چه غم از اینکه کنارم ندارمت! زانوی غم به جای تو در بر گرفته‌ام اینگونه تا اراده کنم می‌فشارمت هرگز گمان مبر ز قرار تو بگذرم هر لحظه‌ای که می‌گذرد، بیقرارمت! اندازۀ لباس خودت دوستم بدار... اندازۀ خدای خودم دوست دارمت @golchine_sher
«تو را می‌خواهم» در این جمله اندوهی‌ست؛ اندوه نداشتنت! @golchine_sher
روى "لبخندت" مكث كن... چند ثانيه فقط بيا جاى من و زل بزن به خودت... ميبينى؟ عجيب ديوانه ميكند آدم را @golchine_sher
خون است مپرس ازجگرم،حرف زیاد است ناگفته اگر می گذرم حرف زیاد است از من که پریشان تو ام ، در همه ی شهر هرچند خودم بی خبرم ، حرف زیاد است یک عده به دنبال تو هستند در این شعر تا شعر منی پشت سرم حرف زیاد است دیوانگی و در به دری درد کمی نیست دیوانه ام و در به درم، حرف زیاد است من ، آتشم از قافله ای مانده ، به صحرا ای دوست! اگر شعله ورم،حرف زیاد است در خیل مجانین توچون من نتوان یافت من از همه دیوانه ترم حرف زیاد است آنگونه که زیبایی تو حرف ندارد برعکس تو من دور و برم حرف زیاد است @golchine_sher
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال نسیمی که با تمام وجود دخیل بر علم پرچم و کتل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده است و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من این قدر دوستت دارم بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه خون که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد @golchine_sher
صبح، خورشيد آمد دفترِ مشقِ شبم را خط زد... می‌روم دفترِ پاک‌نويسی بخرم! زندگی را بايد از سر سطر نوشت...!   @golchine_sher
تا شدم بی‌خبر از خویش، خبرها دیدم ‌‏بی‌خبر شو که خبرهاست در این بی‌خبری @golchine_sher
سلاح اهل ستم گاهی، شریعت نبوی هم هست به روی شانۀ ظالم گاه ردای مصطفوی هم هست به جای پینۀ پیشانی نظر به قبله آنها کن وگرنه نام خدا ای دوست به پرچم اموی هم هست مخور فریب که این مردم هزارچهره و صدرنگ‌اند همیشه در دلشان حرفی جز آنچه می‌شنوی هم هست ز اعتدال سخن گفتن ز حق کناره گرفتن نیست میان باطل و حق ای شیخ! مگر میانه‌روی هم هست؟ اگر به دادرسی هرگز، نگشت محکمه‌ای برپا مبر ز یاد که در عالم عدالت علوی هم هست نشان مذهب من عشق است حقیقتی که در آن عالم امید آنکه به اعجازش شهید خوانده شوی هم هست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهان را خانه خواهم کرد اگر مهمان من باشی @golchine_sher
آه از غمی که بر سر و رویَش نشسته زخمی که بر دستان و بازویش نشسته آری چه بی اندازه ، میل سجده دارد تیری که بر محراب ابرویش نشسته دل می رباید از شمیم باغ رضوان بر نیزه عطرِ سرخِ گیسویش نشسته‌ می جوید امشب یاس را حسّ غريبي آن دور تر ها باغِ شب بویش نشسته آمد نوایِ یا بُنّیِّ یا اَبالفضل مادر چنان پروانه پهلویش نشسته پر می کشد از پیش چشمش کاروانی بر بامِ دل داغِ پرستویش نشسته آه ای عمو! از گوشوارِ خون چکانش زخمِ بدی جایِ النگویش نشسته می گفت بابا! جان به قربانِ طلوعت خورشید وقتی رویِ زانویش نشسته امشب به دریا می رسد آن رود کوچک آغوشِ بازِ ماه آن سویش نشسته.. @golchine_sher
با کوه غم آشنا شدی بعد از جنگ بانو، سپر بلا شدی بعد از جنگ با خطبه ای از جنس شهادت در شام پیغمبر کربلا شدی بعد از جنگ @golchine_sher
فکرش نباش مال کسی جز تو نیستم دیگر به فکر هم نفسی جز تو نیستم عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم بعد از چقدر این طرف و آن طرف زدن فهمیده ام که در هوسی جز تو نیستم یک آسمان اگر چه به رویم گشوده است من راضی ام که در قفسی جز تو نیستم حالا خیالم از تو که راحت شود عزیز دیگر به فکر هیچ کسی جز تو نیستم @golchine_sher
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دوتا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن هرشب بساط ساز من آماده بوده است امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی روضه دور کن ما مُرده‌ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو ملک را؛ ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده‌ام پُر است از اعمال بد؛ ولی تو صفحه‌های نوکری‌ام را مرور کن @golchine_sher
من همچو خار و خاکم و تو آفتاب و ابر گلها و لاله ها دهم ار تربیت کنی @golchine_sher
به این امید که تو می‌دهی جواب حسین سلام‌داده به تو هرکه خورده آب، حسین به شوق گریه برای مصیبتت دارد چهارفصل گل چشم من گلاب حسین به آبروی همین چندقطره محترمم به‌روسیاهی من گریه زد نقاب حسین به پادشاهی عالم نمی‌کنم میلی چرا که نوکر تو می‌شوم خطاب حسین کمال من اثر هم‌نشینی‌ام با توست که غوره‌ی‌دل من باتو شد شراب حسین اگر در آتش عشق تو سوختن باشد کجاست آن‌که بترسد ازاین عذاب،حسین بتاب بر من آلوده و بسوزانم چرا که پاک‌کننده‌ست آفتاب حسین اگر بَدم، اگر آلوده‌ام، تو سرورمی که من جوانم و تو سیدالشباب حسین @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کافر به چشم‌های تو باور می‌آورد آن چشم‌ها که آه مرا بر می‌آورد من در پی تو هستم و مردم پی بهشت ایمان شهر، کفر مرا در می‌آورد عطر تو خوش‌تر است از آن عطرها که باد از سوی باغ‌های معطر می‌آورد آتش بزن به خاطره‌هایی که در قفس پرواز را به یاد کبوتر می‌آورد عاشق شدم، که تلخی ایام سرنوشت بی یاد عشق، حوصله را سر می‌آورد ... @golchine_sher