eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
284 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه بار بست، خدا را چه دیده‌ای فرصت هنوز هست، خدا را چه دیده‌ای شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند با یک تکان دست! خدا را چه دیده‌ای بی‌رحم! داستان مرا نیز گوش کن شاید دلت شکست، خدا را چه دیده‌ای هرچند می‌رود، بروم چای دم کنم شاید کمی نشست...خدا را چه دیده‌ای @golchine_sher
ای در شجاعت مثلِ حیدر؛ یا أباالفضل(ع) آیینهٔ ساقیِ کوثر؛ یا أباالفضل(ع) ای مشکِ تو رؤیایِ دریایِ خروشان آقاترین سقّایِ برتر؛ یا أباالفضل(ع) دُرّ ادب شخصیَتَت را داده جلوه ای بر رکابِ شیعه گوهر؛ یا أباالفضل(ع) باب الحوائج هستی و با ذکرِ نامت آرام شد هر قلبِ مضطر؛ یا أباالفضل(ع) ای تشنهٔ عشقِ به فرزندانِ زهرا(س) فرمانپذیرِ امرِ مادر؛ یا أباالفضل(ع) أم البنین(س) میگفت: آقایت حسین(ع) است این را بدان تا روز محشر؛ یا أباالفضل(ع) روز مبادایِ حسینم زود بگذر- از دست و چشم و بلکه از سر؛ یا أباالفضل(ع) نانِ علی(ع) باشد حلالت جانِ مادر جان را فدایش کن سراسر؛ یا أباالفضل(ع) باید سپر باشی برای خیمه... باید- باشی علَمدارِ دلاور؛ یا أباالفضل(ع) مادر! حواست بیشتر باشد به زینب(س) خیلی محبّت کن به خواهر؛ یا أباالفضل(ع) بر چادرش تقدیم کن هر روز، بوسه ای حافظِ ناموس و معجر؛ یا أباالفضل(ع) من آرزو دارم شوَد هر لحظه جانت قربانِ این خواهر- برادر؛ یا أباالفضل(ع)! @golchine_sher
آرزوی کوه‌ها یک سجدۀ طولانی‌اش آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی‌اش دست‌هایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانی‌اش تا که شد یک شب عروس خانۀ آل عبا شهربانوی جهان شد مادر ایرانی‌اش می‌وزد از منبرش فریادهای «یاحسین» شام‌ها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانی‌اش در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است عبدوَدها کشته، از شور حماسی‌خوانی‌اش اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا چشمه‌ها می‌جوشد از هر واژهٔ قرآنی‌اش @golchine_sher
به چشم‌های منِ از قرار برگشته، هوای گریه‌ی بی‌اختیار برگشته بگو به آن مژه‌های سیاه رفته مگر که بخت عاشق چشم‌انتظار برگشته؟! منم همان که خودش را رسانده با امید سرِ قرارِ تو و بی‌قرار برگشته .... اسیرِ آهوی چشمت شده دل شیرم پی شکار تو رفته، شکار برگشته ... به حکم اهل دل این مرد را شهید بدان، اگر چه زنده از این کارزار برگشته خوشم به این‌که از این عشق برنمی‌گردم چه غم اگر ورق روزگار برگشته؟! @golchine_sher
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا تو را دیدم به چشمم ماه دیگر ماه نیست هیچ شاهی با وجودت در دو عالم شاه نیست آنچه من بینم در این آیینه می دانم کسی جز خدا حتی ملک زین ماجرا آگاه نیست زائرش بر شاخ طوبی جام میگیرد مدام در فلک هم مثل این مضجع زیارتگاه نیست آب خواهد تا که آهی از جگر بر آورد حیف آن بیچاره اصلا در بساطش آه نیست دیده ام با صد تفاخر خواجه را بر بام عرش تا به معبودش تو پنداری که چندان راه نیست اندرین درگاه باید تا قیامت سر نهاد در جهان مانند این در، گشته ام درگاه نیست ماه را در عمر خود من ماه دانستم ولی تا تو را دیدم به چشمم ماه دیگر ماه نیست در وصف حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام @golchine_sher
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟪🟩🏳 { نماهنگ و سرود هم عهدی } 🏳 🟩🟪 🎤 با صدای : احمد محمدی پور 🎬 کاری از : گروه سرود ضحی ▪️ضبط و تنظیم : خانه سرود و موسیقی گیلان 📌با مشارکت: مرکز آفرینش های هنری گیلان @golchine_sher
دست به دست مدعی شانه به شانه می روی آه که با رقیب من جانب خانه می روی بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم گرم تر از شراره آه شبانه می روی من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی در نگه نیاز من موج امید ها تویی وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد تا به مراد مدعی همچو زمانه می روی حال که داستان من بهر تو شد فسانه ای باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟ @golchine_sher
حالا که آمده ای چترت را ببند در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد @golchine_sher
تاریکی دنیای من   علت دارد غم هات دوباره آفتابی شده اند
در مصافِ عاشقـــــی تنهـــــــا سِلاحم عقل بود تا به خود جنبیدم او خلع سِلاحم کرد و رفت @golchine_sher
تاریکی دنیای من   علت دارد غم هات دوباره آفتابی شده اند @golchine_sher
هزار شِکوه به دل ماند و تا گلو نرسید چه نامه‌ها که نوشتم، ولی به او نرسید خوشا به گریه، که روزِ وداع، دستانم اگر رسید به گیسوش، بی‌وضو نرسید هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید میانِ شهر، گریبان دریدم از غمِ خویش رمیده بودم و عقلم به آبرو نرسید جهان چه بزمِ خسیسانه‌ای به پا کرده‌ست که عمرِ ما به سر آمد، ولی سبو نرسید @golchine_sher
گریه‌ام جاری‌ست، بارانی که می‌بینی منم چتر وا کن! ابر گریانی که می‌بینی منم بی‌محابایی چنان رگبار تند نوبهار رحم کن! گنجشک حیرانی که می‌بینی منم! از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟ صید از هر سو گریزانی که می‌بینی منم کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی بی‌وفا! سرباز بی‌جانی که می‌بینی منم! اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست شاعر هر کهنه‌دیوانی که می‌بینی منم ! @golchine_sher
حال بیدار شدن نیست! با خیال تو باید خوابید؛ رویا دید؛ صبح ارزانی مردم دل من خواب تو را میخواهد @golchine_sher
ای جماعت حرم عشق، حسین است حسین نغمه‌ی زیر و بم عشق، حسین است حسین راهِ عشق است و پر از پیچ و خم بسیار است بلدِ پیچ و خم عشق، حسین است حسین گر به عشق تو بگیرند مرا، خواهم گفت اولین متّهم عشق، حسین است حسین! شرط اوّل قدم عقل، حسن بود حسن شرط اوّل قدم عشق، حسین است حسین عَلم از دست علمدار نخواهد افتاد که امیر عَلَم عشق، حسین است حسین اربعین، کرب‌و‌بلا، ساقی شیرین رطبِ چایی تازه‌دم عشق، حسین است حسین! @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
باز شدن چشمانم هر روز صبح یعنی خدا دوست داشتنت را تمدید کرده قدرش را می‌دانم @golchine_sher
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم روزگار! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ @golchine_sher
روی گرداندی و بر ما یک نگاه انداختی روی گرداندی و ما را یاد ماه انداختی روی گرداندم ببینم شب سر بام که‌ای کی به جز من را به این روز سیاه انداختی خیل مژگان و کمان ابرو و تیر نگاه… تا رسیدی لرزه بر قلب سپاه انداختی شاد و غمگین، مستم و هشیار، آباد و خراب خوب می‌دانی چه آشوبی به راه انداختی “با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام” بعد از این، حالا که ما را در گناه انداختی آن شب قدری که می گفتند خلوت با تو بود زاهدان را هم ببین در اشتباه انداختی خواستم دل پس بگیرم از تو، کمتر یافتم آه از این سوزن که در انبار کاه انداختی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیال پنجره را باز آب و جارو کرد همان که نام قشنگش جناب باران است همان که لحظه به لحظه به فکر عابرها همان که مایه ی آرامش خیابان است همان که رد شده از شعر شاعران قدیم همان که می چکد از شعر شاعران جدید همان که همدم سرو چَمان حافظ بود همان که دست کشیده به روی شعر سپید دوباره با خودش آورده مهربانانه طنین خاطره ی خوب آسمان ها را و با ترانه ی شورآفرین شُر شُر خود دوباره می شکند بغض ناودان ها را قدم به چشم زمین می گذاری ای باران! دوباره از دل کوه اشک می شود جاری سخاوت تو زبانزد شده ست حالا که به جان اهل جهان بی دریغ می باری! @golchine_sher
هرچه گفتیم جُز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم... @golchine_sher
هی میرویم و جاده به جایی نمی‌رسد قولی که عشق داده، به جایی نمی‌رسد چون کوه، پای حرف خودم ایستاده‌ام کوهی که ایستاده، به جایی نمی‌رسد! دریا هنوز هست ولی مانده‌ام چرا این رود بی اراده به جایی نمی‌رسد؟! دنیا همیشه عرصه‌ی پیچیده بودن است دنیا که صاف و ساده به جایی نمی‌رسد! تاریخ را ورق زدم و مطمئن شدم هرگز کسی پیاده به جایی نمی‌رسد ما را برای در به دری آفریده‌اند هی می رویم و جاده به جایی نمی‌رسد من حاضرم قسم بخورم مست نیستم این چند جرعه باده به جایی نمی رسد @golchine_sher
خدا کشیده در او چند حُسن نیکو را دل هما، پر طاووس، چشم آهو را گل همیشه بهار من است و می‌دانم که برده است دل یاس و ناز و شب‌بو را غبار دلهره‌ها را تکانده از دل من همین که دست گرفته دوباره جارو را قرار شد بگذاریم سر به شانه‌ی هم نخواستیم اگر بالش پر قو را لبی به خنده گشود و علاج دردم شد که امتحان نکنم خیل قرص و دارو را برای بردن غم‌های سخت از دل من همین بس است که بالا گرفته ابرو را مرا تمام جهان دوست داشتند، ولی من از تمام جهان دوست داشتم او را @golchine_sher
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظۀ ناب شهادتم @golchine_sher
من حدیث عشق را خواندم مفصل بارها هیچ معشوقی در آن چون خود ندیدم پای بند @golchine_sher
تاریخ لای چرخ زمان گیر می‌کند تقویم روی فصل خزان گیر می‌کند وقتی کنار حوض وضو تازه می‌کنی در سینه‌ی مناره اذان گیر می‌کند این قدر ابروان خودت را گره نزن! آرش میان این دو کمان گیر می‌کند هربار پلک می‌زنی انگار ناگهان دریا درون قطره‌چکان گیر می‌کند در کوچه ها بدون هدف راه می‌روم از راه می‌رسی و زبان گیر می‌کند از شهر کوچ می‌کنی و لقمه‌های نان یک‌باره در گلوی جهان گیر می‌کند در پارک‌ها مجسمه‌ها پیر می‌شوند در پخش‌ها نوار بنان گیر می‌کند هرشب برای عطر تنت آه می‌کشد پیراهنی که در چمدان گیر می‌کند ..... @golchine_sher
من دلت را بدون دام و تفنگ ، بی هیاهو شکار خواهم کرد بعد از آن  هم از این که صیادم ، به خودم افتخار خواهم کرد گرچه دیر آمدی بدست اما ، زود از دست من نخواهی رفت عشق دیرینه ! خوب شاهد باش ، با وجودت چکار خواهم کرد مثل  بی تابی کلاغان  در ، غربت  روزهای  پائیزی روی هر شاخه ی درخت بلوط ، بی سبب قار قار خواهم کرد آنقدر روی شاخه های درخت ، منتظر می شوم که برگردی سوز و سرمای این  زمستان را ، با سماجت بهار خواهم کرد آسمان را خیال خواهم بافت ، توی ذهن پرنده های جهان تا کمی در هوات پر بزنند ، همه را بی قرار خواهم کرد تا برای سرودن از تن تو ، بیت نابی به ذهن من برسد همه ی شعر های حافظ را ، توی ذهنم قطار خواهم کرد قصد پیکار دارم و این بار ، با تمام سپاه آمده ام برد یا باخت ... هر چه باداباد ، زندگی را قمار خواهم کرد نَفَسَش کور هر که میگوید ،که دو عاشق نمی رسند به هم من از این حرف های تکراری ، از حقیقت فرار خواهم کرد با تمام وجود می خواهم  ، که به دستت بیاورم ، یعنی همه ی شهر با خبر بشوند ، که چه آشی به بار خواهم کرد  @golchine_sher