برداشتی آزاد از ابوحمزه 6
.
نمِ آب و نوازش آب. .
و اصلاً من کیام و چه اهمیتی دارم! ... به فضل خودت بهم ببخش... با همین بخشیدنها بهم بر من منت بگذار... با پردهپوشیت مرا بزرگ کن، با کرمت از مجازاتم درگذر...
.
صدای دریا و هوهوی مرغابیها...
... خودم هم میدانم... میدانم اگر غیر از تو یک نفر دیگر هم از گناهی که میخواستم بکنم آگاه میشد، اصلاً انجامش نمیدادم... یا حتی اگر ذرهای از زود عذاب شدن میترسیدم بازهم آن گناه را نمیکردم... نه عزیزم بهخاطر اینکه تو سبکترین شاهدهایی، نه! نه به این خاطر که بیمقدارترین داناها به کار من هستی، نه مولای من... همهاش به این خاطر است که تو بهترین پردهپوشهایی، به این دلیل که کاردرستترین حاکمانی، به این دلیل که کریمترین کریمانی...
حالا میبخشیام؟
پردهپوش عیبها، بخشندۀ گناهها، آگاه آگاه از غیبها..
آخر تویی که گناه را به مهربانیات میپوشانی، بهخاطر صبرت عذاب گناه را میاندازی عقب...
پس سپاس از آن توست که حلم داری با اینکه خوب از همه چیزم خبر داری
پس سپاس از آن توست که میبخشی با اینکه قدرت داری سزایم را بدهی...
خب! ببین خب همین حلم تو جرئت گناه کردن بهم میدهد، خب همین پردهپوشیهات من را به بیحیایی دعوت میکند، تقصیر من چیست؟
همین که میدانم خیلی کریمی و خیلی مهربانی باعث میشود برای کار حرام عجله کنم...
یا حلیم، یا کریم
یا حی، یا قیوم
ای بخشندۀ گناهها
ای قبولکنندۀ توبه...
ای بزرگ نعمت، ای از قدیمها احسانکننده...
.
راه رفتن در کنار ساحل... رد پا... زیبای افق!
.
خورشید پایینرونده... و جاپاهای من روی شنها...
.
آب جای پاها را میبرد.
#رمضان #رمضانیات #ابوحمزه #سیدالساجدین #امام_سجاد #یاحلیم #یاکریم #نعمت #عظیم #عفو #مجازات
.
برداشتی آزاد از ابوحمزه 7
خورشید پایینرفته... تاریک شده،...
ای صاحب نعمتهای عظیم...
ای احسانکننده از قدیم...
.
کو پردهپوشیهای زیبایت؟ کو گذشتنهای بزرگت؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ کجاست یاریرسانی سریعت؟ کو رحمت گستردهات؟ کجاست عطایای شیرینت؟ جایزههای ارزشمندت کو؟ دریادریا مهربانیات کجاست؟ کوه کوه نعمتهایت کجاست؟ کو خوبی کردنهایت مثل قدیم تا حالا؟ کجاست کرمت ای کریم؟
بهخاطر کرمت و به محمد و آلش نجاتم بده، ببین در ظلماتم! ببین در آتشم! بهخاطر رحمتت مرا خلاصی بخش...
.
احسانکننده، زیباییبخش، نعمتبخش، بخشنده...
راستش برای نجات یافتن امیدی به کارهامان نداریم، امیدمان به کرمت است، به مهرت است، بهخاطر اینکه تو اهل مراعاتی، اهل بخششی...
.
آخر خودت با نعمتهات شروع میکنی به خوبی کردن به بندهها، خودت از روی کرم گناهانشان را میبخشی، من چه کنم؟ گیج شدهام نمیدانم کدامشان را شکر کنم؟
.
تعریفهایی که دیگران دربارهام میکنند، همانها که تو بهشان یاد دادی؟ یا نه، فضاحتهایی که پوشاندی؟ یا امتحانهایی بزرگی که سادهاش کردی و به سلامت رد شد؟ یا مهلکههایی که ازش نجاتم دادی؟
.
ای محبوب کسی که بهت ابراز محبت کرد، ای عزیز کسی که از بقیه دل کند و فقط آمد پیش خودت...
.
تو نیکوکاری ما بدکارانیم.
.
ستارگان نورانی، ماه از دور دست... نسیم ملایم... ابرهای روان...
.
#چهل_روز_چهل_پست #رمضان #بخشش #ستارگان #ابر #محبت #عزیز #Ramadan #نسیم #ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #دعا #نیکوکار
برداشتی از ابوحمزه 8
تو محسنی ما بدکارانیم...
.
ماه و نوری کمرنگ... برخاستن و راه افتادن...
.
پس درگذر ای پروردگارم... درگذر از بدیها و زشتیهای ما به خوبی خودت... به من بگو کدام یک از جهالتهای ما از لطف و کرمت بزرگتر است... بگو کدام زمان طولانیتر از بردباری توست... اصلاً کارهای ما چه ارزشی دارند در مقابل نعمتهایت، اصلاً چهطوری کارهامان را با وجود کرم و لطفت زیاد بشماریم... مگر میشود رحمت گستردهات برای گنهکارها کم باشد. .
ای بسیار آمرزنده...
.
ای که دو دستت به رحمت باز شده به روی بندههات...
.
پس ببین! ای سید من... ای آقای من اگر از درگاهت برانیام هیچ جا نمیروم.... ببین دست از تسبیح و تقدیست برنمیدارم... آخر من تو را به کرم و جود شناختم و تو هر کاری بخواهی میکنی... هر کس را بخواهی، هراندازه، هرطور بخواهی عذاب میکنی... و به هر کس بخواهی هر اندازه، هرطور رحم میکنی...
.
از تو دربارۀ کارهات پرسیده نمیشود... و در ملک و سلطنتت همتا نداری، شریک نداری، هیچ کس نمیتواند در برابر امر و فرمانت سرپیچی کند، به تدبیرت معترض شود، خلق و آفرینش از آن توست... تبارک الله رب العالمین...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
توت بیموقع
حدود بیست سال پیش مسئولان شهرداری در جاهای مختلف اصفهان درختان توت بسیاری کاشتند تا فضای سبز مناسب شهری درست کنند اما وقتی درختها بزرگ شدند میخواستند توت بدهند و این مشکلی نداشت. مشکل آنجا بود که معاون شهردار، در یک صبح بارانی، ناگهان فکری شد که امسال ماه مبارک با موقع ثمردهی توتها تقارن یافته. برای همین هم وقتی بخشنامۀ مربوط به ماه رمضان را برای مسئولان ذیربط صادر میکرد نوشت «کلیۀ اغذیهفروشیها، فستفودیها، رستورانها و امسال بهخصوص، درختهای توت باید حرمت رمضانالمبارک را نگاه دارند. درختان توت موظفاند، از دادن توت به رهگذران بهویژه جوانها خودداری نمایند، بدیهی است درصورت مشاهده تبعات این کار بر عهدۀ آنان میباشد.» اول چندتا از درختهای کمسنتر جلوی خود را گرفتند و اجازه ندادند توتهایشان برسد اما پیرترها میگفتند «درست همین حالا وقت میوهدهی است و اگر این کار را نکنیم اکوسیستممان مختل میشود، بهجای اینکه جلوی مردم را بگیرند با ما مقابله میکنند.» مأمورهای شهرداری گلهبهگله سراغ درختهای توت رفتند و با باتوم هر درختی که توت رسیدهاش را میانداخت، تنبیه میکردند و چندتایی را هم دستبند زدند. البته نیروهای شهرداری زیاد نبودند و به هر تقریباً ده تا درخت یک مأمور میرسید. بعضی از درختها، رنگ از صورتشان پرید. چندتای دیگر از این وضعیت به تنگ آمده بودند و توتهای خود را روی زمین ول کردند و باتومها بود که فرود آمد بر روی تنۀ درختها. غیراز این چندتا از نوجوانترها هم که تازه توتدار شده بودند توتهایشان را بیپرواتر از قبلیها روی زمین میریختند و اگر مأموری میفهمید کتک را به جان میخریدند. تعدادی از مأمورهای شهرداری که خودشان روزه نمیگرفتند با درختها ساختوپاخت کرده بودند که شما در ساعتهای خلوت روز توت بدهید تا بخوریم و ما هم با شما کاری نداریم. شهرداری دید که این کار برایش خیلی هزینهبر و بیفایده است، طرح دیگری تصویب کرد تا مگر پانزده روز باقی ماه مبارک را دریابد: توریهایی به دور درختها توت بکشند تا میوههای رسیدهاش بریزد توی توریها و به مردم نرسد. اما مردم راهی تازهای را یاد گرفته بودند. چارپایه میگذاشتند و بالا میرفتند و توتها و روزههایشان را با هم میخوردند. اینطورها بود که دیگر توتها را ول کردند، چون روز بیستوهشتم ماه بود و باید کارهای عید سعید فطر را راستوریس میکردند و معاون شهردار هم جای دیگری منتقل شد و نفر بعدیاش با شنیدن قضایای سال قبل کاری به کار توتها نداشت.
#داستانک
#ابراهیمی
ماه رمضان خیلی ناز دارد. باید نازش را بکشی و اگر کمی بهش بی محلی بکنی سریع میرود برای خودش. دیدی تا چشم به هم زدیم شد 21 و امشب سحر 22ام است... اگر بخواهی روزه نگیری اصلاً عین خیالش نیست. اگر بخواهی ازش استفاده نکنی هم همینطور. تا بخواهی بگویی چه! باروبندیلش را جمع کرده است و رفته و حالا بهتر است بخوانیم:
السَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ...
برداشتی آزاد از ابوحمزه 9
یا رب این حال کسی است که بهت رو کرده. این حال کسی است که به کرمت پناه آورده. و به مهربانیها و خوبیهات دل داده.
میدانم که تو بخشندهای هستی که عفوت را دریغ نمیکنی، میدانم تو بخشندهای هستی که خوبی کردنت هیچ وقت کم نمیشود، رحمتت کم نمیشود، آخر ما بهخاطر سابقۀ پردهپوشیهات بهت اطمینان داریم.. بهخاطر خوبیهای فراوانت در گذشته، بهخاطر رحمت گستردهات... حالا آیا میشود که مخالف تصورمان دربارۀ خودت رفتار کنی؟ یا در رسیدن به آرزوها ناامیدمان کنی؟ کسی... نه... نه.... ای کریم تو این طور نیستی... اصلاً تصورمان به تو این نیست، انتظارش را نداریم....
ببین ما را!...
ببین چهقدر آرزوهای طول و دراز به تو داریم، ببین چهقدر بهت امید بستیم... درست که گناه کردیم، اما امیدواریم... امید داریم ما را بپوشانی...
صدات زدیم و امید جواب داریم، پس امیدمان را ناامید نکن... ما را مأیوس نکن... خودمان میدانیم چه کارهایی کردیم ولی تو به حال ما آگاهی و برای همین میدانیم تو ما را از رحمتت محروم نمیکنی... هرچهقدر هم که بد باشیم... هرچهقدر هم که بیلیاقت باشیم، پس تویی اهل بخشندگی... تویی که با بدکارها با خوبیهای زیادت برخورد میکنی... پس همانطور که کرمت است بر ما منت بگذار و ببخشمان
ببین محتاجیم!
ای بخشنده!
با نور تو هدایت را یافتیم و با رحمت تو از بقیه بینیاز شدیم...
طلوع خورشید...
با نعمتهات صبحها و عصرها را گذراندیم و حالا ذنوبنا بین یدیک!
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 10
زدن آفتاب و شبنم... و نور روی برگها... روی درختان...
و این هم گناهانم، ببخشم، بهخاطرشان معذرت میخواهم و برمیگردم سویِ تو...
تو با نعمتها به ما خوبی میکنی ما با گناه کردن به تو بدی میکنیم
خیر و خوبی از تو برایمان نازل میشود و ما همهاش گناه میفرستیم بالا و همیشه همین طور بوده.
فرشتهای بزرگوار برای تو کارهای زشت ما را میآورد اما این جلوی این را نمیگیرد که ما را غرق نعمتهات کنی و با نوازشهات به ما لطف کنی...
پس بگذار اعتراف کنم، چهقدر منزهی، چهقدر عظیم و بزرگی، چهقدر کریم و بزرگواری، خودت شروع میکنی، خودت دوباره برمیگردی... نامهایت مقدس است و ستایش کردنت بزرگ است و کارهات و آثارت کریمانه است...
صدای پرندگان... گنجشکها...
تو خدای من هستی... تویی
تو خدای من هستی و میدانم مهربانتر و صبورتر از اینکه نگاه کنی به کارهام، نگاهی کنی به خطاهام... تو کریمتری....
فالعفو العفو العفو... سیدی، سیدی... سیدی... .
پس به ذکر نامت وادارمان کن و از عذابت پناهمان بده و از نعمتهات روزیمان کن و هم حج رفتن و زیارت پیامبرت... درودهات و رحمتهات و مغفرتت و رضوانت بر او باد و بر اهلبیتش...
تو نزدیکی و پاسخدهنده
اطاعت کردنت را روزیمان کن و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت بمیران.
یا الهی من و پدر و مادرم را ببخش و به هر دوی آنها رحم کن، چنانکه من را با مهر و رحمت بزرگ کردند، خوبیهاشان را با خوبی و بدیهاشان را با آمرزش پاداش بده...
ای اله من ببخش زنده و مرده و حاضر و غایب و زن و مرد و کوچک و بزرگمان را...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
حرکت در مه
حرفهایشان قشنگ است به دل مینشیند.
رنگوبوی هنر را هم در خودش دارد.
تلنگر هم هست...
@mrranjbar3
در اینستا و تلگرام.