eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
664 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدم ديدن دلدار پيمبر كه نشد هدفم بود طواف گل حيدر كه نشد از مدينه شده ام راهي ايران شايد برسم محضر پرنور برادر كه نشد سختي راه خريدار شدم با جان تا خواهرش باشم و در منصب مادر كه نشد نشد آري نشد اما نشنيدم دشنام با اسارت،غم من چند برابر كه نشد من فقط از غم هجران رضا سوخته ام پيش من بر سر ني راس مطهر كه نشد من نرفتم سربازار،نديدم آزار گل من در وسط معركه پرپر كه نشد عمه ام رفت به زحمت دم گودال بلا رفت تا شمر لعين بگذرد از سر كه نشد زخم بر زخم فقط در بدن بي سر ديد خواهرش خواست زند بوسه به پيكر كه نشد...
از جگر سوختگان آه شرربار ببین خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین کاش میشد که دل سیر تماشات کنم یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده ام به تمنای رُخت ناله ی هجران زدم چندماه است که آوارگی اقبال من است چادر خاکی من شاهد احوال من است منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟! کاش یک‌بار به این خسته نظر میکردی خبری باد صبا از تو نیاورد آخر دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال سربه زیر آمده بودند همه استقبال سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند مثل پروانه همه دور و برم میگردند دور بودم همه جا از نظر بیگانه خانه ام خانه ی نور است نه یک ویرانه گریه کردیم ولی حین مناجات فقط کوچه رفتیم ولی کوچه سادات فقط کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم من در این شهر فقط گریه به زینب کردم کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ رفتن عمه ما بر سر بازار شلوغ چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند.. عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند! فکر کن‌ دور نوامیس خدا معرکه بود فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟!
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش اما چه خواهری که جدا از برادرش دردانه خواهری که به دریایِ معرفت شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش دارالسلام خانه ی آن خانمی است که محضِ سلام آمده جبریل محضرش بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا" خواندند آب و آینه خاتون محشرش حوا به وصف پاکی او خواند مریمش هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟ گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش ای کاروان که محمل آیینه میبری ای وای اگر غبار نشیند به معجرش خون جای اشک می‌چکد از چشم کائنات سخت است این مصیبت و سخت است باورش زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش داغ جدایی از پدر او را شهید کرد شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش این داغ دیده خواهر والا مقام را بُردند دو امام به قبر مطهرش بسیار ناله کرد و فراوان گریست او دیگر ندید آتش و خون  دیده ی ترش       گریم به خواهری که روی خاکهای گرم می دید بی کفن تن پاک برادرش گریم به خواهری که ملائک گریستند وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا زد  دست و پا  برادر و  خواهر برابرش می دید مادر آمده بوسد گلوی او می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش
رضا جان ، شده کار من گریه و آه و زاری رضاجان ، خبر از دل خسته من نداری رضاجان ، نمونده برا خواهرت غمگساری ،‌ رضاجان بیا که ، به راه تو چشم انتظارم بیا که ، گره خورده آخر به کارم بیا که ، میخوام سر رو زانوت بزارم رضا جان 3 .............. رضا جان ، ندارم به جز غم تو سینه م رضا جان ، همه آرزوم اینه روتو ببینم رضاجان ، میشد کاش دوباره کنارت بشینم، رضا جان اگرچه ، اومد جونم از غصه بر لب ولی من ، نشد غربتم مثل زینب ندیدم ، تنت رو زیر سم مرکب .............. برادر ، تو این شهر با من با بدی تا نکردن برادر ، من و همدم درد و غمها نکردن برادر ، پای من رو تو کوچه ها وا نکردن ،رضا جان مث شام ، نشد اون همه غصه تکرار مث شام ، نگردوندنم توی بازار مث شام ، نبردن من و بین انظار .............. یه خواهر ، اسیر یه مشت بی حیا بود یه خواهر ، با دستای بسته روی ناقه ها بود یه خواهر ، سر دلبرش بر سر نیزه ها بود ،یه خواهر بمیرم ، برا گریه های مدامش بمیرم ، گرفتن چه خوب احترامش بمیرم ، کشوندن تو بزم حرامش .............. بمیرم ، برای همون مادری که جوون بود بمیرم ، جوون بود ولی سرو قدش کمون بود بمیرم ، شب و روز مدام اشک چشمش روون بود ، بمیرم بمیره ، اونیکه به پشت در اومد اونیکه ، برای بردن حیدر اومد اونیکه ، برای کشتن مادر اومد
  داره منو میسوزونه این نفسای آخرم لحظهء جون دادنمه کجایی ای برادرم تو لحظه های آخرم نفس نفس صدا زدم رضا جان اصلا نمیشه باورم تورو ندیده جون بدم رضا جان گریه کن گریه کن تو به حالم رضا خواهرت رفتنیست کن حلالم رضا تسلیت یا رضا «یااخا یا رضا» بند۲ همون روزی که محملم میون شهر قم رسید خواهر تو‌‌ اینجا چیزی به غیر احترام ندید اینجا که اومدم فقط رو محمل من دست گل میفتاد نگاه نامحرم داداش به سایهء خواهر تو نیفتاد تاکه بر دامنم‌ شاخهء گل نشست بین محمل دلم بهر زینب شکست تسلیت یا رضا «یا اخا یا رضا» بند۳ زینب و کاروان غم زینب و غصه مدام ای وای از اون لحظه ای که زینب رسید به شهر شام دل علی شده‌ کباب نگاه نا محرم و‌دخت زهرا به پیش چشم زینبه سر بریدهء حسین واویلا دختران علی بین بزم شراب راس شیرخواره و گریه های رباب یاحسین یاحسین بند۴ منو هوای حرمت منو هوای کربلا بازم داره پر میزنه دلم برای کربلا نگام به عکس کربلاست وقتی دلم برا حرم میگیره منو ببر حرم حسین الهی نوکرت برات بمیره لطف تو بوده که من غلامت شدم کاش یه روزی منم کربلا جون بدم یاحسین یاحسین
بند۱ مرغ دل من میپره شوق زیارت به سره دلم دخیل حرمه دختر موسی بن جعفره بی بی جان گدایم و دارم منه بی بی جان اشفعی لنا فی الجنه یا حضرت معصومه 2 یا حضرت معصومه مدد بند۲ گلدسته های حرمش غرق در انوار هداست هم عمه ی امام جواد هم خواهر امام رضاست مولاتی  انظری الی قلوبنا مولاتی انت شفیع ذنوبنا یا حضرت ........ بند۳ لحظه به لحظه توی حرم کار مسیحا میکنه گره عالمی و بی بی با گوشه چشمی وا میکنه مولاتی نحن حمام حرمک مولاتی نحن تراب مقدمک یا ....... بند۴ شبیه مادرش به خدا شافعه ی روز جزاست اذن دخول حرمش زمزمه ی رضا رضاست بی بی جان چشم من و عطای شما بی بی جان منم سگ سرای شما یاحضرت معصومه...
ای رضا جان کجایی ، غمت کرده پیرم نشد آخر سرت را به دامن بگیرم جان خواهر تمام حاجتم همین است دم آخر رخت را ببینم بمیرم خدا می دونه دوریت ، دلم رو سوزونده منو از مدینه تا ، شهر قم کشونده بیا که دیگه خواهر ، اشهدش رو خونده من و این چشم گریان رسیده بر لبم جان کجایی ای رضا جان کجایی ای رضا جان 4 .............. اگر چه سینه شده ، زخمی غم تو به روی شانه بود ، بار ماتم تو غصه نخور برادر ، خیال تو راحت میون بزم شراب ، نرفت محرم تو کاش میشد تو شهر شام ، مثل قم حیا بود رو لبها جای دشنام ، آیه خدا بود بمیرم که زینب بین نامحرما بود نبود این حق مهمان امان از شام ویران کجایی ای رضا جان .............. اگر چه افتاده ام ، خسته کنج بستر اگر چه بیمارم و ، دلم گشته مضطر دگر کسی با غلاف نزد بر بازویم دگر نشد سینه ام ، زخمی میخ در کشته شد ز ضرب در ، مادر جوانم مثل لاله شد پرپر ، مادر جوانم شد فدایی حیدر ، مادر جوانم به پشت درب سوزان صدا میزد علی جان کجایی ای رضا جان
به بالینم بیابرادرجان رضا بدامانت گذارسرمعصومه را سراپادردم ای به درمن طبیب نوای من شده دگرامن یجیب     رضاجانم رضا رضاجانم رضا3 کسی جزغصه ها طبیب من نشد وصال روی تونصیب من نشد زیثرب آمدم برادرسوی تو ندیدم عاقبت برادر روی تو      رضا جانم رضا رضا جانم رضا3 دمی که آمدم دراین شهروفا کسی سنگم نزد زبام خانه ها نبوده نیزه ای کنار محملم سرببریده ای نبوده قاتلم                برادرجان رضابرادرجان رضا3 دم آخرببین که درتاب وتبم زپاافتاده ام      به یادزینبم بدورش شامیان  همه صف می زدند بجای تسلیت  همه کف می زدند    برادرجان رضا.  برادرجان رضا3
جواب: آبرومه شدم گدای حضرت معصومه آرزومه بشم فدای حضرت معصومه بند اول: غم دیرینه ای دارم به سینه ولی آرامش قلبم همینه زیارت میکنم من این حرم رو به جای قبر مخفی در مدینه تو حریمش / شمیم یاس فاطمی پیچیده پا ضریحش/  بیای تمومه  حاجتاتو  میده بند دوم: میباره بر سرم بارون رحمت نشستم بر سر خوان کرامت یقین دارم بی بی از زائرینش شفاعت میکنه روز قیامت این دعامه معصومه اشفعی لنا فی الجنه رو لبامه معصومه اشفعی لنا فی الجنه بند سوم: رضاجانم بیا دل بیقرارم میان بسترم چشم انتظارم امیدم اینه که لحظه آخر سرم رو روی دامنت بذارم دیگه امشب جونم  رسیده بر لبم می میرم دیگه امشب به یاد عمه زینبم میمیرم بند چهارم: تو شهر قم نشد به من جسارت دیگه اینجا نبردنم اسارت شبیه کربلا و شام و کوفه تموم هست من نرفت به غارت شام ویران به اشک چشم عمه ام خندیدن شام ویران پای سر بریده می رقصیدن
خبر از معطلی ات بر سر بازار نبود خبر از هلهله و خنده اشرار نبود بود یک شهر همه دست ادب بر سینه دور تا دور شما دشمن بسیار نبود چقدر نقل به روی سرتان پاشیدند خبری از نی و ساز و کفِ حضار نبود دور آن محمل پوشیده کسی پرسه نزد بانوی ما وسط کوچه گرفتار نبود هر که آمد به برت بر تو خوش آمد می گفت یک نفر در صدد محنت و آزار نبود شد به هر کوی و محل مقدمتان گل باران سنگ در دست کسی عازم دیدار نبود با خودش هیچ کسی چکمه وشلاق نداشت از کبودی به روی پیکرت آثار نبود شکر حق در بر چشمان شما ای بانو بر روی نیزه اعدا سر دلدار نبود
بسم‌الله الرحمن الرحیم گرچه از دوریِ برادرِ خود ذره ذره مریض‌تر میشد عوضش میهمانِ مردمِ قم لحظه لحظه عزیزتر میشد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه‌ها وا بود در میان اهالی این شهر سرِ مهمانیِ تو دعوا بود خوب شد پرده‌هایِ محمل تو هر کجا رفته‌ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خَم شد و رکابت شد آب پاشیده‌اند و خاکِ مسیر ذره‌ای رویِ چادرت ننشست رد نشد ناقه‌یِ تو از بازار محملِ چوبی‌ات سرت نشکست کوچه‌ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می‌روی یاد عمه می‌گویی ضربِ شامی عجیب سنگین است می‌رسی و حواسِ مردم هست آب هم در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه‌ای کم داشت جایِ زنجیر و خار و نامحرم گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت معجرت احترامِ خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست رویِ سرهایشان طبق آمد ولی اینبار رویِ آن سر نیست آه ؛ بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه‌ی تو حرفِ دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریزِ روضه‌ی تو عمه‌اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کُمَکَم کن رُباب جای زمین سرِ او را به دامنت بگذار آمد از بِینِ بازوان سر را تا که بردارد عمه‌اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک اُفتاد (حسن لطفی)
سلام الله علیها چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی سِواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی نخوانده نامه را، پاسخ بگوید دختر موسی به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید: پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را مگر علم لدنّی گفته او را جای لالایی؟ شفاعت می کند از شیعیان در عرصه ی محشر تصوّر کن چقدر آن روز میگردد تماشایی دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش عَلَم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی کنیزِ شوکتِ شاهانه ی او مادرِ گیتی غلامِ همتِ مردانه ی او بود آقایی مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی بزرگانی چنان بهجت اگر صاحب نفس بودند ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی به پیشت مجتهد باعلم و عارف با عمل آید حساب عاشقان پاک است از این وسواس مبنایی دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام که من را جز تولا و تبری نیست دارایی گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی
سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته آرامِشَش را آهِ شعله‌ور گرفته از داغِ معصومه سلام الله، حتی خاکِ کویر از ابر، چشمِ تَر گرفته هفت آسمان با اهلِ خود مشغولِ گریه‌ست شاهِ خراسان روضه بر منبر گرفته سخت است داغِ خواهری هجران‌کشیده جانِ برادر را دلی مضطر گرفته خاموش شد خورشیدِ بیت النور امشب حال و هوایِ صحنهٔ محشر گرفته از دست داده حضرتِ بنتُ الهُدی را بر دوشِ خود آیاتی از کوثر گرفته سِرّ نجابت بود و رفت و دستِ تقدیر از دخترانِ شیعه، تاجِ سر گرفته در صحنِ آیینه به همراهِ ملائک موسی بن جعفر روضه‌ی دختر گرفته از داغِ دختر، خوانده اما در حقیقت قلبش برایِ غربتِ مادر گرفته * * آن مادری که بعدِ ضربه خوردن از "در" سردردهایِ سخت در بستر گرفته وضعِ وخیمِ زخمِ میخِ بی‌مروّت لبخند را از صورتِ حیدر گرفته...!
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر! ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می‌شوم مادر، برادر! ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی‌دانم پدر دارم-ندارم دیدم كمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می‌فرستی؟ با التماس من دعایی می‌فرستی؟ دارالشِفای من! دوایی می‌فرستی؟ افتاده‌ام در گوشه‌ی بستر، برادر! این جا مسیرِ كوچه‌ها خوب است، خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است از بس فنا گردیده‌ام من در برادر در كوچه‌ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را كه سرم دارم، نبردند این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر! ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر نه تو جسارت دید‌ه‌ای، نه من جسارت نه تو اسارت دیده‌ای، نه من اسارت نه تو به غارت رفته‌ای، نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه‌ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
سلام الله علیها تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی در میان شوره زار قم بهشتی ساختی مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی ناز چشمان تو و دکر خداهای پدر کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند بر حسین خانواده زینب کبری شدی خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا از همان اول دلت گشته گرفتار رضا بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا در تمام عرضه های بندگی پاک تو همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی در حریم عاشقی باشی علمدار رضا هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من آبرو داری بود کار تو و کار رضا دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم خاکساری تو می گردد شفیع محشرم تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند آه چون از دل برآید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند ------------------------- کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
بند ۱ چون زینب ، آواره ،  در کوه و بیابانم ۲ محروم از ، دیدارت ، جان داده ز هجرانم ( بی تو من تنها شدم کشته ی غم ها شدم ) ۲ (یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲ بند ۲ آمدم ، در ایران ، تا بینمت ای جانان ۲ دلتنگ ، دیدارت ، از هجر تو دادن جان ( رأس یارم پی در پی من ندیدم روی نی ) ۲ ( یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲ بند ۳ آه اِی غیرت الله ، من ماندم و نامحرم ۲ غسل و تدفین من ، ای وایِ من از این غم ( وقت غسل من بیا یا رضا جان یا رضا ) ۲ ( یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲
بیا بیا یارضا /در بر معصومه ات رسیده جان بر لب /خواهر مظلومه ات نام تو روی لبم/نامه تو بر دلم ببین که شد عاقبت / دوری تو قاتلم یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا ............ می دهم از راه دور / سلام بر محضرت بیا که روی زمین / مانده تن خواهرت بیا که شد خواهرت /خموش از زمزمه ببین جوان مرگ شد / چو مادرت فاطمه یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا ......... بیا تشکر کن از /مردم قم بارها مرا نگردانده اند / میان بازارها کسی در اینجا نزد/خنده به چشم ترم نگشته دست کسی / مزاحم معجرم یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا ......... گریه کن ای آسمان /الامان الامان زینب و نامحرمان/الامان الامان داغ بنی فاطمه /بار دگر تازه شد قافله اهلبیت /وارد دروازه شد واویلا واویلا ...... ......... کف نزنید شامیان/شرم ززهرا کنید ز بازوی زینبش /طناب را وا کنید چرا به زخم زبان /خون به دلش میکنید به پشت دروازه ها /معطلش میکنید ............. یکی کنار زینب/به کف حنا میزند یکی به راس حسین/سنگ جفا میزند دور اسیران همه/خنده کنان آمدند کنار راس پدر /سه ساله را میزدند .......... کار حرم زار شد/عمه گرفتار شد دخت علی بی نقاب /وارد بازار شد به نیزه دارن نگفت/یکی در آن قائله دور کنید سرا رو / از وسط قافله .......
جهان را ماتم عظماست امشب عزای دختر موساست امشب  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت نه تنها شهر قم ماتم گرفته زمین و آسمان را غم گرفته  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت ____ رضا خون جگر از دیده بارد عزای حضرت معصومه  دارد سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت _ به یاد حضرت معصومه  امشب بگرید دیده ی  زهرا و زینب  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت بگرید بهر خواهر، بهر دختر رضا و حضرت موسی ابن جعفر  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت ____ شرار ناله سر زد تا به افلاک نهان شد پیکر معصومه در خاک  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت __ دریغا ای دریغا شد خزانی گل گلزار موسی در جوانی  سر مهدی سلامت، سر مهدی سلامت _
داره لحظه هارو میشماره نگام منتظر به راه نشسته این چشام می باره به روی گونه اَشکمو بی قرارم واسه دیدن رضام دم آخری چقد دلخونم واسه ی برادرم محزونم دیگه روی لب رسیده جونم از جدائیه رضا گریونم وای من وای من ای رضا ....... حالم آشوبه بُریده نفسام داره میلرزه تمومِ دستوپام یه گوشه میون بستر نا خوشم یاد عمه زینب و کرب وبلام قم کجا و نیزه و خنجر ها قم کجا و خنده ی نامردا قم کجا و غارت معجر ها قم کجا و گریه ی دختر ها وای من وای من ای حسین ....... ندیدم از شهر قم جز احترام بمیرم برا غمای شهر شام اینجا با گل اومدن کنار من ولی عمه رو زدن از روی بام روی نِی سرارو تا آوردن دل اهل بیتو بَد آزردن عمه ها زنده شدندو مُردن همه رو توو مجلس مِی ، بُردن وای من وای من ای حسین
برادرم ، تاج سرم شکسته از  غم فراق تو پرم بیا بالا سرم که من یه خواهرم شده نوای من میون بسترم         برادرم دیگه خسته شدم از این همه رنج و صبوری شده نامه تو مرهم این فراق و دوری تو بگو جون بدم آخه بدون تو چجوری واوایلتا واویلتا                شد بسته چشمم یارضا           جانم رضا جانم رضا  2 ................. برادرم ، تاج سرم اگر شدم مریضه مثل مادرم دیگه کبود نشد تمام پیکرم نزد کسی سیلی به روی اطهرم         برادرم شنیدم زهرا هجده ساله بود و شد زمینگیر شنیدم تو جوونی شده بود از زندگی سیر شنیدم که زدن به بازوهاش غلاف شمشیر واویلتا واویلتا مادر به خاک کوچه ها           .................. برادرم، تاج سرم خدا رو شکر افتاده تو قم گذرم دست کسی نرفت به سمت معجرم گل می اومد به جای سنگ روی سرم توی شام بلا با عمه ام چها نکردن به غیر خارجی قافله رو صدا نکردن می زدن زینب و از فاطمه حیا نکردن واویلتا واویلتا               ای وای از شام بلا