#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است
مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است
نیست جز یاریِ تو ، منظورِ ما از دیدنت
آرزوی یاری اَت بر قلب نوکر مانده است
با تحیُّر گاه گاهی چهرهها را بنگرم
چشم ها خیره به هر روی منور مانده است
در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند
از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است
کاش روزی شیعۀ دلخواه تان باشیم ما
رتبۀ ایمانمان از درکِ تو درمانده است
کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد
وعدۀ دیدار ما تا کِی مقدر مانده است
این چه سودائی است با خود کرده ام در عاشقی
از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است
عده ای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو
چشم مامبهوت بر محراب و منبر مانده است
هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یکشب رفته اند
دل هنور از راهِ خوبان صد برابر مانده است
کربلا راهِ مرا نزدیک کرده با شما
از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است
وعدۀ ما شد ستونِ آخرِ راهِ نجف
اربعین تا کربلا یک دیدۀ تر مانده است
#محمود ژولیده
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
کوله بار معصیت دارم ببین دلواپسم
باز هم درمانده ام خوردم زمین دلواپسم
دل به بیگانه سپردم قسمتم آخر نشد
تا که باشم باتو یک شب همنشین دلواپسم
بسکه از تو دور ماندم شاهدی آخر دلم
با ریا و بی حیایی شد عجین دلواپسم
بد ضرر کردم که وابسته به این دنیا شدم
تیره شد قلبم که حالا این چنین دلواپسم
شهر پر شد ازگناه و بی تفاوت مانده ام
وای بر من که ندارم دردِ دین دلواپسم
دربه رویم باز کن آقا که غیر از خانه ات
دائما شیطان نشسته در کمین دلواپسم
میشود لطفی کنی آقا بگویی میرسی
در کنارم لحظه های واپسین دلواپسم
تو فقط دست مرا بگذار در دست حسین
راهی ام کن کربلا در اربعین دلواپسم
#روح الله پیدایی
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
غمی که اشک مرا در عزای هجران ریخت
درون سینه ی من "آه" را دوچندان ریخت
شبی ز شرح فراقت به ابرها گفتم
سحر نیامده دیدم چقدر باران ریخت
عزیزکردهی عالم هنوز در چاه است
چه اشکها که از این داغ،پیرِ کنعان ریخت
هنوز لیلیصحرانشین عزادار است...
چقدر چشم تو خونگریه در بیابان ریخت
بساط کاسبی روزگار..،جذبم کرد
همین که سکّهی "شُبهه" به دخل دکّان ریخت
حرام باد حلالی که از تو دورم کرد
"شکمپرست شدن"..،نقشه ای که شیطان ریخت
به پیش چشم تو صدبار دست من رو شد
تمام آبروی نوکرت بهقرآن ریخت
گناه کردم اگر..،جان "مادرت" بُگذَر
به حقِّ یاس کبودی که بین گلدان ریخت
تمام ثروت سائِل دو قطره اشکش بود...
هزار شکر که پشت درِ کریمان ریخت
سری به روضه ی ما هم بزن..،تو را به حسن ع
همان کریم که در کامِ کَلب هم نان ریخت
قسم به قاسم او گرچه غرق غم هستیم
حسن اراده کند،اربعین حرم هستیم
#بردیا محمدی
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
اربعینی است که من بی کس و تنها ماندم
با دل خسته ی خود همدم غم ها ماندم
خودم اینجا و دلم در به در مشّایه
باورم نیست که یک بار دگر جا ماندم
#اسماعیل_شبرنگ
🕳️صلی الله علیک یااباعبدالله 🕳️
اربعین
ای امام وای امیر اربعین یابن الحسن
ای علمدار مسیر اربعین یابن الحسن
میزبان و سفره دار اربعین یابن الحسن
بهترین لبیک بر هل من معین یابن الحسن
اربعین یعنی همان تجدید بیعت با شما
عشق با پای پیاده از نجف تا کربلا
اربعین یعنی قدم بگذاشتن در راه نور
انتظار منجی و آمادگی بهر ظهور
گرکنی امضا دوباره سمت جاده می روم
اربعین، کرببلا، پای پیاده می روم
نیست در این راه باکی، عاشقت سر می دهد
روزیِ این راه را زهرای اطهر می دهد
گرچه عبدی روسیاهم دست من را هم بگیر
پرگناهم بی پناهم دست من را هم بگیر
خوب و بد در هم بخر ما را عزیز فاطمه
کربلا با هم ببر ما را عزیز فاطمه
گربیایم جان خود را را نذر رویت می کنم
کوبه کو، موکب به موکب، جستجویت می کنم
ای تمام عشق بر هجران رویت مبتلا
در پی روی تو هستم از نجف تا کربلا
میهمانت می شوم با اشک جاری از دو عین
بر لبم جاریست ذکر «یا لثارات الحسین»
اربعین می آید و جوشد سبوی کربلا
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
کربلا ومادری که ناله ها می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
اثر کربلایی سعید_نسیمی
🕳️صلی الله علیک یا اباصالح ع🕳️
اربعین
آخر نگشت دیدن روی تو قسمتم
لابد نبود دیدن رویت لیاقتم
لایق نبود و نیست به مولا رسد فقیر
شرمنده ام که نیست جز این استطاعتم
من خود ز هجر بار ملامت کِشم ، بیا
ای دل مکن به پیش رقیبان ملامتم
" اَمَّنْ یُّجیب " خواندم و گفتم بیا ، کنون
در انتظار لحظه ی سبز اجابتم
بر لحظه های وصل تو دلبسته می شوم
گاهی که اشک بر تو رساند ارادتم
رخصت دهید تا که بیایم حضورتان
رخصت دهید ، گرچه لبالب ز خجلتم
رخصت دهید مثل شما گریه ها کنم
در اربعین درد که غرقِ مصیبتم
از شهر شام قافله آمد شکسته دل
من خونجگر ز داغ جگرسوز عترتم
اکنون رسید قافله ، زینب به همرهش
زینب که گفت ؛ خسته من از این اسارتم
گفت ای حسین آمده زینب به کربلا
آمد ولیک داغ تو بشکسته قامتم
این چادر سیاه شده احرام زائرت
این سیل اشک ، عطر و گلاب زیارتم
رأس تو را به نیزه نظر کرده ام ، هنوز
خون می چکد ز دیده ز داغت به صورتم
ما را اسیر کرده و بردند سوی شام
دلخسته از این همه ظلم و شقاوتم
طفلی سپرد گوشه ی ویرانه جان خود
در سینه سوخت از غم او صبر و طاقتم
گشتم رسول نهضت سرخ تو را به دهر
پایان نیافت بعد تو حتّٰی رسالتم
در کربلا خزان شده "یاسر" امید من
در خون شکفت چون که بهار طراوتم
#محمود تاری «یاسر»
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
همین گریه به لبخند تو میارزه
حسین جانم
بذار سایه ت. همیشه رو سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
حسین جانم
حرم گفتم هوای کربلا کردم
هواییشم فقط دور تو میگردم
حسین جانم
پناهم باش به جز روضه ت. پناهی نیست
به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست
حسین جانم
به قربونت نگاه اطلسی داری
واسم آقا همش دلواپسی داری
حسین جانم
غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست
چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست
حسین جانم
سبک بالم تو ایوون تو جا دارم
از این دنیا یه قطعه کربلا دارم
حسین جانم
دوست دارم همه داراییم اینه
دلم میره ضریحت رو که میبینه
حسین جانم
سلام آقا که الآن رو به روتونم
من اینجامو زیارت نامه میخونم
حسین جانم
🕳️صلی الله علیک یا اباعبدالله 🕳️
گیرم اصلا نبری کرب و بلا چندین سال
کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال
من همینقدر که نامت به زبانم جاریست
به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال
راه دادی منِ آلوده به عصیان ها را
عزتم دادی و دادی به مقامم پر و بال
سخت درمانده ام از شکرِ همین یک نعمت
که رسید از تو همه عمر به من نانِ حلال
عاشقم کردی و این عشق بها داده به من
به أبالفضل(ع) بدهکارِ توام در هر حال
نیست لطف تو که محدود به این چند صباح
محض توصیف گداپروری ات نیست مجال
بگذر از خبط و خطاهایم و آقا نگذار
دور از صحن و سرایت بروم رو به زوال
خواستن با تشر از ساحت تو بی ادبی ست
عرض حاجت به تو با حجب و حیا اوج کمال
حکمتی هست یقیناً که دو سال اینگونه
بشود یک سفرِ کرب و بلا خواب و خیال
تا ابد بسته شود راهِ حریم تو اگر...
اگر ای وای محقق شود این فرض محال-
-باز فریاد زنان پای علَم میگویم:
«بأبي أنت و أمي» نرسد بر تو ملال!
# مرضیه عاطفی
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم نعمتی
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
#محمدحسین رحیمیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#اربعین
#غزل
عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید
هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید
تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را
متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید
تا که اوضاعِ زمینگیریِ فطرس را دید
إذنِ پرواز به او داد؛ سپس «پر» بخشید
دست-چین کرد خدا محض طواف ِ رویش
آن زمانی که به ما رتبۂ نوکر بخشید
متولّد شده بودیم چه گریان... ما را؛
مادرش آمد و با گریه به مادر بخشید
زینت دوش نبی بود و برای اثبات
همۂ سینه زنان را به پیمبر(ص) بخشید
عده ای را وسطِ روضه و بعد از توبه...
عده ای را وسطِ صحنۂ محشر بخشید
زیرِ قبّه، شب جمعه، کرَمش عام شد و
زائرانِ حرمش را دو برابر بخشید
اربعین یادِ غریبیِ حسن(ع) افتاد و...
خیل زوّار خودش را به برادر بخشید!
#مرضیه_عاطفی
#نذر_زیارت_اربعین_حسینی
می رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین(ع)
دیده ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین(ع)
ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو
ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و لیک_
دستِ ما کوته شد از عرشِ برينت یا حسین
داغِ عاشورا همیشه در دلِ ما تازه ماند
آسمان رنگين شد از خونِ جبینت یا حسین
ما که از باغِ ضریح ات سیبِ روضه خورده ایم
تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین
سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین
از همین جا می شوم چله نشینت یا حسین
از همان آغاز در قابِ نگاهم بوده ای
شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین
در خیالم بس که ره پیموده ام تا کربلا
گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین
وسعتِ دلتنگی ام را خوب میداند حرم
کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین
خط پایانِ همه دلتنگیام کرب و بلاست
پای دل را می کشد مِهرِ یقینت یا حسین
اربعینِ قبل، رفتم کربلا یادش بخیر
در حرم با روضه های دلنشینت یا حسین
جز نگاهِ غم ندیدم چیزِ دیگر این سفر
خیمه های سوخته در سرزمینت یا حسین
آه از جا ماندنِ آغاز راهِ قافله
اشکِ شوقِ لحظه های واپسینت یا حسین
دستِ ما خالی و ظرفِ دل پر از کوهِ نیاز
ای که می بخشی ز نورِ راستینت یا حسین
اشکها بر گونه هایم مانده چون باران رها
دستِ ما در حلقه ی حبل المتینت یا حسین
پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا
بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین
روز و شب سر می نهم بر شانه ی سبزِ ضریح
چون که داری لطفِ حق در آستین ات یا حسین
تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست
تا ابد روشن بماند شمعِ دین ات یا حسین
پرسشی داریم از سالارِ دشتِ کربلا_
ما چرا جا ماندهایم از اربعینت یا حسین!
#هستی_محرابی
ما اويسيم و دمادم ز قرن ميگوييم
" گرچه دوريم به ياد تو سخن ميگوييم"
چه کند گر نکشد بارِ غمت را دلِ ما
از لبِ غنچه در آغوشِ چمن می گوییم
حاملِ سوزِ فراقیم و به لب شعله ی آه
از علی اصغرِ خشکیده دهن می گوییم
چقدَر پنجره ی رو به حرم دلگیر است
روضه از خاطره ی زخم کهن می گوییم
تا جهان هست. نفس هست تماشا جاریست
نوحه ی پیکر بی غسل و کفن می گوییم
ما گرفتارِ غمِ آدم و حوا شده ایم
شرحِ احوالِ خود از باغِ عدَن می گوییم
دلِ ما با خبر از رنجِ فراونِ حسین(ع)
بیتِ آخر کمی از درد حسن(ع) میگوییم
آتشی در دل ما شعله ور از مادرِ اوست
مصرعی از فدک و بیتِ حزَن می گوییم
مثلِ حال دلِ زینب که پُر از دلتنگی ست
شرحی از قتلگه و نیزه و تن می گوییم
کربلا یعنی همان باغِ شقایق در خون
آه ، یک جرعه از آن درد و محن می گوییم
" گرچه دوريم به ياد تو سخن ميگوييم"
مصرعی از مقام معظم رهبری 👆
#هستی_محرابی
#اربعین_حسینی
كاروانی كه سر قبر شما آوردهام
نيمه جانهايی است تا كرب و بلا آوردهام
كی رود از ياد وقتی آمدم در قتلگاه
نيزه بيرون از تن تو بارها آوردهام
روی نی ما را تو میدیدی کجاها میبرند ؟
دخترانت را ز بازار جفا آوردهام
دسته گلهای بنفشی كه به همراه منند
از حراج كوفه و شام بلا آوردهام
بارها شد حرمله خنديد بر اشک رباب
مادری پاره جگر در نينوا آوردهام
دخترت لطمه به پهلو خورده زير خاک رفت
بس حكايت ز آن شب پر ماجرا آوردهام
#جواد حیدری
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
تا که اشکت ز دو چشم ترت افتاد زمین
کوفیان سنگ زدند و سرت افتاد زمین
مَلَأِ عام همه دور و برم خندیدند
تاکه از ضرب لگد خواهرت افتاد زمین
به روی ناقه نگاهش به عموجانش بود
که ز سیلیِ عدو دخترت افتاد زمین
کربلا نیزهٔ اغیار امانِ تو برید
یاد دارم که چطور پیکرت افتاد زمین
ته گودال به چَشم خودم آنجا دیدم
قاتلت تیغ کشید مادرت افتاد زمین
از همان لحظه اسارت نقشهٔ دشمن شد
که بَرِ علقمه آب آورت افتاد زمین
#علی اصغر رفیعی
#اربعین_حسینی
چهل روز پیش بود که پیشانیات شکست
از لا به لای جمعیّتی نیزهدار و پست
دیدم که شمر آمد و بر سینهات نشست
راه نفس نفس زدنت را به زور بست
#محمد فردوسی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
با ظرفی از آب آمده تا که ربابه
سیراب گرداند علی اصغرت را
برخیز ای نور دو چشمم ای برادر
تا که کمی آرام سازی همسرت را
بگذار تا شرح سفر با تو بگویم
بشنو کمی از غصّه های یاورت را
از کوفه و شام بلا ای داد بیداد
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را
وقتی گذر دادند ما را بین مردم
دیدم سر نی گریۀ آب آورت را
دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را
رقّاصه های شهر را آورده بودند
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را
تهمت زدند و خارجی خواندند ما را
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را
آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم
وقتی که نان می داد شامی دخترت را
با هر صدای خیزرانی که می آمد
من می شنیدم ناله های مادرت را
چشم علمدار حرم را دور دیدند
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !
جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را
این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود
تازه نگفتم روضۀ انگشترت را
# محمد فردوسی
#اربعین_حسینی
#جامانده
رفته از دست..قرارِ من و تو ..زائرِ عشق
فصلِ گریه ست ..بهارِ من و تو زائرِ عشق
اربعین آمد و دوریم ز فیضِ حرمش..
گره افتاده به کارِ من و تو..زائرِ عشق
خاطرت هست نجف در دل مان عشقِ علی
شده بود عینِ حصارِ من و تو زائرِ عشق
پشت مان گرم به الطافِ شهنشاهِ نجف
فاطمه بود کنارِ من و تو زائرِ عشق
راهی جاده شدیم و به تمّنا رفتیم..
وَ هدف بود نگارِ من و تو زائرِ عشق
(همگی گم شده بودیم در آنجمعِ کثیر )
(روی دلها همه حک بود حسین نعم الامیر)
واردِ راه شدیم و دلِ آگاه شکست..
هرچه اوهام و خطا بود در این راه شکست
در صراطی که فقط موج زند لطفِ خدا
دیدم انگار که کج فکری گمراه شکست
خاطرت هست عَلَم های به دوشِ من وتو
وَ دلِ هر دو که با نغمه ی ای شاه شکست
در شلوغی چه صفا داشت کمی سینه زنی
وَ غرورِ من و تو رفت سپس جاه شکست
خاطرت هست پسربچه به سر داشت رطب
هر دو خوردیم در این راه..ز ما آه شکست
(جاده ای بود پر از شور و نوا عشق و صفا)
(همه بودند روان با هیجان ..کرببلا)
چه بگویم ز مواکب که همه خاطره است
ز عنایات و مواهب که همه خاطره است
چای شیرینِ عراقی به دهان معجزه کرد
چه بگویم ز عجایب که همه خاطره است
هلبیکم..هلبیکم..چه نواهای خوشی
دیدنِ لطفِ غرایب که همه خاطره است
صاحبِ عصر و زمان هست حضورش قطعی
هر قدم رویتِ غائب که همه خاطره است
چه مسیری که صراط است صراطی به بهشت
منظره ها همه جالب که همه خاطره است
(،اربعین آمد و این خاطره ها مانده فقط)
(داغِ یک تذکره ی کرببلا مانده فقط..،)
#محسن راحت حق
#اربعین_حسینی
#جامانده
بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است
گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است
بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت
اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است
ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم
پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است
ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم
جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است
حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن
نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است
گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست
روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است
گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما
پا برهنه به روی خار دویدن سخت است
سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند
بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است
دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود
بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت
#مهدی جلالی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#مناجات
#غزل
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت
خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را
مسافر حرمم؛ روی بال سجاده
سلامِ صبح، به مبدأ رسانده مقصد را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همانکه چشمِ خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم شد دَم حسین حسین
نگیر، از لب خشکم فراتِ اَشهد را
کلاغ را چه به پرواز، با کبوترها !
همان که هیچ ندیدهست، رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر، از منِ بد؛ اربعینِ مشهد را
#رضا_قاسمی
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
#امام_رضا_ع_مناجات
شاهی که صَحنش مَلجأ درماندگان است
امسال اُمید آخر "جا ماندگان" شد
#علی_اصغر_یزدی
دو بیتی های ویژه زیارت اربعین سید الشهدا علیه السلام
***************
غیر ممکن ها همه با عشق ممکن می شود/
قطعا این شور حسینی نور باطن می شود/
دین و ایمان کسی بی کربلا کامل نشد/
اربعین با یک زیارت بنده مومن می شود/
***************
بی اذن فاطمه نگهی تر نمی شود/
بی عشق کربلا دلمان زر نمی شود/
سختی همیشه هست در این راه ای رفیق/
نابرده رنج گنج میسر نمی شود/
***************
می رسد روزی که عالم شیعه ی مولا شود/
کل ارض کربلا در اربعین معنا شود/
از نجف تا کربلا آمد به یادم این مثل/
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود/
***************
اشک حسرت به نگاهِ من و تو معلوم است/
اربعین کرب و بلا رفتن ما مرسوم است/
مردم قم همگی سوی تو آیند حسین/
این سپاه حرم فاطمه ی معصومه است/
***************
تا سلامی به حسین بن علی عرض کنید/
خودتان را وسط صحن حرم فرض کنید/
صادق آل محمد به محبانش گفت :/
از برای سفر کرب و بلا قرض کنید/
***************
با پرچم ثارالله ،راهی زیارت شو/
از مادر او زهرا، خواهان شفاعت شو/
اینجا همه ی زوار،یک رنگ و حسینی اند/
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو/
شاعر کربلایی رضا یزدی اصل
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
دامن از دستِ منِ زار مکش کاین مسکین
گریهها کرده ز هجران تو دامن دامن...
#محمد_سهرابی
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
با یاد روز واقعه جا دارد از غمت
لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم
با کعبِ نی جدا شده ام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازه های شام بلا من گذر کنم
شد آستین من به خدا معجرم حسین
عباس را نباید از آن با خبر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و تشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت
باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم
با دست خسته زیرِ لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
#مجتبی_صمدی_شهاب
آمدم! زانو زدم گریان؛ کنار پیکرت
تازه شد داغ بلایایی که آمد بر سرت
ردّی از خونِ تو بر خاک و هنوز افتاده است؛
نیزه هایی سرشکسته...سنگ ها...دور و برت
مانده حسرت بر دلم ای کاش برمی داشتم
از قفایت نیز چندین بوسه مثلِ حنجرت
می سپردی کاش با دستِ خودت دستِ رباب...
تا نمی افتاد دستِ دیگری انگشترت
آتشی در سینه دارم بس که هنگام وداع
حالت بغضِ حسن را داشت بغضِ آخرت
راستی دروازهٔ ساعات خیلی بد گذشت
بیشتر آن جا که رقصیدند پیشِ خواهرت
شد سرازیر از نگاهم اشک، تا جریان گرفت-
قطره اشکی بر ستونِ نیزه از چشم ترت
هیچ از حال پسرهایم نپرسیدم، تو هم
شک ندارم که نمی گیری سراغ از دخترت!
#مرضیه_عاطفی
زینب رسید کشته ی بی سر قیام کن
باز از رگ بریده به خواهر سلام کن
یک اربعین که حُرمت من را نداشتند
تو لااقل به پیری من احترام کن
آغوش تو قرار دلم بود از آن نخست
دستی برآر و صبر مرا مستدام کن
من خونِ گرمِ خویش حلال تو کرده ام
خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن
نیمی زِ جان گرفته ای از من در آن غروب
برخیز و کار نیمه ی خود را تمام کن
جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام
برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن
سایه ندیده سایه ی او را بلند شو
خورشید را برای ربابت حرام کن
از حرمله نمی گذرم که به خنده بگفت
هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن
مرهم شدم برای همه مانده ام خودم
برخیز و زخم های مرا التیام کن
هرگز نشد به اشک تو راضی شوم ولی
این بار گریه بر من و بازار شام کن
#موسی_علیمرادی
دوبیتی
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
حسینم وا حسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانه ی شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم
برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا اِستاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
اگر چه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم
نه تنها شهر کوفه، شام را هم کربلا کردم
صفایم کربلا و مروه شام اسم تو لبّیکم
شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم
چهل منزل زیارت کرده ام ماه جمالت را
چهل شب در نماز شب تو را هر شب دعا کردم
به اجرای وصیّت های تو تنها کمر بستم
جفا بعد از جفا دیدم به عهد خود وفا کردم
جدا شد بندبندم در کنار قتلگاه از هم
دمی که دخترت را از روی نعشت جدا کردم
دلم در قتلگه بود و دم دروازهء کوفه
جمالت را زیارت بر فراز نیزه ها کردم
تو با آوای قرآن معجز ختم رسل کردی
من از یک خطبه اعجاز علیِ مرتضی کردم
نمی دانم چگونه بی تو رفتم بی تو برگشتم
نمی پرسی چه ها دیدم چه ها گفتم چه ها کردم؟
نماز شب نشسته خواندم امّا روز، استادم
به شمشیر بیانم نهضتی دیگر به پا کردم
به دست بسته در بزم یزید بی حیا رفتم
ولی از دست زین العابدین زنجیر وا کردم
غریبیِّ علیّ و فاطمه بر من مجسّم شد
شبی که دخترت را دفن در ویران سرا کردم
کنار طشت زر دیدم که زهرا بر تو می گرید
گریبان چاک دادم گریه با صاحب عزا کردم
اگر چه قامتم خم شد قیامت کرد هر گامم
به جان مادرم حقّ قیامت را ادا کردم
استاد حاج غلامرضا سازگار
#اربعین_حسینی
پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها
دلِ من سخت شکسته ز تو و فاصله ها
بعد تو رفتم اسارت به چه وضعی؟ حالی؟
از کفم رفت عمو جان همه ی حوصله ها
تو مگر قول ندادی که شوی حافظِ ما؟
پس چرا بسته شدم بعدِ تو بر سلسله ها
شمّه ای مویه کنان روضه بخوانم که چه شد
دور و بر پُر شده بود از شعف و هلهله ها
چقدر زجر کشیدیم عموجان در راه
ناسزاها که نگفتند به ما حرمله ها!!!
پا برهنه همه جا و همه جا گرداندند
پایِ ما را تو ببین پُر شده از آبله ها
در حَلب سقط شد از آل حسین یک محسن
کمکی هیچ نکردند بر آن قابله ها
عمّه ام نیمه ی شب باز نشسته می خواند
یادِ تو بود و پدر در همه ی نافله ها
خواهرم مُرد به ویرانه ی شام و عوضش
پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها
محسن راحت حق
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
من رسيدم از سفر اما حسين
داغ ديدم هر گذر اما حسين
ريخت از من بال و پر اما حسين
مجلس مى بيشتر اما حسين
خطبه خواندم حيدرى كردم فقط
كو اسارت؟سرورى كردم فقط
زوزه هاى خيزران من را شكست
گريه هاى دختران من را شكست
لشكر نامحرمان من را شكست
خنده ى شمر آنچنان من را شكست
با خودم گفتم كه بنت الحيدرم
عهد كردم كفرشان در آورم
در خرابه خواهرت آواره بود
روسرى دخترت هم پاره بود
آن دمى كه بسته راه چاره بود
باعث زجرم زن بدكاره بود
من كه از آنها نترسيدم حسين
ترس را در چشمشان ديدم حسين
صبر من در اين مصيبت سر نرفت
چشم نامحرم به اين خواهر نرفت
از سياهى رنگ بالاتر نرفت
خاطرت آسوده كه معجر نرفت..
نور پنهان نور پيدائيم ما
وارثان عفت حضرت زهرائيم ما
حرفشان دائم به تو دشنام بود
سهم من هم سنگ روى بام بود
بدتر از گودال شهر شام بود
هركسى در غارتت ناكام بود..
دلخور از ميدان و گودال تو بود
قصد او آزار اطفال تو بود
آرمان صائمى