🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تو امامزاده یک گروه خانوم که انگاری خانوادگی هم اومده بودند رو دیدیم که یک گوشه نشسته بودند و نذری نون و ماست داشتند و برای ماهم اوردند.
با دوستم رفتیم پیششون.. دوستم با صحبت در مورد همین نذری که داشتند سرصحبت رو باهاشون باز کرد
از همون اول مشخص بود زیاد مایل نیستن گوش کنند و خودشون هم گفتند ما از سیاست خوشمون نمیاد اما حرفاتونو گوش میکنیم..
وقتی گفتند حرفاتونو گوش میکنیم ما نشستیم و صحبتو ادامه دادیم..
تو اون جمع همه خانوما دورتا دور فرششون حالت گرد نشسته بودند.. اما من پشت اونا روی یک سکو نشستم.. خانوم جلویی که پشتش به من بود عذرخواهی کرد و بلند شد و کنارم نشست..
وقتی که یک مقدار از صحبتای دوستم رو شنیدن اونطرف بحث شد و سوال میپرسیدن و جواب سوال دوستانو میدادن... حاج خانوم کناری من گفت اوضاع خیلی خراب شده مردم علاوه بر اینکه پول و کار ندارن ادب و ایمانم ندارن... همه چیز کشور بهم ریخته و کشور دیگه درست شدنی نیست و یک خاطره ای تعریف کردن که یک آقایی تو داروخانه میاد به متصدی داروخانه میگه که داروی منو اشتباه دادی اما متصدی میگه نه درست دادم و این مرده میگه نه دکتر گفته اشتباه دادین و خلاصه دعواشون میشه و فحش و فحش کاری... حاج خانوم میگفت من خیلی ازین اتفاق ناراحت شدم. متصدی داروخونه خیلی بد و بی ادبانه برخورد کرد
بعد از صحبتای حاج خانوم سعی کردم بهشون امیدواری بدم. گفتم حاج خانوم برای شما ادب خیلی مهمه و چون اون آقا بی ادبانه برخورد کرده خیلی به چشم شما اومده... اینهمه آدم با ادب و نزاکت در طول روز دارن کنار هم زندگی میکنن اینا به چشمتون نمیاد چون روی بی ادبی حساسید... من نمیگم اون متصدی خوبه کار اونم اشتباهه و کاش اون یکی هم نباشه ولی میگم این ناامیدی اشتباهه
بعد حاج خانوم گفتند که زمان شاه اینطوری نبود.. یکم از زمان شاه هم صحبت مطرح کردند و من بهشون گفتم همه حکومتا خوبی و بدی دارن اما زمان شاه شما این عزتی که الان داریدو نداشتید.. کشورمون استقلال نداشت.. بهشون گفتم که قدیمیای ما میگن اون زمانا ما اگه مثلا انگور داشتیم باید مشتقات همین انگورو مثل شیره و کشمش میخوردیم و اصلا برنج نداشتیم و سالی یکبار برنج میخوردیم
اما الان همه چیز تو دست و بالمون هست.. همه چیز در اختیار جوونامون هست اما یکی اینه که ما ناشکر شدیم و توقعمون بالا رفته و یکی هم مسئولین بی کفایتن و برای ما کار نمیکنن
پس باید سعی کنیم کسیو انتخاب کنیم که بخواد برای ما کار کنه.. بخواد کشورمونو ازین وضعیت نجات بده..
حاج خانوم بنده خدا دل خیلی پری داشت و من سعی کردم بیشتر شنونده باشم و بهشون امید بدم که انقدر نسبت به کشور بدبین وناامید نباشند...
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿
گفتیم چرا نمیای تو جمع با هم صحبت کنیم
مادرش می گفت افسردگی داره
ازش پرسیدم: افسردگی چرا
می گفت افسردگی پس از زایمان گرفتم. مشکلات زندگی و نداری و....
پرسیدم دکتر رفتی؟
می گفت آره دکتر رفتم و کلی هم دارو خوردم ولی بی فایده😔
بهش گفتم خودت باید بخای تا حالت خوب بشه، سعی خودت رو مشغول کاری کنی و نشینی فکر و خیال کنی...ذکر بگو قرآن بخون کاری انجام بده...
سرش رو انداخت پایین ...
خانم عاقل و آگاهی بود...وقتی حاج خانم روبه رویی می گفت رای نمیدم و فایده نداره..
بهش می گفت: رای دادن وظیفه مونه و با رای ندادن کار درست نمیشه...
اون حاج خانم می گفت: هر کس هم بیاد نمی تونه این همه خرابی رو جمع کنه..
بهش می گفت: اگر هم یه آدم خوب نیاد خرابی رو خرابی جمع میشه..
تو دلم تحسینش کردم که با حالی که داشت، و کلی مشکلات که حالا بخاطرش افسرده شده بود، بازم به فکر انجام وظیفه اش بود...
بلند شدیم که بریم، خیلی دوست داشتم کاش می تونستم براش کاری انجام بدم...
یه دفعه یاد تسبیح متبرک تو کیفم افتادم🤩🤩
تسبیح رو از کیفم در آوردم و گذاشتم تو دستش، گفتم این متبرکه و جاهای خیلی خوبی رفته...باهاش ذکر بگو إن شاءالله زودتر حالت خوب میشه...
باید چه کرد این همه قد خمیده را...
باید چه کرد این همه جولان درد را...
باید چه کرد مردم از حرف خسته را..
دنبال آب و نان غرور شکسته را😔😔😔
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
بالاخره بعد از کلی جلز ولز کردن و بال بال زدن 😩😩،یکی از دوستان چراغ اول رو روشن کرد و تو خونش تدارک برگزاری
#روضه_مقاومت دید.😍
تردید ش برای این بود که فکر می کرد روضه گرفتن مخصوص ایام شهادت، محرم و صفر و یا فاطمیه ست.میگفت من الان یهو برم همسایه ها رو دعوت کنم روضه، نمیگن آخه این موقع سال چه وقت روضه گرفتنه؟ اونم بدون هیچ مناسبتی!🙄
اما وقتی بهش گفتم #روضه_مقاومت چیه و تفاوتشو با بعضی روضه های مرسوم توضیح دادم خیلی استقبال کرد.😃 گفت پس همه دعوتن به زیارت عاشورای دسته جمعی و صرف چای قندپهلو☕️😋
ساعت ۶ عصر بود مهمونا یکی یکی اومدن ،زیارت عاشورارو خوندیم و درباره عبارت
«... التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله»
گفت و گو کردیم☺️
میخواستیم از متن زیارت عاشورا #نقشه_راه مون رو پیدا کنیم.خیلی حرفا بین مون رد و بدل شد.
دشمنشناسی
مفهوم حب و بغض
خطر #بی_تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی و...
حرف ها براشون خیلی تازگی داشت.زیارت عاشورا داشت به ما راه نشان میداد و درد ما رو درمان میکرد.و کاربردی شده بود برامون...😍
درباره «امام ظاهر ناطق بالحق»
گفت و گو کردیم
و اینکه چطور باید امام عصر (عج) رو یاری کرد؟ مخصوصاً در #بعد_اجتماعی.
حرفامون حسابی گل انداخته بود🌸
پله به پله رسیدیم به اینکه ما هنوز در تشکیل دولت اسلامی ضعف داشتیم و نتونستیم این قدم رو درست برداریم.و اینکه تشکیل دولت اسلامی مقدمه ایجاد تمدن اسلامیه...
همه دل داده ی نظام اسلامی و انقلابشون بودند ولی بسیار گله داشتند.😔 از اوضاع اقتصادی، از فشارهای مالی از گرانی و...
نقدهایشان بجا بود...
اما گفتیم که چاره در قهر و بی تفاوتی نیست.باید آستین بالا بزنیم تا خودمان به فضل خدا درستش کنیم تا دولت اسلامی روی کار بیاید. 💪
اینکار سختی هم دارد اما سختی هایی که از تشکیل ندادن دولت اسلامی به ما خواهد رسید خیلی خیلی بیشتر است.😱
دشمنی ها و کینه ها و فتنه ها تمامی ندارد 😈اما برگ برنده دست ماست😍😌
به شرط استقامت.
الذین جاهدوا فینا ثم استقاموا لنهدینهم سبلنا...
حالا وقتش بود باید نهال امید را در دلشان می کاشتم.🌱
نقطه های #امیدبخش را نشانشان دادم.
از دستاوردهای انقلاب گفتم، از اقتدار نظامی مان، از امنیت مان، از تأثیرمان بر جهان🌏 و منطقه، از صنعت موشکی و ساخت پهپاد و نانو و هسته ای و ... تا پیشرفت های چشمگیر علمی در دنیا 👏👏
باید می دانستند چه بودیم قبل انقلاب و چه شدیم به برکت انقلاب.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 با هم بشنویم
باز هم تجربه ای ناب از #مادران_میدان در دعوت به مشارکت در انتخابات
در میان مردم
#تواصی
#انتخابات۱۴۰۰
#من_رأی_میدهم
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [اینستاگرام](https://www.instagram.com/madare_madari)
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#مهم👇👇👇 ❓چگونه و با چه نگاهی وارد کارزار انتخابات شویم؟ انشاءالله قرار نیست برای فعالیت ان
#ریپلای به ابتدای کانال
پاسخ انواع شبهات و سؤالها،
دستاوردها،
و تمام روایتهای مادران میدان انتخابات رو از ابتدای کانال ببینید.
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
اواسط کوچه یک جمع زنانه نشسته بودند.
با توکل به خدا و توسل به حضرت زهرا بهشون نزدیک شدیم.
تا ما رو دیدند گفتند واسه انتخابات اومدین؟؟
طبق معمول نالان از وضع موجود بودند و راهحل رو هم در شرکت نکردن میدونستند.
گرونی و فقر و بیکاری اونها را به ستوه آورده بود .
صحبت کردیم که خوب چاره چیه؟ با رای ندادن درست میشه؟
گفتن نه!
وسط صحبت ها دو سه نفری به جمعمون اضافه شدند.
یه خانم خیلی جوان که بچه کوچیکم بغلش بود گفت: چی؟ انتخابات؟ اصلا رای نمیدم😤 اگه رای بدم به مردم خیانت کردم.
پرسیدم اگر با رای ندادنت دوباره دولتی بدتر از این بیاد سر کار چی؟؟ سال ۹۶ اگر اون چند میلیون آدمیکه به روحانی اعتقاد نداشتند و رای ندادند در انتخابات شرکت می کردند و به شخص مخالف روحانی رای میدادند، روحانی میرفت بالا که ما این همه مشکل داشته باشیم؟؟
فکر کرد و گفت بله حرفتون درسته.
بعد ادامه داد خوب انقدر اوضاع داغونه هرکی بیاد تا ۲_۳ سال فقط باید خرابی درست کنیم.
گفتم پس یعنی کلا بیخیال شیم ؟یا شروع کنیم حتی اگر چند سال طول بکشه؟
تمام خانم ها تایید کردند که درسته ما حاضریم دو سه سال هم طول بکشه ولی درست بشه.
پرسیدند خوب حالا که نمی شناسیم همون بهتر که رای ندیم.
گفتم الان شما واسه دخترتون خواستگار بیاد که شما نمی شناسید، بیخیال ازدواج دخترتون میشین؟؟
گفتن نه خوب معلومه میریم تحقیق
_:حالا چطوری بریم تهران تحقیق؟؟
_: لازم نیست بری تهران، هر نامزدی برنامهای داره، کارنامهای داره، سمتی داشته قبل از این، بریم ببینیم اونجا چند مرده حلاج بوده؟ دلسوز و جهادی کار کرده برای مردم یا نه ؟؟
اون وسط یه دختر کوچولوی ۶_۷ ساله میگه: گفتن اگه فلانی بیاد اینستاگرامو فیلتر میکنه
🤦♀🤦♀😬😬
یکی از خانم های جمع: فیلتر باز چیه ؟اینستاگرام چیه؟
گفتم چقدر این جملهها آشناست، مارو یاد سال ۹۶ میندازه، اگر اونا بیان فلان و فلان میشه، خسته نشدیم از این حرفا ؟؟
به لطف خدا تو جمعی که اکثرا میگفتن رای نمیدیم، در آخر همه گفتن انشالله شرکت میکنیم و این دفعه به یک آدم درست رای خواهیم داد.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
@madaranemeidan
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دم دمای غروب بود من و دوستم و سه تا خانم.
یکیشون همون اول کار گفت رای ما آقای فلانیه اگه شما هم همونین پاشین برین😂😂
بعد ادامه داد ما چهار سال پیش هم با آقامون رفتیم به ایشون رای بدیم، یکی از آشناها که پای صندوق بود گفت نه! اگر به اون رای بدین همه کشور به هم میریزه، به آقای روحانی رای بدین🤦♀
_: الان کشور سامون گرفت؟ آباد شد؟
_:اشتباه کردیم گولش رو خوردیم، این دفعه دیگه اشتباه نمیکنیم.
میگفت دیروز تو صف نونوایی با یه خانوم عصبانی که میگفته رای نمیدم کلی حرف زدم که این چاره مشکلمون نیست.
یه دختر خانوم امروزی که آشنای حاج خانوم بود اومد و کنارمون نشست. می گفت هنوز تصمیم نگرفتم به کی رای بدم ولی آخه با این اوضاع...؟ مردد بود،
باهاش که حرف زدیم قانع شد و گفت انشاالله این دفعه با یک انتخاب خوب جبران میکنیم😃😃😃😃😃😃
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌱 کانال انتخاباتی مادرانه سبزوار🌱
آدرس کانال ما در ایتا:
@madaranemeidan
آدرس کانال ما در بله:
https://ble.ir/madaranemeidan
آدرس کانال ما در تلگرام:
https://t.me/madaranemeidan
آدرس صفحه ی ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/CPbLBuTgtQN/?utm_medium=share_sheet
ما رو به دوستان تون معرفی کنید❤️
ارتباط با ما:
@maryam_barzoyi
منتظر انتقادات و پیشنهادات و مطالب شما عزیزان هستیم.
#مادران_میدان_انتخابات
#مادرانه_سبزوار
#مذاکرات ۱+۵
#روشنگری_شاد
امروز مذاکرات ۱+۵ داشتم 😎
🖐+☝️
آیا فکر کردید من یکعدد روشنگر با ۵ نفر مذاکره کردم ؟؟؟؟؟🤨
باید بگم : خیر😐
۵ روشنگر با یک نفر مذاکره داشتیم !!!
😁😁😁😁😁+😫
اون یه نفر
خانوم ۳۰ ساله ای بود 🧕
به اسم : پروین *
که دوره های قبل به جناب روحانی 😬رای داده بود و شکست اجتماعی خورده بود ؛ میگفت هرکی بیاد هیچی درست نمیشه و
نااااااااااح که نااااااااااح ☹️🤦♀
( بعد از کلی صحبت درباره =دلایل شرکت در انتخابات و تفکر و راهکارهای انقلابی و تفاوت دولت ها و..... )
مثال هایی برای شرکت مجدد پروین خانوم در انتخابات زدیم:👇
ببین عزیزم☺️
مثلا اگه یه بار ازدواج میکنی و طلاق میگیری،
آیا دیگه ازدواج نمیکنی یا با تحقیق میکنی ؟؟؟💁♀
مثلا اگه یه بار هندونه خریدی کال بود؛
آیا دیگه نمیخری یا میخری ؟؟💁♀
مثلا اگه آمپول بزنی دکتر بد بزنه؛
آیا کلا دیگه دکتر نمیری؟؟؟؟؟💁♀
مثلا اگه....................
__
فضا بامثالا شاد شده بود ؛😃😃
با خانومه صمیمی شدیم 🤝
درحدی که شمارش رو گرفتم📞
تا مثااااااال های دیگری براش پیامک بفرستم
😜🔫
🤣🤣🤣🤣🤣
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
🌾بنام خدای بینای توانا🌾
۱۴ روز مانده به انتخابات...⏳
خداوندا تو خود شاهدی بیشتر از همیشه محتاج نگاه تو هستیم 🤲✨
و بیشتر از همیشه پر از درد های دنیا... 😔
چند روزی است که توفیق داریم پای درد و دل مردم بنشینیم...👨👩👧👦
چه شیرینی تلخی...💔
گاهی در عمق چشمان شان فریاد تنهایی و دلتنگی رو می شنیدیم
یکی از بیکاری همسرش حرف میزد 🙁
و دیگری از بی حجابی دخترش ☹️
یکی از جدایی تلخش 😞
دیگری از سقط های مکرر به خاطر نداری 😭😭😓
اشک حلقه بسته در چشمانشان بدجوری حالمان را میگرفت 😔
بعد میفهمیدیم که چقدر دنیا خار و کوچک است که اشک مظلومی را به خود می بیند و دم بر نمی آورد
اف به تو ای دنیا که از آب دهان بزی هم کمتری
و امان از حکمرانان و مسئولینی که تا این حد مردم را ناامید کردند و به تنگ آوردند👿
بعد از گوش کردن دردودل های مردم
حالا نوبت ما بود که صحبت کنیم
باید امیدوارشان میکردیم💪💪😇
وقتی از امام میگفتیم چشمانشان برق میزد 😃
از سخنان امام که فرمودند
این انقلاب همان نهالی است که اگر مسئولین خوب را سرکار بیاورید ثمر میدهد میوه می دهد دنیا و آخرتتان را آباد می کند 🌱☘🌴
وقتی از سردار دلها می گفتیم بغض می کردند😢
سردار... تو با این دلها چه کردی که همه دل بسته شدند 😍
وقتی برایشان چند آیه قرآن می خواندیم نور کتاب خدا دلها را تسخیر می کرد✨
«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
«اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم» ✨
بعد کمی باهشان شوخی میکردیم تا غم درد و دل هایشان را کمی فراموش کنند😇
وقتی می گفتیم خودجوش وجهادی بین مردم میرویم برای روشنگری زنان و مادران سرزمین مان
بعد از کمی تعجب برایمان دعا می کردند🤲
انگار دلشان کمی خوش می شد که خوبی هنوز زنده است... 🔆🔆🔆🔆
#تجریه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#کلیپ #روشنگری #چگونهروشنگریکنیم؟
ویژه مبلغین و مادرانی که میخواهند بروند و روشنگری چهره به چهره داشته باشن با مردم و دوست و فامیل.
#دعوت_مردم_به_انتخابات_وظیفه_تک_تک_آحاد_مردم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
623124224_-215621.mp3
1.75M
🗳 انتخابات یک امر منتشر در دل جامعه اسلامی است؛ ما لحظهبهلحظه داریم انتخاب میکنیم که
❓ همراه باشیم با این جریان یا نباشیم؟
❓ همراه باشیم با این تئوری اقتصادی و سیاسی آقای روحانی یا نباشیم؟
👈 این رأی به اصلح را، در همه جا، این ما هستیم که باید گسترش بدهیم
❌ یکجاهایی به نادرست ما را ترساندند؛ که اگر به اصلح رأی بدهید، همین صالح مقبول هم رأیش شکسته میشود و شخص دیگری رأی میآورد.
⚠️ صحنهآرایی را اشتباه برای ما روایت کردند.
🔚 چهبسا به این رأی دهیم و نهایتاً به دور دوم برود
و آنجا مردم خودشان تصمیم بگیرند که چطوری رأی دهند.
⁉️ چرا ما امر را بر مدار رقابت گفتمان انقلاب با ضدانقلاب کردیم؟
✔️ دست بلند ما میتواند آنجایی باشد که امر بر مدار گفتمانهای داخل انقلاب باشد.
#تربیت_بر_مدار_انقلاب
#خانم_فاضل
@madaranemeidan
اینم کار امروز من!
۵۰ تا چاپ کردم.۱۲ تا مغازه رفتم .۵ تا شون این رو از من قبول کردن بقیه نه..
خسته شدم از بس دنبال بهانه برای تواصی بودم.😂
به این بهانه امروز صاف می رفتم سر اصل مطلب💪
همینکه شما دوست دارین یه قدمی بردارین کافیه
وقتی آقا میگن همه دیگه باید شروع به تواصی کنند لابد یه خیری تو این کار دیدن و شاید یه چراغ سبزی از امام زمان.
از ما تواصی از امام زمان تاثیرگذاری.
آقا حتی یک کلمه رو هم بدون پشتوانه نمیگویند به نظرم این حرفشون پشتوانه محکمی داره.
البته خیرش رو در مناظره اول دیدیم.
حق روشن است و باطل پرت و پلا گو
😄
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#مشهد
@madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خون خواه امام حسین هستیم اما کنار قاتل امام حسین (ع )قرار میگیریم!
براستی که #تاریخ درس عبرت است!تاریخ را تکرار نکنیم!
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#کلیپ
#چرارأیبدهیم
@madaranemeidan
بغضی که سر باز کرد ...(۱)
تهِ یه کوچهی بنبستِ پر پیچ و خم، با فاصله و پراکنده نشسته بودن. دو تا خانم هم بالای دیوار و روی پلههای بالاخونهشون نشسته بودن و از همون بالا با همسایهها گرم صحبت بودن.🗣
وارد جمعشون شدیم و صمیمانه بهشون سلام کردیم و ازشون اجازه گرفتیم که کنارشون بشینیم.😊
به خانمهای بالای دیوار گفتم: بهبه! عجب جایی دارین! خوش به حالتون.😁😁
گفتگو درباره انتخابات شکل گرفت.
هر کس چیزی میگفت و گلایهای میکرد. اکثرشون میگفتن ما رأی نمیدیم. فایدهای نداره و.....
مخصوصا خانم جوانی که تازه وارد جمع شده بود، خیییلی داغ و آتیشی از رأی ندادن میگفت.
با لبخند بهش نگاه کردم و اسمشو پرسیدم و خوش و بشی باهاش کردم.
این خانم تا آخر با صدای بلند حرف میزد و جو جلسه رو دست میگرفت. شروع کرد به گفتن مشکلات و اوضاع خراب مملکت و اینکه نباید رأی بدیم و فایده نداره و همون شبهات عمومی.
وقتی خانمها از درد و مشکلاتشون میگفتن، خودمون هم قاطیشون شدیم و از دردها و مشکلات خودمون و جامعه گفتیم و گفتیم که امروز اومدیم ریشه این مشکلات رو پیدا کنیم و با کمک هم قدمی برداریم برای خشک کردنش.
وقتی گفتن رأی نمیدیم و این بدبختی هم، نتیجه رأی دادنمون و.....
گفتم: وقتی دختر شما یه ازدواج ناموفق داشته باشه، چکار میکنین؟ کلا دیگه بهش شوهر نمیدین یا این بار موقع ازدواجش، بیشتر دقت و تحقیقات میکنین؟❓
خانمی که بالای دیوار نشسته بود، گفت: من که دیگه شوهرش نمیدم.😳😳😳
خانم جوانی که توی جمع بود دنبال حرفشو گرفت و گفت: بله فایده نداره دیگه. 😳 بقیه هم پشت سرش زبونشون باز شد و بلبشویی شد.😩
🏹تیر اولم به سنگ خورد و اثر نکرد. با کلی زحمت بحث رو دست گرفتم و گفتم خب وقتی یه قسمت از دیوار خونتون خراب شده، کمکم تعمیرش میکنین یا میزنین کل خونه رو خراب میکنین؟!
یا وقتی ظرف شما کثیف میشه اونو میشورین یا دور میندازین؟
خانمی گفت: میشوریم ولی نه با آب گلآلود.
میخواست نتیجه بگیره که رای دادن، اون آب گلآلود هست.
گفتم: احسنت، باید با آب روشن و زلال بشوریم. اون آب صاف و زلال، 🌊 نگاه ما به انتخابات و رأی دادن درست و آگاهانه هست.
همون خانم گفت: چه معنی داره بعد از اینهمه سال نامزدها بیان و در مورد صف مرغ 🐓و تخممرغ و... حرف بزنن، ما باید اینقدر پیشرفته باشیم که دیگه از این مسائل عبور کرده باشیم. نمیگذارن ایران پیشرفت کنه. مردم رو بدبخت نگه داشتن تا ضعیف باشه و مستعمره آمریکا بشه در نهایت. ولی خب الحمدلله امنیت خوبی داره کشور ما.
حرفهایی به این ظرافت میزد و در نهایت نتیجه میگرفت که خب، پس نباید رای بدیم!!!!!🤯🤯
گفتم: احسنت، پس ما نباید بزاریم که ایران ضعیف بمونه، باید قوی💪🏻 بشیم. اگه قوی باشیم دشمن جرات دستدرازی نداره. اگه رئیس جمهوری بیاد که نگاهش به داخل و نیروهای مردمی و بهرهبرداری از منابع طبیعی و معادن و .... نباشه، به فکر اشتغال نباشه و فقط چشمش به دشمن باشه، ما اونقدر ضعیف میشیم که نه تنها این اوضاع گرانی و بیکاری و... چندبرابر میشه، بلکه دیگه همین امنیتی که داریم رو هم نخواهیم داشت.
کاش میگفتم این امنیتی که میگین، نتیجه مدیریت رهبر و سربازهای کف میدونش هست. اونجایی که وظیفه رهبر هست ما در اوج عزت هستیم.
ولی مدیریت مسائل معیشتی و اقتصادی، به رئیس جمهور مربوط میشه.
در پاسخ به اینکه رهبری هیچکار نمیکنه، گفتم وظایف رهبری توی قانون اساسی هست.
وقتی شما به فرزندتون راه و رسم زندگی رو چندین بار و از راههای مختلف میگین، ولی اون دقیقا خلاف راهنماییهای شما عمل کنه و به طلاق و بدبختی برسه، میتونه شما رو مقصر بدونه؟!🤔
جواب دادن، نه.
گفتم: خب، رهبر هم وظیفش در این موارد نشان دادن مسیر و راه به مسئولین و مردم هست.
چقدر به شاخصهای رهبری برای رای دادن توجه کردیم که انتظار داریم اوضاعمون غیر از این باشه؟!
امام علی (ع) ۲۵ سال سکوت کرد تا مردم خودشون بفهمن و الا فکر میکنین امام علی (ع) نمیتونست همون اول، به هر قیمتی شده بر مسند خلافت بشینه؟!
خانم جوانی که توی جمع بود کاملا واضح، بنا داشت مانع حرف زدن ما بشه. تا با خانمها حرفمیزدیم و کمی آروم میشدن، گردوخاک🌪 میکرد و همممممه چیزو بهم ربط میداد و نمیگذاشت بقیه به حرفهای ما گوش کنن.
تعمدا با صدای بلند 🗣 جوری که دیگه صدای ما درنیاد، با افتخار میگفت: من هییییچ وقت رای ندادم و در عین حال به وضع موجود معترض هم بود.🙁
میخواستم با مثال و نمونه براش بگم کسی که رأی نده، حق اعتراض هم نداره، ولی فقط سروصدا میکرد و اجازه نمیداد حرف بزنیم ⛔️ تا جایی که چندبار صدای خانمهای دیگه دراومد که خب بزار این خانمها هم حرف بزنن.
بغضی که سر باز کرد .... (۲) ادامه:👇
حتی یه جا به ما گفت شما اومدین برای فلانی تبلیغ کنین.
گفتم ما که حرفی از کسی نزدیم.
گفت ولی تابلوه.😔
از احمدینژاد دفاع میکرد و معترض بود به اینکه یه آدم خوب هم بود که تاییدش نکردن. همهی خانمها باهاش همراه شدن.
و جالب بود در ادامه میگفتن چرا حسن روحانی رو تایید کردن که ما بهش رای بدیم و بدبخت بشیم؟!!!
گفتم تایید میکنن، میگین چرا تایید کردن. رد میکنن، میگین چرا رد کردن.
از تایید کف صلاحیتها توسط شورای نگهبان گفتم. خانمی که کنارم بود استدلالم رو پذیرفت.
کاش میگفتم همین احمدی نژاد اگه تایید میشد و چهار سال بعد ما رو بدبختتر میکرد، میگفتین چرا اگه بد بود تاییدش کردن؟!😬😬
از این خانوم جوان بگم که تا جمع کمی با ما همراهی میکرد، ایشون با مغلطه و پیش کشیدن و غاطی کردن درست و غلط، فضا رو عوض میکرد.💨
وقتی به یکی دو تا از سؤالاتش جواب منطقی دادیم، دیگه نمیزاشت به بقیه شبهاتی که رگباری پخش میکرد جواب بدیم و مدام ناامیدی پمپاژ میکرد به جمع. نه تنها خودش بنای جواب گرفتن نداشت، بلکه تعمدا اجازه نمیداد گفتگوها درست و آروم پیش بره و جواب حرفهاش رو بدیم. هر چقدر هم از در شوخی و خنده و خوش و بش باهاش وارد شدیم، فایده نداشت.
حتی به چند نفری که میگفتن ما رای میدیم چون وظیفهمونه هم سروصدا میکرد و به یکیشون گفت تو چون بسیجی هستی میخوای رای بدی و....
دیدم چارهای نیست. چند دقیقه سکوت کردم تا این خانم خوووب گرد و خاک کنه.
فضای سنگینی بود.😰 خانمی اومد روبروم نشست و از بیماری و نداشتن پول دوا و دکترش گفت. دستهای چروکیدهاش رو گرفتم و میخواستم باهاش حرف بزنم.
ولی گوشی برای شنیدن نبود. خانم جوان بدجوری سمپاشی میکرد. از دیدن این جو سنگین و لمس کردن و شنیدن دردها و رنجها و محرومیتهاشون دلگیر شدم و اونجایی اندوهم بیشتر شد که بعضا همراهی میکردن با نسخهای که خانم جوان براشون تجویز میکرد که نه تنها دوای دردشون نبود، بلکه سم مهلکی بود که دردشون رو چند برابر میکرد. مثل کسی که نسخه طبیب دلسوزی رو دور بندازه و به سمت دارویی که دشمن بهش داده دست دراز کنه.
دیدن این جو سنگین و این فضای دردناک اینقدرررررر بهم فشار آورد که ناخواسته اشکهام سرازیر شد.😭😭😭
پیرزن مهربونی که مادر همون دختر جوان بود با دیدن اشکهای من گریهاش گرفت و گفت دخترم! شما تا اومدین اینجا من فهمیدم حرفتون با بقیه فرق داره. سناختمتون.
دوستم از همون اول با مادرِ این خانم جوان گفتگوی دونفره راه انداخته بود و با این که اول میگفت رای نمیدم، حالا خیییلی باهامون همراه بود و بهمون لطف داشت و هی تعارف میکرد بریم خونش.
خانم دیگهای از اون طرف اومد کنار ما نشست تا به گفتگوی ما گوش کنه، چون گوشِ بقیهی جمع به حرفهای خانم جوان بود.
توی چشمها 👀 و نگاه بعضیهاشون میدیدم که دوست دارن گفتگو کنن و بشنون ولی این خانم اجازه نمیداد.😥
صدای اذان بلند شد و دیگه جای موندن نبود. بلند شدیم و از همه عذرخواهی کردیم و با اون خانم جوان هم خوش و بشی کردیم و ازشون خواستیم برامون دعا کنن.
با ما همراهی کردن و گفتن خدا خیرتون بده.