eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯 استادی که دوبار شهید شد! 💢 شهید دکتر محمود رفیعی سوم دی ماه ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای قزوین به نام چوبیندر متولد شد. 💢در ۱۶ سالگی عازم جبهه غرب شد. در ۱۳ تیر ۱۳۶۲ در کمین کومله در منطقه سلماس ۱۸ تیر خورد. تمام همرزمانش شهید شده بودند. با لگد دنده‌هایش را شکستند. تمام مغز استخوان بازوهایش بیرون ریخته بود. گلوله خلاصی به قلبش زدند. او پرواز روح داشت و همان جا بزم شهدا را در آسمان‌ها دید. می‌خواست حلقه شهدا را تکمیل کند که شهیدان گفتند تو جایت محفوظ است بعداً می‌آیی! پیکر شهدا را انداختند روی پیکرش و همه را بردند به سردخانه. 💢موقع تشییع شهدا، متوجه باز شدن چشم‌هایش شدند و او را به بیمارستان منتقل کردند. چندسال در بیمارستان و خانه در رفت و آمد بود تا اندک اندک بهبود یافت. رو به راه که شد، رفت جبهه‌های جنوب، شیمیایی شد؛ ترکش خورد و یک گوشش بر اثر ترکش ناشنوا شد. 💢سرانجام در ۲۳ مهر ماه ۱۳۹۲، پس از ۳۰ سال تحمل درد ترکش‌های آهنی در بدن، به شهادت رسید و به دوستان شهیدش پیوست. 💢انگار به این شهید بزرگوار فرصتی دوباره داده شده بود تا در سنگر علم و دانش نیز خدمت کند و پس از ۳۰ سال تلاش و کسب علم، به دوستان شهیدش بپیوندد. 💢دکتر محمود رفیعی دکتری ادبیات فارسی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در روز عرفه به لقاء‌الله پیوست و پیکرش همزمان با برگزاری مراسم قرائت دعای عرفه در این دانشگاه تشییع و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
  🕯   ارتباط شهید رفیعی با دانشجویانش ورای ارتباط استاد و دانشجویی بود و دانشجویان به دلیل ویژگی‌های شخصیتی که در او سراغ داشتند، هر مشکلی که داشتند با ایشان در میان می‌گذاشتند. استاد با اینکه در کارش جدی بود اما به شوخ‌طبعی در میان دانشجویانش شهرت داشت. مانند پدری دلسوز به صحبت‌های آنان گوش می‌داد و آنانی را راهنمایی می‌کرد. ایشان علاوه بر سرودن اشعار، دروس جدیدی با عنوان ادبیات انتظار تدریس می‌کرد که مشتاقان زیادی در جمع دانشجویان داشت. در دانشگاه، مشهور بود که مرحوم دکتر رفیعی هنگام سخنرانی شرط می‌کرد که هزینه سخنرانی‌اش خرج دانشجویان بی‌بضاعت شود و برای نوعروسان جهیزیه تهیه می‌کرد. همچنین افرادی که در خانواده دچار مشکلات حاد می‌شدند با ارائه مشاوره سازنده مشکلات آن‌ها را رفع می‌کرد به طوری که تعداد بسیاری از افراد در آستانه طلاق به زندگی برگشته و زندگی بهتری نسبت به گذشته را شروع کرده بودند. یکی از دانشجویان دکتر رفیعی درباره شخصیت این شهید در وبلاگش نوشته است: استاد شهیدم! شهادتت مبارک. استاد! شاهد بودیم که چه دردهایی کشیدید؛ از ترکش‌های سرتان، از گلوله خلاصی که نزدیک قلبتان زده بودند؛ از اینکه مدام تحت درمان جراحی متعدد بودید؛ از تاول‌های شیمیایی که خون از آنها جاری می‌شد؛ می‌دیدیم که در تمام فصول، درون کفش‌هایشان آب می‌ریختید چون کف پاهایتان بر اثر تیر خوردن کاملاً فرورفته بود و توان راه رفتن نداشت. استاد شهیدم! چنان گرم و مهربان بودید که همه عاشق مرامتان بودند. از نگهبان دم در تا همه افراد دانشگاه. آنقدر خوش‌اخلاق بودید که آنچه تصویر شما را در ذهن می‌آورد خنده‌هایتان است... استاد! شما عاشق بی‌قرار امام زمان(عج) بودید و با بنیانگذاری ادبیات عاشورا و ادبیات انتظار درس عشق می‌دادید... 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🎨🖌*اثر آمنه داوری‌مقدم* از شاگردان استاد شهید محمود رفیعی ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 *شهید دکتر محمود رفیعی از زبان پسرش* 🎤 ❇️جنگ تحمیلی که آغاز شد، پدرم دانش‌آموز سال اول دبیرستان بود. پس از پایان سال تحصیلی، درس و مدرسه را رها کرد و از طریق نیروی انتظامی عازم جبهه گردید و به منطقه جنگی سلماس در آذربایجان غربی اعزام شد. ✳️پدر همیشه پشتکار زیادی برای کسب علم داشت. پس از اتمام جنگ برای ادامه تحصیل اقدام کرد و سال دوم و سوم دبیرستان را به صورت غیر حضوری خواند. در اولین سالی که در آزمون کنکور شرکت کرد با رتبه ۱۶۷ در رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد و پس از دریافت مدرک لیسانس در روابط عمومی دانشگاه علامه مشغول به کار شد. البته همزمان با پذیرفته شدن در آزمون مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد؛ او در بهمن ماه سال ۹۱ با دفاع از پایان نامه دکتری خود با رتبه عالی و کسب نمره ۱۹ موفق به دریافت مدرک دکتری خود شد.🎓🗞   ❇️او به اهدافی که در زندگی داشت پایبند بود. از آنجا که به رشته‌ای که در آن تحصیل و تدریس می‌کرد، علاقه‌مند بود، بسیار مطالعه و تحقیق می‌کرد. افزون بر آن در رشته ادبیات عاشورا و ادبیات انتظار نیز بسیار فعال بود، به طوری که جزو معدود افرادی بود که در این حوزه به صورت علمی در سطح دانشگاه تدریس می‌کرد. پدرم همیشه با مهربانی و خوشرویی اطرافیانشان را راهنمایی می‌کرد و هیچ وقت مشکلات جسمی خود را بهانه‌ای برای کم‌کاری و کم‌توجهی به اطرافیان قرار نمی‌داد. معتقد بود مومن باید با خوشرویی با دیگران رفتار کند. ✳️شهید رفیعی به رغم مشکلات جسمی متعددی که داشت، حتی در زمان استراحت نیز به تماس دانشجویانش پاسخ می‌داد و در صورت نیاز آنان را راهنمایی می‌کرد و برای رفع مشکلات آنها وقت می‌گذاشت. در منزل نیز همسری نمونه برای مادرم و پدری مهربان برای من و خواهرم بود. او همیشه نظرهای خود را به طور دوستانه و در حد پیشنهاد به خانواده منتقل می‌کرد و تمام دوستان و اطرافیان، ایشان را به مهربانی مثال می‌زدند و ایمان خالصانه ایشان برای همه الگو بود. ✳️ازدواج پدر و مادرم نیز پس از مجروح شدن ایشان و اتمام جنگ اتفاق افتاد. آنان زندگی بسیار عاشقانه‌ای داشتند؛ چون مادرم همیشه پیش از ازدواج آرزو داشت با یک جانباز ازدواج کند. 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 *سکینه وهاب‌پور همسر شهید محمود رفیعی* 🎤 محمود طی این سالها، تمام آن ترکش‌ها را در بدنش به یادگار نگه‌داشت. یادگارهایی که در سال‌های اخیر به‌شدت زندگی و حتی راه رفتن را برای او سخت کرده بودند؛ چنان که چند ماه آخر عمر را با عصا و سپس با واکر و ویلچر گذراند. روزهایی‌که به سختی دانشگاه رفت و بارها در محیط دانشکده و اتاق‌ها به زمین افتاد. محمود همیشه به خودش تکیه می‌کرد و دوست نداشت که کارهایش را کسی دیگر انجام دهد. ویژگی‌های شخصیتی گسترده و والایی داشت به طوری که ما بعد از شهادت محمود با جلوه‌هایی از شخصیت پنهانی او آشنا شدیم و فهمیدیم که او در زمان حیاتش تعدادی خانوار را تحت حمایت خود قرار داده و همچنین خرج تحصیل دانشجویان بی‌بضاعت خود را پرداخت می‌کرد. صبح روز شهادتش که برای رفتن به دانشگاه بیدارش کردم، حال و هوایش تفاوت پیدا کرده بود. کمی تربت کربلا به او دادم. آرام‌تر شد. احساس می‌کردم که او را نمی‌شناسم و او فرد غریبه‌ای است. دستش را گذاشته بود روی سینه‌اش و اطرافش را نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد. من جلوتر رفتم و به او گفتم: «چرا این طوری شده‌ای؟» گفت: «من مثل هر روزم شما نگران شده‌ای.» دوباره کمی که از او دور شدم دیدم که نگاهش به روبه‌‌رو است و لبخند می‌زند. اصرار کردم که به من بگوید که دارد چه اتفاقی می‌افتد. گفت که بنشینم. تا آمدم بنشینم دیدم که نفس‌هایش به شماره افتاد. احیایش کردم. برگشت و گفت که سینه‌ام می‎سوزد. به اورژانس اطلاع دادم؛ اما به فاصله‌ای که اورژانس برسد او به شهادت رسید... 🦋 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است در کنج دماغم مطلب جای نصیحت کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز بس طور عجب لازم ایام شباب است *یکی از اشعار حافظ که استاد شهید دکتر محمود رفیعی در کلاس ادبیات انتظار خود در توصیف امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تفسیر می‌کرد.* 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🕯 نام و نام خانوادگی شهید: *محمود رفیعی* تولد: ۱۳۴۳، روستای چوبیندر، قزوین. جانبازی: ۱۳۶۲/۴/۱۳، سلما
ثواب اعمال امروزکانال روهدیه میکنیم به روح شهیدبزرگوار، شهیدمحمودرفیعی 🕊🌹🕊🌹🕊 شادی روحشون صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير. خداوند روزه را واجب كرده تا بدين وسيله دارا و ندار (غني و فقير) مساوي گردند. 📚 من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 43، ح 1
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 به شایعاتی که دشمنان اسلام در میان شما پخش می کنند گوش نکنید زیرا این شایعات است که موجب آن می شود تا خدایی ناکرده انقلاب اسلامی با شکست مواجه شود و عامل خیلی از وقایع مهم مثل ترورها بر اثر این شایعاتی بوده که عوامل بیگانه در بین مردم پخش کردند . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 💐🌼
دعای روز بیست و پنجم بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن. خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت ودشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت ای نگهدار دلهای پیامبران
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 برپا ماندن ما ... به قیمت جا ماندن پای بزرگ مردان و از جان گذشتگی چه خوبانی است ... 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌴 🌴🥀
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 کارهای خانه تقسیم شده بود یڪ روز خانم یڪ روز بچه ها یڪ روز هم خودش هر روز یکی ظرفها را می شست میگفت: زن وظیفه ای برای کارکردن ندارد؛ کار خانه هم زنانه و مردانه ندارد هرماه بخشی از حقوقش را اختصاص داده بود برای خانم. میگفتــ «مال شماستــ ،هرطور دوستـــ دارید برای خودتان خرجش کنید؛ ولی ببخشید که کم استــ، همینقدر در توانم بود...» مرتبـــ گوشزد میکرد : « در جزو وظایف زن نیست! در ، اگر زن هم کارِخانه میکند وهم و تعلیم بچه ها را انجام میدهد از لطف فوق العاده اوستـــ» آمده بودند درِ خانه که یک مقام سیاسی خارجی درخواست ملاقات با شما را کرده؛ گفته بود: « داده ام به فرزندم دیکته بگویم! جمعه های من متعلق به استـــ!» نرفته بود!!! 📚 منبع : کتاب صد دقیقه تا بهشت 🌹🌴🥀
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 کیفیت روزه داری در گرمای طاقت فرسای اردوگاه گرمای طاقت فرسای عراق در ماه رمضان نیز مشکل دیگری بود. تشنگی خیلی زود بر اسرا مستولی می شد. بعضی اوقات آن قدر گرما شدید بود که اسرا پیراهن های خود را بالا می زدند و شکم های خود را روی موزائیک کف آسایشگاه می چسبانیدند تا شاید کمی خنک شوند. گاهی اسرا با حوله، یکدیگر را باد می زدند و اگر حال کسی خیلی بد می شد چند نفری او را باد می زدند تا کمکی کرده باشند. هنگام شروع اذان نیز کسی چیزی نمی خورد تا اذان و نماز مغرب تمام شود. راوی : شادی روح و و سلامتی 🕊🌹🕊
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 خدایا! زندگی سراسر مبارزه حق و باطل است و ایمان اشخاص در معرکه‌های سخت و خطرناک سنجیده می‌شود . 🌴🥀🌴