eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.2هزار عکس
20.1هزار ویدیو
440 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ به در آمدن احساسی و کوبش جریحه دار نشان از حس است که آنرا معنا می کنند، عده ای می گویند زیبایی در ، کردن و در نهایت نرسیدن است اما به گمان من زیبایی در خود را ندیدن و در حل شدن است ، آنجا که زبانت زبان ، چشمانت چشمان و تمام هیچ می شود و تنها کسی که می بینی است و ، دیگر حتی اگر خواسته اش با خواسته ی موازی باشد آنقدر خود را می شکنی تا زاویه ای وجود نداشته باشد و ... 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د ماحصل آنهم از نوع فنا شدن و است ، برای زمینیان درد و غم و اشک است اما برای که از زمین بریده شده ای ، بردی است که می خواهد و ممارست ، تمرین و و آن زمان که که سالیان سال رنج مشق تمرین میکند به یکباره می شود و تنها می شود در خود غلتیدن و به رسیدن ، برای تو زیبایی تفسیر دیگری دارد‌ که با من و ما می کند : دویدن، تمنا کردن، فدا شدن و به حقیقی رسیدن . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ ، آوند است، دلهایی که را پیمودند و به رسیدند . آب ، صدای را فریاد می زند ، همان مردان مردی که از کالبد خود گذشتند و در پوشش در آمدند و در اعلا علیین گزیند و چه است درک این برای ما که به خاک بازی های زمینی کرده ایم و این بازی های کودکانه گویی پایان است. 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د اینک در مقدست می کنم به تمام کاستی هایم ، به تمام کردن هایم و به هر آنچه که مرا از یاد و راه دور می کند . من توام ، آرامشم ، وام دار ، در این عصر سُربی بی ، در این کوچه هایی که پر از شبگردهای است باز به راه از جنس ، که تمام را و مرا همرنگ کند . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ امروز پا به جایی گذاشتم که نمی دانم با تو چیست اما به یاد تو می اندازد، نمی دانم چرا می کنم در آن سالها که تو راهی سرنوشت خود شدی از آنجا را کردی ، وقتی پا به آنجا گذاشتم صدای بود که را می شکافت و به می رسید و که تو را می کرد انگار همین دیروز بود ، خیلی خیلی ، شاید حس خوب امروز هم بخاطر من باشد با زمان تو ، که هیچ گاه کهنه نمی شود و گذشت زمان آنرا تغییر نمی کند. 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د با تو پا به دوباره گذاشتن ، کردن همه ی سختی هایی که امروز شده اند، شاید را همرنگ کند ، شاید طراوت سرزمینت ، تیره ی دنیای مرا باریدن کند و سرزمینم را پر از کند، امروز باز هم تلخی ها جلوی خودنمایی کردند، اما چون تمام عرض را به یاد تو و به فضای تو بودم ، تلخی ها زود شدند و و بی صدا خود را به دست سپردند . ایکاش تمام شهرم بوی تو را می گرفت ، ایکاش همه ی ، تو بود ، ایکاش همه شبیه تو بودند. من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 🌓 ❤️ در پی اشارتهای میدوم ، شاید از رد تو را بیابم ، در هجوم افکار بی نسب ، به دنبال می گردم که مرا کند از اینهمه ترس، شاید این به ترس، مرا بیشتر کند . در خسوفی که نا امیدی می دهد من بازِ باز می ماند ، شاید علتش پا گذاشتن تو روی قرمز من است . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹 د تا صبحِ رسیدن من به چند قدم بیشتر نمانده است. من همچون هستم که در تابستان به دنبال قطره ای است تا از دهشتناک یابد، افسوس که ضعف و بی رمقی تمام جهانم را کرده است‌. در انتظار اجابتم تا جوانه ی در وجودم را کند تا سر آورم بر و تمام قد در پاکت کنم . بپذیر این را و راههای آسمانها را تا سبز نشانم ده ، همان که تو را همنشین و مقربان ربوبی ساخت . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم دانشگر 🌗 🌷 🌷
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ این ما نبود که ز جدا شویم . در وحشت بی صدا شویم . این ما نبود که در راه ما بین کوچه ها، تک و تنها شویم . 🌹 ... آن روزها که شوق به سینه بود، توفیق نداشتیم که شما شویم، رفتید تا همچو رها شوید، ماندیم ما که همنفس شویم . ای کاش می شد از ساغری زنیم تا و آل عبا شویم . رفتید به حال شما، کنید، شاید که با دعاتان دوا شویم . 🌹 ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹 🌴🥀
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ بر سر کوچه ، نام کسی زده است، یادی از اصالت ، حرفی از حضور گل‏های بنفشه در هوای . بوی ، بر سر کوچه قدم می‏زند، واژه‏ای ، نگهبان کوچه تنهایی‏ام شده است. نکند ، بر این کوچه بگذرد! نکند ، بر دامن کوچه بنشیند! نکند موسیقی نیاز، صبح‏ها خواب ناز را بر هم نزند و اهالی کوچه ، قضا شود! نامی ، بر سر کوچه، نگهبان کوچه است . همه چیز بوی را دارد . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 از تو آموختم ای خواهر که زندگی، مبارزه‏ای بی‏پایان است . تو با خودت به من آموختی آنچه ، با زرق و برقش نداده بود . تو با خود، نقاشی خالی‏ام را که هزار و هزار دنبال مداد رنگی‏های مدرسه‏ام به رفته بود، کردی. اکنون نیستی، ولی همه چیز تو دارد، بوی زیستن . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 توی مراسم تشییع یک نفر آمدکنارم و آهسته گفت :حسین آقای خزایی شما هستین؟ گفتم بله ... گفت من مرادی هستم ، خادم حرم امامزاده قاسم ،دنباله حرفش را با تردید ادامه داد ، راستش اینا رو پنج روز پیش برادرتون به من داده و گفته بدم به شما ! یک پارچه بود ، یک تربت ، یک و ... . با تعجب به چهره مرد نگاه کردم . قبلا او را ندیده بودم ولی وقت مناسبی برای توضیح خواستن نبود . تربت و پارچه را همراه مطهر برادرم داخل قبر گذاشتم و با قلبی شکسته و دلی پر غصه به خانه برگشتم . چند روز بعد خادم امامزاده ماجرا را برایم شرح داد : مدتی قبل برادرتون و این امانتی ها را آورد امامزاده و از من خواست که آن را امانت بگیرم . چون دیدم جوان است و آینده دار، از او قبول نکردم ولی کم کم با هم رفیق شدیم و چند روز پیش امانتی هایش را آورد و گفت بدهم به شما ، بعد از آن همه گریه و زاری دوباره داغم تازه شد و چشمه اشکم جاری گشت . خیلی بزرگتر از آن بود که فکر می کردم . او خودش را برای آماده کرده بود ... مدافع وطن هفدهم دیماه ۹۷ در اثر تصادف عمدی خودرو سارقین با او در شهریار به شدت مصدوم می شود و سه روز بعد بیستم دیماه به می رسد . 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 توی مراسم تشییع یک نفر آمدکنارم و آهسته گفت :حسین آقای خزایی شما هستین؟ گفتم بله ... گفت من مرادی هستم ، خادم حرم امامزاده قاسم ،دنباله حرفش را با تردید ادامه داد ، راستش اینا رو پنج روز پیش برادرتون به من داده و گفته بدم به شما ! یک پارچه بود ، یک تربت ، یک و ... . با تعجب به چهره مرد نگاه کردم . قبلا او را ندیده بودم ولی وقت مناسبی برای توضیح خواستن نبود . تربت و پارچه را همراه مطهر برادرم داخل قبر گذاشتم و با قلبی شکسته و دلی پر غصه به خانه برگشتم . چند روز بعد خادم امامزاده ماجرا را برایم شرح داد : مدتی قبل برادرتون و این امانتی ها را آورد امامزاده و از من خواست که آن را امانت بگیرم . چون دیدم جوان است و آینده دار، از او قبول نکردم ولی کم کم با هم رفیق شدیم و چند روز پیش امانتی هایش را آورد و گفت بدهم به شما ، بعد از آن همه گریه و زاری دوباره داغم تازه شد و چشمه اشکم جاری گشت . خیلی بزرگتر از آن بود که فکر می کردم . او خودش را برای آماده کرده بود ... مدافع وطن هفدهم دیماه ۹۷ در اثر تصادف عمدی خودرو سارقین با او در شهریار به شدت مصدوم می شود و سه روز بعد بیستم دیماه به می رسد . 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 توی مراسم تشییع یک نفر آمدکنارم و آهسته گفت :حسین آقای خزایی شما هستین؟ گفتم بله ... گفت من مرادی هستم ، خادم حرم امامزاده قاسم ،دنباله حرفش را با تردید ادامه داد ، راستش اینا رو پنج روز پیش برادرتون به من داده و گفته بدم به شما ! یک پارچه بود ، یک تربت ، یک و ... . با تعجب به چهره مرد نگاه کردم . قبلا او را ندیده بودم ولی وقت مناسبی برای توضیح خواستن نبود . تربت و پارچه را همراه مطهر برادرم داخل قبر گذاشتم و با قلبی شکسته و دلی پر غصه به خانه برگشتم . چند روز بعد خادم امامزاده ماجرا را برایم شرح داد : مدتی قبل برادرتون و این امانتی ها را آورد امامزاده و از من خواست که آن را امانت بگیرم . چون دیدم جوان است و آینده دار، از او قبول نکردم ولی کم کم با هم رفیق شدیم و چند روز پیش امانتی هایش را آورد و گفت بدهم به شما ، بعد از آن همه گریه و زاری دوباره داغم تازه شد و چشمه اشکم جاری گشت . خیلی بزرگتر از آن بود که فکر می کردم . او خودش را برای آماده کرده بود ... مدافع وطن هفدهم دیماه ۹۷ در اثر تصادف عمدی خودرو سارقین با او در شهریار به شدت مصدوم می شود و سه روز بعد بیستم دیماه به می رسد . 🥀 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ فرهنگ ، حماسه و ایثاری که در پرتو سالهای نورانی دفاع مقدس در آفاق این سرزمین مقدس و آینه جانهای شفاف مردمانش ریشه دواند، چنان تأثیر شگرفی در تمامی ابعاد از خود برجای گذاشت که تاریخ تا قرنها، شاهد جلوه های آن خواهد بود و به یقین جوانان انقلاب اسلامی در به شکوفا رسیدن، نیاز اساسی به فرهنگ ایثار و در تمام زمینه ها دارند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 می خواهید عاشق شما بشود، گام بر می دارید برای باشد، قلم می زنید برای باشد، سخن می گوئید برای باشد... 🌗 🌷 🌹🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ باید نوشت از رشادت مردانی که خود را جوهر قلم ما کردند تا بنویسیم «اسلام و مسلمان» پاک و منزه است خدایی که مرا لایق وصل سرزمین دلدادگی دانست و به من لطف خود را شامل کرد تا به سرزمینی قدم بگذارم که به سرزمین خون و عشق و لاله های پرپر شده شناخته شده است. جایگاه مقدسی که بدن های آزاد مردانی بر روی آن تکه تکه شده بود به خوبی می شد وجود نازنینشان را حس کرد. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ باید نوشت از رشادت مردانی که خود را جوهر قلم ما کردند تا بنویسیم «اسلام و مسلمان» پاک و منزه است خدایی که مرا لایق وصل سرزمین دلدادگی دانست و به من لطف خود را شامل کرد تا به سرزمینی قدم بگذارم که به سرزمین خون و عشق و لاله های پرپر شده شناخته شده است. جایگاه مقدسی که بدن های آزاد مردانی بر روی آن تکه تکه شده بود به خوبی می شد وجود نازنینشان را حس کرد. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹🕊🥀