eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.1هزار عکس
20.1هزار ویدیو
438 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ ، آوند است، دلهایی که را پیمودند و به رسیدند . آب ، صدای را فریاد می زند ، همان مردان مردی که از کالبد خود گذشتند و در پوشش در آمدند و در اعلا علیین گزیند و چه است درک این برای ما که به خاک بازی های زمینی کرده ایم و این بازی های کودکانه گویی پایان است. 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د اینک در مقدست می کنم به تمام کاستی هایم ، به تمام کردن هایم و به هر آنچه که مرا از یاد و راه دور می کند . من توام ، آرامشم ، وام دار ، در این عصر سُربی بی ، در این کوچه هایی که پر از شبگردهای است باز به راه از جنس ، که تمام را و مرا همرنگ کند . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 #هفتم_تیرماه سالروز #شهادت_دکتر_بهشتی و ۷۲ تن از #یاران_انقلابی او در انفجار ساختمان حزب ج
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند. نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد. پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. سخنانش را آغاز كرد . ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش كنیم كسانی را كه به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به نمی گیرند، انتخاب شوند. این كلمات كه از لبان حقگوی بیرون تراوید. ناگهان جهید و خیره كننده و صدایی برخاست. زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در كمتر از از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند. در نخستین ساعت پس از ، صدها نفر از مردم تهران در خیابان‌های اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانس‌ها بی‌امان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر بمب به کلی فرو ریخته بود و نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر که به آمبولانس‌ها حمل می‌شدند، غرق در بودند و به هیچ وجه شناخته نمی‌شدند. 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند. نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد. پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. سخنانش را آغاز كرد . ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش كنیم كسانی را كه به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به نمی گیرند، انتخاب شوند. این كلمات كه از لبان حقگوی بیرون تراوید. ناگهان جهید و خیره كننده و صدایی برخاست. زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در كمتر از از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند. در نخستین ساعت پس از ، صدها نفر از مردم تهران در خیابان‌های اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانس‌ها بی‌امان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر بمب به کلی فرو ریخته بود و نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر که به آمبولانس‌ها حمل می‌شدند، غرق در بودند و به هیچ وجه شناخته نمی‌شدند. 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند. نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد. پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. سخنانش را آغاز كرد . ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش كنیم كسانی را كه به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به نمی گیرند، انتخاب شوند. این كلمات كه از لبان حقگوی بیرون تراوید. ناگهان جهید و خیره كننده و صدایی برخاست. زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در كمتر از از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند. در نخستین ساعت پس از ، صدها نفر از مردم تهران در خیابان‌های اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانس‌ها بی‌امان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر بمب به کلی فرو ریخته بود و نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر که به آمبولانس‌ها حمل می‌شدند، غرق در بودند و به هیچ وجه شناخته نمی‌شدند. 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊