eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 به او گفتم : درس واجب تر است و در جوابم گفت : بعداً هم مي شود درس خواند . من به او گفتم : تو خيلي هستي و هنوز سال بيشتر نداري ، به جبهه مي روي چكار كني ؟ و او گفت : آيا مي گوئيد ؟ آيا نمي توانم براي رزمندگان اسلام هم ببرم و من در جوابش گفتم : تو مي تواني اين كار را بكني و او گفت : پس من مي روم و عازم جبهه ها شد . او دو ، سه بار به جبهه رفت و سرانجام در تاريخ 1360/10/28، هنگام برگزاري مراسم چهلمين روز برادرش ، به ما خبر دادند كه نيز در منطقه شوش بر اثر اصابت تركش به رسيده است . 🇮🇷🕊🇮🇷
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . 🌹 💐🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . 🌹 💐🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 #بزرگ_مردان_کوچک #نوجوان_شهید #محمدحسین_ذوالفقاری #قسمت_اول پدر #محمدحسین نقل می کند که
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . 🌹 💐🕊