مسجود
« محمّد داراشکوه و تعاملگرایی فلسفی »
#تعامل_گرایی
#فلسفه
#هندویسم
#اسلام
« محمّد داراشکوه و تعاملگرایی فلسفی »
تعامل گرایی(Interactionism) یکی از جریاناتی است که با عناوین مختلف در موقعیّتهایِ مختلفِ بشری و در ساحت عملگرایانه نمودهایی داشته است. امّا چندسالی است ، نظریّهای تحت عنوان « تعامل گراییِ فلسفی» در ایران توسّط محقّق ارجمند استاد دکتر ایزدپناه مطرح گردیده ، که بجای تعامل در ایدئولوژی و باید نباید ها ، تعامل در عرصهیِ فکر و اندیشه ، و از آن بالاتر در فلسفه و جهانبینی را محور این ایده و جریان قرار داده است.
این نظریه از چند جهت ارزش دو چندان پیدا میکند؛ یکی آنکه، مکتب تعامل گرایی گامی فراتر از پلورالیزم و تکثّرگرایی است. چرا که ، قبول تکثّرگرایی در نهایت به پذیرشِ احتمالِ صادق بودن نظرات دیگران و مخالفین میانجامد، امّا در نگاه تعامل گرایانه، علاوه بر محتمل دانستنِ صدقِ گزارههای دیگران، در پی راهکاری جهت پیوند یا مخرجِ مشترک یافتن و در نهایت تعامل فکری_فلسفی با آن است. دوم آنکه، ثمره پراگماتیک و عملگرایانه پلورالیزم ، در نهایت ختم به اخلاق و احترام به نظر مخالف و نفی تحکّم قرائت رسمی میشود، اما تعاملگرایی نه فقط احترامات اخلاقی را ارج مینهد، بلکه پیوندِ عملی نیز با آن برقرار میکند. بدین سان ؛ جامعه از حالت یکسانبودن به کیفیّت یکپارچگی و همپوشانی تغییر فرم میدهد.
در این خصوص ، بنده در جلسهای که خدمت استاد ایزدپناه بودم ، به ایشان عرض کردم : یکی از مهمّترین نکاتی که باعث قبول شدن یک نظریّه در بین اهل فضل میشود ، اتّکای آن گفتار بر مصادیقِ تاریخی آن سخن است. از این رو باید مصادیق تاریخی_عملی نظریه تعاملگرایی را پیدا کرد و نقاط ضعف و قوّت ایشان را بررسی نمود. از زمره آنان ؛ مرحوم سیّد مرتضی و خواجه طوسی است.
یکی از مهمّترین تعامل گرایان تاریخ محمّد داراشکوه( ۱۰۶۹_۱۰۲۴ ) از شاهزادگان سلسلهی گورکانی در شبه جزیره هند است. وی کتابی فارسی با عنوان مجمع البحرین دارد. در آن به وحدت بین اسلام و هندوئیسم میپردازد. این اثر کوتاه ، به قرابتها و سپس تعاملهای بین آموزهها و مفاهیم صوفیگری و ویدانته اختصاص دارد. مرحوم داریوش شایگان در کتاب هندو و عرفان اسلامی به تفسیر [ و یا شرح ] این اثر میپردازد.
دکتر سیّد محمد جلالی نائینی در مقدمهی تحقیق خود بر مجمع البحرین میآورد : « [ این کتاب را ] به منظور ایجاد تفاهم و نزدیکی فکری و معنوی و همچنین همزیستی مسالمت آمیز ، میان پیروان مذهب هندو و دین اسلام فراهم آورده است. [ و در ادامه مینویسد:] تا با صفا و سازش بتوانند، در محیط آرام و صلح و سلم زندگی کنند و در مذهب و عقیدهی خود آزاد باشند و از نظر مسلمانان زنگِ بت پرستی از چهره عوام هندو زدوده گردد و هردو طایفه ، به عنوان دو ملّت موحّد و یکتا پرست شناخته شوند».
دقّت شود که ایشان برای آنکه بین دو ملّت، سازش برقرار کند، بجای سخنان ایدئولوژیکی ، سخن از قرابت فکری و معنوی زده است. این امر نشان دهنده آن است که او پیوند در فلسفه را ریشهای تر و مهمّتر از باقی پیوندها دانسته است. علیهذا داراشکوه مباحثی همچون ؛ عناصر خمسه ، حواس ، روح و نفس ، اسماء ، مسأله رؤیت ، عوالم اربعه ، برزخ ، قیامت و بی نهایت بودن ادوار را بیان می کند، که تمامی آنها از مسائل مهمّ فکری-فلسفی تاریخ بشر میباشند.
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی الله علیک یا رسول الله (ص)
خال لبی کجاست که از ذوق دعوتش
گلبانگ یا بلالِ آرحْنا برآورم؟
بگشا دهان چو غنچه به رنگین تبسمی
تا کام از آن لبان شکرخا برآورم
چون آفتاب، تیغ به فرقم اگر کشی
گردن نهم، زبان به اطعنا برآورم
دامن کشان اگر گذری بر مزار من
دستی زدل به عرض تمنا برآورم
#حزین_لاهیجی
«فهرست مجموعه یادداشتهای رشد عقلائی»
در این مدّت یکی از ایدههایی که سعی شد تا مقداری به آن پرداخته شود ، ایدهء « رشد عُقلائی علوم » بود. تلاش بر این بود به شکل کاربردی و عمل گرایانه ، تاثیر این امر مهمّ در علوم مختلف نشان داده شود.
نشانهء مجموعه یادداشتها با موضوع فوق اینچنین است.
https://eitaa.com/masjoud/146
1⃣فراگیری علوم به روش تاریخی با محوریت آثار «اصیل و اصلی»
https://eitaa.com/masjoud/148
2⃣تاثیر شناخت «رشد عقلائی» در علوم آلی و بررسی تطابقی آن در کیستی واضع علم اصول
https://eitaa.com/masjoud/158
3⃣تفاوت «معرفت و علم» و شباهت ادراک درجه دوم به معرفت
https://eitaa.com/masjoud/160
4⃣«رشد عقلائی» در اسباب ایجاد یک ایده و مکتب جدید
https://eitaa.com/masjoud/164
5⃣تاثیرگذاری علوم بر یکدیگر بر اساس «رشد عقلائی»
May 11
بنظر حقیر باید این قسمت از سخنرانی دیروز رهبر انقلاب را به عنوان متن درسی در دانشگاههای علوم سیاسی درس داد و ساعت روی آن کار پژوهشی و فکری کرد.
رهبر انقلاب: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم اما آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند.
مسجود
«تلخیصِ نظاموارهی شیخ اشراق ، از معقولات ثانیِ فلسفی تا تشکیک ماهوی»
«تلخیصِ نظاموارهی شیخ اشراق ، از معقولات ثانیِ فلسفی تا تشکیک ماهوی»
مباحث فلسفهی اسلامی سخت با یکدیگر ممزوجاند، اما این آمیختگی، ذینظم و دارای منطقی بسیار دقیق است. این نکته حتیٰ در فلسفه نوری و حکمة الاشراقِ سهروردی نیز با توجه به اینکه فلسفهای تأسیسی و ناقدانه بود، رعایت شده است.
برای مثال سهروردی اولین کسیست که سخن از تفکیک بین معقولات اولی و ثانوی و بین معقولات ثانیِ فلسفی و منطقی میزند. قبل از وی در فلسفه مشاء و آثار ابن سینا اگر چه این تفکیک در بسیاری از نقاط رعایت شده ، اما اذعان به آن نشده است. شیخ شهید با طرح معقولات ثانی، تاثیرات زیادی بر نظام فلسفی خویش و حتی فلاسفهی بعد از خود مانند؛ صدرالمتألهین ، ملّاهادی سبزواری و علّامه طباطبائی نهاده است.
شیخ اشراق در پله نخست معقولات ثانی فلسفی را امری ذهنیِ صرف تلقّی کرد. او وجود، وجوب، امکان و.. همهگی را مفهومی ذهنی همچون؛ کلی ، جزئی ، جنس ، نوع و.. دانست. حدِّ وسط خارجی نبودنِ معقولات ثانی فلسفی در نزد شیخ اشراق؛ قاعدهی « کل ما یلزم من وجوده تکرّر فهو امر ذهنیٌ اعتباریٌ» است. در پلّه دیگر، او هر آنچه در خارج از ذهن واقعیت داشته باشد، را اصیل قلمداد کرد و در مقابلش هرچه صرفاً ذهنی باشد را اعتباری نامید. بر اساس آنکه وجود را از زمره معقولات ثانی فلسفی میدانست، آن را امری ذهنی تلقّی کرد و سپس آن را اعتباری خواند. از اینرو اصالت را با ماهیّت دانست.
در نظام حکمت مشاء، تقدّم علّت بر معلول بر اساس تقدّم وجودی، مسألهای واضح است. اما سهروردی در پلّه سوّم، این مسأله را مورد تفکیک قرار میدهد. یعنی تقدم علّت بر معلول را می پذیرد، اما اساس آن را تقدم وجودی نمیداند. بلکه چون تمامِ هویتِ علّت و معلول را ماهیت تشکیل داده، و وجود به دلیل ذهنی بودن امکان مداخله در آن را ندارد، جعل را تماماً به ماهیّت نسبت داده است. حال علّت به جز ماهیّت چیزی نیست و به جز خود ماهیّت چیزی را معلول نمیسازد. از اینجا روشن میگردد که علت به حسب ماهیتش بر معلول تقدّم دارد.
پذیرش پلّه سوّم از بحث، سبب ایجاد نظر بعدی او در مرحله چهارم میگردد. وی پس از اثبات تقدّم رتبیِ ماهویِ علّت بر معلول، این امر را به عنوان تشکیک میخواند. بدان معنا که تشکیکِ ماهوی ثمرهی قبول تقدم ماهوی علّت بر معلول است ، زیرا تقدّم علّت از معلول نشانهی بالا بودن رتبه علّت از معلول است. از این نقطه نظریّه تشکیک ماهویِ شیخ اشراق نیز جلوهگر میشود.
و من هنا یظهر: تغییر یک مبنای فلسفی در ابتدائیترین گزارههای آن علم ، سبب بروز تغییرات مهمّی در گزارههای متأخر میشود.
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی اللّه علیک مولاتی یا فاطمة الزّهراء (س)
و صلّی الله علیک مولاتی یا فاطمة المعصومه(س)
آن یک در عالم جلالت، کعبه؛ وین یک در مُلک کبریایی مَشعَر
لمْ یلدم بسته لب و گرنه بگفتم، دخت خدایَند این دو نور مطهّر
#امام_خمینی
بین آنها فرقی نیست، مگر در لفظ!
قال فیلسوف الربّانی ، صدرالدّین محمد شیرازی رضوان الله تعالی علیه:
فإنّ جمیعهم(الانسان) - غیر العارف الربانی - لایعبدون الله، لإنّ آلهتهم هی بالحقیقة صُوَر أصنام، ینحتونها بآلات أوهامهم ، فلا فرق کثیراً بینهم و من عبّاد الأوثان إلّا بالالفاظه، فإن المعبود لکلّ أحد ما تخیّلَه فی وهمه و تصوره فی خیاله الّا الإلهیین الذین وصلوا إلی معرفة الله بنور هدایته.
الشّواهد الربوبیة - المشهد الثانی- الاشراق السادس- قضیة الفرقانیة
#ملاصدرا
#حکمت_متعالیه
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
دلیل عُقلائی!
مرحوم علامه حلّی در کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، در بیان دلیل وجود امام ، تنها یک دلیل ذکر میکند که آن نیز به یک امر عُقلائی تکیّه دارد:
«و استدل المصنف[ خواجه طوسی]- رحمه الله- على وجوب نصب الإمام على الله تعالى بأن الإمام لطف و اللطف واجب أما الصغرى فمعلومة للعقلاء إذ العلم الضروري حاصل بأن العقلاء متى كان لهم رئيس يمنعهم عن التغالب و التهاوش و يصدهم عن المعاصي و يعدهم على فعل الطاعات و يبعثهم على التناصف و التعادل كانوا إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و هذا أمر ضروري لا يشك فيه العاقل و أما الكبرى فقد تقدم بيانها.»
جلد ۱ صفحه ۳۲۶
#امامت
#علامه_حلی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
1_7413620183.mp3
1.32M
فرمایشات مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) درباره تشیع ابن عربی و غزالی
دروس خارج حج، سال ۱۳۸۷ هجری شمسی
«شیخ اشراق و ساحتبندی قوای ادراکی»
بسیاری از متفکّرین شیخ سهروردی را ، فیلسوفی صرفاً شهودی میدانند. اما حقیقت آن است که او برای هر قوّه ادراکی آدمی، ساحتی را در نظر دارد. همانطور که استفادۀ ناقص از آن قوّه را نفی میکند، استفاده بیشتر از ساحت و جایگاه آن را نیز اشتباه میشمارد.
از سوی دیگر پای عقل را برای وصول به بسیاری از علوم نوری لغزان و نارسا میداند، و نتایج آن را نامعتبر میداند؛ چرا که در فلسفۀ نوری او ساحت عقل، مبتنی بر ساحت شهود بواسطۀ علم حضوری است. و از سوی دیگر شهود را بدون حکمت بحثی و حکمت عقلی، ناقص میبیند.ایشان مینویسد؛
« کما انّ السالک اذا لم یکن له قوّة بحثیة هو ناقصٌ فکذا الباحث اذا لکم یکن معه مشاهدة آیاتٍ من الملکوت یکون ناقصاً غیر معتبر و لا مستنطق من القدس»
ترجمه: « چنان که اهل سلوک اگر صاحب قوت بحث و استدلال نباشد ، ناقص است، اهل فلسفه و بحث نیز اگر به همراه کشف نشانه هایی از عالم ملکوت نباشد، ناقص و بلکه نامعتبر است و عالم قدس را به یخن در نیاورده است.»
مطارحات، سهروردی. صفحه ۳۶۱
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#فلسفه
#شهود
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی الله علیک یا مولاتی زینب الکبری (س)
با مسمط ، با قصیده ، با غزل ، با مثنوی
صائبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
نیِر و یغما و جودی، شهریار و مولوی
میبرد اما دلم را مصرعی از منزوی :
«این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است»
مسجود
«ابونصرفارابی؛ فیلسوف تأویلگرا»
«ابونصر فارابی؛ فیلسوف تأویلگرا»
فارابی (۲۵۹-ق) مهمّترین فیلسوفیست که با مقایسه آثار او با فلاسفهٔ ماتقدّم یونانی میتوان پیْ به این مهمّ برد؛ که فلسفهٔ اسلامی، غیر از فلسفهٔ یونانی است. و با این قیاس، پاسخِ برخی نظرات اتین ژیلسون (۱۹۷۸-میلادی) را داد.
او به دلیل رؤیت تغایر و تنافی برهان عقلی با ظواهر قرآن، جز اوّلین پایهگزاران تحلیل فلسفی و تأویل ظواهر قرآن به بواطن حِکَمی-فلسفی است. او تمام ظواهری مثل؛ لوح و قلم و.. را که فِرَقی مانند؛ نصگرایان و مجسّمیه، حمل بر حقیقت میکردند، به تأویل بُرده است. ایشان در فصّ ۵۳ از کتاب فصوص الحکم مینویسد:
«لا تظنّ أنّ القلم آلة جمادیة؛ واللّوح بسیط، و الکتاب نقش مرقوم؛ بل القلم مَلَک روحانی، والکتابة تصویر الحقائق. فالقلم یتلقّی ما فی عالَم الأمر من المعانی، و یستودعه اللّوح بالکتابه الروحانیة، فینبعث القضاء من القلم، والتقدیر من اللّوح. أما القضاء فیشتمل علی مضمون أمره الواحد، و التّقدیر یشتمل علی مضمون التنزیل بقدرٍ معلوم، و فیها تشبح الی الملائکة التی فی السّماوات، ثم یفیض الی الملائکة التی فی الأرضین، ثم یحصل المقدّر فی الوجود.»
فصوص الحکم/ص۴۷/تصحیح:سید جلال آشتیانی
#فلسفه
#فارابی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
هدایت شده از مسجود
« بررسی درجات مقام رضا در قرآن ، و نگاهی به چیستی بالاترین عطای الهی به نفس نبوی »
در قرآن کریم در خصوص تعدادی از مقاماتی که انسان در سیر الی اللّه کسب می کند ، سخن آمده است . مانند : مقام ایمان ، مقام صلوح ، مقام تسلیم ، اخلاص و.. . یکی از مقاماتی که قرآن در خصوص آن سخن گفته ، مقام « رضا » است. رضا را در مقاییس و تراجم لغت در زبان پارسی به « خوشنودی » تقریب و ترجمه کرده اند.
مقام رضا به خودی خود دارای درجات و مراتبی است ، که هر مرتبه مافوق مرتبه مادون می باشد . که قرآن کریم آن را به سه درجه تقسیم و بیان کرده است.
درجه نخست ، به « رضایت مخلوق از خالق » اختصاص پیدا کرده است . در این مقام و جایگاه ، عبد از مولایِ خویش خوشنود و راضی می شود . قرآن می فرماید: « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » راضیه مقام رضایت انسان از خدایِ خویش است. همانطور که مولاناالحسین علیه السلام در روز واقعه فرمودند : « الهي رضاً بقضائِك ». و بقول آیت اللّه جوادی آملی : آن خانمی که در بزم یزید ؛ « ما رأیتُ الّا جمیلا » گفت ، خواهر کسی بود که در گودال « رضاً بقضائك » فرمود.
کتاب اللّه ، درجه دوم از مقام رضا را مختص به « رضایت خالق از مخلوق » بیان کرده است . جایگاهی که خدا از بنده اش خشنود و راضی می گردد .قرآن کریم گاهی به نحو یک طرفه ؛ « لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » و گاهی بین الطرفین ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » همچون رابطه حبّی ؛ « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ » با محورین اتّباع از رسول اللّه بیان کرده است . و در آیتی دیگر رضایت الهی را ثمرهء خشیت قرار داده است ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ».
اما درجه سوم از مقام رضا ، به وضوح از دو درجه گذشته ، افضل است . این جایگاه فقط به نفس نبی خاتم المرسلین صلی اللّه علیه و آله اختصاص دارد و احدی با او در این جایگاه شریک نیست . در این جایگاه گویی خداوند عالمیان به حضرت ختمی می فرماید ؛ « چه عملی منِ خدا ، برای تو بنده [ پیامبر ] انجام دهم ، تا تو از منِ خدا راضی و خشنود شوی؟! » لذا به زودی به پیامبر چیزی عطا می شود که به واسطهء آن ، ایشان خوشنود و راضی گردد ؛ « وَلَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ ». این درجه برای هیچ انسانی جز نبی خاتم ثابت نشده است.
حال دو سوال اساسی در این مقام سوم مطرح می شود. آیا خداوند به رسول اللّه چیزی عطا کرد؟! اگر عطا کردند ، مصداق آن چه بوده است؟!
با فحص در قرآن پاسخ پرسش اوّل مشخص می گردد ؛ خداوند سبحان طبق آیه « إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ » ، این بهای رضایت را پرداخت کرده است . [ به همخانوادگی واژه یعطیک و اعطیناک توجه شود. ] یعنی برای رضای پیامبر از خدا ، « کوثر » به ایشان اعطاء شده است . در معنای این واژه ؛ راغب اصفهانی در المفردات ، کوثر را به خیر کثیر ترجمه میکند . و دیگران نیز قریب به همین معنی را گفته اند.
پس از روشن شدن مفهوم کلّی « اعطای کوثر » به پیامبر خاتم ، باید برای پاسخ سوال دوّم و تشخیص مصداق آن به سراغ تفاسیر رفت . دربارهی تعیین مصداق کوثر اختلاف بین اهل فن بسیار است . بعضی آن را حوض کوثر دانسته ، عده ای نهری در بهشت ، مقام محمود ، اصلِ وحی ، قرآن و.. را بیان کرده اند . اما آنچه بین غالب مفسّرین خاصّه و عامه [ همچون علامه آلوسی در روح المعانی و فخر رازی در تفسیرالکبیر و قس علهذا ] به عنوان مصداق اتمّ « کوثر » به نحوی متّفقٌ علیه می باشد ؛ وجود مقدّس حضرت زهراء سلام اللّه علیها است.
و من هنا یظهر : آنچه خداوند سبحان در بالاترین درجهی رضایت ، بواسطه آن ، خوشنودی حضرت رسول اللّه را جلب کرد ، اعطای وجودِ ذیجود حضرت زهراء مرضیة سلام اللّه علیها به نفس نبوی است.
سقانا یوم الحشر ، من ید بعلها ، ان شاء اللّه .
مسعود رحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
مسجود
#عرفان #فلسفه #ابن_عربی #فلسفه_غرب « ابن عربی و پرسپکتیویسم » أبو عبدالله محمد بن علی بن محمد إبن
«احوال مستمع و تفاوت دریافت»
یکی از گویاترین عبارات محیّالدین در وجود نگاه «اصالت المنظر» در تحلیل او از نحوۀ دریافت شهودات و تجارب دینی این عبارت وی است:
«من فسّر برأیه فقد کفر ، اما التأویل فلا یبقی و یذر فانه یختلف بحسب احوال المستمع و اوقاته فی مراتب سلوکه و تفاوت درجاته و کلما ترقی عن مقامه انفتح له باب فهم جدید و اطلع به علی لطیف معنی عتید»
یکی از جذابترین و پُرثمر ترین کارهای پژوهشی در فلسفۀ تطبیقی، برشهای فلسفههای مدرن و پستمدرن از عرفاننظری ابنعربی است. خداوند توفیق دهد، ان شاء الله.
تفسیر قرآن،ابن عربی جلد ۱
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
لعنِ بتان امت رسول آخرین(ص)
ناصر خسرو [با نام کامل ابومُعین ناصر بن خُسرو بن حارث قُبادیانی بَلخی]، از زمرۀ شاعران پارسیگو و دانشمندان ایرانی-بلخی در قرن ۴ و ۵ هجریقمری بود. او اگرچه از حجج اسماعیلیان در خطّۀ خراسان قدیم بود و به ترویج این مکتب باطنگرایانه میپرداخت، با این حال مواضع روشنی را در مخالفت با اعداء اهلبیت سلام الله علیهم اتخاذ کرده است.
ناصرخسرو در مجموعه قصائد خود شعری با محوریّت «بتپرسی و جهالت» دارد. ابیات آغازین اینگونهاند:
از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
پر درد گشت جانت رخ زرد و روی پر چین
[ چین را جنوب چین کنونی و ماچین را مرز غربی چین و هندوستان میگفتهاند]
باید همیت نا گه یک تاختن بر ایشان
تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین
هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید
خشک است پشت کامت تر است روی بالین
در ابیات میانی این قصیدۀ نسبتاً طولانی، درباره غاصبان فدک و ظالمان به حقّ حضرت زهرا مرضیّه اینچنین میگوید:
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
و سپس از مخاطب میپرسد، که بتان و بتپرستان چین بیشتر سزاور لعنتاند یا بتهای امت رسول اللّه؟!
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین؟!
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی اللّه علیک یا مولاتی یا امّ العباس (س)
طرهٔ اوبسکه در خون دل ما غوطه زد
معنی آشفتگی، بیدل ز زلف یار پرس
هدایت شده از استاد فیاض بخش
HadiseMeraj-1402.10.20-Rajab.mp3
21.99M
🔉 بشنوید| فایل صوتی آداب و مراقبات ماه رجب- ۲۰ دی ۱۴۰۲
استاد فیاض بخش
#جلسه_شرح_حدیث_معراج
#مراقبات_ماه_رجب
#رجب
☑️ کانال جلوه نور علوی
@jelvehnooralavi
حاج میرزا اسماعیل دولابی از عارفان و سالکان وارسته طریق الهی در کتاب طوبای کربلا، مطلبی را از مرحوم مجتهدی رحمة الله ذکر میکند: «مرحوم شیخ جعفرآقا مجتهدی که در عشق به ساحت مقدس امام عدالتباوران، حضرت حسینبن علی(ع) زبانزد بود، وقتی در میانههای عمرش کسی(!) پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد، آن را گرفت و به آب انداخت. چون کیمیایی برای او کیمیا بود که نشانی از محبت اهل بیت(ع) در آن وجود داشته باشد. او میگوید: کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا(ع) عرض کردم کیمیا درد مرا دوا نمیکند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت(ع) را میخواهد».