May 11
بنظر حقیر باید این قسمت از سخنرانی دیروز رهبر انقلاب را به عنوان متن درسی در دانشگاههای علوم سیاسی درس داد و ساعت روی آن کار پژوهشی و فکری کرد.
رهبر انقلاب: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم اما آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند.
مسجود
«تلخیصِ نظاموارهی شیخ اشراق ، از معقولات ثانیِ فلسفی تا تشکیک ماهوی»
«تلخیصِ نظاموارهی شیخ اشراق ، از معقولات ثانیِ فلسفی تا تشکیک ماهوی»
مباحث فلسفهی اسلامی سخت با یکدیگر ممزوجاند، اما این آمیختگی، ذینظم و دارای منطقی بسیار دقیق است. این نکته حتیٰ در فلسفه نوری و حکمة الاشراقِ سهروردی نیز با توجه به اینکه فلسفهای تأسیسی و ناقدانه بود، رعایت شده است.
برای مثال سهروردی اولین کسیست که سخن از تفکیک بین معقولات اولی و ثانوی و بین معقولات ثانیِ فلسفی و منطقی میزند. قبل از وی در فلسفه مشاء و آثار ابن سینا اگر چه این تفکیک در بسیاری از نقاط رعایت شده ، اما اذعان به آن نشده است. شیخ شهید با طرح معقولات ثانی، تاثیرات زیادی بر نظام فلسفی خویش و حتی فلاسفهی بعد از خود مانند؛ صدرالمتألهین ، ملّاهادی سبزواری و علّامه طباطبائی نهاده است.
شیخ اشراق در پله نخست معقولات ثانی فلسفی را امری ذهنیِ صرف تلقّی کرد. او وجود، وجوب، امکان و.. همهگی را مفهومی ذهنی همچون؛ کلی ، جزئی ، جنس ، نوع و.. دانست. حدِّ وسط خارجی نبودنِ معقولات ثانی فلسفی در نزد شیخ اشراق؛ قاعدهی « کل ما یلزم من وجوده تکرّر فهو امر ذهنیٌ اعتباریٌ» است. در پلّه دیگر، او هر آنچه در خارج از ذهن واقعیت داشته باشد، را اصیل قلمداد کرد و در مقابلش هرچه صرفاً ذهنی باشد را اعتباری نامید. بر اساس آنکه وجود را از زمره معقولات ثانی فلسفی میدانست، آن را امری ذهنی تلقّی کرد و سپس آن را اعتباری خواند. از اینرو اصالت را با ماهیّت دانست.
در نظام حکمت مشاء، تقدّم علّت بر معلول بر اساس تقدّم وجودی، مسألهای واضح است. اما سهروردی در پلّه سوّم، این مسأله را مورد تفکیک قرار میدهد. یعنی تقدم علّت بر معلول را می پذیرد، اما اساس آن را تقدم وجودی نمیداند. بلکه چون تمامِ هویتِ علّت و معلول را ماهیت تشکیل داده، و وجود به دلیل ذهنی بودن امکان مداخله در آن را ندارد، جعل را تماماً به ماهیّت نسبت داده است. حال علّت به جز ماهیّت چیزی نیست و به جز خود ماهیّت چیزی را معلول نمیسازد. از اینجا روشن میگردد که علت به حسب ماهیتش بر معلول تقدّم دارد.
پذیرش پلّه سوّم از بحث، سبب ایجاد نظر بعدی او در مرحله چهارم میگردد. وی پس از اثبات تقدّم رتبیِ ماهویِ علّت بر معلول، این امر را به عنوان تشکیک میخواند. بدان معنا که تشکیکِ ماهوی ثمرهی قبول تقدم ماهوی علّت بر معلول است ، زیرا تقدّم علّت از معلول نشانهی بالا بودن رتبه علّت از معلول است. از این نقطه نظریّه تشکیک ماهویِ شیخ اشراق نیز جلوهگر میشود.
و من هنا یظهر: تغییر یک مبنای فلسفی در ابتدائیترین گزارههای آن علم ، سبب بروز تغییرات مهمّی در گزارههای متأخر میشود.
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی اللّه علیک مولاتی یا فاطمة الزّهراء (س)
و صلّی الله علیک مولاتی یا فاطمة المعصومه(س)
آن یک در عالم جلالت، کعبه؛ وین یک در مُلک کبریایی مَشعَر
لمْ یلدم بسته لب و گرنه بگفتم، دخت خدایَند این دو نور مطهّر
#امام_خمینی
بین آنها فرقی نیست، مگر در لفظ!
قال فیلسوف الربّانی ، صدرالدّین محمد شیرازی رضوان الله تعالی علیه:
فإنّ جمیعهم(الانسان) - غیر العارف الربانی - لایعبدون الله، لإنّ آلهتهم هی بالحقیقة صُوَر أصنام، ینحتونها بآلات أوهامهم ، فلا فرق کثیراً بینهم و من عبّاد الأوثان إلّا بالالفاظه، فإن المعبود لکلّ أحد ما تخیّلَه فی وهمه و تصوره فی خیاله الّا الإلهیین الذین وصلوا إلی معرفة الله بنور هدایته.
الشّواهد الربوبیة - المشهد الثانی- الاشراق السادس- قضیة الفرقانیة
#ملاصدرا
#حکمت_متعالیه
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
دلیل عُقلائی!
مرحوم علامه حلّی در کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، در بیان دلیل وجود امام ، تنها یک دلیل ذکر میکند که آن نیز به یک امر عُقلائی تکیّه دارد:
«و استدل المصنف[ خواجه طوسی]- رحمه الله- على وجوب نصب الإمام على الله تعالى بأن الإمام لطف و اللطف واجب أما الصغرى فمعلومة للعقلاء إذ العلم الضروري حاصل بأن العقلاء متى كان لهم رئيس يمنعهم عن التغالب و التهاوش و يصدهم عن المعاصي و يعدهم على فعل الطاعات و يبعثهم على التناصف و التعادل كانوا إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و هذا أمر ضروري لا يشك فيه العاقل و أما الكبرى فقد تقدم بيانها.»
جلد ۱ صفحه ۳۲۶
#امامت
#علامه_حلی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
1_7413620183.mp3
1.32M
فرمایشات مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) درباره تشیع ابن عربی و غزالی
دروس خارج حج، سال ۱۳۸۷ هجری شمسی
«شیخ اشراق و ساحتبندی قوای ادراکی»
بسیاری از متفکّرین شیخ سهروردی را ، فیلسوفی صرفاً شهودی میدانند. اما حقیقت آن است که او برای هر قوّه ادراکی آدمی، ساحتی را در نظر دارد. همانطور که استفادۀ ناقص از آن قوّه را نفی میکند، استفاده بیشتر از ساحت و جایگاه آن را نیز اشتباه میشمارد.
از سوی دیگر پای عقل را برای وصول به بسیاری از علوم نوری لغزان و نارسا میداند، و نتایج آن را نامعتبر میداند؛ چرا که در فلسفۀ نوری او ساحت عقل، مبتنی بر ساحت شهود بواسطۀ علم حضوری است. و از سوی دیگر شهود را بدون حکمت بحثی و حکمت عقلی، ناقص میبیند.ایشان مینویسد؛
« کما انّ السالک اذا لم یکن له قوّة بحثیة هو ناقصٌ فکذا الباحث اذا لکم یکن معه مشاهدة آیاتٍ من الملکوت یکون ناقصاً غیر معتبر و لا مستنطق من القدس»
ترجمه: « چنان که اهل سلوک اگر صاحب قوت بحث و استدلال نباشد ، ناقص است، اهل فلسفه و بحث نیز اگر به همراه کشف نشانه هایی از عالم ملکوت نباشد، ناقص و بلکه نامعتبر است و عالم قدس را به یخن در نیاورده است.»
مطارحات، سهروردی. صفحه ۳۶۱
#شیخ_اشراق
#سهروردی
#فلسفه
#شهود
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی الله علیک یا مولاتی زینب الکبری (س)
با مسمط ، با قصیده ، با غزل ، با مثنوی
صائبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
نیِر و یغما و جودی، شهریار و مولوی
میبرد اما دلم را مصرعی از منزوی :
«این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است»
مسجود
«ابونصرفارابی؛ فیلسوف تأویلگرا»
«ابونصر فارابی؛ فیلسوف تأویلگرا»
فارابی (۲۵۹-ق) مهمّترین فیلسوفیست که با مقایسه آثار او با فلاسفهٔ ماتقدّم یونانی میتوان پیْ به این مهمّ برد؛ که فلسفهٔ اسلامی، غیر از فلسفهٔ یونانی است. و با این قیاس، پاسخِ برخی نظرات اتین ژیلسون (۱۹۷۸-میلادی) را داد.
او به دلیل رؤیت تغایر و تنافی برهان عقلی با ظواهر قرآن، جز اوّلین پایهگزاران تحلیل فلسفی و تأویل ظواهر قرآن به بواطن حِکَمی-فلسفی است. او تمام ظواهری مثل؛ لوح و قلم و.. را که فِرَقی مانند؛ نصگرایان و مجسّمیه، حمل بر حقیقت میکردند، به تأویل بُرده است. ایشان در فصّ ۵۳ از کتاب فصوص الحکم مینویسد:
«لا تظنّ أنّ القلم آلة جمادیة؛ واللّوح بسیط، و الکتاب نقش مرقوم؛ بل القلم مَلَک روحانی، والکتابة تصویر الحقائق. فالقلم یتلقّی ما فی عالَم الأمر من المعانی، و یستودعه اللّوح بالکتابه الروحانیة، فینبعث القضاء من القلم، والتقدیر من اللّوح. أما القضاء فیشتمل علی مضمون أمره الواحد، و التّقدیر یشتمل علی مضمون التنزیل بقدرٍ معلوم، و فیها تشبح الی الملائکة التی فی السّماوات، ثم یفیض الی الملائکة التی فی الأرضین، ثم یحصل المقدّر فی الوجود.»
فصوص الحکم/ص۴۷/تصحیح:سید جلال آشتیانی
#فلسفه
#فارابی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
هدایت شده از مسجود
« بررسی درجات مقام رضا در قرآن ، و نگاهی به چیستی بالاترین عطای الهی به نفس نبوی »
در قرآن کریم در خصوص تعدادی از مقاماتی که انسان در سیر الی اللّه کسب می کند ، سخن آمده است . مانند : مقام ایمان ، مقام صلوح ، مقام تسلیم ، اخلاص و.. . یکی از مقاماتی که قرآن در خصوص آن سخن گفته ، مقام « رضا » است. رضا را در مقاییس و تراجم لغت در زبان پارسی به « خوشنودی » تقریب و ترجمه کرده اند.
مقام رضا به خودی خود دارای درجات و مراتبی است ، که هر مرتبه مافوق مرتبه مادون می باشد . که قرآن کریم آن را به سه درجه تقسیم و بیان کرده است.
درجه نخست ، به « رضایت مخلوق از خالق » اختصاص پیدا کرده است . در این مقام و جایگاه ، عبد از مولایِ خویش خوشنود و راضی می شود . قرآن می فرماید: « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » راضیه مقام رضایت انسان از خدایِ خویش است. همانطور که مولاناالحسین علیه السلام در روز واقعه فرمودند : « الهي رضاً بقضائِك ». و بقول آیت اللّه جوادی آملی : آن خانمی که در بزم یزید ؛ « ما رأیتُ الّا جمیلا » گفت ، خواهر کسی بود که در گودال « رضاً بقضائك » فرمود.
کتاب اللّه ، درجه دوم از مقام رضا را مختص به « رضایت خالق از مخلوق » بیان کرده است . جایگاهی که خدا از بنده اش خشنود و راضی می گردد .قرآن کریم گاهی به نحو یک طرفه ؛ « لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » و گاهی بین الطرفین ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » همچون رابطه حبّی ؛ « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ » با محورین اتّباع از رسول اللّه بیان کرده است . و در آیتی دیگر رضایت الهی را ثمرهء خشیت قرار داده است ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ».
اما درجه سوم از مقام رضا ، به وضوح از دو درجه گذشته ، افضل است . این جایگاه فقط به نفس نبی خاتم المرسلین صلی اللّه علیه و آله اختصاص دارد و احدی با او در این جایگاه شریک نیست . در این جایگاه گویی خداوند عالمیان به حضرت ختمی می فرماید ؛ « چه عملی منِ خدا ، برای تو بنده [ پیامبر ] انجام دهم ، تا تو از منِ خدا راضی و خشنود شوی؟! » لذا به زودی به پیامبر چیزی عطا می شود که به واسطهء آن ، ایشان خوشنود و راضی گردد ؛ « وَلَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ ». این درجه برای هیچ انسانی جز نبی خاتم ثابت نشده است.
حال دو سوال اساسی در این مقام سوم مطرح می شود. آیا خداوند به رسول اللّه چیزی عطا کرد؟! اگر عطا کردند ، مصداق آن چه بوده است؟!
با فحص در قرآن پاسخ پرسش اوّل مشخص می گردد ؛ خداوند سبحان طبق آیه « إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ » ، این بهای رضایت را پرداخت کرده است . [ به همخانوادگی واژه یعطیک و اعطیناک توجه شود. ] یعنی برای رضای پیامبر از خدا ، « کوثر » به ایشان اعطاء شده است . در معنای این واژه ؛ راغب اصفهانی در المفردات ، کوثر را به خیر کثیر ترجمه میکند . و دیگران نیز قریب به همین معنی را گفته اند.
پس از روشن شدن مفهوم کلّی « اعطای کوثر » به پیامبر خاتم ، باید برای پاسخ سوال دوّم و تشخیص مصداق آن به سراغ تفاسیر رفت . دربارهی تعیین مصداق کوثر اختلاف بین اهل فن بسیار است . بعضی آن را حوض کوثر دانسته ، عده ای نهری در بهشت ، مقام محمود ، اصلِ وحی ، قرآن و.. را بیان کرده اند . اما آنچه بین غالب مفسّرین خاصّه و عامه [ همچون علامه آلوسی در روح المعانی و فخر رازی در تفسیرالکبیر و قس علهذا ] به عنوان مصداق اتمّ « کوثر » به نحوی متّفقٌ علیه می باشد ؛ وجود مقدّس حضرت زهراء سلام اللّه علیها است.
و من هنا یظهر : آنچه خداوند سبحان در بالاترین درجهی رضایت ، بواسطه آن ، خوشنودی حضرت رسول اللّه را جلب کرد ، اعطای وجودِ ذیجود حضرت زهراء مرضیة سلام اللّه علیها به نفس نبوی است.
سقانا یوم الحشر ، من ید بعلها ، ان شاء اللّه .
مسعود رحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
مسجود
#عرفان #فلسفه #ابن_عربی #فلسفه_غرب « ابن عربی و پرسپکتیویسم » أبو عبدالله محمد بن علی بن محمد إبن
«احوال مستمع و تفاوت دریافت»
یکی از گویاترین عبارات محیّالدین در وجود نگاه «اصالت المنظر» در تحلیل او از نحوۀ دریافت شهودات و تجارب دینی این عبارت وی است:
«من فسّر برأیه فقد کفر ، اما التأویل فلا یبقی و یذر فانه یختلف بحسب احوال المستمع و اوقاته فی مراتب سلوکه و تفاوت درجاته و کلما ترقی عن مقامه انفتح له باب فهم جدید و اطلع به علی لطیف معنی عتید»
یکی از جذابترین و پُرثمر ترین کارهای پژوهشی در فلسفۀ تطبیقی، برشهای فلسفههای مدرن و پستمدرن از عرفاننظری ابنعربی است. خداوند توفیق دهد، ان شاء الله.
تفسیر قرآن،ابن عربی جلد ۱
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
لعنِ بتان امت رسول آخرین(ص)
ناصر خسرو [با نام کامل ابومُعین ناصر بن خُسرو بن حارث قُبادیانی بَلخی]، از زمرۀ شاعران پارسیگو و دانشمندان ایرانی-بلخی در قرن ۴ و ۵ هجریقمری بود. او اگرچه از حجج اسماعیلیان در خطّۀ خراسان قدیم بود و به ترویج این مکتب باطنگرایانه میپرداخت، با این حال مواضع روشنی را در مخالفت با اعداء اهلبیت سلام الله علیهم اتخاذ کرده است.
ناصرخسرو در مجموعه قصائد خود شعری با محوریّت «بتپرسی و جهالت» دارد. ابیات آغازین اینگونهاند:
از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
پر درد گشت جانت رخ زرد و روی پر چین
[ چین را جنوب چین کنونی و ماچین را مرز غربی چین و هندوستان میگفتهاند]
باید همیت نا گه یک تاختن بر ایشان
تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین
هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید
خشک است پشت کامت تر است روی بالین
در ابیات میانی این قصیدۀ نسبتاً طولانی، درباره غاصبان فدک و ظالمان به حقّ حضرت زهرا مرضیّه اینچنین میگوید:
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
و سپس از مخاطب میپرسد، که بتان و بتپرستان چین بیشتر سزاور لعنتاند یا بتهای امت رسول اللّه؟!
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین؟!
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
صلّی اللّه علیک یا مولاتی یا امّ العباس (س)
طرهٔ اوبسکه در خون دل ما غوطه زد
معنی آشفتگی، بیدل ز زلف یار پرس
هدایت شده از استاد فیاض بخش
HadiseMeraj-1402.10.20-Rajab.mp3
21.99M
🔉 بشنوید| فایل صوتی آداب و مراقبات ماه رجب- ۲۰ دی ۱۴۰۲
استاد فیاض بخش
#جلسه_شرح_حدیث_معراج
#مراقبات_ماه_رجب
#رجب
☑️ کانال جلوه نور علوی
@jelvehnooralavi
حاج میرزا اسماعیل دولابی از عارفان و سالکان وارسته طریق الهی در کتاب طوبای کربلا، مطلبی را از مرحوم مجتهدی رحمة الله ذکر میکند: «مرحوم شیخ جعفرآقا مجتهدی که در عشق به ساحت مقدس امام عدالتباوران، حضرت حسینبن علی(ع) زبانزد بود، وقتی در میانههای عمرش کسی(!) پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد، آن را گرفت و به آب انداخت. چون کیمیایی برای او کیمیا بود که نشانی از محبت اهل بیت(ع) در آن وجود داشته باشد. او میگوید: کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا(ع) عرض کردم کیمیا درد مرا دوا نمیکند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت(ع) را میخواهد».
«ایمان گرایی و تقلّب از خدا»
برای درس خواندن در دورۀ راهنمایی، پس از قبولی در آزمون، به مدرسۀ پُر طمطراقِ نمونه دولتی امام جعفر صادق(ع) رفتم. آنروزها منزلِ ما در شهرک بیت المقدس یا بقول معروف شهرک نوردِ اهواز بود، محلّه پائین اما پُر نور! و مدرسۀ انتخابی در انتهایِ فاز پنجِ پاداد شهر اهواز، دورِ دور!
در آنجا برخلاف اسمش یک فازِ مُضحکِ روشنفکریِ کجُ و کُولهای حاکم بود، هر معلّمی- بجز قلیلٌ مِن عباد اللّه - سعی بر زیرآب زدنِ باورها دینی و شبْهِ اعتقادی داشت. اگر چه خودْ آنها را خرافات میپنداشت.
یادم هست؛ معلّم حرفه و فنّ سالِ اوّل راهنمایی - که سالها بعد استاد دانشگاه شد - با یک فازِ عجیب و غریبِ اینتلکچوالیتی، و ترکیب آن با کمدیِ سانتیمانتال، بنا بر حرف زدن بر علیهِ دعا، نیایش، و در آخر تیر خلاصْ را بر عدمِ امکانِ دخالتِ خواستِ الهی در زندگیِ بشری زد. لابلایِ حرفهایش از یکی از بچههایِ کلاسِ خود در مدرسۀ محلّۀ فقیر شهر اینچنین گفت؛ «او را سر جلسۀ امتحان دیده که درون برگه چیزی ننوشته است، اما از جیبش یک تکه نوشته در آورده که از قضاء تقلّب نبوده و درون آن دعا و طلسم نگاشته شده است و آن را روی برگۀ سوالات میمالد تا به زعمِ خرافات خودش؛ خدا یا همان موکّلینِ طلسمات لطف کرده و آن برگه را پُر کند و جوابها را پاسخ دهد، بجای خواستِ تقلّب از همکلاسیها، انتظارِ تقلّبی از خدا را میکِشد.» به خاطر دارم، در آن کلاس با عقل خودْ نزاعی داشتم؛ به راستی چگونه میشود برگه سفیدِ امتحانی صرفاً با دعا کردن از پاسخ پُر شود؟! آیا خدا پاسخ سوالات را درست میدهد؟! آیا زورِ خدا به برگه میرسد؟! دیوانه کاش از جفتیاش تقلّب میگرفت و... . اما درونم در مخالفت با عقلم؛ با صلابت و جدّیّت میگفت: «خدا بخواهد میشود.»
اکنون که حدود بیست سال از آن روز میگذرد، و من به لطف آشنایی با معارفِ اهلبیت علیهمالسلام ، پس از غور در آراء فلاسفۀ اسلامی و غربی، خواندن عرفانِ اسلامی از ابنعربی تا ابوحامد مکّی و غیره و ذلک، اگرچه معنایِ قابلیّت قابل و فاعلیّت فاعل را به خوبی فرا گرفتم، و به ظاهر باید قائل به ردّ وجود قابلیّت در ما نحن فیه باشم، امّا هنوز هم مثلِ همان کلاس حرفه و فن معتقد هستم؛ « ایمانِ آن پسر بچّه کاملتر و زلالتر از اعتقادات بسیاریست» آنروز هرچه با خود کلنجار رفتم، هیچ ایرادی در رفتار آن پسر- جدایِ از مسالۀ طلسمات- نیافتم، و الآن کما کان! این شاید اولیّن رشحات ایمانگرایی درونم بود.
منِ عقلیْ از سرنوشتِ امتحان آن پسر با آن استادِ سِمِج اطّلاعی ندارم، اما قلبِ من، یقین به پیروزی در آن امتحان دارد. یقین دارد؛ خدا هیچگاه وفایِ بنده به ایمانش را بدون پاسخ نمیگذارد حتّی اگر عقلاً نامش حماقت باشد. ایمان دارد؛ خدا بهترین تقلّب دهندگان است. و هنوز میگوید: «خدا بخواهد میشود».
#ایمان_گرایی
#داستان
#خاطره
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعایِ افتتاح
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
مسجود
«آغازش توحید، پایانش عدالت» مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعایِ افتتاح مسعودرحمانی
1⃣ #بخش_یکم
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعای افتتاح
اگر قرار باشد، برای مجموعِ معارف دینی از جمله قرآن و روایات، موضوعی کلّی، شناسایی شود؛ میتوان آن را به دو بخشِ پیوسته و ناگسستنیِ «خدا و انسان» تقسیم نمود. تأکید بر پیوستگی این دو بخش علاوه بر ردّ فرض همعرضی آنان ، جهات دیگری در امتداد این تقسیم دارد که بیان میگردد.
توحیدِ حقیقی ، یک سیر اثباتیِ صرفْ نبوده و منسلخ از امتداد و کشش نمی باشد. توحید و آنچه امام خمینی و علامه طباطبایی معرّف آن در عصر حاضر اند؛ تافتهای جدا بافته، از بطن اجتماع نیست. توحید راستین؛ زندگی و تمام شئونات آنرا در بر گرفته است. نه چیزی خارج آن است و چیزی امکان تخلّف از قوانین حاکمهی او را دارد. توحید حقیقی از «اللّه» جل جلاله آغاز گشته و مواجههی انسان با آن ، به واسطۀ شریفۀ «اینما تولّوا فثمّ وجه اللّه» ، تعبیر شده است. علامه طباطبایی در المیزان فرمایشی راهگشا دارند: « جمیع احکام الدین الاسلامی ترجع بالتحلیل الی التوحید و التوحید یصیر الی الاخلاق و الاعمال و ان کان نزل فکان هی و ان کانت صعدت فکانت هو » . پس بازگشت همۀ اعضاءِ دین و تمام اعمال و اخلاق دینی _ انسانی به توحید است. لذا اگر توحید نازل شود؛ اخلاق و اعمال است و اگر اخلاق و اعمال صعود کنند؛ توحید اند.
نقش توحید در ساحت فردی انسان در لسان بسیاری از محققین بیان شده است. اما آنچه در غالب گفتارها مغفول مانده ؛ نقش توحید در ساحتِ اجتماعیِ انسان است. آیا اساسا توحید در جامعه و اجتماع نقشی ایفاء می کند؟! آیا توحید امتداد و کششی در ساحت اجتماعی دارد؟! اینجاست که برای پاسخ به این سوال باید به ساختِ نظام فکری و اندیشهای پرداخت. و بجای بررسی تکّهای و جزیرهای از دین به فکرِ فهمِ نطاممند و پروژهای دین بود.
قرآن کریم و روایت از یک سیر نظاممند در هستی پرده برداشته اند، که کمتر توجّه و تأمل بدان شده است. کتاب خدا در آیه ۵۴ سوره نور ( والبته دیگر آیات ) ترتّب مراتب اطاعت را اینچنین بیان میکند : «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ». اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبرش ، دو اطاعتی اند که در آیات متعددی بدان اشاره شده است. اما در آیهای دیگر «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ الله وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» اطاعت از اولی الامر ( که از جانب رسول الله باشد) را همچو اطاعت خدا و رسولش مأمورٌبه و مورد امر، قرار میدهد.
حال پس از بیان شاکلهی اطاعت فردی از یک خلیفة اللّه ، در آیه ۵۵ سوره نور از مقام اطاعت فردی به اطاعت جمعی و از مقام استخلاف فردی به استخلاف جمعی عزیمت میکند. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ». توجه به این نکته مهم است که قرآن کریم از خلافت فردی انسانهایی همچون آدم، داوود و.. سخن گفته است؛ اما از خلافت جمعی انسان، بدین صورت سخن میگوید : «لیستخلفنهم فی الارض» كه افادهی معنا از آیه اینگونه است: «آن جامعه انسانی را که اطاعت خدا، رسولش و اولی الامر را کند؛ بر زمین خلیفه قرار داده می شود.»
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
2⃣ #بخش_دوم
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعای افتتاح
در آینهی روایات نیز ، سیر همان است و نظام معرفتی به توحید به نحو سه گانه بیان شده است؛ «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ، حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی.». معرفت خدا و رسولش و سپس معرفت حجّت و امام ، سبب عدم ضلالت از دین میشود.
اما مسألۀ آنجاست که این سیر سه گانه ( توحید_ نبوّت _ ولایت) با اندکی توجه در سه ماه رجب ، شعبان و رمضان نیز آمده است. در روایات و ادعیه این سه ماه و در سلوک عارفان حقیقی این مساله مورد توجه بوده است، که رجب؛ ماه توحید و خداست ، لذا توجه به خدا و قرائت سوره اخلاص و ذکر لااله الا اللّه و دیگر اعمال ، دایرمدار مساله توحید قرار گرفته اند. ماه شعبان ماه رسول خداست ؛ در صلوات شعبانیه و اعمال علماءِ ابرار بدان اشاره شده است و تمام تلاش سالک در شعبان المعظم، استعانت به سنّت رسول اللّه تا نیل به شفاعت به اوست. اما ماه رمضان ماه ولایت، ماه امامت و ماه « اللّهم عرّفنی حجّتک » است.
امام و حجّت الهی بر اساس مقام ولایت، در همه عوالم واسطۀ حضورِ فیضِ الهی در آن عالم است. از این رو امام و خلیفۀ الهی مهمّترین حقیقت جامعه انسانی نیز است؛ سید حیدر آملی در جامع الاسرار میفرماید : « الامام عبارة عن شخص یکون من قبل نبیّه و یقوم بکل ما قام هو لأمّته بما یحتاجون الیه کالخلیفه ایضا.» پس امام و جامعه با توجه به جایگاه انسان کامل و استخلاف جمعی انسان؛ حقیقتی در اوج هم آغوشی و همبستگی هستند. تا جایی که رسول اللّه ماه رمضان را گاهی ماه امیرالمؤمنین (ع) و شهر علی خواندند که مصداق تامّ ولایت است و گاهی اینچنین بیان فرمودند: « رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر اُمّتی». از این رو مشخص می شود؛ رمضان ماه امّت رسول اللّه، همان ماه ولایت است و نمود اصلی ولایت در جامعه انسانی میباشد و نهایت قربی که برای فرد انسان در نیل به خلافت الهی متصوّر است در جامعه انسانی با عنوان استخلاف جمعی انسان متصوّر میشود. از این رو رمضان ماه جامعه انسانی است.
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a