#حضرت_زهرا
#امام_زمان
#تبری #رباعی
یافاطمه، ای مَلَک ارادتمندت
ای باغ بهشتِ علوی لبخندت
ایکاش که باشیم و ببینیم آنروز ...
با آن« دو نفر» چه می کند فرزندت
#سیدمجتبی_شجاع
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
ما گداییم ، گدای کرم مادرمان
جانمان هست بدهکار دم مادرمان
چادر حضرت زهرا همه سرمایه ماست
سایه ی روی سر ما عَلَم مادرمان
هر کجا حرف علی بن ابیطالب هست
به خدا هست همانجا حرم مادرمان
پیش ما فاطمیه ، حرف غم غیر نزن
هر چه غم هست به قربان غم مادرمان
کوری چشم فلانی و فلانی ابدا
فاطمیه نگذاریم کم ِ مادرمان
بهترین فرصت توبه به خدا فاطمیه است
هست دنبال رهایی همه ، مادرمان
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
آتش افتاده به جان همه؛ اما چه شده؟
همه جمعند دَرِ خانهی مولا؛ چه شده؟
آسمان ناله زد و گفت: درآنجا چه شده؟
فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟
دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید
گل یاسِ نبوی را چه جراحات رسید
به فلک نالهای از مادر سادات رسید
که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟
آسمان دید که بر عرش، طنین افتاده
شعله بر بال و پَرِ روح الامین افتاده
غنچه پرپر شده و گل به زمین افتاده
وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟
فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس
من نگویم چه شده؛ از درودیوار بپرس
فاطمه روی زمین است؛ ز مسمار بپرس
آه! مسمارِ درِ خانه در اینجا چه شده؟
در هیاهو که همه فتنهگران همدستند
ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند
عدهای دست علی را به طنابی بستند
بی حیا مردم بیشرم! شمارا چه شده؟
گرچه مأمور به صبر است تواناست علی
در برِ کوهِ مصیبات، شکیباست علی
خیز ای فاطمه ازجای که تنهاست علی
خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟
نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد
مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد
بازوی فاطمه با ضربتی از کار افتاد
یارِ تنهای علی در بَرِ اعدا چه شده؟
به خداوند، گُلِ لم یزلی زهرا بود
در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود
تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود
ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
شیرین ترین نوای جهان ، نام فاطمه
بر قلب شیعیان ، ضربان نام فاطمه
ما را همیشه داده توان ، نام فاطمه
تنها دلیل خلق زبان ، نام فاطمه
ای دل غلام فضه ی او باش و شاه باش
زهرا بگو و شامل لطف اله باش
ای مهربان تر از همه ی مادران ، سلام
ای سایه ی سر ِ همه پیغمبران ، سلام
ای حجت ِ تمام ِ خدا منظران ، سلام
از ما نه ، از زمین و زمان بهتران ، سلام
نازَد خدا همیشه به خود که خدای توست
کوثر نه ، آیه آیه ی قرآن برای توست
صد شکر ، لایق ِ سِمَت نوکری شدیم
مدیون ِ خیل ِ مرحمت ِ چه دری شدیم
نابرده رنج ، صاحب چه گوهری شدیم
ما زیر سایه ی حسنت مادری شدیم
مادر محبتت همه ی های و هوی ماست
سرمایه ی گدایی تو ، آبروی ماست
دین چیست جز ولای تو بانوی بی حرم
هفت آسمان برای تو بانوی بی حرم
شاهان همه ، گدای تو بانوی بی حرم
هر چه حرم فدای تو ، بانوی بی حرم
هر دل که با علی است ، همان دل مزار توست
هر جا بنا شده حرمی یادگار توست
ما در به در پی ِ حرمت گریه می کنیم
با خط به خط شرح غمت گریه می کنیم
از ماجرای قد خمت گریه می کنیم
یک عمر ، یاد عمر کَمَت ، گریه می کنیم
ای کاش روضه هات تماما دروغ بود
تنهایی ات میان چهل تن ، دروغ بود
بر هر چه گفته بود نبی ، پشت پا زدند
زن را جلوی همسر و فرزندها زدند
اوباش را به قصد جسارت صدا زدند
ای خاک بر سرم که تو را بی هوا زدند
آتش زدند بر همه ی حاصل علی
ای وای ، قتلگاه تو شد منزل علی
کس در محل نذاشت محلی به غربتت
از یاد رفت آن همه لطف و محبتت
ای وای من صحابه ، شکستند حرمتت
یک شهر وا نکرد زبان در حمایتت
یک جا فقط مدینه ، زبان دراز داشت
آن هم به اشک صبح و شبت اعتراض داشت
مادر تو را زدند و محرم شروع شد
از پشت در ، مصیبت اعظم شروع شد
غم های آبروی دو عالم شروع شد
ذبح از قفا و غارت خاتم شروع شد
هی سنگ پشت سنگ ، بر آیینه ای نشست
مسمار شد سه شعبه و بر سینه ای نشست
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
#عباس_احمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی #عامیانه
نمیخوای پیشم بشینی؟ پس نرو
گل اشکامو بچینی؟ پس نرو
عروسی هیچ کدوم از گلاتو
نمیخوای باشی ببینی؟ پس نرو
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
این عرش و فرش باشد یک سر برای زهرا
قرآن برای زهرا ، کوثر برای زهرا
گردیده خلق پیش از ، حوا و آدم اصلا
زهرا برای حیدر ، حیدر برای زهرا
بیچاره بچه های آن خانه که نباشند
مرد و زنش کنیز و نوکر برای زهرا
دارد چه قدر دیدن ، کوری چشم دشمن
سنگ تمام خالق ، محشر برای زهرا
ما آمدیم دنیا دور سرش بگردیم
ما را بزرگ کرده ، مادر برای زهرا
از فاطمیه ها ما شرمنده ایم خیلی
ای وای جان ندادیم ، آخر برای زهرا
لعنت بر آن خلیفه ، لعنت بر آن چهل تن
واویلتا کشیدند لشکر برای زهرا
دین را خلیفه ی دین ، می برد دست بسته
چشم یهودی شهر ، شد تر برای زهرا
جای رسول خالی ، آتش ، غلاف ، سیلی
اجری نبود از این، بهتر برای زهرا
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_محسن
لبریز شوق بود که در گوش محسنش
یک روز علی اقامه بخواند ولی نشد
#امیرحسین_ثابتی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#بعد_از_شهادت
#فاطمیه #رباعی
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امام_زمان_فاطمیه
#رباعی
داغی به دلش ز ضرب سيلی ست علی
بیش از همه مشتاق فرج کیست علی
در پیش مزار فاطمه با حسنین
مشغول دعا برای مهدیست علی
#حسین_بابانژاد
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
نفهمیدن مقام برترش رو
طناب آوردن و بستن پرش رو
همونا که به قرآن پی نبردن
چه بی رحمانه کشتن کوثرش رو
#شهریار_سنجری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است
اشکِ ما مهریهی زهراست..،مهر مادریست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است
وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود
زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است
لیلة القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است
ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است
در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است
وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است
حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است
هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود...
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است
زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم
رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است
فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است
گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامتخمی که صبحِ محشر حاضر است
شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
.
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد...
آه! پهلویش برای ضربهی در حاضر است؟!
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #رباعی
سربند علی همیشه یازهرا بود
چون قدرت ذوالفقار با زهرا بود
پشت در خانه اش علی را کشتند
حیدر که غمی نداشت تا زهرا بود
#مهدی_کبیری
@raziolhossein
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان #کوچه
#حضرت_اباالفضل
خبری می رسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیده ای قوم!
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم
بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه و یادم آمد
غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
گر چه از آتش در سوخته جانم اما
بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است
مادرت را ببر از رهگذر نامردان
کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد
پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
.
.
داغ مادر به جگر می رسد اما انگار
اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
#محسن_عربخالقی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمیدانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمیداند که پشت در چهها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختمالانبیا افتاده بود
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
با اینکه نا ندارد و قامتکمان شده
چون کوه، پشت حیدر کرّار مانده است
هرشب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
از نحوهی قدمزدنش، حدس میزنم
چشمان ضربدیدهی او تار مانده است
کمتر شده تورّم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش، جراحت بسیار مانده است
حتّی نفس که میکشد، آزار میکشد
بدجور بین آن در و دیوار، مانده است
از پارگی پیرهنش، چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
زخمش عمیق مانده و خونریزی شدید
زینب برای بستن آن، زار مانده است
ای فضّه! لااقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟
#علی_صالحی
@raziolhossein1
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
طبیب جان پیغمبر که بود امّابیهایش
هنوز عقل بشر مات است در حلّ معمایش
خدا را خواستیم اوّل به حقّ فاطمه یعنی
حدیث قدسی لولاک اینجا خورده معنایش
نبی معراج را حسّ کرده امّا خوب میداند
بلندش میکند گلبوسه بر دستان زهرایش
به جز چشم علی، باید که روی از خلق برگیرد
چرا که چشمها را میزند خورشید سیمایش
جمال نوریاش در قبل خلقت زیر ساق عرش
خدا را وجد میآورده با تهلیل زیبایش
ملک قبل از نظر بر وجههی نورانیاش هرگز
نمیدانست تسبیح خداوند تعالایش
کسی که شوکت او، شهره بر هفتآسمان باشد
بخوانیمش بشر یا انسیه یا آنکه حورایش؟
چه معراجی است سقف خانهاش؛ جبریل میدانست
که عرشیتر ندید از فرش زهرا، چشم بینایش
و ما ادراک ما زهرا! چه زهرایی که مجهول است
شبیه قبر مخفی از نظرها قدر والایش
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_زمان_فاطمیه
#حضرت_اباالفضل
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد
در، هم زبان به شکوه گشود و در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد
در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد
با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو، حدید شد
دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد
سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد
انداخت سایه دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد
این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد
مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد
ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر علت مزید شد
تا منبر رسول خدا نیم قرن بعد
جای شراب خواری ده ها یزید شد
آری حسین فاطمه در قتلگاه نه
در بین کوچه های مدینه شهید شد
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_محسن #فاطمیه
#رباعی
هر زخم که همنشین این خسته تن است
همسایۀ تازه وارد این بدن است
محسن سند سیاه رویی شماست
اما سند سپید رویی من است
#ایوب_پرند_آور
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
فاطمه هستي حق بود كه تكرار نشد
چشم حق بود كه در ديدن حق تار نشد
فاطمه كيست؟همان باعث خلق دو جهان
خلق جز خاطر او احمد مختار نشد
بود علي فاطمه و فاطمه هم بود علي
مهر او خرج كسي جز شه ابرار نشد
او همان حبل متين است كه حق فرموده
آنكه زد چنگ به اين حبل گرفتار نشد
ديد آزار فقط از در و از همسايه
با وجودي كه دمي باعث آزار نشد
گر چه از درد نمي رفت به خواب اين مدت
كسي از درد و غم فاطمه بيدار نشد
ديد مشغول نگاه است به مادر زينب
پا شد اين بار ولي دست به ديوار نشد
از خدا جاي شفا مرگ خودش را ميخواست
روي پا از غم او حيدر كرار نشد...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
درون سینه ی شان کینه در تلاطم بود
عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود
کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم
برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود
مدینه آتش خود را به جان من انداخت
دلیل گریه ی من خنده های مردم بود
برای دیدن تاثیر ضربه اش آمد
کجا عیادت ضارب سر ترحم بود؟
محله ی خودمان هم محل به من نگذاشت
سلام کردم و هر بار بی علیکم بود
مراسم شبِ هفتِ زن جوانم آه
درست مثل همان خلوتی سوم بود
سه ماه آخرش از بس ضعیف و لاغر شد
عروس خانه ی من بین بسترش گم بود
اگر چه بغض بدی داشت در گلوی خودش
ولی به روی لبش پیش من تبسم بود
خودش نگفت به من از جراحت پهلوش
لباس تازه ی خونیش در تکلم بود
دلیل گریه ی شبهای آخر زهرا
حسین و چکمه ی شمر و چهل عدد سُم بود
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد
آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد
پروانهوار دور تو گشتم ولی دریغ
پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد
با بودنت، سلام علی یک جواب داشت
آن یک سلام هم پس از این بیجواب شد
با من حساب داشت عدو از غدیر خم
از من، تو را گرفت و دگر بیحساب شد
یاد جوانی تو، مرا پیر میکند
آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟
خانهنشینِ روزم و خانه به دوشِ شب
گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد
گلچین به طعنه گفت که دیدی به دست من
هم غنچهی تو پرپر و هم گل، گلاب شد
دیگر شبی به خواب، دو چشمم نمیرود
چون چشم تو برای همیشه به خواب شد
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #دوبیتی
جنازه بر سر دوش علی ولی الله
غبار غم به رُخ مجتبی و ثارالله
زپشت قافله طفلی زیر لب می گفت :
به عزّت و شرف لا اله الّا الله ...
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطميه #غسل
نیمهشب مهتاب میشوید علی
آب را با آب میشوید علی
مثل این تنها ندیده هیچکس
شستنِ دریا ندیده هیچکس
چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را
غسلِ این دریا نمیآید به من
شستنِ زهرا نمیآید به من
خواب میبینم که تعبیرش کنی
آب میریزم که تطهیرش کنی
آب میریزم که آبت کردهاند
خانهی عمرم خرابت کردهاند
اشک از این چشمانِ محزون میچکد
آب میریزم چرا خون میچکد
مثل اشکی مثل آهی یا خیال
سخت میبینم تو را در این هلال
زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است
چشمه را گفتی که بی شیون بِشوی
آب را از زیرِ پیراهن بِشوی
مرتضی هم دست و پا گم میکند
زخم گاهی هم تورم میکند
ای زلالِ من مضافت کردهاند
زخمی از ضربِ غلافت کردهاند
لرزه بر زانو نمیآید به من
شستنِ پهلو نمیآید به من
در عوض رفتن نمیآید به تو
رفتنت بی من نمیآید به تو
ضربههایی سهمگین زد داغِ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو
آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را ...
خانه تر دیوار تر مسمار تر
در کفن پیجاندنت دشوار تر
آه اقیانوسِ نا آرامِ من
جان ندارد جان بده بر گام من
حال من یا حال طفلان دیدنی است
آستینها بینِ دندان دیدنی است
ضجهها بالا نمیآید چرا
جان بر این لبها نمیآید چرا
بال اگر کوبی قفس وا میشود
پا اگر کوبی نفس وا میشود
بر زمین بسیار میکوبد علی
سر بر این دیوار میکوبد علی
سینهها سنگین همه دق میکنیم
بی صدا بی ضجه هقهق میکنیم
چشمهای نا امیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین
با حُسینت نالهای سوزنده است
جای شکرش هست زینب زنده است...
بعد از این غمهای تکفین مانده است
وایِ من سختی تدفین مانده است
ای زده هر روز و شب از قوت خویش
روی دوشم میکشم تابوت خویش
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #تشییع #دوبیتی
اصلا غم تازیانه باور داری؟
یا شعله به درب خانه،باور داری؟
گیرم که یگانه دخترت زهرا نه
تشییع کسی شبانه باور داری؟
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #تشییع
ساعت سخت فراق آغاز
مخفی و آهسته درها باز شد
شد برون آرام با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال
چار تن دارند تابوتی به دوش
دیده گریان سینه سوزان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است
گوئی آنشب مخفی از چشم همه
هم علی تشییع شد هم فاطمه
شهر پیغمبر محیط غم شده
زانوی سردار خیبر خم شده
آسمان بر اشک او مبهوت بود
جان شیرینش در آن تابوت بود
او پی تابوت زهرا می دوید
نه ، بگو تابوت ، او را می کشید
کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
زانویش لرزید اما پا فشرد
دست ها را جانب تابوت برد
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
کرد چشمی جانب تابوت باز
گشت با جانان خود گرم نیاز
کای وجودت عرش حق را قائمه
یاریم کن یاریم کن فاطمه
یاریم کن کز زمین بردارمت
با دو دست خود به گل بسپارمت
وای بر من مرده ام یا زنده ام
قبر تو یا قبر خود را کنده ام
آسمان ، اشک علی را پاک کن
جای محبوبم مرا در خاک کن
این چراغ چشم خون بار من است
این همان تنهاترین یار من است
صبر کردم تا شکست آئینه ام
ای نفس با جان برآ از سینه ام
یا محمد دختر خود را بگیر
لاله نیلوفر خو را بگیر
در دل شب پر شکسته بلبلی
برده بهر باغبان خونین گلی
گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صدای ناله ای
خاک ، گلی میشد ز اشک جاری اش
تا کند دستی ز رحمت یاری اش
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دست های باغبان
کای شکسته بال و پر بلبل بیا
وی به قلبت مانده داغ گل بیا
باغبانم ،هست و بودم را بده
یا علی یاس کبودم را بده
از چه یاسم این چنین پرپر شده
لاله من باغ نیلوفر شده
ای بیابان گل ز اشک جاری ات
آفرین بر این امانت داری ات
باغبان تا یاس پرپر راگرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
یا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه یاست اگر بشکسته بود
دست های باغبانت بسته بود
یا محمد دخترت در خاک خفت
دردهای خویش را با من نگفت
اینکه بگرفتیش جانان من است
بلکه هم جان تو هم جان من است
قلزم خون کاسه صبر علیست
خانه بی فاطمه قبر علیست
غصه ها در دل صد چاک ریخت
بر تن محبوبه خود خاک ریخت
حبس شد در سینه تنگش نفس
بود چون مرغ اسیری در قفس
رفته بود از دست نخل و حاصلش
خاک را گل کرد با خون دلش
سینه اش می سوخت از سوز سه داغ
کرد روشن از شرار دل چراغ
لب فروبست و به یارش برد رشک
ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک
زمزم از دریای چشمشم سر گرفت
مثل کعبه قبر را در برگرفت
ناله زد کای با وفا یار علی
ای چراغ چشم بیدار علی
همسرم دستی برون از خاک کن
اشک از رخسار حیدر پاک کن
ای ترابت گل ز اشک بوتراب
وی دعای شامگاهت مستجاب
بار دیگر یک دعا کن از درون
جان حیدر با نفس آید برون
اشک من در دیده بی لبخند تو است
تکیه گاهم شانه فرزند تو است
ای سلام من به جسم و روح تو
جان فدای پیکر مجروح تو
ای شکسته پیش من آئینه ات
وی مدال دوستی بر سینه ات
آن قدر بر بغض من دامن زدند
تا تو را در پیش چشم من زدند
کاش آنجا دست من بشکسته بود
کاش چشمم جای دستم بسته بود
خاز غم زد ، بر وجودم نیشتر
هر چه گفتم عقده ام شد بیشتر
به که لب بر بندم و زاری کنم
بر تو پنهانی عزا داری کنم
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاریاش اسما بیاید
شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید
این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید
دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید
چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد
پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید
از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید
وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید
تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش میشد زودتر فردا بیاید
ایکاش میشد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید
طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #تشییع #دفن
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #دفن
پای تن مجروح زهرا با سر افتاد
از دست این غم خون ز چشمان تر افتاد
در زیر بار این مصیبت کوه خم شد
تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد
می شست جای بوسه های مصطفی را
بند کفن تا بسته شد پیغمبر افتاد
درهم شده اوضاع و احوال عوالم
وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد
فضه شهادت می دهد در این نود روز
هر جا زمین افتاد مادر دختر افتاد
این روزهای آخری از شدت درد
خیلی غریبانه میان بستر افتاد
تا آسمانها صوت الرحمن او رفت
روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد
او بار شیشه داشت و میزد مغیره
قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد
شانه به شانه با اجل همراه می شد
سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد
از جنگ برگشته علی یا از سر قبر
پشت سر تابوت مرد خیبر افتاد
#ابراهیم_میرزائی
@raziolhossein