eitaa logo
کانال سردار سپهبد شهید 🌷حاج قاسم سلیمانی شهرستان نجف اباد
62 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
این کانال اطلاع رسانی وترویج گفتمان انقلاب اسلامی واسلام ناب است و زمینه سازان ظهور حضرت 💐❤️مهدی❤️ یاوران رهبر انقلاب این زمان هستند 🌷❤️خون که درتن ماست هدیه به رهبر ماست 🌷❤️ #لبیک یاحسین #لبیک یا صاحب الزمان #لبیک یا خامنه ای بهترین ره
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیین
⭕️چه موقع قطره‌ای اشک برای امام حسین (علیه السلام) یک دنیا ارزش دارد؟ 🔹اگر که ما برای او می‌ریزیم، در مسير هماهنگی ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با (عليه السلام) بکند، ذره ای از «همت او»، ذره ای از «غیرت او»، ذره ای از «حریت او»، 🔹ذره ای از «ایمان او»، ذره ای از «تقوای او»، ذره ای از «توحید او» در ما بتابد و چنين از چشم ما جاری شود، آن اشک هرچه دلتان بخواهد دارد. اگر گفتند به اندازه یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد باور کنید. 📕حماسه حسینی (نسخه سایت)، ج ۱، ص ۱۰۰ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «برزخ» چیست؟ 🔹 به معناى چيزى است كه در ميان دو شىء حايل شود، سپس اين معنا توسعه يافته و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، اطلاق شده است. [۱] در «مسائل اعتقادی» منظور از ، جهانى است كه ميان «دنيا» و «عالَم آخرت» قرار دارد، يعنى هنگامى كه از بدن جدا مى شود، پيش از آنكه بار ديگر در به بدن اصلى باز گردد، در عالَمى كه ميان‌ اين‌ دو عالَم است و ناميده مى شود قرار خواهد داشت. 🔹براى اثبات ، دليل عمده ما دلائل نقلى و آيات و روايات است، هر چند اين مسئله از طرق عقلى يا حسى (از طريق تماس و ارتباط با ارواح) نيز امكان پذير است. گرچه بحث زيادى در مورد ندارد و نسبتاً از كنار این مسأله، ساده گذشته است، ولى با اين حال، تعبيرات صريح و روشنى در آيات متعدد در اين زمينه دارد كه مى تواند اصول كلى مربوط به را براى ما روشن سازد. 🔹قرآن در سوره مومنون، آيات ۹۹ و ۱۰۰، بحث در مورد را از چگونگى وضع كفّار و ظالمان و مجرمان آغاز كرده مى فرمايد: «حَتى إذا جَاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ إِرجِعُونِ - لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ». ([آنها همچنان به راه نادرست خويش ادامه مى دهند] تا زمانى كه يكى از آنان فرا رسد، در اين حال مى گويد: پرورگارا! مرا برگردانيد شايد عمل صالحى انجام دهم در آنچه ترك كردم [و گذشته تاريك خودم را جبران نمايم]). 🔹اما به زودى با جواب منفى آميخته با دليل و برهان روبرو مى شود، به او مى گويند:  «كَلاّ إنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائَلُها» (چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مى گويد [و اگر باز گردد همان برنامه هاى سابق را تكرار مى كند]). سپس مى افزايد: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بِرْزَخٌ إلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ». (و پيش روى آنها است تا روزى كه مبعوث مى شوند). آغاز اين آيه اشاره به منزلگاه اوّل يعنى منزلگاه است، و پايان آن اشاره به منزلگاه دوّم يعنى است. 🔹گرچه بعضى اصرار دارند كه «برزخ» را در اينجا به معناى حائلى كه در ميان انسان و درجات عالى بهشت قرار دارد تفسير كنند، ولى جمله «إلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (تا روز رستاخيز) قرينه روشنى است بر اينكه مرحله اى قبل از «روز رستاخيز» و بعد از مرگ است. بعضى نيز برزخ را به معناى مانعى براى بازگشت به اين دنيا تفسير كرده اند؛ اين معنا نيز با ذيل آيه كه مى گويد اين برزخ تا روز قيامت ادامه دارد سازگار نيست. (دقت كنيد) به اين ترتيب آيه فوق، به وضوح اشاره به وجود چنين‌ عالَمى در ميان و مى كند. 🔹در روايتى از (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فى الْبَرْزَخِ» (من از درباره شما مى ترسم) راوى سؤال كرد: «ما الْبَرْزَخُ»؛ (برزخ چيست؟) فرمود: «أَلْقَبْرُ مُنْذُ حِينَ مَوْتِه إلى يَوْمِ القِيامَة»؛ [۲] (، همان قبر است، از آن زمانى كه انسان مى ميرد تا روز قيامت). و در حديث ديگرى از (عليه السلام) آمده است: «إنَّ ألْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ الْنِيرانِ» ( باغى از باغ هاى يا حفره اى از حفره هاى است). پی نوشت‌ها؛ [۱] در سوره رحمان، آيه ۲۰ درباره درياى آب شيرين و شور كه در كنار هم قرار دارند مى فرمايد: «بِيْنَهُما بَرْزَخُ لا يَبْغِيانِ» (در ميان آن دو، برزخى است كه مانع از غلبه يكى بر ديگرى است). [۲] تفسير نور الثقلين‏، عروسى حويزى، انتشارات اسماعيليان‏، قم‏، ۱۴۱۵ق، ‏چ۴، ج۳، ص۵۵۴، سوره مؤمنون، آيات ۹۷ الى ۱۰۰؛ و... 📕پیام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ۹، ج۵، ص۳۵۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۹۰ نهج البلاغه درباره احوال و حوادث عالَم «قبر» چه می فرماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۹۰ «نهج البلاغه» به ذكر بخشى از حوادث تكان دهنده و مى پردازد و مى فرمايد: «وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَايَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِيقِ الْاَرْمَاسِ، وَ شِدَّةِ الْاِبْلَاسِ، وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ، وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ، وَ اخْتِلاَفِ الْاَضْلِاعِ، وَ اسْتِكَاكِ الْاَسْمَاعِ، وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ، وَ خِيفَةِ الْوَعْدِ، وَ غَمِّ الضَّرِيحِ، وَ رَدْمِ الصَّفِيحِ». 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (و پيش از فرا رسيدن ، امورى است كه مى دانيد از جمله: تنگى قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از ، بيم و وحشت پى‌درپى، در هم فرو رفتن استخوان ها [بر اثر فشار قبر]، كر شدن گوش ها، تاريكى لحد، ترس از وعده عذاب، غم و اندوه تنگناى گور و پوشانده شدن آن از سنگ ها [و سرانجام خفتن در زير خروارها سنگ و خاك]). 🔹با توجّه به اينكه در نزد ما به معناى پايان همه چيز نيست و بعد از آن، هوشيار مى ماند، و بسيارى از مسائل بعد از مرگ را لمس مى كند، قبرهای تنگ و تاريكى كه در مقايسه با خانه هاى وسيع و زيبا بسيار وحشت انگيز است، و نگرانى هاى مربوط به فشار قبر و وحشت از آينده، جدايى از دوستان و عزيزان و احساس تنهايى مطلق و متلاشى شدن اعضاى پيكر در زير خاك و در يك كلمه منتقل شدن از محيطى آرام و مرفه به محيطى بسيار وحشتناك، همه اينها امورى است كه فكر آن لرزه بر اندام مى اندازد و به همگان مى دهد كه آماده براى چنين و خطرى بشوند. 🔹شايان توجّه است كه (عليه السلام) ضمن ده‌ تعبير گويا و كوتاه و تكان دهنده، گويى همه چيز را در مقابل چشم مخاطبان در ارتباط با مسئله و مجسم مى سازد، امورى كه همه بدون استثناء بايد در انتظار آن باشند و انديشه در آن، انسان را از ، هر چند عميق باشد بيدار مى سازد، و به اصلاح برنامه هاى زندگيش وادار مى كند. 🔹شايد به همين دليل است كه در دستورات اسلامى آمده هنگامى كه را به سوى مى بريد، قبل از رسيدن به قبر، او را به زمين بگذاريد، اندكى صبر كنيد باز جلوتر ببريد و به زمين بگذاريد و اندكى صبر كنيد و به اين ترتيب او را براى ورود به جايگاه وحشتناكش آماده كنيد. پی نوشت؛ [۱] علل الشرائع‏، ابن بابويه، كتابفروشى داورى‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ‏۱، ص ۳۰۶ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۳۰۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) چگونه ارزش فرصت «عمر» را به مردم یادآور می شود؟ 🔹 (عليه السلام) در آخرين بخش از خطبه ۸۳ «نهج البلاغه»، همه بندگان خدا را مخاطب ساخته و با جمله هاى كوتاه، زيبا و پرمعنا، براى از دست ندادن ، پيش از پايان گرفتن ، هشدار مى دهد و مى فرمايد:  «اَلآنَ عِبَادَ اللهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ الاِرْشَادِ وَ رَاحَةِ الاَجْسَادِ وَ بَاحَةِ الاِحْتِشَادِ وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ وَ أُنُفِ الْمَشِيَّةِ وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ قَبْلَ الضَّنْكِ وَ الْمَضِيقِ وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ وَ إِخْذَةِ الْعَزِيزِ الْمُقْتَدِرِ» 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (اى بندگان خدا! هم اكنون كه ريسمان بر گلوى شما نيفتاده و [براى بدست آوردن كمالات] آزاد است و راحت و مى توانيد با كمك يكديگر را حل كنيد و هنوز داريد و فرصت براى تصميم گرفتن باقى است و راه و بازگشت از گناه باز است [از اين فرصت های گرانبها استفاده كنيد] پيش از آنكه در سختى، تنگنا، ترس و نابودى قرار گيريد و پيش از فرا رسيدن كه در انتظار است و قبل از آنكه دست قدرت خداوند قوى مقتدر، شما را بگيرد [آرى پيش از همه اينها فرصت را مغتنم بدانيد و زاد و توشه سفر آخرت را از اين جهان برگيريد كه اگر اين فرصت ها از دست برود، نه راه بازگشتى وجود دارد و نه پشيمانى سودى دارد!]». 🔹آنچه (عليه السلام) در جمله هاى بالا فرمود، ابعاد مختلف است كه در دست دارد: «باقى بودن »، «آرامش روح»، «راحتى جسم»، «امكان كسب كمالات»، «امكان اجتماع و مشورت»، «بقاء فرصت براى تصميم گيرى»، «توانايى بر و بازگشت از ». 🔹هر يك از اينها بخشى از فرصت هاى عظيم و گرانبهاى آدمى را تشكيل مى دهد كه با وجود آن، همه كار مى توان كرد و هر و قابل اكتساب است؛ در حالى كه ممكن است يك روز ديگر همه اينها از دست برود و تمام سرمايه هاى سعادت انسان، نابود گردد و چه كسانى كه به اين واقعيتها توجّه ندارند و همچون گوسفندان، در اين چراگاهِ زندگى به لذّات زودگذر سرگرمند و از گرگِ اَجَل كه يكايك از اين گله مى برد، بى خبرند و آسوده مى چرند. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ اول‏، ج ۳، ص ۴۵۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
⭕️بی نیاز شدن روح از بدن‏ 💠شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره): 🔹 در نتیجه به خداوند - و تقرب به خداوند در نتیجه عبودیت و اخلاص و خود را فراموش کردن و تذلل در نزد پروردگار و اطاعت محض در برابر پروردگار - می‌رسد به این مرحله که در عین اینکه نیازمند به است، روحش از بدنش بی‌نیاز می‌شود، چطور؟ ما الآن، هم نیازمند به بدن‌مان است، هم نیازمند به روح‌مان. الآن اگر آن روح و قوه حیات ما نباشد، این بدن ما زنده نیست؛ اگر هم این بدن ما نباشد این روح ما در اینجا کاری از او ساخته نیست، نمی‌تواند کاری بکند. 🔹اما آیا همه انسانها همین جورند؟ هم بدنشان نیازمند به روح است و هم روحشان نیازمند به بدن؟ یا اینکه در نتیجه به خدا و ، می‌رسند به این حد که لااقل از بی‌نیاز می‌شود. چطور بی‌نیاز می‌شود؟ یعنی این قدرت را پیدا می‌کنند که به اصطلاح «روح» را از این «بدن» تخلیه کنند (البته در اینجا تخلیه به معنی مردن نیست)، یعنی همان را در مقابل بدن حفظ می‌کنند. 🔹در زمان خودمان، هستند چنین اشخاصی که قدرت دارند تخلیه کنند، یعنی را از منفک کنند به طوری که خودش را مسلط بر این بدن می‌بیند. بدنِ خودش را می‌بیند که در اینجا مثلاً مشغول عبادت است و خودش در جای دیگر سیر می‌کند، را دارد می‌بیند. شیخ شهاب الدین سهروردی، معروف به «شیخ اشراق» عبارتی دارد، می‌گوید ما حکیم را حکیم نمی‌شماریم، مگر آن وقتی که قدرت داشته باشد بر اینکه روح خودش را از بدنش خلع کند. 🔹 می‌گوید ما حکیم را حکیم نمی‌شماریم مگر در آن مرحله‏‌ای که برایش ملکه شده‏ باشد، یعنی هر وقت که اراده کند بتواند روح خودش را از بدنش مستقل و جدا کند. برای ما خیلی این حرفها سنگین و زیاد است. چنین چیزهایی را باور نمی‌کنیم؛ حق هم داریم باور نکنیم، برای اینکه ما خیلی از این مراحل پرت هستیم. ولی از آن بدبینی و باورنکردن‌ های خودتان کمی پایین بیایید... 📕آزادی معنوی (نسخه سایت)، مرتضی مطهری، ص ۶۷ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه انسان می تواند از تسلّط و «وسوسه شیطان» در امان باشد؟ 🔹پاسخ این سؤال در «آیه ۲۷ سوره اعراف» آمده است. خداوند مى فرماید: «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ». (ما را اولیاء و سرپرستان قرار دادیم). یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشته اند، ندارند؛ و به تعبیر دیگر گام هاى نخستین از طرف خود برداشته مى شود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مى شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که مى تواند از مرزهاى روح او بگذرد. 🔹بنابراین، کسانى که دریچه هاى خود را به روى ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت. آیات دیگر نیز شاهد این حقیقت است. در «آیه ۱۰۰ سوره نحل» مى خوانیم: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون». ( بر آنها است که به او عشق می ورزند و او را خود انتخاب کرده اند و کسانى که او را مى کنند). 🔹همچنین در «آیه ۴۲ سوره حجر» مى خوانیم: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ». (تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر که از تو پیروى مى کنند). به تعبیر دیگر: درست است که ما و همکارانش را نمى بینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم. 🔹هر جا است، در هر نقطه اى ، آماده است، در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و به میان مى آید، به هنگام ، و در موقع برافروخته شدن آتش و غضب، حضور قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى او را با گوش دل مى شنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند. 🔹در این زمینه حدیث جالبى از (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «هنگامى که (علیه السلام) به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم! نوح نبی عليه السلام (در تعجب فرو رفت) گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟! گفت: 🔹همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم. علیه السلام [با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و] به گفت: حالا مى خواهى چه جبرانى بکنى؟ 🔹گفت: در «سه موقع» به یاد من باش! که من نزدیک ترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم: هنگامى که ، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش! هنگامى که میان دو نفر مى کنى به یاد من باش! و هنگامى که با تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش»! [۱] پی نوشت: [۱] بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۸؛ و جلد ۶۰، ص ۲۲۲؛ خصال صدوق، ج ۱، ص ۱۳۲، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق؛ درر الاخبار، ص ۱۲۲، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، طبع اول، ۱۴۱۹ق 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چ ۳۲، ج ۶، ص ۱۶۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (علیه السلام) «غم و اندوه» چه آثار زیان باری دارد؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۴۳ «نهج البلاغه» تأثير غم و اندوه را در و انسان بيان میدارد و ميفرمايد: «اَلْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ» ( و نيمى از پيرى است). اشاره به اين كه غم و اندوه، در موارد بسیار انسان را پير میكند، هرچند انسان به حسب سن و سال پير نشده باشد، موهاى او تدريجاً سفيد شده، و قامت وى خميده و قواى بدن رو به تحليل میرود و از نظر فكرى و روحى نيز احساس پيرى میكند. منظور حضرت اين است كه انسان تا میتواند و را به خود راه ندهد و از آثار سوء آن بپرهيزد. 🔹البته انكار نمیتوان كرد اسباب غم و اندوه مختلف است و بخشى از آن قابل اجتناب نيست؛ گاه مربوط به مسائل دينى و معنوى است كه انسان به هرحال باآن دست به گريبان خواهد بود. در حديث معروفى از ابن عباس میخوانيم كه میگفت: «هيچ آيه اى شديدتر و مشكلتر از اين آيه «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...» [۱] بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل نشد و از اين رو هنگامى كه اصحاب آنحضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته؟ فرمود: «شَيَّبَتْني هُودُ وَ الْواقِعَةُ»؛ [۲] (سوره هود و واقعه مرا پير كرد). 🔹گفته شده علت همان دستورى است كه خداوند به پيغمبرش درباره در مقابل دشمنان سرسخت و كينه توز و بى رحم داده است. ميدانيم سوره «هود» و «واقعه» هر دو در مكه نازل شده در زمانى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) سخت از طرف مشركان در فشار بود و گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد كه امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاك پيامبر را احاطه كرده بود. 🔹امابسيارى از عوامل غم و اندوه، امورى هستند كه انسان میتواند خود را ازآن دور دارد يا نسبت به آن بى اعتنا باشد، از اين رو در حديثى آمده است كه غم و اندوه را زايل میكند؛ زيرا سرچشمه بسيارى از غمها است؛ هنگامى كه انسان به زيارت اهل قبور میرود و پايان كار دنيا را مى بيند كه ثروتمند و مسكين همه در يكجا خفته اند و هيچكدام جز كفنى با خود از اين دنيا نبرده اند پيدا میكند. 🔹در طب امروز اين مسئله به روشنى ثابت شده كه سرچشمه بسيارى از بيماریهاى جسمى ناراحتی های روحى است، بيمارى هاى اعصاب، قلب، معده و غير آن در بسيارى از موارد از فشارهاى عصبى و به اصطلاح و غم و ناشى میشود و درمانى جز خلاص كردن خود از غم و اندوهها ندارد، و اگر انسان عزم راسخ و اراده قوى داشته باشد میتواند خود را ازآن دور دارد. بسيارى از حكما و شعرا براى كمك كردن به انسانها براى فراموشىِ اسبابِ اينگونه غم و اندوه ها سخنان نغز و پربارى دارند. 🔹شاعر عرب ميگويد: «ما فاتَ مَضى وَ ما سَيَأْتيكَ فَأَيْنَ - قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَيْنَ الْعَدَمَيْنِ». و شاعر فارسى زبان ميگويد: «از دى كه گذشت هيچ از آن ياد مكن - فردا كه نيامدست فرياد نكن». در واقع اين دو شاعر گويا مطلب خود را از حديث (عليه السلام) اخذ كرده اند، آنحضرت ميفرمايد: «در برابر صبر و شكيبايى پيشه كنيد، زيرا ساعتى بيش نيست؛ آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس میكنى نه سرورى و آنچه نيامده است نمیدانى چيست، بنابراين براى تو همان ساعتى است كه در آن هستى پس در برابر شكيبايى پيشه كن و بر صبر نما». [۳] 🔹در حقيقت بسيارى از افكار غم انگيز، افكار بيهوده‌اى است كه ما خودمان آن را براى خود فراهم ميكنيم. مثلا مى نشينيم خود را با افراد بالادست ميكنيم و بر محروميت خود اشك حسرت میريزيم و گاه میگوييم: اى كاش فلان فرصت را از دست نمیداديم كه اگر نداده بوديم امروز چه ثروت يا چه مقامى داشتيم. به همين دليل دستور داده شده است كه هميشه به پايينتر از خود نگاه كنيد تا و خرم باشيد و نگاه به بالاتر نكنيد تا و اندوهگين نشويد. [۴] 🔹البته بسيار میشود كه به هنگام وقوع حوادث ما يك روى سكه را مى بينيم و نگران ميشويم، درحالى كه سوى ديگر سكه ممكن است امورى باشد كه بهترين كمك را به ما بكند. ميفرمايد: «فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ يَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا». [۵] (چه بسا چيزى شما نباشد، و خداوند در آن قرار میدهد). شاعر ميگويد: «جبين گره مكن از هر بدى كه پيش آيد - كز اين نوشته تو يك روى صفحه میخوانى؛ به روى ديگر آن نهفته خداى - كه شكر كردنِ آن تا به حشر نتوانى». [۶] 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱ ج ۱۳ ص ۱۶۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه، «ایمان» را به چند دسته تقسیم نموده است؟ 🔹(عليه السلام) در بخش اوّل خطبه ۱۸۹ ، با اشاره به اقسام مى فرمايد: «فَمِنَ الْاِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ». (بعضى از ثابت و استوار در دل هاست، و بعضى ديگر ناپايدار و عاريتى است در ميان قلبها و سينه ها تا سرآمدى معلوم). تقسيم به و مستقر و و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است كه در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است. 🔹در حديثى از (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ». [۱] اين چنين مى فرماید: «فَالْمُسْتَقَرُّ اَلْإِيمَانُ الثَّابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعَارُ». [۲] ( به معناى ايمان ثابت است و ، ايمان عاريتى است). در حديث ديگرى از امام ابوالحسن (عليه السلام) در تفسير همان آيه آمده است: «مَا كانَ مِنَ الْإِيمَانِ اَلْمُسْتَقَرِّ فَمُسْتَقَرٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَبَداً وَ مَا كَانَ مُسْتَوْدَعاً سَلَبَهُ اللهُ قَبْلَ الْمَمَاتِ». [۳] ( كه باشد تا ابد ادامه خواهد يافت، و اما ، خداوند آن را قبل از ممات مى گيرد). 🔹گرچه در تفسير آيه فوق نظرات مختلفى داده شده است، از جمله اينكه منظور از ، آنهايى هستند كه از قرارگاه رَحِم به دنيا گام نهادند و ، آنهايى هستند كه هنوز در رَحِم مادرانند، ولى مانعى ندارد كه يك آيه داراى چند تفسير باشد. به هر حال اگر انسان داراى شود و در اعماقش نفوذ كند، ايمان او است و با دگرگونى شرايط، تهديدها و تطميع ها متزلزل نمى شود؛ ولى اگر نباشد، زوال آن در برابر زر و زور كاملا ممكن است. 🔹عوامل متعدد است؛ عدم آگاهى از دلايل محكم و هواپرستى ها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر يك از اينها امورى هستند كه ممكن است در پايان عمر، انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى از دنيا برود. تعبير به «عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ» كنايه از اين است كه هنوز در و آدمى نفوذ نكرده، و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى كه به كنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره انعام، آيه ۹۸ [۲] قرب الإسناد، حميرى، مؤسسة آل البيت(ع)‏، قم‏، چ ۱، ص ۳۸۲ [۳] تفسير نور الثقلين‏، عروسى حويزى، انتشارات اسماعيليان‏، قم‏، ‏چ ۴، ج ‏۱، ص ۷۵۱ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، ۱۳۸۶ش، چ۱، ج۷، ص۲۷۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) چه راهکاری را برای به دست آوردن «نشاط» در انجام کارها ارائه می نماید؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۹۷ راه به دست آوردن براى انجام كارهاى مهم زندگى را نشان داده و مى فرمايد: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ». (اين همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند، براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت‌آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد). اين يك واقعيت است كه و بر اثر كارهاى مختلف مى شوند، زيرا توان و نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مى گردد. 🔹اما خداى متعال كه را براى ادامه زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مى تواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد. براى اين كه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از استفاده كرد. تفريحات مادى و انواع ورزش ها، جسم را نيرو مى بخشد و ، لطيفه ها، مزاح ها، شعرهاى زيبا، داستان های نشاط آور و لطائف الحكم، خستگى روح را مى زدايد، و به انسان براى و اطاعت پروردگار و زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مى دهد. 🔹از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس، زنگ تفريح مى گذاشتند، براى اين كه خستگى و ملالت را از دانش آموز و دانشجو بگيرند. روايات، مزاح كردن را از آداب مستحبِ سفر دانسته البته مزاحى که به دور از و آلودگى به گناه باشد. مرحوم علامه طباطبايى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى گويد. «وَ أكْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا * لَمْ يَسْخَطِ الرَّبَ وَ لَمْ يَجْلِبْ أذَىً» (در سفرها زياد كن، مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد). 🔹اين شعر برگرفته از حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) است كه مى فرمايد: شش چيز است كه نشانه شخصيت انسان است سه چيز در حضر و سه چيز در سفر؛ سه چيز در سفر را به اين صورت بيان فرمود: «فَبَذْلُ الزّادِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمِزاحُ فِی غَيْرِ الْمَعاصی» [۱] (بخشيدنِ بخشى از زاد و توشه به ديگران و حُسن خُلق و كردن به صورتى كه موجب عصيانى نشود). اين موضوع در مورد سفر تأكيد شده؛ زيرا در گذشته، سفرها غالباً آميخته با خستگى هاى جسمى و روحى بوده و اين مزاح ها مى توانست خستگى و ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد. 🔹ناگفته پيداست كه بايد در حد و خالى از افراط و بى بند و بارى و دور از اذيت و آزار ديگران و آنچه موجب خشم خداوند مى شود باشد. «طرائف» جمع «طريفة» به معناى هر چيز زيبا، دل انگيز و شگفتى آور است و «حِكَم» جمع «حكمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراين «طرائف الحكم» به معناى نكته هاى لطيف و زيبا است؛ خواه علمى باشد يا ادبى، در قالب شعر باشد يا به شكل نثر، ولى مى توان آن را به قرينه روايات و به اصطلاح از باب «تنقيح مناط» به هر گونه مزاح و سخنانى نشاط انگيز هر چند جنبه علمى نداشته باشد تعميم و تسرّى داد. 🔹در حديثى مى خوانيم كه: «گاه يك مرد عرب بيابانى خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى رسيد و هديه اى براى آن حضرت مى آورد. سپس عرض مى كرد: اى رسول خدا؟ «أعْطِنا ثَمَنَ هَدِيَّتِنا»؛ (قيمت اين هديه را لطف كنيد) پيغمبر (صلى الله عليه و آله) با شنيدن اين سخن مى خنديد و گاه هنگامى كه غمگين مى شد مى فرمود: «ما فَعَلَ الاَعْرابِىُ لَيْتَهُ أَتَانَا» [۲] (آن مرد اعرابى كجاست؟ اى كاش! سراغ ما مى آمد). بار ديگر تأكيد مى كنيم كه نبايد براى رفع خستگى آلوده به شد، آنگونه كه در دنياى امروز معمول است كه هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى پسندند؛ بلكه بايد و را در آن رعايت كرد. 🔹اين سخن را با شعرى كه ابن ابى الحديد در شرح اين كلام حكمت آميز مولا آورده پايان مى دهيم: «أفِدْ طَبْعَكَ الْمَكْدُودَ بِالْجِدِّ راحةً * تَجَمُّ وَ عَلِّلْهُ بِشَىء مِنَ الْمَزْحِ - وَ لكِنْ إذا أعْطَيْتَهُ ذكَ فَلْيَكُنْ * بِمَقْدارِ ما يُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِ». [۳] (طبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذيرد و به وسيله چيزى از آن را درمان كن ولى هنگامى كه اين فرصت را به طبع خود دادى بايد به مقدار نمكى باشد كه در طعام مى ريزند [كه اگر بيش از حد باشد طعام را شور و غير قابل استفاده مى كند]). 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۵۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
⭕️«بصیرت» موجب سعادت 🔹این معنا را باید بدانید که به ، انسان است. انسان به ، «بصیرت قلبی»، انسان است. این آلات ظاهری آلاتی است که وسیله است، و اینها از بین رفتنی است، آنکه باقی می‌ماند «روح انسان» است. و آنچه در انسان را ایجاد می‌کند، انسان است. بیانات‌ حضرت‌ امام ۵۸/۷/۳۰ منبع: سایت جامع امام خمینی (ره) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«انسان شناسی» چه جایگاهی در شناخت معنا و مفهوم «آزادی» دارد؟ 🔹 نیز همانند هستی شناسی در مقوله تأثیرگذار است. اگر جهان هستی را مخلوق اراده دانستیم که افعالش هدفمند است، نیز که جزئی از جهان هستی است دارای هدفی خواهد بود. همان گونه که بر هدفمندی جهان تأکید می نماید، بر بیهوده نبودن نیز تأکید می ورزد. خداوند متعال در این رابطه می فرماید: «أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یتْرَکَ سُدی». [۱] (آیا گمان می کند که او را به حال خود رها کرده ایم؟!). 🔹و نیز می فرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً». [۲] (آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم؟). این آیات، را هدفدار معرفی می کند و به «انسان ها» متذکّر می شود که برای رسیدن به مقصدی آفریده شده است. بدون شک در صورت هدفداری حیات انسانی، هم باید برای دستیابی به آن هدف مرزبندی و طراحی گردد. 🔹از سوی دیگر، از دیدگاه اسلام، علاوه بر «جسم»، دارای «روح» نیز هست. خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ». [۳] (سپس [اندام] او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید). همچنین در فرهنگ اسلامی، اصالت از آن است که می تواند را به مرز «تقوا» یا «پلیدی» نزدیک کند. قرآن در این باره می فرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها • فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها». [۴] (و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [آفریده و] منظّم ساخته • پس پلیدکاری و پرهیزکاری اش را به آن آموخت). 🔹بنابراین، کمال و غایت آدمی، در ارتباط با او است. در فرهنگ اسلامی فلسفه خلقت انسان، «خلیفه الهی شدن» او است؛ یعنی خداوند را آفرید تا به مقام و منزلت که به واسطه قرب الهی است، نایل شود؛ زیرا کسی می تواند «خلیفه الله» باشد که بیش از دیگران با خداوند سنخیت و ارتباط داشته و بیشتر بتواند جلوه گاه باشد. در واقع «منزلت خلیفه اللهی» آن است که چنان رشد و کمال یابد که به لحاظ نظری و عملی به نایل آید. از این رو در فرهنگ قرآنی، انسان هایی موفق‌اند که به قرب الهی نایل آمده اند. 🔹همچنین خداوند متعال در آیه دیگر می فرماید: «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ • أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ». [۵] (و [سومین گروه] پیشی گیرندگان [به اعمال نیک] که پیشی گیرندگان [به رحمت و آمرزش] اند • آنان به حقیقت مقربان درگاهند). حال اگر غایت و هدف انسان «قرب به خدا» است، نه فرو رفتن در مادیات، بدون شک نیز باید در این جهت قرار گیرد تا تأمین کننده هدف انسان باشد. لذا می توان گفت که از دیدگاه اسلام، وسیله ای است برای دستیابی انسان به ، بر خلاف مکاتب بشری که آزادی را یک هدف به شمار می آورند. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره قیامت، آیه ۳۶. [۲] همان، سوره مومنون، آیه ۱۱۵. [۳] همان، سوره سجده، آیه ۹. [۴] همان، سوره شمس، آیه ۷ و ۸. [۵] همان، سوره واقعه، آیه ۱۰ و ۱۱. 📕اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ش، چ ۳، ص ۸۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن و روايات چگونه می توان ثابت کرد «انسان» دو جنبه «جسمانی» و «روحانی» دارد و منحصر به جسم و مادّه نیست؟ 🔹 يكى از مسائلى است كه از ديرباز فكر بشر را به خود مشغول ساخته است. توجّه به اين مسئله باعث شده كه موضوع «روحانيّت انسان» در فلسفه، فرهنگ و هنر نيز جایگاه خاصى پيدا كند. همچنين در و بارها بدان اشاره شده و در نيز اين مسئله مطرح بوده است. در اينجا به گوشه اى از آنچه در «قرآن» و «حديث» در اين باره آمده است، مى پردازيم. موجودى دو جانبه است كه در ميانه دو و قرار دارد و داراى و است. از جانب «روح»، متعالى است و دست بر آسمان دارد و از سوى «جسم»، متسافل است و بر زمين دست نهاده است. 🔹قرآن پس‌از آنكه مراحل آفرينش انسان را ـ در دوران جنينى ـ وصف مى كند، در مراحل پى در پى او را به جايى مى رساند كه از جهان مادّه فراتر رفته و در او دميده مى شود: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ - ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِينٍ - ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً...». [۱] (و ما را از عصاره اى از گِل آفریدیم - سپس او را نطفه‌اى در قرارگاهِ مطمئن [رَحِم] قرار دادیم - سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را به صورت استخوان هایى درآوردیم؛ و بر استخوان ها گوشت پوشاندیم...». 🔹قرآن تا اينجا مراحل وجود مادّى انسان را مطرح مى كند، آن‌ گاه مى‌ فرمايد: «...ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ». [۲] (...سپس آن را بخشیدیم؛ پس بزرگ و پر برکت است خدایى که بهترین آفرینندگان است!). اين آفرينش ديگر، همان است كه پس از گذشت چهار ماه ـ دوران جنين ـ بر او دميده مى شود. در آيه ديگرى نيز به اين دو مرحله آفرينش اشاره شده است: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِن طِينٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ...». [۳] ( را از گِل آغاز کرد - سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچیز و بى قدر آفرید - سپس [اندام] او را نظام بخشید و از [روحى شریف و برجسته] در وى دمید...». 🔹نكته جالب در اين آيه آن است كه دميده شده در انسان از سِنخ معرفى مى شود، «مِن رُّوحِهِ» و به خود نسبت داده مى شود و نشان مى دهد كه روح فراتر از سنخ است. امام صادق (علیه السلام) در اين زمينه مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ خَلَقَ خَلْقاً وَ خَلَقَ رُوحاً ثُمَّ أَمَرَ مَلَكاً فَنَفَخَ فِيه...». [۴] (خداوند آفريده‌اى آفريد و آفريد، سپس فرشته اى را دستور داد تا را در آفريده بدمد...». 🔹 از ديدگاه «قرآن» آفريده اى است كه از و به وجود آمده است؛ ابتدا كالبدى آفريده شده و سپس روان جاويد در آن دميده شده است. از ديدگاه فلسفه، يك موجود مادّى محض نيست. يعنى انسان به همين كه از گوشت و پوست و استخوان و عضلات تشكيل يافته است منحصر نمى شود، بلكه دارد كه او را در مرتبه اى فراتر از جهان مادّه قرار مى دهد، و از چارچوپ جسمانى محض خارج مى كند. [۵] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره مؤمنون، آیات ۱۲ الی ۱۴ [۲] همان، آيه ۱۴ [۳] سوره سجده، آیات ۷ الی ۹ 📕علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، ۱۳۸۱ش، ص ۱۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel