eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
617 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
174 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
کنگره ملی قیام ۱۵ خرداد در بخش های: مستند تلویزیونی مستند رادیویی پوستر شعر خاطره با جوایز: ۱۵ ، ۱۲ و ۱۰ میلیون تومانی برای نفرات اول تا سوم و ۷ میلیون تومانی برای نفرات شایسته تقدیر. مهلت ارسال آثار: ۵ خرداد ماه
☘☘☘☘ با اینکه خسته میشوم و گاه کم حواس اشکم هنوز هست...حبیبم تو را سپاس در حسرت زیارت تو رفت عمر من روزم به گریه طی شد و شبهام التماس یکشب در این لباس عزایت مرا بخر شاید به چشم مادرت آیم در این لباس ما را نمیبری به حرم؟؟ قهر کرده ای؟ بگذر از این گدای بدِ قدرناشناس روزم شبیه زلف سیاهت چه درهم است زینب تمام راه به لب داشت این قیاس @shaeranehowzavi
اقتدار🌺 اقرار کن بلندی این اقتدار را این انقلاب مستمر ریشه‌دار را بشکن طلسم ظلمت و از نور دم بزن با چشم خود ببین قسم آشکار را باید به تنگ‌چشمی دشمن نشانه رفت فرّ و شکوه این همه نقش و نگار را مرگا به ما اگر که به ضحاک‌ها دهیم این سرزمین رستم و اسفندیار را ای کوه با شکوه! چه غم سنگ می‌خوری می‌پوشی این‌چنین به تن خود وقار را :: بهمن اگرچه سرد؛ ولی نیمه‌های آن حس می‌کنم طراوت فصل بهار را @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 شده تمامِ قلبِ من،حسینیه برای تو خودم،پدر وَ مادرم وَ بچه ام فدای تو من افتخار‌میکنم به نوکری درگهت نشسته ام من از ازل وَ تا ابد به پای تو قسم به آتش ِ دل و به هق هق صدایِ عشق شکسته شد دلم، ولی فدایِ بچه های تو فقط تو را صدا زدم میان خلوتِ دلم چُنان گدا شدم روانه در پیِ عطای تو پناه قلب خسته ام همیشه روضه ی شماست وخانه ی دلم شبیهِ خیمه ی عزایِ تو زِ حسرت زیارتت همیشه من گریستم گرفته دل، بهانه ی هوای کربلای تو @shaeranehowzavi
«خانه»🌺 آن گونه که هر پرنده باید هر سال به فکر لانه باشد یک سال گذشت و باز بابا باید که به فکر خانه باشد هر چند که هر پرنده دارد یک لانه گرم و کوچک و خوب افسوس، نداشتیم هرگز یک خانه ساده گر چه از چوب حالا هر روز صبح تا شب باید که به فکر خانه باشیم؛ یک خانه کوچک اجاری یک خانه شبیه لانه باشیم بابا که تمام دستمزدش خرج دو سه وعده آب و نان است یک خانه شبیه لانه حتی در جیب اجاره اش گران است. @shaeranehowzavi
بی نقابی‌ها 🌺 شیشه در بغل گفتند، پیرهن شرابی‌ها از گُل‌ست نازک‌تر گردنِ گلابی‌ها از ستاره آفت کو، آفتابگردان را تیرها به تاریکی‌ست، سهمِ آفتابی‌ها خفتگان بیداریم در حصارِ شبکوران کاش شب‌شکن بودیم جایِ شب‌نخوابی‌ها نقل می‌کُند بابا، از قدیم‌ها با آه: دورِ بی‌نقابان بود، دورِ بی‌نقابی‌ها بی‌کتاب می‌رفتم چون حساب دستت بود مثل غنچه روشن بود، لهجه‌ی کتابی‌ها دورِ سُرمه‌سایی رفت، چشمِ دلبران را کاش سکه‌هایشان می‌شد، خرجِ کشک سابی‌ها ضرب و زور جاز آمد تا نماز آدینه دستِ مطربان تا کِی، نبضِ انقلابی‌ها آن طرف ظریفانی در سواحلِ کیشند ماتِ صفحه‌ی شطرنج، محوِ چشم آبی‌ها هیچ تا نوک بینی، یک وجب نمی‌بینند روزگارشان خوش باد، بینی عقابی‌ها یا علی به لب بنویس، از اسارت بغداد خاک آن سفرنامه‌ست، از ابوترابی‌ها @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 ای آنکه روشنـــی نگاهــم ز نور توست عطر بهار و جلوهٔ باغ از حضور توست ای مِهـــر بیـــکران دو عالم ، طلوع کن عالــم در انتـــظار زمان ظهــور توست @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 گرفته صحن ها را عطر شب بوها و یاس اینجا شده مجذوب در نور و صفا ،هوش و حواس اینجا ملائک «ادخلوها به سلام آمنین»گویان گرفته از بهشت وعده ی حق، اقتباس اینجا پناه آورده اند اینجا پریشانهای دل آشوب هیاهویی به پا کرده است اشک و التماس اینجا تکثر در تصاویر دل آئینه ها گوید که بی مفهوم و بی رنگ است ،معنای کلاس اینجا به گمنامی خریدار است صاحبخانه می پوشد تن اندوه بی پایان زائرها لباس اینجا برای ما که گاهی از خدا دوریم او دارد برای ارتباط و آشتی خط تماس اینجا زلال و دست پر برگشته از این آستان بیرون هرآنکه با غم و اندوه آمد آس و پاس اینجا @shaeranehowzavi
🔴اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 💠عصر شعر«پیروان صادق» از سلسله جلسات ماهانه شعر «حجره‌های ساحلی» 🔻به مناسبت ایام شهادت امام جعفر صادق(ع)، سال‌روز تاسیس دفتر تبلیغات اسلامی و یک‌صدمین سال تاسیس حوزه علمیه قم 🔹مجری: سید علی نقیب 🔸با شعرخوانی: حجت الاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد بابامیری حجت الاسلام والمسلمین سید بشیر حسینی احمد علوی مرتضی حیدری آل کثیر طرفةالعین زینب عسکری(هند) راضیه مظفری ⏰زمان: یکشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۹ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق @eshragh_adabi
🔻برای صادق آل محمد(ص) رسیده است به ما از تو صد روایت عشق تواتری که شکوهش شده‌ست آیت عشق کسی که تشنه‌ی علم است و فقه، می‌نوشد همیشه از میِ ممزوج در ولایت عشق پس از تو هر چه محدث پس از تو هر چه فقیه چه نقل‌ها که نکردند از حکایت عشق حلول کرده پس از صبح صادق ملکوت قنوت سبز تو در قامت نجابت عشق منم که حجره نشینم به مهر تو در مشق... منم که آمده‌ام محضر تو بابت عشق @shaeranehowzavi
هدایت شده از قمپز
پنجاه و هفتمین محفل طنز 《قمپز》 با حضور : ناصر فیض و عباس احمدی و طنزپردازان استان قم همراه با قرعه کشی یک دستگاه شاسی بلند😀 زمان: چهارشنبه، ۲۷ اردیبهشت ماه، ساعت ۱۷ مکان: بلوار غدیر، کوچه ۸، مجتمع فرهنگی هدایت . @adabqom @qompoz
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 باز در کلاس درس‌تان مفضلی نشسته است پای منبر شما و یا همان علی نشسته است آنقدر فضا لطیف و روشن است که یقین بدان روی مسند تو، افتاب منجلی نشسته است غرق قال صادق است و نیز غرق قال باقراست دین حق ما که پای باور ولی نشسته است عشق هم ،کلاس درس صادق الائمه،والسلام! هرکه غیر از این نشسته، پای مهملی نشسته است خورده است خون شیعیان پاک راتمام ظلم دشمنت که در عمارت مجللی نشسته است آن زنی که غرق اشک،در میان صحن پاک بود دیدمش که پای پرده های مخملی نشسته است در دل حرم،برای صحن خاکی تو می گریست او که در تمام عمر،پای مقتلی نشسته است ناگهان پس از زیارتم صدازدم کجاست؟ گفت خادمی که در رواق اولی نشسته است @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح صادق🌺 نشانده پای منبر هم مخالف، هم موافق را احادیثی که دارد روشنای صبح صادق را سزاوار است این مذهب به نام آن کسی باشد که عمری پرورش داد آن همه شاگرد واثق را به غیر از او که از ذریه‌ی اهل کرامت بود کسی اکرام می‌کرده مگر مزدور سارق را؟ نمک از سفره‌های علم او برداشته یک‌عمر ابوالشّری که می‌داند تفاسیر منافق را کلام نافذ او در مقام روز رستاخیز درآورده‌ست اشک حسرت منصور فاسق را همان ملعون که تا شمشیر بر اسلام بالا برد به چشم خود تماشا کرد برق خشم خالق را گدایی که خودش را خواند امیرالمومنین شهر! - معاذالله - از این دور خلایق هرچه لایق را سپاه ابرهه هرشب به سمت کعبه می‌رفتند به بزم خود می‌آوردند آن سلطان حاذق را میان کوچه مردی را پی مرکب دوان کردند که دارد اختیار هم مغارب هم مشارق را همین‌که خانه‌اش آتش‌گرفت و بسته‌شد دستش مجسّم می‌کند در ذهن ما بعضی دقایق را... همان روزی که با دستان شوم نامسلمان‌ها به مسجد برد شیطان عاقبت قرآن ناطق را نوای روضه‌ی "نوحو علی العطشان" او‌ بوده‌ست که تا روز ابد آتش زده دل‌های عاشق را دعا می‌کرده و رحمت بر آن‌ها می‌فرستاده‌ست همین که می‌شنیده از زن و از مرد هق‌هق را امامی که نه تنها دوست، دشمن زیر دین اوست شفاعت می‌کند در محضر خالق خلایق را یکی از نسل او در جلوه‌ای از نور می‌آید که روشن می‌کند در چشم ما اصل حقایق را @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 میان مجلست دل‌های دانشمند می‌بینم همیشه بر لبان صادق تو پند می‌بینم به لطف مجلس درس تو، اهل سنّت و شیعه همه جمع‌اند و در دین وحدت و پیوند می‌بینم رضایی بر قضا، طوری که لبخند تو را حتی پس از مرگ پُر از درد و غم فرزند می‌بینم اشاره می‌کنی، "هارون مکّی" می‌شوم ناگاه دلم را در میان شعله‌ها خرسند می‌بینم تنفس می‌کنی وقتی، شکست صبح کاذب را، - به تو ای صبح صادق می‌خورم سوگند! - می‌بینم تو آن تفسیر "کونوا صادقین" در قلب قرآنی که بسیارت فراتر از زبور و زند می‌بینم به یاد عمه‌ات در عصر عاشورا می‌افتم باز تو را در شعله‌های خانه‌ات، در بند می‌بینم به بزمی می‌روی... سربسته می‌گویم که تا آنجا تو را بی‌احترام آن لحظه‌ها بردند... می‌بینم_ که غمگینی به یاد بزم تشت و خیزران و سر غمی داری؛ غمت را سخت بی‌مانند می‌بینم هرآنکس گریه کرده بر حسین ما - تو فرمودی - که در روز قیامت بر لبش لبخند می‌بینم *¹: اشاره‌ به آیه‌ی صادقین: توبه_۱۱۹ و این حدیث امام باقر (ع): مقصود آیه‌ی صادقین در قرآن ما اهل‌بیت (ع) هستیم. (اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۸) *²: نام کتاب زردشتیان، تفسیر پهلوی اوستا در دوران ساسانی @shaeranehowzavi
▪️صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِق فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِي اَلْبَابِ وَاَلدِّهْلِيزِ در میان کوچه‌ها دل‌شکسته می‌رود همچو مرتضی علی دست‌بسته می‌رود کیست این‌که می‌برند باز ظالمانه‌اش می‌کِشند و می‌برند باز وحشیانه‌اش حجت خداست او، اوست جان مصطفی میوۀ دل بتول، نور چشم مرتضی نور را به‌سوی شب ظالمانه می‌برند بی عمامه بی عبا، وحشیانه می‌برند چون سرای مرتضی خانه‌اش ز کینه سوخت باز هیزم و شرر، باز هم مدینه سوخت شد بهار عالمین خسته از ربیع‌ها حرمتش شکسته‌اند، پست‌ها شنیع‌ها او که می‌گرفت نور از رخش ستاره‌ها خادمان مکتبش جابر و زُراره‌ها مُحیی محرّم و راوی غدیر بود او منیر و پیش او شمسْ مُستَنیر بود رود علم و فقه بود، روح خیزش و قیام او علَم‌به‌دست بود، تیغ بود در نیام عمر او مبارزه عمر او جهاد بود شرع را عمود بود، عرش را عماد بود گرچه زهر کینه‌ها زد به جان او شرر داشت داغ کربلا، داشت داغ میخ در می‌شویم غرق نور از شعاع پاکی‌اش می‌رویم چون نسیم تا بقیع خاکی‌اش @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 دیری است مرا ز عمق جان دردی هست رخساره خبر داده نهان دردی هست عمامه اگر نهاده ام بر سر خویش این پارچه می‌دهد نشان دردی هست @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 خیمه زده در سینه ها داغ عزایت خون گریه کرده آسمان حتی برایت تو صبح صادق بودی و در اوج شب ها خورشید را بیدار کردی با صدایت از بس برایت شهر را ناامن کردند شد گوشه ی حجره همان غار حرایت ای کاش میدید آسمان را در نمازت سجاده را که می کشید از زیر پایت از بوسه ی افلاکیان پر بود، افسوس حالا چرا در کوچه افتاده عبایت تو صادقانه بندگی کردی همیشه لرزانده پشت کافران را ربنایت نوری میان ظلمت شب پخش می شد هر جا که می کردی حدیثی را روایت رد می شود باران و می پیچد دوباره بوی غریبی در بقیع لحظه هایت @shaeranehowzavi
یا امام صادق(علیه السلام)🌺 برگرفته از داستان امام صادق از کتاب درسی سوم دبستان: بر درختی تکیه زد سرخورده دیروز بود یادش آمد حسرتش یک ساعت از امروز بود خواهری کوچکتر از خود مادری بیمار داشت تلخ بود ایام و زهر زندگی جان سوز بود آسمان جل بود و در هفت آسمان دنبال نان نغمه های زندگیش از ساز شب پر سوز بود غوطه ور در اقنیانوس غم دیروز بود روی موج منفی و در خواب نیمه روز بود پنجه خورشید روی شانه اش را یاد کرد پشت گرم وعده تحصیل و کار روز بود آفتاب از نور خود کم کرده بود و با نسیم عطر بود و دنجیّ اما اندکی مرموز بود چشم خود را باز کرد آه از نهادش بر کشید غفلت از کار مهم نه !! قوز بالا قوز بود باد میزد خادم بی‌قید و ، خود خیس عرق حضرت صادق(ع) امامی اینچنین دلسوز بود @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفر بن محمد؛ یکی از غصه‌های من این است پای درس تو حوزوی نشدم شده‌ام آنچه دشمنم می‌خواست آنچه خود خواستم، ولی نشدم گرچه هر مجتهد مجاهد نیست گرچه هر حوزه رفته مؤمن نیست پای دین هر کسی نمی‌ماند هر که اهل صفای باطن نیست قال صادق، صداقتت کافی است تا هدایت کنی دل همه را آتش خانه تو روشن کرد باز هم روضه‌های فاطمه را آخرش بر خلاف بعضی‌ها دست ما را خود تو می‌گیری تو امامی، رفیق خیلی‌ها تو برای رفیق می‌میری یکی از غصه‌های من این است که نمازم نماز خوبی نیست لذت از عاشقی نبردم خوب سوز، سوز و گداز ِخوبی نیست با تو کم‌کم رفیق خواهم شد روضه‌هایت دری به سوی تواند آخرش گرم می‌شوم با تو با تو ای آفتاب بی مانند هر که خواهان توست خود طلبه است نیستم، آرزویم امّا هست مکتبی بوده‌ام ز روز ازل قطره را میل، سوی دریا هست گرچه شاگرد، او فراوان داشت باز مثل حسین تنها بود پای دین هر کسی نمی‌ماند سر دنیا همیشه، دعوا بود روح من پر بکش به سوی بقیع خواهشاً لحظه‌ای کبوتر باش یا به پابوس آفتاب برو یا برایش شهید بی سر باش @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 سلام و رحمت به دوستان و شاعران همراه مفتخریم به این همراهی عزیز و گرامی🌹 خواستم تشکر ویژه‌ای داشته باشم از همه‌ی شاعران گرامی که بیشترِ آنچه در کانال شاعران حوزوی بارگذاری می‌شود، ابیات و اشعاری‌ست که برای بنده فرستاده می‌شود. از این همه عنایت و توجه دوستان بی‌نهایت سپاسگزاریم. گاهی هم اشعار، ضعیف هستند و دوستان را برای یادگیری و کامل کردن استعداد شعری‌شان به کانال‌های یادگیری اوزان، راهنمایی می‌کنیم. این مسئله موجبات دلخوری دوستان شاعر نباشد. در اینجا گرد هم آمدیم تا از اشعار فهیم و فخیم دوستان شاعر بهره‌مند شویم. با تشکر🌹 @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 با ها همراه باشید 🌹 @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر می‌شود قبل زائر کوله‌بار راه، حاضر می‌شود خوش به حال خانه‌ی خشتی نزدیک حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور می‌شود دل سپردن ساده اما دل بُریدن مشکل است هر کسی یکبار آمد قم، مهاجر می‌شود شیخ می‌یابد مفاتیح الجنان را پشت در شاطر عباس قمی در صحن شاعر می‌شود از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست در حرم حتی زبان شعر، قاصر می‌شود رو به قم هر بار در مشهد سلامی می‌دهم خادم باب الرضا با من مسافر می‌شود دست را بر سینه‌ات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می‌شود @shaeranehowzavi