eitaa logo
صبح حسینی
475 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه گریه داری داشت زینب چه گام استواری داشت زینب دل با اقتداری داشت زینب مگر چه اعتباری داشت زینب چهل منزل حسین منجلی شد گهی زهرا شد و گاهی علی شد ندیدم زینب کبری تر از این ندیدم زینت باباتر از این ندیدم دختر زهراتر از این حسینی مذهبی غوغاتر از این به پیش پای ما راهی گذارید بنای زینب اللهی گذارید اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگیِ راه دارد به گِردش آفتاب و ماه دارد به والله که ای والله دارد همین که با جلالت سر نداده به دست هیچ کس معجر نداده پس از آن که زمین را زیر و رو کرد سپاه کوفه را بی آبرو کرد به سمت کربلا خوشحال رو کرد کمی از خاک را برداشت بو کرد رسیدم کربلا ای داد بی داد! حسین سر جدا، ای داد بی داد!   چهل روز است گریانم حسین جان! چو موی تو پریشانم حسین جان! چهل روز است می خوانم حسین جان! حسین جانم حسین جانم حسین جان! تویی ذکر لبم الحمدلله حسینی مذهبم الحمدلله همین جا شیرخواره گریه می کرد رباب بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشک پاره گریه می کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده همین جا دور اکبر را گرفتند ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند "به تو گفتم که ای افتاده از پا ز جا بر خیز ور نه معجرم را..."   همین جا بود که سقای ما رفت به سمت علقمه دریای ما رفت پناه عصمت کبرای ما رفت پی او گوشواره های ما رفت فقط از علقمه یک مشک برگشت حسین بن علی با اشک برگشت همین جا بود که دل ها گرفت و ... کسی روی تن تو جا گرفت و ... سرت را یک کمی بالا گرفت و... و از پشت سرت سر را گرفت و... همین که بر گلویت خنجر آمد صدای ناله ی زهرا در آمد همین جا بود الف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سم مرکب چال کردند اگر خواندم قلیلت علت این بود که یک تصویری از تو بر زمین بود تو ماندی و کبوتر رفت کوفه تو را کشتند و خواهر رفت کوفه خودم در راه و معجر رفت کوفه چه بهتر زودتر سر رفت کوفه و گر نه دردها می کشت ما را نگاه مردها می کشت ما را بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد خبر داری مرا بازار بردند میان مجلس اغیار بردند همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد بدن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها همین جا بود گیسو می کشیدند به هر سو دخترانت می دویدند همین جا بود تازیانه باب گردید رخ ما در کبودی قاب گردید ز خجلت خواهر تو آب گردید که معجر بعد تو نایاب گردید سکینه معجر از من خواست اما خودم هم بودم آن جا مثل آن ها... ز جا برخیز غم خواری کن عباس! دوباره خیمه را یاری کن عباس! برای عزتم کاری کن عباس! علم بردار علم داری کن عباس! سکینه می کند زاری ابالفضل! چه قبر کوچکی داری ابالفضل http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام یک اربعین، تمام تنم درد می کند با ضـرب تـازیانه ز جـایم پریده ام  یک اربعین، رقیّه ی تو مُرد از غمت اکنون بدون او به کنارت رسیـده ام یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه ها با خطــبه های حیــدری ام آفـریده ام یک اربعین، ز چوبه ی محمل سرم شکست همچـون پـدر ببیـن تـو جبین دریــده ام یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای! بس جورِ طعنه های فراوان کشیده ام یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین رویم کبود گشته و قامــت خمیــده ام ***مجید لشکری*** http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خیلی برایت ای برادر گریه کردم با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم می خواستم اشک مرا هرگز نبینی در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم تو روی نی بودی و من بالای نیزه با زخم های مانده بر سر گریه کردم هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت با خنده های شمر کافر گریه کردم دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟ خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم رضا باقریان http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از همان ابتدا غزل هایم نذر چشم پر آب زینب بود ضربه ی آخر مراثی من دل از غم کباب زینب بود هرچه باشد رسالتم این است راوی روضه های جانسوزم بیت بیت دل من از آغاز همگی از کتاب زینب بود گوشه ای از خرابه ی تاریک دل آزرده خاطرش جا ماند جای خالی کودکی معصوم غصه ی بی حساب زینب بود سهمش از شام غیر ماتم نیست دردهایش یکی دو تا هم نیست داغ بعدی، نبود یک مَحرم غم بعدی حجاب زینب بود آنچه اشک مرا در آورده فقط این است، هر چهل منزل بعد هر پرسش نگاه ترش تازیانه جواب زینب بود به هوای مرور خاطره ها ناخود آگاه گریه سر میداد روزگاری حوالی کوفه پای سقا رکاب زینب بود زینب و فکر تشنگی؟ ابدا آب در خیمه ها فراوان بود “جرعه آبی به من بده سقا” حاجت مستجاب زینب بود دین خود را به دین ادا کرد و دو گل اش زیر دست و پا پژمرد تا چهل روز کربلا مست عطر و بوی گلاب زینب بود بعد مرثیه خوانی اش بر تل بی رمق کنج خیمه اش افتاد باز شکر خدا دم آخر مادری در غیاب زینب بود بدترین شکنجه ها روحی ست همه اش کعب نی که نیست فقط خنده ی ابن سعد و شمر و شبث مایه ی اضطراب زینب بود سر خورشید روی نیزه نشست سینه اش زیر نعل تازه شکست وای از آن ساعتی که نامردی درکمین نقاب زینب بود اهل قرآن! مراد از “یاسین” سر بر روی نی اگر باشد شک ندارم حقیقت “والفجر” مه از خون خضاب زینب بود شاعرانه کمی نظر کردم و به روح قیام پی بردم هر سر رفته بر نوک نیزه علم انقلاب زینب بود اربعین ها بیاید و برود همچنان با شکوه بنویسم ما رأیتُ… به غیر زیبایی اوج تفسیر ناب زینب بود علیرضا خاکساری http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم روز و شب غبطه می خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی قرار و بی تابند دست و پای تو را که می بوسند دیدن تو به من نمی آید تو کجا و نگاه هر جایی من اگر آنچه خواستی باشم تو سراغم به خواب می آیی؟ نکند عاق کرده ای من را نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است خواستم تا ببینمت در خواب به نگاهم اجازه داده نشد خواستم تا به کربلا بروم با رفیقان خود پیاده، نشد! بین آن کاروان و جمعیت چه کسی با تو هم قدم شده است؟ خوش به حال کسی که با گریه با شما راهی حرم شده است در حرم روضه خوان خودت هستی روضه ی کاروان جان بر لب بین روضه بلند می گویی: به فدای تو عمه جان زینب… السلام علیک یا مظلوم السلام علیک یا عطشان السلام علیک یابن علی السلام علیک یا عریان ای برادر نمی برم از یاد که چگونه به خاک افتادی زیر گرمای آفتاب آن روز با لب تشنه،خسته،جان دادی ای برادر نرقته از نظرم اکبرت را که ارباً اربا شد بعد عباس میر لشکر تو پای دشمن به خیمه ها وا شد به خدا ای عزیز لب تشنه داغ یک قطره آب کشته مرا بین این گریه های اهل حرم گریه های رباب کشته مرا غرق گریه رباب می گوید که دل پاره پاره را بردند با سه شعبه به روی دست پدر طفلک شیرخواره را بردند پسرم با خیال تو هر شب دست بر سینه می فشارم من گرچه ماندم خجالتت آنروز ولی امروز شیر دارم من گریه را کم کنید دخترها کمی آرام اصغرم خواب است گل نارم علی علی لا لا مادرت چهل شب است بی تاب است مجتبی شکریان http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آمدم اینجا دوباره...لشگرت یادش بخیر قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟ شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر اولین باری که اینجا پهن شد سجاده ام با اذان دلربای اکبرت یادش بخیر حال، من برگشته ام اما نه مثل بار قبل قامت مانند سرو خواهرت یادش بخیر از امانتداری ام دارم خجالت می کشم بچه های من فدای دخترت... یادش بخیر روضه ی دیروزمان این بود با بی بی رباب ای عروس مادر من اصغرت یادش بخیر من خودم اینجا به جسمت پیرهن پوشانده ام دستباف یادگار مادرت یادش بخیر رفتی و با اشک هایم بدرقه کردم تو را ای برادر آن وداع آخرت یادش بخیر مثل جدم می شدی در پیش چشمان همه وای من عمامه ی پیغمبرت یادش بخیر مهدی نظری http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گر خزانی شده ام باغ و بهارم اینجاست همه ی زندگی ام، دار و ندارم اینجاست چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟ بگذارید بمیرم که مزارم اینجاست شاخه ای گل و کمی آب به زینب بدهید که بپاشم سر این قبر، نگارم اینجاست می نشینم مگر از خاک سر آرد بیرون من ز شام آمده ام صبح قرارم اینجاست کوچک است آه ولی قبر علی اصغر نیست به خدا قبر علمدار و ندارم اینجاست با چه حالی بروم سوی مدینه چه کنم؟ من که هم جان و دلم، هم کس و کارم اینجاست سید محمد جوادی http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اربعینی در دلم حال و هوایت مانده است پس شمیم سیب سرخ روضه هایت مانده است اربعینی گریه کردم من برایت روز و شب تا به حالا بر تنم رخت عزایت مانده است می شود اینجا نسیم کربلا را حس کنم بین هیئت جلوه ی لطف و صفایت مانده است مادرم از کودکی من را نمک گیر تو کرد هر که نذری خورد عمری مبتلایت مانده است لحظه هایم پر شده از ماتمی بی انتها چون به قلبم حسرت کرب و بلایت مانده است بیمه شد این شعر با الطاف اربابم حسین در دلش وقتی که تاثیر دعایت مانده است محسن زعفرانیه http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم باور نداشتم که به قبرت نظر کنم ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم با یاد روز واقعه جا دارد از غمت لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم بهرم دعا نما که مبادا دوباره از دروازه های شام بلا من گذر کنم شد آستین من به خدا معجرم حسین عباس را نباید از آن با خبر کنم؟!! مانده صدای چوب و لبت بین گوش من صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم با دست خسته زیر لحد جای دادمش جا دارد از خجالت تو جان به در کنم مجتبی صمدی شهاب http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند گیسوی من سپید شد و روی من کبود تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند عیبی ندارد از تو مرا دشمنت گرفت چون با دعای مادرمان تربت تو ماند بی حرمتی اگرچه به آل رسول شد امّا قسم به آل علی حرمت تو ماند یک اربعین اسیر و چهل منزل اشک و آه با این همه ،حدیث تو و عصمت تو ماند ناگفته های شام بماند برای بعد فریادهای قافلۀ غربت تو ماند با خطبه های کوفه و شام اماممان از مقتل تو تا ابد دولت تو ماند "هل من معین" تو شده "صوت الحزین" من در بینِ نسل ها نَفَس حضرت تو ماند یک آشنا نبود اگر یاری ام کند تا روز حشر ، درد و غم محنت تو ماند برگشتم از اسارت و شرمنده ام ز تو در گوشۀ خرابه گُل زینت تو ماند جای علیِ اکبر و عباس و قاسمت یک کاروان اسیر پِی نصرت تو ماند بُردم پیام فاطمی اَت را به هر دیار خصمت فنا شد و عَلَم قدرت تو ماند با این همه مصائب سنگین این سفر دین زنده ماند و رایحۀ عبرت تو ماند محمود ژولیده http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خیلی برایت ای برادر گریه کردم با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم می خواستم اشک مرا هرگز نبینی در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم تو روی نی بودی و من بالای نیزه با زخم های مانده بر سر گریه کردم هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت با خنده های شمر کافر گریه کردم دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟ خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم رضا باقریان http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه های؛ سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیهم السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام صلی الله علیه و آله علیهم‌السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام سلام الله علیها علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام
از آتش نبودن تو شعله ور شدم دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند با خنده های قاتل تو همسفر شدم باور نکردنیست که من زنده ام هنوز با اینکه بعد کشتن تو محتضر شدم در این سفر حقیر شدم نیمه جان شدم خسته شدم شکسته شدم مختصر شدم در علقمه اگر که شکسته کمر شدی در کوچه های شام خمیده کمر شدم وقتی که تازیانه به طفل تو می زدند با جان و دل برای تن او سپر شدم بالا سر مزار اباالفضل می روم خیلی پس از شهادت او خون جگر شدم یک حرف می زنم فقط از طول این مسیر من مورد اهانت هر رهگذر شدم محمد حسن بیاتلو http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
کاروان داشت می‌رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد تا کـه چشمِ ستاره هاي‌ کبود ، بـه سرِ قبرِ آفتاب افتاد کاروانی کـه از هزاران دشت ، از سرِ شوق با سر آمده بود بـه مرورِ غمِ خودش کـه رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد دختری سمت علقمه می رفت ، مادری سمت قبرِ کوچکِ خود خواهری بر سرِ مزارِ خودش ، دل بـه دریا زد و بـه آب افتاد گفت: اگر چه کـه بی پر آمده اسـت ، بی پر و بی برادر آمده اسـت چشم واکن کـه خواهر آمده اسـت کـه پس از تو در اضطراب افتاد زینبی کـه اسیرِ مویت بود بینِ خون، گرمِ جستجویت بود دربه در شد ؛ درست ان وقتی کـه بـه مویِ تو پیچ و تاب افتاد بعدِ تو خیمه در حصار آمد از زمین و زمان سوار آمد بـه حرم امرِ بر فرار آمد همه ی ی خیمه در عذاب افتاد پای تاراج بـه خیمه ها وا شد دست هایي پلید پیدا شد سرِ یک گوشواره دعوا شد ، سنگ بر شیشه ی گلاب افتاد تشنگی هاي‌ تو کویرم کرد ، غمِ دوریِ تو اسیرم کرد ماجراهای شام پیرم کرد ، راه در مجلسِ شراب افتاد خیزران را کـه غرق خون دیدم از غرورِ رقیه ترسیدم لرزه بر جانِ بچه هاي‌ تو و بر لبت بوسه بی حساب افتاد در اسیری امیر بودن را ، از نگاه تو خوانده ام یعنی می‌شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد شاعر: محمد بختیاری https://eitaa.com/sobhehoseini