eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷«غدير»، #روز_اكمال_دين و #اتمام_نعمت بود. «غدير»، #برنامهاي_الهي براي حيرت زدايي از اذهان و اعمال امّت، در افقهاي آينده ی تاريخ بود. «غدير»، تداوم خطّ رسالت، در آيينة «امامت» است. 🔷پس... « #عاشورا » با « #امامت » پيوند دارد، و «غدير» با «كربلا» پيوسته است. اگر امّت، «غدير»ها را پاس بدارند، «عاشورا»هاي مظلوميّت و كربلاهاي خون و شهادت پيش نمي آيد و خورشيد #امامت، در محاق #خلافت قرار نميگيرد. 🔷#امّت_بي_امام، رمه ی بي چوپان است و گله ی بي شبان و راه بي علامت و... شب بي چراغ، كشتي بي ناخدا، دشت بي چشمه، و... قنات خشكيده و بي آب !... #رهشناستر از « #مولود_كعبه » كيست؟ و قاطعتر از « #ابوتراب » و پسنديده تر از « #مرتضي » و والاتر از « #علي » كدام است؟
⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️ 🌹 ⭕️ در کلام آیت الله العظمی وحید خراسانی 💠امام زمان (عج) در کنار خانه کعبه 🔷 علیه السلام در کنار تکیه می دهد به دیوار خانه کعبه، خودش را معرفی می کند، است، من به اختصار می گویم، اما شما یک ماه باید فکر کنید: اول کلمه ای که می گوید این است منم ، این یکی؛ منم ، این هم دوم؛ منم ؛ کلمه ی چهارم این است أنا (ص). ما کلمه آخر را بگوییم: مصطفی از تمام عالم وجود، فقط پیغمبر خاتم است، عالم و آدم غربال شده از این غربال، یک گوهر در آمده و آن گوهر است؛ یگانه کسی که در عالم این حرف را می زند اوست، اوست که میگوید از تمام عالمِ وجود، است و من باز مصطفی از محمدم. 💠تکامل عقول و قلوب و نفوس به اعجاز دست امام زمان علیه السلام 🔷دست را میگذارد روی سر هر کسی، به گذاشتن دست، فوری سه اثر پیدا می شود: اثر اول این است که آن شخص می شود، حالا در این دست چیست؟ این دست به کجا متصل است؟ این اثر اول است؛ اثر دوم این است که دست روی سر هر کس که گذاشت او می شود؛ اثر سوم چیست؟ دست روی سر هر کس که گذاشت و از دل او می رود؛ معنای این حدیث را خوب دقت کردید؟ همه ی انبیاء برای چه آمدند؟ برای این آمدند که را بالا ببرند، کنند را به ، بعد تقویت کنند را به . کاری که ۱۲۴ هزار پیغمبر باید در طول زمان بکنند، او به یک دست گذاشتن روی هر سری می کند! هم را به این مرتبه می رساند، هم آن قوت را به می دهد، هم آن را تزکیه می کند. 💠امام عصر (عج) مجمع رموز اسماء و عصاره ائمه علیهم السلام 🔷 (عج) است یا ؟! امام زمان (عج) است یا ؟! امام زمان (عج) است یا حمکتِ حکیم علی الاطلاق؟! امام زمان (عج) است یا علوِّ علیِّ عظیم؟! امام زمان (عج) است یا مقام محمدتِ حمیدِ مجید؟! تمام‌ این‌ در وجود او منعکس است؛ و … آنچه آن پدرهای داشتند در اوست. هیچ این نکته را فکر کردید همه مهدی هستند، اما او شده (عج). همه مهدی هستند، ولی با این که همه حقیقت مهدی هستند، اما (عج) روی اوست! و سرّ این مطلب این است، در این جمله است: «السلام علیک یا خلیفة آبائه المهدیین»؛ ، همه شده‌اند‌ در وجود او! 💠تمام جواهر عالم و کلمات انبیاء علیهم السلام نزد صاحب الزمان (عج) 🔷شما فکر کنید ببینید نزد حضرت موسی (ع) چه بود؛ نزد حضرت عیسی (ع) چه بود؛ وقتی حضرت ابراهیم (ع) به آتش افتاد پیش او چه بود؛ وقتی حضرت نوح (ع) در کشتی سوار شد همراه او چه بود؛ فکر در هر یک از اینها برای اهلش بهت انگیز است. آنچه پیش (ع) بود بود به این کلمات ابراء اکمه می شد، به این کلمات احیاء موتی می شد، به این کلمات نفخ در طیر می شد، به این کلمات قلب و انقلاب طبایع وجود می شد، همه آن کلمات پیش (عج) است، تمام آن کلمات. آن که پیش (ع) بود که یک آیه اش وقتی ظاهر شد: سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ تمام آیات تسع نزد (عج) است. یک تنه هم موسی (ع) است، هم عیسی (ع)، و مهم این است. آنچه پیش ابراهیم (ع) بود هنگام افتادن در آتش، نزد اوست. کسی که همه جواهر عالم نزد او جمع است، آیا می شود وصفش کرد؟ آیا می شود گفت: کیست؟ چیست؟ 💠امام زمان (عج) مظهر تمام اسماء حسنای خدا 🔷در ، آنی که در مستخلَفٌ عنه است باید وجودِ نازلش در باشد، مفهوم خلافت این است، وقتی این نکته را دقت کردید عبارت را ببینید: السلام علیک یا خلیفة الله، این یکی، و خلیفة آبائه المهدیین… معنی این دو کلمه چیست؟ یعنی آنچه «اسماء حسنی» خداست... «اسماء حسنی» خدا هزار اسم است، همه تان درس خوانده اید، «الله» مستجمع جمیع «اسماء حسنی» خداست. کسی که اطلاق بشود بر او باید وجود او مظهر تمام «اسماء حسنی» خدا باشد و الا محال است بشود . منبع: حوزه نت به نقل از سایت آیت الله العظمی وحید خراسانی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️کدام یک از آیات قرآن به «آيه حكمت» معروف است و در شأن چه كسی نازل شده است؟ 🔹در آيه ۲۶۹ سوره «بقره» مى خوانيم: «يُؤتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كثيراً؛ خداوند و را به هركس بخواهد [و شايسته باشد] مى دهد و به هر كس دانش داده شود خير فراوانى داده شده است». حاكم حسكانى در «شواهد التنزيل» از ربيع بن خيثم نقل مى كند كه نام (عليه السلام) را نزد او بردند، گفت: «لَمْ اَرِهِم يَجِدُونَ عَلَيْهِ فى حُكْمِهِ وَ اللهُ تَعالى يَقُول وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كَثيراَ؛ نديدم كسى از مردم بتواند ايرادى بر حكم و داورى آن حضرت بگيرد و خداوند متعال مى گويد كسى كه دانشى به او داده شده است خير فراوانى به او داده شده است». [۱] 🔹در همان كتاب چند حديث ديگر به همين معنى يا نزديك به آن نقل شده است. در ضمن از ابن عباس نيز نقل مى كند كه (ص) فرمود: «مَن اَرادَ اَن يَنْظُرَ اِلى اِبْراهِيْمَ فى حِلْمِهِ وَ اِلى نُوْحِ فى حِكْمَتِهِ وَ اِلى يُوسُفَ فى اِجْتِماعِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلىِّ بْنِ اَبى طالِب؛ كسى كه مى خواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در حكمتش، و به يوسف در مردم داريش بنگرد؛ نگاه به (ع) كند». [۲] 🔹و در جاى ديگر از ابى العمراء نقل مى كند كه: ما نزد پيامبر (ص) بوديم، (ع) به سوى ما آمد، رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَنْظُرَ اِلى آدَمَ فى عِلْمِهِ وَ نُوح فى فَهْمِهِ وَ اِبْراهيمَ فى خُلَّتِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلِىِّ بْن اَبيطالب؛ كسى كه خشنود مى شود كه به آدم (ع) در علمش نگاه كند و به نوح (ع) در فهمش و به ابراهيم در مقام خليل اللّهی اش پس نگاه به (ع) كند [كه همه اين صفات در او جمع است]». [۳] و نيز از عبدالله بن عباس نقل مى كند كه نزد رسول خدا (ص) بودم، درباره (ع) از او سؤال شد فرمود: «قُسِّمتِ الْحِكْمَةُ عَشَرَةِ اَجْزاءَ فَاُعْطِىَ عَلى تِسْعَةُ اَجْزاءَ وَ اُعْطِىَ النّاسُ جُزْءً واحِداً؛ و به ده قسمت تقسيم شده، نه قسمت آن به (ع) داده شده و يك قسمت آن به همه مردم». [۴] 🔹اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه در امت اسلامى بعد از (ص) كسى در علم‌ و دانش و حكمت، به پاى (ع) نمى رسد، و از آنجا كه مهم‌ترين ركن امامت، علم و حكمت است، لايق ترين فرد براى و بعد از پيامبر گرامى اسلام (ص) او بوده است. در صحيح ترمذى نيز آمده است كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: «اَنَا دارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِىٌّ بابُها؛ من خانه دانشم و (ع) درب آن خانه است». [۵] مسلّم است كه هر كسى بخواهد وارد خانه اى شود بايد از در وارد گردد، همانگونه كه قرآن مجيد نيز دستور داده است: «وَ أتُوا الْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها؛ و از در خانه ها وارد شويد». [بقره، ۱۸۹] بنابراين هر كس مى خواهد به خزائن علم و دانش پيامبر اسلام (ص) راه يابد، بايد از (ع) آغاز كند و كليد اين گنجينه را از او بطلبد. پی نوشت‌ها؛ [۱] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حسكانى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چ اول، ج ‏۱، ص ۱۳۸، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۵۰ [۲] همان، ص ۱۳۷، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۷ [۳] همان، ص ۱۰۰، [سوره بقره، آيه ۳۱]، ح ۱۱۶ [۴] همان، ص ۱۳۵، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۶ [۵] الجامع الصحيح سنن الترمذي، محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذی السلمی، دار إحياء التراث العربی، بی تا، ج ۵، ص ۶۳۷، كتاب المناقب، باب مناقب على بن ابيطالب، ح ۳۷۲۳ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، چ ششم، ج ۹، ص ۲۷۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️با توجه به آیه ۵۵ سوره نور قرآن آینده جهان را چگونه ترسیم می‌کند؟ 🔹در ، آیات متعدّدى است که را میدهد، و ما از میان این آیات تنها به یک آیه قناعت میکنیم؛ در «سوره نور، آیه ۵۵» میخوانیم: «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم؛ خداوند به کسانى از شما که آورده اند و انجام میدهند، وعده روى زمین داده، همانگونه که افرادى را که قبل از شما بودند و ایمان و عمل صالح داشتند و خلافت داشتند». 🔹این آیه بخوبى نشان میدهد که سرانجام، روى زمین از دست و زمامداران ستمگر بیرون خواهد آمد و بر سراسر زمین خواهند نمود. در دنباله همین آیه علاوه بر وعده فوق، ، نیز داده شده است؛ تمکین دین و «حکومت الله» در دلها «و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم». مبدّل شدن هرگونه به «و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً». و ریشه کن شدن از سراسر زمین «یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا». 🔹(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «این گروه به خدا سوگند همان هستند، خداوند بوسیله مردى‌ از خاندان‌ ما این موضوع را تحقّق میبخشد و او این امّت است». [۱] احادیث در زمینه اینکه توأم با و بوسیله فردى از خاندان پیامبر(ص) به نام (عج) تحقّق مى یابد در منابع حدیث شیعه و اهل سنّت بقدرى زیادست که از حدّ «تواتر» نیز میگذرد؛ و احادیث در زمینه اینکه او و جانشین پیامبر و نهمین فرزند امام حسین(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکرى(ع) است در منابع شیعه نیز متواتر است. 🔹در قسمت اوّل یعنى متواتر بودن احادیث ظهور (عج) از نظر منابع اهل سنّت همینقدر کافیست که دانشمندان اهل سنّت صریحاً در کتابهایشان از آن یاد کرده اند، تا آنجا که در رساله اى که از طرف «رابطة العالم اسلامى»، از بزرگترین مراکز دینى اهل حجاز، اخیراً انتشاریافته چنین ميخوانيم: «او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است که پیامبر(ص) در احادیث صحاح از آن خبرداد، و احادیث از بسیارى از صحابه از نقل شده است». 🔹سپس بعداز ذکر نام «۲۰نفر از صحابه» که (عج) را از پیامبر(ص) نقل کرده اند، چنین ادامه میدهد: «غیراز آنها نیز گروه بسیار دیگرى احادیث را نقل کرده اند... بعضى از دانشمندان‌ کتب خاصّى پیرامون اخبار (عج) نوشته اند از جمله ابونعیم اصفهانى، ابن حجرهیثمى و شوکانى و ادریس مغربى و ابوالعبّاس ابن عبدالمؤمن هستند». سپس مى افزاید: «گروهى از بزرگان گذشته و امروز از علماى اهل سنّت تصریح به متواتر بودن اخبار کرده اند». 🔹سپس بعدازذکر نام گروهى ازآنان گفتار خودرا بااین عبارت پایان میدهد: «جمعى از حفاظ و محدثین صریحاً گفته اند که احادیث مهدى هم از نوع حدیث صحیح است و هم از نوع حدیث حسن و مجموع آن قطعاً متواتر است و اعتقاد به واجب میباشد و این از عقاید مسلّم اهل سنّت و جماعت است و هیچکس جز افراد جاهل و بدعت‌گذار آنرا انکار نمیکند!» همین اندازه کافيست که بدانیم صدها حدیث دراین زمینه از راویان مختلف از پیامبر(ص) و ائمه هدى(ع) نقل شده، بطورى که از حدّ تواتر گذشته و نزد شیعه از ضروریات مذهب گردیده است، 🔹که احدى نمیتوانددر میان اهل مذهب وارد شود و از اعتقاد آنها بر (عج) و بسیارى از ویژگیهاى او و و چگونگى حکومت و برنامه هاى مختلف او، با خبر نگردد. علماى بزرگ شیعه از قرون نخستین تا به امروز کتابهاى متعدّدى در این زمینه نگاشته و احادیث را درآن جمع آورى کرده اند. بعنوان نمونه در اینجا به دو حدیث اشاره میشود؛ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «اگر از احوالات عمرجهان جز یکروز باقى نماند، خداوند آنرا طولانى میکند تا مردى از خاندان مرا مبعوث کند که زمین را پر از و داد کند، آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد».[۲] 🔹در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) ميخوانيم: «هنگامى که (عج) قیام کند، حکومت را براساس عدالت قرارمیدهد، ظلم و جور در دوران او برچیده میشود، جاده ها در پرتو وجودش امن و امان ميگردد، زمین برکاتش راخارج میسازد، و هر حقّى به صاحبش میرسد، درمیان مردم همانند داوود و محمد(ص) داورى کند، در این هنگام زمین گنجهاى خودرا آشکار میسازد و برکات خود را ظاهرمیکند و کسى مستحقّى را براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمی‌یابد، زیرا همه مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد...». [۳] میدانیم درعصر غیبت (عج) تداوم خط امامت و ولایت به وسیله نواب عام آنحضرت یعنی علما و فقها صورت میگیرد. •مآخذ در منبع موجود است منبع: وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️دو مرحله لازم در اعتقاد به امامت ائمه علیهم‌ السلام 🔹مرتبه اول در اعتقاد به علیهم‌ السلام، به و علیهم‌ السلام و سفارش صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم به آنها به نام‌هایشان و نام پدران بزرگوارشان، و ایشان است. 🔹مرحله بعد، به از آنان است، نه اینکه بخوانیم و آنها و آنان را قبول نداشته باشیم، بلکه باید بدانیم که را به ترتیب دستور آنها باید انجام دهیم. این بر اصل مقدم است؛ زیرا فاسق‌ تارک‌ الصلاة (نه کافر) اگر در علیهم‌ السلام باشد، در راه نجات است؛ 🔹برعکس کسی که به آنها نداشته باشد و از انحراف داشته باشد، است، اگر چه بخواند، چون خراب است. وای بر کسانی که به خدا هستند، اما او را نمی‌شناسند! 📕در محضر بهجت، ج۱، ص۵۷ منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از منظر امام علی (علیه السلام) حمایت از مظلوم چه جایگاهی دارد؟ (بخش اول) 🔹این مسأله که باید مدافع و یار و یاور آنها باشد و در برابر هجوم از آنان حمایت و دفاع کند، در عبارات متعددى از منعکس است که یک نمونه روشن آن «خطبه شقشقیه» است که در پایان آن، (علیه السلام) با صراحت مى فرماید: «لَو لا حُضورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ، و ما أخَذَ اللهُ عَلى العُلَماءِ ألاّ يُقارُّوا عَلى كَظَّةِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَيتُ حَبلَها عَلى غارِبِها» (اگر نبود گرد آمدن آن جمعيت انبوه و اين كه با وجود يار و ياور، حجّت تمام است و اگر نبود كه خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه در برابر سيرىِ و گرسنگىِ آرام ننشينند و بدان رضايت ندهند، هر آينه مهار شتر را بر پشت آن مى انداختم). 🔹در آخرین وصایا در بستر شهادت نیز به فرزندانش تأکید مى کند که همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشند، «کُونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوناً». [۱] (عليه السلام) در نامه ۵۳ خود به مالک اشتر صریحاً توصیه مى کند که بخشى از وقت خود را در اختیار بگذار و، درهاى دارالاماره را بگشاى و پاسبانان را کنار بزن، تا آزادانه با تو تماس بگیرند و نیازها و خود را بى واسطه با تو در میان بگذارند. 🔹سپس مى افزاید: این به خاطر آن است که از (صلى الله علیه و آله) بارها این سخن را شنیدم که مى فرمود: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لا یُؤخَذُ لِلضَّعیفِ فیهِا حَقُّهُ مِنَ الْقَوىِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع» [۲] (امّتى که حقّ را از با صراحت نگیرد، هرگز پاک نمى شود و روى را نمى بیند). سراسر زندگى (علیه السلام) و حوادث جالبى که در حیات آن حضرت واقع شد، نشان مى دهد که در نیز همیشه به این اصل اساسى وفادار بود و لحظه اى در انجام دادن آن کوتاهى نفرمود. 🔹در خطبه دیگرى از همین معنا با تعبیر داغ و پرجوش دیگرى آمده است مى فرماید: «وَ أیَمُ اللهِ! لاَُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظالِمِه وَ لاََقُودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِه حَتّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ کانَ کارِهاً» [۳] (به خدا سوگند! داد را از مى گیرم و افسار را مى کشم تا وى را به آبشخور حق وارد سازم، هر چند کراهت داشته باشد). اساساً این یک است که در بر آن تأکید شده است و با صراحت، به دستور مى دهد که براى نجات به پا خیزند و حتى اگر لازم باشد، دست به اسلحه ببرند و با پیکار کنند. 🔹و مى فرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقِاتِلُونَ فى سَبیلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِالْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَریَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً» [۴] (چرا در راه خدا و [در راه] مردان و زنان و کودکانى که [به دست ستمگران] شده اند نمى کنید؟! همان افراد [ستمدیده اى] که مى گویند: پروردگارا! ما را از این شهر [مکّه] ـ که اهلش ـ بیرون ببر! و از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود یار و یاورى براى ما تعیین فرما). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] نهج البلاغه، نامه ۴۷ [۲] نهج البلاغه، نامه ۵۳، فرمان به مالک اشتر. [۳] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶ [۴] سوره نساء، آیه ۷۵ 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۹۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️طبق روایات و تفاسیر اهل سنت آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» درباره چه کسی نازل شده است؟ 🔹در «آيه ۹۶ سوره مريم» آمده است: «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» (به يقين كسانى كه آورده و انجام داده اند به زودى خداوند رحمان محبتى براى آنان [در دلها] قرار میدهد». اين آيه به خوبى دلالت دارد كه و سرچشمه در ميان توده هاى مردم است. آرى ايمان و عمل صالح جاذبه عجيبى دارد كه دلها را همچون آهن ربا به سوى خود جذب میكند، حتّى افراد ناپاك و آلوده نيز از پاكان و صالحان لذّت مى‌برند. 🔹در تفسير اين آيه شريفه روايات زيادى در منابع معروف اهل سنّت به وسيله راويان متعدد از شخص (ص) نقل شده كه اين آيه درباره (ع) است. البته بارها گفته ايم كه نزول آيه در شأن كسى به معنى آن است كه مصداق اتمّ و اكمل آن آيه، او است و منافاتى با گستردگى مفهوم آيه ندارد. در اينجا به سراغ منابع اسلامى ميرويم و گوشه هايى از اين روايات را مورد بررسى قرار میدهیم: 🔹در «شواهد التنزيل» روايات متعددى از براء بن عازب و ابورافع و جابربن عبدالله انصارى و ابن عباس و ابوسعيد خدرى و محمدبن حنفيه با طرق مختلف نقل ميكند كه اين آيه درباره (ع) است كه خداوند او را در دل هر فرد با ايمانى جاى داده است. در حديثى از ابوسعيد خدرى آمده است كه (ص) به (ع) فرمود: «اى ابوالحسن! بگو خداوندا! براى من نزد خودت عهد و پيمانى (اين تعبير اشاره به آيه ۸۷ همين سوره است كه در مسأله شفاعت میگويد: «آنها مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند عهد و پيمانى دارد») قرار ده و محبت مرا در دل هاى مؤمنان بيفكن». 🔹در اين هنگام آيه «اِنَّ الَّذيْنَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمانُ وُدّاً» نازل شد، سپس افزود: «به همين جهت فرد با ايمانى را ملاقات نمى كنيم مگر اينكه در دل او محبت (ع) است». [۲] در حديث ديگرى از جابربن عبدالله همين معنى با تفاوت بسيار كمى ديده مى شود. [۳] و نیز همين مضمون از براء بن عازب از (ص) نقل شده است. [۴] و همين معنى از محمدبن حنفيه (به چند طريق) نقل شده با اين تفاوت كه در اين روايات محبت ذرّيه و (عليهم السلام) نيز در كنار محبّت او قرار گرفته است. [۵] 🔹در اين كتاب بطور كلى حدود ۲۰ روايت كه همگى اين معنا را تعقيب ميكند به طرق گوناگون آمده است. سيوطى در «الدّرالمنثور» نيز با طرق مختلف خود اين حديث را از براء بن عازب و از ابن عباس نقل كرده است. [۶] زمخشرى در «تفسير كشّاف» اين روايت را در ذيل آيه شريفه نقل كرده است كه (ص) به (ع) فرمود: از خداوند بخواه كه در نزد خودش و پيمانى براى تو [جهت شفاعت] قرار دهد و براى تو در سينه مؤمنان مودّت و بيفكند و در اينجا بود كه آيه فوق نازل شد». [۷] عين همين مضمون را قرطبى مفسّر معروف در تفسيرش و همچنين زمخشری در كشّاف - بدون اینکه ايرادى بگیرد - آورده است. [۸] 🔹از شخصيتهاى معروفى كه اين حديث را در ذيل آيه نقل كرده اند عبارتند از: سبط ابن جوزى در «تذكره» [۹] و محب الدين طبرى در «ذخائر العقبى» [۱۰] و ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمّه» [۱۱] و هيثمى در «الصواعق» [۱۲] و ابن صبان در «اصعاف الراغبين» [۱۳] كه نام آنها در كتب مبسوط در مورد و آمده است. تنها كسى كه در ميان مفسران معروف موضع منفى در مقابل اين حديث گرفته است، آلوسى در روح المعانى است كه مطابق معمول حديث را نقل ميكند سپس سعى ميكند آنرا كمرنگ يا بى رنگ سازد. او بعد از آنكه حديث بالا را از براء بن عازب نقل ميكند و با حديث محمد بن حنفيه تأييد مى نمايد، ميگويد: معيار در تفسير آيه، عموم لفظ است نه خصوص سبب نزول. [۱۴] 🔹بارها گفته ايم و بار ديگر هم میگویيم: هيچكس نمیگوید شأن نزول، مفهوم گسترده آيات را محدود میسازد، بلكه «شأن نزول»، مصداق اتم و اكمل آيه است. به تعبير ديگر: آنچه در اين روايات درباره (ع) آمده و اينكه او را خداوند در دلهاى جميع قرار داده درباره هيچيك از امت رسول الله(ص) ديده نمیشود و اين بسيار والاست براى امیرالمومنین (ع) كه احدى با او در اين برابرى ندارد. آيا چنين كسى كه خداوند قلوب تمام مؤمنان را آكنده از مودّت و محبّت او ساخته از همه شايسته تر براى منصب الهى و پيامبر(ص) نيست؟ • مآخذ در منبع موجود است. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، چ۶، ج۹، ص۳۶۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بر اساس منابع تاريخی امام رضا (علیه السلام) چه عكس العملی در مقابل پيشنهاد ولایت عهدی از خود نشان دادند؟ (بخش دوم) 🔹زمانی که تلاش (عليه السلام) برای نیامدن و نپذیرفتن سودی نبخشید، حضرت در پی ‌آن شد تا از این مسأله در جهت اهداف‌ سیاسی‌ خویش بهره ببرد. در این باره نکته مهم آن بود که (عليه السلام) این اقدام را، به عنوان اقدامی در شناخت ، در امر نشان دهد. آگاهیم که تا آن زمان چنین حقّی را برای علویان نپذیرفته بودند. این اقدام به خوبی می‌ توانست «بُطلان اقدامات خلفای پیشین» را در خلاف این جهت، اعم از اموی و عبّاسی نشان دهد؛ 🔹و لذا امام (عليه السلام) فرمود:  «اَلْحَمْدُلِله الَّذِی حَفِظَ مِنَّا مَا ضَيَّعَ‏ النَّاسُ‏ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْكُفْرِ ثَمَانِينَ عَاماً وَ كُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِي الْكَذِبِ عَلَيْنَا وَ اللَّهُ يَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ ذِكْرَنَا وَ يُبَيِّنَ فَضْلَنَا» (سپاس خدای را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالای چوب‌ های کفر ما را لعن و نفرین کردند، ما را کتمان نمودند و دارایی‌ هایی در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندی یاد ما و آشکار شدن ما را نخواست». [۱] 🔹در نخستین جلسه‌ ای که به منظور معرفی امام (عليه السلام) به عنوان برپا گردید، آن حضرت همین تعبیر را به شکل مختصری بیان داشت: «إِنَّ عَلَيْكُمْ حَقّاً بِرَسُولِ اللهِ وَ لَكُمْ‏ عَلَيْنَا حَقٌ‏ بِهِ،‏ فَإِذَا أَدَّيْتُمْ‏ إِلَيْنَا ذَلِكَ‏ وَجَبَ‏ عَلَيْنَا الْحَقُ‏ لَكُم‏» [۲] (به خاطر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) ما حقّی بر گردن شما و شما حقّی بر گردن ما دارید، پس اگر شما حق ما را به ما ادا کنید ما نیز حق شما را می‌ دهیم). آنچه جالب‌تر از این موارد به نظر می‌ رسد، استدلالی است که (عليه السلام) در برابر ، پیش از پذیرش پیشنهاد بدان تمسّک جست، و او را تلویحاً و به گونه‌ ای خاص در بن بست قرار داد، آنگونه که مجبور شود یا از اساس منکر حقّ خلافت برای خود و پدرانش شود و یا دست از سر حضرت بر دارد. 🔹 (عليه السلام) در برابر او فرمود: «إِنْ‏ كَانَتْ‏ هَذِهِ‏ الْخِلَافَةُ لَكَ‏ وَ الله جَعَلَهَا لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أَنْ تَخْلَعَ لِبَاساً أَلْبَسَكَ الله وَ تَجْعَلَهُ لِغَيْرِكَ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِلَافَةُ لَيْسَتْ لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مَا لَيْسَ لَك‏» [۳] (اگر این از آن تو است و خدا آن را برای تو قرار داده است، در این صورت، جایز نیست لباسی را که خدا به تو پوشانده از خود خلع کرده و در اختیار دیگری قرار دهی، و اگر از آن تو نیست در این صورت جایز نیست آنچه را که از آن تو نیست به دیگران ببخشی». 🔹همچنین (عليه السلام) برای خنثی کردن سیاست در بهره‌گیری از ولایتعهدی او، در مقام پاسخ از این [سؤال] که چرا را پذیرفتی؟ فرمود: به همان دلیلی که جدّم داخل شوری گردید. [۴] و نیز فرمود: «قَدْ عَلِمَ‏ الله كَرَاهَتِي‏ لِذَلِكَ‏ فَلَمَّا خُيِّرْتُ‏ بَيْنَ‏ قَبُولِ‏ ذَلِكَ‏ وَ بَيْنَ الْقَتْل اِخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَی الْقَتْلِ» [۵] (خدا می‌ داند که من از قبول این امر داشتم، ولی وقتی در وضعی قرار گرفتم که میان قبول یا یکی را می‌ بایست اختیار کنم، به ناچار پذیرش ولایت عهدی را بر کشته شدن ترجیح دادم». ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱] عیون اخبار الرضا، نشر اعلمی، ج ۲، ص ۱۶۲. [۲] مقاتل الطالبیین، الاصفهانی، ص ۳۷۵. [۳] عیون اخبار الرضا، همان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۹. [۴] عیون اخبار الرضا، همان، ج ۲، ص ۱۴۰.،[۵] همان، ص ۱۳۹ 📕حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، چ ۶، ص ۴۳۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بر اساس منابع تاريخی امام رضا (عليه السلام) چه عكس العملی در مقابل پيشنهاد ولایت عهدی از خود نشان دادند؟ (بخش سوم و پایانی) 🔹به هر حال (عليه السلام) را به پذیرش مجبور کردند و امام (عليه السلام) هم در برابر کوشید، تا مانع از آن شود که به اهدافش برسد. در خطبه‌ ای که آن حضرت پس از تثبیت ولایت‌ عهدی خواندند، به نکات مهمی اشاره شده است. از جمله آن که فرمودند: «امیر [یعنی مأمون] که خدا او را در رفتن راه راست کمک کند و در استقامت امرش توفیق دهد، آنچه از ما را که دیگران انکار کرده بودند، به رسمیّت شناخت. او ریاست کل و خلافت را برای من واگذاشت، اگر بعد از او زنده ماندم». [۱] 🔹گرفتن اعتراف از بر این که « حقّ (علیهم السلام) است»، جزو نکات اساسی این مسأله بود که حضرت آن را دنبال می‌کرد؛ زیرا بر عکس آنچه می‌خواست (عليه السلام) را به تأیید خلافت خود وادارد، خود مجبور شده بود (علیهم السلام) را تأیید کند. این تعبیر هم که اگر من بعد از او بمانم، با توجه به اینکه سن امام قریب بیست سال بیش از مأمون بود، نشان می‌داد که (عليه السلام) بر آن است تا نیت ناخالص را آشکار کند. 🔹افزون بر آنچه گذشت (عليه السلام) شرط کرد تا در صورت پذیرش ، هیچ‌گونه مداخله‌ ای در امور سیاسی و جاری نداشته باشد: «وَ أَنَا أَقْبَلُ‏ ذَلِكَ‏ عَلَى‏ أَنِّي‏ لَا أُوَلِّي‏ أَحَداً وَ لَا أَعْزِلُ‏ أَحَداً وَ لَا أَنْقُضُ رَسْماً وَ لَا سُنَّةً وَ أَكُونُ فِي الْأَمْرِ مِنْ بَعِيدٍ مُشِيراً» [۲] (من این امر را می‌ پذیرم، با این شرط که کسی را به کاری نگمارم، کسی را از مقامش عزل نکنم، رسم و روشی را نقض نکنم و فقط از دور، مورد مشورت قرار گیرم). 🔹این شرط نشان می‌دهد که (عليه السلام) نمی‌ خواست مسئولیت وضع موجود و کارهایی را که از طرف حکومت اعمال می‌ شود به عهده بگیرد، و کسانی گمان کنند که آن حضرت نظارت و یا دخالتی در امور دارد، در این صورت طبعاً کسی او را متهم نمی‌ کرد؛ زیرا مسائلی که در کشور مطرح شده و دستوراتی که به مرحله اجرا در می‌ آمد، به پای خود گذاشته می‌ شد و این امتیاز بزرگی بود که (عليه السلام) موفق شد از گرفته، و بدین ترتیب مانع از آن شود که به خاطر حضورش در تشکیلات، بدنامی برای خود فراهم کند. از این رو خود می‌ فرمود: «أَنِّي مَا دَخَلْتُ‏ فِي‏ هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا دُخُولَ‏ خَارِجٍ مِنْه» [۳] (من در این موقع داخل نشدم، مگر مانند داخل شدن کسی که از آن خارج است). 🔹واقعیت این است که (عليه السلام) نمی‌ توانست وضعیت ناهنجاری را که محصول نزدیک به دو قرن انحراف بود، بپذیرد. وقتی «محمّد بن ابی عباد» با لحن اعتراض‌ آمیزی به آن حضرت گفت: چرا مسئولیت ولایتعهدی را نپذیرفته و از موقعیت استفاده نمی‌ کنید (تا به ما هم نفعی برسد؟) امام فرمود: اگر این کار به دست من بود و تو نیز همین موقعیت را نزد من داشتی، حقوق تو از بیت المال برابر حقوق مردم عادی می‌ شد. «مَا كَانَتْ‏ نَفَقَتُكَ‏ إِلَّا فِي‏ كُمِّكَ وَ كُنْتَ‏ كَوَاحِدٍ مِنَ‏ النَّاسِ». [۴]  🔹در اصل پذیرش بر جامعه‌ ای که قادر نیست و قابل هم نیست که رهبریِ‌ چنین‌ امامی را که تشیع مذهبی است بپذیرد، نوعی کار عبث و بیهوده بوده و جز مانعی بر سر راه سیاست‌ های اصولی‌ تری که (عليهم السلام) در پیش گرفته بودند، نمی‌ توانست باشد. پی‌نوشت‌ها: [۱] عیون اخبار الرضا، نشر اعلمی، ج ۲، ص ۱۴۶ [۲] همان، ص ۱۴۸؛ الکافی، ج ۱، ص ۴۸۷ [۳] عیون اخبار الرضا، همان، ج ۲، ص ۱۳۸ [۴] همان، ص ۹۰ 📕حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، چ ۶، ص ۴۳۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مرحوم شیخ صدوق در مورد مناظرات امام رضا (علیه السّلام) و انگیزه مأمون در این کار چه می گوید؟ 🔹محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله علیه) در مورد مناظرات (علیه السلام) و انگیزه در این کار می گويد: « از ميان متكلمان فِرَق مختلف و پيروان مكاتب ضلال، هر كس را كه مى شنيد قدرتی در بحث دارد، دعوت مى كرد تا (علیه السلام) را در تنگنای استدلال قرار دهد، و اين به سبب بود كه نسبت به و دانش او داشت، امّا ـ به عكس ـ هر كس با (عليه السلام) وارد مناظره می شد، به مقام والای او در اعتراف می كرد و در برابر او خاضع می شد؛ 🔹چرا كه اراده كرده نور خود را كامل كند و را برتری بخشد و خود را يارى دهد، همان گونه كه در وعده فرموده است: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ» [۱] (ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و [در آخرت] روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم). بايد بر اين گفتار مرحوم صدوق افزود كه اگر چه می خواست با اين برنامه از موقعيت (عليه السلام) بكاهد، لکن بدون آن كه خود توجه داشته باشد، سه خدمت بزرگ به اسلام و مقام والای آن حضرت انجام داد: 1⃣به دليل جاذبه دربار خلافت (بيم و ترسی كه مردم داشتند از يكسو و جوايز كلان مأمون از سوی ديگر)، معروف‌ ترين و فعال ترين دانشمندان مذاهب و فرقه ها به آنجا راه می يافتند و جلسات مناظره ای كه با هيچ قيمت امكان تشكيل آن در خارج از دربار نبود، برپا می كردند. اين جلسات به (عليه السلام) مجال بسيار خوبی برای ادای رسالت بزرگ خويش در ، و بستن راه بر مخالفان در آن شرايط حساس تاريخ اسلام مى داد، كه اين، يكی از بزرگترين آثار غير منتظره ولايت عهدی تحميلی مأمون بر (عليه السلام) بود. 2⃣ (عليهم السلام) و سرّ وجود و بر حق پيامبر (صلی الله علیه و آله) در اين دودمان آشكار می گشت؛ مخصوصاً كه از دور مطالبی شنيده و ناديده عاشق شده بودند، اين حقيقت را از نزديك مى ديدند، و پيمان مودت و ارادت خويش را راسخ تر مى ساختند، و اين امر ضربات سنگين تری بر پايه های وارد می كرد. 3⃣سرانجام، روزی فرا می رسيد كه می بايست از زير سلطه جباران به درآيد، ولی بايد پايان گرفتن حكومت مركزی خلفا، مساوی با برچيده شدن از اين منطقه و ساير مناطق اسلامی نباشد. خوشبختانه عوامل مختلفی، از جمله جلسات عظيم و دربار مأمون، تفكيك را از آن چه خلفا مدعی و مدافع آن بودند، ميسر ساخت و اين نكته مهمى بود. بنابراين، در كنار توطئه های سياسی دربار ، مسائل مهم ديگرى تحقق يافت كه مأمون و ديگر خلفای عباسی از آن بی‌خبر بودند و به آن تعلق گرفته بود. پی نوشت: [۱] سوره غافر، آیه ۵۱؛ عيون أخبار الرضا (ع)‏، ابن بابويه، محقق، لاجوردی، مهدی، نشر جهان‏، چاپ اول‏، ج ‏۱، ص ۱۷۹، باب (فی ذكر مجلس الرضا مع سليمان المروزی متكلم خراسان عند المأمون فى التوحيد). 📕مناظرات تاريخى امام رضا(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، بنياد پژوهشهاى اسلامى‏ آستان قدس رضوى، ‏چ دوم‏، ص ۷۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (علیه السلام)، «خليفه» و «امام» چه شرایطی بايد داشته باشد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۷۳ «نهج البلاغه» به سراغ شرايط و برای مردم مى رود و آن را عمدتاً در دو چيز خلاصه مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْاَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فِيهِ». (اى مردم، سزاوارترين كس براى ، تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست). در حقيقت، (عليه السلام) به «دو ركن اساسى» كه يكى دارد و ديگر اشاره كرده است؛ از نظر بايد از همه باشد و از نظر عملى در امر از همه . 🔹بسيارند كسانى كه عالم‌اند، ولى نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهند، اداره صحيح امكان پذير نيست. نيز همين موضوع را در داستان بنى اسرائيل بيان فرموده است؛ آنجا كه پيامبر را به عنوان و فرماندهى آنها برگزيد، و ايشان اعتراض كردند كه ما سزاوارتريم، چرا كه ثروتمندانِ قوى ترى داريم. او در پاسخ اعتراض‌ شان گفت: از همه شايسته تر است، چرا كه خدا سهم بيشترى از و به او داده «إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ». [۱] 🔹روشن است كه (عليه السلام) با بيان اين مطلب مى خواهد را نسبت به همه براى تصدّى امر اثبات كند؛ زيرا همگان مى دانستند او از همه به اصول و فروع اسلام و از همه در امر و مبارزه با و پايدارتر است. 🔹جالب اينكه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» به اينجا كه مى رسد بر خلاف جمعى كه وجدان را زير پا مى گذارند و برترى (عليه السلام) را در جنبه هاى علم يا مديريت انكار مى كنند، مى گويد: «قبول داريم كه او در اين دو جهت از همه تواناتر بود و براى خلافت از همه شايسته تر؛ ولى اين دليل بر نفى خلافت ديگران نمى شود؛ چرا كه گاه مى توان تقديم مفضول بر فاضل كرد و شايسته تر را كنار گذاشت و به سراغ شايسته رفت!». [۲] 🔹آرى، اين منطق كسانى است كه را به رسميت نشناسند و ترجيح مرجوح را بر راجح قبيح نشمرند؛ حال آنكه قبح و زشتى آن بر همه روشن است؛ ولى هاى كور و كر، گاه مانع از پذيرش مى شود. (عليه السلام) در ادامه فرمایش خود در خطبه مذکور مى افزايد: «فِإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ، فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ» ([هنگامى كه چنين فردى برگزيده شد] هرگاه به آشوب و فتنه انگيزى برخيزد از او خواسته مى شود كه به سوى باز گردد و اگر امتناع ورزد با او نبرد مى شود [تا حقّ را بپذيرد]). 🔹 نيز مى فرمايد: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ» [۳] (هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد). پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره بقره، آيه ۲۴۷ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، کتابخانه آية الله مرعشی نجفی، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ۱، ج۹، ص۳۲۸ [۳] سوره حجرات، آيه ۹ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۶، ص ۵۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel