eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️☄☀️☄☀️☄☀️☄☀️ ☄ ⭕️آثار بی‌تقوايی در زندگی اجتماعی (بخش چهارم و پایانی) 🔶درباره و آثار و پيامدهای آن، بسيار گفته و نوشته شده است، ولی درباره و تاثير آن‌ در زندگی، كمتر تحليلی ارائه شده است. مسلماً بررسی و تحليل آن ميتواند راهگشای خوبی در زمينه بازسازی هنجارهای اجتماعی و جامعه پذيری باشد. نويسنده در اين مطلب با بررسی آيات قرآنی، نگاهی گذرا به در زندگی اجتماعی دارد. 🔷 در حوزه سیاسی نیز شخص و دولت را به‌ سوی‌ استكبار ميكشاند و زمينه ظلم و ستم فراگير را فراهم می‌آورد. از اين‌رو خداوند درباره رفتارهای فرعون به وی اشاره ميكند، كه عامل مهم در ظلم‌ كردن به جامعه يهوديان بود. [شعراء، ۱۰ و ۱۱] رفتارهای هنجار شكنانه‌ای چون را هم می‌بايست در افراد جست. قرآن به اين مسئله در آيه ۲۷ سوره مائده اشاره ميكند؛ زيرا در يك نمونه چون قتل هابيل، بی‌تقوايی قابيل موجب شد تا وی نسبت به هابيل حسادت ورزد و زمينه برای قتل برادر در او فراهم شود. 💠تقوا، مهاركننده هواهای نفسانی 🔷 ، لباسی است كه آدمی را از هرگونه عيب و نقصی ميپوشاند؛ زيرا شهوت و هواهای نفسانی، آدمی را به سوی بسياری از ناهنجاريها ميكشاند. موجب ميشود تا شهوت و هواهای نفسانی مهار شود و در حفاظ قرار گيرد و انسان را نيز از گناه و انجام كارهای زشت و پليد نگه دارد. [اعراف، ۲۶] بسياری از انسانها به سبب بيجا و اعتماد به نفس بالا به خود، را در خويش افزايش ميدهد و در مسير گام برميدارند. [بقره، ۲۰۶] 💠سخن آخر 🔷مواردی که در طی این بخش و بخش‌های قبلی این نوشتار بدان ها پرداخته شد، نمونه‌هايی از پيامدهای اجتماعی در هر جامعه‌ای است، بنابراين مسئولان‌ و اوليای‌ امور برای اينكه جامعه‌ای دارای باشد، بايد بر به عنوان ، قانونگرايی و رفتارهای هنجاری تأكيد كنند. هرگونه بی‌توجهی به اين بنياد، ميتواند آثار زيانباری به دنبال داشته باشد، كه عذابهای الهی و مكر خداوند از جمله آنهاست. باشد که با تقويت و در افراد، شهروندانی پاك و سالم و جامعه قرآنی داشته باشيم؛ ان شاء الله تعالی. نويسنده: سلمان عزيزی منبع: فارس @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دیدگاه آیات و روایات درباره «ثروت» 🔸در این مطلب به بررسی کسب و از نظر و می پردازیم. 🔹در به دو گونه از یاد شده، در برخی از آیات قرآن از مال و  به گونه های مختلف ستایش شده همچون: ؛ [روم، ۲۸؛ بقره، ۲۵۴؛ نساء، ۳۹] ؛ [توبه، ۵۹؛ بقره، ۱۹۸؛ نساء، ۷۳؛ توبه، ۷۵] و برپایی جامعه؛ [نساء، ۵] و ؛ [قصص، ۷۷] [بقره، ۱۸۰؛ بقره، ۲۱۵؛ بقره، ۲۷۳]؛ و آسایش؛ [سبا، ۳۷]. 🔹در دیدگاهی دیگر نسبت به و دارایی نکوهش بسیاری شده است. در این عرصه متفاوت یا متضاد می یابیم: وسیله هنگام ؛ [مومنون، ۱۰۰] بی توجهی به و به حقوق دیگران؛ [فجر، ۱۶ و ۱۷] و  و به ثروت؛ [کهف، ۳۴] حقوق مردم. [نساء، ۲۹] 🔹جمع بین این دو دسته از آیات، این است که با چه و شرایطی، شخص به دنبال جمع آوری و برود، و داشتن مال و کسب ثروت با انگیزه کسب و به مردم و تحصیل نه تنها مذموم نیست، که نیز هست. 🔹 (علیه السلام) می فرماید: «مَن طَلَب الدنیا استعفافا عَنِ الناس و سَعیا عَلی اهله و تَعَطُّفاً علی جارِه لَقی الله یوم القیامة و وَجهُهُ مِثل القمر فی لیلة البدر»؛ [۱] (هرکس را طلب کند به قصد این که خود را از مردم حفظ کند، و رفاه را تأمین نماید و به اش کمک کند وقتی خدا را ملاقات کند چهره اش همانند ماه شب چهارده می‌درخشد). 🔹شخصی به (علیه السلام) عرض کرد: «والله انّا لَنَطلُبُ الدُّنیا و نُحِبُّ ان نُوءتاها فَقالَ تُحِبُّ ان تَصنَعَ بِها ماذا؟ قالَ: اعُوذُ بِها عَلی نَفسی وَ عَیالی وَ اصِلُ بها و احُجُّ و أَعتَمِرُ فَقالَ ابوعبدِالله: لیس هذا طَلَبُ الدنیا هذا طلب الآخِرَة»؛ [۲] (به خدا قسم ما طلب می‌کنیم را و دوست داریم آن را بدست آوریم، حضرت فرمود: دوست داری با آن چه کنی؟ عرض کرد: می‌گیرم بر و  ام و می‌بخشم از آن، و و عمره انجام می‌دهم؛ حضرت فرمود: این طلب است). 🔹و اگر با انگیزه های همچون تکاثر و و فریب دیگران باشد، طبیعی است که سرانجام خوبی ندارد، و مورد قرآن قرار گرفته است. پی نوشت‌ها؛ [۱] وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۱ [۲] همان، ج ۱۲، ص ۹ منبع: راسخون به نقل از حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️شادی های توأم با غرور و شهوت چه عواقبی دارد؟ 🔹آیه ۷۵ سوره غافر، به علت گرفتارى هاى کافران اشاره دارد، مى گوید: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» (این به خاطر آن است که به در زمین مى کردید و از روى و به مى پرداختید!). از مخالفت با پیامبران و کشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان و ، لذت مى بردید و از ارتکاب و قانون شکنى ها در خود احساس و سربلندى مى کردید، اکنون باید کفاره آن همه و غرور و غفلت و مستى شهوت را در میان این غل و زنجیرها و در لابلاى شعله هاى بدهید. 🔹«تَفْرَحُونَ» از ماده «فرح» به معنى و خوشحالى است که گاهى ممدوح است و ، همانگونه که در آیه ۴ ـ ۵ «سوره روم» آمده است: «وَ یَومَئِذ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللهِ» (در آن روز [که رومیان اهل کتاب بر مشرکان مجوس پیروز گردند] خواهند شد). و گاه است و بر اساس باطل، چنان که در داستان «قارون» در آیه ۷۶ «سوره قصص» مى خوانیم: «اِذْ قالَ لَهُ قَومُهُ لاتَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (به خاطر بیاور هنگامى را که قومش به او گفتند: این همه مکن، که خداوند شادى کنندگان مغرور را دوست نمى دارد). 🔹البته این تفاوت، باید از قرائن شناخته شود و پیداست که در آیه مورد بحث، «فرح» از نوع دوم منظور است. «تَمْرَحُونَ» از ماده «مَرَح» (بر وزن فرح) به گفته جمعى از ارباب لغت و مفسران، به معنى «شدت فرح، و گستردگى» آن است. و بعضى آن را به معنى «شادى به خاطر مطالب بى اساس» دانسته اند. در حالى که بعضى دیگر آن را به معنى «شادى توأم با یک نوع طرب» و به کار گرفتن در مسیر شمرده اند. ظاهر این است که همه این معانى به یک مطلب باز مى گردد، زیرا شدت شادى و در آن، سر از همه این مسائل در مى آورد و با انواع و آلودگی ها و عیاشى و توأم مى شود. [۱] 🔹آرى، این گونه هاى توأم با غرور و و بى خبرى و همراه با و شهوت، را به سرعت از خدا دور مى کند و از درک حقایق باز مى دارد، واقعیت ها را شوخى، و را مجاز، جلوه مى دهد. اینجاست که به آنها خطاب مى شود: «أُدْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها» [۲] (وارد شوید از درهاى و جاودانه در آن بمانید). «فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ» [۳] (و چه بد جایگاهى است، ). این جمله، تأکید مجددى است بر اینکه سرچشمه اصلى هاى آنها، همان و غرور بوده است، همان کبرى که و حجاب در برابر دیدگان حق بین انسان و عامل مقاومت در برابر انبیاء و اصرار در مسیر باطل است. پی نوشت‌ها؛ [۱] «راغب» در «مفردات» مى گوید: «اَلْفَرَحُ اِنْشِراحُ الصَّدْرِ بِلَذَّة عاجِلَة، وَ اَکْثَرُ ما یَکُونُ ذلِکَ فِى اللَّذّاتِ الْبَدَنِیَّةِ وَ الْمَرَحُ شِدَّةُ الْفَرَحِ وَ التَّوَسُّعِ فِیْهِ». [۲] سوره مؤمن، آیه ۷۶ [۳] همان آیه 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چ ۲۶، ج ۲۰، ص ۱۹۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از دیدگاه اسلام «مدح» و «تمجید» پسندیده است یا ناپسند؟ 🔹 و و ثناخوانى نسبت به ديگران بر دو گونه است: گونه اى از آن و سازنده و سبب دلگرمى خادمان و يأس خائنان و پيشرفت جامعه است. بخش ديگرى سبب و عقب افتادگى و تقويت شوكت ظالمان است. قسم اوّل داراى سه شرط است: نخست اينكه «مُدِحَ مَنْ يَسْتَحَقُّ الْمَدْحَ»؛ (آن كس كه مدح و ثناست، مدح و ستايش شود). شرط دوم اين است كه مدح از حدّ نكند. شرط سوم اينكه هدف گوينده تقرّب نابجا به شخص مقابل و رسيدن به خود نباشد. 🔹در روايتى از (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «إِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشَ وَ غَضِبَ الرَّبُّ» [۱] (هرگاه ، و ستايش شود، به لرزه در مى آيد و خداوند غضب مى كند). در حديث ديگرى آمده است: «اَلثَّناءُ بِأَكْثَرِ مِنَ الاِْسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الاِْسْتِحْقاقِ عَيٌّ أَوْ حَسَدٌ» [۲] (مدح و ستايش بيش از استحقاق است و كمتر از آن ناتوانى در اداى سخن است يا حسد). اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بايد «ظرفيت شخص ممدوح» در نظر گرفته شود؛ مبادا و ستايش سبب او گردد و از مسير حق منحرف شود؛ همان گونه كه در جمله ديگرى از كلمات قصار مولا مى خوانيم: «رُبَّ مَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ» [۳] (چه بسيار اشخاصى كه به واسطه و ، گرفتار و فتنه مى شوند). 🔹بى شك در صورتى كه همه اين جهات در نظر گرفته شود، و ستايش نشانه و و سبب و صالحان مى شود. در دنياى امروز نيز جلسات فراوانى براى نكوداشت خادمان پرسابقه جامعه، عالمان بزرگ و نيكوكاران ممتاز گرفته مى شود و هر سال سعى مى كنند به نويسندگان بهترين كتاب سال، كارگران و كشاورزان نمونه و يا پيام آوران صلح و دوستى در جهان، جوايزى اهدا و از آنان كنند، كه اگر رنگ و بوى سياسى پيدا نكند و روابط بر ضوابط حاكم نگردد و آن شرط سوم كه در بالا به آن اشاره شد، يعنى حسن نيّت كارگردانان حفظ گردد، به يقين آثار بسيار ارزنده اى دارد. 🔹ولى نوع دوم، درست در مقابل آن است؛ يعنى هنگامى كه ، مورد مدح و تمجيد قرار گيرند و يا افراد لايق، بيش از حد، ثناخوانى شوند، و يا عوامل سياسى و حب و بغضها و منافع شخصى، انگيزه اين كار مى شود، بدكاران تشويق مى شوند، و افراد فاضل، لايق و نيكوكار مأيوس مى گردند؛ يكّه تاز ميدان اجتماع مى شوند و منزوى مى گردند. 🔹در حديثى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى خوانيم: «إيّاكَ وَ الْمَلَقُ فَإنَّ الْمَلَقَ لَيْسَ مِنْ خَلائِقِ الاِيمانِ» [۴] (از بپرهيز كه با ايمان سازگار نيست). در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) آمده است: «أُحْثُوا في وُجُوهِ الْمُدّاحينَ التُّرابَ» [۵] (به صورت خاك بپاشيد). آخرين نكته‌ی لازم به ذکر، اين است كه گاه و ستايش جنبه مثبت دارد و واجد همه شرايط بالاست، ولى آثار نامطلوبى در افكار عمومى ايجاد مى كند، و ممدوح، متّهم به دوست داشتن چاپلوسی مى شود كه در اينجا نيز از آن بايد اجتناب كرد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲، ج۷۴، ص۱۵۰، باب۷ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، چ۱، ص۵۳۵، قصار [۳۵۳] ۳۴۷ [۳] همان، ص ۵۵۶، قصار [۴۷۱] ۴۶۲ [۴] غررالحكم و دررالكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامي‏، قم، چ۲، ص ۱۷۰، قصار ۶۶ [۵] من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، دفتر انتشارات اسلامى، چ۲، ج۴، ص۱۱ 📕پيام امام اميرالمومنين (ع)، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۸، ص ۲۶۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) ارزش «دوست خوب» را چگونه بیان می فرماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ می فرماید: «وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ» [۱] ( و همنشين [خوب] همچون انسان است). اشاره به اينكه پيوندهاى گاه به قدرى قوى مى شود كه جاى پيوندهاى نَسَبى را مى گيرد؛ بلكه گاهى از آن قوى تر نيز مى شود. ضرب المثل معروفى است كه مى گويند از كسى پرسيدند: دوست بهتر است يا برادر؟ گفت: برادرى كه دوست باشد بهتر است. ضرب المثلى نيز در زبان عرب رايج است كه مى گويد: «اَلصَّديقُ نَسيبُ الرُّوحِ وَ الْأَخُ نَسيبُ الْبَدَنِ» [۲] (دوست، هماهنگ و مناسب با روح، و برادر، هماهنگ و مناسب با جسم و بدن است). 🔹از اين سخن مى توان چنين نتيجه گرفت كه همان حقوقى كه براى خويشاوندان در نظر گرفته مى شود، بايد درباره در نظر گرفته شود. حضرت در ادامه مى فرمايد: «وَ الصَّدِيقُ مَنْ صَدَقَ غَيْبُهُ» ( آن است كه در غياب انسان، را ادا كند). اشاره به اينكه كسانى كه در حضور انسان اظهار محبّت و عشق و علاقه مى كنند، ممكن است نشانه واقعى دوستى آنها نباشد؛ آنگاه آشكار مى شود كه انسان در غياب دوستش تمام آنچه را در حضور مى گفت و رعايت مى كرد بگويد و رعايت كند. 🔹 (علیه السلام) در بخش دیگری از این نامه مى فرمايد: «وَ رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ، وَ قَرِيبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِيدٍ» (چه بسا كه از نزديكتر و خويشاوندانى كه از هركس دورترند). اشاره به اينكه هميشه دليل بر پيوند دل ها و نزديكى فكرها نيست؛ گاه مى شود به انسان از نزديكان نزديكترند. آنچه مهم است پيوند و ارتباط به يكديگر است كه اگر در نزديكان پيدا نشد مى توان آن را در دورافتادگان جستجو كرد. «قرآن كريم» نيز مى فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ». [۳] 🔹حضرت در ادامه می فرماید: «وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ» ( كسى است كه نداشته باشد). آرى! آنچه انسان را از غربت بيرون مى آورد است، و كسانى كه محروم از محبّت تنهاى تنهايند. اين غربت از عوامل مختلفى سرچشمه مى گيرد: گاه و و است كه مردم را از انسان مى راند، و گاه و گاه و عوامل ديگر است. بنابراين براى اينكه از غربت بيرون آييم راهى جز اين نيست كه اين گونه رذايل را از خود دور سازيم و با جاذبه اخلاقى را برای خود فراهم نماییم. پی نوشت‌ها؛ [۱] «مناسب» از ريشه «نسب» در اينجا به معناى خويشاوند است. [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ اول، ج ۱۶، ص ۱۱۷ [۳] سوره تغابن، آيه ۱۴ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۶۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟ (بخش اول) 🔸در «تشویق کردن» بايد شرایط آن را مد نظر قرار دهیم كه تبعات منفی ای به بار نیاورد؛ از جمله این شرایط می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1⃣ نبايد به كيفيّتى باشد كه مايه و تشويق شونده، يا خاموش شدن شعله فعّاليّت ها و نظم و انضباط او گردد. 2⃣اساس بايد بر باشد تا به افراد شخصيّت والا دهد؛ امّا اين بدان معنا نيست كه از تشويق هاى مادّى بكلّى چشم پوشيده شود. 3⃣ يك فرد نبايد مفهوم مخالفى براى ديگران باشد، و مايه تحقير و توهين آنها گردد؛ و اين از و دقيقى است كه ذوق و سليقه مديران و فرماندهان ضامن اجراى آن است. 4⃣ نبايد پرخرج و داراى هزينه فراوان باشد؛ زيرا اوّلاً و افتخار را از مسائل معنوى به مادّى مى كشاند، و ثانياً عملاً در مورد افراد كمى صورت مى گيرد؛ در حالى كه بايد كاملاً «گستردگى» و شمول داشته باشد. 5⃣ بايد بر اساس «ضوابط» صورت گيرد نه «روابط»، و چيزى اسفبارتر از اين نيست كه افرادِ تحت پوشش فرماندهى و مديريّت ببينند «روابط» بر اين مسأله حاكم است نه «ضوابط»، كه اين امر مايه و و فقدان نشاط در يك تشكيلات مى شود. 6⃣طبيعى است كه ميان و كار انجام شده بايد تناسبى وجود داشته باشد، و سلسله مراتب و كمّيّت و كيفيّت در اين زمينه ملحوظ گردد. (عليه السلام) فرمود: «اَلثَّناءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الاسْتِحْقاقِ عِىٌّ أَوْ حَسَدٌ» [۱] (ثنا گفتن و بيش از حدِّ و لياقت، تملّق و است، و كمتر از حدِّ لازم، ناشى از عجز يا حسد است!). 7⃣ معمولاً در حضور جمع صورت مى گيرد و يا نتيجه آن به اطّلاع عموم مى رسد، ولى مواردى وجود دارد كه بايد شكل خصوصى و محرمانه داشته باشد، و مديران با ذكاوت خود مى توانند اين موارد استثنائى را تشخيص دهند. ... پی نوشت؛ [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۵۳۵، (حکمت ۳۴۷) 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۹ش، ‏چ دوازدهم، ص ۱۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در و بايد شرایط آن را مد نظر قرار دهیم؛ مثلا تشويق نبايد مايه و تشويق شونده، يا خاموشی شعله فعّاليّتها و نظم و انضباط او گردد بلکه بايد بیشتر بر جنبه هاى معنوى تکیه کرد تا موجب تعالی شخصيّت افراد گردد و معیار در آن ضوابط باشد نه روابط. در مورد نیز شرايطی وجود دارد که باید رعایت شود و از آنجایی که «تنبيه» چنان كه از نامش پيداست، به منظور «آگاه سازى» صورت مى گيرد، بايد جهت گيرى آن به اين سمت باشد. 🔹گرچه و هرگز نمى تواند نخستين واكنش در برابر باشد - بلكه، بايد قبل از هر چيز دست به دامان زد - و نه مى تواند مشكل و بى انضباطى ها و خيانت ها را به طور كامل حل كند، ولى به هر حال، چيزى است كه چشم پوشى از آن به طور كلّى نيز براى هر تشكيلاتى خطرناك است، چرا كه هميشه «درصد» معيّنى از افراد هستند كه بدون اين «عامل باز دارنده» و يا لااقل «ترس از آن» انجام وظيفه نمى كنند. براى اين كه مديران بتوانند از و به هدف هاى تربيتى مورد نظر برسند، رعايت اصول زير مناسب به نظر مى رسد: 1⃣ هميشه بايد مقطعى باشد، يعنى راه را به روى افراد متخلّف براى خويشتن نبندد. جالب است كه در در بسيارى از آيات، بعد از مجازات هاى شديد، بلافاصله را استثناء مى كند؛ يعنى راه را به روى باز نگاه مى دارد. جمله «اِلا الَّذينَ تابُوا» و امثال آن در آيات زيادى از قرآن به همين منظور آمده است. 2⃣ و نبايد حسّ كينه توزى افراد را برانگيزد، و در عين حال ايجاب مى كند كه در اين مورد گرفتار وسوسه نشود و از ترس كينه توزی هاى آينده، بكلّى چشم از يا توبيخ و گنهكاران نپوشد، وگرنه سازمان تشكيلاتش به مى گرايد. 3⃣رعايت تناسب ميان «جرم» و «جريمه»، از مسلّم ترين مسائل اسلامى و تشكيلاتى است كه دقّت در باب حدود و ديات در فقه اسلام، اين معنى را كاملاً مشخّص مى كند. 4⃣اصل در اين است كه خصوصى باشد به عكس ، ولى مواردى استثنایی پيش مى آيد كه شرايط ايجاب مى كند كه در حضور جمع انجام گيرد، و يا خبر آن به گوش ديگران برسد. 5⃣از مسائلى كه در مورد و مجازات كاملاً ضرورى به نظر مى رسد، اين است كه، بايد دليل آن دقيقاً به طرف شود، و هرگز به اين قناعت نشود كه او خودش مى داند كفّاره چه گناهى را مى پردازد. چه بسيار افرادى كه از اعمال سوء و تخلّفات خويش بى خبرند و يا به گفته قرآن «يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» آن را عمل نيكى مى پندارند و يا اگر آگاهند، درجه اهمّيّت آن را نمى دانند؛ لذا تفهيم دقيق اين مسأله، براى و ، ضرورت دارد. 6⃣مدير و فرمانده نبايد در و ملامت زياده روى كند، زيرا گاه مى شود كه تكرار آن اثر معكوس دارد. را در اعمال ناپسند خود جرى تر مى كند، و آنان را به لجاجت وا مى دارد. امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود:  «الافراطُ فِى المَلامَة تَشُبُّ نيرانِ اللَّجاج» [۱] (زياده روى در و سرزنش، آتش و را مشتعل مى كند!). باز در جاى ديگر فرموده است: «إِيّاكَ أَنْ تُكَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذلِكَ يُغْرِى بِالذَّنْبِ وَ يَهُونُ بِاْلعَتَبِ» [۲] (از پرهيز كن! چرا كه تكرار سرزنش، گناهكار را در اعمال ناپسندش و جسور مى كند؛ به علاوه، ملامت را بى اثر مى سازد!). اين بحث دامنه وسيعى دارد كه در اينجا به همين مقدار اكتفاء گرديد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۷۴، ص ۲۳۰، باب ۸ [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامي، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۲۵۹، (حکمت ۴۲) 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۹ش، ‏چ دوازدهم، ص ۱۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️معنای «روح علمی» 🔹 یعنی «روح حقیقت جویی»، «روح بی غرضی» و طبعا «روح بی تعصبی»، «روح خالی از جمود» و «روح خالی از غرور». وقتی انسان روایات زیادی را که در موضوع وارد شده است مطالعه می کند، می بیند چقدر تکیه شده است روی این مطلب که یک نباید داشته باشد؛ 🔹یک «عالم» نباید داشته باشد و خیال کند آنچه که او دارد تمام علم همان است، بلکه باید به اصل «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» مخصوصاً توجه داشته باشد که انچه ما از حقیقت می دانیم بسیار کم است. 📕تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۴۰ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«غرور» چه علائم و نشانه هایی دارد؟ 🔹نشانه‏ هاى گاهى بسيار آشكار است، به گونه‏ اى كه انسان در به آن پى مى ‏برد و مى‏ فهمد كه فلان شخص گرفتار و است. بى‏ اعتنايى به مردم، بى توجّهى به حلال و حرام الهى، رعايت نكردن ادب با بزرگان و ترك محبّت با دوستان و بستگان، بى ‏رحمى نسبت به زيردستان، ذكر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دويدن در حرف ديگران، نگاه‏ هاى تحقيرآميز به صالحان و پاكان و عالمان، 🔹و همچنين راه رفتن به صورت غير متعارف، پا را به زمين كوبيدن، شانه‏ ها را تكان دادن، نگاه‏ هاى غير متعارف به زمين و آسمان نمودن و حتّى گاهى كارهاى ديوانگان را انجام دادن، اينها همه از است؛ ولى گاه حالت غرور، است و به اين سادگى خود را نشان نمى‏ دهد؛ بلكه با دقّت مى‏ توان به وجود چنين صفتى در خويشتن و يا ديگران پى برد. مانند اينكه بعضى افراد پس از مدّت كوتاهى درس استاد را رها مى‏ كنند و خود را مستغنى و بى‏ نياز مى‏ دانند، يا مانند كسى كه علاقه شديدى در خود به انزوا و گوشه‏ گيرى از مردم احساس مى‏ كند، 🔹و ممكن است بهانه آن را آلوده نشدن به مجالس غيبت و گناه و مانند آن ذكر كند، در حالى كه با دقّت مى‏ يابيم كه عامل اصلى، و است، چرا که خود را پاك، آگاه و مؤمن مى ‏پندارد و ديگران را ناقص و آلوده. آرى نه تنها ؛ بلكه بسيارى از گاهى در زواياى پنهان مى ‏شوند و خود را به صورت فضايل نشان مى‏ دهند، به گونه ‏اى كه تشخيص آن جز براى اساتيد هوشيار اخلاق ميسّر نيست. 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش چ اول‏، ج ۲، ص ۱۶۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن مجيد و روايات اسلامی، «عُجب» و «خودپسندى» چه آفاتی برای انسان به دنبال دارد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ به فرزند دلبندش (عليه السلام) میفرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ» ([پسرم] بدان كه و ، ضد راستى و درست انديشى، و آفت عقل هاست)؛ اشاره به اينكه ، حقايق را درباره خويش و ديگران درك نمى كند و اين صفت زشت، حجابى بر عقل او مى افكند تا آنجا كه را صفات برجسته، و را كمال مى بيند، 🔹و گاه يك عمر در اين و اشتباه بزرگ باقى مى ماند و با همان حال از دنيا مى رود. به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود، عُجب و همانند شراب است؛ هر دو انسان را مى كند، و انسان مست همچون ديوانگان است كه بايد از او فرار كرد. در «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى»، در نكوهش و خودپسندى نكته هاى فراوانى آمده است؛ 🔹ازجمله در «آيه ۸ سوره‌ فاطر» می خوانيم: «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ» (آيا كسى كه [بر اثر عُجب و و هواى نفس] براى او شده و آن را زيبا مى بيند [همانند كسى است كه واقع را مى يابد]؟! خداوند هر كس را بخواهد [و سزاوار باشد] گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد [و شايسته ببيند] هدايت مى كند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود؛ خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست). 🔹در سخنان‌ (عليه السلام) تعبيرات عجيبى درباره و ديده مى شود؛ در يكجا مى فرمايد: «العُجْبُ آفَةُ الشَرَفِ» [۱] (، آفت شرف انسان است). و در جاى ديگر مى فرمايد: «آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ» [۲] (آفت عقل، است). و باز مى فرمايد: «اَلعُجْبُ يُفْسِدُ العَقْلَ» [۳] (، عقل انسان را فاسد مى كند). و در جاى ديگر: «ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ» [۴] (نتيجه آن است كه مردم دشمن انسان مى شوند) و بالأخره مى فرمايد: «العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ» [۵] (، سرآغاز حماقت است). پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، محقق، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامية، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۵۲، حکمت ۹۸۳؛ [۲] همان، ص ۲۸۰، حکمت ۴۲؛ [۳] همان، ص ۴۴، حکمت ۷۷۶؛ [۴] همان، ص ۳۲۷، حکمت ۲۰؛ [۵] همان، ص ۳۰، حکمت ۴۰۳ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۵۶۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«نماز» چه جایگاهی در بین اعمال دارد و چرا باید «نماز» بخوانیم؟ (بخش دوم) 🔸از آنجا که برای اهمیت زیادی در و بیان شده است، پاسخ به این سؤال که «چرا باید بخوانیم؟» نیز اهمیت زیادی دارد. در اینکه هر لازم است ساعاتی از شبانه روز را با خود راز و نیاز داشته باشد شکی نیست؛ اما ما معتقدیم بهترین روش راز و نیاز با خداوند است. ما می گوییم «نماز» ستون دين‏ و معراج افراد با ايمان است و كسى كه را ترك كند رابطه ميان او و خدا قطع مى گردد. چيزى نيست كه بر كسى مخفى باشد، ولى دقت در متون و اسلامى ما را به ريزه كاری هاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد: 3⃣«سدی در مقابل گناهان»:  🔹 سدى در برابر آينده است، چرا كه را در انسان تقويت مى كند، و نهال را در دل پرورش مى دهد، و مى دانيم «ايمان» و «تقوا» نيرومندترين سد در برابر است، و اين همان چيزى است كه در «آيه ۴۵ سوره عنكبوت» به عنوان نهى از و بيان شده است، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم: افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند: غم مخوريد، آنها را اصلاح مى كند و كرد. [۱] 4⃣«غفلت زدایی»:  🔹، غفلت زداست. بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه خود را فراموش كنند و غرق در «زندگى مادى» و «لذائذ زود گذر» كردند، اما به حكم اينكه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتبا به اخطار مى كند، هشدار مى دهد، «هدف آفرينش» او را خاطر نشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند، و اين «نعمت بزرگى» است كه انسان وسيله‌اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او گويد. [۲] 5⃣«از بین برنده کبر و خودبزرگ بینی»:  🔹 خودبينى و كبر را در هم مى شكند؛ چرا كه در هر شبانه روز هفده ركعت، و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خداوند مى گذارد، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت. پرده هاى و را كنار مى زند، و برتری جويى را در هم مى كوبد. به همين دليل امام على (علیه السلام) در حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ، نخستين عبادت را كه است با همين هدف تبيين مى كند و مى فرمايد: «فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ الْإِيمَانَ‏ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ...». [۳] (خداوند را براى پاكسازى انسانها از واجب كرده است و را براى پاكسازى از ...). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، ۱۳۷۴ش، چ ۳۲، ج ‏۱۶، ص ۲۹۰ [۲] همان، ج ۱۶، ص ۲۹۱ [۳] نهج البلاغه، صالح، صبحی، انتشارات هجرت‏، قم، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۵۱۲، كلمات قصار ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قرآن چگونه «غرور» قوم یهود را نکوهش می کند؟ 🔹قوم يهود بر اثر و امتيازات نامعقولى براى خود قائل بودند، و همين سبب و آنها شد. در مى‏ فرمايد: «ذَلِكَ بِاَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ اِلّا اَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ وَ غَرَّهُمْ فِى دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ»؛ [۱] (اين [اعراض و رویگردانى آنها از آيات الهى] به خاطر آن است كه مى‏ گفتند: جز چند روزى به ما نمى ‏رسد [و مجازات ما به خاطر گناهان سنگين مان بسيار كم است چون قوم برترى هستيم!] اين افترا و دروغ [ى كه به خدا] بسته بودند آنها را در دينشان ساخته بود). 🔹تاريخ ‏‌اسرائيل نشان مى‏ دهد كه آنها از و اقوام بوده‏اند، و يكى از دلايل عمده آن همان و نخوت آنها بوده است. متأسّفانه هنوز گروهى از آنها به نام از باده سرمستند، و هر روز مرتكب تازه‏ اى مى‏ شوند كه چهره تاريخ‌شان را سياه ‏تر از سابق مى ‏كند. آنها همه چيز را براى خودشان مى‏ خواهند و براى ديگران حقّى قائل نيستند خود را مى‏ شمرند و ديگران را با ديده حقارت مى‏ نگرند. پی نوشت: [۱] سوره آل عمران، آیه ۲۴ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه امام على بن ابیطالب (ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۲، ص ۱۵۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel