eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸 💫🌸 🌸 ✅پرسش ⭕️ کسی که به بعد از در که بود؟ تبریک گفتن ولایت در به فرمان چه کسی بود؟ این‌گونه تبریک را چه کسی گفت: «بخ بخ یا ابا الحسن! اصبحت مولای و مولی کل مسلم»؟ 💠پاسخ اجمالی 🔷 (ص) در بازگشت از ، حاجیان را به مدت سه روز، در مکانی به نام نگه داشت. پس از جمع شدن همه حاجیان، بر منبری از جهاز شتر قرار گرفت و برایشان سخنرانی کرد. ایشان در این سخنرانی، دست (ع) را گرفته و فرمود: «آیا من ولیّ مؤمنین نیستم؟». همه مردم ولایت پیامبر بر خود را تأیید کردند. (ص) در ادامه فرمودند: «هرکس که من ولیّ او هستم، ». گزارش شده است که در این هنگام از جای خود بلند شد و گفت: «بخ بخ لک یا ابن أبی‌طالب أصبحت مولای و مولى کل مسلم‏»[۱] به به! گوارا باد بر تو ای ، شدی! برخی منابع دیگر ، با کمی تغییر در عبارت، این مطلب را آورده‌اند.[۲] در گفتن این کلام از را مربوط به بعد از کردن با (ع) دانسته‌اند.[۳] 🔺پی نوشت [۱]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۴۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق. [۲]. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب(ع)، ج ۱، ص ۴۶، صنعاء،‌ دار الآثار، چاپ اول، ۱۴۲۴ق. [۳]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ۱، ص ۳۹۱، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ص ۱۱۲، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق. @tabyinchannel
💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥 ⭐️💥 💥 ✅ باید از دستگیری‌های اخیر بترسند؟ 💠نباید از دستگیری و جایگاه آنان ترسید و یا به این فکر کرد که این دستگیری ها موجب بی آبرویی نظام می شود. 🔷از خانه یکی از مسلمانان مدینه شد، در این مورد دو نفر شدند؛ یکی مسلمان و دیگری یهودی، هر دو را کرده، به محضر آوردند. میان مسلمانان دلهره‏ ای پیدا شد که اگر ثابت شود که مسلمان سرقت کرده برای ما در مدینه و نزد یهودیان آبرویی باقی نمی‏ ماند، خدمت پیامبر رسیدند و گفتند: آبروی مسلمانان در خطر است؛ سعی شود که مسلمان تبرئه شود! امّا پیامبر را برای و مکتب آبروریزی دانستند. باز مسلمانان استدلال آوردند که: یهودیان تا کنون به ما ظلم‏ها کرده‏ اند و بر فرض که در این مورد به یک یهودی ظلم شود، در برابر آن همه ظلم چیزی نیست! اما فرمودند: حساب و از حساب ناراحتی‏ های قبلی جداست. 🔷سرانجام آن دو مورد بررسی پیامبر قرار گرفتند و بر خلاف میل مسلمانان یهودی تبرئه شد و این نمونه ، گرچه برای مسلمانان آن زمان بی آبرویی به همراه داشت، ولی را برای همیشه و ساخت. 🔷از همین رو نباید از و ترسید و یا به این فکر کرد که این دستگیری ها موجب بی آبرویی میشود. آن چیزی که به و آبرو می دهد، است، نه ملاحظات سیاسی. بر همین اساس دستگاه های امنیتی، نظارتی و قضایی، و ، نه آبروی مسئولین. 🔷 نیز نباید از تصفیه دمل های چرکین و مفسدین هراسی داشته باشند، بعون الله با این عزیزتر خواهد شد و با قدرت بیشتر به سمت حرکت خواهد کرد. که به خطر افتاده و به همین دلیل در حال تزریق ترس و ناامیدی هستند. ∆علی جعفری - کانال رجا @tabyinchannel
👆👆 🔷از پدرم عليه السلام درباره نشستن او [ صلي الله عليه و آله ] پرسش كردم پس فرمود: صلي الله عليه و آله نمى نشست و بر نمى خاست، مگر آنكه ذكر بر لب داشت و جايى را به خود اختصاص نمى داد و از اين كار، نهى میداشت و هرگاه نزد جماعتى میرفت در پايين مجلس مى نشست و به اين كار فرمان مى داد، بهره هريك از همنشينانش را ادا میكرد، تا آنجا كه همنشين او فكر نمیكرد كسى نزد از او ارجمندتر است، هر كه با او همنشين میشد يا پى كارى را با هم میگرفتند، آن قدر شكيبايى میورزيد تا اينكه او خود میرفت و كسى كه از [برآوردن] حاجتى را مى طلبيد، يا نيازش را برمى آورد يا كلامى خوش به او میگفت. و ، همه مردم را در بر میگرفت و [ديگر] پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او يكسان بودند، مجلس ايشان، مجلس شكيبايى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدايى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر يكديگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر كوچك، رحم مى آوردند و نيازمند را بر خود ترجيح مى دادند و بيگانه را پاس مى داشتند. [به پدرم] عرض كردم: شيوه صلي الله عليه و آله با همنشينانش چگونه بود؟ فرمود: صلي الله عليه و آله و و بود و نه خشن و زمخت و نه فرياد مى كشيد و ناسزا مى گفت و نه عيب جويى مى كرد و نه بسيار شوخى مى كرد. خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و ديگران را نه از آن نوميد مى ساخت و نه بدان ترغيب مى كرد. سه چيز را از خود دور كرده بود: لجاجت، پرگويى و بيهودگى و سه چيز را از مردم كنار نهاده بود: هيچ كس را، نه مى نكوهيد و نه عيب مى كرد و در پى جستن زشتيهاى او نبود، و سخنى نمیگفت، مگر در آن چه اميد ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشينانش خاموشى مى گزيدند تا آنجا كه گويى، پرنده بر سر ايشان نشسته است و هرگاه صلي الله عليه و آله سكوت میكرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت صلي الله عليه و آله كشمكش نمى كردند، اگر كسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزد صلي الله عليه و آله، همان سخن نخستين نفر مجلس بود. از آنچه مى خنديدند، او هم مى خنديد و از آن چه تعجّب مى كردند، حضرت صلي الله عليه و آله هم تعجّب مى كرد. صلي الله عليه و آله بر خشك و زمخت سخن گفتن شخص غريب و تقاضاى او صبر مى كرد، تا آن كه اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى مى طلبد، او را يارى رسانيد. صلي الله عليه و آله، ستايش را از كسى جز از مسلمان حقيقى نمى پذيرفت، و سخن كسى را قطع نمى كرد، تا آن كه از حد مى گذراند، پس با نهى يا برخاستن، كلام او را قطع مى كرد. @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور خداوند از اين که در قرآن می فرمايد «دروغگويان را هدايت نمی کند» چيست؟ 🔹خداوند در آيه ۳ سوره زمر مى فرمايد: «اِنَّ اللهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفّارٌ». (خداوند كسى را كه و كفران كننده است [هرگز] هدايت نمى كند). همچنين در آيه ۲۸ سوره غافر می فرمايد: «اِنَّ اللهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ». (خداوند كسى را كه اسراف‌كار و بسيار است هدايت نمى كند). از سوی دیگر، و به دست خدا است؛ حتى هم اگر بخواهد كسى را هدايت كند، تا خدا اراده نكند نمى تواند هدايت كند؛ «اِنَّكَ لا تَهْدِى مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللهَ يَهدِى مَنْ يَشاءُ» [۱] (تو هر كس را دوست بدارى نمى توانى هدايت كنى، ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند). 🔹ولى اين بدان معنى نيست كه خداوند گروهى را به اجبار هدايت و گروهى را به اجبار گمراه می كند، سپس گروه اول را در ميان نعمت هاى بهشتى غوطه ور ساخته و گروه دوم را در آتش دوزخ فرو برد، كه اين نه با و منطق، و نه با سازگار است، بلكه منظور اين است، هنگامى كه زمينه هاى هدايت و ضلالت از طريق فراهم شود، خداوند هر كس را مطابق و شايستگى هايش، مى دهد. 🔹دست گروهى را مى گيرد و به سرمنزل مقصود مى رساند، و لطف و عنايتش را از گروهی بر مى دارد، تا سرگردان شوند، و هرگز به سرمنزل سعادت نرسند. ، و ، از مهم‌ترين امورى است كه زمينه های را فراهم مى سازد. از تعبيرات دو آيه فوق می توان به خوبى دريافت، کسانی كه هدايت و ضلالت را امرى اجبارى مى دانند، تا چه اندازه در اشتباهند. در حقیقت، يكى از مهم‌ترين عوامل و انسان است. 🔹ممكن است مصداق اين دو آيه، دروغ بستن بر خدا، و انحراف از اصل توحيد باشد، لکن هرگز مُخَصِّص نيست، يعنى خصوصيت این موارد، مانع از عموميت حكم كلى كه در اين دو آيه وارد شده، نیست. ممکن است رابطه اى که ميان دروغ و كفران نعمت، در آيه اول آمده، از اين نظر است كه آنها نعمت وجود موسى (عليه السلام) را كه براى هدايتشان آمده، كفران كرده و به تكذيبش پرداختند؛ و رابطه ميان اسراف و دروغ از اين نظر است كه فرعونيان در مخالفت فرمان خداوند و ظلم بر بنى اسرائيل، و كشتن فرزندان آنها، راه اسراف را پيمودند و نبوّت موسى (عليه السلام) را تكذيب كردند. پی نوشت: [۱] قرآن کریم، سوره قصص، آيه ۵۶ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابیطالب (ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۳، ص ۲۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«ابن ابی الحدید» در كتاب شرح نهج البلاغه خود به چه احادیثی در فضیلت «امام علی» (عليه السلام) از منابع اهل سنت اشاره كرده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۵۴ به بيان بخشى از فضايل (عليهم السلام) پرداخته، چنين مى فرمايد: «نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً»؛ (ما [پيامبر خدا] و او و و درهاى علوم وى هستيم؛ و به تنها بايد از آن وارد شد، و هركس كه از غير در وارد شود سارقش مى نامند!). 🔹اشاره به اين كه ما از همه به (صلی الله علیه و آله) نزديكتريم و و دانش آن حضرت به ما رسيده است و هركس ميخواهد به آن وجود مقدّس و او راه يابد بايد از ما وارد شود. اين تعبيرات در واقع برگرفته از روايات خود (صلی الله علیه و آله) درباره (عليهم السلام) عموماً و (عليه السلام) خصوصاً مى باشد. احاديثى مانند كه تمام مسلمين را تا روز قيامت به و (عليهم السلام) ارجاع می دهد و حديث «اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بَابُهَا فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»؛ [۱] (من و درِ آن است، هر كس میخواهد بايد از در آن وارد شود». 🔹جالب اينكه ابن ابى الحديد هنگامى كه به تفسير اين بخش از خطبه مى پردازد، ميگويد: «آنچه (عليه السلام) در اين خطبه به آن اشاره كرده، تنها است كه (صلی الله علیه و آله) در روايات بسيار درباره آن حضرت بيان فرموده است». سپس مى افزايد: «منظور من در اينجا رواياتى كه اماميه در زمينه (عليه السلام) به آن استدلال كرده اند، نيست، بلكه منظور رواياتى است كه بزرگان حديث در كتابهاى خود از (عليه السلام) آورده اند و من مختصرى از آن را در اينجا مى آورم». و به دنبال آن ۲۴ روايت ناب در آن حضرت نقل ميكند. 🔹مناسب است در اينجا به بعضی از این روایات بسيار پرمحتوا اشاره کنیم. (صلی الله علیه و آله) به (عليه السلام) فرمود: «اى ! خداوند تو را به آراسته است كه بندگانش را به زينتى بهتر از آن نياراسته است و آن، در نزد خداست كه همان در دنياست. خداوند تو را چنان قرار داده كه چيزى از گردآورى نمیكنى و دنيا نيز چيزى از تو بر نمى گيرد و نمى كاهد. خداوند به تو را بخشيده و تو را آنگونه قرار داده كه از چنين پيروانى خشنود شوى؛ آنها نيز به همچون تو خشنود باشند». [۲] 🔹در روایت دیگری (صلی الله علیه و آله) فرمود:  «خداوند با من درباره عهدى فرمود [و اشاره به مقامات و فضايل علی كرد] عرض كردم: پروردگارا، آن را براى من بيان فرما؛ فرمود: بشنو! ، و دوستان من و كسانى است كه اطاعتم كنند، و او است كه را به آن ملزم ساختم، كسى كه او را دارد، مرا دوست داشته و كسى كه از وى كند، مرا اطاعت نموده است. او را به اين بشارت ده». 🔹در حدیثی دیگر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر آن کس که دوست دارد همچون من كند، و همچون من از برود، و ساكن جاويدانى شود كه خداوند آن را غرس كرده، پس بايد را بعد از من دارد و دوست او را نيز دوست داشته باشد و به پس از من اقتدا كند كه آنها از من اند؛ از باقيمانده گِل من سرشته شدند و فهم و به آنان داده است. واى بر كسانى از امت من كه آنها را كنند و نسبت به من كنند! خداوند هرگز آنها را مشمول شفاعت من نكند!». پی نوشت‌ها؛ [۱] اين حديث مشهورى است كه در كتب معروف اهل سنت مانند المستدرك على الصحيحين، أبو عبدالله حاكم نیشابوری؛ المعجم الكبير، الطبرانی و غير آنها نقل شده است. [۲] ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود اين حديث را از ابونعيم اصفهانى در حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، نقل كرده است ● در منبع موجود است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چه کسی ناسزاگویی و سبّ به امام علی (عليه السلام) را پایه گذاری کرد؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹از تواريخ به خوبى استفاده مى شود، نخستين كسى كه اين و قبيح را پايه گذارى كرد (لعنة الله عليه) بود. اصرار در اين امر تا آنجا بود كه وقتى در مراسم حج شركت كرد و وارد «مدينه» شد تصميم داشت بر منبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) لعن مولا امام علی (عليه السلام) كند... اما در مورد اين كه چرا و چگونه «عمر بن عبدالعزيز» اين سنّت زشت و قبيح را برانداخت در تواريخ به دو چيز اشاره شده: نخست... و دوم... ؛ 🔹ولى ظاهراً عامل اصلى بالاتر از اينها بود. لعن و سبب شد كه گروهى از آگاه، به نشر مولا (عليه السلام) بپردازند و احاديث (صلى الله عليه و آله) را در فضايل (عليه السلام) سينه به سينه و زبان به زبان در يادآور شوند و تدريجاً از گوشه و كنار شروع شد، و مردم خود را از اين كه و مردان اسلام را هدف قرار مى داد ابراز داشتند. 🔹 متوجه شدند كه نه تنها به هدف خود نرسيده اند، بلكه شايد نتيجه معكوس بگيرند، و هوشيارى «عمر بن عبدالعزيز» سبب شد كه قبل از ديگران به اين واقعيت برسد. لذا در پيشگيرى از اين كار پيشگام شد. اين امر (مسأله سب و لعن) و ضايعات ناشى از آن چهل سال طول كشيد و بر هفتاد هزار منبر سب و لعن صورت مى گرفت. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه گروهى از مسلمانان ـ هر چند ناآگاه ـ پذيرفتند كه را، كسى كه او شرق و غرب را پر كرده بود، به باد دشنام و ناسزاگويى بگيرند؟ 🔹پاسخ اين سؤال، با توجه به كارهاى در «شام» روشن است. او تمام تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار برد تا را كه بعد از (صلى الله عليه و آله) تولّد يافته و روى كار آمده بودند، در بى خبرى كامل قرار دهد. به علاوه بعضى از صحابه را تطميع كرده بود تا در نكوهش امام علی (عليه السلام) كنند و به (صلى الله عليه و آله و سلم) نسبت دهند. 🔹«ابن ابى الحديد» از استاد خود «ابوجعفر اسكافى» چنين نقل مى كند كه: « جمعى از صحابه و گروهى از تابعين را وادار كرده بود كه درباره مولا (عليه السلام) كنند كه نتيجه اش بدگويى مردم و بيزارى جستن آنها باشد، و براى آنها جايزه هاى مهمى قرار داده بود، آنها نيز كردند كه را راضى كرد. 🔹يكى از آنها «ابوهريره» و ديگرى «عمرو بن عاص» و «مغيرة بن شعبه» بود و از گروه تابعين «عروة بن زبير». به همين دليل «ابوجعفر اسكافى» مى افزايد: احاديث «ابوهريره» نزد اساتيد ما قابل قبول نيست و از عمر نقل مى كند كه او را با تازيانه زد و گفت تو احاديث فراوانى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل مى كنى (در حالى كه مدت كوتاهى نزد آن حضرت بوده اى) بنابراين معلوم مى شود كه بر (صلى الله عليه و آله) مى بندى». [۱] پی نوشت؛ [۱] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ اول، ج ۴، ص ۶۳. براى آگاهى بيشتر بر چگونگى احاديث ابوهريره و جعليات او مى توانيد به كتاب ابو هریره، شرف الدین، عبدالحسین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، بی تا، چاپ: چهارم مراجعه كنيد. 📕پيام امام امير المومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۶۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«حدیث سیادت» چه فضیلتی را برای «امام حسن» و «امام حسین» (علیهم السلام) اثبات می کند؟ 🔹 (صلى الله عليه و آله‏) در حديثى در و برترى و ، و ‏ (عليهم السلام‏) - كه در نزد مسلمانان ثابت و قطعى است - مى‏ فرمايد: «الحسن والحسين سيّدا شباب أهل الجنّة»؛ ( و دو سرور هستند). تِرمذى به سند خود، از ابوسعيد خُدرى نقل مى‏ كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله‏) فرمود: «الحسن والحسين سيّدا شباب أهل الجنّة»؛ [۱] ( و دو سرور جوانان اهل بهشت هستند). 🔹ابن ماجه نيز به سند خود، از عبدالله بن عمر اين گونه روايت مى‏ كند: ابن عمر مى‏ گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله‏) فرمود: «الحسن والحسين سيّدا شباب أهل الجنّة، وأبوهما خيرٌ منهما»؛ [۲] ( و دو سرور ‏ اند و از آن دو بهتر است). 🔹احمد بن حنبل را با سندى ديگر نقل مى‏ كند. حذيفه مى‏ گويد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله‏) فرمود: فرشته‏اى از فرشتگان كه تا پيش از اين شب به زمين فرود نيامده بود، از پروردگارش اجازه خواست تا بر من درود فرستد و مرا بشارت دهد به اين كه: «إنّ الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة، و أنّ فاطمة سيّدة نساء أهل الجنّة»؛ [۳] ( و دو سالار جوانان اهل بهشت‏اند و سرور زنان بهشت است). 🔹حاكم نيشابورى نيز به سند خود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله‏) اين گونه نقل كرده است كه فرمود: «أتاني جبرئيل‏ (عليه السلام‏) فقال: إنّ الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة»؛ [۴] (‏ (عليه السلام‏) نزد من آمد و عرض كرد: و دو سرور جوانان اهل بهشت ‏اند). 🔹ذهبى در كتاب‏ تلخيص المستدرك‏ اين حديث را صحيح شمرده است. آن سان كه روشن شد افراد بسيارى به نقل حديث سيادت پرداخته ‏اند. از جمله راويان اين حديث عبارتند از: ۱) ابن حبّان در كتاب‏ صحيح‏ خود، همان گونه كه در كتاب‏ موارد الظمآن‏ آمده است؛ [۵] ۲) نَسائى در كتاب‏ خصائص اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) ۳) خطيب بغدادى در كتاب‏ تاريخ بغداد؛ ۴) ابونعيم اصفهانى در كتاب‏ حلية الاولياء؛ ۵) ابن حجر عسقلانى در كتاب‏ الإصابه؛ ۶) ابن اثير جزرى در كتاب‏ اسد الغابه. [۶] 🔹اين حديث را زَركشى نيز در كتاب‏ التذكرة فى الأحاديث المشتهره‏، جلال الدين سيوطى در كتاب‏ الدرر المنتثرة فى الأحاديث المشتهره‏، و سخاوى در كتاب‏ المقاصد الحسنة فى الأحاديث المشتهره على الألسنه‏ نقل كرده‏ اند. زبيدى نيز در كتاب‏ لقط اللآلى المتناثرة فى الأحاديث المتواتره‏ آورده است. • مآخذ در منبع موجود است 📕احادیث واژگونه، سید علی حسینی میلانی، مرکز حقایق اسلامی، قم، ۱۳۸۷ ص ۵۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️نقش «اسوه ها» و «الگوها» در رشد اخلاقی انسان 🔹یک «گرایش فطری» در بشر هست که داشته باشد، که او در زندگی قرار گیرد. قهرمانی با و ویژگی های برجسته، که دیگران فاقد آن هستند. چنین گرایشی در ابعاد اجتماعی هم مطرح می‌باشد؛ به همین دلیل است که هر ملتی قهرمان و اسطوره ای، هر چند خیالی دارد، که بخشی از هویت آن جامعه را تشکیل میدهد. این گرایش نقش مهمی در صعود و نزول در بشر دارد. وقتی پوشالی باشد، یا قهرمانی اش را مدیون و سطح پایین جامعه باشد، قرار دادنش در بهترین حالت، انسانی می‌سازد مثل خودش . 🔹پس ضروری است که هم و ارزشمند را شناخت، و هم الگویی که با آن معیارها هماهنگ باشد. برای پیروانش شخص (صلّی الله علیه و آله) را بعنوان و معرفی می‌نماید:  «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللهِ اسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثیراً» [۱] (یقیناً برای شما در [روش و رفتار] است، برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد، و خدا را بسیار یاد می کند). 🔹آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌فرماید: «این آیه ناظر به است؛ به نکته مهمّی اشاره میکند و آن اینکه، علیرغم ضعفها و بیتابی ها و بدگمانی های بعضی از تازه مسلمانان در این میدان نبرد عظیم، (صلّی الله علیه و آله) مانند کوهی استوار، و ایستادگی کردند؛ از آرایش جنگ های صحیح و انتخاب بهترین روش های نظامی، لحظه ای غافل نمی ماندند، و در عین حال از راههای مختلف برای ایجاد شکاف در جبهه دشمن از پای نمی نشستند؛ همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست گرفتند و خندق کندند، و برای حفظ یارانشان با آنها مزاح و شوخی می کردند؛ برای دلگرم ساختن مؤمنان، آنان را به خواندن اشعار حماسی تشویق می‌نمودند؛ آنی از غافل نبودند، و یارانشان را به و فتوحات بزرگ نوید می‌دادند. 🔹همین امور سبب حفظ جمعیّت اندک مسلمین در برابر گروه عظیم احزاب، که از نظر ظاهری کاملًا برتری داشتند، شد؛ این و مقاومت عجیب، برای‌ همه بود. می‌فرمايد: « (در میدان جنگ احزاب) بود برای آنها که امید به خدا و روز رستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد می‌کنند». نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب می‌شد، (صلی الله علیه و آله) و الگو بودند، بلکه در میدان و مبارزه با هوی و هوس های نفسانی و نیز و سرمشق بسیار مهمّی بودند و می‌باشند؛ 🔹و آن کسی که بتواند گام در جای گام‌های آن بزرگوار بنهد، این راه پر فراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود. قابل توجّه اینکه در این آیه، علاوه بر مسأله «ایمان به خدا و روز جزا» (لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ)، روی نیز تکیه شده است، و با ذکر جمله «وَ ذَکَرَ اللهَ کَثیراً» نشان می‌دهد، آنهایی که بسیار به هستند، از هدایت های چنین پیشوایی الهام می‌گیرند، زیرا و ، آنها را متوجّه مسئولیّت های بزرگشان می‌کند، در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایی می‌گردند، و کسی را بهتر از (صلی الله علیه و آله) برای این کار نمی یابند». [۲] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره احزاب، آیه ۲۱ [۲] اخلاق در قرآن، جلد ۱، ص۳۷۱ منبع: وبسایت اهل البیت @tabyinchannel