eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ #غدير_خم 🔷 غدير #علي، هنوز هم چشمهاي لبريز از آب حيات و دريايي موّاج از كرامتهاست. « #غدير » دريايي از #باور و #بصيرت، در كوير حيرت و هامونِ #ضلالت است، تا كام جانها از آن سيراب شود. «غدير» يك «كتاب مبين» است، سندي براي #تداوم خطّ « #رسالت » در جلوة « #امامت ». 🔷«غدير»، براي تشنگان، #چشمة زلالِ هدايت است، و براي ره گم كردگان، #صراطي است كه به « #سنّت_پيامبر » منتهي ميشود. غدير، #عيد_ولايت است. و... «غدير علي»، هنوز هم چشمه اي لبريز از «آب حيات» و درياي موّاج از #فضايل است.
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️آیا در روایت (ع) ، اغراق نشده است؟ آیا از معنای برخی روایات این شبهه به ذهن نمی‌رسد که در فضائل امام علی(ع) اغراق شده است؟ مثلاً در روایتی داریم ضربه شمشیر امیرالمؤمنین(ع) در جنگ خندق افضل از عبادت جن و انس است! اگر این روایت صحیح باشد، مستلزم این است که ضربه امام علی(ع) از اعمال و عبادات خود پیامبر اسلام(ص) هم افضل باشد! 💠پاسخ اجمالی 🔷به نقل شیعه و اهل سنت، پیامبر اکرم (ص) در ارتباط با فضایل و مجاهدت‌های امام علی (ع) می‌فرمایند: «لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن‏»؛[۱] کار علی در جنگ خندق (کشتن عمرو بن عبدودّ) برتر از عبادت جن و انس است. 🔷شاید از این روایت، نوعی اغراق برداشت شود، اما باید دانست که روایاتی مشابه، که فضیلتی برتر از تمام جهانیان را برای فردی اعلام می‌کند، حتی در مورد صحابی نامداری، مانند ابوذر نیز آمده است. بدیهی است که چنین مواردی انصراف به فضیلت بر دارد و نه اعمال پیامبران و امامان! 🔷در همین راستا روایت مشهوری در ارتباط با راست‌گو بودن ابوذر می‌گوید: «آسمان سایه نینداخته و زمین بر خود حمل نکرده گوینده‌اى راست‌گوتر و نیک‌تر از ابوذر».[۲] این روایت تا حدی شخصیت ابوذر را بالا می‌برد که برای برخی از شیعیان این شبهه پدید آمده بود که آیا ابوذر از اهل بیت (ع) نیز برتر بود؟! یکی از شیعیان این اشکال را با امام صادق (ع) این‌‌گونه مطرح ساخت: آیا پیامبر خدا (ص) در حقّ ابوذر چنین نفرمود: «آسمان بر کسى سایه نیفکنده و زمین بر خود حمل نکرده، کسى را که راست‌گوتر از ابوذر باشد»؟ امام فرمود: «آرى»، وی پرسید: «پس پیامبر خدا (ص)، امام علی، حسن و حسین (ع) در این میان چه جایگاهی خواهند داشت؟!» امام در پاسخ فرمود: «یک سال چند ماه است؟!»، گفته شد: «دوازده ماه!» امام(ع) فرمود: «چند ماه از آنها، ماه حرام شمرده شده است؟» پاسخ داده شد: «چهار ماه»، امام فرمود: «آیا ماه رمضان هم جزو آنها است؟!» که پاسخ منفی داده شد. امام صادق(ع) فرمود: «به یقین در ماه رمضان شبى هست که برتر از هزار ماه است، و ما خاندانى هستیم که هیچ فردى با ما سنجیده نمی‌شود!».[۳] بدین ترتیب، شبهه آن فرد شیعی برطرف شد. 🔷در و مجاهدت‌های (ع) در ارشاد مفید آمده است: ربیعه سعدى به ملاقات حذیفه یمان[۴] رفت و گفت اى بنده خدا ما همواره از على (ع) و فضایل او در محافل و مجالس یاد می‌کنیم. مردم بصره می‌گویند شما در باره او افراط می‌کنید. آیا شما حدیثى در مورد عظمت و جایگاه او به خاطر دارید. حذیفه گفت: اى ربیعه، این چه پرسشى است که در باره على(ع) از من مى‌‏نمایى! سوگند به خدایى که جان من در دست او است، هر گاه همه اعمال یاران محمد(ص) از روزى که مبعوث به نبوت شده تا به امروز را در کفه ترازویى بگذارند و کار على(ع) را در کفه دیگر آن، عمل آن‌حضرت بر تمام اعمال آنان برترى دارد. ربیعه که این منقبت امام را از على(ع) شنید گفت: این منقبت قابل قبول نیست و دلیلى بر صحت آن وجود ندارد. حذیفه گفت: اى احمق! چگونه این فضایل قابل تحمل نیست؟! کجا بودند عمر و ابوبکر و دیگر اصحاب پیامبر (ص) در روز خندق که عمرو بن عبدودّ مبارز می‌‌طلبید و همه غیر از على(ع) چون مرده بی‌جانى روح از کالبدشان خارج شده بود، او یک‌تنه به مبارزه وى رفت و به یارى خدا او را کشت. به حق خدایی که جان حذیفه در دست او است، پاداش کار على(ع) در آن روز از اعمال پیروان محمد(ص) تا روز قیامت بیشتر است.[۵] پی نوشت: [۱]. الاقبال بالاعمال الحسنة، ج ‏۱، ص ۴۶۷؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۳۴، البته در المستدرک به جای «الثقلین»، «اعمال امتی الی یوم القیامة» آمده است. [۲]. تفسیر قمی (تحقیق: موسوی جزایری) ج ‏۱، ص ۵۲ [۳]. معانی الاخبار، ص ۱۷۹ [۴]. حُذَیفة بن یمان، صحابی و صاحب سرّ پیامبر اکرم (ص) و از نخستین اسلام‌آورندگان که در بسیاری از جنگ‌های صدر اسلام پیامبر (ص) را همراهی کرد. وی از اصحاب و شیعیان خاص حضرت علی(ع) بود. در برخی از روایات به عنوان یکی از ارکان چهارگانه صحابی امام علی (ع) از او یاد شده است. [۵]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏۱، ص ۱۰۳ |منبع: وبسایت اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره قرآنی حضرت فاطمه (س) - (بخش اول) 🔹 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. از آنجا که طول عمر گل یاس پیامبر (ص) بسیار کوتاه، ولی او بسیار عمیق است، هنوز جز معصومان کسی نتوانسته به ژرفای وجودی آن حضرت پی‌ببرد و فضایل او را بشناسد. (س) فرزند پدری است که نظام هستی به خاطرش پدید آمد «لو لاک لما خَلَقْتُ الأفلاک» [۱] و مادرش اولین زن است که شهد اسلام را چشید و در میان نامردان، با مال و جان خود از اسلام و آورنده آن دفاع کرد. نطفه پاک حضرت صدیقه‌ی طاهره (س)، پس از چهل روز عبادت شبانه روزی و بهره‌مندی پدر بزرگوارش از فیوضات غیبی و تناول میوه‌های بهشتی منعقد گشت. 🔹نور پاک آن حضرت قبل از خلقت آسمان و زمین خلق شده بود. حدیث از پیامبر اکرم (ص) است که فرمود: «خُلِقَ نور فاطمه قَبْلَ أن یخْلُقَ الارضَ و السماء؛ [۲] نور قبل از آفرینش زمین و آسمان آفریده شد». (س) در دورانی قدم به عرصه این جهان نهاد که پدرش به رسالت مبعوث گشته بود. او از مادری گران‌قدر شیری آمیخته با ارزش‌ها و فضیلت‌ها نوشید و در خانه‌ای که محل نزول قرآن بود، مراحل رشد و کمال را پیمود. معلم و مربی او پیامبر گرامی اسلام بود که در معارف الهی و آشنایی با اصول تربیتی، پیشوای همه انسان‌هاست و در عمل، الگوی همه جهانیان به شمار می‌آید؛ چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...». [انبیاء، ۲۱] 🔹 (س) در کنار پدر و مادر ایثارگرش شایسته‌ترین درس‌های توحیدگرایی و برترین دانش‌های ایمان و یقین را فرا گرفت و از هر فرصتی برای آشنایی و انس با عالم غیب و معارف قرآنی استفاده کرد. بین او و پدر چنان انس و الفتی بود که پیامبر اکرم (ص) وقتی به سفر می‌رفت، (س) آخرین کسی بود که از پیامبر جدا می‌شد و وقتی از سفر بازمی‌گشت، فاطمه (س) اولین کسی بود که پدر با او دیدار می‌کرد. او نور چشم و میوه دل پدر و عزیزترین فرد در نزد پیامبر(ص) بود. پیامبر در بارگاه الهی در مورد دخترش می‌فرمود: «اللهم هذا ابنَتی وَ اَحبُّ الخَلق إلَّی؛ [۳] بار خدایا! این دخترم  است و محبوب‌ترین خلق در نزد من». ... پی نوشت‌ها؛ [۱] خداوند به پیامبرش فرمود: ای احمد! اگر تو نبودی، کران هستی را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود، تو را نمی‌آفریدم و اگر به خاطر عظمت  فاطمه نبود، شما دو نفر را نمی‌‌آفریدم. [مستدرک سفینة البحار، ماده خلق و قطم؛ ملتقی البحرین، ص۱۴] [۲] بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۲ [۳] همان، ج۴۳، ص۹۶ منبع؛ وبسایت عرفان به نقل از پایگاه حوزه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره قرآنی حضرت فاطمه (س) - (بخش دوم) 🔸 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. از آنجا که طول عمر گل یاس پیامبر بسیار کوتاه، ولی او بسیار عمیق است، هنوز جز معصومان کسی نتوانسته به ژرفای وجودی آن حضرت پی‌ببرد و فضایل او را بشناسد. 💠گستره علم حضرت فاطمه (س) 🔹 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. (ص) با تمام توان در تأدیب و تعلیم او کوشید و شهد شناخت معارف قرآنی را به کامش ریخت و احکام دین را یکایک به او آموخت؛ چنان که تاریخ بشریت چنان بانویی را از نظر فرهنگ و ادب و دانش و بینش به خود ندیده و نخواهد دید.  (س) تمام ارزش‌ها و دانش‌ها را از پدر گرانمایه‌اش شنید و بسیاری از مقررات، احکام، دعاها و حکمت‌ها را فراگرفت. خطبه آتشین او در آن شرایط سخت و شکننده، نشان دهنده دریای بی‌کران علم اوست. او در سراسر عمر پر برکتش تنها دو ساعت فرصت یافت تا باران معرفت و دانش خود را بر مزرعه بباراند. 🔹او پس از حمد و سپاس الهی و شهادت به واجب دین، از مبدأ تا معاد، و تصریح به تمام واجبات و مستحبات به معرفی خود پرداخت و از حق غصب شده شوهرش دفاع کرد و خلیفه مسلمین را از تحریف و تفسیر نادرست آیات قرآن درباره پیامبر و نسبت دروغ به آن حضرت برحذر ساخت، و پس از آن سه بار با استناد به قرآن و حدیث، حقانیت خود را ثابت و انحراف اصحاب سقیفه را در تفسیر آیات الهی گوشزد کرد. پیامبر درباره توانایی علمی  (س) می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ جَعَلَ عَلِیاً وَ زَْوْجَتَهُ وَ أَبنائه وَ حُجَجَاً علی خَلْقِهِ وَ هُمْ أَبْوابُ العِلْمِ فِی أُمَّتی مَنِ اهْتَدی بِهِمْ هُدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم؛ [۱] خداوند علی و همسر و فرزندانش را حجت مردم قرار داده و آنان درهای علم و آگاهی در میان امت من هستند. هر کس به آنان تمسک جوید، به راه راست هدایت یابد». 🔹این حدیث، (س) را مانند امیرالمؤمنین (ع) و سایر معصومین، دروازه علم و وسیله هدایت مردم شناسانده است؛ اما با تأثر و تاسف، از آن اقیانوس گسترده دانش و بینش، به دلیل شرایط ناهنجار و ظالمانه حاکم و تحولات نامطلوب پس از رحلت پیامبر (ص)، استفاده نشد و بشر از دریای علمش محروم ماند. اگر جامعه زمینه لازم را در اختیارش قرار می‌داد، جهان از دانش، فرهنگ و بینش او لبریز می‌شد، و این بی‌عنایتی در حق فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر (ص) ظلمی عظیم بر بشریت بود که جامعه را از حکمت و دانش، عدل و رفاه تشنه گذاشت و به جای توجه به کمال و آسایش، جنگ و درگیری را به ارمغان آورد، چنان که سلمان پس از غصب حق امام علی (ع) می‌فرماید: مردم با چنین کاری درهای رحمت و حکمت را بروی خود بستند و خود را از کمال و آسایش محروم ساختند. [۲] 🔹حافظ محمد بن موسی شیرازی از ابن عباس نقل می‌کند مراد از اهل ذکر در آیه «فاسَأَلوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَموُن؛ [نحل، ۴۳ و انبیاء، ۷] از اهل ذکر بپرسید، اگر نمی‌دانید»، رسول خدا (ص) علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند؛ اینان اهل ذکر و عقل و بیانند». [۳] یک وجه نام‌گذاری (س) به این اسم، آن است که خداوند از علم خود آنقدر به او نوشاند که از هر استادی بی‌نیاز شد. [۴] نیز  (س) را بدان سبب نامیدند که از حیث فضل و دین و حسب، سرآمد تمامی زنان بود: «سمیت فاطمة (س) البتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلاً و دیناً و حسباً». [۵] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] عوامل، ج۱۱، ص۷۸؛ تحلیل سیره فاطمه الزهرا، علی اکبر بابازاده، انصاریان، ص۱۴۰ [۲] الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۵۲؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۸۱ [۳] مجموعه مقالات الزهرا، سید عبدالرزاق حسینی، علی اکبر نهاوندی، میقات تهران، ص۱۱۳ [۴] بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۲ [۵] همان، ص۱۵ منبع؛ وبسایت عرفان به نقل از پایگاه حوزه @tabyinchannel
 ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره قرآنی حضرت فاطمه (س) - (بخش سوم) 🔸 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. از آنجا که طول عمر گل یاس پیامبر بسیار کوتاه، ولی او بسیار عمیق است، هنوز جز معصومان کسی نتوانسته به ژرفای وجودی آن حضرت پی‌ببرد و فضایل او را بشناسد. 💠مصحف فاطمه 🔹در قسمتی از وصیت‌نامه امام خمینی (ره) آمده است: «ما مفتخریم که که کتاب الهام شده از جانب خداوند متعال به زهرای مرضیه (س) است، از ماست». ارتباط قلبی و عرفانی (س) با خداوند در حیات پدر و حشر و نشر با فرشته وحی، جبرئیل امین، موجب شد تا پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، با توجه به مقام و عظمت (س) در نزد حق تعالی، این ارتباط استمرار یابد و بنا به نقل امام صادق (ع)، (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) بیش از ۷۵ روز زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود. از این رو، جبرئیل امین، پی در پی به حضورش می‌آمد و او را در عزای پدر سلامت باد می‌گفت و گاه از حوادثی که بعد از رحلت او بر ذریه‌اش وارد می‌شود، خبر می‌داد و امیرمؤمنان (ع) نیز آنچه جبرئیل املا می‌کرد، همه را می‌نوشت که این سخنان (س) نامیده شد. [۱] 🔹نزول جبرئیل بر  (س) نشان از عظمت و وسعت روحی و علوّ معنوی او دارد. امام خمینی (ره) با اشاره به این امر می‌فرماید: «مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست؛ خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می‌آید و امکان دارد، بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... و این از فضائلی است که از مختصات (س) است». [۲] چنین کسی که فرشته وحی بر او نازل می‌شد، در صورت فراهم آمدن شرایط اجتماعی برای استمرار سیره نبوی، می‌توانست جامعه‌ای نمونه و آشنا به احکام نورانی قرآن پرورش دهد که نتیجه آن سعادت و رفاه، امت محمد (ص) بود و زمینه اقتدار حاکمان ستمگر اموی و عباسی فراهم نمی‌آمد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] کافی، ج۱، ص۲۴۱ [۲] صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۷۸-۲۷۹ منبع؛ وبسایت عرفان به نقل از پایگاه حوزه @tabyinchannel
 ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره قرآنی حضرت فاطمه (س) - (بخش چهارم) 🔸 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. از آنجا که طول عمر گل یاس پیامبر بسیار کوتاه، ولی او بسیار عمیق است، هنوز جز معصومان کسی نتوانسته به ژرفای وجودی آن حضرت پی‌ببرد و فضایل او را بشناسد. 💠عمل به قرآن 🔹بزرگترین خدمت به قرآن، عمل به فرامین و احکام نورانی آن است و فاطمه زهرا (س) نمونه‌ای کامل در این زمینه بود. او مهم‌ترین شرط احیای قرآن و باقی ماندن احکام آن را، استمرار نبوت و ولایت می‌دانست و برای حفظ آن دو، از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمی‌ورزید. زمانی که طفل سه ساله بود و دشمن به اذیت و آزار پیامبر(ص) می‌پرداخت، پشتیبان پیامبر در خانه بود و با دستان کوچک خود خار و خاشاکی را که مشرکان از روی طعن و آزار بر سر و روی پیامبر(ص) می‌پاشیدند، کنار می‌زد و او را نوازش می‌کرد و دلگرمی می‌داد. به حدی این دلگرمی در روحیه پیامبر(ص) تأثیر می‌گذاشت که پیامبر او را در بغل می‌گرفت و به او می‌فرمود: «ام ابیها؛ یعنی ای مادر پدرش». 🔹در دوران سخت مکه و به هنگام ستیزه و جنگ مدینه، او همیشه آرامش بخش پیامبر بود، با دستان خود زخم‌های پیامبر را مداوا می‌کرد و چهره مبارکش را که آغشته به خون بود، می‌شست. در عصر فقر و تنگدستی جنگ احزاب به ویژه هنگام کندن خندق، لقمه نانی که برای فرزندان دلبندش تدارک دیده بود، به پیامبر(ص) تقدیم می‌کرد و پیامبر آن لقمه را پس از سه روز گرسنگی تناول فرمود. مهرورزی فاطمه (س) به پدر بزرگوارش فراتر از رابطه فرزند و پدر بود؛ او به پیامبر به عنوان مراد و پیشوا می‌نگریست و برای حفظ این نگرش، بسیار تلاش می‌کرد؛ زیرا پیامبر(ص) آورنده قرآن و مجری آن در جامعه، و راه سعادت، اطاعت از پیامبر ذوب شدن در او بود. 🔹در دفاع از ولایت نیز فاطمه(س) تلاش جانانه‌ای کرد. او خوب می‌دانست که انحراف از مسیر ولایت برای امت مصیبت‌هایی به بار خواهد آورد و نهال کاشته شده به دست پیامبر(ص) جز با ولایت ثمر نخواهد داد. زمین شور و لم یزرعی که با کوشش‌ها و تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر به زمینی سرسبز و خرم تبدیل شده بود، باغبانی شایسته لازم داشت و این جز با ولایت میسر نبود. لذا فاطمه (س) برای حفظ و استمرار آن بسیار کوشید و حتی جان عزیزش را در این راه فدا کرد. گریه‌ها و ناله‌های فاطمه، مناظره‌ها و قهر‌های او با حاکمیت، همه سلاح‌های برنده‌ای بود که فاطمه (س) در دفاع از ولایت به کار برد. آخرین دفاع او، وصیت به غسل و کفن و دفن شبانه بود تا در طول تاریخ سندی برای دفاع از ولایت باقی بماند. زهرا(س) ولایت را تنها راه حاکمیت قرآن می‌دانست؛ چون قرآن بدون عترت به تفسیر رأی و تأویل منجر می‌شود. 🔹پس از (ص) جریان سقیفه با تظاهر به پاسداری از قرآن و با شعار «حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را بس است»، به اغفال مردم و منزوی کردن حاملان دین و پاسداران واقعی قرآن پرداختند و در نتیجه بازار تفسیر به رأی، اظهار نظر شخصی و تغییر احکام الهی با تفسیر‌های دروغین رونق گرفت. در این میانه، تنها یادگار پیامبر(ص) بود که وقتی دید دستاوردهای پدرش به فراموشی سپرده می‌شود و به یغما می‌رود، با استدلال‌های محکم و قرآنی، مدعیان دروغین تفسیر‌ قرآن رسوا کرد و با بیان جدایی ناپذیر بودن قرآن و عترت و به بازگویی خطرات جدایی آن دو، به دفاع از ولایت و عترت پرداخت. آن حضرت بدین طریق می‌خواست از شکاف به وجود آمده که تمدن و سعادت امت اسلامی را به مخاطره انداخته بود، جلوگیری نماید؛ ولی یاران اندک، فریبکاری دشمنان و بی‌توجهی امت به خواسته‌های او، باعث شد تا کار او راه به جایی نبرد. با وجود این، او به تنهایی راه خود را ادامه داد تا نزد خدا و رسولش مسئول نباشد. ... منبع؛ وبسایت عرفان به نقل از پایگاه حوزه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره قرآنی حضرت فاطمه (س) - (بخش پنجم و پایانی) 🔸 (س) در آموزشگاه شخصیت ساز رسالت درس خواند و از دانشگاه وحی و نبوت فارغ التحصیل شد. از آنجا که طول عمر گل یاس پیامبر بسیار کوتاه، ولی او بسیار عمیق است، هنوز جز معصومان کسی نتوانسته به ژرفای وجودی آن حضرت پی‌ببرد و فضایل او را بشناسد. 💠توصیه به قرائت قرآن 🔹یکی دیگر از خدمت‌های  (س) به قرآن، توصیه به قرآن است: «حَبَّبَ إِلَی مِنْ دُنْیاکُمْ ثلاثُ: تلاوة کِتابُ اللهِ وَ النَّظَرُ فی وَجْه رَسُولِ اللهِ وَالإنفاقُ فی سبیل الله؛ از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت_قرآن، نگاه به چهره رسول خدا(ص) و انفاق در راه خدا». [۱] آن حضرت با بیان فضایل تلاوت قرآن، مردم را به قرائت کتاب خدا دعوت می‌کرد و می‌فرمود: تلاوت کننده سوره‌های حدید، واقعه و الرحمن، در آسمان و زمین اهل بهشت خوانده می‌شود. [۲] او حتی در آخرین لحظات عمر پر برکت خود به امیرالمؤمنین (ع) وصیت کرد: «وَ أَجْلِسْ عِنْدَ رَأسی قِبَالَةَ وَجْهی فَأَکْثَر مِن تَلاوةِ القُرآنِ وَ الدُّعاءِ فَإنَّها سَاعَةٌ یحْتاجُ اْلَمیتُ فیها إلی أُنسِ الأحیاءِ؛ آنگاه که وفات کردم... بر بالیم روبروی من بنشین و فراوان قرآن تلاوت کن؛ زیرا در چنین لحظاتی مرده به انس گرفتن با زندگان بسی محتاج است». [۳] 🔹پرسش به سؤالات قرآنی و شرعی مردم از دیگر خدمات  (س) به قرآن است. از بعضی روایات استفاده می‌شود که حضرت از طرف پدرش مرجع پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و امور مربوط به مسائل زنان بود. [۴] حتی اگر سؤالی را ده بار از ایشان می‌پرسیدند، او با چهره‌ای بشاش و بدون ابراز ناراحتی، به آنها پاسخ می‌داد. (س)، قرآن محور بود. در واقع زندگی او به قرآن عینیت می‌بخشید. خداشناسی، عبادت، صداقت، انفاق، ساده زیستی، و... بیان احکام قرآن و نشر علوم قرآنی در مجالس به ویژه برای زنان از دیگر خدمات قرآنی این بانوی بزرگ دین است. [۵] یک نمونه از شاگردان تربیت شده او، «فضّه» است. این زن بزرگ که خادم حضرت فاطمه (س) بود، تا بیست سال پس از درگذشت فاطمه (س) به قرآن سخن می‌گفت. [۶] (س) بانویی است که در شأن او ده‌ها آیه و سوره‌ نازل شده که اکثر محدثان فریقین آنها را در کتب روایی خود آورده‌اند و شأن و عظمت او بر هیچ مسلمان منصفی پوشیده نیست. 🔹خدمات ارزنده آن بانو به قرآن کریم، در کتب تاریخی و روایات ذکر شده و یا به علل مختلف از میان رفته است. با وجود تألیفات، سخنرانی‌ها و مرثیه‌سرایی‌های بسیار، هنوز تصویری درست از زندگانی آن حضرت در اذهان وجود ندارد و متأسفانه اکثر مضامین به لحظه بسیار کوتاهی از زندگی‌اش ختم می‌شود، که آن هم برای طلب اشک از شنونده و برآورده شدن حاجات و رفع بلیات است! بنا به روایت امام صادق (ع)، هر کسی به حقیقت وجود  (س) معرفت یابد، بی‌گمان شب قدر را درک خواهد کرد. با این همه، متأسفانه اطلاع ما از او به گریه‌های ممتد و طولانی او پس از رحلت پدر، مکان قبر او و غصب فدک محدود می‌شود و هنوز نتوانسته‌ایم از فلسفه مبارزات، خدمات، خانه‌داری، فرزندداری و حیات سیاسی و اجتماعی او شناخت عمیق داشته باشیم؛ اما می‌توان گفت که او با تلاش‌ها و موضع‌گیری‌های خود می‌خواست به بشریت بگوید که راه رسیدن به قلّه سعادت، پیروی از و است. پی نوشت‌ها؛ [۱] نهج الحیاه، محمد دشتی، مؤسسه تحقیقات امیرالمؤمنین، ص۲۷۱ [۲] کنزالاعمال، ج۱، ص۵۸۲ [۳] بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۷؛ مسند فاطمه ، مهدی جعفری، ص۴۴۰ [۴] یسألونک عن الزهراء، جاسم الادیب، لجنة اصحاب الکساء، ص۵۶ [۵] بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۴؛ وسائل، ج۱۴، ص۴۳ [۶] ریاحین الشریعه، ج۲، ص۳۱۷ منبع؛ وبسایت عرفان به نقل از پایگاه حوزه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زندگی مؤمنانه به سبک حضرت زینب (بخش اول) 🔸به راستی (س) را می توان به عنوان منظومه ای از و معرفی کرد، کسی که در ابعاد مختلف ارتباط معنوی با خدای متعال، ارتباط با خانواده و خویشاندان و ارتباط اجتماعی و سیاسی در بردارنده زیبای های اخلاقی فراوانی بودند. 💠ارتباط معنوی با خدای متعال 🔹براساس جهان بینی اسلامی، سرآمد همه فضایل و کمالات دینی و اخلاقی، ارتباط صحیح و اصولی با خدای متعال است؛ زندگی بدون ارتباط صحیح با خدا هیچگونه معنا و مفهومی ندارد، کما اینکه در فرهنگ قرآن نیز فلسفه و هدف زندگی، بندگی حق تعالی معرفی شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ [ذاریات، ۵۶] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!» اهتمام و توجه (س) به مقوله عبودیت و بندگی حقّ تعالی را باید در میدان بحران و تنش سال ۶۱ هجری مشاهده کرد، سالی که ایشان شاهد سخت ترین و ناگوارترین بلایای تاریخ اسلام بود و در کمتر از نصف روز عزیزترین نزدیکان خود را از دست داد، و در نهایت با عده ای از نزدیکان خود به اسارت برده شد، ولی در این حال غمبار ارتباط معنوی خود را با خدای متعال فراموش نکرد. [۱] 🔹عبودیت و بندگی عقیله بنی هاشم را امام حسین (ع) بهتر می‌شناست، کما اینکه در آخرین ساعات وداع خود با خواهرش این چنین بیان میدارد: «یا اختاه، لا تنسینی فی نافلة اللیل؛ [۲] خواهرم من را در نافله شب فراموش نکن». از فاطمه صغرى، دختر امام حسین (ع) روایت شده که می‌فرمود: عمه ام زینب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ایستاده بود». [۳]   💠مقام صبر و رضای الهی 🔹یکی از ابعاد وجودی و فضایل اخلاقی (س) برخورداری از مقام والای صبر و رضای الهی بود. توضیح و تبیین این مقام عرفانی حضرت زینب (س) از عهده این چند سطر برنمی آید، فقط در توصیف این ویژگی حضرت میتوان به این عبارت بسنده کرد که هیچ مصیبتی در طول تاریخ سخت تر و دردناک تر از واقعه عاشورا نبود؛ از شهادت برادرها، برادرزاده ها، فرزندان و تشنگی روز عاشورا گرفته، تا ایام اسارت و توهین و تحقیرهایی که کوفیان و شامیان به خاندان اهل بیت کردند، ولی با وجود این همه سختی و رنج و محنت و ناملایمات، عقیله بنی هاشم (س) لب به شکوه و ناسپاسی به درگاه الهی باز نکرد. صبر زینبی، صبری قرآنی  بود، به شکلی که می‌توان ایشان را مصداق روشن این آیه شریف دانست: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً؛ [معارج، ۵] پس صبر جمیل پیشه کن‏». همین صبر قرآنی بود که موجب شده بود عقیله بنی هاشم مجذوب رضایت الهی شود و سختی ها و محنت ها را جز زیبایی نبیند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا». [۴] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] ریاحین الشریعه (ذبیح الله محلاتی)، ج۳، ۶۲. «از امام سجاد (ع) نقل شده است که فرمودند: عمه ام زینب با همه رنج ها از کربلا تا شام، نافله شب را به پا می داشت». [۲] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، ج‏ ۱۱، قسم۲، فاطمة(س)، ص۹۵۴ [۳] همان [۴] اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى)، ص ۱۶۰ منبع: راسخون با مقداری تلخیص @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زندگی مؤمنانه به سبک حضرت زینب (بخش دوم و پایانی) 🔸به راستی (س) را می توان به عنوان منظومه ای از و معرفی کرد، کسی که در ابعاد مختلف ارتباط معنوی با خدای متعال، ارتباط با خانواده و خویشاندان و ارتباط اجتماعی و سیاسی در بردارنده زیبای های اخلاقی فراوانی بودند. 💠حیا و عفاف زینبی 🔹یکی از برجستگی های سبک زندگی مؤمنانه برخورداری از اهرم و در زندگی است. حیا و عفت موجب می‌شود انسان به هیچوجه به خود اجازه ندهد وارد در مناطق ممنوعه و یا به عبارتی ناهنجاری های دینی و اخلاقی شود، کما اینکه در منابع روایی از امام علی (ع) نیز این چنین نقل شده است: «العَفافُ یَصونُ النَّفسَ و یُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا؛ [۱] ، نفس را مصون، و آن را از پستی ها دور نگه می‌دارد». حیا و عفاف (س) ریشه در سیره و پرورش فاطمی داشت؛ کما اینکه منابع روایی عبارت شگفت انگیزی در خصوص حیای زیبنی نقل کرده اند: 🔹یحیی مازنی در خصوص حیا و عفاف عقیله بنی هاشم این چنین بیان می‌دارد: «مدت مدیدی نزدیک خانه ای که (س) زندگی می‌کرد، ساکن بودم، ولی به خدا سوگند، نه او را دیدم و نه صدایش را شنیدم. هنگامی که شبانه به زیارت قبر جدّش، پیامبر (ص) می‌رفت، به گونه ای حرکت میکرد که امام حسن (ع) طرف راست او بود، امام حسین (ع) در طرف چپ ایشان، و امام علی (ع) در پیشاپیش (س) حرکت می‌کرد، در حالی که شمع و چراغ را خاموش کرده بودند. یک بار علّت این امر را از امام حسن (ع) پرسیدم ایشان فرمود: بیم آن را دارم که نظر کسی به خواهرم، (س) بیفتد». [۲] 💠شجاعت و ولایت داری 🔹هرچند عقیله بنی هاشم (س) را به حیا و عفت می‌شناسند، و تا پیش از حادثه دردناک کربلا چشم نامحرمی به ایشان نیفتاده بود، ولی در فضای بحران زده و ملتهب سال ۶۱ هجری وقتی که در جامعه کوفی، مردی و مردانگی رنگ می بازد و مردان غیرت خود را از دست می‌دهند و باطل نامردی خود را رو میکنند، (س) با کمال شجاعت به دفاع از امام زمان خود می‌شتابد، و در عرصه کارزار با دژخیمان، در مقام پاسداری از حریم ولایت، شجاعانه ایستادگی کرده و نقشه شوم دشمن را برای حذف مرجعیت دینی اهل بیت (ع) نقش بر آب می‌کند، بطوری که روشنگری های ایشان در کوفه و شام به خوبی گویای این مطلب است. پی نوشت‌ها؛ [۱] تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۲۵۶، ح ۵۴۲۰ [۲] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، ج‏۱۱، قسم۲، فاطمةس، ص۹۵۵ منبع: وبسایت راسخون با تلخیص @tabyinchannel
⭕️علم ائمه علیهم‌السلام 🔹یکی از علیه‌ السلام؛ کسی‌ که از خبر دادن پیش او، مساوی است با خبر دادن از همین واضحاتِ لَدَی‌الْکُل [نزد همه]. گفت: یا ، هرچه از تو سؤال می‌شود، زود جواب می‌دهی؛ چرا فکر نمی‌کنی؟ [حضرت امیر علیه‌ السلام] گفت: «این انگشتان دست ما، چندتا است؟». گفت: پنج تا است. [حضرت] گفت: «چرا فکر نکردی؟ [آن مسائل هم] پیش ما این‌طور است!». منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel
⭕️امام على عليه السلام: 🔸«عَلَيكُم بِتَقوَى اللهِ وَ طاعَةِ مَن أطاعَ اللهَ مِن أهلِ بَيتِ نَبِيِّكُم، الَّذينَ هُم أولى بِطاعَتِكُم فيما أطاعُوا اللهَ فيهِ مِنَ المُنتَحِلينَ المُدَّعينَ المُقابِلينَ إلَينا، يَتَفَضَّلونَ بِفَضلِنا وَ يُجاحِدونّا أمرَنا، وَ يُنازِعونّا حَقَّنا وَ يُدافِعونّا عَنهُ، فَقَد ذاقوا وَ بالَ مَا اجتَرَحوا، فَسَوفَ يَلقَون غَيًّا». 🔹بر شما باد به و فرمانبرى از كسى كه از خدا فرمان می برد، يعنى پيامبرتان، همانان كه به دليل اطاعتشان از خدا سزاوارترند كه فرمانشان بريد، تا از كسانى كه به خود را به حقّ منتسب مى كنند و دم از آن می‌زنند و رو در روى ما ايستاده اند؛ ما را به خود می بندند و همانها را در حقّ ما انكار مى كنند، بر سر غصب حقّ ما، با ما مى ستيزند و ما را از آن كنار مى زنند؛ البته اينان كيفر آن چه را مرتكب شدند چشيدند و به زودى (در آخرت) به كيفر اين تبهكارى خود خواهند رسيد. 📕الإرشاد، ۳۵۹/۱ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️معصومين (علیهم السلام) چه توصیه هایی برای برقراری صلح و اصلاح روابط بين مردم نموده اند؟ (بخش اول) 🔸، نقطه مقابل سخن چينى و سعايت است. در این کار، فرد مى كوشد با سخنان خود، به بين دو نفر پایان داده و اختلاف را به و صفا تبدیل کند. اين صفت، يكى از مهم اخلاقى است كه در و اسلامى به آن اشاره شده است. ما در اينجا به بیان بخشى از روايات مهمى كه در اين زمينه رسيده، مى پردازیم: 1⃣ (صلى الله عليه و آله) در حديثى می فرماید: «مَنْ مَشى فى صُلْح بَيْنَ اِثْنَيْن صَلّى عَلَيْهِ مَلائِكَةُ اللهِ حَتّى يَرْجِعَ وَ اُعْطِىَ ثَوابَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» [۱] (كسى كه در طريق ميان دو نفر گام بردارد، بر او درود مى فرستند، تا زمانى كه باز گردد، و ثواب شب قدر به او داده مى شود). 2⃣اميرالمؤمنين (عليه السلام) در آخرين توصیه ها به فرزندان گرامى اش امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) می فرماید: (اصلاح ذات البين را ترك نكنيد)، «فَاِنِّى سَمِعْتُ جَدَّكُما (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ صَلاحُ ذاتِ الْبِينِ اَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ وَ الصِّيامِ» [۲] ( در ميان از تمام نمازها [ی مستحبی] و روزه ها [ی مستحبی] برتر است). 3⃣رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حديثی می فرماید: «اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَفْضَلِ مِنْ دَرَجَةِ الصِّيامِ وَ الصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ اِصْلاحُ ذاتِ البينِ فَاِنَّ فِسادَ ذاتِ البينِ هِىَ الْحالِقَةُ» [۳] (آيا به شما خبر بدهم از چيزى كه از روزه و نماز و صدقه برتر است، آن اصلاح ميان مردم است، زيرا فساد ميان مردم همه چيز را از بين مى برد). 4⃣امام صادق (عليه السلام) فرمود: «صَدَقَةٌ يُحِبُّها اللهُ اِصْلاحُ بَيْنَ النّاسِ اِذا تَفاسَدُوا وَ تَقارُبُ بَيْنَهُمْ اِذا تَباعَدُوا» [۴] (صدقه اى كه خدا آن را دوست دارد، اصلاح در ميان مردم است هنگامى كه روابط آنها خراب شود، و نزديك ساختن آنها به يكديگر است. هنگامى آنها از يكديگر دور شوند). 5⃣امام صادق (عليه السلام) در حديثى به «مفضل بن عمر» می فرماید: «اِذا رَاَيْتَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ مِنْ شِيْعَتِنا مُنازِعَةً فَاَفْتَدْها مِنْ مالِى» [۵] (هنگامى كه ميان دو نفر از شيعيان من نزاعى ديدى [بر سر امور مالى و مانند آن] با مال من، در ميان آنها و برقرار ساز). بر همين اساس يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به نام «ابو حنيفه سابق الحج» مى گويد: بين من و دامادم بر سر ميراثى نزاعى در گرفت، مفضّل از آنجا مى گذشت، كمى ايستاد سپس گفت: هر دو به منزل من بياييد، ما آنجا رفتيم و با چهارصد درهم، اختلاف بین ما را حل كرد، سپس گفت: بدانيد اين از مال من نبود بلكه از اموال (عليه السلام) بود كه دستور فرموده هرگاه در بین شيعيان واقع شد بوسیله دارایی امام آنها را صلح دهم. [۶] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏، ابن بابويه، دار الشريف الرضي، قم‏، چ ۲، ص ۲۸۸؛ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، چ ۱، ص ۴۲۱، نامه ۴۷؛ [۳] مجموعة ورّام‏، ورام بن أبي فراس، مكتبة فقيه‏، قم‏، ‏چ ۱، ج ‏۱، ص ۳۹؛ [۴] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۲، ص ۲۰۹، ح ۱؛ [۵] توحيد المفضل‏، مفضل بن عمر، قم‏، داورى‏، بى تا، چ ۳، ص ۴؛ [۶] الكافی، همان، ح ۴؛ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابيطالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ ۱، ج ۳، ص ۳۱۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️علم اخلاق 🔹 نسبت به و ، همانند «علم طب» است نسبت به بدن و جسم؛ همان گونه که «علم طب» دو شاخه دارد: یکی بهداشت و پیشگیری از بیماری و دیگری درمان بیماری؛ 🔹 نیز دو شاخه دارد: یکی درباره و راه به دست آوردن آنها و دیگری درباره و راه علاج آنهاست. 📕 (تلخیص و تحریر کتاب معراج‌السعادة)، ص ۶۵ منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«ابن ابی الحدید» در كتاب شرح نهج البلاغه خود به چه احادیثی در فضیلت «امام علی» (عليه السلام) از منابع اهل سنت اشاره كرده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۵۴ به بيان بخشى از فضايل (عليهم السلام) پرداخته، چنين مى فرمايد: «نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً»؛ (ما [پيامبر خدا] و او و و درهاى علوم وى هستيم؛ و به تنها بايد از آن وارد شد، و هركس كه از غير در وارد شود سارقش مى نامند!). 🔹اشاره به اين كه ما از همه به (صلی الله علیه و آله) نزديكتريم و و دانش آن حضرت به ما رسيده است و هركس ميخواهد به آن وجود مقدّس و او راه يابد بايد از ما وارد شود. اين تعبيرات در واقع برگرفته از روايات خود (صلی الله علیه و آله) درباره (عليهم السلام) عموماً و (عليه السلام) خصوصاً مى باشد. احاديثى مانند كه تمام مسلمين را تا روز قيامت به و (عليهم السلام) ارجاع می دهد و حديث «اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بَابُهَا فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»؛ [۱] (من و درِ آن است، هر كس میخواهد بايد از در آن وارد شود». 🔹جالب اينكه ابن ابى الحديد هنگامى كه به تفسير اين بخش از خطبه مى پردازد، ميگويد: «آنچه (عليه السلام) در اين خطبه به آن اشاره كرده، تنها است كه (صلی الله علیه و آله) در روايات بسيار درباره آن حضرت بيان فرموده است». سپس مى افزايد: «منظور من در اينجا رواياتى كه اماميه در زمينه (عليه السلام) به آن استدلال كرده اند، نيست، بلكه منظور رواياتى است كه بزرگان حديث در كتابهاى خود از (عليه السلام) آورده اند و من مختصرى از آن را در اينجا مى آورم». و به دنبال آن ۲۴ روايت ناب در آن حضرت نقل ميكند. 🔹مناسب است در اينجا به بعضی از این روایات بسيار پرمحتوا اشاره کنیم. (صلی الله علیه و آله) به (عليه السلام) فرمود: «اى ! خداوند تو را به آراسته است كه بندگانش را به زينتى بهتر از آن نياراسته است و آن، در نزد خداست كه همان در دنياست. خداوند تو را چنان قرار داده كه چيزى از گردآورى نمیكنى و دنيا نيز چيزى از تو بر نمى گيرد و نمى كاهد. خداوند به تو را بخشيده و تو را آنگونه قرار داده كه از چنين پيروانى خشنود شوى؛ آنها نيز به همچون تو خشنود باشند». [۲] 🔹در روایت دیگری (صلی الله علیه و آله) فرمود:  «خداوند با من درباره عهدى فرمود [و اشاره به مقامات و فضايل علی كرد] عرض كردم: پروردگارا، آن را براى من بيان فرما؛ فرمود: بشنو! ، و دوستان من و كسانى است كه اطاعتم كنند، و او است كه را به آن ملزم ساختم، كسى كه او را دارد، مرا دوست داشته و كسى كه از وى كند، مرا اطاعت نموده است. او را به اين بشارت ده». 🔹در حدیثی دیگر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر آن کس که دوست دارد همچون من كند، و همچون من از برود، و ساكن جاويدانى شود كه خداوند آن را غرس كرده، پس بايد را بعد از من دارد و دوست او را نيز دوست داشته باشد و به پس از من اقتدا كند كه آنها از من اند؛ از باقيمانده گِل من سرشته شدند و فهم و به آنان داده است. واى بر كسانى از امت من كه آنها را كنند و نسبت به من كنند! خداوند هرگز آنها را مشمول شفاعت من نكند!». پی نوشت‌ها؛ [۱] اين حديث مشهورى است كه در كتب معروف اهل سنت مانند المستدرك على الصحيحين، أبو عبدالله حاكم نیشابوری؛ المعجم الكبير، الطبرانی و غير آنها نقل شده است. [۲] ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود اين حديث را از ابونعيم اصفهانى در حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، نقل كرده است ● در منبع موجود است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماء و بزرگان اهل سنت درباره فضائل بى شمار «امام على» (ع) چه گفتارى دارند؟ (بخش اول) 🔸سخنان درباره (عليه السلام) بیش از آن است که در این مختصر ذکر شود، امّا براى نمونه به برخى از مهم ترین سخنان آنان اشاره مى شود: 1⃣حاکم نیشابورى و ابو یعلى و حموینى و ابن عساکر و ابن حجر و خوارزمى و دیگران نیز نقل کرده اند که: «براى هیچ کس به مقدار آنچه براى (عليه السلام) رسیده وجود ندارد». [۱] 2⃣و نیز از اسماعیل قاضى و نسائى و ابوعلى نیشابورى و محبّ الدین طبرى نقل شده که گفته اند: «در حقّ هیچ یک از صحابه به مقدار آنچه در شأن (عليه السلام) از احادیث حَسن وارد شده، نقل شده است». [۲] 3⃣ابن ابى الحدید مى گوید: «اما ، در و و و به حدّى است که نمى توان متعرض آن شده و آن را بیان داشت...». [۳] وى همچنین مى گوید: «چه بگویم درباره که و مخالفانش اقرار به او کرده، و نتوانسته اند را انکار نموده و را کتمان کنند... چه بگویم درباره کسى که هر به او نسبت داده مى شود، و هر فرقه اى به او منتهى مى گردد، و هر طایفه اى او را به خود جذب مى کند. پس او رئیس و است...». [۴] 4⃣فخر رازى مى نویسد: «من اقتدى فی دینه بعلى فقد اهتدى؛ لانّ النبىّ (ص) قال: اللهم ادر الحق معه حیثما دار؛ [۵] هر کس در دین خود، (عليه السلام) را خود قرار دهد، همانا شده است؛ زیرا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوندا! هر کجا باشد، را بر محور وجودش بچرخان». 5⃣احمد بن حنبل مى گوید: «ما روى لأحد من اصحاب رسول الله (ص) من الفضائل الصحاح ما روى لعلى بن ابى طالب؛ [۶] براى هیچ یک از اصحاب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) از صحیح السند به مقدار آنچه براى نقل شده، نرسیده است». 6⃣محمد فرید وجدى دانشمند مشهور مصرى مى گوید: «صفاتى در وجود (عليه السلام) گرد آمده که در دیگر خلفا نبود. (عليه السلام) را بود که از دوستى و به دنیا خود را تهى کرده بودند. یارانى که کمتر از انصار پیغمبران نبودند، و (عليه السلام) را از جان شیرینى که کالبدشان را زنده نگه مى داشت دوست تر مى داشتند». [۷] 7⃣عبدالفتاح عبد المقصود، استاد دانشگاه اسکندریه و نویسنده مشهور مصرى مى گوید: «از این رو، بعد از (صلی الله علیه و آله) کسى را ندیده ام که باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز و برگزیده پیامبر (صلی الله علیه و آله) یعنى (عليه السلام). و من در این سخن به طرفدارى تشیّع وارد نشدم، بلکه این نظرى است که به آن گویا است. ، برترین مردى است که مادر روزگار تا پایان عمر خود نزاید، و اوست که هر گاه به جست و جوى اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبرى براى آنان شعاعى مى درخشد. آرى، او مجسمه اى از است که در قالب بشریّت ریخته شده است...». [۸] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۰۷؛ طبقات الحنابله، ابویعلى، ج۱، ص۳۱۹؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۳۷۹؛ ترجمه امام على (ع)، ابن عساکر، ج۳، ص۶۳؛ صواعق المحرقة، ص۱۱۸؛ [۲] الریاض النضرة، ج۲، ص۲۱۳؛ صواعق المحرقة، ص۱۱۸؛ فتح البارى، ج۷، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۳۹؛ [۳] شرح ابن ابى الحدید، ج۱، ص۵؛ [۴] همان، ص۶؛ [۵] تفسیر فخر رازى، ج۱، ص۱۱۱؛ [۶] شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹؛ [۷] دائرة المعارف فرید وجدى، ج۶؛ [۸] تقریظ الغدیر، ج۶ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ هـ ش، ص ۱۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چه کسی ناسزاگویی و سبّ به امام علی (عليه السلام) را پایه گذاری کرد؟ (بخش اول) 🔹از تواريخ به خوبى استفاده مى شود، نخستين كسى كه اين و قبيح را پايه گذارى كرد (لعنة الله عليه) بود. «علاّمه امينى» در كتاب نفيس «الغدير» مى نويسد: پيوسته اصرار داشت كه در نكوهش مقام اميرالمؤمنين (عليه السلام) كند و اين كار را آن قدر ادامه داد كه كودكان شام با آن خو گرفتند و بزرگ شدند و بزرگسالان به پيرى رسيدند. 🔹هنگامى كه پايه هاى بغض و (عليهم السلام) در قلوب ناپاكان محكم شد، سنّت زشت لعن و سبّ مولا (عليه السلام) را به دنبال نماز جمعه و جماعت و بر منابر، در همه جا و حتى در محل نزول وحى يعنى مدينه رواج داد. اصرار در اين امر تا آنجا بود كه وقتى در مراسم حج شركت كرد و وارد «مدينه» شد تصميم داشت بر منبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) لعن مولا امام علی (عليه السلام) كند؛ 🔹به او گفتند: در اينجا «سعد بن ابى وقاص» است و به اين كار رضايت نخواهد داد، قبلا با او مشورت كن. سعد گفت: اگر چنين كارى كنى من ديگر به مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله) نخواهم آمد. هنگامى كه چنين ديد اقدام به لعن نكرد تا زمانى كه سعد از دنيا رفت. به هر حال اين مسأله به صورت سنّت سيّئه اى در رواج يافت تا زمان «عمر بن عبدالعزيز» رسيد و او اين رسم شوم را برانداخت. 🔹«ابو عثمان جاحظ» مى گويد: «گروهى از كه آثار منفى اين مطلب و مقاومت هاى مردمى را در برابر آن مى ديدند، به گفتند تو به آنچه مى خواستى رسيدى، ديگر از لعن على (عليه السلام) دست بردار، گفت: نه به خدا سوگند بايد آن قدر ادامه دهم تا كودكان با آن بزرگ شوند و بزرگسالان با آن پير گردند و هيچكس فضيلتى براى (عليه السلام) نگويد». 🔹در مورد اين كه چرا و چگونه «عمر بن عبدالعزيز» اين سنّت زشت و قبيح را برانداخت در تواريخ به دو چيز اشاره شده: «نخست اين كه «عمر بن عبدالعزيز» استادى داشت كه او را شديداً از اين كار بر حذر داشت و (عليه السلام) را براى او بازگو نمود. 🔹ديگر اين كه هنگامى كه پدرش در خطبه نماز جمعه در زمانى كه امير «مدينه» بود وقتى كه به اداى لعن و سب مى رسيد مى گرفت و پيدا مى كرد، با اين كه مرد فصيح و زبان آورى بود، «عمر بن عبدالعزيز» از او پرسيد: پدر اين زبان تو از چيست؟ پاسخ داد: فرزندم! شاميانى كه پاى منبر ما مى نشينند اگر از اين آن اندازه كه پدرت مى داند بدانند احدى از آنها از ما پيروى نخواهد كرد». [۱] ... پی نوشت: [۱] الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، امينى، عبد الحسين، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، ۱۴۱۶ق، چ ۱، ج ۱۰، ص ۳۶۱ به بعد؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد... منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) 📕پيام امام امير المومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول، ج ۲، ص ۶۵۲ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چه کسی ناسزاگویی و سبّ به امام علی (عليه السلام) را پایه گذاری کرد؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹از تواريخ به خوبى استفاده مى شود، نخستين كسى كه اين و قبيح را پايه گذارى كرد (لعنة الله عليه) بود. اصرار در اين امر تا آنجا بود كه وقتى در مراسم حج شركت كرد و وارد «مدينه» شد تصميم داشت بر منبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) لعن مولا امام علی (عليه السلام) كند... اما در مورد اين كه چرا و چگونه «عمر بن عبدالعزيز» اين سنّت زشت و قبيح را برانداخت در تواريخ به دو چيز اشاره شده: نخست... و دوم... ؛ 🔹ولى ظاهراً عامل اصلى بالاتر از اينها بود. لعن و سبب شد كه گروهى از آگاه، به نشر مولا (عليه السلام) بپردازند و احاديث (صلى الله عليه و آله) را در فضايل (عليه السلام) سينه به سينه و زبان به زبان در يادآور شوند و تدريجاً از گوشه و كنار شروع شد، و مردم خود را از اين كه و مردان اسلام را هدف قرار مى داد ابراز داشتند. 🔹 متوجه شدند كه نه تنها به هدف خود نرسيده اند، بلكه شايد نتيجه معكوس بگيرند، و هوشيارى «عمر بن عبدالعزيز» سبب شد كه قبل از ديگران به اين واقعيت برسد. لذا در پيشگيرى از اين كار پيشگام شد. اين امر (مسأله سب و لعن) و ضايعات ناشى از آن چهل سال طول كشيد و بر هفتاد هزار منبر سب و لعن صورت مى گرفت. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه گروهى از مسلمانان ـ هر چند ناآگاه ـ پذيرفتند كه را، كسى كه او شرق و غرب را پر كرده بود، به باد دشنام و ناسزاگويى بگيرند؟ 🔹پاسخ اين سؤال، با توجه به كارهاى در «شام» روشن است. او تمام تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار برد تا را كه بعد از (صلى الله عليه و آله) تولّد يافته و روى كار آمده بودند، در بى خبرى كامل قرار دهد. به علاوه بعضى از صحابه را تطميع كرده بود تا در نكوهش امام علی (عليه السلام) كنند و به (صلى الله عليه و آله و سلم) نسبت دهند. 🔹«ابن ابى الحديد» از استاد خود «ابوجعفر اسكافى» چنين نقل مى كند كه: « جمعى از صحابه و گروهى از تابعين را وادار كرده بود كه درباره مولا (عليه السلام) كنند كه نتيجه اش بدگويى مردم و بيزارى جستن آنها باشد، و براى آنها جايزه هاى مهمى قرار داده بود، آنها نيز كردند كه را راضى كرد. 🔹يكى از آنها «ابوهريره» و ديگرى «عمرو بن عاص» و «مغيرة بن شعبه» بود و از گروه تابعين «عروة بن زبير». به همين دليل «ابوجعفر اسكافى» مى افزايد: احاديث «ابوهريره» نزد اساتيد ما قابل قبول نيست و از عمر نقل مى كند كه او را با تازيانه زد و گفت تو احاديث فراوانى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل مى كنى (در حالى كه مدت كوتاهى نزد آن حضرت بوده اى) بنابراين معلوم مى شود كه بر (صلى الله عليه و آله) مى بندى». [۱] پی نوشت؛ [۱] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ اول، ج ۴، ص ۶۳. براى آگاهى بيشتر بر چگونگى احاديث ابوهريره و جعليات او مى توانيد به كتاب ابو هریره، شرف الدین، عبدالحسین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، بی تا، چاپ: چهارم مراجعه كنيد. 📕پيام امام امير المومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۶۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) برکات بعثت پیامبر (ص) را چگونه بیان میفرماید؟ 🔹 (ع) در بخشی از خطبه اول «نهج البلاغه»، اشاره به چهار نکته ميفرمايد: نخست، مسأله و بخشى از و آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او. دوّم، وضع دنیا در زمان آنحضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ، به وسیله نور محمّدى (ص). سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، که از آنحضرت باقى مانده، یعنى . 🔹در قسمت اوّل ميفرمايد: «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ»؛ (قرنها گذشت و روزگاران سپری شد] تا اینکه خداوند سبحان، رسول الله صلی الله علیه و آله را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و کرد». سپس اشاره به بخشى از آنحضرت کرده، ميفرمايد: «مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ»؛ (این درحالى بود، که از همه پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند]). 🔹«مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ»؛ (در حالیکه نشانه هایش مشهور و پسندیده بود). این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که او براى جهانیان فراهم گشت، چه اینکه مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آنحضرت در خانه کعبه فرو ریختند، خاموش شد، که مورد پرستش گروهى بود خشکید، و قسمتى از درهم شکست و فروریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصرجدیدى در مسیر و مبارزه با بود. 🔹سپس مى افزاید: «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّت»؛ (در آنروز زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راهها و عقاید پراکنده بودند). «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ»؛ (گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهى نام او را بر بتها مینهادند یا به غیر او اشاره و دعوت میکردند). از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است، و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد میگویند، 🔹سپس به هرکارى که از حدّ وسط منحرف بسوى افراط و تفریط شده، گفته میشود، و و را نیز به همین جهت میگویند، و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که دربالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات میگفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است، و یا اینکه منظور آنست که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل میشدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمیکردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را بوسیله آنحضرت از رهایى بخشید و با ، آنان را از نجات داد». 🔹بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، ميفرمايد: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى (ص) انتخاب کرد، و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید، و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید»؛ «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد»؛ «او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد»، «زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آنکه راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمیکردند!». 🔹بدیهى است منظور امام(ع) از تعبیر بالا همان چیزیست که در آمده است که طبق این روایت متواتر، (ص) فرمود: «من از میان شما میروم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار میگذارم: و که اگر به این دو جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو ازیکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار نزد من آیند». به هرحال دلسوزى نسبت به منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند، بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمیتوان باور کرد که آنها را بدون و سرپرست و ، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.  📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۷ش‏ ج۱ ص۲۲۸ منبع:وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماى اهل سنت درباره شخصیت امام سجاد (علیه السلام) چه دیدگاهى دارند؟ 🔸با رجوع به کتاب هاى و صاحبان تراجم و رجال پى مى بریم که (علیه السلام) نزد آنان از جلالت و احترام خاصى برخوردار بوده است. در اینجا به برخى از این عبارات اشاره مى کنیم: 1⃣«ابن عساکر شافعى دمشقى» 🔹او میگوید: «کان على‌بن‌الحسین ثقة مأموناً، کثیر الحدیث، عالیاً، رفیعاً، ورعاً...»؛ [۱] ( مردى ، ، ، ، و بود...). 2⃣«محمّد ابن سعد» 🔹او نیز همین عبارت را در مورد (علیه السلام) آورده است. [۲] 3⃣«ابن حجر عسقلانى» 🔹«على بن الحسین بن على بن ابى طالب، زین العابدین، ثقة، ثبت، عابد، فقیه، فاضل، مشهور. قال ابن عیینه عن الزهرى: ما رأیت قرشیاً افضل منه»؛ [۳] ( بن على بن ابى طالب، زین العابدین، ثقه، ثبت، ، ، و بود. ابن عیینه از زهرى نقل کرده که من در میان قریش، کسى را افضل از او ندیدم). 4⃣«ابن حجر هیتمى» 🔹«و زین العابدین هذا هو الّذی خلف اباه علماً وزهداً وعبادة... و کان زین العابدین عظیم التجاوز والعفو والصفح...»؛ [۴] (و ، او کسى است که جانشین پدرش در و و بود... او بوده و بزرگوار، و داراى و بود...). 5⃣«یعقوبى» 🔹«کان افضل الناس و اشدّهم عبادة، و کان یسمّى «زین العابدین»، وکان یسمّى ایضاً «ذا الثّفنات» لما کان فی وجهه اثر السجود»؛ [۵] ([امام سجاد (علیه السلام)]، و آنان بود، لذا او را نامیدند. و نیز او را صاحب پینه ها (ذوالثفنات) نامیده اند، به جهت این که در پیشانى او بود). 6⃣«محیى الدین بن یحیى بن شرف نووى» 🔹«واجمعوا على جلالته فی کل شىء»؛ [۶] ( بر قدر او [امام زین العابدین (علیه السلام)] ـ در هر چیزى نموده اند). 7⃣«نسّابه معروف به ابن عنبه» 🔹«و فضائله اکثر من ان تحصى او یحیط بها الوصف»؛ [۷] ( او بیش از آن است که به درآید یا مردم از آن مطّلع شوند). 8⃣«شبراوى» 🔹«کان ـ (رضی الله عنه) ـ عابداً، زاهداً، ورعاً، متواضعاً، حسن الاخلاق»؛ [۸] (او انسان ، ، ، و داراى بود). 9⃣«ابن تیمیه حرّانى» 🔹«امّا على بن الحسین فمن کبار التابعین و ساداتهم علماً و دیناً... و له الخشوع و صدقة السرّ و غیر ذلک من الفضائل ما هو معروف»؛ [۹] (امّا ؛ او بزرگترین تابعین و سادات آنان در و بود... او در و و دیگر به حدّى رسیده بود که نزد همه معروف بود). 🔟«محمّد بن طلحه شافعى» 🔹«هذا زین العابدین، قدوة الزاهدین و سید المتقین و امام المؤمنین شیمته تشهد له انّه من سلالة رسول الله (صلى الله علیه و آله)، و سمته یثبت قربه من الله. و ثفناته تسجل له کثرة صلاته و تهجّده. و اعراضه عن متاع الدنیا ینطق بزهده فیها...»؛ [۱۰] (او ، مقتداى زاهدین و سید متقین و بود. کسى که رفتارش گواهى مى داد که از (صلى الله علیه وآله) است. نشانه اش ثابت مى کرد که او مرتبط با خدا است. و سند کثرت نماز و بود. و اعراض او از متاع دنیا، بر او از دنیا گویا بود...). پی نوشت‌ها؛ [۱] تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۱۴۲؛ [۲] الطبقات الکبرى، ج۵، ص۲۲۲؛ [۳] تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۵؛ [۴] صواعق المحرقة، ص۱۱۹؛ [۵] تاریخ یعقوبى، ج۳، ص۴۶؛ [۶] تهذیب اللغات و الأسماء، ج۱، ص۳۴۳؛ [۷] عمدة الطالب، ص۱۹۳؛ [۸] الاتحاف بحبّ الأشراف، ص۴۹؛ [۹] منهاج السنة، ج۲، ص۱۳۳، چ۱؛ [۱۰] مطالب السؤول، ج۲، ص۴۱ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ش، ص ۶۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فضایل حضرت علی اکبر (علیه السلام) 🔸 (علیه السلام) به و راز و نیاز با خداوند عشق می ورزید؛ در راه فراهم آوردن خدا کوشا بود؛ ، و به او بخشیده بود و در طریق و به کمالاتی نایل و چشمه های در روح و روانش جاری گشته بود؛ بنام بود و از جدّش روایت نقل می کرد. [۱] 💠دلایلی که از مقام والای این جوان هاشمی حکایت دارند، بدین صورت می توان برشمرد: 1⃣ و بهترین سخن در خصوص او همان بیانات حضرت (علیه السلام) است که وقتی جوانش عازم میدان رزم با اشقیا بود، بر زبان آورد. 2⃣ارزش معنوی (علیه السلام) تا به آن اندازه است که پدر بزرگوارش (علیه السلام) که دارای مقام عصمت و امامت می باشد، زندگی پس از او را فنا و مرگ می داند. 3⃣حضرت (علیه السلام) به هنگام بدرقه جوانش به سوی میدان، این آیه از قرآن را تلاوت فرمود: «انّ الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذرّیّه بعضها من بعض...» [۲] که درجاتی از پاکی و را برای (علیه السلام) به اثبات می رساند. 4⃣هنگامی‌که بدن (علیه السلام) زخم های فراوان خورده بود، خطاب به پدر گفت: «از که (صلی الله علیه و آله و سلم) به دستم داد، شدم که در آن تشنگی نمی باشد و امام را برای نوشیدن این شربت فرا خواند و این حقیقت شأن و (علیه السلام) را تأیید می کند». [۳] 5⃣ (علیه السلام) بدن مطهر او را در در مجاورت مرقد مطهر (علیه السلام) به گونه ای دفن نمود که از دیگر قبور شهدا مشخص باشد. [۴] 6⃣ (عليهم السلام) در روایات و ، مقام او را به پاکی و ستوده اند. [۵] 7⃣در موقفی به نام «بنی مقاتل» (علیه السلام) را خواب سبکی فرا گرفت که پس از آن آیه استرجاع بر زبان جاری نمود، در گفت و گویی که بین و پسر رخ داد، (علیه السلام) عرض کرد: ای وقتی بر بودن ما قطعی است، دیگر از در راه آن باکی نداریم. (علیه السلام) وقتی چنین را از پسر دید فرمود: «خدایت پاداشی نیکو عطا کند. نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر دریافت کند». [۶] 8⃣وقتی (علیه السلام) به شهادت رسید، (علیه السلام) او را به عنوان افرادی معرفی کرد که بر خداوند رحمان جسارت کرده و حرمت (صلی الله علیه و آله و سلم) را هتک نموده اند. [۷] 9⃣ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در او را از و تبار (علیه السلام) دانسته، بر او و پدرش درود فرستاده است. 🔟 و خصال حمیده این جوان در حدی است که در میان به و معروف بوده و ، صفات خوب او را مورد تحسین قرار داده اند. 1⃣1⃣ ‌(علیه السلام) از دو وجه، و طیبه دارد: یکی آن که ، و است. دیگر این که در راه ، حمایت از و ستیز با شقاوت به رسیده، از این جهت تا ابد زنده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] ابصار العین فی انصار الحسین، سماوی، ص ۲۱؛ [۲] آل عمران، ۳۳ و ۳۴؛ [۳] علی الاکبر ابن الامام الحسین، علی محمد دخیل، صص ۱۲ ـ ۱۳؛ [۴] همان مأخذ؛ [۵] همان؛ [۶] ابصار العین، ص ۸۶؛ مشیر الاحزان، علامه جواهری، ص ۳۳؛ الارشاد، ج ۲، ص ۸۲؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۵۱؛ المختار من مقتل بحار الانوار، صص ۷۵ ـ ۷۶؛ الفتوح، ابن اعثم، ص ۸۷۳؛ [۷] مقتل خوارزمی، ج ۲، ص ۳۱ نویسنده؛ مهدی ۱۲ منبع: وبسایت اندیشه برتر حوزه @tabyinchannel
⭕️راه رهایی دل از وساوس شیطانی و افکار پوچ و واهی 🔹«علمای اخلاق»، راه رهایی دل از و افکار پوچ و واهی را در این دانسته‌اند که انسان: اولا را از خود دور و خود را به بیاراید؛ چه آنکه هر یک از چون: «غضب»، «شهوت»، «آزمندی»، «حسد»، «بخل»، «طمع»، «تعصب و سوءظن»، دروازه‌ای برای ورود افکار فاسد به است؛ 🔹همچنان که هریک از و ، دری است برای ورود افکار روشنگر و به خانه دل؛ ثانيا از بیکاری بپرهیزد که بیکاری زمینه‌ساز هجوم به فضای اندیشه و به خانه دل است؛ ثالثا همواره به باشد و را و بداند که یاد خدا، به منزله غذایی برای روح انسان است. 📕 (تلخیص و تحریر کتاب معراج‌السعادة)، ص ۹۵ منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بر اساس منابع تاريخی امام رضا (علیه السلام) چه عكس العملی در مقابل پيشنهاد ولایت عهدی از خود نشان دادند؟ (بخش دوم) 🔹زمانی که تلاش (عليه السلام) برای نیامدن و نپذیرفتن سودی نبخشید، حضرت در پی ‌آن شد تا از این مسأله در جهت اهداف‌ سیاسی‌ خویش بهره ببرد. در این باره نکته مهم آن بود که (عليه السلام) این اقدام را، به عنوان اقدامی در شناخت ، در امر نشان دهد. آگاهیم که تا آن زمان چنین حقّی را برای علویان نپذیرفته بودند. این اقدام به خوبی می‌ توانست «بُطلان اقدامات خلفای پیشین» را در خلاف این جهت، اعم از اموی و عبّاسی نشان دهد؛ 🔹و لذا امام (عليه السلام) فرمود:  «اَلْحَمْدُلِله الَّذِی حَفِظَ مِنَّا مَا ضَيَّعَ‏ النَّاسُ‏ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْكُفْرِ ثَمَانِينَ عَاماً وَ كُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِي الْكَذِبِ عَلَيْنَا وَ اللَّهُ يَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ ذِكْرَنَا وَ يُبَيِّنَ فَضْلَنَا» (سپاس خدای را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالای چوب‌ های کفر ما را لعن و نفرین کردند، ما را کتمان نمودند و دارایی‌ هایی در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندی یاد ما و آشکار شدن ما را نخواست». [۱] 🔹در نخستین جلسه‌ ای که به منظور معرفی امام (عليه السلام) به عنوان برپا گردید، آن حضرت همین تعبیر را به شکل مختصری بیان داشت: «إِنَّ عَلَيْكُمْ حَقّاً بِرَسُولِ اللهِ وَ لَكُمْ‏ عَلَيْنَا حَقٌ‏ بِهِ،‏ فَإِذَا أَدَّيْتُمْ‏ إِلَيْنَا ذَلِكَ‏ وَجَبَ‏ عَلَيْنَا الْحَقُ‏ لَكُم‏» [۲] (به خاطر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) ما حقّی بر گردن شما و شما حقّی بر گردن ما دارید، پس اگر شما حق ما را به ما ادا کنید ما نیز حق شما را می‌ دهیم). آنچه جالب‌تر از این موارد به نظر می‌ رسد، استدلالی است که (عليه السلام) در برابر ، پیش از پذیرش پیشنهاد بدان تمسّک جست، و او را تلویحاً و به گونه‌ ای خاص در بن بست قرار داد، آنگونه که مجبور شود یا از اساس منکر حقّ خلافت برای خود و پدرانش شود و یا دست از سر حضرت بر دارد. 🔹 (عليه السلام) در برابر او فرمود: «إِنْ‏ كَانَتْ‏ هَذِهِ‏ الْخِلَافَةُ لَكَ‏ وَ الله جَعَلَهَا لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أَنْ تَخْلَعَ لِبَاساً أَلْبَسَكَ الله وَ تَجْعَلَهُ لِغَيْرِكَ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِلَافَةُ لَيْسَتْ لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مَا لَيْسَ لَك‏» [۳] (اگر این از آن تو است و خدا آن را برای تو قرار داده است، در این صورت، جایز نیست لباسی را که خدا به تو پوشانده از خود خلع کرده و در اختیار دیگری قرار دهی، و اگر از آن تو نیست در این صورت جایز نیست آنچه را که از آن تو نیست به دیگران ببخشی». 🔹همچنین (عليه السلام) برای خنثی کردن سیاست در بهره‌گیری از ولایتعهدی او، در مقام پاسخ از این [سؤال] که چرا را پذیرفتی؟ فرمود: به همان دلیلی که جدّم داخل شوری گردید. [۴] و نیز فرمود: «قَدْ عَلِمَ‏ الله كَرَاهَتِي‏ لِذَلِكَ‏ فَلَمَّا خُيِّرْتُ‏ بَيْنَ‏ قَبُولِ‏ ذَلِكَ‏ وَ بَيْنَ الْقَتْل اِخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَی الْقَتْلِ» [۵] (خدا می‌ داند که من از قبول این امر داشتم، ولی وقتی در وضعی قرار گرفتم که میان قبول یا یکی را می‌ بایست اختیار کنم، به ناچار پذیرش ولایت عهدی را بر کشته شدن ترجیح دادم». ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱] عیون اخبار الرضا، نشر اعلمی، ج ۲، ص ۱۶۲. [۲] مقاتل الطالبیین، الاصفهانی، ص ۳۷۵. [۳] عیون اخبار الرضا، همان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۹. [۴] عیون اخبار الرضا، همان، ج ۲، ص ۱۴۰.،[۵] همان، ص ۱۳۹ 📕حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، چ ۶، ص ۴۳۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel