eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس_پوچی می کردم. برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما را داشت، هم و ، هم و ، هم و . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند ما باشد و بیاید احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک برود، تا بعدی بیاید و امرِ حق شود. 📓 برگرفته از کتاب ، صفحه ۸۱ و ۸۲ Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗: 🌷 🌷 📢 یکی از خصوصیات مؤمن تحمل، صبر، شکیبایی و استقامت او در زمان هایی است که انسان های عادی نمی توانند در آن مقاطع تحمل داشته باشند. پس یکی از خصوصیات مؤمن این است که در کارهای دشوار تردید نمی کند. در میدان جنگ هم، با توجه به همۀ بدبختی های آن، گرمای هوا، سختی های آن، زخمی و شدن و همۀ معضلات قابل پیش بینی آن، انسان باید پیش بینی یک چیز دیگر را هم بکند و آن این است که ببیند تا چه اندازه خودش را مهیا کرده که به هدف خودش پایبند باشد و در جریان عمل به چه سمتی سوق پیدا خواهد کرد. در این زمینه هم میزان تحمل و استقامت هرکس به این بستگی دارد که او چقدر خودش را ساخته باشد و را از وجود خودش دور کرده باشد و اصلاً چقدر برای نبرد آمادگی داشته باشد. پس این تحمل، بستگی به میزان آن انسانی دارد، که به می آید... 📚 منبع: کتاب ارزشمند ، صفحه ۴۱۴ ، سخنرانی فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ، در فرجام مرحلۀ سوم ، بامداد جمعه ۱ مرداد ۱۳۶۱ در جمع چهل نفری نیروهای گروهان ۳ گردان 📣 ۲۷ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
😅 😂 ✅ 💌 « ده نفر بودیم. ، ، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در بود. کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از پرسیدم: اینا کین؟ گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند. چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، به راننده گفت: «نگه دار!» پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه اند و افسر درجه دار!😮 هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨 با سروصدای ما و ماشین فراری، هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕 صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫 مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، ها شروع به تیراندازی کردند. هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂 ✍ به مناسبت سالروز در ۲۲ تیرماه ۱۳۶۱ 📄 📔 با اختصار از کتاب به روایت سردار جعفر جهروتی @yousof_e_moghavemat
📕 #معرفی_کتاب 📚 📑 نام کتاب: #ضربت_متقابل ✉ کتاب دوم از مجموعه #حماسه_۲۷ 📊 کارنامه عملیاتی #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در نبرد رمضان از تیر تا پایان شهریور ۱۳۶۱ ✍ نگارش: گل علی بابایی 📱پژوهش: حسین بهزاد 📄 نوبت چاپ: چهاردهم ۱۳۹۳ 📰 تعداد صفحات: ۱۰۰۳ 📺 اثر برگزیده دوازدهمین جشنواره کتاب سال #دفاع_مقدس در رشتۀ پژوهش✅ 📄 کتاب اول این مجموعه #همپای_صاعقه بود که در پست های قبلی خدمتتون معرفی کردیم. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📙 📚 ✔ 💠 عنوان: (کارنامه عملیاتی ۲۷_محمد_رسول_الله در عملیات آبی خاکی خیبر - زمستان ۱۳۶۲ ) نویسنده: گلعلی بابایی نوبت چاپ: سوم، بهار ۹۷ انتشارات: ۲۷ ( ) تعداد صفحه: ۹۳۶ قیمت: ۴۲ هزار تومان 🌸 . . ✍ دوستان بزرگوار اگر علاقه مند هستید که بدونید و لشکرش توی و جزایر مجنون چیکار کرد که از طلائیه، ساخت، بر شما واجب می دونم که این کتاب رو تهیه کنید و به کتابخونه منزلتون اضافه کنید.⚘ . . ✍ این کتاب سومین کتاب از مجموعه کتاب ۲۷ هست که کتاب اول ( از دی ماه ۶۰ در مریوان تا اسارت حاج احمدآقای متوسلیان در لبنان) هست، کتاب دوم (دوران فرماندهی حاج همت در عملیات رمضان) هست و کتاب سوم هم این ...✔ . . ✍ هر سه کتاب رو می تونید با قیمت و تخفیف خیلی خوب از سایت نشر ۲۷ یا همون نشر بعثت که مخصوص ۲۷ هستش، سفارش بدید و تهیه کنید. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📕 📚 ☆ ♡ 📑 نام کتاب: ✉ کتاب دوم از مجموعه ۲۷ 📊 کارنامه عملیاتی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در نبرد رمضان از تیر ۱۳۶۱ تا پایان شهریور ۱۳۶۱ ✍ نگارش: گل علی بابایی 📱پژوهش: حسین بهزاد 📦 انتشارات: سوره مهر 📄 نوبت چاپ: چهاردهم ۱۳۹۳ 📰 تعداد صفحات: ۱۰۰۳ 💰 قیمت: ۷۵۰۰۰ تومان (سوره مهر) . . . 📺 اثر برگزیده دوازدهمین جشنواره کتاب سال در رشتۀ پژوهش✅ ✒ 📄 کتاب اول این مجموعه بود که در پست های قبلی خدمتتون معرفی کردیم. ◇ ◇ 🏷 توضیحات: در ۱۴ فصل با عناوین تدبیر تعقیب متجاوز، اهداف طرح عملیاتی کربلا، شناسایی و سازماندهی، تلاش های بازدارنده، ضربت متقابل، رخنه ناموفق، نبرد فطر، همت چاره ساز، انتخاب راه کار، مصاف با دژهای مثلثی، مثلث سوم، آخرین تمهیدات، واپسین تکاپو و ترازبندی نبرد رمضان شکل گرفته است. نوشته‌های کتاب بیانگر واقعیت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و کاملاً مستند و معتبر است و جای هیچ شک و شبهه‌ای برای حقایق موجود در عملیات رمضان به جا نمی‌گذارد. نویسنده اثر تاریخ واقعی جنگ را بدون دخل و تصرف همراه با خاطرات فرماندهان روایت می‌کند و فضاسازی و شخصیت‌سازی در این کتاب جایی ندارد؛ چراکه در پژوهش نمی‌توان شخصیت کاذب و خیالی ایجاد کرد و باید عین همان که هست گفته ‌شود. به زندگی روزمره و هم در اشاره شده است؛ ولی باز هم نمی‌توان گفت کتاب خاطره‌نویسی است، چون درخاطره‌نویسی دست خاطره‌نویس باز و ممکن است کنار شخصیت اصلی، شخصیت‌پردازی را هم چاشنی کار بکند. بنا بر گفته نویسنده اثر، این کتاب در ابتدا برای مخاطب خاص نوشته شد اما پس از انتشار، بسیار سریع کمیاب و مشخص شد جز مخاطب خاص خواننده عام هم آن را پسندیده است...البته این به دلیل نگارش روان و سبک تاریخ‌نگاری شیرین کتاب است و کسی که حتی جنگ تحمیلی را ندیده می‌تواند با خواندن آن و درک جزئیات جنگ از کتاب لذت ببرد. اطلاعات این کتاب از طریق نوارهای گفت وگو با فرماندهان، جلسات، بیسیم‌های شب عملیات تا لحظه پایان عملیات، مصاحبه با خانواده‌های رزمندگان و...استخراج شده است، مرتب کردن این نوارها و مشخص کردن هویت و مسئولیت هر یک از افرادی که در حال صحبت است، با توجه به گذشت زمان و اینکه این لشکر، ۱۴ فرمانده داشته که در جلسات صحبت می‌کرده‌اند، کاری بسیار سخت بوده است. نگارش کتاب از لحظه کلید خوردن تا پایان پژوهش سه سال به طول می‌انجامد و طی ۱۱ ماه و نیم منابع صوتی آن تنظیم می‌شود. ● ● @yousof_e_moghavemat
⁉️ 🚩 💠 چون فرماندهان و مسئولین به این نتیجه رسیدند که استقرار نیرو ها در وضع کنونی [از سوم خرداد ۶۱ به بعد] نمی تواند اهداف دفاعی و سیاسی کشور را تامین کند؛ لذا جایی که ما ایستاده ایم، جای خوبی نیست و باید تا پیش روی کنیم و با گرفتن بصره، بتوانیم از موضع قدرت با روی پایان یافتن جنگ حرف بزنیم. ✔ آزادی خرمشهر، استراتژی‌ها را تغییر داد. در جبهه مقابل، استراتژی دشمن تغییر پیدا کرد. در ایران هم دو استراتژی پیدا شد: ۱- استراتژی امام. [نبرد تا سقوط صدام و حزب بعث] ۲- استراتژی رسمی دولت [نبرد برای کسب صلح] ✔ امام معتقد بودند یا باید وارد خاک عراق نشویم یا اگر شدیم، نبرد را تا سقوط صدام و حزب بعث ادامه دهیم. منتها چون سیاست دوم (نبرد برای کسب صلح) جنبه رسمی تری داشت و از طرف سیاستمداران و برنامه‌ریزان برنامه‌ریزی می‌شد، رزمندگان هم به خاطر نجابت و شعور بالای سیاسی ای که داشتند، در عین حال که آرمان شان «سیاست امام» بود، امّا عملشان را مطابق با «سیاست رسمی دولت» هماهنگ کردند. به این شکل، پس از جنگ بر اساس سیاست «دفاع برای کسب صلح» ادامه پیدا کرد. ☆ ♡ 📷 رزمندگان ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ در عملیات ، اردیبهشت ۱۳۶۱ 📚 منبع نوشته: با دخل و تصرّف (امّا وفاداری کامل به متن!!!) از کتاب ارزشمند ، به نگارش گلعلی بابایی. @yousof_e_moghavemat
🏷 🚩 ☆ ● 💠 با توجه به موافقت قطعی حضرت امام (ره) بر تداوم جنگ مبنی بر دفع دشمن و همچنین انجام عملیات برای کسب پشتوانه مذاکرات سیاسی و از سوی دیگر، تحمیل مذاکرات بدون شرط آمریکا بدون توجه به خواسته های ایران و همچنین غیرقابل اعتماد بودن صدام و رژیم بعث، مسئولین و فرماندهان نظامیِ ایران با هدف «وادار کردن جامعه بین المللی به تنبیه مجاوز» تصمیم به ورود به خاک عراق گرفتند. ✔ 2️⃣ ضرورت دوم بر تداوم جنگ، «تکلیف شرعی»بود. به این معنا که جنگِ ما با صدّامِ کافر و ورود نیروهای ما به خاک عراق، به عنوان جهاد نیست؛ بلکه است با هر وسیله ی ممکن و بذل مال و جان و اینکه با توجه به آموزه های قرآن در رابطه با تجاوز نظامی به خاک ممالک اسلامی، متجاوز باید مجازات شود و فساد و تجاوز از بین رفته و دین خدا حاکم شود و هیچ مسلمانی حق ندارد با دشمن متجاوز، «صلح سیاسی» نموده و او را رها کند؛ بلکه باید متجاوز به جزای شرعی و قانونی خود برسد تا دیگر فکر تعدّی و تجاوز به مغز آنان نرسد. ✔ 3️⃣ ضرورت سوم، «مسئولیت حقوقی» بود. «احترام به تمامیت ارضی کشورها» و عدم تعرّض به سرزمین دیگران، قانونی است که در منشور سازمان ملل به آن تاکید شده و حتی در صورت تجاوز کشوری به کشور دیگر، حق «دفاع مشروع» برای دولتی که مورد تجاوز قرار گرفته، تبیین شده است. ☆ ♡ ادامه دارد عجیییییب...😅 📚 با تخلیص و اختصار از کتاب گرانبها و ارزشمند نوشته گلعلی بابایی. 📷 عکس: رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم در عملیات الی بیت المقدس. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🏷 🌿 • • ◻ با توجه به موارد ذکر شده [در پست قبل] و با در نظر گرفتن دلایل دفاعی، شرعی و حقوقی، بی گمان، «تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت»که امنیت سیاسی و اقتصادی را در پی داشت، تنها با«اقدام در زمین»میسر بود و وضعیت حاکم بر نظام بین المللی که حاکمیت زور و عاری بودن از جنبه های عقلایی و انسانی از شاخصه‌های آن به شمار می‌آیند، از بستر حقوقی احقاق حق را از بین برده بود. ✔ هدف دیگر از ورود به خاک عراق، رهایی از شرایط «نه جنگ نه صلح»بود که ادامه آن برای ایران بسیار گران تمام شد و دشمن نیز زمان لازم را به دست می‌آورد. ✔ بالاخره، موضوع مهم دیگری که در ترغیب جمهوری اسلامی برای ورود به خاک دشمن موثر بود، از هم گسیختگی ساختار ارتش عراق و اوضاع نابسامان داخلی این کشور در بهار و آغاز تابستان ۱۳۶۱ بود. پس از فتح خرمشهر، شکاف و عدم انسجام موجود میان مردم، ارتش و حکومت بعثی کاملاً به چشم می‌خورد و این مسئله، دورنمای روشنی را برای اقدام نظامی ایران ترسیم می کرد. ✔ با در نظر گرفتن عوامل بالا، طبیعی است که طرف برتر، منتظر اقدام های فاقد پشتوانه معتبر و عاری از حاصلی تضمین شده توسطِ واسطه‌ها نمانده، به تنهایی به احقاق حق خود اقدام کند. برای دستیابی به هدف های یاد شده، طی جلساتی که با حضور حضرت امام (ره)، مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی برگزار شد، استقرار در پشت «شط العرب»به عنوان هدف، جهت ورود به خاک عراق تعیین شد و برای تحقق این هدف، اقدام نظامی در دستور کار قرار گرفت. 📚 📋 📩 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای ، صفحات نورانی ۵۰ و ۵۱ 🧾 📧 📸 اطلاعات عکس: رزمندگان ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ در عملیات الی بیت المقدس، اردیبهشت ۱۳۶۱ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ✔ ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس پوچی می کردم. احمد برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک فرمانده ارشد بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک منشور بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما حکم پدر را داشت، هم معلم و مربی ، هم دوست و برادر ، هم مرشد و اسوه . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند علمدار ما باشد و بیاید عَلَم احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، همّت را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی احمد را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود همت هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم احمد را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. 🚩 در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک ولی برود، تا ولی بعدی بیاید و علمدار امرِ حق شود. ♡ ☆ 📓 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۸۱ و ۸۲ به نگارش گلعلی بابایی. 🤗 ❤ 📸 شناسنامه عکس: تابستان ۱۳۶۰، روانسر، منطقه سراب (استان کرمانشاه) از راست: (عباس حاجی زاده، ، 😍🥰 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💥 💣 🔸️ 🔹️ 🔸️ ⚪ ...امّا گستره حمایت های استکبار جهانی از صدام به این کمک ها ختم نمی‌شد. آنها وقتی دیدند ایران بر مواضع خود محکم ایستاده، تنها چند ساعت قبل از شروع دست به حیله دیگری زدند. ▪️ در حقیقت شورای امنیت «سازمان ملل متحد» پس از سکوت سنگین ۲۱ ماه و ۱۵ شبانه‌روزیِ خود که از فردای صدور قطعنامه ۴۷۹ در ۶ بهمن ماه ۱۳۵۹ در پیش گرفته بود، سرانجام با حمایت آمریکا و به درخواست پادشاهی اردن هاشمی - نزدیکترین متحد عرب صدام در جنگ علیه ایران - در تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱، قطعنامه شماره ۵۱۴ را به اتفاق آرا صادر کرد. این بار نیز، حامیان قدرتمند صدّام در شورای امنیت، برای مصون نگه داشتن دیکتاتور نورچشمی خود از عواقب جنگ افروزی علیه ایران، از به کار بردن عبارت «جنگ»خودداری ورزیده و واژه خنثای «برخورد» را به کار بردند. ✔ همانگونه که پیداست، هدف شورای امنیت از تصویب این قطعنامه، جلوگیری از ورود نیروهای ایران به داخل خاک عراق، تحت عنوان «به خطر افتادن صلح و امنیت بین‌المللی» بود؛ امّا شورا حاضر نبود حداقل شرط ایران برای آتش‌بس، یعنی "اعلام رژیم بعثی عراق به عنوان [طرف] متجاوز [و آغازگر جنگ] را در قطعنامه بگنجاند و مجازات تجاوزگر را وعده دهد. 🚀 بنابراین، دو روز پس از تصویب قطعنامه ۵۱۴، در تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱، جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد. این عملیات در اطراف بصره و در داخل خاک عراق دنبال شد. ایران با این اقدام، ضمن آنکه از موضع رسمی، قطعنامه جدید شورای امنیت را رد کرد، در عمل، بی اعتنایی خود را به روا داشتن بر خود نشان داد. علاوه بر این، تهران جلسات شورای امنیت را نیز تحریم کرد و در آن شرکت نکرد. 🧨 🛬 📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای ، نوشته گلعلی بابایی. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ✔ ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس پوچی می کردم. احمد برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک فرمانده ارشد بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک منشور بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما حکم پدر را داشت، هم معلم و مربی ، هم دوست و برادر ، هم مرشد و اسوه . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند علمدار ما باشد و بیاید عَلَم احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، همّت را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی احمد را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود همت هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم احمد را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. 🚩 در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک ولی برود، تا ولی بعدی بیاید و علمدار امرِ حق شود. ♡ ☆ 📓 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۸۱ و ۸۲ به نگارش گلعلی بابایی. 🤗 ❤ 📸 شناسنامه عکس: تابستان ۱۳۶۰، روانسر، منطقه سراب (استان کرمانشاه) از راست: (عباس حاجی زاده، ، 😍🥰 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ✔ ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس پوچی می کردم. احمد برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک فرمانده ارشد بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک منشور بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما حکم پدر را داشت، هم معلم و مربی ، هم دوست و برادر ، هم مرشد و اسوه . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند علمدار ما باشد و بیاید عَلَم احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، همّت را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی احمد را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود همت هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم احمد را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. 🚩 در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک ولی برود، تا ولی بعدی بیاید و علمدار امرِ حق شود. ♡ ☆ 📓 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۸۱ و ۸۲ به نگارش گلعلی بابایی. 🤗 ❤ 📸 شناسنامه عکس: تابستان ۱۳۶۰، روانسر، منطقه سراب (استان کرمانشاه) از راست: (عباس حاجی زاده، ، 😍🥰 @yousof_e_moghavemat
📙 📚 ✔ 💠 عنوان: (کارنامه عملیاتی ۲۷_محمد_رسول_الله در عملیات آبی خاکی خیبر - زمستان ۱۳۶۲ ) نویسنده: گلعلی بابایی نوبت چاپ: سوم، بهار ۹۷ انتشارات: ۲۷ ( ) تعداد صفحه: ۹۳۶ قیمت: ۴۲ هزار تومان 🌸 . . ✍ دوستان بزرگوار اگر علاقه مند هستید که بدونید و لشکرش توی و جزایر مجنون چیکار کرد که از طلائیه، ساخت، بر شما واجب می دونم که این کتاب رو تهیه کنید و به کتابخونه منزلتون اضافه کنید.⚘ . . ✍ این کتاب سومین کتاب از مجموعه کتاب ۲۷ هست که کتاب اول ( از دی ماه ۶۰ در مریوان تا اسارت حاج احمدآقای متوسلیان در لبنان) هست، کتاب دوم (دوران فرماندهی حاج همت در عملیات رمضان) هست و کتاب سوم هم این ...✔ . . ✍ هر سه کتاب رو می تونید با قیمت و تخفیف خیلی خوب از سایت نشر ۲۷ یا همون نشر بعثت که مخصوص ۲۷ هستش، سفارش بدید و تهیه کنید. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📕 📚 📑 نام کتاب: ✉ کتاب دوم از مجموعه ۲۷ 📊 کارنامه عملیاتی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در نبرد رمضان از تیر تا پایان شهریور ۱۳۶۱ ✍ نگارش: گل علی بابایی 📱پژوهش: حسین بهزاد 📄 نوبت چاپ: چهاردهم ۱۳۹۳ 📰 تعداد صفحات: ۱۰۰۳ 📺 اثر برگزیده دوازدهمین جشنواره کتاب سال در رشتۀ پژوهش✅ 📄 کتاب اول این مجموعه بود که در پست های قبلی خدمتتون معرفی کردیم. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس_پوچی می کردم. برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما را داشت، هم و ، هم و ، هم و . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند ما باشد و بیاید احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک برود، تا بعدی بیاید و امرِ حق شود. 📓 برگرفته از کتاب ، صفحه ۸۱ و ۸۲ @yousof_e_moghavemat