⭕️ حمله بیست و دوم به خط لوله آب شرب یزد
بر اساس خبرهای ارسالی، امروز- دوشنبه- مجددا به یکی از حوضچه های حوالی ایستگاه قارنه (منطقه بهارستان) تعرض شده است.
ارزیابی ها نشان می دهد تخریب با استفاده از یک دستگاه لودر انجام شده و سطح تخریب وسیع است.
به نظر میرسد تعمیرات تا ۲۴ ساعت به طول خواهد انجامید.جریان آب شرب به یزد در حال حاضر قطع می باشد.
@zarrhbin
♦️هر ایرانی پنج کارت بانکی!!!
ایرانی ها بیشتر از ۴۱۲ میلیون کارت بانکی دارند.
۸۰ درصد این کارتها هیچ گونه تراکنشی در یک ماه ندارند. / خبرآنلاین
@zarrhbin
⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️
🚫 #هوشمندانه برای عزیزانمان پس انداز و هزینه نماییم
⚠️پدر و مادر گرامی که پس از مشاوره همکارهای ما برای #خرید_بیمه_نامه_تأمين_آتيه برای فرزندانتان می گویید
📌لازم نداریم
📌یا فعلآ پول برای این کار که آينده عزیزانتان در گرو آن است نداریم
👇👇👇👇👇👇👇
🔻به اطراف خود نگاهي بياندازيد
📌 به گوشی آیفونی که بالای 3/000/000 تومان برای فرزند تان خریده اید و فقط با ان چت می کند❗️
📌 هزینه بالای 5/000/000 تومانی سالانه مدارس غیر انتفاعی و غیر دولتی که اگر از فرزندتان بپرسید تصمیمت برای آينده تحصیلی و کنکور چیست?
❗️می گوید دانشگاه آزاد بدون کنکور ثبت نام می کند⁉️
📌 هزینه لباس و کفش های گرانقیمت
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
✅ایا می دانید یکی از شاخصه های تفاوت انسانهای #ثروتمند_و_فقیر داشتن هوش مالی و اقتصادی است⁉️
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📌 آينده عزیزانتان در گرو #تصمیم_هوشمندانه شما می باشد
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
⛱ بیمه زندگی
⚜️تدبیر امروز
💯 تضمين آرامش فردا
#نمایندگی آقای طاهری اردکانی
09162618065
🌹هرشب _یک حدیث 🌹
🌸✨پیامبر اڪرم صلےاللهعلیهوآله ؛
هر ڪس هر روز از روے محبت،
بر من سہ صلوات فرستد،
بر خداست ڪہ گناهان او را
همان روز یا همان شب بیامرزد✨
📚 بحار ج۹۴ ص۶۹
@zarrhbin
💠دعای هر روز ماه صفر
👈 بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند
🔹يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔸اى سخت نيرو و اى سختگير اى با عزت اى عزيز اى با عزت از بزرگيت تمام خلقت در پيشگاه تو خوار است پس شر خلقت را از من كفايت فرما اى احسان كننده اى نيكوكار اى نعمت بخش اى عطا ده اى كه نيست معبود حقى جز تو منزهى تو بدرستى كه من از ظالمانم پس اجابت كرديم برايش و نجاتش داديم از غم و همچنين نجات دهيم مؤمنان را و رحمت خداى بر محمد و آل پاك و پاكيزه اش
📚 مفاتیح الجنان
@zarrhbin
◾️تقدیم به کسانی که دارن میرن عرض ارادت محضر ارباب ........
ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید😔✋🏻
این دل غمزده و زار مرا هم ببرید😔✋🏻
زیر یک پرچم و بیرق همگی سینه زدیم😔✋🏻
شرط و انصاف نبوده که شما ها بپرید😔✋🏻
فکر این مساله بدجور خرابم کرده😔✋🏻
که چرا شاه کرامت دل من را نخرید😔✋🏻
من شنیدم که در این خانه بد و خوب یکیست😔✋🏻
ولی فهمیده ام انگار شما خوب ترید😔✋🏻
و ببالید به خود چون که رسیدید حرم😔✋🏻
بین خوبان زمان از همه خوبان به سرید😔✋🏻
به مقام علی اکبر که رسیدید مرا یاد کنید
@zarrhbin
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻شما هم خبرنگار ما باشید🔍
برای پیوستن به باشگاه "شهروندخبرنگار" کانال مردمی "ذره بین درشهر" اخبار، تصاویر و سوژهای خودتان را برای ما ارسال کنید.
👇👇👇👇👇👇👇👇
"ذره بین درشهر"
آیدی مدیران کانال برای ارسال پیام
@Haditaheriardakani
@shahryare2
eitaa.com/zarrhbin
♦️خبر خوب به زائران اربعین/ خدمات خروج موقت خودرو برای زائرین اربعین حسینی رایگان شد
🔹گمرک ایران از رایگان شدن خدمات خروج موقت خودرو برای زائرین اربعین حسینی در گمرک غرب تهران خبر داد.
🔹در اطلاعیه گمرک آمده است: با عنایت به اینکه سیل عظیم عاشقان سرور و سالار شهیدان در ایام اربعین حسینی عازم کشور عراق و کربلای معلی میباشند، در جهت هر چه باشکوهتر برگزار شدن این برنامه عظیم،گمرک غرب تهران تمامی مراحل انجام تشریفات گمرکی خروج موقت خودرو (کابوتاژ) را به صورت کاملاً رایگان و در خارج از ساعت اداری نیز به مراجعهکنندگان محترم و خادمین آن امام بزرگوار خدمات ارائه مینماید.
@zarrhbin
💢 تایید شنود مکالمات معاونان شهرداری تهران توسط افشانی
🔸حجتالله میرزایی، معاون سابق برنامهریزی، توسعه شهری و امور شوراهای شهرداری تهران درباره ماجرای شنود شدن از طرف افشانی:
🔹آقای افشانی گفتهاند که من تلفن معاونانم را شنود میکنم و فهمیدم که برخی از آنها پشت من حرف میزنند. این کار غیرقانونی است و در هرجای دنیا اتفاق میافتاد یک رسوایی بزرگ بود.
🔸اگر صحبتی هم شده راجع به عملکرد ایشان بوده، ما هیچگاه بر سر ماندن یا نماندن و جایگزین ایشان صحبت نکردیم.
🔹آقای افشانی باید راجعبه مشکلاتی که بر اثر حذف من برای برنامه پنجساله سوم ایجاد میشود، پاسخگو باشند.
🔸شب گذشته خبری مبنی بر اینکه یک فایل صوتی که در آن کریمی (روابط عمومی) و میرزایی در حال رایزنی برای جانشینی افشانی هستند به دست شهردار تهران رسیده و دلیل حذف ناگهانی این دو از سمتهای خود همین فایل صوتی است، در کانالها منتشر شد./ اقتصادآنلاین
@zarrhbin
♦️ربوده شدن تعدادی از نیروهای هنگ مرزی میرجاوه
🔹١٤نفر از نیروهای بسیجی طرح امنیت و هنگ مرزی میرجاوه بامداد امروز بدست اعضای گروهک تروریستی ربوده شدند.
🔹بر اساس آخرین خبرها ٧ نفر از این افراد نیروهای بسیج طرح امنیت، ٥نفر نیروهای هنگ مرزی میرجاوه و ٢نفر نیروهای اطلاعات سپاه هستند که بین ساعت چهار تا پنج بامداد امروز در منطقه صفر مرزی لولکدان ربوده شده اند./باشگاه خبرنگاران
@zarrhbin
💬 مردی به خاطر مهریه 3 بار از روی زنش رد شد
🔹مردی پس از آن که همسرش مهریه اش را به اجرا گذاشت، با خودرو او را زیر گرفت و در سه نوبت پیاپی از روی او گذشت و جسدش را له کرد و به کف خیابان چسباند.
🔹این زوج از اهالی روستای «سرهنگ» واقع در بخش رخ تربت حیدریه (خراسان رضوی) هستند و حادثه دو روز پیش در این روستا روی داده است.
🔹همسر مقتول با اجرا گذاشتن مهریه خود، زمین و دیگر اموال همسرش را مطالبه کرده بود و قاضی ابتدا دستور صلح و سازش می دهد، اما هنگام دعوا و مشاجره لفظی، مرد کنترل خود را از دست داده و این اتفاق رخ می دهد. / ایرنا
@zarrhbin
‼️در حالیکه نزدیک به دوهفته از انتشار اسنادی مبنی بر معدوم سازی و دفن سگ های بی پناه توسط شهرداری اردکان در رسانه های محلی منتشر شده است. هنوز هیچ واکنش رسمی از سوی روابط عمومی این ارگان منتشر نشده است.
❓قراردادی که توسط سرپرست شهرداری(حمید اخوتیان) امضا و توسط شهردار فعلی در حال پرداخت است
❓۳۵میلیون تومان برای معدوم سازی ۱۰۰۰سگ
⁉️درخواست رسانه ها از شهرداری این است که هرچه سریع تر از محل نگهداری سگ های بی پناه بازدید صورت پذیرد تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد!
#نه به سگکُشی
@zarrhbin
🔘 ماجرای اصغر حمال...⁉️
🔹 ۱۵_۱۴ نفر بچه یزدی بودیم که می خواستیم #کنکور بدهیم، قرار شده بود با هم مسافرت کنیم. روزی که در مشهد کنکور دادیم شب به #کوهسنگی رفتیم. کوهسنگی یکی از تفرجگاه های مشهد بود و هنوز هم هست. در سال ۱۳۶۴ آن جا چندتا قهوه خانه بود که دیزی و کباب کوبیده می دادند، ما بچه ها روی دوتا تخت نشستیم و کباب کوبیده سفارش دادیم. مردی آن جا سر میزها می آمد و #گدایی می کرد. من خوب نگاهش کردم دیدم #اصغر، حمال گاراژ اتوتاج یزد است.۵_۴ سالی بود او را ندیده بودم. البته گدای تر و تمیزی بود. لهجه اش #یزدی بود ولی وقتی بچه ها پرسیدند یزدی هستی گفت: نه. بچه ها بفرما گفتند و او بی هیچ #تعارفی نشست و با ما شام خورد. آن شب گذشت من و چند نفر از بچه های آن گروه در #دانشگاه_مشهد قبول شدیم.
🔹چند ماه بعد اصغر را جلو دانشکده ی ادبیات دیدم که گدایی می کرد. با او سلام و احوالپرسی کردم. گفتم: #آدم_یزدی گدایی نمی کند. گفت: یزدی نیستم. گفتم: اسمت اصغر است، سه تا برادر هستید، حمال گاراژ اتوتاج بودی و ۲ برادرت در گاراژ حاج عبدالوهاب قمی #حمال هستند. گفت: تو کی هستی؟ خودم را معرفی کردم. گفت: حالا پس دو تومان به من بده. آن موقع به #گدا یک ریال و دو ریال می دادند. دو تومان به او دادم و گفتم یک روز بیا با هم #حرف بزنیم. ۵_۴ ماه بعد او را جلو بیمارستان شاه رضا ( امام رضا بعد از انقلاب) مشهد دیدم گدایی می کرد. سلام و حال و احوال کردیم. کمی از ظهر گذشته بود پرسیدم ناهار خوردی گفت: نه. او را #دعوت کردم که در قهوه خانه دور فلکه بیمارستان شاه رضا #دیزی بخوریم. کم کم با اصغر رفیق شدم. بالاخره بعد از چهار پنج بار که همدیگر را دیدیم اصغر سرگذشتش را تعریف کرد.
🔹گفت: من #حمال گاراژ اتوتاج یزد بودم. هر سال #شهریورماه ۱۵ روز دست زن و بچه هایم را می گرفتم و برای #زیارت به مشهد می آمدم. برای اینکه خرج مسافرت در آید دو سه عدل #جارو و بادبزن #بافقی می خریدم و با خود به مشهد می آوردم. روزها زنم بچه ها را بر می داشت و به #حرم می رفت. آن زمان ۶ تا بچه داشتم یکی عروس کرده بودم و یکی هم در سن ۱۸ سالگی خودش حمال گاراژ بود من هم دور بست( فلکه ی قدیم امام رضا علیه السلام) جارو و بادبزن ها را می فروختم و خرجم را در می آوردم. یک شب جاروها و بادبزن هایم تمام شده بود ولی هنوز زن و بچه هایم از حرم نیامده بودند که به #مسافرخانه بر گردیم.
🔹خسته بودم و #خوابم گرفته بود سرم را روی زانوهایم گذاشتم که چرتی بزنم، یک مرتبه یکی #پنج_ریالی جلو رویم انداخت، هیچ نگفتم. ظرف #نیم_ساعت که زنم دیر آمد #مردم چهار، پنج تومان پول جلو رویم ریختند. از زیر چشم دیدم که زن و بچه هایم دارند می آیند. #پولها را جمع کردم و بلند شدم. به زنم گفتم تو به مسافرخانه برو، من #کار دارم یکی دو ساعت دیگر می آیم. زنم رفت و صدمتر دورتر در یک جای مناسب #نشستم سرم را روی زانویم گذاشتم به طوری که صورتم پیدا نبود. حدود دو ساعت آنجا نشستم نزدیک #ده_تومان پول گیرم آمد. دیدم #عجب کاری است که بی هیچ زحمتی ظرف دو ساعت به اندازه حمالی یک ماشین باری ده تُن پول گیرم آمد. آخر پشت کردن عدل های ۱۲۰_۱۰۰ کیلویی و بالا بردن از پله های باری کار ساده ای نیست. ۱۵ روز مسافرت آن سال تمام شد.
🔹به زنم گفتم من در #مشهد کاری پیدا کرده ام و به #یزد نمی رویم، زنم هم خوشحال که در مشهد کنار #حرم امام رضا (ع) می مانیم. دو تا اتاق #اجاره کردیم و #ساکن مشهد شدیم. روزها دور بست سرم را می گذاشتم روی زانویم و روزی ۵۰_۴۰ تومان #کاسب بودم. زمستان شد هوای مشهد هم سرد شد. مسافر و #زوار هم کم شده بود و نشستن روی زمین هم کار مشکلی بود. من هم راه افتادم و #گدایی کردم. کم کم با محلات مشهد آشنا شدم، متوجه شدم که مردم محله سعدآباد، احمدآباد، کوی دکترا و اطراف دانشکده هاو جلوی بیمارستان ها خوب #پول می دهند. حالا ۵ سال است در مشهد کار می کنم #وضعم خوب است.
🔹 ظرف این مدت در مشهد #خانه خریدم. وقتی #حمال گاراژ اتوتاج بودم یک دخترم را در سن ۱۵ سالگی عروس کردم، کلاََ حدود ۱۴۰ تومان (منظور ۱۴۰۰ ریال) توانستم جور کنم و برایش #جهیزیه بخرم. حالا زنم برای دختر دیگرم که می خواهد عروس شود نزدیک ۳۰۰ هزار تومان جهیزیه تهیه کرده است. زنم هم #معامله می کند. زن #حسابگری است، طوری معامله می کند که جهیز دخترش #مجانی تمام شود. از یک وسیله چندتا می خرد و طوری آن ها را به همسایه ها و غریبه ها می فروشد که یکی برایش مجانی می افتد.
@zarrhbin
👇👇👇👇
🔹هر چند ماه یک بار اصغر را می دیدم. ۵_۴ سالی گذشت و من لیسانسم را گرفتم و سربازی را دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد می گذراندم. روزی با گاراژ اتفاق یزدی ها رفتم دیدم #اصغر آنجاست یک #شال_سبز هم به دور سرش بسته است. پرسیدم اصغر از کی #سید شدی؟ گفت: سید بودم. گفتم: اصغر #برادرهایت که سید نیستند، گفت: آدم وقتی #مشهد می آید #سید هم می شود. پرسیدم کار و کاسبی چطور است، گفت: بد نیست. داشتم با اصغر صحبت می کردم، دیدم یکی از صاحب ماشین ها آمد رو کرد به اصغر که حالا #سیداصغر شده بود و گفت: من هزاری ۳۰ تومان بیشتر نمی دهم. اصغر گفت: سی و پنج تومان. بالاخره با هزاری سی و دو تومان به توافق رسیدند. اصغر گفت: چِکَش را بده. فهمیدم که آن صاحب ماشین دارد از اصغر پول #نزول می کند. اصغر ضمن #گدایی پول هم #نزول می داد.
🔹سال ۱۳۵۴ اصغر را دیدم پرسیدم چه خبر؟ گفت: هفته ی دیگر پسرم را #داماد می کنم #آدرس داد و گفت: به عروسی بیا. هفته ی دیگر سرشب به کوچه زردی مشهد رفتم دیدم جلو خانه ای #چراغان است فهمیدم عروسی آنجاست. اصغر تر و تمیز با کت و شلوار و کراوات دم در خانه ایستاده بود و به مهمانان تعارف می کرد. من هم داخل حیاط خانه شدم. خانه حدود ۵۰۰ متر حیاط با ساختمان خوبی بود. عروسی با شام #مفصل برگزار شد. دو حیاط آن طرف تر عروسی زنانه بود. آن خانه هم مال اصغر بود.
🔹من از سال ۱۳۵۵ جهت ادامه ی تحصیل به #پاریس رفتم و بیش از #ده_سال اصغر را ندیدم. فکر سال ۱۳۶۵ بود که یک روز رفته بود گاراژ اتفاق یزدی ها از مرحوم حسین آقا میرجلیلی کارمند گاراژ اتفاق یزدی ها پرسیدم راستی اصغر کجاست؟ حسین آقا میرجلیلی گفت: می دانم #وضع مالی اش خیلی #خوب است. چون در مشهد پول #نزول می داد اوایل #انقلاب عده ای می خواستند #اذیتش کنند او هم به #تهران رفت، حالا کجاست نمی دانم!
🔹سال ۱۳۶۹ می خواستم به #خارج از #کشور بروم باید #هزاردلار به طور #آزاد می خریدم به #خیابان فردوسی تهران بالاتر از چهارراه استانبول رفتم که #دلار بخرم. یک مرتبه توی یک مغازه ی #صرافی دیدم که #اصغر نشسته بود. فهمیدم #حاج_سید_اصغر مغازه ی صرافی راه انداخته است. به حکم #رفاقت_قدیم دلار را ۱۲ ریال #ارزانتر از فی #حساب کرد و گفت: ناهار مهمان من باش، قرار ناهار به وقت دیگری موکول شد. یکی دوبار به من کار کوچکی سفارش کرد که در مشهد برایش انجام دهم. چندبار در تهران اصغر و پسرش آقارضا را دیدم سال ۱۳۷۳ یک شب مرا به #منزلش برای شام دعوت کرد. زنش سکینه، نامش #حاجی_مریم_خانم شده بود. پسر سومش تازه ازدواج کرده بود. تازه عروسش هم آنجا بود.
🔹اصغر گفت: سه پسر و یک دخترش ازدواج کرده اند. گفت: که #عروسم از ماجراهای #قبلی ما هیچ #خبر ندارد، #صحبتی نشود. خانه ی شیک و قشنگ چهارطبقه ای در عباس آباد #تهران داشت. خودش طبقه ی هم کف زندگی می کرد و حیاط نسبتاََ بزرگی هم در اختیارش بود. بچه هایش هم در طبقات دیگر #زندگی می کردند. روزی از حاج سید اصغر پرسیدم زندگی ان را #مدیون چه کسی هستی؟ گفت مدیون آن آدم خدابیامرزی که #اولین ۵ ریالی را در آن شب در #مشهد جلوی روی من انداخت و مرا از #حمالی نجات داد.
@zarrhbin
👇👇👇👇