🔘 سینمای آقای پاچه...‼️
📽 آقای پاچه مرد بسیار شیک، تروتمیز، قدبلند و خوش تیپ و بسیار مودبی بود. به نظرم کارمند #شهرداری بود، ولی به آقای پاچه مشهور بود، #سینمایی دایر کرده بود، که تابلو نداشت و به سینمای آقای پاچه معروف بود. ۱۰ سال داشتم که اولین بار به سینما رفتم؛ سینمای آقای پاچه واقع در کوچه ی سینما، خیابان کرمان یزد، فیلم #شب_نشینی_در_جهنم را نشان می داد. این سینما به اصطلاح، سینمای #تابستانی بود. سالن سینما تشکیل شده بود از یک محوطه ی محصورِ بدون سقف و بدون #صندلی با یک دیوار سفید در جلو که صفحه نمایش بود.
📽 سه ردیف جلو را #پیت_حلبی گذاشته بودند و یک تخته روی حلبی ها قرار داشت و عده ای از #مردهای_متشخص که برای آمدن به سینما #کراوات می زدند روی آن می نشستند. بقیه صحن سینما، سنگ و آجر فرش بود، #مردم خودشان #فرش می آوردند و خانوادگی روی زمین می نشستند؛ #بساط آبگوشت و گاهی پلو خورش و نان و پنیر و آبدوغ خیار برقرار بود. مردم در حین #فیلم_دیدن، آبگوشت را هم می خوردند و صدای گوشت کوبیدن هم بلند می شد، خانواده ها، بخصوص بچه ها سر و صدایشان از صدای فیلم بلندتر بود. هرکس #موضوع فیلم را تعریف می کرد و بلند بلند پیش بینی می کرد که چه می شود. گاه آنها که #چندین_دفعه فیلم را دیده بودند، بلند بلندموضوع را تا آخر برای دیگران تعریف می کردند؛
📽 همین امر، اعتراض عده ای را بر می انگیخت و گاه #دعوای_لفظی می شد. #یزدیها معمولا اهل #کتک_کاری نیستند. خود این بساط هم #تفریحی بود. یک شب چند بچّه ی شر، یک مرتبه پیت های ردیف سوم را هل دادند و ردیف سومی ها افتادند روی دومی ها و دومی ها روی اولی ها و سر و صدا و اعتراض عده ای از یک سو و صدای قهقه ی عده ای از سوی دیگر بلند شد.
📽 گاه اتفاق می افتاد که #شخص_مهمی، خودش یا خانواده اش، بعد از اینکه ۲۰ دقیقه از فیلم گذشته بود به #سینما می آمد، مسئول سینما با #صدای_بلند صدا می زد آی عباس آقا، خانواده ی آقای #رئیس_شهربانی تشریف آوردند، فیلم را از #نو شروع کن. فیلم دوباره از اوّل شروع می شد. #بچه_ها خوشحال می شدند که دوباره فیلم را می بینند و کف می زدند. گاهی هم خانواده ی روءَسا فکر می کردند #مردم به خاطر #آنها کف می زنند و #خود را می گرفتند.
📽 یادم می آید یک شب فیلمی که از مهوش بود حدود #پنج_بار صدا بلند شد عباس آقا از #نو شروع کن. خانواده ی رئیس دارایی، خانواده ی رئیس دادگستری، خانواده ی رئیس شهربانی، خانواده ی فلان تاجر #سرشناس و .... آمدند و با صدایی که بلند می شد آی عباس آقا از نو شروع کن، کف زدن بچه ها آغاز می شد. قصه ی فیلم ها هم #جذاب بود ولی نه به اندازه ی #امیرارسلان_نامدار.
📽 حالا که صحبت از سینما شد، داستان ساختن #اولین سینما در #یزد را تعریف کنم. یک #زرتشتی که مدت ها مقیم هند بود به یزد آمد و در #خیابان_پهلوی (امام فعلی) زمینی خرید(زمین گاراژ سنگ) و #سینما_سهیل را ساخت. این سینما ۲۵۰ متری مسجد #برخوردار واقع بود. وقتی زرتشتی ساخت سینما را شروع کرد عده ی زیادی آغاز به #مخالفت کردند. هر روز او با #مشکلی روبرو بود.
📽 بالاخره سینما ساخته شد ولی به جهت مخالفت عده ای #مومن که هم با #اصل سینما ساختن #مخالف بودند و هم می گفتند سینما #نزدیک مسجد است، به مدت ۳ سال سینما تعطیل بود و #مانع آن شدند که در سالن سینما فیلم نمایش داده شود. بالاخره پس از ۳ سال که از ساخت سینما گذشت با کمک #شهربانی سینما #افتتاح شد. من هفته ای یکبار به سینما می رفتم و تقریبا تمام فیلم های این سینما را به طور رایگان می دیدم. علت آن بود که حلقه های فیلم باید با اتوبوس از #تهران به یزد می آمد و من حلقه های فیلم را از #گاراژ می گرفتم و برای #سینما می بردم. #مزد من دیدن فیلم به طور #رایگان بود.
📚 از کتاب شازده حمام
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
🔹 همراهان محترم و بزرگوار، سه شنبه ها و جمعه ها با پست کتاب همراه ما باشید.
@zarrhbin
🔘 برای #اسلام باید گریست...
⬅️ این "روضه خوانی" از کجا آمده؟!
☑️ انسان وقتی که در #تاریخ نگاه می کند، می بیند که به سر این حادثه ( واقعه ی #کربلا) چه ها آورده اند‼️
☑️ به #خدا قسم حرف حاجی ( نوری) حرف #راستی است. می گوید: امروز اگر کسی بخواهد بر #امام_حسین علیه السلام #بگرید بر این #تحریفها و مسخ ها و #دروغها باید #بگرید.
☑️ #کتابی است معروف به #روضه_الشهداء از ملاحسین #کاشفی. #حاجی فرموده بود که این داستان #زعفرجنی و داستان #عروسی_قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
☑️ حقیقت این است که من این #کتاب را ندیده بودم. #خیال می کردم در آن یکی دو تا از این #حرفهاست بعد این کتاب را ( که به #فارسی هم هست و تقریبا در پانصد سال پیش تالیف شده است) خواندم دیدم از این #داستانها زیاد است.
☑️ #ملاحسین_کاشفی مردی است که #واعظ هم هست، اتفاقا این بی انصاف مرد #باسوادی هم بوده است، کتاب هایی هم دارد، صاحب #انوارسهیلی که خیلی عبارت پردازی کرده و می گویند کلیله و دمنه را #خراب کرده است. به هر حال #مردباسوادی بوده است.
☑️ تاریخش را که انسان می خواند، #معلوم نیست که او #شیعه بوده یا #سنی و مثل اینکه اساساََ یک مرد #بوقلمون_صفتی هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک #شیعه ی صد در صد #متعصبی نشان می داده و در میان #سنی ها خودش را #حنفی نشان می داده است. اصلاََ اهل بیهق و سبزوار است. #سبزوار مرکز #تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود یک شیعه ی صد در صد شیعه بود. بعد می رفت #هرات؛ آنجا که می رفت به روش اهل #تسنن بود. این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد.
☑️ #کتابی نوشته است به فارسی، اولین کتابی که در #مرثیه به فارسی نوشته شده همین کتاب #روضه_الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. برای مثال #شیخ_مفید ( رضوان الله علیه) #کتاب_ارشاد را نوشته است و چقد #متقن نوشته است.
☑️ ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به #منبع دیگری نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است!
☑️ من وقتی این #کتاب را خواندم، دیدم حتی اسم ها #جعلی است؛ یعنی در میان #اصحاب امام حسین علیه السلام اسم هایی را می آورد که اصلاََ چنین آدم هایی #وجود نداشته اند؛ در میان #دشمنها اسم هایی می برد که همه #جعلی است؛ #داستانها را به شکل #افسانه در آورده است.
☑️ چون این کتاب #اولین کتابی بود که به زبان #فارسی نوشته شد [مرثیه خوان ها] که اغلب #بی_سواد بودند و به کتاب های #عربی مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در #مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس #عزاداریامام #حسین را ما "روضه خوانی" می گوییم
☑️ در #زمان امام حسین روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام صادق هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام حسن عسکری هم روضه خوانی نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضی هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان خواجه نصیر الدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از #پانصدسال_پیش به این طرف اسم این کار شده #روضه_خوانی. روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضه الشهداء، همان کتاب #دروغ.
☑️ از وقتی این #کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسی #تاریخ_واقعی امام #حسین را #مطالعه نکرد و شد افسانه سازی روضه الشهدا خواندن. #ما شدیم #روضه_خوان. یعنی روضه الشهداء خوان، یعنی #افسانه_ها را نقل کردن و به #تاریخ امام حسین علیه السلام توجه #نکردن.
☑️ گفت: "وَ زادَت التَّنبور نَغمهََ اخری" بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای #دربندی پیدا شد. تمام #حرفهای روضه الشهداء را به اضافه ی یک #چیزهای دیگر، همه یکجا #جمع کرد که دیگر #واویلاست!
واقعاََ به #اسلام باید #گریست.
📚 حماسه حسینی، جلد ۳،متفکر شهید اُستاد مرتضی مطهری
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 حال قضاوت با وجدان بیدار شما، آیا باورها و اعتقادات ما نیاز به #اصلاحات_اساسی ندارند، لطفاََ تعصبات را کنار بگذارید.
@zarrhbin
🔹هر چند ماه یک بار اصغر را می دیدم. ۵_۴ سالی گذشت و من لیسانسم را گرفتم و سربازی را دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد می گذراندم. روزی با گاراژ اتفاق یزدی ها رفتم دیدم #اصغر آنجاست یک #شال_سبز هم به دور سرش بسته است. پرسیدم اصغر از کی #سید شدی؟ گفت: سید بودم. گفتم: اصغر #برادرهایت که سید نیستند، گفت: آدم وقتی #مشهد می آید #سید هم می شود. پرسیدم کار و کاسبی چطور است، گفت: بد نیست. داشتم با اصغر صحبت می کردم، دیدم یکی از صاحب ماشین ها آمد رو کرد به اصغر که حالا #سیداصغر شده بود و گفت: من هزاری ۳۰ تومان بیشتر نمی دهم. اصغر گفت: سی و پنج تومان. بالاخره با هزاری سی و دو تومان به توافق رسیدند. اصغر گفت: چِکَش را بده. فهمیدم که آن صاحب ماشین دارد از اصغر پول #نزول می کند. اصغر ضمن #گدایی پول هم #نزول می داد.
🔹سال ۱۳۵۴ اصغر را دیدم پرسیدم چه خبر؟ گفت: هفته ی دیگر پسرم را #داماد می کنم #آدرس داد و گفت: به عروسی بیا. هفته ی دیگر سرشب به کوچه زردی مشهد رفتم دیدم جلو خانه ای #چراغان است فهمیدم عروسی آنجاست. اصغر تر و تمیز با کت و شلوار و کراوات دم در خانه ایستاده بود و به مهمانان تعارف می کرد. من هم داخل حیاط خانه شدم. خانه حدود ۵۰۰ متر حیاط با ساختمان خوبی بود. عروسی با شام #مفصل برگزار شد. دو حیاط آن طرف تر عروسی زنانه بود. آن خانه هم مال اصغر بود.
🔹من از سال ۱۳۵۵ جهت ادامه ی تحصیل به #پاریس رفتم و بیش از #ده_سال اصغر را ندیدم. فکر سال ۱۳۶۵ بود که یک روز رفته بود گاراژ اتفاق یزدی ها از مرحوم حسین آقا میرجلیلی کارمند گاراژ اتفاق یزدی ها پرسیدم راستی اصغر کجاست؟ حسین آقا میرجلیلی گفت: می دانم #وضع مالی اش خیلی #خوب است. چون در مشهد پول #نزول می داد اوایل #انقلاب عده ای می خواستند #اذیتش کنند او هم به #تهران رفت، حالا کجاست نمی دانم!
🔹سال ۱۳۶۹ می خواستم به #خارج از #کشور بروم باید #هزاردلار به طور #آزاد می خریدم به #خیابان فردوسی تهران بالاتر از چهارراه استانبول رفتم که #دلار بخرم. یک مرتبه توی یک مغازه ی #صرافی دیدم که #اصغر نشسته بود. فهمیدم #حاج_سید_اصغر مغازه ی صرافی راه انداخته است. به حکم #رفاقت_قدیم دلار را ۱۲ ریال #ارزانتر از فی #حساب کرد و گفت: ناهار مهمان من باش، قرار ناهار به وقت دیگری موکول شد. یکی دوبار به من کار کوچکی سفارش کرد که در مشهد برایش انجام دهم. چندبار در تهران اصغر و پسرش آقارضا را دیدم سال ۱۳۷۳ یک شب مرا به #منزلش برای شام دعوت کرد. زنش سکینه، نامش #حاجی_مریم_خانم شده بود. پسر سومش تازه ازدواج کرده بود. تازه عروسش هم آنجا بود.
🔹اصغر گفت: سه پسر و یک دخترش ازدواج کرده اند. گفت: که #عروسم از ماجراهای #قبلی ما هیچ #خبر ندارد، #صحبتی نشود. خانه ی شیک و قشنگ چهارطبقه ای در عباس آباد #تهران داشت. خودش طبقه ی هم کف زندگی می کرد و حیاط نسبتاََ بزرگی هم در اختیارش بود. بچه هایش هم در طبقات دیگر #زندگی می کردند. روزی از حاج سید اصغر پرسیدم زندگی ان را #مدیون چه کسی هستی؟ گفت مدیون آن آدم خدابیامرزی که #اولین ۵ ریالی را در آن شب در #مشهد جلوی روی من انداخت و مرا از #حمالی نجات داد.
@zarrhbin
👇👇👇👇
ذرهبین درشهر
#عکسها و خاطرات #دایی ،علی @zarrhbin
#دایی، علی🌷
(تولد: ۱۳۴۸ ه.ش.)
فوتبالیست ⚽️
✅ #دایی دانش آموزِ درس خوان و کوشای مدارسِ #اردبیل و #فوتبالیست درخشان تیم های دانش آموزی بود و در باشگاهِ #استقلال و تیم شهرداری اردبیل بازی می کرد.
✅ با قبولی در رشته ی #مهندسی_متالوژی_دانشگاه_صنعتی_شریف، به تهران رفت و همزمان با تحصیل به تیم تاکسیرانی و سپس باشگاه بانک تجارت پیوست.
✅ دایی در مسابقه های #جام_اکو (۱۹۹۳) مقابل پاکستان، #اولین_بازی_ملی خود را انجان داد و در دور نهایی رقابت های مقدماتی #جام_جهانی ۱۹۹۴ در #مقام فرستاده ی #جدید_فوتبال_ایران، لیاقت خود را نشان داد.
✅ پس از این مسابقه ها، به #تیم_پیروزی پیوست. بعد از بازی جام ملت های آسیا (۱۹۹۶) راهیِ #آلمان شد و در چند تیم آلمانی از جمله #بایرن_مونیخ بازی کرد. این تیم در سال ۱۹۹۹، نایب قهرمان جام باشگاههای #اروپا شد.
✅ دایی در رقابتهای #جام_جهانی ۱۹۹۸ #فرانسه و ۲۰۰۶ #آلمان در تیم ملی #ایران حضور داشت. او که یکی از #پرگل_ترین بازیکنان تاریخ فوتبالِ #جهان است، #صدمین گل خود را در بازی های مقدماتی ۲۰۰۶ به #ثمر رساند و نام خود را در مقامِ #اولین فوتبالیست صد گله ی تاریخ فوتبال در بازی های #رسمی، ثبت کرد.
✅ دایی نفرِ #اول در فهرست گل زن های بین المللی و کسی است که در بازی های رسمی ۱۰۹ گل به ثمر رسانده است.
📚 فرهنگ نامه ی نام آوران
(آشنایی با چهره های سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 برای اطلاعات عمومی، علی دایی سومین پسر از پنج پسر خانواده است. #علی را از بدو تولد #شهریار نامیدند. او از معدود تحصیل کرده های #ورزش_ایران به شمار می رود که تحصیلات خود را تا مقطع #دکترای_جامعه_شناسی ادامه داده است.
📸 عکس هم مربوط است به سالهای نه چندان دور، #جام_ملتهای_آسیا....🇮🇷
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 💠بنیانگذار اولین مدرسه در ایران 👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان
💠بنیانگذار اولین مدرسه در ایران
#اسداللهمعرفت (۱۲۱۷_۱۲۹۳)
📝 اسدالله معرفت ، زاده ۱۲۱۷ خورشیدی در خامنه و درگذشته ۱۲۹۳ خورشیدی در زادگاه، بازرگان بود.
او بانی #اولین مدارس غیر مکتبی رایگان و همگانی به نام #مدرسهمعرفت است.
او #بیسواد بود ولی پس از مشاهده مدارس جدید در روسیه به این فکر افتاد که در میهن خویش چنین مدارسی را بنیان نهد.
📝 معرفت در سال ۱۲۷۵ خورشیدی (برابر ۱۸۹۶ میلادی) و در زمان مظفرالدین شاه قاجار، #اولین مدرسه را در #خامنه بنا کرد و دو سال بعد مدرسه دوم را در #مشهد و سومین را در « #پطروفسکی» روسیه (مخاچ قلعه امروز) برای بچههای ایرانی ساخت.
📝 او میز، نیمکت و تخته سیاه را از روسیه به ایران آورد و برای شاگردان لباس یک شکل با کمربندی منقش به عبارت «مدرسه معرفت خامنه» تهیه دید. معلمها شاگردهای ممتاز مدرسه را با دادن کارت آفرین تشویق میکردند. در مدرسه در کنار درسهای عادی تعلیمات نظامی نیز با کمک تفنگ و فشنگ چوبی داده میشد.
📝 اسدالله معرفت در زمان حیات خرج دفتر و کتاب دانش آموزان و حقوق معلم ها را به عهده داشت. او جهت تداوم تأمین مالی مدارس پس از مرگ خود، چند باب مغازه #وقف کرد تا با درآمد آنها مدارس پابرجا بمانند.
📝 #مدرسهمعرفت در سال ۱۳۰۵ خورشیدی دولتی شده و با نام « #نثار» فعالیتش را ادامه داد. از سال ۱۳۴۹ خورشیدی مدرسه تجدید بنا و پس از چند سال «مدرسه راهنمائی حاج اسدالله معرفت» نام گذاری شد. مکان مدرسه در طول زمان تغییر نیافته است.
📝اولین معلمهای مدرسه عبارتند از: میرزا حبیب معرفت (اولین مدیر مدرسه)، میرزا محمد اخی جهانی، میرزا ابراهیم تبریزی، ملا هاشم وایقانی، مشهدی محمدعلی ایمانی نوبر، و آقا بالا محمودی آموزگار ورزش.
📝جالب است بدانید ؛ مدرسه #معرفت در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀
📝و اما بخوانید گزارش #فرهیختگان در مورد ساخت مستند زندگی #اسداللهمعرفت
🔹 به گزارش «فرهیختگان»، حاج اسدالله معرفت معروف به اسدالله خامنه از #بانیان سیستم آموزش و پرورش نوین در ایران، در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی به دلیل قحطی و نابسامانی کشور در دوره مظفرالدین شاه به همراه صدها هزار نفر از شهرهای شمالی کشور، به مناطق مختلف قفقاز شمالی و جنوبی #مهاجرت کردند.
🔹حاج اسدالله به همراه دو برادر خود پس از مدتی موفق به تاسیس چندین موسسه #عامالمنفعه در زمینه های مختلف از جمله آموزش و پرورش و مسجد در ماخاچ قلعه، دربند و بویناکس از شهرهای قفقاز شمالی روسیه می شوند و در این دوران ضمن وارد کردن بخشی از سیستم نوین آموزش و پرورش به داخل ایران ، اقدام به تاسیس چندین مدرسه نیز در شهرهای ایران مینمایند.
🔹با توجه به #اهمیت فعالیتهای خانوادۀ معرفت در ایران و قفقاز و همچنین ناشناخته بودن این خانواده فرهنگی و مذهبی، قرار است به همت مسئولان فرهنگی کشور #مستندی درباره اقدامات شایسته این خیّر گرامی تهیه شود.
🔹لازم بذکر است روز جمعه ۲۸ شهریور ۹۹ نیز جلسه ای با حضور اعضای جمعیت خیریه در دفتر حسینیه خامنه ای ها با حضور آقایان دکتر مرتضی رضوانفر پژوهشگر سازمان میراث فرهنگی و سیدجواد آرامی وابسته فرهنگی سابق سفارت جمهوری اسلامی ایران در مسکو برگزار گردید.
🔹در انتهای جلسه مقرر شد اطلاعات و مستندات موجود در خصوص این بانی محترم در ایران جمع آوری گردد تا پس از لغو محدودیت های ناشی از کرونا کار ساخت و تصویر برداری از مجموعه مستند در بخشهای قفقاز آغاز گردد.
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان
#سیدشجاعالدین_شیخالاسلامزاده (۱۳۱۰ _۱۳۹۳)
🖋وی فرزند سیدحسین شیخالاسلام زاده وکیل دادگستری و رئیس کانون وکلای آذربایجان، در سال ۱۳۱۰ در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تبریز به اتمام رسانید و وارد دانشکده پزشکی تهران شد و در ۱۳۳۶ دکترای خود را دریافت کرد. وی در این دوران از دانشجویان فعال علیه رژیم پهلوی بود و اعتصابات و جنجالهای دانشجویان را رهبری میکرد. وی سپس برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا عزیمت نمود و در دانشگاههای پنسیلوانیا و اوهایو دورهٔ تخصصی #ارتوپدی را با درجهی ممتاز گذرانید و چندی در بیمارستانهای آمریکا #کارآموزی نمود.
شیخالاسلام در سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشت و در بخش ارتوپدی بیمارستان نمازی شیراز مشغول به کار شد. او همچنین یکی از مؤسسین #بیمارستانپارس بود.
🖋نخستین شغل دولتی او بنیانگذاری و مدیریت عامل انجمن #توانبخشی بود. در سال ۱۳۵۳ امیرعباس هویدا در کابینهٔ خود تغییرات تازهای داد و سه وزارتخانهٔ جدید تأسیس نمود. یکی از آن سه وزارتخانه، #وزارترفاهاجتماعی بود و شجاعالدین شیخالاسلام زاده را در راس آن قرار داد. هستهی مرکزی این وزارتخانه، سازمان #بیمهاجتماعیکارگران و #بانکرفاهکارگران بود. در بهمنماه ۱۳۵۴ امیرعباس هویدا در ترکیب کابینهٔ خود تغییراتی داد. وزارتخانههای رفاه اجتماعی و بهداری در هم ادغام شد و نام #وزارتبهداری گرفت و شجاعالدین شیخالاسلام زاده در راس آن قرار گرفت.
🖋در مردادماه ۱۳۵۶ امیرعباس هویدا پس از دوازده سال و نیم نخستوزیری، مستعفی و به جای وی جمشید آموزگار نخستوزیر شد و در کابینه او وزیر بهداری و بهزیستی شد و در تمام مدت نخستوزیری آموزگار که یک سال به طول انجامید، در کابینه عضویت داشت.
🖋شیخالاسلام زاده برای اولین بار رشته تخصصی #ارتوپدی را در ایران راهاندازی نمود. وی پس از اتمام تحصیلات خود و بازگشت به کشور به بیمارستان شفا رفته و در آنجا #طبتوانبخشی را راهاندازی کرد.
🖋خودِ وی فعالیتهایش را در سالهای پیش از انقلاب اینطور بیان میکند: من برای اولین بار تولید #انداممصنوعی یا #پروتز را در سال ۱۳۴۳ بنیانگذاری کردم، زمانی که به جز آمریکا در هیچ جای دیگر دنیا اندام مصنوعی تولید نمیشد.
وی در سال ۱۳۴۶ مشاور سازمان بهداشت جهانی در منطقه شد و در همین سال برای اولین بار سازمان توانبخشی ایران و نیز انجمن توانبخشی ایران را تأسیس کرد.
🖋شیخالاسلام زاده در خصوص اقدامات خود در دوران مسئولیت وزارت بهداری و بهزیستی اینطور میگوید: از دیگر اقدامات من در دوره وزارت بهداری ایجاد #اورژانستهران و بعد اورژانس کشور برای #اولین بار در ایران بود. زمانی که ما اورژانس را که آن زمان شماره اش به جای ۱۱۵ امروز ۱۲۳ بود، راهاندازی کردیم فقط آمریکا تشکیلات اورژانس پیش بیمارستانی داشت. ۳ سال بعد از ایران بود که تازه در برخی کشورهای اروپایی اورژانس ایجاد شد.
🖋وی در سال۱۳۵۷ بازداشت شده و به زندان اوین منتقل می شود.
روزی نگهبان زندان اوین خبردار میشود که نامزدش در دهات حوالی تبریز دچار سانحه شده اما به لطف #آمبولانسمجهز از مرگ حتمی نجات یافته است. وی متوجه میشود که بهنوعی مدیون زندانی محکوم به اعدام یعنی دکتر شیخ الاسلام زاده می باشد. اتفاقا این زندانبان در جلسه ای خصوصی شنیده بود که تا سه روز دیگر خلخالی عزل خواهد شد و محمدی گیلانی بجای وی خواهد آمد. پس به دکتر می فهماند که تقاضای تجدید نظر کند.
خلاصه تقاضای دکتر توسط گیلانی قبول میشود و حکم اعدام به زندان ابد تبدیل میشود.
دکتر مسئول بهداری زندان اوین شده و آنجا را به #مجهزترین مرکز ارتوپدی ایران تبدیل می کند.
روزی گیلانی و همسر و پسرش تصادف میکنند، پسر متاسفانه در دم میمیرد اما گیلانی و همسرش توسط جراح معروف زندان اوین نجات پیدا می کنند.
این بار گیلانی تقاضای عفو دکتر شیخ الاسلام را به #امامخمینی (ره) میدهد و امام خمینی با تحقیق بر روی رزومه و پیشینهی دکتر، سریعا دستور آزادی و عفو او را میدهد. دکتر آزاد میشود و منشا خدمات دیگر همچون نمایندگی بیمارستان های خصوصی، ترجمه تعرفه پزشکی میشود و لقب #پدرارتوپدیایران را میگیرد.
🖋وی تا آخرین لحظات عمرش در تمام جلسات دولتی و خصوصی شرکت میکرد و نگران وضعیت بهداشت درمان و به خصوص بیمه عمومی تمامی آحاد جامعه بود به طوری که در چند ماه آخر عمرش علیرغم بیماری شدید با اکثرمقامات دولتی در اینباره رایزنیهای متعددی انجام داد.
🖋سرانجام در سال 1393 دکتر شیخ الاسلام زاده در سن 83 سالگی و تحمل بیش از 2 سال بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت.
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌آشنایی با مفاخر و مشاهیر ایران و جهان 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📌آشنایی با مفاخر و مشاهیر ایران و جهان
#آلنوشطریان؛ نخستین زن فیزیکدان، و «مادر ِنجوم ایران»
⚡️آلنوش طریان، در 18 آبان سال 1299 خورشیدی در یک #خانوادهارمنی در تهران متولد شد.
پدر آلنوش، آرتو طریان در جلفای اصفهان و مادرش، وارتو طریان در تبریز چشم به جهان گشود. آرتو طریان دانشآموخته بازیگری و نمایش از مسکو و پایهگذار دومین مرکز آموزشی هنرهای دراماتیک و تئاتر در ایران بود. پدر طریان پارههایی از شاهنامه را به زبان ارمنی بازگردانی کرده بود. و مادرش وارطو با نام هنری «لالا» نخستین زن ایرانی ارمنی بود که شعرهای فارسی را دکلمه کرد و نخستین بانوی ایرانی که نمایشنامهای را کارگردانی کرد.
⚡️آلنوش اما راه پدر و مادرش را در هنر پی نگرفت و به دنبال #فیزیک رفت. او در خاطراتش گفتهاست: «من به پدرم گفتم میخواهم کاری کنم که از عهده هرکسی بر نیاید. از بچگی دیده و شنیده بودم که چطور مردم مثلاً میگویند: #دخترها نمیتوانند #ریاضی بخوانند یا فلان کار را انجام دهند و این همیشه باعث آزردگی من میشد و میخواستم ثابت کنم که دختر یا پسر بودن فرقی ندارد و اگر انسان #استعداد و پشتکار کافی داشته باشد، از عهده هر کاری بر میآید و ثابت هم کردم».
⚡️آلنوش در شش سالگی وارد مدرسهٔ ارمنیان تهران شد و نه سال در آنجا تحصیل کرد. سپس برای تکمیل تحصیلات دورهٔ متوسطه، به مدت دو سال نیز در مدرسهٔ انوشیروان دادگر به تحصیل پرداخت. وی در این مورد میگوید: «در آن زمان، در مدارس ارمنیان تنها تا کلاس نهم تدریس میشد و من پس از اتمام دورهٔ نه ساله در مدرسهٔ ارمنیان، برای تکمیل تحصیلات به مدت دو سال به مدرسهٔ انوشیروان دادگر، که متعلق به #زرتشتیان بود، رفتم. دلیل انتخاب این مدرسه هم نزدیک بودن آن به منزل ما بود».
⚡️خانم طریان در سال ۱۳۲۶ مدرک لیسانس خود را در #رشتهفیزیک از دانشکده علوم دانشگاه تهران گرفت و پس از مدتی به عنوان مسئول آزمایشگاه فیزیک در همان دانشکده مشغول به فعالیت نمود.
⚡️طریان پس از تلاش بینتیجه برای متقاعد کردن استادش (محمود حسابی) برای کمک به اعزام وی به خارج از کشور، در تابستان ۱۳۲۸ به تشویق پدر و با هزینه شخصی خود به بخش فیزیک اتمسفر دانشگاه پاریس رفت.
⚡️خانم طریان دانشنامه دکترای دولتی خود را از دانشکده علوم دانشگاه #سوربنفرانسه در سال ۱۳۳۵ اخذ کرد. او بعد از فارغالتحصیلی در رشته دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس، به ایران بازگشت و برای #خدمت به کشور، #پیشنهاد کرسی استادی دانشگاه سوربن را رد کرد. وی پس از بازگشت به ایران، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و با سمت #دانشیارفیزیک رشته #ترمودینامیک در گروه فیزیک مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۴۳ در همین دانشگاه به درجه استادی رسید، و سپس به عنوان #اولین استاد زن (استاد واحد فیزیک ستارگان، که پس از ورود دوباره ایشان به دانشگاه افتتاح شد)، در مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران مشغول به کار شد.
⚡️وی در مورد خاطرات دوران تحصیلش در دانشگاه پاریس میگوید: «یکی از بهترین خاطرات من در طی تحصیل در فرانسه آشنایی کوتاه مدت من با ایرن کوری، دختر ماری کوری، دانشمند معروف، بود. ماری کوری از دوران بچگی همواره بزرگترین الگوی من در زندگی بودهاست. کار کردن در آزمایشگاه، کنار دختر وی، حتی برای مدتی کوتاه، افتخار بسیار بزرگی برای من محسوب میشد».
⚡️در سال ۱۳۳۸ دولت فدرال آلمان غربی بورس مطالعه رصد خانه فیزیک خورشیدی را در اختیار دانشگاه تهران قرار داد و طریان برای این #بورس انتخاب شد و از فروردین سال ۱۳۴۰ به مدت ۴ ماه به آلمان رفت و بعد از انجام مطالعات به ایران بازگشت.
⚡️وی در سال ۱۳۴۵ به عنوان عضوی از کمیته ژئو فیزیک دانشگاه تهران انتخاب شد و در سال 1348 رسماً به ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران منصوب شد و در #رصدخانهفیزیک خورشیدی که خود در #بنیانگذاری آن نقش عمده ای داشت، فعالیت خود را آغاز کرد.
⚡️طریان پس از ۳۲ سال خدمت صادقانه به کشورش و پرورش اساتیدی ارزشمند در ۱۵ شهریور ۱۳۵۸ به درخواست خود بازنشسته شد.
⚡️آلنوش طریان، فیزیکدان ایرانی و استاد بازنشسته نجوم دانشگاه تهران و از پایهگذاران اخترفیزیک ایران به خاطر نقشی که در پیشبرد رشته اخترشناسی در این کشور ایفا کرده بود به وی لقب « #مادرنجومایران» داده شد.
⚡️آلنوش طریان در روز شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ در سن ۹۰ سالگی در خانه سالمندان توحید تهران درگذشت. روز دوشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۸۹ ، مراسم ترحیم آلنوش طریان، در کلیسای مریم مقدس تهران برگزار و پیکر وی از این محل تشییع و در گورستان ارامنه تهران به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش سبز 🖤
@zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#باشهدا
امروز دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان مصادف است با سالروز شهادت #اولین و #تنها :
🌹#شهید_انقلاب_شهرستان_اردکان
#شهید_محمدعلی_قانعی_اردکانی🌹
که با دهان روزه؛ در دوران پیروزی انقلاب اسلامی به دست دژخیمان پهلوی در اردکان به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
تاریخ تولد :
۳۷/۶/۱۴
🌹تاریخ شهادت :
۵۷/۴/۲۶
🌙مصادف بادوازدهمین روزاز ماه مبارک رمضان🌙
🌹محل شهادت :
اردکان-ابتدای خیابان شهید قانعی(خیابان سینای سابق)🌹
شادی روح پرفتوح این شهید عزیز و همه ی شهدای گرانقدر و امام شهدا بخوانید :
💐فاتحه ای مع الصَّلَوَاتِ💐
🎬تدوین:
سیدعلی محمدی
#زندگینامه
#اردکان_شهر_مقاومت
• رسا|روابط عمومی سپاه اردکان •