eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ماخودمون رو درحد انسان باید بالا ببریم.🌟💚🌟 وقتی که باشی به قضای خدا غمهات هم از بین میره. 🌿😊🌿 خادم پیامبر(صلی الله علیه وآله ) میگوید که من هیچ وقت ندیدم پیامبر کلمه کاش رو بگه، بگه ای کاش، کاشکی ولی ما مدام همه اینها رو میگیم.....😳🙃❌ ما باید بگیم چی؟⬅️"الخیر فی ما وقع" هر چیزی که پیش اومد درش خیر هست،✳️ تا دلتون گرفت بگید خدا هدیه های زیادی توی این دل گرفتن من برام قرار داده و تمام از دست دادنها و تمام نداشتن های ما در واقع ،بدست آوردنه.🌿✅🌿اگه باور داشته باشیم که خدا میخواسته.✅ ولی ما متاسفانه باور نمیکنیم. ماهمه اش خودمون رو درمقابل خدامیبینیم، نه طرف خدا.🙃 یه تیم ملی راه میندازیم، خودمون و یه طرف رو میذاریم خدا. دائم داریم توی آفساید برای خودمون گل میزنیم. میگیم خدا اون طرف. ما اینطرف.🕶👓 درصورتیکه توی دعای چهارشنبه میگیم "شَفَیتَ، عافیت، اَبلَیتَ" ما تمام چیزهایی که از طرف خدا میاد رو نعمت میدونیم، همه رو میخواهیم شکر بکنیم. ♻️💚💛 ولی بعدش یه دفعه عصبانی میشیم😡 همه چی،😤میگن مثل گاو نُه مَن شیر یعنی نُه من شیر رو جمع کردیم، خیلی دست پر هستیم،یه دفعه ای با یه لگد،با یه حرف نامربوط،بایه چهره درهم کشیدن، همه ازبین میره.😨 همسرت، بچه ات خانواده یه حرفی یه اشاره ای انجام داده باب میلت نبوده همون جا شیطون نمیذاره، میاد همه زحمتهات رو از بین میبره. شما تموم میشه. هروقت شروع کردی به گله کردن، (ما بهتون گفتیم یه "تَن" داریم، یه "من") بدان گرفتار این"تن" هستی؛ این بُعد طبیعی جسمتون هستین، بُعد حیوانی جسمتون هستین. وگرنه روح سختی ها رو ارتقاء میدونه.🤔 مگه ما نمیگیم《لَقَد خَلَقناالاِنسانَ فی کَبَد. 😯یعنی انسان همش در سختیه. اگر سختی نبود که رشد نمیکردیم. سختی بَده؟⬅️پس چرا امام علی(علیه‌السلام) سختی کشید⁉️چراحضرت زهرا(س) سختی کشید⁉️مگه برترین مخلوقات خدا نبودن‼️ یعنی شایسته تر از ما نبودن که در آسايش باشن و در راحتی دین اسلام رو تبلیغ بکنن⁉️ خدا نمیتونست براشون مهیا کنه⁉️ اینها بود که ما یاد بگیریم اگر بخواهیم دین اسلام رو عمل کنیم و پرچمش رو بلند کنیم، باید در سختی باشیم. 🌐🚸 دوره آخرالزمان هست، باید سختی بکشیم💹 ولی باید ازحرکت نایستیم. 🌀ازمدارخارج نشیم.🌀♻️ازقطار انقلاب پیاده نشیم. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✅✅ ماگفتیم یکی ازمسائلی که توخانواده خیلی مهم هست 👈نشاطه. 😍وقتی که وجود داشته باشه، هم وجود داره. 😞آدمهای ناراضی، وقتی برای لذت بردن ازدنیا وآماده کردن خودشون برای اون طرف، ندارن.چون دائم ناراضی هستن وازهرچیزی که پیش بیاد ناراضی اند.چه خوب چه بد،وقتی برای نشاط ندارن. 🙁طرف چهل سالش شده،نمیتونه یه بخونه. ⏰ عمده وقتمون باید صرف خودمون باشه. ❤️ماوقتی میخواهیم به سلامتی تشریف ببریم اون دنیا، باید ببریم 🙈ولی ما چکارمیکنیم؟ تو این دنیاقلبی که پراز کبره، عُجبه، خودبزرگ بینیه، کینه است؛همه اینهارو توی این قلب جا می‌دیم، بعدمیخواهیم بریم اونجا بهشتم ببینیم؛قلبمون سلیم نیست. ✈️ مثل اینکه بگن شمامیخوای خلبان شی باید دندونت پرکرده نداشته باشه قدت بایداینطوری باشه، یه سری خصوصیات باید داشته باشی دیگه. 🔔کسی که میخواد بره بهشت باید یکسری خصوصیات رو داشته باشه . 😏کسی که به قضا و قدر الهی نباشه و پنهان داره . و کسی که شرک و کفر پنهان داشته باشه چی میشه ، مگه ما نداشتیم ولایت الهی و ولایت طاغوت در مراحل رشد در هر دوره ای این ها وجود داده 😱 کسی که راضی نباشه کفر تو دینش وارد میشه . 🤔 بعد ما میخوایم مسلمان باشیم . میگیم خدایا ما را مسلمان از این دنیا ببر . بعد میایم میگیم خدایا ما که راضی نیستیم خیلی راحت . 👌از این به بعد تو کلماتمون خیلی باید رعایت کنیم این ها و ها و و این ها ببینید چقدر تو زندگی هامون میگیم 🔥 عذاب برزخی ما به میزان کفری هست که تو ایمانمون به وجود میاد . کفر تو ایمانمون به اندازه نا رضایتی هست که به دست میاریم . 👈کسی که به قضای خدا راضی نیست ، کفر در دینش وارد میشود عذاب برزخی ما به میزان کفری هست که در ایمان ما راه پیدا میکند . 👌یعنی یه حساب دو دوتا چهار تا هر چقدر که ما کفر در دینمون باشه عذاب برزخی ما زیاده ؛ ❓❓کفر چه جوری به وجود میاد❓👈 با . 🌸 ان شاء الله همه ما به برسیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
🌸🍃﷽🌸🍃 ذی قعده ✍ ، با نماز انسان همراه می‌شود 📢نماز ماه این نماز در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذی القعده خوانده می شود 🔻كيفيّت آن چنان است كه: 👈در روز غسل كند. 👈چهار ركعت نماز گذارد. 🔻در هر ركعت : 1⃣حمد يك مرتبه 2⃣قلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه 3⃣معَوَّذَتَيْن يك مرتبه 👈 پس استغفار كند هفتاد مرتبه و ختم كند استغفار را به : 💢لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ، 👈 پس بگويد: 💢 يا عَزيزُ يا غَفّارُ،اغْفِرْ لي ذُنُوبي وَذُنُوبَ جَمیع المُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ. ✨✨✨✨✨ ✍رسول خدا فرمودند:‌ هر بنده‌ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می‌شود: ✔️ ای بنده‌ خدا، عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبه‌ تو، پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد 👈و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می‌کند: ✔️ ای بنده، خجسته باد بر و و تو. 👈 فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو، در روز قیامت از تو راضی خواهند شد 🔻انسان باید در جهت برآورده کردن تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا... 🔔ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان راضی شود.😍 👈فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو و دین تو از تو گرفته نمی‌شود و تو گشوده و نورانی می‌شود. ✔️ای بنده، والدینِ تو، از تو خواهند شد ✔️و و تو آمرزیده شدند ✔️و تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود و جبرئیل ندا می‌کند: ✔️من همراه با فرشته‌ مرگ می‌آیم و به او سفارش می‌کنم که با تو رفتار کند روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد. ✨✨✨✨✨ ☝️این نماز مخصوص کسانی است ‌که میخواهند توبه کنند و از خداوند آمرزش بخواهند هم برای خودشان،هم برای آنهایی که حقی بر گردنشان دارند. 📣 پس از نمازِ توبه در یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده غافل نشویم. 👈 تا غروبِ امروز فرصت داریم این نماز را بخوانیم. 💞 @zendegiasheghane_ma
🌸🍃﷽🌸🍃 ✍ ، با نماز انسان همراه می‌شود 📢نماز ماه این نماز در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذی القعده خوانده می شود 🔻كيفيّت آن چنان است كه: 👈در روز غسل كند. 👈چهار ركعت نماز گذارد. 🔻در هر ركعت : 1⃣حمد يك مرتبه 2⃣قلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه 3⃣معَوَّذَتَيْن يك مرتبه 👈 پس استغفار كند هفتاد مرتبه و ختم كند استغفار را به : 💢لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ، 👈 پس بگويد: 💢 يا عَزيزُ يا غَفّارُ،اغْفِرْ لي ذُنُوبي وَذُنُوبَ جَمیع المُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ. ✨✨✨✨✨ ✍رسول خدا فرمودند:‌ هر بنده‌ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می‌شود: ✔️ ای بنده‌ خدا، عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبه‌ تو، پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد 👈و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می‌کند: ✔️ ای بنده، خجسته باد بر و و تو. 👈 فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو، در روز قیامت از تو راضی خواهند شد 🔻انسان باید در جهت برآورده کردن تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا... 🔔ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان راضی شود.😍 👈فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو و دین تو از تو گرفته نمی‌شود و تو گشوده و نورانی می‌شود. ✔️ای بنده، والدینِ تو، از تو خواهند شد ✔️و و تو آمرزیده شدند ✔️و تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود و جبرئیل ندا می‌کند: ✔️من همراه با فرشته‌ مرگ می‌آیم و به او سفارش می‌کنم که با تو رفتار کند روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد. ✨✨✨✨✨ ☝️این نماز مخصوص کسانی است ‌که میخواهند توبه کنند و از خداوند آمرزش بخواهند هم برای خودشان،هم برای آنهایی که حقی بر گردنشان دارند. 📣 پس از نمازِ توبه در یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده غافل نشویم. 👈 تا غروبِ امروز فرصت داریم این نماز را بخوانیم. 💞 @zendegiasheghane_ma
🌸🍃﷽🌸🍃 ✍ ، با نماز انسان همراه می‌شود 📢نماز ماه این نماز در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذی القعده خوانده می شود 🔻كيفيّت آن چنان است كه: 👈در روز غسل كند. 👈چهار ركعت نماز گذارد. 🔻در هر ركعت : 1⃣حمد يك مرتبه 2⃣قلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه 3⃣معَوَّذَتَيْن يك مرتبه 👈 پس استغفار كند هفتاد مرتبه و ختم كند استغفار را به : 💢لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ، 👈 پس بگويد: 💢 يا عَزيزُ يا غَفّارُ،اغْفِرْ لي ذُنُوبي وَذُنُوبَ جَمیع المُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ. ✨✨✨✨✨ ✍رسول خدا فرمودند:‌ هر بنده‌ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می‌شود: ✔️ ای بنده‌ خدا، عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبه‌ تو، پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد 👈و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می‌کند: ✔️ ای بنده، خجسته باد بر و و تو. 👈 فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو، در روز قیامت از تو راضی خواهند شد 🔻انسان باید در جهت برآورده کردن تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا... 🔔ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان راضی شود.😍 👈فرشته‌ای دیگر ندا می‌کند: ✔️ای بنده، تو و دین تو از تو گرفته نمی‌شود و تو گشوده و نورانی می‌شود. ✔️ای بنده، والدینِ تو، از تو خواهند شد ✔️و و تو آمرزیده شدند ✔️و تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود و جبرئیل ندا می‌کند: ✔️من همراه با فرشته‌ مرگ می‌آیم و به او سفارش می‌کنم که با تو رفتار کند روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد. ✨✨✨✨✨ ☝️این نماز مخصوص کسانی است ‌که میخواهند توبه کنند و از خداوند آمرزش بخواهند هم برای خودشان،هم برای آنهایی که حقی بر گردنشان دارند. 📣 پس از نمازِ توبه در یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده غافل نشویم. 👈 تا غروبِ امروز فرصت داریم این نماز را بخوانیم. امروز 25 ذی قعده دحوالارض هم هست التماس دعا 💞 @zendegiasheghane_ma
بخشی از خانم ما باید در زن و شوهری به انسان بودن برسیم، به برسیم، به مومن حقیقی برسیم ✅ غر غر نکنیم ⛔️. در طول هفته خیلی اتفاق های شیرین رو می بینیم بعد یه تلخی که میبینیم چکار میکنیم ⁉️⬅️ غر می زنیم. همه رو میپیچیم میذاریم کنار؛ همون تلخی رو هی بزرگ می کنیم😏 ما خوبیم دیگران بد هستند، همش هم تقصیر دیگران هست😳😳 یادت باشه اگر از خودت باشی مورد غضب خداوندی . 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ *👤 سوال 🔖موضوع: دلایل سخت پسندی سلام وقت بخیر دلایل سخت پسند بودن و ریشه های آن در چیست؟ ................................................... # پاسخ سلام ممنونم خیلی چیزها میتونه باشه ... مثلا دیدن دیگران و قرار دادن خود در ترازوی مقایسه یا عدم شناخت مهم زندگی، شرایط خانواده و .... شما اگه میخواید سخت پسند نباشید بهتره معیارهای مهم ازدواج که ایمان و فرهنگ و مسائلی از این قبیل هست شناسایی کنید و به معیارهای دیگه که ناشی از سخت پسندی هست مثل شخص و ثروت اهمیت ندید با توجه به روایات ما نباید بی‌دلیل رو رد کنیم و گرنه خداوند دیگه در قبال ازدواج ما مسئول نیست و باز هم طبق روایات ما باید به خاطر شخص با او ازدواج کنیم نه زیبایی و ثروت او ... امام رضا علیه السلام فرمودند: هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او ترا از این رضایت باز دارد و... (میزان الحکمة، ج 4) حضرت علی علیه السلام فرمودند: زنها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی گردد. (وسائل الشیعه، ج 15) پیامبر اکرم (ص) به این مضمون فرمودند: شخصی که با زنی صرفاً به مال و دارایی‌اش ازدواج نماید، خدا او را به حال خود رها ساخته و به آن ، واگذار خواهد نمود و شخصی که با زنی صرفاً به خاطر و جمالش ازدواج نماید. در او چیزهایی خواهد دید که باعث ناراحتی او خواهد گشت و شخصی که با زنی به خاطر دینداری‌اش ازدواج نماید. خدای متعال مال و جمال به او خواهد نمود.* 💞 @zendegiasheghane_ma
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند؛ همسری که شوهرش را بیازارد، تا شوهرش را و او را از خود نکند، خدا او و هیچ‌یک از کارهای نیکش را نمی پذیرد؛ گرچه آن همسر همه روزگارش را بگیرد و به بپردازد و را آزاد سازد و را در راه خدا ببخشد و این همسر ( تا چنین باشد) نخستین کسی است که وارد می شود. سپس افزود ؛ همانند این کیفر برای شوهر هم هست، چنانچه همسرش را از روی ستم بیازارد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ بعضی وقت ها شیطان خیلی راحت میاد و توی قلب های ما وسوسه میندازه که ببین حق با تو بود، چقدر زحمت میکشی دیده نمیشه، تو هرکاری بکنی این راضی نمیشه. شیطان گام به گام و کم کم جلو میاد تا رضایت همسر رو برات از اهمیت بندازه. رضایت خدا در گرو رضایت همسر هست. یه پرسود را بهمون نشون دادن و ما میگیم ما بلد نیستیم، هرچی به حرفشون گوش بدیم فکر میکنن کسی هستن. تازه با این طرز تفکرمون مهمونی های چندنفره هم میدهیم و میبشنیم برای همدیگه نسخه هم می پیچیم. آخرالزمان باید هم کنیم هم دیگران را به صبوری دعوت کنیم. 👈 صابروا و رابطوا رضایت همسر را بدست آوردن صبوری میخواهد و باید رابطه ات را با خدا و اهل بیت علیهم السلام و مردم اصلاح کنی. ⬅️ این کلمه رو یک هفته روش کار کن، بنویس و کنارش راه حلی اضافه کن. از اخلاق، رفتار، آشپزی، نظافت رضایت همسر فقط در جایی که دین خدا را زیر پا بگذاره ملاک نیست مثلا بگه نماز نخون @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
🧕🏻🧔🏻 🔴 💠 بسیاری از اشیاء در شرایط عادی، ضایعات به حساب می‌آیند و حتّی در سطل زباله انداخته می‌شوند. مثل یک میخ کوچک، سرم، یک چوب کبریت، پیچ و مهره ریز و دهها چیز بی‌ارزش دیگر که کسی تلاش جدّی برای نگهداری آنها نمی‌کند. امّا گاه در شرایط سخت و همین اشیاء بی‌ارزش نقش حیاتی ایفا می‌کنند. سوزن سرم جان یک بیمار و چوب کبریتی جان انسانی را از نجات می‌دهد. 💠 در زندگی مشترک، گاه یک رفتار یا جمله کوچک و به ظاهر ناچیز، آبی بر روی دعوا و تشنّج است و از فتنه‌ای بزرگ جلوگیری می‌کند. هر رفتار و جمله‌ی ساده‌ای که بتواند همسر را از لجبازی، و جدل دور کند گوهری ارزشمند است. 💠 برای نمونه برخی رفتارها و جملات ساده و را که در حال عصبانیّت همسر کارگشاست ذکر می‌کنیم: 🔅بوسیدن پیشانی همسر 🔅 مالش مهربانانه‌ی شانه‌های همسر 🔅سکوتِ متواضعانه به هنگام عصبانیت شدید وی 🔅آوردن آب قند برای او 🔅لبخند زدن با ژست پذیرش نظر او 🔅 جملات کوتاه مثل "خودتو اذیت نکن"، "حق با توست"، "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن"، "درکت می‌کنم"،"منو اگر‌ ناراحتت کردم"،"طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم"،"بیا فراموشش کنیم"،"چشم هر چی تو بگی عزیزم"،"تو جون بخواه عزیزم"،"روی حرفات فکر می‌کنم"،"از دستم باش" و صدها رفتار کوچک و جمله‌ی کوتاه و ساده‌ که در بزنگاهها شما را از خطر سردی روابط و کم شدن علاقه و بینتان نجات می‌‌دهد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت9 سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم.... تاصدای حرکت کردن ماشین اومد 💨🚙نفس راحتی
استادشمس شروع به تدریس کرد. وسط کلاس گفت: _تو این صفر و یک های برنامه نویسی عشق معنایی نداره،👈مثل زندگی این بچه مذهبی ها. بعد نگاهی به امین و بعد به من کرد.. و به تدریسش ادامه داد. کلا استادشمس اینجوریه.یه دفعه، ، یه حرفی میگه.منتظر حرفی از 🌷امین🌷 بودم.ولی امین ساکت بود. آخرکلاس استاد گفت: _سؤالی نیست؟ وقتی دیدم امین ساکته و بچه ها هم سؤالی ندارن،گفتم: _من سؤال دارم.🙂☝️ استادشمس که انگار منتظر بود گفت: _بپرس.😏 -گفتین عشق تو زندگی مذهبی ها معنایی نداره؟ باپوزخند گفت: _بله،گفتم.😏 -معنی حرفتون این بود که عشق توی مذهب جایی نداره؟🙂 یه کمی فکر کرد و گفت: _نمیدونم عشق تو مذهب معنا داره یا نه.ولی تو زندگی بچه مذهبی ها که معنی نداره.😏 _ توی جایگاه ویژه ای داره. همه ی نگاهها برگشت سمت من،جز امین. گفتم: _عشق یعنی اینکه کسی تو زندگیت باشه که بدون اون نتونی زندگی کنی.زندگی منظورم نفس کشیدن،غذا خوردن و کار کردن نیست. مثل که اگه نباشه،اسکناس زندگی ارزشی نداره. اسکناس درسته ولی نداره..عاشق هرکاری میکنه تا به چشم معشوقش بیاد..هرکاری که معشوقش بگه انجام میده تا معشوقش ازش راضی باشه..عشق همون چیزیه که باعث میشه عاشق شبیه معشوقش بشه. استادشمس گفت: تو تا حالا عاشق شدی؟😕 -من هم عاشق شدم...🙂منم سعی میکنم هرکاری معشوقم بهم میگه انجام بدم...من اونقدر عاشقم که دوست دارم همه حتی از هم بفهمن معشوقم کیه...خوشم میاد هرکسی منو میبینه میفته.. بلند شدم،رفتم جلوی وایتبرد ایستادم و با تمام وجود گفتم: _من عاشق ✨مهربان ترین موجود عالم✨ هستم و به عشقم افتخار میکنم،با تمام وجودم.حتی دوست دارم همه تون بدونید که من عاشق کی هستم. با ماژیک روی وایتبرد پررنگ و درشت و خوش خط نوشتم *خدا*❤️✋ برگشتم سمت بچه ها و گفتم: _آدمی که مهربان ترین نباشه عاشق هیچکس دیگه ای هم باشه.😊👌 وسایلمو برداشتم،رفتم جلوی در... برگشتم سمت استادشمس و بهش گفتم: _کسیکه عاشق باشه کاری میکنه که معشوقش ازش باشه.شما تمام روزهایی که من میومدم کلاستون منو مسخره میکردید،چون میخواستم طوری باشم که معشوقم ازم راضی باشه.منم هرجایی باهاتون بحث کردم یا جایی سکوت کردم فقط و فقط بخاطر بوده. رفتم توی حیاط.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
بانگرانی پرسید: _چی شده؟😨 گفتم: _چیزی نیست. حانیه رو بردم تو اتاقش.به مادرش گفتم: _امشب تنهاش نذارید ولی حرفی هم بهش نگید.😊 خداحافظی کردم و رفتم بیرون... امین هنوز تو حیاط بود.بلند شد ولی بازهم سرش پایین بود.گفتم: _من هرکاری به نظرم لازم بود انجام دادم. گفت: _پس چرا حالش بدتر شده بود؟😥 -وقتی میزنن،آدم حالش بد میشه.به نظرم اگه حانیه بهتر نشه،دیگه نمیشه.خداحافظ. درو بستم و سوار ماشین شدم... چند بار حرفهام به حانیه رو مرور کردم. .منکه خودم همینا برام سؤال بود.😟🤔 حرفهایی بود که روی زبونم جاری کرد وگرنه من کجا و این حرفها کجا؟ اون شب تو ✨نماز شب✨ برای حانیه خیلی دعاکردم. فرداش به مادرش زنگ زدم و حال حانیه رو پرسیدم... گفت فرقی نکرده... روز بعدش میخواستم دوباره با مادرش تماس بگیرم و حالشو بپرسم ولی خجالت میکشیدم دوباره بگه فرقی نکرده.😒😥ولی براش دعا میکردم. حانیه دختر شوخ طبعی بود... هیچکس حتی طاقت سکوتشم نداشت، چه برسه به این حالش.حتی امتحانات پایان ترم هم شرکت نکرده بود.😔 روز بعد با محمد و مریم رفتیم گچ دستمو باز کنم. تو راه برگشت بودیم که گوشیم زنگ خورد.امین بود.📲 نمیدونستم چکار کنم.پیش محمد نمیشد جواب بدم.محمد گفت: _چرا جواب نمیدی؟منتظره.😊 گفتم: _کی؟😟 -همونی که داره زنگ میزنه دیگه.منتظره جواب بدی.😉 گوشیم قطع شد... محمد نگاهم کرد.بااخم و شوخی گفت: _کی بود؟😀 -یکی از بچه های دانشگاه.😊 -اونوقت خانم دانشجو یا آقای دانشجو؟😁 باتعجب نگاهش کردم.یعنی صفحه گوشیمو دیده؟😟ضحی گفت: _بابا بستنی میخوام.👧🏻🍦 -چشم دختر گلم.😊 جلوی یه بستنی فروشی نگه داشت و با ضحی پیاده شد... دوباره گوشیم زنگ خورد،امین بود.نگاهی به مریم کردم.😊بالبخند نگاهم کرد و پیاده شد.گفتم: _بفرمایید -سلام خانم روشن.مزاحم شدم؟ -سلام،نه.حانیه حالش خوبه؟😒 -خداروشکر خیلی بهتره.تماس گرفتم ازتون تشکر کنم..😊من ازتون خواستم آرومش کنید ولی نمیدونم شما چکار کردید که حتی شده به رفتنم.👌 صداش خیلی خوشحال بود... ازپشت تلفن هم میشد فهمید بال درآورده و تو ابرها سیر میکنه.🌷🕊 -خواهش میکنم نیازی به تشکر نیست. -منکه نمیتونم لطفتون رو جبران کنم. امیدوارم براتون جبران کنه.👌 -متشکرم.گرچه انتظار تشکر هم نداشتم ولی اگه براتون ممکنه اونجا برای من هم دعا کنید.اگه امری نیست خداحافظ.😒 -حتما.عرضی نیست،خداحافظ😊 محمد بستنی رو گرفت جلوی صورتم و گفت: _اگه زیاد بهش فکرکنی بستنی ت آب میشه.😁 لبخند زدم و بستنی رو گرفتم.به محمد گفتم: _داداش شما دیگه سوریه نمیری؟🙂😒 بستنی پرید تو گلوش...😳😣 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت26 بانگرانی پرسید: _چی شده؟😨 گفتم: _چیزی نیست. حانیه رو بردم تو اتاقش.به مادر
بستنی پرید تو گلوش و سرفه ش گرفت...😳😣 مریم دستمال کاغذی بهش داد و نگاهش کرد. محمد هم به مریم خیره👀👀 شده بود. منم باتعجب نگاهشون میکردم.گفتم: _چیزی شده؟!!😟 محمد سرشو انداخت پایین و با بستنی ش بازی میکرد.مریم همونجوری که به محمد نگاه میکرد،گفت: _چیزی نیست زهراجان.ظاهرا داداشت قراره به همین زودیا بره.😢 صداش بغض داشت ولی نارضایتی تو صداش نبود.رو به محمد گفتم: _آره داداش؟!!😢😟 محمد گفت: _تو چی میگی این وسط؟ 😕اصلا برا چی یهو،بی مقدمه همچین سؤالی میپرسی؟😅 مریم گفت: _چه اشکالی داره خب.بالاخره که باید میگفتی دیگه.تازه کارتو راحت کرده که.😒 بعد یه کم مکث گفت: _کی میخوای بری؟🙁 محمد همونجوری که سرش پایین بود،گفت: _ده روز دیگه.😔 با خودم گفتم پس احتمالا با امین باهم میرن... دلم هری ریخت...😥 نکنه محمد دیگه برنگرده.وای خدا! فکرشم نمیتونم بکنم.😣 یاد به حانیه افتادم.من اونقدر خودخواه هستم که بشم بخاطر من سعادت شهادت نصیب محمد نشه؟ نمیدونم.. شاید هم خودخواه باشم.به چهره ی محمد از پشت سر نگاه میکردم و آروم اشک میریختم.ضحی تا چشمش به من افتاد گفت: _عمه چرا گریه میکنی؟!👧🏻☹️ محمد و مریم برگشتن سمت من.سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم. محمد به ضحی گفت: _شاید چون بستنی ش آب شده گریه میکنه.😁 نگاهی به ظرف بستنی تو دستم کردم،خنده م گرفت.😅 سرمو آوردم بالا.از توی آینه چشمهای اشکی محمد😢 رو که دیدم خنده م خشک شد. گاهی به مریم نگاه میکرد و باشرمندگی لبخند میزد.😊مریم رو نمیدیدم که بفهمم چه حالی داره.😣 جلوی در خونه نگه داشت... مامان شام دعوتشون کرده بود.یه نگاهی به مریم کرد،یه نگاهی به من،گفت: _با این قیافه ها که نمیشه رفت تو،چکار کنیم؟😕🤔 مریم برگشت سمت من و باخنده گفت: _به مامان میگیم بستنی زهرا آب شده بود،گریه کرد.ما هم بخاطرش گریه کردیم.😄 هرسه تامون خندیدیم.😁😃😄 محمد گفت: _چطوره بگیم زهرا دلش برای گچ دستش تنگ شده؟😁 بازهم خندیم.😁😃😄 مریم گفت: _یا بگیم از اینکه از این به بعد مجبوره کارهای خونه رو انجام بده،ناراحته.😄 بازهم خندیدیم...😁😃😄 همینجوری یکی مریم میگفت،یکی محمد و هی میخندیدیم. مریم به من گفت: _تو چرا ساکتی؟ قبلا یکی از این حرفها بهت میگفتیم سریع جواب میدادی.😄 گفتم: _احتمالا نمکم تو گچ دستم بوده که تو بیمارستان جا گذاشتم.😃 بازهم خندیدیم.😂😁😄محمد گفت: _بسه دیگه.برید پایین.دلم درد گرفت. میخندیدیم... ولی هرسه تامون تو دلمون غوغا بود... تو حیاط محمد تو گوشم گفت: _پیش مامان و بابا به روی خودت نیاری ها.😊 با تکون سر گفتم باشه.😔 اون شب با شوخی های محمد گذشت. هشت روز دیگه هم گذشت.من تمام مدت به فکر رفتن محمد و حال مریم و خودم و حانیه بودم. شب محمد با یه دسته گل💐 اومد خونه ی ما؛تنها.مامان و بابا با دیدن محمد همه چیزو فهمیدن. آخه محمد همیشه دو شب قبل از رفتنش با یه دسته گل تنها میومد خونه ی ما و به ما میگفت میخواد بره سوریه...💐😔 هربار من اونقدر حالم بد میشد که به مامان وبابام فکر نمیکردم.اون شب هم با اینکه حالم بد بود ولی به مامان و بابام دقت کردم. بابا که همون موقع چند تا چین افتاد رو صورتش.فکرکنم چند تا دیگه از موهاشم سفید شد.😣 مامان تا چشمش به محمد و دسته گلش افتاد با حال زار و اشک چشم همونجا روی زمین نشست.😢😔ولی نه نارضایتی تو صورتشون بود و نه گله ای. تازه اون شب فهمیدم چه پدر و مادر و دارم. محمد هم وقتی حال مامان و بابا رو دید به نشانه ی شرمندگی دستی به پیشونیش کشید و بالبخند مثلا عرق شرمشو پاک کرد.😊✋ رفت پیش مامان،روی زمین نشست.دستشو بوسید و بالبخند دسته گل رو سمت مامان گرفت و گفت: _بازهم پسرت دسته گل به آب داده.☺️ مامان هم فقط اشک میریخت😭 و به محمد نگاه میکرد.محمد گل رو روی زمین گذاشت و رفت پیش بابا.بابا به فرش نگاه میکرد. محمد اول دستشو بوسید و بعد شونه شو.بعد بابغض گفت: _حلالم کنید.من شما رو خیلی اذیت میکنم.دعا کنید دیگه دفعه ی آخر باشه و شما...😊☝️ ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
با هم ✨نمازشب🌌✨ خوندیم و از خدا کردیم و ازش خواستیم بهمون بده.👌 یک هفته بعد از اون روز وحید گفت: _بهار اطلاعات مهمی داره ولی با شرط حاضر به همکاری شده.😑 منتظر بود من چیزی بگم.گفتم: _به من مربوط میشه که داری میگی؟🙁 -گفته اول میخواد با تو صحبت کنه.😐 -با من چکار داره؟😟 -نمیدونم.😕 -مجبورم؟😟 -نه،اگه نمیخوای یه جور دیگه ازش حرف میکشم.😠✋ -باشه.هروقت بگی میام.😊 -پس آماده شو.😊 تو راهرو کنار وحید راه میرفتم... پشت دری ایستاد و گفت: _شاید بخواد از نظر روحی اذیتت کنه.میتونی مثل همیشه صبور باشی؟😊 -خیالت راحت.😍 میخواست درو باز کنه گفتم: _وحید☺️ نگاهم کرد. -میشه کسی حرفهای ما رو نشنوه؟😅 -نه،شاید چیز مهمی بگه.😎☝️ -اگه چیز مهمی گفت خودم بهت میگم،باشه؟😅🙈 یه کم نگاهم کرد بعد گفت: _یه کاریش میکنم.😉 بهار روی صندلی پشت میز نشسته بود.وقتی منو دید به احترام من بلند شد... تعجب کردم.😟یه کم ایستاده نگاهش کردم.خودشم از حرکت خودش تعجب کرده بود.😅لبخند زدم و گفتم: _بفرمایید.😊 لبخندی زد و نشست... دقیقا به چشمهاش نگاه میکردم.اونم همینطور. گفت: _تو شخصیتی داری که آدم ناخواسته بهت احترام میذاره.😕 بالبخند گفتم: _برای اینکه بهم احترام بذاری خواستی بیام اینجا؟😊 لبخندی زد و گفت: _جواب سؤالمو میخوام.😐 تمام مدت بالبخند نگاهش میکردم. -سؤالت چی بود؟😟 -تو هم عاقلی،هم عاشق،هم اعتماد به نفس بالایی داری،هم زیبایی،هم حجاب داری، هم خیلی مهربانی،هم قاطع و سرسخت،هم صبوری،هم سریع... چه جوری؟😧🙁 دقیق تر نگاهش کردم.واقعا براش سؤال بود. گفتم: _چرا پیدا کردن این جواب اینقدر برات مهمه؟🤔 -خیلی دلم میخواست منم مثل تو باشم ولی نتونستم همه اینارو باهم جمع کنم.🙁 -تو خدا رو قبول داری؟😊💖 -نه.😕 - برای من خیلی پر رنگه.مهمترین کسی که تو زندگیم دارم خداست.👌هرکاری میکنم تا ازم باشه.هرکاری بهم میگه سعی میکنم انجام بدم.مثلا خدا به من گفته با کسی که بهت زور میگه محکم و قاطع برخورد کن.بهار اون روز زورگو بود،منم و برخورد کردم.خدا به من گفته با کسی که ازت سؤال داره با مهربانی جواب بده.بهار الان سؤال داره.تا وقتی فقط سؤال داره جواب میدم. -از کجا میدونی الان خدا ازت چی میخواد؟🙄 -وقتی کسی رو خیلی راحت میتونی از نگاهش بفهمی الان چی میخواد بگه،چکار میخواد بکنه.درسته؟😊 با اشاره سر تأیید کرد.😔 -برای اینکه خدا رو خوب بشناسی باید اخلاق خدا دستت باشه.مثلا بدونی خدا گفته با هر آدمی که باهات برخورد کرد با شرایطی که داره چطور باهاش رفتار کنی.یا تو موقعیتی که برات پیش میاد چکار کنی.😊 با شیطنت نگاهم کرد و گفت: _مهمترین فرد زندگیت خدائه یا وحید؟😏 بالبخند نگاهش کردم و گفتم: _بهار الان دیگه سؤال نداره، شیطنت داره.😊☝️ لبخندی زد که یعنی مچمو گرفتی.😅به چشمهاش نگاه کردم و جدی گفتم: _مهمترین فرد زندگی من . رو هم چون خداست دوست دارم.وگرنه وحید با تمام خصوصیات اخلاقی و ظاهری خوبی که داره اگه خدا نداشته باشه من عاشقش نمیشم.😊 -چرا وقتی فهمیدی من و وحید ازدواج کردیم ناراحت نشدی؟😟😕 بالبخند نگاهش کردم. -اولش ناراحت شدم... مکث کردم و بعد گفتم: _هیچ وقت از وحید نپرسیدم چرا اینکارو کردی.ولی چون میشناسمش میدونم چرا اینکارو کرده.😏 -چرا؟😟 -وحید بخاطر منافعی که یقینا مجبور شده تو محیطی باشه که خوشایندش نبوده.احتمال داده گناهی مرتکب بشه،هر چند کوچیک، مثلا حتی نگاه،ترجیح داده با تو محرم بشه که انجام نده.😎☝️ -خب میتونسته تو اون فضا نباشه.😕 -گفتم که حتما بوده.👌 -میتونسته نگاه نکنه.🙄 -بعضی گناه ها .☝️ -یعنی برات مهم نیست شوهرت بهت خیانت کرده؟😧😳 -خیانت یعنی اینکه چیزی برات مهم باشه،طرف مقابلت هم بدونه برات مهمه ولی عمدا خلاف چیزی که برات مهمه رفتار کنه.تو رابطه ی من و وحید مهمه.اگه میکرد کرده بود.اینکه هر کاری،هر چند خلاف میلش، که مطمئنم خلاف میلش بوده، انجام داده تا به چیزی که برای منم مهمه خیانت نکنه،برام ارزش داره.من کاری با مردهای ندارم.من درمورد وحید خودم حرف میزنم..اتفاقا بعد اون قضیه وحید برای من هم شده.👌 -یعنی اگه دوباره اینکارو انجام..😳 نذاشتم حرفشو ادامه بده.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
نگاهش کردم.. 👀😢 -دیگه باید برم.😊 بلند شدم.✨قرآن✨ رو برداشتم و تو هال ایستادم.وحید بلند شد،کیفشو💼 برداشت و اومد جلوی من ایستاد.از زیر قرآن رد شد.بعد قرآن رو ازم گرفت،بوسید و گذاشت روی اپن آشپزخونه. اومد جلوی من ایستاد و نگاهم میکرد.من سرم پایین بود. -زهرا،به من نگاه کن.😊❤️ سرمو آوردم بالا. -زهرا،حلالم کن.تو زندگی با من خیلی اذیت شدی.بعد از منم خیلی اذیت میشی.حلالم کن...به قول خودت خیلی دوست دارم..خیلی...زهرا من بهشت منتظرت میمونم.😍😊 من فقط نگاهش میکردم. -...راستی احوال منو فقط حاجی بهتون میگه.حرف هیچکس دیگه ای رو باور نکن.اگه چیزی درمورد من شنیدی اصلا اهمیت نده.فقط حرف حاجی رو باور کن..😊 بابغض گفت: _مراقب خودت و فاطمه سادات باش...زهرای عزیزم..عزیزتر از جانم...خداحافظ.😢😍 رفت سمت در.برگشت،نگاهم کرد.گفت: _خیلی دوست دارم..خیلی.💓👋 سریع رفت و درو بست.... وحیدم رفت..😭😫وحید مهربونم رفت...😭😫وحید عزیزم رفت...😭😫 پاهام رمق ایستادن نداشت.افتادم روی زمین. اشکهام جاری بود.به در بسته نگاه میکردم.وحید رفت..😭وحید رفت..😭وحید رفت..😭 مدام با خودم تکرار میکردم. از حال رفتم.... وقتی چشمهامو باز کردم مامان بالا سرم بود.تو اتاق خودمون بودم.یاد در بسته و رفتن وحید افتادم.بدون هیچ حرفی چشمهامو بستم و اشک میریختم.😣😭مامان گفت: _زهرا،چشمهاتو باز کن.😒 صدای مامان نگران بود.چشمهامو باز کردم.مامان گفت: _وحید هم میخواد بره؟ دوباره تنها میشی؟😭 مامان گریه میکرد.بابغض گفتم: _من خدا رو دارم،شما رو دارم.تنها نمیشم.😢😊 مامان با ناراحتی نگاهم میکرد.گفتم: _فاطمه سادات کجاست؟ -تو هال،داره بازی میکنه. -بابا نیست؟😒 -هست.پیش فاطمه ساداته...وحید به بابات زنگ زد،گفت داره میره و احتمال خیلی زیاد زنده برنمیگرده.گفت بیایم پیشت.اومدیم دیدیم وسط هال افتادی،گفتم زهرا دوباره سکته کرد.😭 مامان گریه میکرد.گفتم: _خیالت راحت.این زهرا،زهرای سابق نیست.😢 تو دلم گفتم.. ✨خدایا *هر چی تو بخوای*✨ روزها میگذشت... ولی من تو همون لحظه خداحافظی و در بسته مونده بودم.😣سه هفته بعد از رفتن وحید متوجه شدم باردارم.😥👶🏻بازهم من باردار بودم و وحید مأموریت بود.اما اینبار فرق داشت. امیدی به برگشتنش نداشتم.😣 به مامان و مادروحید گفتم. _همه خیلی نگران و ناراحت من بودن.😧😨😥 خیلی با خودم فکر کردم که چکار کنم .اینکه برای برگشتنش دعا کنم؟یا برای شهادتش؟ 😞👣منم به نتیجه ای که وحید بهش رسیده بود رسیدم.. ✨گفتم خدایا تو بهتر از هرکسی میدونی چه اتفاقی بیفته بهتره.اگه زنده برگشتن وحید بهتره *هر چی تو بخوای* اگه شهادتش بهتره *هر چی تو بخوای*.✨ من عاشق وحید بودم... بود برام ولی به شهادتش بودم.از خدام بود بهشت باهاش باشم.من از وحید دل کندم ولی دیگه برای خودم جونی نمونده بود.😣 روزها میگذشت... ولی فقط روز،شب میشد و شب،روز میشد.به زندگی میکردم.به فاطمه سادات نگاه میکردم و باهاش حرف میزدم.با پدرومادرخودم و پدرومادروحید و با همه میگفتم و میخندیدم ولی من مرده بودم و کسی نفهمید.میخندیدم که . دکتر بهم گفته بود دوقلو باردارم...☺️ خوشحال شدم.یادگارهای وحیدم بیشتر میشدن. اینبار دو تا پسر.خیلی👦🏻😍👦🏻 دوست داشتم پسرهام هم شبیه پدرشون باشن.☺️ ماهی یکبار حاجی خبر سلامتی وحید رو به ما میداد...حدود سه ماه از رفتن وحید میگذشت. حاجی بازهم خبر سلامتیش رو برامون آورد.به حاجی گفتم: _میشه شما پیغام ما رو هم به وحید برسونید؟ گفت: _نه.ارتباط ما یک طرفه ست.بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم.😊 مادروحید خیلی نگران و آشفته بود.😥میگفت وقتی من و فاطمه سادات میریم پیشش حالش بهتر میشه.برای همین ما زیاد میرفتیم پیششون. یه شب آقاجون ما رو رسوند خونه.فاطمه سادات تو ماشین خوابش برد.آقاجون از وقتی وحید رفت خیلی مراقب من و فاطمه سادات بود.😊 آقاجون گفت: _زهرا.😒 نگاهش کردم و گفتم: _جانم😊 -وحید برنمیگرده؟😒😢 چشمهام پر اشک شد.نگاهم کرد.سریع صورتمو برگردوندم تا اشکهامو نبینه.گفت: _اگه تو دعا کنی برگرده،برمیگرده.😢😒 گفتم: _من خیلی دوستش دارم ولی نیستم.نمیخوام بخاطر دو روز دنیای من، نصیبش نشه.😢😊 آقاجون چیزی نگفت ولی از اون شب پیر شدن و شکسته شدنش رو دیدم.😞😣 بخاطر مادر وحید شوخی میکردم و میخندیدم.یه روز که اونجا بودیم نجمه سادات،فاطمه سادات رو برد پارک... داشتم تو اتاق وحید نماز میخوندم و آروم گریه میکردم.🤐😭وقتی نمازم تمام شد... ادامه دارد 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
🔅 جملات کوتاه مثل "خودتو اذیت نکن"، "حق با توست"، "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن"، "درکت می‌کنم"،"منو اگر‌ ناراحتت کردم"،"طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم"،"بیا فراموشش کنیم"،"چشم هر چی تو بگی عزیزم"،"تو جون بخواه عزیزم"،"روی حرفات فکر می‌کنم"،"از دستم باش" و صدها رفتار کوچک و جمله‌ی کوتاه و ساده‌ که در بزنگاهها شما را از خطر سردی روابط نجات می‌‌دهد. حواستون به گرمی و حفظ رابطه تون باشه لطفا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══