eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
119 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭 نثار (ع) باغ علی اکبر ............ لب به لب از داغ علی اکبر بود ، واحه ای از باغ علی اکبر بود سر فرو برد به دامان نجابت، خورشید که جهان در پی اشراق علی اکبر بود آنچه او را به ، همه جا کرد شبیه طینت و منطق و اخلاق علی اکبر بود او شد و سر داد و اذان، هیئت ابلاغ علی اکبر بود اینکه گفتند بمان پای امامت تا جان کار هر کس نه که میثاق علی اکبر بود ، خود را می خواند او نشان داد که مصداق علی اکبر بود آب آبِ ، همه را ریخت به هم اولین کشته ی قنداقه، بود بادِ شمشیر ، شمر و سنان را انداخت هویِ ، شلاق علی اکبر بود تا که خود را بدهد بر دشمن در پی بود تا که سیراب شود بیشتر از او قدری ، مشتاق علی اکبر بود شده شش گوشه اگر قبر علت اصلی اش، الحاق علی اکبر بود با تبر، کَند را و زمینش زد باز ریشه ی کرب و بلا، ساق علی اکبر بود اینکه در دشت پراکنده شده، قرآن است بر سر نی، سر و اوراق علی اکبر بود هرکه با هرچه که می شد به تنش می کوبید مَرکبِ حرمله، دبّاغ علی اکبر بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به پیشگاه و 😭🖤 به پیشگاه و ...................... از وقتی با تو آشنا شدم جهان را می بینم! مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر ... (سه نقطه) نیست!؟ مگر ، (ویرگول) نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟ من شنیده بودم که ، را با سر به خاک سپرد اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟ نکند درست باشد!؟ : (دو نقطه) است که خیمه ها را می پاید آه... شک ندارم که «» (گیومه) را از روی ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته ❓مگر ؟ (علامت سوال) عصایی نیست که بر سر خورده! ❗مگر ! (علامت تعجب) همان نیزه ای نیست که از آن افتاده ؟! - (خط تیره) همان است که روزگار را سیاه کرد - (خط فاصله) ای که بین نام و نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت همان خطی که حالا شده و در ، پا به پایم می آید جاده ای که پایانش . (نقطه) است نقطه ای که کم کم می شود و در چشمانم برق می زند نقطه ای که روز اول تا در گفتند: در زیر خودنمایی می کرد. قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌🖤 برای امام حسین (ع) و نهضت حسینی سرخابی ................... ای سرخ ترین جلوه ی بی‌کرانه در آبی ها دریایی و... موجی از پریشانی و بی تابی ها دیدند جوانمردی و آزادگی ات را مولا - گشتند مرید تو اگر علیِ گَندابی ها تو زنده تر و سبزتر از همیشه ای در تاریخ ای کشته ی اختلاس ها، فسادها، لابی ها ایران چقدَر فتنه به خود دید در این چند سده با روضه ی تو خاتمه یافت جنبش بابی ها ۱ باید که ببوسیم لبِ هر که به لب گفت از فلسفی و کوثری و ناظم و دولابی ها ما شعر نخواندیم درست! حاج فیروز کجاست!؟ تا ذوق کند، نعره زند! وه که چه اربابی ها...! آنقدر دلم تنگ زیارت بود شش گوشه شد و آه کشید و کرد در قابی... ها دیدم حَرمت را که پر از آتش و دود است از خواب پریدم! منم و روضه و بی خوابی ها مثل پدرت همینکه می شدی به مقتل، راهی در سوگ تو کاش ضجه می زدند مرغابی ها مردانِ غیور در عزای تو زنانه... مویه ها دارند خاموش که می شوند لامپ ها و مهتابی ها سخت است که روضه را به چشم خود ببینی هر روز سخت است عبور کردن از کنار قصابی ها! قم المقدسه ............................................ ۱. سید علی‌محمد شیرازی که با لقب باب نیز شناخته می‌شود. به اعتقاد بهائیان، قائم اسلام، پیامبر جدید و بنیانگذار دین بابی بود. با اتمام هزاره اول پس از درگذشت ، امام یازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ هـ ق، او جنبش بابی را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد. باب دعاوی خود به تدریج ظاهر ساخت. در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ادعا کرد که باب است و ۴ سال بعد ادعا کرد که خود مهدی است. دو سال بعد، حکومت قاجار سید علی‌محمد باب را در سن ۳۱ سالگی پس از آنکه خود را «مظهر الهی» نامید و کتاب بیان را در بنیاد نهادن دینی جدید نوشت، به فرمان امیرکبیر اعدام کرد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 به پیشگاه _سلام_الله_علیه () ملقب به و مشهور به یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد (ص) و همچنین برادر بزرگتر بود ساقی ............... رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱ با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲ تو خلاصه ای بودی از و از فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها اولین بود و دومین مسلمان، تو ۳ ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا تا ، حال آسمان خوب است ۴ خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد لا اله الا الله، در غبار شد گویا جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی! بَهجتِ رسول الله، اشک شوق بود لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵ دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶ ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا وارث ، در کلام و معنا تو خصلت در نهانِ تو پیدا ، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...! در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا این طرف نبی جان داد، آن طرف جان داد شکست آن روز، از خیانت شورا بعد مرگ ، جای تو چه خالی بود آن زمان که شد بین کوچه ها تنها روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت پشت در خبرها بود، آتشی پر از قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد آسمان زمین افتاد، پیش که ، انتخاب کرد او را که عاشق بود، عاشق اما که جان می شد، تا برادرش باشد که در گودال، جان سپرد واویلا ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی ! الگوی ، در جهاد با اعدا ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی! معنی سخا بودی، که شد سقا از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا بر زمین که افتادی، از دلم رد شد تو همواره ست، جلوه ای از قم المقدسه ............................................. ۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید ۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب ۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار ۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقه‌ای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد ۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. هیجا: جنگ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
به پیشگاه و 😭🖤 به پیشگاه و .............. از وقتی با تو آشنا شدم جهان را می بینم! مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر ... (سه نقطه) نیست!؟ مگر ، (ویرگول) نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟ من شنیده بودم که ، را با سر به خاک سپرد اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟ نکند درست باشد!؟ : (دو نقطه) است که خیمه ها را می پاید آه... شک ندارم که «» (گیومه) را از روی ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته ❓مگر ؟ (علامت سوال) عصایی نیست که بر سر خورده! ❗مگر ! (علامت تعجب) همان نیزه ای نیست که از آن افتاده ؟! - (خط تیره) همان است که روزگار را سیاه کرد - (خط فاصله) ای که بین نام و نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت همان خطی که حالا شده و در ، پا به پایم می آید جاده ای که پایانش . (نقطه) است نقطه ای که کم کم می شود و در چشمانم برق می زند نقطه ای که روز اول تا در گفتند: در زیر خودنمایی می کرد. قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 به پیشگاه _سلام_الله_علیه () ملقب به و مشهور به یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد (ص) و همچنین برادر بزرگتر بود ساقی ............... رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱ با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲ تو خلاصه ای بودی از و از فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها اولین بود و دومین مسلمان، تو ۳ ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا تا ، حال آسمان خوب است ۴ خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد لا اله الا الله، در غبار شد گویا جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی! بَهجتِ رسول الله، اشک شوق بود لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵ دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶ ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا وارث ، در کلام و معنا تو خصلت در نهانِ تو پیدا ، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...! در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا این طرف نبی جان داد، آن طرف جان داد شکست آن روز، از خیانت شورا بعد مرگ ، جای تو چه خالی بود آن زمان که شد بین کوچه ها تنها روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت پشت در خبرها بود، آتشی پر از قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد آسمان زمین افتاد، پیش که ، انتخاب کرد او را که عاشق بود، عاشق اما که جان می شد، تا برادرش باشد که در گودال، جان سپرد واویلا ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی ! الگوی ، در جهاد با اعدا ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی! معنی سخا بودی، که شد سقا از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا بر زمین که افتادی، از دلم رد شد تو همواره ست، جلوه ای از قم المقدسه ............................................. ۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید ۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب ۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار ۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقه‌ای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد ۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. هیجا: جنگ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15