eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
466 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
196 ویدیو
33 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی‌گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شِفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤲🏻😭 به پیشگاه که را بلند کرد منِ خود .............. هر که شد سربازِ نفسش، بی گمان سربار گردد هرکه رفته بر سرِ دار، آن زمان سردار گردد حاجی آن باشد که گِرد حق بگردد! حق، امام است نه کسی که دور کعبه روز و شب، هر بار گردد دل اگر آماده باشد روح اگر آزاده باشد با تلنگر می‌تواند آدمی بیدار گردد حر به ما آموخت آری، از منِ خود باش عاری هرکه شیطان را نبیند، لایق دیدار گردد خطبه‌ی خورشید تابید و شبِ حُر را سحر کرد تا که مشمول نگاهِ حضرت ستّار گردد خسته‌ام از خود، در آغوشم بکش، ای هستی من پیش از آنکه بند پوتینم طنابِ دار گردد تا به خود آمد خودش را دید در آغوش مولا تؤبه یعنی سرورِ اشرار هم ابرار گردد سینه ای که لمس کرده سینه اربابِ خود را آسمان در آسمان گنجینه‌ی اسرار گردد هرکه شد آیینه‌دارِ جلوه‌ی تامِ امامش در نگاهش، جایگاه و پست، بی‌مقدار گردد آنکه از جا مانده باید شود تا پس از چندی گردد و گردد ۱ قم المقدسه .............................................. ۱. سلیمان بن صُرَد بن الجون خُزاعی (درگذشته ۶۵ قمری) ملقّب به «ابومطرف» بزرگ طایفه «بنی خُزاعه» در کوفه بود. بعضی او را صحابی و بعضی از بزرگان تابعان دانسته‌اند. او از اصحاب علی (ع)، حسن بن علی (ع) و حسین بن علی (ع) بود و از چهره‌های برجسته و سران شیعه در کوفه و رهبر نهضت توابین در خونخواهی حسین بود. ابن صرد زمان پیامبر اسلام را درک کرده و در صحاح اهل سنت احادیثی بدون واسطه از پیامبر اسلام نقل کرده‌است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭برای (ع) شعله‌ی خشم ....................... دریا شده از روضه‌ی تو... ساحل ما شد حرمله قاتل تو و قاتل ما آنقدر کشید چلّه را... گفتیم آخ! باید چه کنیم حال از این فاصله، ما!؟ با شعله‌ی خشمِ تیری از جنس حسد آتش زده‌اند بر همه، حاصل ما هر سال، پر سوز است انگار می‌خورد بر دل ما در کوچه‌ی ما داغ شده نذریِ شیر یک روز برای توست در منزل ما وا شد دهن تک‌تک ما با تربت آمیخته با خاک شماها گِل ما از مادر تو، می‌خواهیم تا باز شود زیارتت شامل ما قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭🤦🏻 تقدیم به دل سوخته و از داغ (ع) بی صدا ................. بود و سکوت و جماعتی بی‌دین بود و شروط و خیانتی ننگین گرفت دور و برش را نگاه هرزه‌ی دشت نشست در دل غمی سنگین بلند کرد را، دیگر شد ، شد به تیر زهرآگین پرید از دوشش همان که بود به دستش را به دواتِ گلوی اصغر زد نوشت: ای... خونین! اگر چه رفت به با سری بالا سبو شکست و رسید آه... با سری پایین چگونه برگردد حال، سمت بی‌جان را با چه رو دهد تسکین پدر نشست سر کوچک پسرش پدر برای پسر خواند بی‌صدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 نثار و .............. چیزی نخواهد ماند اینطور از تن یوسف باید که بردارند دست از کشتن یوسف اما حریصند این خدانشناس‌ها بر او غرّید سمت دشمن یوسف یک دست او مثل عمو افتاد بر خاک و یک دست او افتاد دورِ گردن یوسف آغوشِ مولا مقتل چندین نفر بوده خون ، تازه‌ست بر پیراهن یوسف شیطان صفت‌ها از جهنم آتش آوردند انداختند آتشفشان بر خرمن یوسف هر قطعه‌اش شد یک حسینیه پاشیده بود از میسره تا میمنه، یوسف قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن مقدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏🏻 پیشکش به (ع) .............. ، بزرگ ترین نام در جهان باشد ، قشنگ ترین قسمت اذان باشد غزل سرود و چه شاه‌بیتی بود - او! او که آنِ آن باشد باب نجات است اگر، دلیلش اوست که گاه فرزندی، باب امتحان باشد دل گرفته، چرا!؟ نمی داند...! بر سر گهواره، روضه‌خوان باشد گفت پسرهای من فدای رباب! روی لبت نام او عیان باشد رباب، خوب تماشا کن را که زیاد قصد ندارد در این جهان باشد! بگیر در بغل سبزت را که می رسد و سهم او خزان باشد هنوز در پر بود و شد راهی به سرزمین خدایی که لامکان باشد طوافِ کرد و قصد که با تمامیِ سعی‌اش، صفای جان باشد برو به هرچه شد همانجا شد جلوتر از تو خودِ باشد چه دید در عطش‌باران!؟ را... که دوباره همان باشد دوباره دستِ بوسه زد به عرش برین دوباره چشم جهانی بر آسمان باشد چه قصه ای! چه شروع و چه انتهایی داشت آمد و می خواست قهرمان باشد تو فکر کن که پسر را به جان بخرد تو فکر کن که پدر قدّ یک باشد تو فکر کن سری از پوست باشد آویزان تو فکر کن که نگاه زنی به آن باشد تو فکر کن سر زیر پا باشد تو فکر کن سر آنچنان باشد تو فکر کن برود کاروان به و نگاه بر زنی جوان باشد چه بود پاسخ دشمن به آیه های !؟ تو فکر کن به لب شاه، باشد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن قدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15