┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
«به نام خدای مهربون»
#جوجه_تیغی_کوچولو🦔
جوجه تیغی کوچولو، تازه با مامان و بابا جوجه تیغی به جنگل آمده بود.
یک روز صبح وقتی که نور خورشید از لا به لای درختان به جنگل می تابید و هوا حسابی گرم بود، جوجه تیغی کوچولو با توپش جلو در آمد و خرس کوچولو و میمونک و موش موشی را دید که مشغول بازی هستند.
از دیدن آن ها خوشحال شد. کمی که به آن ها نگاه کرد، به سمتشان رفت و به خرس کوچولو و موش موشی و میمونک گفت:« سلام، من تازه به جنگل اومدم، با من دوست میشین؟...با من بازی می کنین؟...»
خرس کوچولو و موش موشی و میمونک کمی به جوجه تیغی نگاه کردند و با خوشحالی به جوجه تیغی گفتند:« بله...چرا که نه...»
جوجه تیغی توپش را روی زمین انداخت و گفت:«خُب، پس بیاید توپ بازی...»
بعد هم چهار تایی شروع به توپ بازی کردند.
همان طور که مشغول بازی بودند، خرس کوچولو شوتی زد و توپ به شاخه درخت خورد و صدای بلندی آمد. صدا، صدای ترکیدن توپ جوجه تیغی بود.
جوجه تیغی کوچولو وقتی که دید توپش ترکید و تکه های آن روی زمین افتاد، شروع کرد به گریه کردن، خرس کوچولو و میمونک و موش موشی هم از اینکه توپ جوجه تیغی کوچولو ترکید، خیلی ناراحت شدند.
خرس کوچولو که عمداً این کار را نکرده بود به طرف جوجه تیغی رفت تا از او معذرت خواهی کند، اما وقتی کنار جوجه تیغی ایستاد جوجه تیغی کوچولو صدای گریه اش بلندتر شد و با عصبانیت و گریه به خرس کوچولو گفت:«من توپم رو میخوام ...»
خرس کوچولو تا می خواست حرف بزند جوجه تیغی کوچولو که خیلی عصبانی بود، به طرف خرس کوچولو یکی از تیغ هایش را پرتاب کرد و تیغ به دست خرس کوچولو خورد، بعد هم همانطور که گریه می کرد به طرف خانه رفت.
خرس کوچولو که دستش زخمی شده بود خیلی درد داشت و گریه می کرد.
میمونک و موش موشی خیلی نگران خرس کوچولو بودند و با کمک هم تیغ را از دست خرس کوچولو بیرون کشیدند و او را پیش دکتر زرافه بردند.
جوجه تیغی کوچولو وقتی به خانه رسید،
مامان جوجه تیغی از دیدن او نگران شد و از جوجه تیغی کوچولو پرسید:«چی شده!؟...چرا گریه می کنی؟...اتفاقی افتاده؟ و ...»
جوجه تیغی کوچولو هم همانطور که گریه می کرد تمام ماجرا را برای مامان جوجه تیغی تعریف کرد.
مامان جوجه تیغی خیلی ناراحت و نگران شد و به جوجه تیغی کوچولو گفت:«عزیزم، میدونم که چقدر توپت رو دوست داشتی، میدونم که خیلی از ترکیدنش ناراحت شدی...اما من و بابا به تو گفته بودیم که تیغ هایت را فقط به طرف شکارچی ها و دشمن پرتاب کنی...خرس کوچولو دوست تو بود، او که از عمد توپت را به شاخه درخت نزده بود...»
جوجه تیغی هم که هنوز گریه می کرد با شنیدن حرف های مامان صدای گریه اش بلندتر شد و گفت:«آخه توپم رو خیلی دوست داشتم وقتی ترکید خیلی ناراحت و عصبانی شدم، اما الان خودم هم از کاری که کردم خیلی پشیمونم...نکنه برا خرس کوچولو اتفاقی بیفته...»
میمونک و موش موشی هم خرس کوچولو را پیش دکتر زرافه رساندند، دکتر زرافه دست خرس کوچولو را پانسمان کرد و به او گفت که چند روزی نباید بازی کند تا دستش خوب شود.
چند روزی بود خرس کوچولو در رختخواب استراحت می کرد و میمونک و موش موشی هم هر روز پیش او می رفتند.
جوجه تیغی کوچولو هر روز جلو در می رفت و منتظر آمدن خرس کوچولو، موش موشی و میمونک می شد، اما خبری از آن ها نبود.
جوجه تیغی خیلی نگران خرس کوچولو بود و از اینکه دیگر دوستی نداشت با آن بازی کند خیلی ناراحت بود، پیش مامان جوجه تیغی رفت و به مامان گفت:«مامان، من خیلی نگران خرس کوچولو هستم، چند روزِ که از هیچ کدوم از اونا خبری نیست!
نکنه اتفاقی افتاده...»
و بعد هم زد زیر گریه ...
مامان جوجه تیغی که ناراحتی او را دید جوجه تیغی کوچولو را بغل کرد و به او گفت:«عزیزم، ناراحت نباش...الان همراه بابا به خانه خرس کوچولو می ریم تا هم او رو ببینیم و هم تو از خرس کوچولو عذر خواهی کنی و...»
جوجه تیغی کوچولو از این حرف مامان خیلی خوشحال شد و سریع خودش را برای رفتن به پیش خرس کوچولو آماده کرد.
جوجه تیغی کوچولو همراه پدر و مادر با یک شاخه گل به طرف خانه خرس کوچولو راه افتادند.
جوجه تیغی با خودش فکر می کرد که خرس کوچولو از دیدنش ناراحت و عصبانی می شود و دیگر با او دوست نیست و عذر خواهیش را قبول نمی کند، ولی وقتی پیش خرس کوچولو رفت دید که خرس کوچولو از دیدن جوجه تیغی کوچولو خیلی خوشحال شده است و با لبخند به او سلام کرد و گفت:«خوش اومدی جوجه تیغی کوچولو...»
جوجه تیغی که دید خرس کوچولو با مهربانی او را به خانه دعوت می کند با خوشحالی جلو رفت و شاخه گل را به خرس کوچولو داد و از او معذرت خواهی کرد. وقتی کنار خرس کوچولو نشست خرس کوچولو به او گفت:« از اینکه اون روز توپت ترکید خیلی ناراحت شدم و همون روز وقتی گریه می کردی اومدم عذر خواهی کنم که تو...»⏬
❀ೋ❀💕💕═ ﷽ ═💕💕❀ೋ❀
جهت دسترسی راحت تر به همه ی داستان های کانال میوه ی دل من #داستان_کودکانه را جستجو کنید.
#فهرست_داستانها
1⃣#خرس_کوچولو
(تشویق کودک به میوه خوردن)
2⃣#جایزه_خدا
(عید قربان)
3⃣#ادب
(عید غدیر)
4⃣#دستان_پر_مهر
(عید غدیر)
5⃣#جغد_دانا_و_شیر_مغرور
(هنر حل مسئله با فکر جمعی و ...)
6⃣#جوجه_طلایی
(گوش دادن به حرف پدر و مادر و اجازه گرفتن برای انجام هر کاری)
7⃣#پشمالو_و_توپ_رنگارنگش
(به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها با دوستان و بازی دسته جمعی)
8⃣#جوجه_تیغی_کوچولو
(کنترل خشم و عذرخواهی و ...)
9⃣#شاهزاده_کوچولو
(حضرت رقیه س)
0⃣1⃣#خرگوش_بازیگوش
(تلاش و کار و زحمت و آینده نگری)
1⃣1⃣#شربت_قدرت
(تشویق کودک به خوردن میوه)
2⃣1⃣#برفی_حمام_را_دوست_دارد
(تشویق کودک به حمام کردن و نظافت و پاکیزگی)
3⃣1⃣#نوک_حنا_در_شهر
(دیدن نعمت ها و نیمه ی پر لیوان و شکرگزاری بخاطر اون)
4⃣1⃣#فرشته_ی_کوچولو
(حضرت علی اصغر علیه السلام )
5⃣1⃣#دوست_مهربون
(دوست یابی و مهربانی)
6⃣1⃣#آرزوی_زنجیرک
(اربعین حسینی ع)
7⃣1⃣#فرصت_جبران
(در مورد مسواک زدن و راستگویی)
8⃣1⃣#تبلت_خوابالو
(تشویق کودک به بازی های حرکتی و دوری از گوشی و تبلت و ...)
9⃣1⃣#وروجک
(شکلک درآوردن کار خوبی نیست)
0⃣2⃣#حلما_و_حنانه
(در مورد از پوشک گرفتن)
1⃣2⃣#اگر_مدادرنگی_هایم_غصه_بخورند؟!
(امانت داری)
2⃣2⃣#قایقو_و_جیک_جیکو
(مهارت های رفتاری مختلف)
3⃣2⃣#صندلی_کوچولو
(از پوشک گرفتن)
4⃣2⃣#در_کار_خوب_اول_بود🌹
(یکی از صفات نیکوی پیامبر اسلام(ص)، اول سلام کردن)
5⃣2⃣#چهارگوش_بازیگوش!
(در مورد آسیب های بازی زیاد با گوشی و تبلت)
6⃣2⃣#مهمانی
(در مورد لباس مناسب فصل پوشیدن)
7⃣2⃣#تنهایی_بازی_نکن!
(در مورد تنها بازی کردن کودک)
8⃣2⃣#شام
(صرفه جویی در مصرف آب)
9⃣2⃣#شکرپاش
(در مورد خوابیدن به موقع)
0⃣3⃣#فیل_های_دوقلو
(فداکاری و مهربانی)
1⃣3⃣#گل_قالی
(در مورد بخشش و انفاق)
2⃣3⃣#قارقاری
(در مورد مسخره کردن و عیب جویی)
3⃣3⃣#اگه_گوشی_دستم_نبود!
(مضرات استفاده از تلفن همراه)
4⃣3⃣#دوستان_تیغ_تیغی
(آشنایی با اورژانس)
5⃣3⃣#جوراب_راهراه
(در مورد نظافت و پاکیزگی)
6⃣3⃣#چی_بهتر_است؟
(بهداشت)
7⃣3⃣#ماشین_زرد
(اثرات بد بازی های رایانه ای)
8⃣3⃣#رود_پر_آب
(در مورد همکاری و همدلی)
9⃣3⃣#برادر_من_می_شوی؟
(فرزندآوری)
0⃣4⃣#بچه_آهو
(فداکاری)
1⃣4⃣#شیرین_ترین_عسل
(زندگی زنبور عسل و ...)
2⃣4⃣#پرواز
(خواب دیدن کودک)
3⃣4⃣#راز_مورچه
(در مورد زود قضاوت نکردن و کمک کردن به دیگران)
4⃣4⃣#علی_و_کفشدوزک_ها
(در مورد غذاخوردن کودک)
5⃣4⃣#اجاقی_و_یخچالی
(مسئولیتپذیری و قدردان نعمات بودن)
6⃣4⃣#دوست_مهربان
(شهید سلیمانی عزیز)
7⃣4⃣#فیل_کوچولو
(در مورد عفو و بخشش)
8⃣4⃣#هدیه_عید
(مضرات تک فرزندی)
9⃣4⃣#شکلات_مینا
(در مورد مسواک زدن)
0⃣5⃣#پرچم_های_نورانی
(دهه فجر)
1⃣5⃣#توپ_بافتنی
(تفکر خلاق و سازنده)
2⃣5⃣#شیشه
( در مورد عدم مخفی کاری از والدین)
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕💕══════💕💕❀ೋ❀