━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━
#داستان_کودکانه
#جوراب_راهراه
جوراب راه راه همراه باد در هوا به این طرف و آن طرف می رفت. ترسیده بود. ناگهان روی زمین پرت شد.
سرش خیلی گیج میرفت. چشم هایش بسته شد.
کمی بعد با زحمت چشمش را باز کرد. اطرافش چمن های زیبا و بلندی بود.
به سختی از روی چمن بلند شد و راه افتاد.
در راه، کفشدوزک را دید. به او سلام کرد و گفت:
-شما لنگهی من رو ندیدید؟
کفشدوزک با دستش بینی اش را گرفت و گفت:
- نه...
کفشدوزک تند تند از آنجا دور شد.
جوراب به راهش ادامه داد. ملخک را دید که روی گل قرمز نشسته بود. به او سلام کرد و گفت:
- شما لنگهی من رو ندیدید؟
ملخک گفت:
- نه ندیدم. ولی یه بو شبیه بوی تو از آن طرف می آمد. پیف... پیف...
ملخک هم در حالی که بینی اش را گرفته بود از روی گل پرید و دور شد.
جوراب از رفتار آنها خیلی ناراحت شد. رفت و رفت. سر راهش لنگه اش را دید که بیهوش روی چمن افتاده بود.
او را بلند کرد. لنگه جوراب هم سرش گیج میرفت. گفت:
- من کجا هستم؟
جوراب راه راه گفت:
- بلند شو... بلند شو... باید برویم خانه را پیدا کنیم.
جورابها رفتند و رفتند.
در راه، آقای قورقوری را دیدند که در برکه آب تنی می کرد.
به او سلام کردند و گفتند:
- آقای قورقوری شما خانهی لاکی را بلدید؟
آقای قورقوری گفت:
-لاکی... لاک پشت کوچولو... بله که بلدم.
جورابها به برکه نزدیک شدند. یکدفعه پای جوراب لیز خورد و در برکه افتاد. لنگه اش میخواست کمکش کند ولی او هم پایش سر خورد و در آب افتاد.
خورشید تابان، آب برکه را گرم کرده بود. جورابها انگار از آب بدشان نیامد. با خنده و شادی آب روی هم پاشیدند و خندیدند. خلاصه حسابی در برکه، آب بازی کردند.
بعد از کلی آب تنی، به همراه آقای قورقوری به طرف خانه لاکی رفتند.
ملخک و کفشدوزک آنها را دیدند و از روی تمیز و بوی خوب جورابها تعجب کردند. نگاهی به هم انداختند.
کفشدوزک با خوشحالی گفت:
- خط های قرمز جورابها شبیه رنگ بالهای منه!
کفشدوزک و ملخک با شادی با جورابهای راه راه همراه شدند.
بالاخره به خانه ی لاکی رسیدند.
در زدند. لاکی در را باز کرد.
آقای قورقوری گفت:
- جوراب هایت را آورده ایم.
- اینها جوراب های من هستند؟! چقدر تمیز شده اند! اینجا چکار میکنند؟ من آنها را پشت پنجره اتاقم انداخته بودم. بعد از باد تندی که آمد گم شدند.
چقدر دنبالشان گشتم. گفتم به جشن تولد دوستم نمیرسم.
لاکی از آقای قورقوری و دوستانش تشکر کرد. سریع رفت و با ظرف شیرینی برگشت.
-بفرمایید. امروز به کمک مامانم درستشان کردم. نوش جان.
آقای قورقوری و دوستان شیرینی را برداشتند. تشکر کردند و رفتند.
لاکی جوراب های تمیزش را برداشت. آنها را پوشید و با خوشحالی به جشن تولد دوستش رفت.
❁ ف.حاجی زادگان «بشارت»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_کودکانه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
❀ೋ❀💕💕═ ﷽ ═💕💕❀ೋ❀
جهت دسترسی راحت تر به همه ی داستان های کانال میوه ی دل من #داستان_کودکانه را جستجو کنید.
#فهرست_داستانها
1⃣#خرس_کوچولو
(تشویق کودک به میوه خوردن)
2⃣#جایزه_خدا
(عید قربان)
3⃣#ادب
(عید غدیر)
4⃣#دستان_پر_مهر
(عید غدیر)
5⃣#جغد_دانا_و_شیر_مغرور
(هنر حل مسئله با فکر جمعی و ...)
6⃣#جوجه_طلایی
(گوش دادن به حرف پدر و مادر و اجازه گرفتن برای انجام هر کاری)
7⃣#پشمالو_و_توپ_رنگارنگش
(به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها با دوستان و بازی دسته جمعی)
8⃣#جوجه_تیغی_کوچولو
(کنترل خشم و عذرخواهی و ...)
9⃣#شاهزاده_کوچولو
(حضرت رقیه س)
0⃣1⃣#خرگوش_بازیگوش
(تلاش و کار و زحمت و آینده نگری)
1⃣1⃣#شربت_قدرت
(تشویق کودک به خوردن میوه)
2⃣1⃣#برفی_حمام_را_دوست_دارد
(تشویق کودک به حمام کردن و نظافت و پاکیزگی)
3⃣1⃣#نوک_حنا_در_شهر
(دیدن نعمت ها و نیمه ی پر لیوان و شکرگزاری بخاطر اون)
4⃣1⃣#فرشته_ی_کوچولو
(حضرت علی اصغر علیه السلام )
5⃣1⃣#دوست_مهربون
(دوست یابی و مهربانی)
6⃣1⃣#آرزوی_زنجیرک
(اربعین حسینی ع)
7⃣1⃣#فرصت_جبران
(در مورد مسواک زدن و راستگویی)
8⃣1⃣#تبلت_خوابالو
(تشویق کودک به بازی های حرکتی و دوری از گوشی و تبلت و ...)
9⃣1⃣#وروجک
(شکلک درآوردن کار خوبی نیست)
0⃣2⃣#حلما_و_حنانه
(در مورد از پوشک گرفتن)
1⃣2⃣#اگر_مدادرنگی_هایم_غصه_بخورند؟!
(امانت داری)
2⃣2⃣#قایقو_و_جیک_جیکو
(مهارت های رفتاری مختلف)
3⃣2⃣#صندلی_کوچولو
(از پوشک گرفتن)
4⃣2⃣#در_کار_خوب_اول_بود🌹
(یکی از صفات نیکوی پیامبر اسلام(ص)، اول سلام کردن)
5⃣2⃣#چهارگوش_بازیگوش!
(در مورد آسیب های بازی زیاد با گوشی و تبلت)
6⃣2⃣#مهمانی
(در مورد لباس مناسب فصل پوشیدن)
7⃣2⃣#تنهایی_بازی_نکن!
(در مورد تنها بازی کردن کودک)
8⃣2⃣#شام
(صرفه جویی در مصرف آب)
9⃣2⃣#شکرپاش
(در مورد خوابیدن به موقع)
0⃣3⃣#فیل_های_دوقلو
(فداکاری و مهربانی)
1⃣3⃣#گل_قالی
(در مورد بخشش و انفاق)
2⃣3⃣#قارقاری
(در مورد مسخره کردن و عیب جویی)
3⃣3⃣#اگه_گوشی_دستم_نبود!
(مضرات استفاده از تلفن همراه)
4⃣3⃣#دوستان_تیغ_تیغی
(آشنایی با اورژانس)
5⃣3⃣#جوراب_راهراه
(در مورد نظافت و پاکیزگی)
6⃣3⃣#چی_بهتر_است؟
(بهداشت)
7⃣3⃣#ماشین_زرد
(اثرات بد بازی های رایانه ای)
8⃣3⃣#رود_پر_آب
(در مورد همکاری و همدلی)
9⃣3⃣#برادر_من_می_شوی؟
(فرزندآوری)
0⃣4⃣#بچه_آهو
(فداکاری)
1⃣4⃣#شیرین_ترین_عسل
(زندگی زنبور عسل و ...)
2⃣4⃣#پرواز
(خواب دیدن کودک)
3⃣4⃣#راز_مورچه
(در مورد زود قضاوت نکردن و کمک کردن به دیگران)
4⃣4⃣#علی_و_کفشدوزک_ها
(در مورد غذاخوردن کودک)
5⃣4⃣#اجاقی_و_یخچالی
(مسئولیتپذیری و قدردان نعمات بودن)
6⃣4⃣#دوست_مهربان
(شهید سلیمانی عزیز)
7⃣4⃣#فیل_کوچولو
(در مورد عفو و بخشش)
8⃣4⃣#هدیه_عید
(مضرات تک فرزندی)
9⃣4⃣#شکلات_مینا
(در مورد مسواک زدن)
0⃣5⃣#پرچم_های_نورانی
(دهه فجر)
1⃣5⃣#توپ_بافتنی
(تفکر خلاق و سازنده)
2⃣5⃣#شیشه
( در مورد عدم مخفی کاری از والدین)
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕💕══════💕💕❀ೋ❀